- آیا شکل و شمایل ظاهری شهر(نمای ساختمانها/ شکل کوچهها و خیابانها/ پارکها/ پاکیزگی معابر) و امکانات و خدمات شهری(خدمات آموزشی/ درمانی/ ورزشی/ فرهنگی/ تفریحی/ حمل و نقل) در ادامه زندگیتان در اینجا تاثیری دارد؟
بیشتر شرکت کنندگان بیان داشتند که در نسیمشهر ظاهر اکثر ساختمانها فرسوده و قدیمی، شکل کوچه و خیابانها نامناسب، تعداد پارکهای محلی ناکافی و خیلی از محلهها(جویها، کوچههای تنگ، بازارچهها و…) نیز از نظافت و پاکیزگی لازم برخوردار نیستند. از نظر بیشتر آنها، نسیمشهر از لحاظ خدمات(درمانی، آموزشی، تفریحی و فرهنگی) با کمبود مواجه است، اما خدمات تجاری و حمل و نقل عمومی نسبتاً کافی و متناسب با نیاز ساکنین میباشد. بیشتر شرکت کنندگان بیان داشتند گرچه به نظر آنها نسیمشهر از لحاظ این ویژگیها چندان وضعیت مطلوبی ندارد، اما عوامل دیگری چون(ساختن تدریجی نسیمشهر به دست خودشان، نزدیکی به اقوام و خانواده، شناخت هممحلهایها و اعتماد میان آنها، ترس از ترک نسیمشهر و تجربه مکان دیگر برای زندگی و…) تاثیر بسیاری بر ماندگاری آنان در این شهر دارد. یکی از شرکت کنندگان بیان داشت که وضعیت درمانگاهها، کوچهها و خیابانها، ساختمانها و … بالاخره درست می شود، اما مهم این است که تنها نیستیم و اگر مشکلی پیش بیاید، دلمان به بقیه گرم است.
- با توجه به مضامین استخراج شده از بحثهای گروهی متمرکز انجام گرفته در نسیمشهر، میتوان بیان کرد که عامل سرمایه اجتماعی، مهمترین عامل در ایجاد حس تعلق به مکان در نسیمشهر است. شکل گیری نسیمشهر به عنوان یک اسکان غیررسمی به دست خود ساکنین؛ وجود روابط قوی و گسترده ساکنین نسیمشهر با خانواده، اقوام، آشنایان، هممحلهای و همسایهها؛ قرارگیری در شبکه های اجتماعی وابسته به قومیت و مبدا مهاجرت؛ همزبانی بخش عمدهای از ساکنین و… به عنوان عناصر شکلدهنده سرمایه اجتماعی نسبت به سایر عوامل بررسی شده در پژوهش حاضر، تاثیر بیشتری بر شکل گیری تعلق مکانی ساکنین داشته است. با توجه به نتایج حاصل از پیمایش نیز میتوان گفت که در کنار طولانی بودن مدت زمان سکونت، عامل تعیینکننده و اصلی در شکل گیری حس تعلق مکانی ساکنین نسیمشهر، سرمایه اجتماعی است و تاثیر آن نسبت به سایر عوامل بررسی شده در تحقیق حاضر بر حس تعلق مکانی ساکنین نسیمشهر، بسیار بیشتر میباشد.
فصل ۵
نتیجه گیری و پیشنهادات
۱- ۵ نتیجه گیری
با توجه به اینکه هدف تحقیق حاضر، بررسی و مقایسه عوامل مؤثر بر حس تعلق مکانی میان ساکنین شهر جدید پرند(اسکان رسمی) و ساکنین نسیمشهر(اسکان غیررسمی) عنوان شده است. در مبانی نظری تحقیق، مفهوم حس تعلق مکانی از نقطه نظر افراد مختلف تعریف و نظریه های مرتبط با آن در دو رویکرد روانشناسیمحیطی و پدیدارشناسی مطرح شد. همچنین ابعاد حس تعلق مکانی مشخص و ابعاد عاطفی، شناختی و رفتاری مبنای بررسی و شناخت حس تعلق مکانی در نمونههای موردِ مطالعه قرار گرفت. سپس به منظور بررسی و مقایسه عوامل مؤثر بر ایجاد حس تعلق مکانی در میان ساکنین شهرجدیدپرند و نسیمشهر؛ عوامل سرمایهاجتماعی، سرمایهفرهنگی، نگرش به ویژگیهای فضایی- کالبدی، مدت زمان سکونت، ویژگیهای فردی و تاثیر آنها بر حستعلقمکانی در هر دو نوع اسکان مبنای مطالعه و سنجش با بهره گرفتن از روش ترکیبی(پیمایش در زمره روشهای کمّی و بحث گروهی متمرکز در زمره روشهای کیفی، به عنوان یک روش تکمیلی پس از پیمایش) قرار گرفت.
در ذیل نتایج و تحلیل فرضیات تحقیق در نمونههای مورد مطالعه(شهرجدیدپرند و نسیمشهر) بر اساس جمعبندی یافتههای حاصل از روش پیمایش و بحث گروهی متمرکز با تاکید بر مفاهیم مطرح شده در مبانی و چارچوب نظری، بیان می شود:
فرضیه اول: به نظر میرسد بین سرمایه اجتماعی و حس تعلق مکانی ساکنین شهر جدید پرند/ نسیمشهر رابطه معناداری وجود دارد.
نتایج حاصل از پیمایش نشاندهنده همبستگی بالا و مستقیم بین این دو متغیر در شهر جدید پرند و نسیمشهر است - نتایج حاصل از بحث گروهی متمرکز نیز گویای همین امر است- با این تفاوت که میانگین حس تعلق مکانی(۶۸/۳۳) و سرمایه اجتماعی(۳۷/۲۶) در ساکنین شهر جدید پرند نسبت به میانگین حس تعلق مکانی(۶۷/۴۱) و سرمایه اجتماعی(۳/۳۵) در ساکنین نسیمشهر، پایینتر میباشد.
- پایینتر بودن سرمایه اجتماعی و به تبع آن حس تعلق مکانی در شهر جدید پرند را بر اساس نتایج حاصل از پیمایش و بحث گروهی متمرکز میتوان به شرح زیر تبیین نمود:
به نظر میرسد با توجه به اینکه عمده جمعیت شهر جدید پرند به شکلی یکباره و به خصوص با تکمیل پروژه های انبوهسازی مسکن مهر به این شهر مهاجرت کرده و در روند شکل گیری، ساخت و برنامه ریزی شهر مشارکت داده نشده و نیازهایشان چندان شناسایی و مورد توجه قرار نگرفته است، از حس تعلق مکانی و سرمایه اجتماعی کمتری نیز برخوردار میباشند. از آنجائیکه شکل گیری تدریجی و مستمر شهر در طول زمان سبب ایجاد هستههای اولیه اجتماعی، پیوندها، روابط و شبکه های اجتماعی میگردد؛ مهاجرت تدریجی افراد جدید می تواند زمینه ساز گسترش و عمق این شبکه های اجتماعی شود، درحالیکه ورود دفعی و به یکباره جمعیت در شهر جدید پرند، فرصت ایجاد پیوندها، روابط و شبکه های اجتماعی را تا حد زیادی مخدوش و شکل گیری آن را بسیار مشکل ساخته است.
عدم شکل گیری شبکه های اجتماعی، قومی از یکسو و عدم حضور خانواده، اقوام، دوستان و آشنایان ساکنین در شهر جدید پرند از سویی دیگر، سبب کمرنگ شدن پیوندهای عاطفی، احساسی و به خصوص اجتماعی ساکنین با این شهر شده است. همچنین فقدان اماکن و فضاهای عمومی (فرهنگسرا، سرای محله و…) مبنی بر رویکرد توسعه و تعمیق شبکه های اجتماعی، مشارکت و اعتماد؛ زمینه را برای تعلق عاطفی و احساسی و قرارگیری در شبکه های خانوادگی و اجتماعی خارج از محل سکونت(شهر جدید پرند) ایجاد کرده است که می تواند مانع از شکل گیری حلقههای ارتباطی ساکنین و حس تعلق مکانی آنها شود.
