عناصر نابرابری آموزشی
نکات کلیدی
تعریف نابرابری آموزشی
فقدان امکانات و تجهیزات آموزشی برای عموم بهگونهای که نتوان براساس شایستگی و لیاقت رشد کرد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
عوامل ایجادکنندهی نابرابری
وضعیت اقتصادی خانواده ها
نیروی انسانی
تعدد مدارس
نابرابری و تبعیض اقتصادی
نادیده گرفتن شایستگی، لیاقت و توانمندی افراد
ریشه های فکری نابرابر
تاکید بر تربیت رسمی و نادیدهگرفتن تربیت غیررسمی
نقض در قوانین و عمل
سیستم متمرکز آموزش و پرورش
پیامدها
توجه به رشد شناختی دانشآموزان
نادیدهگرفتن توانمندی، لیاقت و شایستگی افراد
بازتولید فرهنگی و طبقاتیشدن جامعه
تنگنظری در جامعه و نپذیرفتن عقاید مختلف
تکبعدی شدن افراد
۴-۱-۱-۱- تعریف نابرابری آموزشی
ت[۷۲]۱م[۷۳]۱: مقصود از نابرابری تفاوتها نیست. مقصود از نابرابری آموزشی، فقدان امکانات و تجهیزات آموزشی برای همه است بهگونهای که افراد جامعه نمیتوانند بر اساس شایستگی، لیاقت و پشتکار رشد کنند
برخی از عواملی که منجر به نابرابری آموزشی میگردند، در درون نظام آموزشی است و برخی هم در بیرون از نظام آموزشی اتفاق میافتد.
۴-۱-۱-۲- عوامل ایجادکنندهی نابرابری
ن[۷۴]۱ م[۷۵]۱
وضعیت اقتصادی خانواده ها: در قانون اساسی، تحصیل رایگان برای همه پیشبینی شده و یکی از فلسفههایش هم این بوده است که محرومین به علل مادی و مسایل پولی از تحصیل باز نمانند. محرومیت خانواده ها در رشد آموزشی افراد تاثیر میگذارد.
ن۲م۱
نیروی انسانی: یکی از بزرگترین نابرابریهای آموزشی این است که آموزش و پرورش برای مناطق محروم نیروهای کم تجربه و ضعیف و برای مناطق برخوردار نیروهای با تجربه، مستعد و توانا را بهکار میگیرد.
ن۳م۱
تعدد مدارس: تفکیک و جداسازی افراد از عوامل نابرابری آموزشی است. چراکه افراد تک بعدی رشد خواهند کرد و هرگز قادر به درک دیگران نخواهند شد. از اینرو وجود مدارس گوناگون که منجر به تفکیک استعدادها و بهرهمندی گروه خاصی از امکانات ویژه و محروم ماندن عدهای دیگر از امکانات و تجهیزات میگردند در راستای عدالت آموزشی نیست. از سوی دیگر برخی معتقدند که اگر افراد با هوش و با استعداد بالا در کنار افراد عادی قرار بگیرند، بیعدالتی رخ داده است. به همین دلیل آنچه که اهمیت دارد این است که افراد خاص اعم از افراد باهوش و افراد ضعیف از فعالیتهای فوق برنامه و تکمیلی برخوردار باشند که در حق آنها نیز اجحافی صورت نگرفته باشد. البته تحقق یافتن این امر مستلزم آمادهکردن بسترها و زیرساختهای مرتبط میباشد؛ یعنی مدارس دولتی میبایست از امکانات و تجهیزات در خور و شایستهی همه نوع علایق و همه نوع استعداد باشد که در چنین شرایطی است که افراد در جهت توانمندی، علایق، نیازها و استعدادشان رشد میکنند.
ن۴م۱
نابرابری و تبعیض اقتصادی: در جامعه خانواده ها خود بهخود به چند طبقه مرفه، متوسط و ضعیف تقسیم میشوند و این امر هم از لحاظ فرهنگی و اقتصادی و هم به لحاظ اجتماعی بر آموزش کودکان تاثیر میگذارد. به عنوان مثال کودکی که در یک خانواده فقیر و محروم بزرگ میشود از امکانات، فضا، تجهیزات و وسایل کمک آموزشی چندانی بهرهمند نمیشود و همین امر منجر به این میشود که این طبقه در جامعه حفظ شود.
ن۵م۱
نادیده گرفتن شایستگی، لیاقت و توانمندی افراد: آنچه که در آموزش و پرورش کشور ما نادیده گرفته میشود و عین بیعدالتی است این است که به توانایی، شایستگی و لیاقت افراد توجهی نمیشود. در حقیقت چون امکانات، تجهیزات و نیروی انسانی متعادل و برابر نیست، افراد هم بر اساس لیاقت و شایستگیاشان رشد نمیکنند. بر همین اساس و با توجه به معنای عدالت، هیچکس در جایگاه واقعی خود قرار نمیگیرد.
ن۶م۱
ریشه های فکری نابرابر: ما یک سابقهی تاریخی در جامعه داریم که بر مبنای نابرابری و تبعیض شکل گرفت و نظام، یک نظام طبقاتی بود. بعد از انقلاب که یکی از اهدافش برداشتن تبعیضها بود، عملاٌ کاری صورت نگرفت چراکه این تبعیضها ریشه در فکر انسانها و افراد جامعه داشت. تا حدودی سعی بر فرهنگسازی شد اما چون ریشهی فرهنگی آن حل نشده بود، گرایش به سمت تبعیض و نابرابری دیده میشد.
ن۷م۱
تاکید بر تربیت رسمی و نادیدهگرفتن تربیت غیر رسمی: با توجه به اینکه نظام آموزشی کشور ما یک نظام موضوعمحور است، تاکید بسیاری بر تربیت رسمی آن هم تنها بُعد شناختی و آموزشی دارد از اینرو به تعاملات و ارتباطات افراد و رشد همهجانبه شخصیتی آنها در سطح جامعه که بخشی از تربیت غیررسمی است، توجهی چندانی نکرده است؛ به همین دلیل افراد جامعه به راحتی نمیتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و همین موضوع منجر به پیدایش طبقات اجتماعی و شکاف میان طبقات میگردد.