۴- مشخص شدن علت یا اصل: اگر فراگیری در فرایند پرسش- پاسخ جواب موضوع را پیدا کند، معلم پاسخ بلی- خیر ارائه نمیدهد؛ بلکه آن را کمی کش میدهد تا همه فراگیران به نوعی در سؤال و جواب شرکت کنند و پس از آن معلم از فراگیران میخواهد تا علت موضوع را مشخص کنند.
۵- تعمیم نتایج: معلم با ارائه نمونههای جدید دیگر، از فراگیران میخواهدتا علت موضوع را مشخص کنند.
در سبک فعالیتهای کاوشگری، که کشتی آرا (۱۳۸۸) در اندوختن تجارب به آن اشاره می کند، معلم علاوه بر تشویق، ترغیب و انگیزش فراگیر، همانند یک راهنما شکارگاه را به وی نشان میدهد و فراگیر نیز مثل شکارچی به دنبال شکار گشته و آن را صید میکند. از ویژگیهای بارز فعالیتهای کاوشگری، میتوان به استفاده از مهارت استقرایی برای جمعبندی یافتههای علمی مختلف و رسیدن به نتایج جدید علمی اشاره کرد. از آنجایی که برونداداین سبک به خلاقیت، نوآوری و اختراع منجر میشود.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
صاحبنظران آموزش علوم تجربی، انجام آزمایش وفعالیتهای عملی راضروریترین بخش برنامه درسی علوم میدانند. انجام فعالیتهای عملی مناسب سبب عمیقتر شدن میزان دانش و آگاهیهای فراگیران میشودو یکی ازمهمترین روشهاجهت دستیابی به اهداف مهارتی ونگرشی دربرنامه درسی محسوب میشود.انگیزش وفعال نگهداشتن فراگیران درکلاس علوم، چالش بزرگی است که حتی ذهن معلمان حرفهای وباتجربه را نیزبه خودمشغول کرده است(جان استن ولتون[۱۰۵]،۱۹۸۲٫به نقل از خویی نژاد).
پژوهشها نشان داده است که به کارگیری شیوههای سنتی رویکرد یاددهی- یادگیری نمیتواند پاسخگوی نیازهای آموزشی عصر حاضر باشد. با خروج از رویکرد آموزشی حافظهپرور و به چالش کشاندن ذهن فراگیران از طریق انجام فعالیتهای عملی مناسب و همچنین نگاه بین رشتهای به آموزش علوم تجربی، میتوان فراگیران را در رویکرد یاددهی- یادگیری فعال نموده و روحیه انجام فعالیتهای گروهی و مشارکتی را در آنها پرورش داد تساپارلیز[۱۰۶]،۱۹۹۸٫به نقل از کشتی آرا(۱۳۸۸).
فعالیتهای یاددهی- یادگیری عملی یکی از ارکان اصلی آموزش علوم تجربی محسوب شده و موجبات رشد دانش علمی، مهارتی و نگرشهای علمی دانشآموران را فراهم میسازند. انجام فعالیتهای آزمایشگاهی علاوه بر تثبیت یادگیری و افزایش میزان ماندگاری مفاهیم آموخته شده، سبب دست ورزی و کسب مهارتهایی میگردد که در زندگی روزانه مورد استفاده قرار گرفته و زمینههای نوآوری، خلاقیت و تفکر انتقادی را در فراگیران فراهم میسازد (ولنوق[۱۰۷]،۱۹۹۱٫ به نقل از حج فروش).
دربرنامه درسی کشورهای موفق در روش های آموزش برنامه درسی علوم (گزارش تیمز، ۲۰۰۳)، استفاده از آزمایشگاه و انجام فعالیتهای عملی، بخش جدایی ناپذیری از موضوع درسی است وتاکید زیاد برتحقق اهداف مهارتی ونگرشی سبب شده است اغلب پژوهشگران درراستای دستیابی به سطوح بالاتر حیطههای شناختی از طریق انجام فعالیتهای مناسب و ارتقای روشهای آموزش آزمایشگاهی تلاش میکنند (میلر،۲۰۰۴ به نقل ازکیامنش ،۱۳۸۲)
در تأیید تأثیر روش های فعال تدریس بر میزان موفقیت تحصیلی دانشآموزان، کیوانفر (۱۳۸۰) نیز در پژوهش خود نشان داده است که بین موفقیت تحصیلی دانشآموزان کلاس چهارم ابتدایی که درس علومتجربی خود را از طریق روش های فعال آموختهاند، در مقایسه با دانشآموزانی که با روش تدریس غیرفعال آموزش دیدهاند،۲۳ درصداز تفاوتهای افزایش نمره دردرس علومتجربی در گروه آزمایش ناشی ازاعمال روش های تدریس بوده است و میزان دانستنیها و مهارتهای دانشآموزان این گروه نسبت به گروه گواه دارای میانگین بالاتر بوهاند.
