این امر البته برای اولیاء و کملین بسیار شدید تر خواهد بود؛ هم ابتلائات و رنج هایشان در دنیا عمیق تر است و هم شدت علاقه شان به ملاقات پروردگار. از همین روست که مشاهده می کنیم ائمه هدی (علیهم السلام) در هنگام مصائب بزرگ از دنیا بیزاری می جستند و آرزوی مرگ می نمودند.[۶۳۱] الله أعلم.
۵-۲ مسأله سکرات موت و اسرار آن
در بخش دوم توضیح دادیم که «سُکر» به معنای در لغت به معنی مستی و بیهوشی است و مراد از سکر و مستى موت، حال نزع و جان کندن آدمى است، که در آن حال مانند مستان مشغول به خودش است، نه مىفهمد چه مىگوید و نه مىفهمد اطرافیانش در بارهاش چه مىگویند.[۶۳۲] و عرض کردیم که در آیات قرآن نیز بدان اشاره شده است.
در لحظه احتضار به دلیل کنار رفتن پرده های غیب، پرونده اعمال عبد بسته می شود و هیچ عذر و بهانه و اظهار ندامت و توبه ای از او پذیرفته نیست، اما چه بسا به دلیل اندک اتصال به ماده و بدن مادی، چون هنوز نفس به تجرد کامل نرسیده است، لحظات مرگ و احتضار برای او با آن سرای قرار ابدی اش متفاوت باشد.
در حقیقت چه بسا فرد دارای عاقبتی خیر باشد، اما سکرات بسیار دهشتباری را بگذراند و یا بالعکس، نفس شرور و عاصی دارای سکرات آسان و راحتی باشد. این امر که در روایات بدان اشاره شده است، به جهت تفاوت عالم احتضار و حکمت سکرات موت است.
امام هشتم علیه السّلام از پدر بزرگوارش حضرت موسى بن جعفر علیهما السّلام روایت کرده: مردى به امام صادق علیه السّلام عرض کرد صفت مرگ را برایم بیان کن! فرمود: براى مؤمن در هنگام مرگ همانند آن است که خوشبوترین بوها را استشمام کند؛ و از بوى خوش آن خواب آلوده و سرمست گردد و هر گونه رنج و دردى از او برطرف شود، ولى براى کافر مانند آنست که به گزش اژدها، و کژدمها یا سختتر از آنها دچار گردیده باشد!
یکى از حاضران عرض کرد: ما شنیدهایم گروهى مىگویند: مرگ براى کافر دشوارتر از برش با ارّه، و چیدن با قیچى، و کوبیده شدن با سنگها، و به حرکت آوردن سنگهاى آسیاست بر حدقه چشمها.
فرمود: آرى بعضى کافران و تباهکاران، وضعشان چنان است، مگر نمىبینید بعضى از آنها در همین زندگى مانند آن سختىها به سرشان مىآید، پس این شدائدى که در حال مرگ احساس مىکنند از آن جهت سختتر است که شمّهایست از عذاب آخرت بدین جهت از عذاب دنیا مشکلتر است.
شخصى عرضه داشت: سبب چیست کافرى را مىنگریم که به آسانى جان مىدهد، و از دنیا مىرود و در حالى که سخن مىگوید و مىخندد، و حاضران را به سخن گفتن سرگرم مىنماید، و همین ماجراى را از بعضى مؤمنان نیز مىبینم، و گاهى در میان مؤمنان و کافران هستند اشخاصى که به سختى جان مىدهند و لحظات جان دادن را به سختى هر چه تمامتر سپرى مىسازند.
فرمود: آن مؤمنى که به آسانى جان تسلیم مىنماید براى آنست که خداوند هر چه سریعتر او را به پاداش آن سراى نائل مىگرداند، و آن مؤمنى که سکرات مرگ را به دشوارى پشت سر مىگذارد، بدان جهت است که جبران گناهانى که در دنیا مرتکب شده بنماید، تا پاک و پاکیزه به آن جهان وارد گردد، و بدون هیچ مانعى مستحقّ پاداش أبدى گردد.
