پس نقد، در هر حال خوانش و دقت در زوایایی وجودی یک اثر است؛ بنابراین هر خواننده به تناسب سواد و تخصص، میتواند یک منتقد باشد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
«کلمه نقد خود در لغت به معنی «بهین چیزی برگزیدن» و نظر کردن است. به قول اهل لغت، سره را از ناسره بازشناسند. معنی عیب جویی نیز که از لوازم «به گزینی» است ظاهراً هم از قدیم در اصل کلمه بوده است؛ به هر حال از دیرباز در فارسی و تازی، بر وجه مجاز در مورد شناخت محاسن و معایب کلام به کار رفته است»(زرین کوب، ۱۳۸۳، ص۲۲).
میبینیم که نقد در نزد قدما، مشخص کردن عیوب و محاسن یک اثر ادبی است که در ظاهر اثر مشخص و معین است.
«هر چند در نقادی ملاک قضاوت ملکه ذوق است، لیکن منتقد باید با دقت و بصیرت تمام از هرآنچه آفت ذوق و موجب تمایل و تعصب میشود حتی الامکان اجتناب ورزد و از هر گونه میل و هوا که در کار نقد و قضاوت مانع کشف حقیقت و به تعبیر «فرانسیس بیکن»«بت» محسوب میگردد خود را برکنار دارد و به موضوع کار خود به همان نظر بنگرد که اهل علم به موضوع تحقیق خویش نگاه میکنند»(همان، ص۵۷).
«نقدهاییکه امروز رایج است غالباً از چند اصل سرچشمه میگیرد، یکی بیاطلاعی از نقد ادبی و نداشتن شرایط لازم برای نقد، دوم از تعصب و تندروی و افراط داشتن نظریات یک طرفه و قاطع در مورد مسائل شعر و ادبیات، سوم از جاهطلبی و غرضورزی در نقد ادبی؛ زیرا هدف شبه ناقدان این نیست که صمیمتی داشته باشد و خدمتی به ادبیات بکند؛ بلکه مقصودشان این است که نام خود را در لیست شاعران و سخن سنجان بنویسند. پس برای این منظور به هر وسیلهای اعم از توطئه سکوت و تحریف ادبیات ایران و شیادی ادبی و ناسزا گفتن نیز دست میزنند»(فرشیدورد، ۱۳۷۶، ص۱۶۶).
اگر کسی بخواهد منتقد آشنا به فن نقد باشد باید بر مباحث ادبی و تاریخ ادبیات، تسلط لازم داشته باشد؛ به طور کلی ادبیات با نوشتن و خواندن تداوم مییابد. یکی مینویسد و گروهی میخوانند؛ پس در حقیقت، ادبیات مجموعهای است از گفتهها و نوشتهها. لذا وظیفه حقیقی منتقد این است که نوشته را بفهمد و بفهماند.«نقد ادبی به طور کلی علم نیست و قسمتی ازآن بر پایهی ذوقیات است؛ ولی قسمتی از آن که جنبهی علمی دارد شامل بخشهایی است از علوم انسانی مانند جامعهشناسی، هنر، روانشناسی و زبانشناسی.
بنابراین باید به روشهای این علوم دربارهی آنها تحقیق کرد که به نتیجه مطلوب رسید. یعنی با مشاهده تجربه طبقهبندی، آمار، جامعهسنجی»(همان، ص۲۰).
اما امروزه در نقد جوانب مختلف یک اثر، جنبههای روانشناسی، زیباشناسی، جامعه شناسی، زبانشناسی و… را علاوه بر لفظ، زبان، صورت، معنا و…. مورد بررسی قرار میدهند.
در روزگاران قدیم، نقد همان زیباییشناسی شعر بود و از دستور زبان فراتر نمیرفت و یا اثرپذیری شاعران از همدیگر مورد توجه قرار میگرفت. قبل از صنعت چاپ وقتی شعری سروده یا کتابی دستنویس میشد به تعداد اندک رونویسی شده، در اختیار تعداد کمی از مخاطبان قرار میگرفت و به تبع آن، بسیار کمتر از امروز مورد نقد واقع میشد؛ اما امروزه به لطف صنعت چاپ، تعداد خوانندگان یک کتاب یا اثر، بسیار زیادتر شده، و در نتیجه منتقدان آن اثر یا کتاب، بیشتر شدهاست؛ بنابراین ارزش حقیقی آن اثر بهتر و بیشتر شناخته میشود؛پس در حقیقت، ارزش هنری یک اثر بستگی به نقد آن اثر دارد.
