انفاقی که شوهر باید به همسر خود بپردازد (نفقهی زن است که به عهدهی مرد است). ملاک این نوع نفقه نه مالکیت و مملوکیت است و نه حق طبیعی و نه عاجز بودن و ناتوان بودن و فقیر بودن زن. زن به فرض اینکه ثروتمندترین هم باشد و مرد ثروت و درآمد کمی داشته باشد، باز زن واجب النفقهی مرد است. در نفقهی اقارب شخص اگر نفقه ندهد گناهکار است، اما تخلف از وظیفه بصورت یک دین قابل مطالبه نیست، یعنی جنبهی حقوقی ندارد ولی در این نوع نفقه (نفقهی زوجه) اگر مرد از زیر بار وظیفه شانه خالی کند زن حق دارد بصورت امری حقوقی اقامهی دعوی کند و در صورت اثبات از مرد نفقهی گذشته را بگیرد.(نگارنده)
۲-۲-۱- نفقه در مکاتب الهی
۲-۲-۱-۱- یهود
قوم یهود زن را هیچ وپوچ میشمرد. یهودیان در دعای روزمرهی خود میگفتند« تَبارَکَ اللهُ خالِقُ وَسُلطان که مرا زن نیافریدی» زن در دیدهی یهود منحرف از احکام پیامبران مثل اعراب جاهلیت بود و تولد دختر برای پدر و مادر امری ننگین و شرم آور بود. مادری که دختری میزایید تا ۱۵ روز نجس و همگان از او دوری میجستند وتا ۷۵ روز باید تطهیر میکرد. پدر میتوانست دختر نابالغ خود را بفروشد (کاظم زاده، ۱۳۸۶، ص ۴۰).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۲-۱-۲- مسیحیت
در میان مسیحیان نیز زن دارای موقعیت ویژهی خویش نیست. مسیحیان جاودانگی روح را برای زنان قبول نداشتند. درحالی که برای مردان معتقد به جاودانگی روح بودند. در محافل علمی، مسیحیان ایتالیا و اسپانیا، پس از بحث های فراوان معتقد شدند که در میان زنان دنیا فقط حضرت مریم مانند مردان دارای روح جاوید است، ولی دیگر زنان دارای صفات انسانی نبوده و علاوه برآنکه روح جاویدان ندارند، در برزخ میان انسان و حیوان محسوب میشدند (محقق، ۱۳۷۶، ص۲۱۱).
البته در تعالیم حضرت عیسی مسیح که در اناجیل اربعه مذکور است و پس از حضرت مسیح به رشته تحریر در آمده، بشر را به نوع دوستی و صلح و تواضع دعوت میکند، انسانها را به مهربانی و گذشت فرا خوانده و مردان را تشویق به محبت و ایثار به زنان میکند. حضرت عیسی در دوران کوتاه دعوتش که حدود سه سال طول کشیده بیشتر به وعظ و ارشاد مردم پرداخت و اغلب بیاناتشان بر محور اخلاق دور میزند وکمتر قانون ومقررات جدیدی بیان میکرد و بیشتر مسایل شریعت مردم را به آیین حضرت موسی ارجاع میداد (همان).
۲-۲-۱-۳- اسلام
اسلام در عصر جاهلیت در سرزمینی که زنده به گور کردن دختران را افتخار و شرف میدانستند ظهور کرد، درست در همان موقعی که دنیا در آتش جهل و ستم میسوخت و جوامع مختلف بشری گرفتار انحرا ف های گوناگون بودند. گروهی از فرط شهوت، زن را وسیلهای برای مرد و در خدمت مرد ساخته و جمعی از تفریط غفلت او را حیوانی پنداشته و هر گونه تعدی را بر وی روا میداشتند. پیامبر اسلام برای خاتمه دادن به کجی ها و کج روی ها و پندارهای غلط و تجاوزهای نابجای انسانها، از جانب خداوند متعال مبعوث و با تعالیم ابدی خود از یک سو خط بطلان بر روی اغلاط بشری کشیده و از سوی دیگر راه های فضیلت و رستگاری را به او نشان داد. زن از دید اسلام انسان و جزء پیکرهی اجتماع است. در آغاز این حقیقت را بر خلاف پندار نادرست جوامع بشری به دنیای بشریت اعلام کرد کهای گروه مردان! به همان نسبت که شما انسانید و جزیی از پیکرهی جامعهی انسانی محسوب میشوید، زنان نیز چنین هستند و در این قسمت کوچکترین تبعیض در میان نیست، کما اینکه قرآن در آیات متعددی به آن تأکید ورزیده از جمله در سورهی حجرات آیه ی۱۳ میفرماید:
«ای مردم، ما شما را خلق کردیم از مرد وزنی و شما را قبیله قبیله قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید همانا گرامی ترین شما نزد ما با تقواترین شما است».