و آن کافرى که به آسانى جان مىدهد، به پاداش کارهاى خیرى است که در دنیا انجام داده تا آنگاه که از دنیا برود او را پاداشى نباشد و براى وى عملى باقى نماند مگر آنچه موجب عقاب است، و آن کافرى که با سختى، سکرات مرگ را مىگذارند؛ از همان لحظه نخست، عذاب و شکنجه او شروع مىگردد، و چون خدا دادگر است، به هیچ یک از أفراد ستم نمىکند.[۶۳۳]
در بخش قبل در مبحث کیفیت قبض روح مفصلا عرض کردیم که قبض روح کیفیات مختلفی دارد و سکرات مرگ برای همه نفوس یکسان نیست و بر اساس روایت بالا می توان اینگونه دریافت که، با نظر به نحوه قبض روح شخص –یعنی آسانی و یا سختی سکرات مرگ- نمی توان در ارتباط با عاقبت وی به نتیجه قطعی و یقینی رسید.
حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) ضمن توضیح امر شفاعت در قیامت کبری و غلبه جنبه رحمانی بر جنبه قهری خدای متعال، در اشاره به مسأله پاک کنندگی عذاب آخرت و برزخ و سکرات موت، می فرمایند: سوختن و از بین رفتن پردههاى ظلمات نفسانى، عین مغفرت اوست؛ چنانکه اخبار کیفیات حال قیامت و سکرات موت و برزخ براى همین معنى است، و مواقف و طول انتظار در مواقف و طول عالم برزخ و طول روز قیامت براى این است که انسان از اینجا که شروع به سکرات موت کرد، استحقاق حقیقى، عقوبات را کم کم بریزد، لذا گرفتار سکرات موت مىشود و از آنجا وارد عالم برزخ و گرفتار فشار قبر و تعذبات عالم برزخ مىشود.[۶۳۴]
به عقیده ایشان سکرات موت برای مؤمن تکان دهنده و از بین برنده مستی دنیازدگی است، البته که انسان تا اشتغال به تعمیر این عالم دارد و وجهه قلبش به این نشئه است و سکر طبیعت او را بیخود کرده و مخدرات شهوت و غضب او را تخدیر نموده، از صور اعمال و اخلاق خود بکلى محجوب است و از آثار آنها در ملکوت قلب او مهجور است.
پس از آنکه سکرات موت و سختیها و فشارهاى آن بر او وارد شد، انصراف از این نشئه تا اندازهاى حاصل مىکند، و اگر از اهل ایمان و یقین است و قلب او متوجه به این عوالم بوده، در اواخر امر وجهه قلبش طبعا متوجه به آن عالم مىشود و سائقهاى معنوى و ملائکه اللّه موکّل بر آن نیز او را سوق به آن عالم دهند، و پس از این سوق و آن انصراف، نمونهاى از عالم برزخ بر او منکشف شود و روزنهاى از عالم غیب بر او مفتوح گردد و حال خود و مقام خود تا اندازهاى بر او مکشوف گردد.[۶۳۵]
چه بسا سختی ها برای عبد پاک کننده و یا آسانی ها پایان بخش راحتی اش باشد. سکرات موت هرچه که هست، حق و حقیقت است، «وَ جاءَتْ سَکْرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِکَ ما کُنْتَ مِنْهُ تَحید»[۶۳۶] و هر نفسی در هنگامه نزع، در برابر این حق آشکار قرار می گیرد. حقی که عمری از آن فرار می کرده و اکنون ناگزیر او را در مقابل خویش مشاهده می کند.