میرزا رضایی (۱۳۷۸) دریافته است که میزان علاقه دانشآموزان به درس علوم بر چگونگی پیشرفت تحصیلی آنان به ویژه دانشآموزان دختر، مؤثر بوده و آن را هر چند به میزان اندک ولی بطور معنیدار پیشبینی کرده است.
دراینباره، نتایج پژوهش کرامتی (۱۳۷۹) حاکی است که میانگین نمرههای دانش، فهم، کاربرد، تجزیه و تحلیل، پیشرفت تحصیلی، مهارت، نگرش و فعالیتهای خارج از کلاس دانشآموزان پایه چهارم دختر و پسر آموزش دیده به روش جدید در درس علوم بیشتر از میانگین نمرات دانشآموزانی است که با روش قدیم آموزش دیدهاند.
در مورد چگونگی روش تدریس فرایند محور در آموزش علوم دورهابتدایی، یافتههای پژوهش محبی (۱۳۷۹)، براستفاده ۶/۷۸ درصد معلمین از روش تدریس فرایند محور دلالت داشته است که ۷۳ درصد آنان بر این روش تسلط داشتهاند و بالاترین ضعف معلمین از پنج شاخص اصلی در روش تدریس فرایند محور مربوط به فرایند یاددهی- یادگیری بوده که ۷/۴۶ درصد معلمین در این شاخص که مهمترین بخش تدریس این روش میباشد از توانایی و مهارت لازم برخوردار بودهاند و اکثریت آنها این مهارت را نداشتهاند.
بنابر آنچه که درباره روش های جدید تدریس بیان گردید و با توجه به نقش و اهمیت این روشها در پیشرفت تحصیلی دانشآموزان، استفاده و کاربرد آنها در آموزش علومتجربی در دورهابتدایی، امری بدیهی است. اما با توجه به بعضی از یافتهها که دلالت بر عدم استفاده از روش های فعال و یا کتابهای راهنمای تدریس علوم را داشته است، همچنین نبودن تناسب لازم بین محتوا و روش، عدم آگاهی معلمین از روش های جدیدتدریس، بیتوجهی به پرورش تفکرخلاق، تأکید بر استفاده از روش های جدید تدریس و استفاده از وسایل و امکانات کمک آموزشی، روش های کاوشگری، اکتشافی و مشارکت در انجام آزمایشها و فعالیتهای پیشنهاد شده دربرنامهدرسی علوم؛ ضروری بنظر میرسد (پرویزیان، ۱۳۸۴).
صفری(۱۳۸۸) در بررسی روش های فراشناخت در آموزش علوم تجربی دوره راهنمایی مؤلفه های آن را شامل اهداف، باورها، برنامه ریزی، نظارت، تنظیم و ارزیابی و…. معرفی می کند و آموزش معلمان و رشد حرفه ایی و تغییر نگرش آنان را مهمترین عناصر در فرایند تغییر و حرکت به سوی آموزش های فرا شناخت معرفی می کند و بدین طریق یکی از دو سطح وسیع یعنی تغییر در برنامه درسی را فراهم میگردد البته این باور را که اهداف آموزش علوم از فلسفه علم گرفته می شود و علوم نیز سیستم پیشنهادی را برای توسعه فلسفه علم ارائه می دهد و بدین طریق اهداف و روشها و حتی محتوا نیز شکل می گیرد عناصر مهم برنامه درسی در روش فراشناخت مورد ارزیابی قرار می دهد.
۲-۲۰- پژوهش های مرتبط با ارزشیابی اجرایی برنامهدرسی
یافتههای این تحقیقات دلالت بر عدم آشنایی و اجرا و توجه معلمین به روش های جدید ارزشیابی برنامهدرسی علومتجربی دارد.
در اینباره رهبری نژاد (۱۳۷۷) نشان داده است که معلمین نتوانستهاند در موقعیت واقعی آموزش از شیوههای ارزشیابی پیشنهادی برنامه استفاده نمایند و دلیل آن را عدم آشنایی کافی معلمین با بکارگیری روش های ارزشیابی پیشبینی شده و زیاد بودن تعداد دانشآموزان اعلام داشته است.