به نظر میرسد جمعیت شهر جدید پرند به شکلی موزائیکی و تکهتکه در کنار هم جای گرفتهاند و افراد بدون شناخت قبلی و یا پرس و جو، بلکه از طریق ثبتنام در طرحها و تعاونیهای مسکن یا به دلیل قیمت مناسبتر زمین و مسکن در پرند نسبت به تهران به آنجا مهاجرت کرده و صاحبخانه شده اند(همانطور که در نتایج حاصل از بحث گروهی متمرکز نیز خانهدار شدن در پرند از جمله مهمترین دلیل شرکت کنندگان برای مهاجرت به این شهر بود) که این مسئله سبب شکل گیری همسایگیهای نامتجانسی گشته که خود زمینه ساز عدم برقراری روابط همسایگی، پیوندها و شبکه های اجتماعی و در نتیجه کاهش حس تعلق به مکان در ساکنین شهر جدید پرند شده است.
- بالاتر بودن سرمایه اجتماعی و به تبع آن حس تعلق مکانی در نسیمشهر را بر اساس نتایج حاصل از پیمایش و بحث گروهی متمرکز میتوان به شرح زیر تبیین نمود:
شکل گیری نسیمشهر در طی زمان و به صورت تدریجی، به دست خود ساکنین و با مشارکت آنها در کنار وجود شبکه های قومی، خانوادگی و زبانی قوی که در طی زمان شکل و گسترش یافته است، بر ایجاد و تقویت حس تعلق مکانی و سرمایه اجتماعی ساکنین نسیمشهر اثرگذار بوده است. همچنین حضور اقوام، خویشان، دوستان و آشنایان ساکنین در نسیمشهر؛ قرارگیری در شبکه های اجتماعی و قومی؛ وجود اعتماد؛ مشارکت در مراسم گروهی و خاطرات مشترک؛ زمینه ساز پیوندهای عاطفی و اجتماعی ساکنین با نسیمشهر شده است. با توجه به این موضوع که شبکه های قوی اجتماعی از ابتدا زمینه مهاجرت افراد را به نسیمشهر پدید آورده و اکثر هممحلهایها و همسایهها نیز از همشهریهای مبدا مهاجرت - غالباً آذری- هستند، میتوان بیان کرد که پیوندها و شبکه های خانوادگی، قومی و زبانی در نسیمشهر بسیار پررنگ بوده و عامل مؤثری در جهت ایجاد و تقویت حس تعلق مکانی میباشد. به عبارتی در نسیمشهر، اغلب افراد به کمک اقوام خود که پیشتر به این شهر آمدهاند به آنجا مهاجرت کرده، در یک محیط آشنا که نیازهایشان را برطرف و از آنها حمایت می کند، قرار میگیرند و همچنین از سوی شبکه های بزرگتر خانوادگی و قومی نیز پشتیبانی میشوند که مجموعه این عوامل می تواند سبب حس تعلق مکانی ساکنین به نسیمشهر و نیز پایداری جمعیت در این شهر باشد.
به نظر میرسد وجود شبکه های قومی، خانوادگی و زبانی در نسیمشهر سبب شکل گیری مجموعه روابط و شرایطی مشابه محدوده سابق زندگی - شهر مبدا مهاجرت- شده است و این شباهت و همگنی خود می تواند زمینه ساز تمایل به حفظ نزدیکی با موضوع مورد تعلق (مکان) و شکل گیری حستعلقمکانی در ساکنین نسیمشهر باشد، که در بُعد رفتاری حستعلقمکانی به آن پرداخته شد.
بنابراین میتوان گفت تکوین پیوندهای اجتماعی و حضور در شبکه های اجتماعی در مکانی معین، باعث پدیداری روحجمعی در ساکنان آن مکان می شود(Coleman,1988.Putnam,1993 Bourdiue,1986). بطوریکه مکان خاص یادآور خاطرات جمعی افراد میگردد و همین امر نوعی حس تعلق به مکان را در آنان ایجاد می کند. بر این اساس رابطهای عمیق میان حس تعلق به مکان در ساکنین و سرمایه اجتماعی آنان وجود دارد. تکوین پیوندهای اجتماعی مبتنی بر اعتماد در مکانی خاص تعلقات بینفردی و تعلق فرد به مکان را افزایش میدهد. بدینگونه پیوند محکمی بین روابط اجتماعی و مکان ایجاد این روابط برقرار می شود و فرد با التزام خود به مکان، سعی در حفظ این روابط دارد، زیرا این سرمایه تا اندازه زیادی وابسته به مکان و مکانمند است. همانطور که در ساکنین نسیمشهر به دلیل سرمایه اجتماعی قوی، میزان تعلق مکانی نیز بالاتر است.
فرضیه دوم: به نظر میرسد بین سرمایه فرهنگی و حس تعلق مکانی ساکنین شهر جدید پرند/ نسیمشهر رابطه معناداری وجود دارد.
نتایج حاصل از پیمایش نشاندهنده همبستگی متوسط به پایین و معکوس بین این دو متغیر در شهر جدید پرند و همبستگی متوسط به بالا و معکوس بین این دو متغیر در نسیمشهر است. در شهر جدید پرند میانگین حس تعلق مکانی برابر(۶۸/۳۳) و سرمایه فرهنگی برابر(۵/۱۳) است و در نسیمشهر میانگین حس تعلق مکانی برابر(۶۷/۴۱) و سرمایه فرهنگی برابر(۶۱/۹) میباشد.
- با توجه به اینکه میانگین سرمایه فرهنگی در شهر جدید پرند اندکی بالاتر از نسیمشهر و با اختلافی جزئی بهم نزدیک است و همبستگی متغیر حس تعلق مکانی و سرمایه فرهنگی در هر دو شهر متوسط و معکوس میباشد، نتایج حاصل از پیمایش را میتوان به شرح زیر تبیین نمود:
یکی از عوامل دیگری که به نظر میرسد بر حس تعلق مکانی ساکنین مؤثر باشد، سرمایه فرهنگی است و همانطور که از نتایج حاصل از فرضیات تحقیق و مبانی نظری پژوهش حاضر بر می آید، افراد با سطح سرمایه فرهنگی متفاوت، برداشتهای متفاوتی از مهاجرت و زندگی در مکان دارند. با توجه به اینکه افراد با سرمایه فرهنگی بالاتر، حس تعلق مکانی کمتری به شهر جدید پرند یا نسیمشهر داشتند، میتوان گفت که به نظر میرسد ساکنین دارای سرمایه فرهنگی بالاتر، سکونت در شهر جدید پرند یا نسیمشهر را به نوعی یک تحرک اجتماعی رو به پائین برای خود تلقی می کنند. به عبارتی افرادی که سطح سرمایه فرهنگی بالاتری دارند(مطالعه بیشتر؛ استفاده بیشتر از اینترنت؛ تحصیلات بالاتر؛ اطلاعات گستردهتر؛ و تجربه مکانها و محیطهایی با خدمات و امکانات بیشتر)، از یک سو توقعات و انتظارات متفاوتی را از زندگی در محل سکونت خود دارند، به مقایسه ذهنی مکان زندگی خود با دیگر مکانها میپردازند و مکانی را مطالبه می کنند که بیشتر بتواند پاسخگوی نیازها، خواسته ها و ایدهآلهایشان باشد و از سوی دیگر ارتباط و پیوندهای اجتماعی کمتری با محیط برقرار کرده که مجموعه این عوامل می تواند در عدم شکل گیری حس تعلق مکانی مؤثر باشد.
در واقع تعلق به مکان رابطه نمادین ایجاد شده توسط افراد با مکان است که معانی احساسی، عاطفی و فرهنگی مشترکی به یک فضای خاص میدهد. تعلق به مکان مبنایی برای درک فرد و گروه نسبت به محیط است و معمولاً در محیطی فرهنگی به وجود می آید. بنابراین تعلق به مکان، چیزی بیش از تجربه عاطفی و شناختی بوده و باورهای فرهنگی مرتبطکننده افراد به مکان را نیز شامل می شود(Altman & Low,1992). بنابراین میتوان گفت ساکنین یک منطقه به طور نسبی از سرمایه فرهنگی، ذائقهها و سبک زندگی مشابهی برخوردارند(Bourdiue,1986) و حضور در مکانی خاص مبین سرمایهفرهنگی حضار آن است که این امر خود بر حس تعلق مکانی ساکنین مؤثر است؛ گرچه باید توجه داشت افرادی که سطح سرمایهفرهنگی متفاوتی نسبت به دیگران دارند، سطح متفاوتی از حستعلقمکانی نیز در آنان دیده می شود، حتی اگر در یک مکان مشترک زندگی کنند.