در آیهی ۹۵ سورهی آل عمران، آزادی اراده، کرامت وارزش معنوی زن به نحو صریحی بیان شده تا بشریت بدانند چنان که او میپنداشت زن موجودی طفیلی و در همه حال تابع و محتاج ولایت و قیمومیت مرد نمیباشد و در این زمینه میفرماید:
اسلام دین کاملی است که از طرف خداوند به منظور تأمین و تضمین سعادت بشری، هیچ موضوعی را مسکوت نگذاشته است. دست بخشایشگر اسلام پردهی قرنهای تاریک و جهالت عمیق و بی انتها از جمال زیبای زن برداشت و نه تنها او را از چاه زبونی خارج ساخته و همدوش و هم پای مردان قرار داده بلکه خیر و مزیت را بر آنان گواهی فرمود و آنان را حق تملک و استقلال بخشید. اسلام زن و مرد را از یک نوع دانسته به همین جهت در عین داشتن وحدت نوعی، هر کدام از ویژگیهای خاص خویش بر خوردار است. وظیفهی مهمی که در زناشویی متوجهی مرد است همانا وظیفهی انفاق و تکفل معشیت زن است (شریف، ۱۳۸۴، ص۹۷).
اسلام ضعف و لطافت طبیعی زن و نیرومندی و قوت فطری مرد را مورد توجه قرار داده، به زن در عین اینکه به هیچ وجه از حرمت او فروگذار نکرده به دیدهی رحمت و شفقت نگریسته و او را از تأدیهی مخارج ضروری خانواده یا شرکت در تأدیه معاف نموده و این وظیفهی سنگین را مقابل توقعاتی که مرد از زن دارد به عهدهی مرد گذاشته و او را مکلف به نفقهی زن مطابق معروف کرده است (کاظمزاده، ۱۳۸۶،ص ۴۴).
۲-۲-۲- نفقه از دیدگاه حقوق غرب
حقوق و قوانین غرب نیز همان نظریهی مشهور را در مورد نفقه دارند و آن را شامل خوراک، پوشاک، مسکن و ملزومات زندگی میدانند. در ایالات متحدهی آمریکا واژهی Maintenance تقریباً معادل کلمهی نفقه، و شامل غذا، لباس و مسکن است؛ ولی در اصطلاح حقوقی شامل دیگر نیامندیهای معقول، مثل هزینههای رفت و آمد، هزینههای دارو و درمان و از این دست ملزومات نیز میشود (امامی ۱۳۸۹: ۱۰۶).
در انگلیس نیز واژهی Maintenance به پول قابل پرداخت برای هزینههای زندگی شخصی همسر و فرزندان گفته میشود. حقوق دانان انگلستان الزام به نفقه را، با این توضیح که شوهر در هنگام ازدواج متعهد شده است که از خانوادهاش حمایت کند، ناشی از تعهد شخصی زوج دانستهاند (گلداستین و کاتز ۱۹۶۵: ۵۹).
۲-۲-۳- نفقه از منظر آیات و روایات
برقراری حسن ارتباط مابین جوامع با یکدیگر، یا کلیهی افراد یک جامعه یا خانواده با هم، یا حتی زوجین با یکدیگر مبتنی بر التزامات و مواثیق متینی است که ملتزمین به منظور ابقای روابط حسنه موظفند به بهترین وجهی آنها را ادا کنند تا خللی در این میان حادث نشود.