جمشید نژاد (۱۳۷۹) در پایاننامه تحصیلی خود بیان نموده که علیرغم این که اکثر مصاحبه شوندگان اعلام کردهاند که از مفاد دستورالعمل اجرایی ارزشیابی پیشرفت تحصیلی آگاهی دارند، اما پاسخ به سؤالاتی که مربوط به نحوه ارزشیابی مستمر و چگونگی محاسبه آن بود، نشان داد که از شیوه ارزشیابی درس علومتجربی اطلاع کافی ندارندو با وجودی که اکثریت معلمین شیوه جدید ارزشیابی درس علوم را مطابق با اصول ارزشیابی میدانند و معتقد هستند که قابلیت اجرایی دارد، در اجرا با این روش از دانشآموزان ارزشیابی بعمل نیاوردهاند.
علاوه بر این، نتایج بدست آمده از ارزشیابی برنامهدرسی علومتجربی پایه چهارم (احمدی، ۱۳۸۰)، حاکی است که با وجود ضرورت ارزشیابی تشخیصی در فرایند یاددهی- یادگیری و همچنین ارزشیابی تکوینی که باتوجه به رویکرد فرایند محور، نقشی کلیدی است؛ انجام آنها در کلاسهای درس چندان موردتوجه معلمین نبوده ودر مواردی که این کارصورت میگیرد ازکیفیت مطلوبی برخوردارنبوده است.
پژوهش ها در ارزشیابی برنامهدرسی علومتجربی پایه چهارم (احمدی، ۱۳۸۳)، نشان داده است که روشن نبودن هدفها و عناصر اصلی محتوا و نامشخص بودن سهم هر یک از آن عناصر در برنامه، باعث شده است که میان محتوا و روش، تناسب لازم برقرار نشده باشد بطوری که فرصتهای یادگیری پیشبینی شده، در برخی موارد هم قابل اجرا نبوده و هم برخی از آنها با رویکرد فرایند محوری برنامه مغایرت دارند. در مورد معلمین نیز چنین بنظر میرسد که آنان نه تنها در زمینه روش های مبتنی بر رویکرد جدید (فرایند محوری) در آموزش علوم آگاهی ندارند و با طرح سؤالهای همگرا ذهن دانشآموزان را به سوی پاسخهای یکنواخت و محدود به مطالب کتاب سوق میدهند، بلکه عملکرد آنها در زمینه اجرای روش تدریس هم چندان رضایتبخش نمیباشد.
قاسمی(۱۳۸۷) ارزیابی آموزش خلاقیت را در برنامه درسی علوم تجربی دوره ابتدایی بر روی ۲۷۵ نفر از دانش آموزان پسر کلاس پنجم دبستان در نواحی چهارگانه شیراز مورد پژوهش قرار داده است. در انجام این تحقیق دانش آموزان در چهار گروه آزمایشی با بهره گرفتن از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ایی خوشه ایی (محتوای خلاق- روش خلاق، محتوای عادی- روش خلاق، و محتوای خلاق- روش عادی، محتوای عادی - روش عادی) قرار گرفتند نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس مشخص کرد که عامل های مستقل بین آزمودنی ها یعنی محتواو روش توانسته بر متغیر وابسته یعنی عملکرد دانش آموزان تاثیر معنی دار بگذارد و میانگین عملکرد دانش آموزانی که با محتواو روش خلاق آموزش دیده اند به طور معنی داری بالاتر از میانگین عملکرد دانش آموزانی است که با محتوا و روش عادی آموزش دیده اند. همچنین تحلیل محتوای کتاب های علوم تجربی با توجه به شاخص ویلیام رومی و از منظر خلاقیت صورت گرفت، نشان داد تنها ۵/۶ درصد اهداف با توجه به طبقه بندی آندرسون در طبقه (آفریدن)قرار دارند و ضریب درگیری خلاق کمتر از ۲۵/۰است و معلمان نیز در تدریس از شیو ه های پرسش و پاسخ و سخنرانی و آزمایشی استفاده می کنند.
نتایج ارزشیابی سومین مطالعه بینالمللی ریاضی و علوم (تیمز) و یافتههای حاصل از آن باید حداقل در ایران که تاکنون معیاری برای مقایسه و ارزشیابی از برون دادهای آموزشی کشور تهیه نشده است، جهت طراحی و ارزشیابی از برنامهدرسی مورد استفاده قرار گیرد. یکی از مراحل اساسی برنامه به ویژه برنامهدرسی جدید علومتجربی است که تعیین میکند آیا هدفهایی که برای برنامهدرسی جدید علوم در نظر گرفته شدهاند، برآورده شدهاند؟ آیا برنامهدرسی جدید برای دانشآموزان مناسب است؟ آیا محتوا به بهترین نحو انتخاب شده است؟ آیا روش های بکار گرفته شده مناسب بودهاند؟ از این جهت، باید در این مورد دقت شود و تربیتی اتخاذ گردد که معلمین از شیوه صحیح ارزشیابی با اطلاع شوند و در اجرای برنامه نیز از آن استفاده نمایند.