فرضیه سوم: به نظر میرسد بین نگرش به ویژگیهای فضایی- کالبدی و حس تعلق مکانی ساکنین شهر جدید پرند/ نسیمشهر رابطه معناداری وجود دارد.
نتایج حاصل از پیمایش نشاندهنده همبستگی بالا و مستقیم بین این دو متغیر در شهر جدید پرند و همبستگی متوسط به پایین و مستقیم بین این دو متغیر در نسیمشهر است - نتایج حاصل از بحث گروهی متمرکز نیز گویای همین امر است- در شهر جدید پرند میانگین حس تعلق مکانی برابر(۶۸/۳۳) و نگرش به ویژگیهای فضایی و کالبدی برابر(۰۲/۳۲) است و در نسیمشهر میانگین حس تعلق مکانی برابر(۶۷/۴۱) و نگرش به ویژگیهای فضایی و کالبدی برابر(۳۸/۳۴) میباشد.
- با توجه به همبستگی بالا و مستقیم بین حس تعلق مکانی و نگرش به ویژگیهای فضایی و کالبدی در شهر جدید پرند، نتایج حاصل از پیمایش و بحث گروهی متمرکز را میتوان به شرح زیر تبیین نمود:
همبستگی بالا و مستقیم بیانگر این است که هرچه ساکنین شهر جدید پرند نسبت به ویژگیهای فضایی و کالبدی نظر مساعدتری داشته باشند و این ویژگیها را مطلوبتر ارزیابی کنند، حس تعلق مکانی بالاتری دارند و بالعکس. اما با توجه به اینکه میانگین نمره نگرش به ویژگیهای فضایی- کالبدی در شهر جدید پرند در سطح بالایی قرار ندارد و ساکنین این عناصر را چندان مطلوب ارزیابی نکرده اند و همچنین حس تعلق به مکان نیز در میان ساکنین نسبتاً پایین است، میتوان گفت از آنجائیکه اغلب ساکنین شهر جدید پرند(بر مبنای هدف طرح شهر جدید پرند که لزوم هدایت سرریز جمعیت و فعالیتهای اقتصادی از کلانشهر تهران به سوی این شهر است) قبلاً ساکن تهران بوده اند و از تهران به این شهر مهاجرت نموده اند؛ انتظارات آنان از عناصر کالبدی، خدمات و امکانات شهری چیزی شبیه به شهر تهران است، اما به دلیل عدم تناسب این موضوع با انتظارات افراد و عدم تشابه عناصر کالبدی، خدمات و امکانات شهری با مبداء مهاجرت(شهر تهران) و برآورده نشدن نیازها و خواسته های مهاجرین در این شهر، نگرشی نسبتاً نامطلوب به ویژگیهای فضایی- کالبدی، خدمات و امکانات شهری در میان ساکنین شکل گرفته است که موجب عدم حس تعلق مکانی آنها به شهر جدید پرند شده است.
با توجه به اینکه شهر جدید پرند، یک نوشهر است و باید زمینه ساز حس تعلق مکانی در میان ساکنین خود باشد تا بتواند به هدف تعیین شده در طرح جامع خود مبنی بر هدایت سرریز جمعیت تهران با تاکید بر پایداری و ماندگاری این جمعیت در شهر جدید پرند دست یابد، به نظر میرسد که توجه به عناصر کالبدی، خدمات و امکانات شهری بر مبنای استانداردهای کیفی می تواند نقش مژثری را در ایجاد و تقویت حس تعلق مکانی ساکنین این شهر ایفا کند.
افراد وابسته به طبقات اجتماعی گوناگون به طور متفاوت ارتباط برقرار می کنند. افرادی با زمینه های فرهنگی گوناگون نیز از شیوه های ارتباطی متفاوتی برخوردارند. سیستم های اجتماعی – فرهنگی به طور نسبی عوامل تعیین کننده موارد زیر هستند. انتخاب کلماتی که افراد به کار می برند؛ هدف هایی که برای ارتباط دارند؛ معنی هایی که برای یک کلمه در نظر می گیرند؛ گیرندگانی که انتخاب می کنند و کانال هایی که برای انواع پیام ها برمی گزینند همه به سیستم های اجتماعی – فرهنگی وابسته است. (محسنیان راد، ۴۰۰-۴۰۳)
ب-گیرنده- رمزخوان
برلو در مورد این جزء از مدل خود می نویسد: «شخصی که در یک سوی فراگرد ارتباط قرار دارد با شخصی که در سوی دیگر این فراگرد ایستاده است از نظر عواملی که ذکر شد تفاوتی ندارد. وقتی ما با ارتباط درون شخصی روبه رو هستیم، فرستنده و گیرنده هر دو یکی هستند.»
اگر گیرنده توانایی گوش کردن، خواندن و فکر کردن را نداشته باشد قادر به دریافت و رمزخوانی پیام که از سوی منبع – رمزگذار به او منتقل می شود نخواهد بود. به همان ترتیب گیرنده – رمزخوان تحت تأثیر نگرش خود به رمزخوانی یک پیام می پردازد و با نگرش خود نسبت به خویشتن، به منبع و محتوای پیام است که رمزخوانی می کند.
وقتی یک منبع رمزهایی را برای پیام خود انتخاب می کند باید رمزی را برگزیند که برای گیرنده شناخته شده باشد. به همین ترتیب وقتی محتوایی را برای هدف مورد نظر خود انتخاب می کند او باید از محتوایی استفاده کند که برای گیرنده معنی دار باشد. (محسنیان راد، ۴۰۵-۴۰۶)
ج- پیام
سومین جزء از مدل برلو پیام است که به رمز، محتوا و نحوه ارائه تقسیم می شود.
د- کانال
به طور خلاصه کانال ارتباطی را می توانیم به طور فیزیولوژیکی چنین تعریف کنیم که حس هایی است که رمزخوان-گیرنده می تواند یک پیامی را که از سوی یک منبع-رمزگذار، رمزگذاری و منتقل شده است درک کند. در واقع کانال یک سازوکار حسی چون شنیدن، دیدن، لمس کردن و غیره است. (همان، ۴۰۹)
۲-۱-۱۷- نقش ارتباطات انسانی در سازمان ها
یکی از مباحث جدی سازمان ها، موضوع روابط انسانی و بررسی تأثیرات و ابعاد آن می باشد. مناسبات انسانی اعضاء کارکردهای سازمان را تحت تأثیر قرار می دهد و بخش قابل توجهی از وقت مدیریت هر مجموعه صرف اداره این مناسبات خواهد شد. (دانش فرد، ۱۳۸۴، ۷)
ما اکنون در دنیایی زندگی می کنیم که ارتباطات انسانی اصل و اساس زندگی اجتماعی می باشد. به همین علت به این دنیای ما دنیای ارتباطات می گویند. اگر افراد از مهارت های ارتباطی مناسب برخوردار نباشند در بسیاری از جنبه های زندگی دچار مشکل خواهند شد. چگونگی ارتباط ما با افرادی که با آنها ارتباط داریم و زندگی می کنیم بخش مهمی از توانایی روابط بین فردی ما را تشکیل می دهد. به طوری که افرادی که از مهارت های ارتباطی ضعیفی برخوردار باشند، کمتر مورد پذیرش اطرافیان خود قرار می گیرند و مشکلات بیشتری خواهند داشت. افراد از طریق برقراری ارتباط دوستانه قادر خواهند بود که احساسات و عواطف خود را به دیگران ابراز کنند. برقراری ارتباط صمیمانه با دیگران تنها از طریق حرف زدن حاصل نمی شود، بلکه این مهم با خوب گوش کردن، احترام گذاشتن، مشارکت، ابراز وجود و غیره میسر خواهد شد. هر اندازه اهمیت سخن بیشتر باشد و تأثیر بیشتری در زندگی انسان ها داشته باشد، اهمیت و اعتبار فرستنده پیام بیشتر خواهد بود. (فرهنگی، ۱۳۸۲، ۳۴۱) تقریبا تمام انتخاب ها در روابط میان فردی دست کم در یک قسمت به این نکته وابسته است که آیا به گفته و رفتار طرف مقابل خود اعتماد داریم و برای آن اعتباری قائل هستیم یا خیر. برای اینکه بتوانیم با دیگران ارتباط بهتری داشته باشیم اول باید بیاموزیم که چگونه خویشتن را بشناسیم و به توانایی های خود واقف باشیم. بازشناسی خود از نظر سلامت نیز حائز اهمیت است و می تواند به نوبه خود در توان ارتباطی ما با دیگران تأثیر بسزایی بگذارد. پژوهشگران روانشناسی بر این باورند که بازشناسی خود از بسیاری جهات کلید اساسی رفتارها و موفقیت های اجتماعی و گروهی است. (فرهنگی، ۱۳۸۲،۳۴۳)
به طور کلی دانش روابط انسانی روی موضوعاتی همچون روحیه، رهبری انگیزش، ارتباطات، تصمیم گیری مشارکتی، سازمان های غیر رسمی، نیازها، تشکیل گروه ها، مدیریت دموکراتیک و بالاخره رفتار سازمانی تکیه و توجه دارد. (وایلز،۱۳۷۰، ۹۲) «کیمبل وایلز» به مهارت در روابط انسانی معتقد است. این مهارت ها دارای ارزشی است که می تواند منشأ خدماتی شود.