در «عقد» یا پیمان زناشویی که طبق ناموس آفرینش لذت بخش ترین میثاق است، اسلام شانهی مرد را از بار مسئولیت و حقوق نسبت به زن خالی نگذاشته بلکه به موازات هم و به منظور ابقای رابطهی «زوجیت» هر دو تن را در برابر هم به یک سلسله حقوق و مسئولیت ها موظف فرموده و خط بطلان بر رسوم جاهلیت و آداب و عادات تفریطی و افراطی ملل دیگر کشیده است تا «زوجین» طبق مسئولیت متقابل و حفظ حقوق طرفین، زندگی زناشویی را به صورت جدی در نظر گیرند و این «هستهی اولی» اجتماع را سبک نشمرده و موالید خود یا نسل بعد را نیز در بحر فساد غوطه ور نسازند.
برای این منظور، اسلام نخست شوهر را موظف ساخت تا خوراک و پوشاک و مسکن و سایر نفقات زن را به مقدار اعتبار و حیثیت طرفین و مساعدت ایام (در نکاح دایم) به عهده گیرد و نیز با نثار محبت و احسان نسبت به وی جلوهی واقعی حیات را در کانون زناشویی تجلی دهد و با نیروی مردانهی خود همواره تکیهگاه و پشتیبان او بوده تا زن در پرتو شوهر و قدرت او احساس طمأنینه و آرامش دل و ثبات خاطر کند. قرآن کریم در این باب فرموده است:« و از نشانههای او این است که از خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنارشان آرام گیرید و میانتان دوستی و مهربانی نهاد» (روم: ۲۱).
همچنین، حرمت و حیثیت زن را محفوظ داشته از لغزشها و غفلتهای کوچک او که خواه ناخواه در زندگی رخ می دهد به سهولت بگذرد، چنانچه از رسول خدا (ص) در باب حقوق زن بر شوهر پرسیدند، ایشان فرمودند: باید نفقات او را بدهد و از زلالت و لغزشهای او بگذرد (حرعاملی، ۱۴۱۶ق، ج۲۱، ص ۵۱۱).
شعاع فرهنگ اسلامی نه تنها عربستان و ایران و آفریقا و… را فرا گرفت، بلکه دامنههای تأثیر آن به اروپا نیز رسید. گوستاولویون در این مورد می نویسد: «اروپاییان اخلاق جوانمردانه را که یکی از آثار آن احترام به زن است از اعراب و مسلمین اقتباس کردند و بنابراین مذهب اسلام بود که زن را از پست ترین وضع به بلندترین مقامات رساند نه مذهب مسیح، چنانچه در میان مردم شایع است» (گوستاولوبون، ۱۳۴۷، ص ۵۰۳).
قرآن کریم، مردان را موظف به پرداخت نفقهی همسران می داند و در روایات نیز این مسأله هم به عنوان یک وظیفهی اخلاقی و هم به عنوان الزامی قانونی مطرح شده است.
۲-۲-۳-۱- نفقه از منظر آیات
الف) آیه ۲۳۳ سورهی بقره
« به عهدهی صاحب فرزند (یعنی پدر) است که خوراک و پوشاک مادر را به حد متعارف و شایسته (در مدت شیر دادن و حتی اگر طلاق گرفته باشد) بپردازد. هیچ کس موظف به بیش از مقدار توانایی خود نیست (نه مادر به خاطر نگهداری فرزند به زیان و زحمت افتد و نه پدر بیش از حد متعارف برای کودک متضرر شود)[۲]».
طوسی در تفسیر این آیه مینویسد: «معنای آیه این است که بر پدر طفل، خوراک و پوشاک مادر فرزندش که او را طلاق داده واجب است، تا زمانی که مادر فرزند را شیر میدهد» (طوسی، بی تا: ج۲:۲۵۶). این مسئله برای آرامش روحی مادر و پرداختن به پرستاری و تربیت فرزند بسیار اهمیت دارد. در این زمان که رابطهی زناشویی قطع شده است، طبعاً نباید هزینهی زندگی مادر پرداخته شود چرا که نفقه، حق زینت بخشیدن به آشیانهی مرد است و اینک آشیانهی او از هم پاشیده شده است و لزومی ندارد نفقه برای زن ادامه پیدا کند، با این وجود اسلام رعایت حال مادر و فرزند را در نظر دارد و میداند که تغذیهی جسم و جان نوزاد در این مدت با شیر و عواطف مادر پیوندی ناگسستنی دارد. بنابراین، حق نگهداری و سرپرستی را بر عهدهی مادر میگذارد، تا عواطف مادری را نیز رعایت کرده باشد.