۲- ۲- ۲- اقسام نقد
امروزه برای نقد یک اثر ادبی خیلی از علوم و دانشهای بشری جایگاه ویژهای پیدا کردهاند و نقد ادبی از علوم روز جهت پیشبرد هدف خود بهره میگیرد. در نقد ادبی، علومی مثل جامعهشناسی، روانشناسی، روانکاوی، علوم اجتماعی، شخصیتشناسی، زیباشناسی و… امروزه جایگاه ویژهای داشته و نقد از همه آنها کمک میگیرد.
«نقد ادبی را میتوان به اقسامی تقسیم کرد؛ از قبیل نقد تکوینی، نقد کل و جزء، نقد توصیفی، نقد ارزشی، نقد صورت، نقد مادی و موضوع، نقد فنی، نقد ذوقی، نقد بازاری، نقد دانشگاهی، نقد روزنامهای، نقد زیباشناسی، نقد تفسیری، نقد تأثیر، نقد شاعر و نویسنده، نقد تاریخی، نقد اخلاقی، نقد نظری و نقد عملی»(فرشید ورد، ۱۳۷۶، ص۲۱).
زرین کوب در کتابهای «آشنایی با نقد ادبی» و «نقد ادبی» با شیوهای متفاوت از فرشیدورد نقد را مطرح و دستهبندی میکند. وی تیترهای خود را با عناوین «نقد اخلاقی، نقد اجتماعی، نقد روانشناسی، نقد تاریخی، نقد لفظ و نقد معنی»، انتخاب میکند.
شمیسا نقد ادبی را شاخهای از علوم ادبی دانسته و برای آن دو نوع برمیشمارد:
«۱٫ نقد نظری(Theorotical criticism)که مجموعهی منسجمی از اطلاعات و تعاریف و مقولات وطبقهبندیهایی است که میتوان آن را در ملاحظات و مطالعات و تفاسیر مربوط به آثار ادبی به کار برد.
-
- نقد عملی یا تجربی(practical criticism)
نقد علمی یا تجربی بررسی تقریباً تفصیلی اثر خاص است یعنی استفاده عملی از قواعد و فنون ادبی برای شرح و توضیح و قضاوت اثر ادبی، در میان آثار ادبی بزرگ در این حوزه میتوان از مقالات «در ایدن» و «دکتر جانسون» نام برد.
نقد عملی به دودستهی نقد تأثیری یا احساس و نقد فتوایی یا حکمی یا معیاری تقسیم میشود»(شمیا، ۱۳۷۸، ص۳۲).
۲- ۲- ۲-۱- نقد روانشناختی
«این نوع نقد در حقیقت روانشناختی نقد و اثر ادبی است تا به وسیله آن شخصیت روانی هنرمندِ صاحب اثر را مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل قرار دهد. این نوع نقد حاصل پیشرفت علم روانشناسی در اوایل قرن بیستم است. در این نوع نقد تأثیر فعالیتهای ضمیر ناخودآگاه نویسنده و شاعر در طول کار آفرینش مطالعه میشود و نحوهی پیدایش و تکوین اثر در ذهن هنرمند و همچنین شخصیتهای پرداختهی تخیل او، مورد بررسی قرار میگیرد. گاه نیز در رابطه ناخودآگاهانه بین نویسنده و خواننده براساس همین نظر گاه توجه میشود»(فرشیدورد، ۱۳۷۶، ص۱۴۳).
برای نقد روانشناختی، مسیر ورود به اثر ادبی، درون صاحب اثر است و لزوماً کسی که میخواهد نقد روانشناختی کند لازم نیست فارغ التحصیل رشته روانشناسی باشد؛ بلکه با داشتن اطلاعات کمی از این علم هم میتواند به نقد روانشناختی یک اثر بپردازد.