برخی از یافتهها نشان داده است که نه تنها معلمین از روش های تدریس جدید آگاهی ندارند، بلکه تفاوت معنیداری نیز میان روش تدریس معلمینی که در دورههای روش تدریس علوم شرکت کردهاند، با آنان که در این دورهها شرکت نکردهاند، وجود ندارد. این در حالی است که دانشآموزانی که از طریق روش تدریس فعال آموزش دیدهاند، دارای پیشرفت تحصیلی بهتر و بالاتری بودهاند. بعضی ازنتایج دلالت براین داردکه اکثر معلمین از شیوه جدید ارزشیابی درس علومتجربی اطلاع کافی ندارند وبهمین دلیل آنان نتوانستهاند در موقعیت واقعی آموزش از شیوههای ارزشیابی پیشنهادی برنامه استفاده نمایند.
۲-۲۱- جمع بندی
در اکثر تحقیقات انجام شده ملاحظه می شود مشکلات موجود در تدوین و یا اجرا موجب مشکلاتی در برنامه درسی و آموزش علوم، گردیده است و به هر قسمتی از محتوای تدوین شده و قصد شده قابلیت اجرای کامل نمی یابد، یافتههای این تحقیقات دلالت بر عدم آشنایی و اجرا و توجه معلمین به روش های جدید ارزشیابی برنامهدرسی علومتجربی دارد.و در عمل، بخش مهمی برنامه درسی تدوین شده که بعضی از محققان به مفید بودن آن نیز شک دارند، همراه با بخش مهمی از فرصتهای یادگیری از گردونه اجرا خارج شده به برنامه درسی پوچ مبدل میگردد. در کلاسهای درس علوم مفاهیم علمی به صورت یک طرفه به دانش آموزان آموزش داده نمیشود؛ بلکه دانش آموزان روش آموختن را فرا میگیرند برای درک تغییرات موجود در جهان پیچیده و پرمشکل منطقی است که به برنامه درسی بخصوص علوم تجربی به عنوان یک برنامه زیر بنایی برخورد شود و این فعالیت، موضوعی است که برای اکثر پژوهشگران خود نمایی کرده است و در تحیقیقات پیشین و مباحث نظری محور حرکتهایی که صورت گرفته بوده است. اما هنوز بسیاری از مسائل و مباحث قابل توجه به اندازه کافی تحت فعالیت پژوهشی وافع نشده است، اما جمع بندی تحقیقات ذکر شده مشکلاتی را درعرصه اندیشه هاودیدگاه ها،تدوین، اجرا قابل تحمل و ژرف اندیشی نشان می دهد.
.
فصل سوم
روش اجرای پژوهش
۳-۱ مقدمه
در این فصل ابتدا روش تحقیق و جامعه آماری پژوهش معرفی میگردد و بعد ار آن حجم نمونه و روش انتخاب نمونه بیان می شود، سپس به معرفی ابزارها و چگونگی بدست آوردن روایی و پایایی وروش جمع آوری داده ها پرداخته می شود .
روش انجام پژوهش مبحث بعدی این فصل می باشد که در آن به نحوه و مراحلی را که پژوهشگردر انجام تحقیق طی کرده است، اشاره می شود. روش های آماری و تحلیل داد ه ها به کار رفته در پژوهش در این قسمت نیزمورد بحث و بررسی می گردد.
۳-۲- روش پژوهش
پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی می باشد و با عنوان : ارزیابی میزان هم خوانی برنامه درسی قصد شده، اجرا شده و آموخته شده، علوم تجربی سال سوم راهنمایی آموزش و پروش ناحیه ۲ شیراز؛ ازنوع تحقیقات توصیفی می باشد که به روش پیماشی و نظرسنجی صورت گرفته است.
برای بررسی یافته ها از روش تحقیق کمی وآمار توصیفی و آمار استنباطی استفاده شده است. جهت یافتن پاسخ سوالات پژوهش از اطلاعات کتابخانه ایی، مطالعات میدانی، مقالات و تحقیقات پژوهشگران و جستجو در اینترنت استفاده شده است.