این آیه پس از بیان بعضی احکام طلاق نسبت به زنانی که طلاق داده شده و حامله هستند نازل شده است و پدران این فرزندان، موظف به پرداخت خوراک وپوشاک این زنان (مادران) شدهاند. شایان ذکر است که این دستور در مورد زنانی است که از شوهران خویش جدا شدهاند و کودکی را که از شوهر دارند شیر میدهند و گرنه هزینهی زن بدون شیر دادن کودک نیز بر عهدهی مرد است.
آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه می فرماید: هزینهی زندگى مادر از نظر غذا و لباس در دوران شیر دادن بر عهدهی پدر نوزاد است تا مادر با خاطرى آسوده بتواند فرزند را شیر دهد لذا در ادامهی آیه مىفرماید:” و بر آن کسى که فرزند براى او متولد شده (پدر) لازم است، خوراک و پوشاک مادران را به طور شایسته بپردازد[۳].در اینجا تعبیر به” المَولُودِ لَهُ” (کسى که فرزند براى او متولد شده) به جاى تعبیر به” اَب و والِد” (پدر) قابل توجه است، گویى مىخواهد عواطف پدر را در راه انجام وظیفهی مزبور بسیج کند، یعنى اگر هزینهی کودک و مادرش در این موقع بر عهدهی مرد گذارده شده به خاطر این است که فرزند او و میوهی دل او است نه یک فرد بیگانه. توصیف به” مَعرُوفِ” (به طور شایسته) نشان مىدهد که پدران در مورد لباس و غذاى مادر، باید آنچه شایسته و متعارف و مناسب حال او است را در نظر بگیرند نه سختگیرى کنند و نه اسراف. براى توضیح بیشتر مىفرماید:” هیچ کس موظف نیست بیش از مقدار توانایى خود را انجام دهد” (لا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها).
بنا بر این هر پدرى به اندازهی توانایى خود وظیفه دارد. بعضى این جمله را به منزلهی علت براى اصل حکم دانستهاند و بعضى به عنوان تفسیر حکم سابق (و هر دو در نتیجه یکى است).
سپس به بیان حکم مهم دیگرى پرداخته، مىفرماید:” نه مادر (به خاطر اختلاف با پدر) حق دارد به کودک ضرر زند و نه پدر به خاطر اختلاف با مادر[۴]“. یعنى، هیچ یک از این دو حق ندارند سرنوشت کودک را وجه المصالحهی اختلافات خویش قرار دهند و بر جسم و روح نوزاد ضربه وارد کنند.
مردان نباید حق حضانت و نگاهدارى مادران را با گرفتن کودکان در دوران شیرخوارگى از آنها پایمال کنند که زیانش به فرزند رسد و مادران نیز نباید از این حق شانه خالى کرده و به بهانههاى گوناگون از شیر دادن کودک خوددارى کرده یا پدر را از دیدار فرزندش محروم سازند. این احتمال نیز در تفسیر آیه داده شده است که منظور آن است که نه پدر مىتواند حق زناشویى زن را به خاطر ترس از باردار شدن و در نتیجه زیان دیدن شیر خوار سلب کند و نه مادر مىتواند شوهر را از این حق به همین دلیل باز دارد، ولى تفسیر اول با ظاهر آیه سازگارتر است (بنا بر تفسیر اول، فعل” لا تُضارَّ” در واقع فعل معلوم است و بنا بر تفسیر دوم فعل مجهول، هر چند تلفظ در هر دو یکسان است).
ب) آیه ۳ سورهی نساء
اگر چنانچه خوف دارید که در ایتام به قسط و عدل رفتار نکنید پس میتوانید دو، سه، یا چهار همسر برگزینید. ولی اگر میترسید که بین آنها به عدالت رفتار نکنید یک زن یا ملک یمین کفایت میکند. یک همسر گزیدن بهتر است از اینکه به جور و ظلم رفتار کنید[۵]».