۵-۳ مسأله غسل و کفن و نماز میت و اسرار آن
آنچه تا کنون در یافتیم، این بود که انسان از لحظه آغازین بسته شدن نطفه قدم در راهی می نهد که به شرط عبور سلامت از مراتب نباتی و حیوانی، شایسته حرکت در سیر لاینقطع به سوی الله می گردد، و نفس انسانی او در کالبد جسمانی اش به مثابه سوارکاری است، که بر مسیر وصل به مقصود می تازد، حال چه به سلامت برسد و چه از روی اختیار، خود را به مهلکه بیاندازد و مرکب خویش را قبل از وصول از دست بدهد.
آنچه هر نفسی ناگزیر از پذیرش آن است، عبور از عالم دون طبیعت، و ورود به عوالم برتر مجردات است. و هیچ نفسی بدون خلاصی از غواشی عالم ماده، اجازه ورود به ساحت مجردات را ندارد. این است که انیس همه عمر خود و مرکب راهوار خویش را وا می نهد و رو به سوی تجرد می نماید.
نفس از آغازین لحظه پیدایش، همواره ملازم جسمی مادی است و این جسم آلتی است که تعلقش به آن، هویتی اعتباری به جسم می بخشد. درحالیکه امری که تماما مجرد باشد، نسبتش با همه اجسام و مواد یکسان است. لکن این هویت اعتباری که برای جسم ایجاد شده است، به سبب تعلق نفس است به او.
لذا ملازمت بدن با نفس است که بدان هویت و ارزش می بخشد و بدین جهت لوازم شخص ارزشمند می گردد. و بالاخص شخص مؤمن احترام دارد، لوازم او نیز احترام دارد، خانه و محل نمازش احترام دارد، و البته بدن او محترم است، چه هنگامی که نفس شریفش در کالبد بدن حاضر باشد، چه آن هنگام که بر لقای پروردگار لبیک گفته و از جسم مادی اش، خروج کرده باشد.
در گذشته این مطلب بیان شد که میان بدن و روح ارتباط تنگاتنگى وجود دارد؛ زیرا تا بدن تکمیل نشود، آمادگى براى ایجاد روح پدید نمىآید و روح به بدن تعلق نمىگیرد. از سوى دیگر تا روح ایجاد نشود، نیازمندىهاى بدن برآورده نمىشود و اداره آن میسر نیست.
حضرت آیت الله شاه آبادی (اعلی الله مقامه الشریف) در ارتباط با این مسأله می فرمایند: «بدن علت اعدادى در پیدایش روح و روح علت ایجابى براى تدبیر شئون بدن است؛ همان گونه که به تفصیل بیان شد. همچنین گفته شد که میان روح و صورت جسمیه ملازمه وجود دارد که از آن به روح مجسم و جسم مروح تعبیر می کنند.
حال وقتى روح از بدن جدا شد و دیگر اداره نیازمندىهاى آن را برعهده نمی گیرد، با این همه، روح علاقه خود را از بدن تا زمانى که متلاشى نشده و از بین نرفته است، حفظ مىکند و به فرموده ایشان، تا زمانى که بتواند جوهره صورت جسمیه بدن را به خود جذب کند، همچنان به این علاقه ادامه مىدهد؛ آنچه از این بیان مقصود است، اصل بدن نیست که به شخصیت روح بازگردانده مىشود؛ بلکه مراد از آن، صورت جسمیه است که از آغاز جدا شدن روح بهگونهاى همراه با روح است که به آن بدن برزخى و مثالى مىگویند و این ارتباط براى جذب کامل آن است.»[۶۳۷]
و چه بسا این مسایل به جهت احترام به میت باشد، که بر دفن او دستوراتی صادر گشته است. مسأله غسل و شستشوی بدن میت حتی اگر در پاکیزه ترین حالات باشد. مسأله کفن پیچیدن بدن او با وجود بر تن داشتن البسه پاک و فاخر و مسأله خواندن نماز مخصوصی بر وی، حتی اگر در جهاد به شهادت رسیده باشد، یا در حال نماز مرده باشد، این مسایل علاوه بر اسراری که برای آن ها در روایات شریف بیان شده، چه بسا حکایت از احترام گذاردن به بدن مؤمن است.
