واژه “امید به زندگی”[۲۴] در لغت به معنی تعداد متوسط سالهایی است که یک شخص اگر شرایط مرگ و میری را که در جدول عمر مشخص شده، به کار بندد، زندگی خواهد کرد (رونالد، ۱۹۸۵). در اصطلاح عبارت است از تعداد سالهایی که انتظار میرود یک فرد از یک سن تا سن دیگر زنده باقی بماند (حسینی، ۱۳۸۴).
تعریف نظری رضامندی زناشویی
عبارت است از تفاهم فکری، اخلاقی، عاطفی بین زن و مرد که منجر به رضایتمندی از زندگی مشترکشان میشود (حسینی،۱۳۶۸؛ به نقل جمیلیفرد، ۱۳۸۸)
تعریف عملیاتی بهزیستی روانشناختی
در پژوهش حاضر بهزیستی روانشناختی بر اساس مقیاس بهزیستی روانشناختی فرم کوتاه ریف (۲۰۰۹) که شامل ۱۸ ماده است اندازه گیری شد.
تعریف عملیاتی امید به زندگی
در پژوهش حاضر امید به زندگی بر اساس پرسش نامه امید به زندگی حلاجیان (۱۳۸۸)که شامل ۳۳ جنبه از حالت های امیدواری و درماندگی می باشداندازه گیری شد.
تعریف عملیاتی رضامندی زناشویی
در پژوهش حاضر رضایتمندی زناشویی بر اساس پرسشنامه رضایتمندی زناشویی آنریچ (۱۹۸۹) که شامل ۳۵ سؤال میباشد اندازه گیری شد.
فصل دوم
ادبیات و پیشینهی تحقیق
عقب ماندگی ذهنی
عقب ماندگی ذهنی یک وضعیت و حالت ذهنی خاص است که در اثر شرایط مختلف قبل از تولد و هنگام تولد و یا پس ازتولد کودک پدید آید، عقب ماندگان ذهنی افرادی هستند که به علت وقفه یا کمبود رشد ذهنی در شرایط عادی قادر به استفاده مطلوب از برنامههای معمولی آموزش و پرورش، سازگاری اجتماعی و تطبیق با محیط نمیباشند. تعریفی که از نظر اکثریت قریب به اتفاق مجامع علمی و صاحب نظران روانشناسی مورد قبول میباشد تعریفی است که از سوی انجمن آمریکای عقبماندگی ذهنی(AAMR)[25] ارائه شده: «عقبماندگی ذهنی سطحی از عملکرد هوش عمومی است که میزان آن به طور معنادار (دو انحراف معنادار) پایینتر از میانگین بوده و همزمان با نقایصی در رفتار سازشی(سازش یافتگیهای فردی و اجتماعی) همراه بوده و در دوران رشد (تشکیل نطفه تا ۱۸ سالگی) ظاهر میگردد» (میلانی فر، ۱۳۷۴).
عقبماندهی ذهنی آموزشپذیر (EMR)[26]
افروز (۱۳۷۷) اظهار میدارد: عقبماندگان ذهنی آموزشپذیر افرادی هستند که بهرههوشی آنان ۷۰-۵۰ میباشد و قادر به فراگیری حداقلی از اطلاعات عمومی و درسهای رسمی کلاس از قبیل خواندن و نوشتن و حساب کردن و مهارتهای مناسب شغلی بوده و میتوانند در اداره زندگی خود از تحصیل خویش بهرهمند شوند.
میلانی فر(۱۳۷۴) عقبماندهی ذهنی آموزشپذیر را افرادی میداند که هوشبهر آنها بین۷۰-۵۱ است این افراد از لحاظ دانستن لغات ضعیفاند، مفاهیم را خود درک نمیکنند، آموزش کلامی عادی ندارند و از لحاظ عاطفی واکنشهای لازم را به دست نمیآورند.