هر جامعه ای به نیروی کار ماهر و متخصص نیاز دارد تا بتواند به اهداف خود جامه عمل بپوشاند. فلسفه وجودی هر سازمانی، ادامه خدمات مطلوب برای رسیدن به اهداف آن سازمان. این به علت تغییرهای عظیمی است که بر اثر پیشرفت صنعت و تکنیک پیش آمده و جامعه در حال پویایی مداوم می باشد، پس هر سازمان، همگام با جامعه متحول باید پیش برود، با پذیرش این فرض که سازمان ها همواره تحت تأثیر تغییرهای مختلف فرهنگی و علمی و تکنولوژی جامعه و همچنین همسویی با جوامع در حال تحول دیگر هستند، در اینجا ضرورت نیروی کارآزموده و آشنا به مهارت های ارتباطی محرز شود.
در نظریه سرمایه انسانی فرض بر این امر است که، آموزش، توانایی افراد را ارتقاء می بخشد به طوری که بر میزان بهره وری آنان در تولید افزوده خواهد شد و بر این اساس افراد با آموزش بیشتر قابلیت بیشتری در خلق کالا و خدمات دارند. (میاچام، ۲۰۰۱، ۲۶۳)
پس موفقیت و شکست سازمانی بستگی به عوامل تشکیل دهنده آن دارد و در تعریف سازمان گفته شده: «سازمان ترکیبی از افراد معینی است که دارای وظایف مشخصی هستند و این وظایف بستگی به حرفه و نوع تخصص و مهارت آنها دارد که برای رسیدن به هدف مشترک لازم است». (کاظمی، ۱۳۷۰، ۴)
درک جامع از سازمان نیز تا حدود زیادی بازتاب توانمندی افراد کارآمد آن می باشد که با بهره گرفتن از آن افراد کارآمد و همچنین آرایش صحیح دیگر منابع و امکانات برای نیل به هدف استفاده کنند.
انسان مهم ترین سرمایه سازمان است. چنانچه عامل انسانی را از سازمان حذف کنیم، آنچه باقی می ماند فقط ماشین آلات، ساختمان ها، ابزار و غیره است و این انسان هوشمند است که به آن روح دمیده، پس انسان بزرگترین سرمایه سازمان است. (کاظمی، ۱۳۷۰، ۱۴)
در قلب واحدهای هر سازمانی، نه تنها باید انتقال دانش جدید صورت گیرد، بلکه موجبات نوسازی و بازسازی انگیزش را فراهم آورد. به طوری که خود بعد از بازگشت، توان بالقوه خویش را در حدی گسترده وسعت بخشد. (ساروخانی، ۱۳۷۵، ۱۲)
اما پیچیدگی رفتار انسان ها و تأثیر پذیری آنها از عوامل و متغیرهای متعدد، گاهی روابط را با مشکل مواجه می سازد. خصوصاً اینکه اگر اداره مناسبات انسانی، بدون در نظر گرفتن یافته های علمی و تحقیقات تجربی باشد نمی توان منتظر رسیدن به انتظارات معتدل بود. (دانش فرد، ۱۳۸۴،۷)
روابط ناآگاهانه رفتارهای غیرقابل پیش بینی ایجاد می نماید که ممکن است در راستای اهداف تعیین شده نباشد و منجر به اتلاف منابع و دریافت نتیجه منفی باشد. بنابراین بسیاری از سازمان ها بر آموزش روابط انسانی و استفاده از تجربیات و تحقیقات علمی تأکید دارند و بر اصلاح روابط انسانی سازمان همت می گمارند. (همان، ۱۳۸۴، ۷)
۲-۱-۱۸- ویژگی های ارتباطات به عنوان رفتار انسانی
ویژگی های ارتباطات به عنوان رفتار انسانی را می توان در موارد ذیل خلاصه کرد: ارتباطات مستلزم دو یا چند فرد است. ارتباطات یک فراگرد است. ارتباط یک دانش اثرپذیر است. ارتباط نمادین است و در نهایت باید گفت که ارتباط هدفمند است.
۲-۱-۱۹- اصول ارتباطات
اصول ارتباطات را می توان شامل کلیه حرکات و تکنیک هایی دانست که افراد باید در استقرار یک سیستم ارتباطی سالم و موثر برای رسیدن به کارایی مطلوب به کار گیرند. مهمترین اصول ارتباطات را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:
الف- اصل تکنیک
استقرار ارتباط مطلوب در سازمان بین واحدها و افراد در سطوح و سلسله مراتب سازمانی، بستگی به توجه کامل به اعمال پاره ای از مسائل تکنیکی به شرح زیر دارد:
- فرستنده باید کاملا از موضوع پیام آگاهی داشته باشد.
- فرستنده باید اطلاعاتی که از طرف مقابل پیام انتظار دارد، به او بدهد.
- فرستنده باید از کانال های سازمانی برای انتقال و ارسال پیام استفاده کند.
- فرستنده باید نوع زبان، علامات و اشاره های متداول بین گروه های مختلف در سازمان را بشناسد و به گونه مناسب و منطقی اطلاع رسانی کند.
- فرستنده باید فقط اطلاعات راجع به وظایف در نظر گرفته شده را به گیرنده بدهد و نه بیشتر. (بهرام زاده، ۱۳۸۳: ۱۲)
- فرستنده باید اطلاعات ضروری را از غیر ضروری تشخیص بدهد.
- فرستنده باید لحظه هایی که ترمیم اطلاعات ضروری است را شناخته و بداند که چگونه قبل از اینکه مقاومت در کارکنان ایجاد شود، اطلاعات تکمیل کننده پیام اولیه را فورا منتقل کند.
ب- اصل سادگی
فرستنده باید با انتخاب ساده ترین پیام از اطاله کلام و اتلاف وقت جلوگیری کند.
ج- اصل توجه
توجه کامل به پیامی که قرار است دریافت شود، نهایت ضرورت را در تعاملات بین افراد دارد.
د- اصل صداقت
با توجه به اینکه هدف نهایی ارتباطات تحقق اهداف سازمانی است، باید سعی کرد که پیام و اطلاعاتی که به گیرنده منتقل می شود در حد امکان دارای حداکثر حسن نیت باشد تا بیشترین تأثیر را به طرف مقابل داشته باشد. این امر علاوه بر اینکه باعث ایجاد حالت موافق در دیگران می شود، زمینه استقرار انگیزه های مناسب را نیز در افراد فراهم می کند. (بهرام زاده، ۱۳۸۳: ۱۳)
۲-۱-۲۰- ارتباطات انسانی
شاید یکی از بهترین و ساده ترین تعریف در این خصوص، این باشد که ارتباطات انسانی، مطالعه و بررسی ارتباطات میان انسان هاست. درخصوص ارتباطات انسانی باید گفت که انسان اصلی ترین عنصر در برقراری ارتباطات انسانی است و اگر ویژگی های او شناخته نشود، امکان برقراری یک ارتباط صحیح و کارآمد امکان پذیر نخواهد بود. شاید یکی از بهترین راه های درک ارتباطات انسانی، شناخت کامل هر کدام از این دو واژه باشد.