بدن میت احترام دارد، لذا در آنچه که حضرت امام خمینی (ره) در آداب کفن و دفن اموات عنوان نموده اند، بنا را در همه امور و اعمال بر عدم هتک حرمت میت قرار می دهند.[۶۳۸]
۵-۳-۱ غسل و کفن
در تمام طول حیات مادی، شخص مسلمان مکلف، بایستی به احکام و دستورات دینی پایبند باشد، مهمترین دستور دین نماز است، که هر روز چند مرتبه انسان، در هر حالتی که باشد، موظف به اجرای آن است، و شرط لاینفک آن طهارت است. این است که طهارت هیچ گاه از انسان جدا نمی شود، بدن مسلمان همیشه باید، پاک و طاهر باشد.
غسل یکی از مهمترین اعمال برای طهارت است. هم طهارت بدن و هم نفس، و تا آخرین لحظات زندگی انسان با اوست. هنگامی که مسلمانی، روحش مفارقت می کند از ماده و بدن مادی اش، بر دیگران واجب کفایی است که وی را غسل دهند و تطهیر نمایند.[۶۳۹]
بیان ارزشمند حضرت آیت الله شاه آبادی (اعلی الله مقامه الشریف) اینگونه است، تمامى دستورهاى دینى درباره شخصى که از دنیا رفته است، از غسل دادن و حنوط کردن،[۶۴۰] همگى به خاطر آن است که میان روح و بدن جاذبهاى وجود دارد که تا مدتها این علاقه از بین نمىرود و به همین جهت است که مىگویند روح از شدت علاقهاى که به بدن دارد، از فشار آب در حال غسل دادن و یا تابوت و غیره بر بدنش احساس رنج مىکند و از ائمه معصومین (علیهم السلام) رسیده است که روح به غسال التماس مىکند که با بدنش مدارا و با مهربانى با آن رفتار کند.
و باز به همین دلیل است که براى قطع اعضاى بدن میت دیه مشخص شده و مسلمانان را به تشییع جنازه مسلمانان ترغیب کردهاند. جا دارد در اینجا بیان شود که نخستین عنایت خداوند تعالى به میت این است که تشییعکنندگانش را مىآمرزد و نیز دستور دادهاند که مردگان را احترام و براى آنان طلب آمرزش کنید و مقام مقدس حضرت ولى عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وعده فرمودهاند که در تشییع جنازه شیعیان حاضر مىشوند و در نماز بر آنان شرکت مىکنند. تمامى این امتیازات و توجهات به خاطر ملازمهاى است که میان روح و جسم مرده موجود است.[۶۴۱]
اما علاوه بر این در روایات نیز دلایلی بر غسل میت ذکر شده است، برای نمونه در کتاب شریف علل الشرایع از حضرت ابا الحسن على بن موسى الرضا (علیهم السلام) نقل شده که فرمودند:
علّت غسل دادن میّت این است که بدین وسیله طاهر و نظیف شده و از آلودگىهاى امراض و آنچه در هنگام بیمارى به او رسیده پاکیزه مىگردد چه آن که انسان بعد از مرگ با فرشتگان و اهل آخرت ملاقات مىکند لذا مستحب است وقتى بر خداى عزّ و جلّ و اهل طهارت وارد مىگردد و آنها وى را مسّ نموده و او نیز با آنها تماس پیدا مىکند طاهر و نظیف بوده و به واسطه طهارت توجّه و التفات به حقّ عزّ و جلّ نماید و از حضرتش خواسته خود را خواسته و بخواهد که شفاعت شفعاء را در حقّ او بپذیرد.
