“آن است که دو واژه تنها در حرف روی یکسان باشند[۶۸] ”
حافظ:
شادی مجلسیان در قدم و مقدم تست جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت
(۱۸-۴)
محوی :
به ههموو دهم له سهدهد باس و قسهی ئهو دهمهدام
که دهمآ باسی بکهم، کهس نیه، ههمدهم بوه قات
(۶۳-۱)
ترجمه :
به هر بهانه ای می خواهم اسمی از یار ببرم ،متأسفانه کسی نیست که به سخنم گوش دهد مونس نایاب شده است.
(ده م :دهان هه مده م:مونس)
۱۰-تکرار
“آن است که واژه ای چندین بار در سخن بکار برده شود ، به گونه ای که مایۀ زیبایی و نگارینی فزونتر آن گردد [۶۹]. “
حافظ :
دل و دینم ، دل و دینم ببرده ست برو دوشـش برو دوشـش برو دوش
(۲۸۲-۶)
محوی :
ئیلاهی بآ بهلآ بی نهخلی بالآت بهرِی بؤ من بهلآ بوو، ههر بهلآبهس
(۱۴۵-۳)
ترجمه :
امیدوارم قد مانند نخلت از هر بلایی محفوظ باشد،ثمر ونتیجه آن برای من بلا و مصیبت بود. ( بهلآ : بلا ومصیبت )
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۱۱- قلب بعض
“آن است که باشگونگی در پاره ای از آوا ها و حروف رخ داده باشد.[۷۰] ”
حافظ “ گناه و نگاه ” را در دوبیت به کار برده است امّا محوی آن ها را در یک بیت آورده است .
حافظ :
بیاد شخص نزارم که غرق خون دلست هلال را زکنار افق کنید نگاه
منم که بی تو نفس میکشم زهی خجلت مگر تو عفو کنی ورنه چیست عذر گناه
(۴۱۶-۳و۲)
محوی :
از دور بر جنازه ام افکن یکی نگاه پاکم نما بیک نظر پاکت از گناه
(۵۲۵-۲)
“شباهت”
از دیوان اشعار هر یک از آنان یکصدو پنجاه بیت که دارای صنعت لفظی بودند جهت بررسی “بسامدی” انتخاب گردید که نتایج آن به این شرح است:
۱) ” از میان صناعات شعری ، آنچه بیشتر طرف توجّه حافظ بوده ، صناعاتی است که جنبه موسیقایی دارد مثل انواع جناس های لفظی که در ساخت موسیقی شعر عاملی مؤثر است . امّا نمی توان از توجّه به جناس خطّی هم غافل بود و این را هم باید یکی از معیارهای تشخیص کلام او به شمار آورد[۷۱]” .
جبین و چهره حافظ خدا جدا مکناد زخاک بارگه کبریای شاه شجاع
(۲۹۲-۷)
زهی خجسته زمانی که یار بازآید به کام غمزدگان غمگسار آید
(۲۳۵-۱)
محوی نیزبه جناس خطّی توجّه داشته است.(واژه های،فه صل و فه ضل و واژه های حرام و خرام)در ابیات زیر:
فهزیلهی ئهسلَ و فهسلَ ئینسانی ثآ نابآ به صاحیب فهزلَ
که تؤ کؤسهی، به تؤ ضآ مامه رِیشی باب و باثیرت
(۶۷-۴ )
ترجمه :
افتخارنیاکان تراراصاحب فضل نخواهدکردو قتی بی ریشی ،ریش درازپدروپدربزرگت به توربطی ندارد.
ز خرام تو شد آرام ، حرام از دل و جان هر نظر زان قد و بالا ببلایی برسم
(۵۱۷-۱۰)
۲) تغییر در تصدیر:"زیرا در تصدیر لفظی که در اوّل بیت آمده است همان رابه عینه در آخر بیت بازآرند[۷۲]“
حافظ : (تصدیر )
آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست عالمی دیگر بباید ساخت و زنو آدمی
(۴۷۰-۷)