ویژگیهای کودک استثنایی
تواناییها و ناتواناییهای مختلف، اثرات متفاوتی بر زندگی خانوادگی دارد. معمولاً ماهیت استثنایی بوده، واکنش خانواده را تعیین میکند. کودکی که ناشنوا است، خانواده را برای تغییر در سیستم ارتباطی تحت فشار قرار میدهد و این منازعهای است برای خانواده که از زبان علامتی یا شفاهی استفاده کنند یا خیر؟ کودکی که بیماری مزمن دارد فشارهای هیجانی و اقتصادی بر خانواده وارد خواهد کرد، کودک ناتوانای یادگیری نیاز به حمایت تحصیلی دارد و ممکن است باعث شود که خانواده مکانهای آموزشی را که پیشرفت تحصیلی را قوت میبخشد، بررسی کند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
هم چنین، چنین شدت استثنایی بودن ممکن است بر واکنش خانواده اثر داشته باشد. کودکان مبتلا به ناتوانیهای شدیدتر ممکن است نسبت به دیگران کاملاً متفاوت رفتار کنند. برخی از ناتوانیها مثل ناشنوایی و ناتواییهای یادگیری در مقایسه با برخی دیگر از ناتواییها مثل بینایی قابل مشاهده نیستند، آنها با احتمال کمتری در کودک دیده میشوند. نکته قابل توجه این است که اگر چه ناتوانیها شدید از یک سو منجر به داغ ننگ در خانواده میشود اما از سوی دیگر آنها به روشنی بیانگر ناتوانی کودک هستند، باوری که خانواده ها به تبیین آن نیازمند هستند (هالان[۲۷] و همکاران، ۱۳۷۱)
نیازهای والدین کودکان استثنایی
خانوادههایی که کودک معلول دارند به تناسب نوع، شدت معلولیت، وضعیت اقتصادی و اجتماعی و سن کودکشان و نیز در زمینه رفتار سازش به اطلاعات و مهارتهای ویژه نیاز دارند که مهمترین آنها به گفته قصبه (۱۳۸۴) به شرح زیر میباشد:
نیاز به ارتباط، نیاز عمدهی والدین کودکان استثنایی در طی سالهای مدرسه ارتباط با معلمان، مربیان و متخصصان است.
نیاز به اطلاعات، والدین کودکان معلول به اطلاعاتی در زمینه مراقبت، پرورش و رفتار با فرزند خود نیاز دارند و نیز در این راستا در امر برنامه ریزی برای آینده فرزندشان نیازمند اطلاعات میباشند.
نیاز به حمایت شدن، حمایت شده از جانب دیگران از عوامل ایجاد سازش یافتگی در خانواده است. به ویژه حمایت ازجانب متخصصان و مربیان میتواند فرصتهای را برای ملاقات با سایر خانواده های کودکان معلول بوجود آورد.
نیازهای مالی، اقتصادی، بخش عمده بودجه خانواده صرف هزینه های مربوط به غذا، پوشاک و وسایل کمک آموزشی میشود این نیازها برای خانوادهای که کودک معلول دارد و نیازمند خدمات پزشکی ویژه میباشد به مراتب شدیدتر است.
نیاز به راهنمایی در وظایف زندگی و خانواده والدین و سایر اعضای خانواده نیاز دارند که ناتوانی کودک خود را درک کنند و بپذیرند، که تقسیم کار توانایی حل مساله، فعالیتهای تفریحی، اکتساب مهارتهای اجتماعی ونظارت در امر برنامه ریزی آموزش کودک از جمله وظایف ما باشد (قصبه، ۱۳۸۴).
احساسات والدین کودکان استثنایی
بسیار حائز اهمیت است که شما به عنوان والدین کودکان دارایی نیازهای ویژه با نوع احساسات خود برخورد با کودکانتان آشنا شوید. برای سازش با کودک خود نیاز دارید که احساس نسبتاً خوبی در مورد خود پیدا کنید. زندگی، ازدواج و کار شما ایجاب میکند تا حدی رضایتمندی را احساس کنید، ممکن است با توجه به این واقعیت که کودک ناتوان دارید احساس غم و ناراحتی کنید. اما نیازی نیست که کل زندگی شما را هالهای از غم فرا گیرد. بنابراین اجازه دهید بعضی از احساسات و روشهایی را که افراد در مواجهه با دشواریهایشان پیدا کردهاند مورد نظر قرار دهیم. احساساتی را که علاقمندیم دربارهی آنها صحبت کنیم همانهایی هستندکه تا حدودی احساسات «بد» و یا ناخوشایند محسوب میشوند مانند شوک،کرخی، گیجی، خشم، اوقات تلخی وگریه و زاری، غم، خجلت و گناه. افراد معمولاً در ابراز احساسات عادی خود دشواری چندانی ندارند، ولی اغلب از بروز احساسات بد وحشت دارند، البته عقیده ما این است که نباید تصور احساس بد را به خود راه دهیم (مفیدی، ۱۳۷۶).
ما عقیده داریم، این افراد دیگر هستند که نمیخواهند درباره مسایل و مشکلات ما اطلاع پیدا کنند، و نیز به این علت است که اصلاً کسی دوست ندارد احساس بد را تجربه کند. ما سعی میکنیم احساساتمان را مخفی کنیم و یا سعی در عادی جلوه دادن آنها داریم. طبیعی است که این احساسات از بین نخواهد رفت و هر چه طولانیتر نگهداشته شوند یا سرکوب گردند احتمال بیشتر نیز وجود دارد که بر زندگی خانوادگی خود ما، دوستان و همکاران اثر بگذارد (مفیدی، ۱۳۷۶).