ارتباطات در صفحات قبل توضیح داده شده است و در این قسمت به تعریف انسان پرداخته می شود. فرهنگ فارسی «معین» در مقابل واژه انسان آورده است: «جانواری از تیره نخستینیان از شاخه پستانداران، از گونه آدم ها که به سبب رشد کامل مغز از دیگر جانوان متمایز است و قدرت بیان افکار به وسیله تکلم و خط دارد و تنها جانواری است که به صورت ایستاده راه می رود.» (معین،۱۳۸۷: ۱۶۹)
«آدمی، مردم، بشر، واژگانی است که فرهنگ فارسی «عمید» در مقابل واژه انسان آورده است.» (عمید، ۱۳۸۶: ۲۰۷)
فرهنگ «معین» در مقابل واژه انسانیت نیز آورده است: «مردمی، انسان بودن.» (معین، ۱۳۸۷: ۱۶۹) فرهنگ «عمید» در مقابل واژه انسانیت نیز آورده است که «مردمی، خوی آدمی، تربیت و ادب و عاطفه و اخلاق نیکو.» (عمید، ۱۳۸۶: ۲۰۷)
۲-۱-۲۱- انسان و ابعاد وجودی
شناخت ابعاد وجودی انسان بسیار گسترده و مشکل می باشد. تمامی ادیان، مکاتب و دانش بشری به انسان نگاه خاصی داشته اند و هر یک، انسان را طور خاصی معرفی کرده اند. علم روان شناسی ابعاد روحی و روانی انسان را مورد توجه خود قرار داده و شناختی از این منظر ارائه کرده است. علم جامعه شناسی انسان را در مجموعه انسانی و گروه مورد توجه قرار داده و ابعاد اجتماعی او را معرفی می کند.
علم عرفان و فلسفه به انسان از زاویه دامنه وجودی توجه نموده و مورد بحث قرار می دهد. ما در این مجال مختصر به انسان با توجه به ابعاد مورد نیاز در علم ارتباطات انسانی نگاه خواهیم کرد، که برگرفته از دیدگاه های علوم مختلف می باشد و به طور خلاصه برای انسان ابعاد ذیل در اولین قدم متصور است. (شاه محمدی ۱۳۹۰، ۲۶)
تعریف عملیاتی درآمد
میزان هزینه خانوار به طور تقریبی در ماه
میزان درآمد خانواده در ماه
وضعیت منزل مسکونی
- تعریف نظری متغیر مستقل سرمایه فرهنگی
«اصطلاح سرمایه فرهنگی باز نمای جمع نیروهای غیر اقتصادی مثل زمینه خانوادگی، طبقه اجتماعی، سرمایه گذاریهای گوناگون و تعهدات نسبت به تعلیم و تربیت و منابع مختلف بوده که بر موقعیت آکادمیک (علمی یا تحصیلی) تأثیر میگذارد. این اصطلاح همچنین در قیاس با سرمایه اقتصادی و نظرات و قوانین و تحلیل مباحث مربوط به سرمایه داری رواج یافت» (روح الامینی۱۱۶،۱۳۶۸). از سوی دیگر، سرمایه فرهنگی به عنوان صلاحیت در فرهنگ، پایگاهها، ایدهها و گرایشها تعریف شده و اغلب یک ساز و کار مهم در بازار تولید سلسله مراتب اجتماعی در نظر گرفته میشود. بنا بر عقیده بوردیو، سرمایه اقتصادی میتواند برای صاحب خود، سرمایه فرهنگی و اجتماعی نیز باز تولید و ایجاد کند (همان منبع،۱۱۸).
«سرمایه فرهنگی از نظر بوردیو شامل کالاها، مهارتها و انواع دانشها نظیر دانستن موسیقی، هنرهای گوناگون، نوع کالاهای مصرفی و اغذیه مورد استفاده و غیره است که سبک زندگی جزیی از سرمایه فرهنگی است»(ریتزر۷۲۵،۱۳۷۴).
بوردیو سه شکل از اشکال سرمایه فرهنگی را از هم متمایز میکند: ۱- سرمایه فرهنگی تجسم یافته، ۲- سرمایه فرهنگی عینیت یافته، ۳- سرمایه فرهنگی نهادینه شده.
تعریف عملیاتی سرمایه فرهنگی:
سرمایه فرهنگی نهادینه شده: که به صورت اعتبارات یا کیفیات علمی یک فرد شناخته میشود که برای سنجش این سرمایه میتوان مدارک تحصیلی و موقعیت شغلی فرد و خانوادهاش اندازه گیری کرد.
-
- تحصیلات فرد
-
- تحصیلات پدر
-
- تحصیلات مادر
-
- تحصیلات همسر
-
- شغل فرد
-
- شغل پدر
-
- شغل مادر
-
- شغل همسر
سرمایه فرهنگی عینیت یافته: مجموعه میراثهای فرهنگی مانند شاهکارهای هنری، تکنولوژی ماشینی و قوانین علمی که به صورت کتب، اسناد و اشیاء در تملک اختصاصی افراد و خانوادههاست.
-
- امکانات لازم برای مطالعه
-
- در اختیار داشتن ابزارها و کارهای هنری
-
- تعداد نوشتهها و کتابها
-
- داشتن آلات موسیقی
سرمایه فرهنگی تجسم یافته:را با مهارتهای فرهنگی و هنری فرد و همچنین میزان صرف وقت برای امور فرهنگی اندازه گیری میکنیم.
-
- اشتراک روزنامه و مجلات
-
- بازدید از موزه،اماکن تاریخی و مذهبی
-
- میزان مهارت فرد در هنرهای گوناگون نظیر : موسیقی، تئاتر، نویسندگی…..
-
- مهارت فرد در سایر زبانهای موجود غیر از زبان مادری
-
- میزان وقت اختصاصی فرد به فعالیتهایی مثل مطالعه کتاب، مطالعه روزنامه، مطالعه مجله
-
- استفاده از سایتهای تخصصی – علمی اینترنت
-
- رفتن به سینما
۳ - ۹روش تجزیه و تحلیل دادهها:
پس از تکمیل پرسشنامه دادههای جمع آوری شده را کد گذاری کرده و کدها را وارد رایانه نموده، سپس با بهره گرفتن از نرم افزار SPSS به تجزیه و تحلیل دادهها پرداخته میشود. تجزیه و تحلیل دادهها در دو سطح «آمار توصیفی» و «آمار استنباطی» صورت میگیرد. در سطح آمار توصیفی، کلیه متغیرهای مستقل و همچنین متغیر وابسته در قالب جداول فراوانی مطلق و نسبی توصیف میشوند. در سطح آمار استنباطی با توجه به وجود یا عدم وجود تغییرات همزمان بین متغیرهای تحقیق از ضریب همبستگی پیرسون،خی دو،کندال،تحلیل واریانس و رگرسیون چندگانه استفاده کردهایم و در قسمت آخر آزمون فرضیهها، رگرسیون و تحلیل مسیر با تفسیر بیان شده است.
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل دادهها
پیشگفتار
یکی از وظایف تحلیل پیمایش توصیف مجموعه ای از موردهاست . گذشته از این محققان در پی علل پدیدهها هم هستند . تحلیل گر پیمایشی با مقایسه موردها در پی پیدا کردن علل بر میآید. به عبارت دیگر محقق پیمایشی با بررسی تغیرات متغیر بر حسب موردها و جستجوی ویژگیهای دیگری که به طور منظم با آن پیوند دارد ، در پی شناخت علل پدیدهها بر میآید . بدین ترتیب هدف تحقیق پیمایشی آن است که با مقایسه دقیق ویژگیهای مختلف موردها به استنباط عللی نائل آید. زمانی یک پژوهش پیمایشی به چنین نتیجه ای میرسد که علاوه بر جمع آوری دقیق اطلاعات ،در استفاده از آزمونهای مناسب برای دادهها نیز دقت کند. وبا توجه به خصوصیات دادههایمان از آزمونهای مناسب برای سنجش و تجزیه و تحلیل استفاده کنیم. با توجه به سطح سنجش متغییر ها و شرایط حاکم بر دادههای گرداوری شده (مثل نرمال بودن و نبودن و غیره…)از آزمونهایی چون :ضریب همبستگی پیرسون،خی دو،کندال،تحلیل واریانس و رگرسیون چندگانه استفاده کردهایم.