۲- ۲- ۲-۲- نقد اخلاقی
با توجه به معیار هنجارهای پذیرفته شده جامعه، ارزشهای اجتماعی یک اثر ادبی و اینکه اثر تا چه حد با اخلاق عمومی جامعه هماهنگ و تا چه حد فاصله دارد مورد نقد قرار میگیرد. «تمیز نیک و بد آثار ادبی وقتی ضرورت دارد که اثر ادبی غیر از جنبهی تربیتی و اجتماعی فایده دیگر نداشته باشد تا درآن صورت واجب آید منتقدی بیاید و در بین آن آثار نیک را از بد بشناسد و آنچه را فیالمثل مایهی رستگاری است از آن چه مایهی گمراهی است تمیز دهد در صورتی که اثر ادبی همیشه این حال را ندارد»(همان، ص۳۱).
«نقد شعر از دیدگاه اخلاقی در ایران پیشینه درازی داشته است اگر چه این پیشینه چندان پر ماجرا نبوده…. البته در گذشتهی میهن ما اخلاق، بیشتر رنگ دینی داشت و در نتیجه مرزهای نقد دینی و نقد اخلاق غالباً با یکدیگر آمیخته است به گونهای که مفاهیمی چون زهد، وعظ و حکمت و.. را که بیشتر از مقولههای اخلاق باید شمرد نمیتوان از زمینههای دینی آنها جدا نمود»(همان، ص۲۲۵).
بنابراین نقد اخلاقی از یک سو به ارزشهای جامعه برمیگردد و از سوی دیگر در تعالیم بزرگان دینی خود را مینمایاند.
۲- ۲- ۲-۳- نقد جامعهشناختی
«نقد اجتماعی از مقولههای ادبی سدهی اخیر است، زیرا بررسی ادبیات از منظر آرا و ارزشهای اجتماعی بعد از پیدا شدن دانش جامعهشناسی در قرن نوزدهم از سوی برخی از دانشمندان آن علم به وجود آمد به ویژه پس از به وجود آمدن مکتب«کارل مارکس» گسترش یافت»(شمیا، ۱۳۷۸، ص۲۷۹)
نقد اجتماعی همان بررسی وضعیت تاریخی و رویدادهای همروزگار با زندگی هنرمند است؛ که آن را نقد تاریخی نیز مینامند. نمیتوان شاعر و نویسنده را از رویدادهای روزگار خویش جدا فرض کرد. او یا علت، یا معلول حوادث و رویدادهای روزگار و انعکاس دهنده جریانات عصر خویش است.
۲- ۲- ۲-۴- نقد فنی
این نقد بیشتر به بررسی فنی و تخصصی معنا و ساختار شعر، وزن، قافیه و ردیف، سبک، لفظ و قواعد به کارگیری کلمه است؛«اما با آن که دامنهی این شیوه از نقد بسیار گسترده و دور و دراز است و تاریخ آن دستکم به روزگار ارسطو و فن شعر او میرسد، آن چه که از میان آراء گوناگون ناقدان ایرانی میتوان در حوزه این مبحث قرار گیرد و جزء برخی از اظهارنظرهای پراکندهی شاعران و نویسندگان و معدودی کتابهای مربوط به فن شعر در زمینهی عروض و قافیه و بدیع که امروزه در دست داریم چیز دیگری نیست»(درگاهی، ۱۳۷۶، ص۵۷).
فصل سوم
دگردیسی شعر فارسی از عهد مشروطه به بعد
۳- شعر در عهد مشروطه
فئودالیسم عصر قاجاری، ایستایی و بیتحرّکی فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی، عدم رابطه مفید و سازنده با کشورها و مجامع جهانی، بیسوادی حکّام مرتجع و ایلیاتی بودن نحوهی اداره کشورو…. دست به دست هم دادند تا عصر قاجاری به یکی از تاریکترین و بیفروغترین دورههای ادبی و شعری ایرانی بدل شود. به جز اقدامات امیر کبیر و قائم مقام فراهانی در این دوره، حرکتی که منجر به پیشرفت و تعالی در جامعه شود شکل نگرفت و اینها هم به دلیل وضعیت حاکمیت، ابتر ماندند.