بیان حقایق و ارائه اطلاعات صحیح و صادقانه به پدر و مادر کودک استثنایی بر اساس آخرین دانش و دستاوردهای علمی و تجربی در مورد شرایط خاص ذهنی یا جسمی کودکشان در نهایت، موجب رضایت و آسایش خاطر آنان خواهد بود گهگاه مادر و پدری با کودک خود که به روشنی دارایی عقب ماندگی ذهنی است مراجعه مینمایند. وقتی به آنها گفته میشود که چرا تاکنون بیجهت کودک را به حال انتظار در خانه نگه داشتهاید و اکنون کودک شما ۱۲ سال سن دارد ولی بایست سالها قبل به شرایط خاص ذهنی[۲۸] او پی برده باشید معمولاً در پاسخ میگویند ما خود نیز قبلاً حدس میزدیم زیرا که او مثل بچههای هم سن سال خود «به راه نیفتاد» حرف زدن را زمانی که انتظار میرفت شروع نکرد او را به دکتر بردیم دکتر گفت نگران مباشید چیزی نیست صبرکنید چند سال دیگر مثل بچههای دیگر میشود و … (افروز، ۱۳۸۴).
تعریف روانشناسی مثبتگرا
کامپتون (۲۰۰۵) در کتاب مقدمات روانشناسی مثبتگرا، این رشته را چنین تعریف کرده است: «به زبان عام، روانشناسی مثبتگرا نظریهها، پژوهشها و فنون مداخلهای روانشناسی را به منظور شناخت اجزای رفتار رضایتبخش سازگارانه، خلاقانه و عاطفی آدمی به کار میگیرد.»
از نظر داک ورث، استین و سلیگمن (۲۰۰۵) روانشناسی مثبتگرا مطالعه علمی تجارب آدمی و صفات مثبت افراد و نهادهایی است که تسهیل کننده تغییر در افراد هستند.
از نظر کریس توفر پترسون در کتاب ”مقدمات روانشناسی مثبت گرا“، روانشناسی مثبت گرا، مطالعه علمی آنچه که زندگی آدمی را از تولد تا مرگ و در همه توقف گاه های بین این دو(تولد تا مرگ) درست به پیش میبرد. این رویکردی تازه در روانشناسی است که موضوعش اموری است که شرایط را برای زندگی ارزشمند میسازد. در زندگی همه انسانها فراز و فرودها و پستی و بلندیهایی هست؛ روانشناسی مثبتگرا فردها و ناگواریهای زندگی را نفی نمیکند. خوب و بد از دیدگاه این چنین روانشناسانی به یک میزان مورد توجهاند. اما نکته اینجاست که زندگی چیزی فراتر از اجتناب یا تلاش برای دوری از مسائل یا مشکلات است(پترسون، ۲۰۰۴: .۴؛ به نقل محمودی، ۱۳۸۹).
سلیگمن و چیکزنت میهای (۲۰۰۰) هدف روانشناسی مثبتگرا شروع تغییر در روانشناسی است؛ تغییر توجه از اشتغال خاطر صرف به بدترین امور در زندگی به ساختن و بر پا کردن جنبه های مثبت (ص.۵).
اهداف اولیهی روانشناسی مثبتگرا
درمان بیماریهای روانی و رفع مشکلات روانشناختی
ساختن و بنا نهادن زندگی بارآور و رضایت بخش برای همگان
شناخت و پررورش استعدادهای برتر افراد و رهگشایی آدمی به سوی کمال
اصول و مفروضههای روانشناسی مثبتگرا
اصول و مفروضههای روانشناسی مثبتگرا در تقابل با روانشناسی معمول و به ویژه روانشناسی بالینی قرار دارند:
آدمی ماهیتی خوب و مثبت دارد.
اعمال و کردار آدمی ناشی از توانمندیها و منش(شخصیت) اخلاقی او هستند.
توانمندیها و منش آدمی دو شکل دارد و هر دو به یک اندازه بنیادی و مهماند- منش بد و منش نیک و فرشته خو.
سلیگمن (۲۰۰۲: ۱۲۵) مینویسد “از آنجا که تقریباً همهی این مفروضهها از روانشناسی قرن بیستم حذف گردید، داستان فراز و فرود آنها پس زمینه مفهوم منش خوبی است که به عنوان مفروضهی اصلی روانشناسی مثبتگرا در دیدگاه های من احیا شده است“.
ابعاد روانشناسی مثبتگرا
سلیگمن و چیکزنت میهای (۲۰۰۰) و کامپتون (۲۰۰۵) ابعاد و حوزه های روانشناسی مثبتگرا را در سه سطح تعریف میکنند:
سطح ذهنی
سطح فردی
سطح گروهی
سطح ذهنی
روانشناسی مثبتگرا در سطح ذهنی در باره تجارب ذهنی ارزشمند است :