۲۰۲٫۶۹۴۳
۲۰۶٫۰۹۹۹
۲۰۴٫۲۹۰۹
Average
۲۰۳٫۲۴۳
۲۰۷٫۸۸۴۷
۲۰۴٫۶۱۰۵
STDEV
۱٫۲۲۰۲۶۷
۴٫۷۲۹۳۴۸
۲٫۱۰۷۶۷۱
Min
۲۰۲٫۱۴۸۵
۲۰۲٫۶۲۳۸
۲۰۲٫۱۴۸۵
Max
۲۰۵٫۱۰۱۲
۲۱۶٫۵۰۵۴
۲۰۸٫۱۳۵۴
در حالت عدم حضور تولیدات پراکنده، در شبکه ۷۰ باسه، تعداد متغیرهای تصادفی باینری مربوطه به یازده افزایش خواهد یافت. در نتیجه حجم مسئله نسبت به شبکه ۳۳ باسه بزرگتر شده است. مقادیر جدول بالا نشان میدهد، که الگوریتم PSO در هیچ یک از تلاشهای خود قادر به یافتن پاسخ بهینه نبوده است. مجددا بهترین نتایج مربوط به الگوریتم ژنتیک است (مقدار میانگین، انحراف معیار و مقدار ماکزیمم آن کمتر است). اما الگوریتم ترکیبی ارائه شده نیز نتایج مناسبی داشته است.
علت این نتایج را میتوان با ماهیت باینری مسئله مرتبط دانست. در حالت عدم حضور تولیدات پراکنده، تمامی متغیرهای تصادفی، باینری و گسسته بوده و در نتیجه الگوریتم ژنتیک توانایی مناسبی در حل مسئله خواهد داشت. اما الگوریتم PSO در این حالت بدلیل همگرایی پیش از موعد خود، قابلیت ضعیفتری از خود نشان داده، که این ضعف تا حد زیادی در الگوریتم ترکیبی ارائه شده برطرف شده است. در واقع الگوریتم ترکیبی، با تقسیم فضای مسئله و جمعیت تولید شده، قابلیت جستجوی بهتری را بدست آورده است.
در شکلهای زیر نحوهی همگرایی هر سه الگوریتم برای حالات ذکر شده در بالا ترسیم گردیده است.
شکل ۵-۳ : بهبود تلفات توان شبکه ۳۳ باسه بدون حضور تولیدات پراکنده برحسب تعداد تکرار در الگوریتمهای مختلف
شکل ۵-۴ : بهبود تلفات توان شبکه ۷۰ باسه بدون حضور تولیدات پراکنده برحسب تعداد تکرار در الگوریتمهای مختلف
همانگونه که در هر دو شکل بالا مشاهده میشود، الگوریتم PSO در همان تکرارهای اولیه همگرا شده است. اما الگوریتم ترکیبی با تقسیم فضای مسئله و جمعیت تولید شده، تعداد تکرار بیشتری را برای پیدا نمودن پاسخ مناسب صرف نموده، و در عوض نتیجه بهتری بدست آورده است.
حال عملکرد این سه الگوریتم را در حالت حضور تولیدات پراکنده مورد ارزیابی قرار میدهیم. نتایج مربوطه برای شبکه ۳۳ باسه در جدول زیر آورده شده است.
جدول ۵-۵ : مقایسه نتایج الگوریتمهای مختلف برای بهبود تلفات توان در شبکه ۳۳ باسه با حضور تولیدات پراکنده
Genetic
PSO
Frog-PSO
رفیقانت برفتند پاره راهی برو که از رفیقان جانمانی
سید محیا گلوی مداکی را گرفت و گفت:
منم محیا که هستم شاعر کُرد غم لولو به منزل کی توان بُرد
اگر بار دگر شلوا بر آری چکش گیرم و دندانت کنم خُرد
در این هنگام مداکی سید محیا را میشناسد و با پشیمانی چنین میگوید:
گهی کُردی زنم صد گه عراقی تمسّک میدهم تا عمر باقی
سر بالای مزارم بنویسید غلام خاص محیا بود مداکی
«عبد الله ظریف»
۴-۲۰-۳- عاقبت حسادت
پدر و مادری بودند که یک دختر داشتند. دختر آنها هر روز که به مدرسه میرفت، معلم به او یاد میآموخت که مادرش را در خُمره خرمایی بیندازدتا او بتواند با پدرش ازدواج کند. دختر میگفت: چگونه مادرم را در خمره بیندازم. معلّم گفت: وقتی مادرت رفت سراغ خمره تا سرش را در خمره برد تا نگاهی کند، پاهایش را بگیر و او را داخل خمره بینداز. دختر به خانه که میآمد هر روز میگفت: ننه من خرما میخواهم. خمرهای که پر بود میگفت: نه،آن یکی خمره و… بالاخره دختر موفق شد مادرش را در خمره بیندازد. رفت پیش معلم و جریان انداختن مادر در خمره را برایش تعریف کرد. معلّم گفت: سر خمره را هم بستی؟ گفت: بله بستم.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بعد از چند وقت دختر به پدرش گفت: بابا سرم شپش دارد، خارش میدهد. پدر گفت: چه کنم؟ گفت: تو کاری نمیتوانی بکنی ولی اگر معّلم ما زن تو شود سرم را تمیز می کند. تا اینکه بالاخره معلم به همسری پدر دختر درآمد. روزها آمدند و رفتند. روزی دختر و زنبابا میخواستند به یک عروسی بروند و رفتند. عروسی پسر پادشاه بود. همه چیز برای پذیرایی جلوی همه گذاشتند. اما جلو دختر و زن بابا خوراکی دیگری گذاشتند. دختر پهلویش درد میکرد به زنبابایش گفت: امّا او هیچ توجهّی نکرد. وقتی به خانه رفتند شروع به گریه کرد و رفت پیش مادرش که داخل خُمره بود و گفت: که پهلویش درد می کند. مادر گفت: من که توی خمرهام: نمیتوانم کاری برایت بکنم. حالا مادرش توی خمره گاو شده بود.
مادرش گفت: مرا بیرون بیاور تا کمکت کنم، دختر گفت: چه طوری؟ گفت: سنگی بزن به خمره، خمره بشکند. من بیرون میآیم. او مادر را که درون خمره گاو شده بیرون آورد. مادر دختر را بر میدارد و میبرد پیش پسر پادشاه. پسر پادشاه به دنبال این بوده که دختری را برای همسری پسند کند. وقتی دختر را همراه مادرش یا همان گاو می بیند میپسندد و میگوید: همین را میخواهم. پسر پادشاه چیزی را پرت می کند که به هر دختری که بخورد او را به همسری بگیرد و اتفاقاً به همین دختر میخورد. زنبابا که جریان را میفهمد دختر را جایی زندانی می کند و دختر خودش را می آورد پیش پسر پادشاه، وقتی زنبابا دختر را میبرد یک لنگ دمپایی او داخل چشمه میافتد. پسر پادشاه دمپایی را بیرون آورده و میگوید: برای پای هر کس اندازه شود من با او ازدواج میکنم. همه جا میگردند و دخترها دمپایی را میپوشند اما دمپایی به پای کسی اندازه نمی شود. وقتی به زنبابا میرسند میگویند نگاه کنید دختر دیگری اینجا زندگی نمیکند. بالاخره دختر را پیدا می کنند، وقتی دمپایی را میپوشد میبینند اندازه است. پسر پادشاه میگوید: با همین دختر عروسی میکنم.
دختر عروس پادشاه می شود. زنبابا که به دختر خیلی حسادت میکرده روزی او را به صحرا میفرستد و بند گاو را به او میدهد که به صحرا ببرد، گاو را بچراند و مقداری پنبه هم به او میدهد که آنها را بریسد و رشته کند. پنبه را باد میبرد به سمت باغ گلازنگی(دیو)، دختر به دنبال پنبه باد آورده به باغ میرود. میگویند پنبههایت روی حوض است برو بردار. وقتی به سمت حوض میرود میبیند آنجا پر از طلاست: گردبند،انگشتر و… بک انگشتر به سر انگشت کوچکش می کند و پنبه را بر میدارد بیاید. به او میگویند برگرد. او را روی آسیاب میگذرانند و به چپ و راست میچرخانند. انگشتر از دستش میافتد. دستی به پشت شانهاش میزنند و میگویند. بردار و برو، برای خودت. دختر به جایگاه خوبی میرسد. زنبابا وقتی جریان را میبیند این دفعه دختر خودش را همراه گاو به صحرا میفرستد و مقداری پنبه هم به او میدهد. وقتی به خانه بر میگردد مادرش میگوید: چه شد؟ میگوید: پنبههای مرا باد جایی نبرد. مادرش او را به سمت دیگری میفرستد.