مرحوم شیخ طوسی ذیل «إِلا تَعدِّلِوا» چند معنی نقل میکند و معنای صحیح را «لا تَجُورا» میداند، یعنی هنگامی که ترس دارید به زنان جور و ستم شود، پس یک زن را اختیار نمایید حتی به کنیزان اکتفا نموده و با یک همسر یا چند همسر ازدواج نکنید، تا مبادا از عهدهی رعایت عدالت بر نیامده و به آنان ستم نمایید (طوسی، بی تا ج۳: ۱۰۸).
اگر «إلا تَعدِّلِو» را به معنای «إلا تَجُورا» بگیریم، در این صورت معنای آیه چنین می شود: «اگر چنانچه یک همسر انتخاب کنید این بهتر از آن است که جور و ظلم روا دارید؛ زیرا وقتی که یک همسر باشد هر مقدار نفقه که به او پرداخت شود موجب ظلم و جور نخواهد شد و لکن وقتی که چند همسر باشند احتمال ظلم و به قسط رفتار نکردن و نفقه ندادن به آنها بیشتر از وقتی است که یک همسر باشد. لذا ما به دلالت التزامی می توانیم وجوب نفقه را از آیه استنباط کنیم (طوسی، بی تا ج۳: ۱۰۸).
آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه چنین می فرماید: شما براى دورى از ستم کردن در حق دختران یتیم میتوانید از ازدواج آنها خوددارى کنید و با زنانى ازدواج نمایید که موقعیت اجتماعى و فامیلى آنها به شما اجازهی ستم کردن را نمیدهد و میتوانید از آنها دو نفر یا سه نفر یا چهار نفر به همسرى خود انتخاب کنید. منتهی چون مخاطب، همهی مسلمانان بوده است تعبیر به دو تا دو تا و مانند آن شده است.
فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَهً سپس بلا فاصله مىگوید: این در صورت حفظ عدالت کامل است، اما اگر نمیتوانید عدالت را رعایت کنید به همان یک همسر اکتفاء نمایید تا از ظلم و ستم بر دیگران بر کنار باشید.
-أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ- و یا بجاى انتخاب همسر دوم از کنیزى که مال شما است استفاده کنید زیرا شرایط آنها سبکتر است (اگر چه آنها نیز باید از حقوق حقهی خود برخوردار باشند).
ذلِکَ أَدْنى أَلَّا تَعُولُوا- این کار (انتخاب یک همسر و یا انتخاب کنیز) از ظلم و ستم و انحراف از عدالت بهتر جلوگیرى میکند. آیا این عدالت مربوط به امور زندگى از قبیل همخوابگى و وسایل زندگى و رفاه و آسایش است یا منظور عدالت در حریم قلب و عواطف انسانى نیز هست؟
شک نیست که” عدالت” در محبتهاى قلبى خارج از قدرت انسان است چه کسى میتواند محبت خود را که عواملش در بیرون وجود اوست از هر نظر تحت کنترل درآورد؟ به همین دلیل رعایت این نوع عدالت را خداوند واجب نشمرده و در آیهی ۱۲۹ همین سورهی نساء میفرماید: شما هر قدر کوشش کنید نمیتوانید در میان همسران خود (از نظر تمایلات قلبى) عدالت و مساوات برقرار سازید[۶].
بنا بر این محبتهاى درونى مادامى که موجب ترجیح بعضى از همسران بر بعضى دیگر از جنبههاى عملى نشود ممنوع نیست، آنچه مرد موظف به آن است رعایت عدالت در جنبههاى عملى و خارجى است (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج۵، ص۲۱۱).