در روش میدانی از یک مقیاس در سه فرم استفاده شده است؛ مقیاس ها اغلب به صورت سوالات بسته و از مقیاس اندازه گیری لیکرت استفاده شده است. در مقیاس ها تعدادی سوال مطرح گردیده است؛ سوالات عیناً در مقیاس دبیر و مدیر و برای دانش آموزان با همان معنا در صورت ساده تری تکرارشده است.بدین ترتیب هر سوال از هر سه زیرگروه مورد پرسش قرار گرفت و میانگین پاسخ هر سه زیرگروه به هر گویه محاسبه شده است. مجموع گویه های مربوط به هر متغیر به صورت یک عدد میانگین بدست آمده است؛ که میانگین کل میانگین ها به عنوان برنامه اجرا شده می باشد.
پژوهش حاضردر بخش برنامه آموخته شده را می توان از نوع نیمه آزمایشی نیز قلمداد کرد. البته هیچگونه تغییرو دستکاری متغیرهای تحقیق توسط محقق صورت نگرفته؛ اما سطح و روند آموزش اعمال شده توسط دبیران مورد اندازه گیری واقع گردیده است.
۳-۳- جامعه آماری
مدیران مدارس راهنمایی ، دبیران علوم تجربی و دانش آموزان سال سوم راهنمایی ناحیه ۲ شیراز، کتاب علوم تجربی و کتاب راهنمای معلم سال سوم راهنمایی و برنامه راهبردی تربیت معلم تألیف دفتر معاونت پژوهشی وزارت آموزش و پرورش سال ۱۳۷۴جامعه آماری این پژوهش می باشد.
۳-۳-۱ برنامه قصد شده
برنامه قصد شده، کتاب علوم سوم راهنمایی، سال انتشار: ۱۳۸۶ با کد: ۱۳۴ چاپ هفتم که توسط : محمود امانی، غلامعلی محمود زاده، نعمت اله ارشدی، احمد حسینی، محمد کرام الدینی وعلیرضا اسبقی و کتاب راهنمای معلم علوم سوم راهنمایی سال انتشار ۱۳۸۰که تحت نظارت دفتربرنامه ریزی و تالیف کتب درسی تألیف شد ه است و برنامه راهبردی تربیت معلم تالیف دفتر معاونت پژوهشی وزارت آموزش و پرورش سال ۱۳۷۴تخت آموزش اهداف و برنامه های مراکز و دانشگاه های تربیت معلم قرار گرفته اند.
۳-۳-۲ جامعه آماری برنامه اجرا شده
دبیران علوم تجربی و مدیران مدارس راهنمایی آموزش و پرورش ناحیه ۲ شیراز و دانش آموزان پایه سوم راهنمایی مشغول به تحصیل در سال تحصیلی ۸۸- ۱۳۸۷ آموزش و پرورش ناحیه ۲ شیراز جامعه مورد مطالعه این بخش از پژوهش بوده اند. تعداد دبیران رسمی که در ناحیه ۲ به تدریس علوم اشتغال دارند،۳۸ نفر زن و ۳۰ نفر مرد می باشند؛ تعداد ۲۰ نفر از دبیران مرد، دارای مدرک کارشناسی مرتبط و ۳ نفر که کارشناسی آنان غیر مرتبط است، دارای مدرک کاردانی مرتبط و یا نیمه مرتبط می باشند. ۷ نفردارای مدرک کاردانی؛ که ۶ نفر آنان کاملاً مرتبط، یک نفر نیمه مرتبط می باشند.از جامعه دبیران زن ۲نفر دارای مدرک کارشناسی ارشد و ۱۰ نفر کاردانی و۲۶ نفر کارشناسی می باشند؛ رشته تحصیلی۳۷ نفراز دبیران زن مرتبط (درمقطع فعلی ویا مقطع قبلی: کارشناسی و یا کاردانی)ویک نفر غیر مرتبط می باشد.دراکثر قریب به اتفاق مدارس یک دبیر تدریس تمام کلاسهای یک پایه را به عهده دارد. میانگین سابقه تجربی دبیران رسمی در ناحیه۱۹ سال می باشد که میانگین سابقه درمدارس غیرانتفاعی که معمولاً بعد ازبازنشتگی ازآنها استفاده می کنندتا۳۲ سال، افزایش می یابد. تعداد مدیران۶۷ نفرکه ۵۳% این تعداد دارای مدرک کارشناسی مرتبط ونیمه مرتبط با مدیریت می باشد و میانگین سابقه مدیریت۲۳سال می باشد.اطلاعات فوق به صورت طبقه بندی شده در جدول ۱-۳و۳-۲ ملاحظه می گردد.
جدول۳-۱ جامعه آماری دبیران علوم تجربی ناحیه ۲ شیراز
فوق دیپلم |