چند روز پشت سر هم دختر میرود هر چه پنبهها را به هوا می اندازد باد نمیبرد؛تا اینکه بالاخره روزی باد پنبههایش را به سمت باغ، لب حوض میبرد. دختر وقتی لب حوض میرود میبیند آنجا پر از طلاست. چشمش که به طلاها میافتد دست و سروگردن را پر از طلا می کند و تا جایی که امکان داشته طلا بر-می دارد. وقتی میخواهد برود او را روی آسیاب می-برند و میچرخانند. هی میچرخانند هی طلا می-ریزد،تا اینکه همه طلا-هایی که برداشته میریزند بعد بیرونش می-کنند و می-گویند حالا برو که یک چیزی روی پیشانیات و یک چیزی روی چانهات در می آید. میرود خانه، وقتی مادرش او را میبیند و می پرسد چه اتفاقّی افتاده؟ دختر همه چیز را برایش تعریف می کند. از آن به بعد مادرش او را جایی نمیبرد و یا او را پنهان میکرد که کسی چهره-اش را نبیند.
اما آن دختر واقعی پدر که حالا همسر پسر پادشاه بوده، بسیار خوشبخت بوده و زندگی خوب و مرفهّی داشته است.
۴-۲۰-۴- ترک و خر زبان فهم
یک ترک با یک تاجیک رفیق بودند. تاجیک از سفر برای رفیق ترک و همسرش سوغات قند و پارچه آورده و به دیدار دوستش می-رود، سوغاتی ها داخل خورجین بوده و خورجین روی خری قرار داشته است . وقتی به هم میرسند تاجیک خر را میبندد و با دوستش سلام و احوالپرسی می کند. خر تاجیک سُک سُک میکرده و صدایهای مبهمی از خودش در میآورده ترک به تاجیک میگویند: خرت چه میگوید؟
تاجیک می-گوید: خر میگوید همه چیز سر و سوغات آوردهام توی خورجین است، برو بردار!
ترکه میرود میبیند همه چیز توی خورجین است: قند،پارچه و…
به تاجیک میگوید: این خر را به من بده. تاجیک میگوید: من از تولاّی این خرنان میخورم و خرجی همسر و فرزندان را در می-آورم بدهم به تو؟ هی هان و هی نه، آخرش خر را به ترکه میدهد و پول خوبی ازاو میگیرد.
ترک خر را میگیرد و به خانه میبرد و می-گوید: خوب است. من پسر ندارم، حداقل این خر زبون فهم است. به دخترانش میگوید: بروید گندمها را پاک کنید. پاک می کنند و داخل خورجین میریزند و بار خر می کنند. یک چماق به خر میزند و به خر میگوید: برو پارو سنگین، سه تا آسیاب هست، آسیاب اول، دوم و سوم؛ هر کجا نوبت است بگو گندمها را آرد کنند. خر میرود پشت گردنه به زمین میافتد، ملق میزند و گندمها میریزند. گندم ها را مردم جمع می کنند و میبرند و خر نیامد. چند روز میگذرد. ترکه چماقش را روی دوشش می گذارد و میرود پارو، پهلو آسیابان. میگوید: آسیابان؟ گفت: بله. این خرمن که زبان فهم بود آمد اینجا؟ آسیابان که تعّجب کرده بود گفت: طوری حرف بزن که من بفهمم. ترکه گفت: میزنم داغونت میکنم. آسیابان از ترس گفت: بله آمد اینجا نوبت نبود رفت آسیاب مُورْکَه(وسطی)،ترکه رفت آسیاب مُورْکَه. آنجا هم آسیابان گفت: اینجا هم نوبت نبود، رفته آسیاب آخری. ترکه رفت آسیاب سوّمی، سراغ خرش را گرفت. آسیابون گفت: بله اینجا آمد گندمها را خرد کردیم، له کردیم مثل مَسکِه و تحویل دادهایم. خرت گفت: میخواهم بروم کوه هرمود. از کوه هرمود بالا رفت و گفت: میروم هرمود نانوایی کنم. ترکه گفت: ای وای بابام سوخت؛ بچه هایم از گرسنگی خشک شدند. رفت خانه دوباره چماقش را برداشت و رفت تا به هرمود رسید. جریان خرش را به یک هرمودی گفت: هرمودی جواب داد: بله یک خری آمده اینجا نانوایی کند، یکی دو روز ماند گفت معامله نمی شود. رفت لار. ترکه زد رفت لار پهلو کلی تنوری. کلی خردمند بود گفت: اینجا کارکرد و گفت خواصی ندارد رفت جهرم که ملاّ بشود. ترکه گفت: هی بابام سوخت حالا چطور این همه راه بروم جهرم: چطور بروم؟ و خلاصه رفت و به جهرم رسید. یک روز جمعه بود. هلّههلّه رفت تو مسجد. مسجد پر از آدم بود و راه و جا نبود. ترکه با کفش وارد مسجد شد و دور زد و گشت چشمش به ملاّی مسجد افتاد رفت و ریشش را گرفت و گفت: تو خر من بودی بچه هایم از گرسنگی مردند تو آمدی اینجا ملاّ شدی؟ هان بزنم داغونت کنم: جهرمیها جمع شدند میخواستند او را بکشند گفتند: تو ملاّی ما را لکه دار کردی و آبرویش را بردی. کدخدا می-آورند میانجیگری کند. میگوید: شاید دیوانه است،دیوانه را که کسی نمیکشد. جریان را که میشنوند ،میبینند فریبش دادهاند ترکه میگوید: حالا گفتهاند خرمن رفته ملاّ شده، ولی اینکه خر من نیست. مردم همه پول جمع می کنند نفری چهار تومن و ده تومن می دهند به ترکه و کیسهاش پر ار پول می شود بر میدارد و می آید و او را نصیحت می کنند و میگویند: تو آبروی ملاّی ما را بردی دیگه هیچ وقت این کار را نکن، آخه مگر خر ملاّ می شود؟ترکه می آید به یه جیوهکش میرسد میگوید: برادر من این طور سرم آمده، از گرسنگی دارم میمیرم و جریان را کامل تعریف می کند. جیوهکش به زنش میگوید از اون کتخ سرنجک با نان بده بخورد کتخ را میخورد و میگوید: بهبه خیلی چیز خوبی بودو می آید می بیند در جایی، پیچیتوی کوزه جلوی اوستا افتاده است. ترکه میگوید: اوستا آن چیست؟ میگوید: یک کرّه باد پاست، مال شاه میباشد، داده من برایش نگهداری کنم. ترکه میگوید: بفروشش به من. میگوید کار هم می کند؟ ترکه اصرار می کند که بفروشش. اوستا میگوید که مال شاه است اگر بداند به تو فروختم اعدامم می کنند.ترکه میگوید: من آن را زیر جُکَّم قایمش میکنم. خلاصه اوستا راضی می شود ترکه هم هر چه پول جهرمیها به او داده بودند میدهد و پیچ خشک و خالی را میگیرد. میانه راه کنار درختی میگوید: آن را در بیارم و نگاهی به آن کنم. پایش به درختی میخورد و میافتد. خرگوش کنار درخت لانه داشته از ترس فرار می کند و در میرود ترکه میگوید: ای بابام سوخت کّره باد پا فرار کرد و رفت. دنبالش میدود نمیتواند آن را بگیرد با خودش میگوید: بدتر راه را گم نکنم. می آید به طرف خانه. وقتی به خانه رسید میبیند بچههایش همه از گرسنگی مردهاند و خشک شده اند.
۴-۲۰-۵- حکایت ضرب المثل
یک دست مُ اِنْ یَکْ آسّه کپ خلق مُ ناشا بَسَّه
Yak dass mo en yak assa kap-e-xalq monaša bassa
معنی: یک دست داریم یک آستین، دهان مردم را نمیتوانیم ببندیم.