ج) آیه ۱۹ سورهی نساء
ای اهل ایمان برای شما حلال نیست که زنان را با اکراه و جبر به میراث گیرید و بر زنان سخت گیری و بهانه جویی نکنید به اینکه قسمتی از آنچه بر آنها بخشیدهاید پس بگیرید، مگر آنکه مرتکب ناشایستی آشکار شوند و با آنان خوشرفتاری کنید و اگر آنان را خوش ندارید (بدانید که) چه بسا چیزی را ناخوش بدارید و خداوند در آن بسیار نهاده باشد[۷]. منظور از «وَعاشِرُوهُنَّ بِالمَعرُوف»، این است که به نیکی با آنها در آمیزید؛ یعنی حقوق ایشان اهم از انصاف در قسمت، نفقه، خوب سخن گفتن و رفتار کردن را ادا کنید. معروف است که «مباشرت به معروف یعنی او را نزنید، سخن بد به او نگویید و با او گشاده رو باشید» (طبرسی، ۱۴۰۶، ج ۵، ص۷۷).
این آیه در مقام بیان تنظیم ارتباط میان زوجین است. از جمله چیزهایی که بر مرد نسبت به زوجهی خود واجب میشود انصاف و عدالت داشتن با زوجه است که این عدالت داشتن و معاشرت به معروف با زوجه ملازم با وجوب نفقهی زوجه میباشد. علمایی که جهت وجوب نفقه به این آیه استدلال کردهاند عبارتند از: صاحب جواهر الکلام، صاحب ریاض المسائل و صاحب مناهل ولی به نظر نگارنده این آیه نمیتواند در خصوص وجوب نفقه باشد چون «معاشرت به معروف» شامل حمایتهای معنوی است نه حمایتهای مادی که پرداخت نفقه باشد. در این آیه مردان توصیه به عدل و انصاف و معاشرت به معروف و رفتار نیک به همسرانشان شدهاند. این عدالت و انصاف به معروف با زوجه، ملازم با وجوب نفقهی زوجه میباشد.
صاحب جواهر آین آیه را از ادله وجوب نفقه بر مرد دانسته است (نجفی، ۱۳۹۲ق، ج۳۱،ص ۳۰۲).
د) آیه ۲ سورهی طلاق
«چون زنان (طلاق داده شده) به آخر عدهی خویش رسیدند به نیکویی ایشان را نگاه دارید (به خوشی رجوع کنید) یا به نیکویی از ایشان جدا شوید و (چون طلاق دهید ) دو نفر مرد عادل از خودتان را گواه بگیرید و (ای گواهان به وقت حاجت) برای رضای خدا شهادت دهید[۸]». در اینجا «فَأمسِکُوهُنَّ بِمَعرُوفٍ» یعنی به آنها مراجعه کنید به آنچه لازم است برایشان از نفقه و لباس و مسکن و خوش معاشرتی (طباطبایی ۱۳۷۱:ج ۱۹:ص ۶۳۸).
ه) آیه ۶ سورهی طلاق
«پس از طلاق زنان را در منزلی که مقدور شما است سکنی دهید و به آنان ضرر نرسانید تا آن ها را به تنگ آورید و چنان چه حامله باشند تا زمان وضع حمل نفقهی آنان را بپردازید[۹]».
آیهی ۶ سورهی طلاق تصریح دارد بر وجوب نفقه برای مطلقهای که در طلاق رجعی به سر میبرد و به همسر امر میکند که در مدت عده، نفقه و سکونت زن را تأمین کند. همچنین مطلقهی حامله- چه طلاق بائن چه رجعی- را مستحق نفقه میداند تا وضع حمل نماید. وقتی در مورد همسر مطلقه چنین میگوید، پس به طریق اولی همسری که هنوز در حلقهی زناشویی شخص به سر میبرد مستحق نفقه خواهد بود و نفقهی زوجه بر زوج واجب خواهد بود. عدهای از فقها برای اثبات وجوب نفقه به این آیه تمسک کردهاند (ابن قدامه بی تا، ج ۸، ۱۶۶).
این آیه به وجوب نفقه برای مطلقهی حامله تصریح میکند، چه رجعیه و چه بائن. پس وقتی چنین مطلقه ایی مستحق نفقه باشد، به طریق اولی، همسری که هنوز در علقهی زناشویی شخص به سر میبرد و عضو کانون محسوب میشود مستحق نفقه خواهد بود (طباطبایی ۱۳۷۱:ج ۱۹: ۶۳۸).
و) آیه ۷ سورهی طلاق