در این عصر، ترجمه بعضی از کتب غربی به دست تحصیل کردگان و منور الفکرها میرسید و اطلاعرسانی عمومی عمدتاً در سطوح بالای جامعه صورت میگرفت؛ اما عامهی مردم در فلاکت بیاطلاعی از جهان پیرامون، با فقر و قحطی و… دست و پنجه نرم میکردند. همین فلاکت مفرط، در نهایت، به انفجارهایی از قبیل انقلاب مشروطه و… انجامید؛ در ابتدای راه، خیلی از مردم حتی نمیدانستند چگونه از این اوضاع نابسامان رهایی یابند و خود را از حصار مصائب روزافزون نجات دهند. آشنایی و سفر دانشآموختگان دارالفنون به فرنگ، چاپ مطبوعه و نشریه، فعال شدن مرجعیت دینی و روحانیت در مسائل مبتلابه موجب شد تا کمکم مردم صدایشان را در برابر اینهمه عقبافتادگی و ایستایی حاکمان کم خرد قاجاری بلند کنند؛ که در نهایت به شکلگیری جنبش مردمی مشروطه خواهی منجر گردید.مهمترین شاعرانی که در این دورهی طولانی ظهور کردند عبارتند از: شیبانی، قائم مقام، بهار، ایرجمیرزا، ادیب پیشاوری، ادیب نیشابوری، ادیب الممالک، دهخدا، سید اشرف (نسیم شمال)، عارف، میرزادهی عشقی، لاهوتی، فرخی و….؛ اشعار بهار و ایرج میرزا از اقبال عمومیتری برخوردار شدند، البته عارف و سید اشرف و میرزادهی عشقی هم کم تأثیر نبودهاند.
مهمترین مضامینی که در شعر این دوره به آن پرداخته شده، «میهن دوستی» و «قانون خواهی» بوده است که در این میان علاوه بر میهن دوستی و آزادی و مشروطهخواهی مضامینی همچون«ادبیات کارگری» انتقاد تند به بنیانهای سنتی جامعه و حاکمیت، غرب و پیشرفتهای علمی و صنعتی آن، زن و… درشعر این دوره به وفور یافت میشود.
انقلاب کبیر فرانسه و پیامدهای آن بعد از ۱۷۸۹ و انقلاب صنعتی انگلستان (۱۷۵۰ به بعد) و نتایج آنها سبب رشد سریع اروپا به لحاظ علمی، صنعتی و به تبع آن، روی آوردن این دول قدرتمند به چپاول و غارت دیگر ممالک شده؛ از عوامل مؤثر در پدید آمدن نظام نوین اجتماعی جهان به ویژه ایران عصر مشروطیت شده است.
وطن تا قبل از این دوره، همان روستای محل تولد فرد بود؛ اما با ظهور اندیشههای وطنخواهی به معنی ایرانخواهی در این دوره، مفهوم وطن در اذهان عمومی عوض شد.
در این دوره حمله به بنیانهای اجتماعی و دینی جامعه موج میزند و شاعران با اعتراض به بنیانهای سنتی اجتماعی و دینی جامعه، نقش اساسی در ایجاد تحولات اجتماعی دارند.
زن، از موضوعات مهم شعر این دوره است. نگاه مرتجعانه و سنتی آمیخته با خرافات به مقوله زن، باعث شد که شاعران این دوره از جمله ایرجمیرزا، به صورت جدی به مقولهی زن بپردازند که البته این پرداختنهای گوناگون بیشتر ناشی از تأثری است که شاعران این دوره از غرب میگرفتند.
در ادوار گذشته شعر فارسی از «معشوق» به عنوان موجودی مقدس، درونی، و قابل پرستش و ستایش یاد میشد و اما در دوره مشروطیت، شعر غنایی سطح مقام «معشوق» را تنزل داده و دیگر آن جایگاه متعالی را ندارد.
زبان شعر مشروطه بیشتر همان زبان کوچه و بازار است؛ زیرا شاعر هدف از سرودن را جذب مخاطبان روزانه می داند و این که شعر باید در حد فهم مردم عوام و کوچه و بازار باشد؛ در این زمان چون رسالت شعر عوض شده بود، به تبع آن زبان شعری هم باید تغییر میکرد.
ورود کلمات بیگانه به خصوص واژگان غربی بدون هیچ گونه هضم و جذب و غربالگری و برگرداندن، به شعر، از خصایص دیگر شعر این دوره است.(ر.ک: روزبه، ۱۳۸۹، فصل دوم و سوم).