یَکْ پیرمردی بُدِه، یَکْ پُسیش بُدِه، یک خَری. اگی اَتِ یَکْ ولایتی رَدْ اَبُسن. پیرمرد اَتِینی خَری بارشَ اَکُی و خَُوشو دو تا پیاده اَُچِن. مردم ولایت اوّلی اَگن: چه پیرمرد نفهمی وسیله سواری شُ هِنْ خُشْو پیادهَ اَرَفتا سِن. پیرمرد و پُسشِ اَسوار خر اَبن اَچِن از یَک ولایتی رد اَبن. مردمش اگن: چه بی رِحمِن هر دو تاشو اَ سوارن یک خر بدبختی دو نفر گتکی شَ سوار هسِّنْ. ای دَفَه پیرمردی خُش اوسار خَر اَگِری و پُسی اَسوار خر اَکوی. مردم ولایت بعدی اَگنُ چِکَد جوون جاهلین خُش سوارن پیرمرد بدبختی پیادَه اَچی. پیرمرد اَسوار اَبی پُسی اوِ سارخری اگری و اَچِن. اَرسِنْ اَیَک ولایتی دِگهَ. مردمش اَگنُ: بِچِ اینچَنی اوسار خَراُش باره پیرمرد گُتَکِنی خُش اَسوار خَرِن.
منظور ادی: که گَپ مردم اُتَْ ناشابَسِّه.
Yak piramardi bode yak posisš bode yak xari.Agi ate yak velayati rad abossen. Piramard ateiny xari barša akoy-o-xošo dota peyadā a čen.Mardom-e-velayat-e-avally agon če piramard-e-nafahmi vasiley savary šo hen xošo peyada araftasen. Piramard-o-posoš ā savar-e-xar aben. Ačen az yak velayati rad aben. Mardomoš agon če birahmen hardotašo āsavaren. Yak xar-e-badbaxti do nafar go taki ša sovar hessen.ie dafa piramardi xoš owsar-e-xar ageri-o-posi-a-souar-e-xar akoy. Mardom-e-velayat baadi agon čekad javoon-e-jahelin xoš savaren piramard-e-badbaxti peiada ači. Piramard a sovar abi posi owsar-e-xar ageri-o-ačen.arasen a yak velayati dega Mardomoš agon beče in čeny owsare xar oš bare piramard e gotakenixoš a souare xaren.
kap-e-mardom ot naša bassa
«سهیلا طیبات»
پیرمردی بوده، یک پسر داشته و یک خر. روزی با هم از یک روستا میگذشتند، در حالی که باری بر روی خر بوده و خود و پسرش پیاده میرفتهاند. مردم روستا میگویند : چه پیرمرد نفهمی، وسیله سواری دارد ولی پیاده میروند. پیرمرد و پسر با شنیدن این حرف هر دو سوار خر میشوند و به راه ادامه می دهند، میرسند به روستایی دیگر، مردمان روستا میگویند: چه بیرحمند، دو نفر مرد گُنده بر خر سوارند. این دفعه پیرمرد خودش افسار خر را به دست میگیرد و پسرش را سوار می کند. مردم روستای بعدی میگویند: چقدر این جوان نادان است که خودش سوار و پدر پیرش پیاده میرود. پیرمرد سوار می شود و پسر افسار خر را میگیرد به راه خود ادامه می دهند. به یک روستای دیگر میرسند. مردمانش با دیدن آنها میگویند: بچهای مثل این افسار خر را گرفته و مرد گنده خودش سوار خر شده است. منظور از این حکایت این است که: دهان مردم را نمی شود بست.
۴-۲۰-۶- فیل و مورچه
اگی یک فیلی رفته خونه مورچَیا خراب شَِ کِردهِ، مورچَیا هَمَه هُنْدِ سِنْ اَلِ جوش شَ خاسِدِه، فیل خُشْ شَ تَکِنِدِه، مورچَیا همش تَکدِه، یکی نِکتَه و اَزِر خِرُش چسبِدَه بُدِه. مورچیای دِگهَ تشویق شُ اِکِردِه شَ گتُهِ: خَفَش بُکُ، خَفَش بُکُ.
Agi yak fili rafte xoney moorčaya xarab ša kerde. Moorčaya hama hondesen ale jošša xasede. Fil xoš ša takenade. Morčaya hamaš taked,yaki nekate-o-azer-xeroš časbeda bode. Morčaya-y-dega tašviq šo akerde ša gote. Xafaš boko-xafaš boko.
میگویند: یک فیلی رفته خونه مورچهها را خراب کرد. مورچهها همه آمدن روی بدنش و شروع کردند به گاز گرفتن. فیل خودش را می تکاند که مورچهها بریزند. همه مورچهها ریختهاند به جز یکی و زیر گلوی فیل چسبیده بوده. مورچههای دیگر تشویقش میکردند و میگفتند: خفهاش کن. خفهاش کن.
(فاطمه لقمان زاده)
۴-۷-۷- ترک و پیرمرد
یک ترک و یک پیرمرد بُسِن. اَچِن اِکوه. یک دُتی بُدهِ اسمش فاطی شُ اَگتُه. اَبرای کوه بُدِه. ترکه وَ پیرمردی اگی: چه طعری بکنم که انجیر کوه بخورَم؟ انجیریا جای نِرگی بُدِه. پیرمرد اگی: هی بَلاتَ سیَر اُچی، بال شَزی نَه بُکُ. دو تا سُپْ اَتارِن. اَبَنْدنِ اَدوتا کَفَلُش و فاطی اَبِرِن لَبِ کوه. شَ گُنْ: فاطی انجیر اَبنشْ اگی: ها. اگی: حالا پَل بِز برو انجیر بیا. هِی اِتا هِی زَهْره ناکوی. یَک دَفِا لا،شَ دِن اَکِت اَتِ دَرّه و تکّه تکّه اَبی. ترکه اگی بلاشَ سِرَه بِزِند: پَلُش نِکی، تکّهِ یاش جَم اَکُنِن اَبند اَکُنِن و اَبِرِن.
Yak tork-o- Yak piramardi bossen. Ačen a ko. Yak doti bode esmoš fati šo agote. Abaray ko bode.
Torka va piramardi agi če tari bokonam ke anjire-koh boxoram? Anjire ya jay-e-nergi bode. Piramard agi hey bala ta sera oči,ball šazi naaboko.
do ta sop ataren. Abanden a dota kafalaš-o-fati aberen lab-e-koh.ša gon.fati anjir ābeneš?
Agi ha.agi hala pall beza boro anjir beia.
Hey ata hey zahra nakoy. Yak dafa loša den. Aket a te darra-o-tekka tekka abi- torka agi bala ša sera bezend paloš neki paloš neki.
یک ترک و یک پیرمردی بودند با هم میروند کوه. یک دختری بوده به نام فاطی که بالای کوه بوده، ترکه به پیرمرد میگوید: چه کار کنیم که از انجیر کوه بخوریم؟ انجیرها توی درهّای بودند. پیرمرد میگوید: بلا به سرت بیاید. برایش بال درست بکن. دو تا سپ حصیری میآورند و به دو بازوی فاطی میبندند و او را به لب پرتگاه میبرند و به او میگویند: فاطی انجیرها را میبینی؟ میگوید: بله میگویند: حالا پر بزن برو انجیر بیار. فاطی هی می آید پر بزند اما میترسد و جرأت نمیکند. یک دفعه او را هل می دهند به داخل دره پرت می شود و تکهتکه می شود و میمیرد،ترکه میگوید: بلا به سرش بزند پر-نزد، پرنزد. بعد هم تکههایش را جمع می کنند و بند می کنند و میبرند.
«علی طیبات»
۴-۲۰-۸- روباه و طبیب
یَک رُزی روباه چَشْ دَردُش بُدِه. اَچی پَی طبیب. اگی: طبیب مَ چَشُم درد اَکِردا، یَک دوایی وَ سِه مَ بُکُ. اگی: دوای تُ تُمبِ نِلدَه. اگی: تُمبِ نِلِدَه؟ مِندِه اَبی؟
اگی: ها دوای روباه فقط تُمبِ نِلدِن دِگهَ ایچ دوایِیش نی وَسِه چَشْ دردُش.
روباه: اگی: تُمبِ نِلِدَم نی هر جاش کِه اُتْ دِدِیِ مَمْ لِدِه.
اگی: خاب نَ پَ وَمِ چَشْ دردتُ بگرد کِ بِهتَراُتِنْ.