علّت دیگر براى غسل دادن میت آن است که گفته شده وقتى روح از کالبد خارج مىشود نطفهاى که وى از آن خلق شده از جسد بیرون مىرود لذا این غسل به خاطر خروج نطفه مىباشد.[۶۴۲] و در روایت دیگری نفل شده از قول حضرت علی بن الحسین (علیهما السلام) که مخلوقات نمىمیرند مگر آن که نطفهاى که از او آفریده شدهاند از جسد آنها بیرون بیاید از دهان یا غیر دهان.[۶۴۳] و باز در فرمایشی دیگر فرزند گرامیشان فرمودند مرده را غسل مىدهند براى این که جنب است.[۶۴۴]
و علّت غسل کردن غاسل یا کسى که میّت را لمس نموده آن است که از میّت هنگام غسل بسا ذرّاتى به او ترشح نموده و به جسدش اصابت کرده لذا براى تطهیر از آن ذرّات غسل نماید، چه آن که انسان وقتى روح از بدنش خارج شد و میّت شد اکثر و بیشتر آلودگىها و قذارات ناشى از بیمارى و غیر آن در وى باقى مىماند و لذا او را تطهیر نموده و کسى هم که با او تماس پیدا مىکند خود را باید طاهر نماید.[۶۴۵] و نیز در کلامی از حضرت باقر العلوم آمده که: غسل دهنده میّت نیز چون با مؤمنین ملاقات مىکند لازم است غسل کند تا با طهارت با ایشان مواجه شود.[۶۴۶]
حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) دراستفتائات در ارتباط با غسل و کفن شهید می فرمایند: شهید اگر در جبهه به شهادت رسیده غسل و کفن ندارد و مس او موجب غسل نمىشود و اگر در غیر جبهه به شهادت رسیده غسل و کفن دارد و به مسّ او غسل واجب است.[۶۴۷]
بد نیست نگاهی به این فتوای شریف بیاندازیم، شهید همانطور که عرض کردیم، نه تنها نمی میرد و نزد پروردگار مرتزق است «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون»[۶۴۸] بلکه زنده می شود به حیاتی پاک «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَه»[۶۴۹] ، و در روزی که همه می میرند او را مرگی نخواهد بود «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ»[۶۵۰] این مقام عموم شهداست، لکن شهید در معرکه رتبه ای دارد که تنها خاص خودش است.
طبق دلایلی که عرض شد، آنچه به نظر می رسد، شاید اینطور باشد که با ریختن خون شهید بر زمین، نه تنها روحش پاک می گردد، بلکه اثر وضعی بر جسم او نیز می گذارد و این جسم نیاز به طهارت ندارد، بلکه همانطور خونین و لباس رزم به خاک سپرده می شود. و چه بسا وجه این مسأله به این صورت باشد که بدن، متأثر از نفس است، این نفس به درجه ای رسیده است که زندگانی دنیا را رها می کند و بدن خود را فدا می نماید،پس شاید نفس با تقدیم تقدیم بدن و حیات مادی، نه تنها خودش مطهر می شود که همان بدن نیز به واسطه این فداکاری طاهر می گردد. –والله أعلم-
۵-۳-۲ اسرار نماز میت
آنچه در باره نماز و احکام آن در شرع وارد شده است، بر نماز موسوم به نماز میت جاری نمی شود. از شرط طهارت برای ادای آن گرفته، تا ارکان نماز و حتی قرائت سوره حمد، که فرموده اند «لَا صَلَاهَ إِلَّا بِفَاتِحَهِ الْکِتَاب»،[۶۵۱] هیچ یک شرط ادای نماز میت نیست. و به فرموده محقق سبزواری (رضی الله عنه)، اطلاق لفظ «صلاه» بر «نماز میّت» مجازى است.[۶۵۲]
اما کیفیت نماز میت اینگونه است که، متشکل از پنج تکبیر و دعای کوتاهی بین تکبیرها می باشد. در روایات رسیده از ائمه طاهرین به سر این امر اینگونه اشاره شده است:
به فرموده حضرت جعفر بن محمد (علیهما السلام) حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: خداوند متعال پنج نماز واجب فرموده و از هر نماز یک تکبیر براى میّت قرار داده است.[۶۵۳] حضرت علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) در ارتباط با این فرموده پیامبر گرامی اسلام می فرمایند: این ظاهر حدیث است، امّا باطنش آن است که خداوند عزّ و جلّ پنج فریضه بر بندگان واجب نموده: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت[۶۵۴]، پس از هر فریضهاى براى میّت یک تکبیر قرار داده است و کسى که ولایت را پذیرفته پنج تکبیر گفته و آن کس که ولایت را نپذیرفته چهار تکبیر مىگوید و به خاطر همین است که شما بر اموات خود پنج تکبیر گفته و مخالفین شما چهار تکبیر بر امواتشان مىگویند.[۶۵۵]
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) با توضیح کیفیت ادای نماز میت توسط حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: هنگامى که حقّ تعالى آن جناب را از نماز گزاردن بر منافقین نهى فرمود کیفیّت نماز را این طور اجراء مىنمودند: اول تکبیر گفته و به دنبالش شهادت مىدادند بعد تکبیر و به دنبالش صلوات بر نبىّ اکرم صلّى اللَّه علیه و آله فرستاده سپس تکبیر سوّم را ایراد نموده و به دنبالش براى مؤمنین و مؤمنات دعاء نموده و بالاخره تکبیر چهارم را گفته و منصرف مىشدند و براى میّت دعاء نمىفرمودند.[۶۵۶] به عبارت دیگر به فرموده ایشان مؤمن و منافق به این شناخته مىشدند که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله بر مؤمن پنج تکبیر و بر منافق چهار تکبیر مىفرمودند.[۶۵۷]
این امور مربوط به کیفیت و اسرار امور ظاهری نماز میت است، اما اینکه حقیقت نماز برای شخص میت چه وجهی است، امری پیچیده و دور از دسترس، که البته می توان در ارتباط با آن به حدس و ظن هایی رسید که ذکر آن در این مقال، نمی گنجد.
کلیت امر اینکه آنچه در نماز میت اجرا می شود و از ادای ظاهری آن بدست می آید، معطوف نمودن توجه کائنات، ملائکه و خداوند به عبد است، که البته گاه در همان مرحله مؤمن و منافق بودن او نیز آشکار می گردد. و به طور حتم حتی اگر نماز گذارنده بر بدن او از آن مطلع نباشد، این امر باعث تغییر حقیقت نفاق او نخواهد شد.
با دقت در معانی گوناگون لغوی میتوان گفت که همهی این تعابیر حاکی از یک حقیقت واحد به معنای «انضمام و پیوستگی میباشد و در قرآن هر کجا که کلمهی «نکاح» بیان گردیده است به معنای عقد است.[۵۷]
بند دوم: معنای اصطلاحی نکاح:
قانون مدنی ایران نکاح را تعریف نکرده است، گرچه ممکن است به نظر آید که به دلیل بدیهی بودن قانونگذار از تعریف صرفنظر کرده اما شاید متنوع بودن آثار و نتایج نکاح و روش نبودن ارکان و عناصر اصلی آن، مقنن را از تعریف این نهاد مهم منصرف کرده باشد.
حقوقدانان تعاریف مختلف و متنوعی از نکاح ارائه نمودهاند که به چندی از آنها به شرح ذیل اشاره میگردد:
الف: «نکاح، میثاقی الهی و رابطه حقوقی ـ عاطفی است که به وسیله عقد بین زن و مرد ایجاد میگردد و به آنان حق میدهد که با یکدیگر زندگی کنند و مظهر بارز این رابطه حقّ تمتع خاص میباشد».[۵۸]
ب: «نکاح عقدی است که به موجب آن زن و مردی، به منظور تشکیل خانواده و شرکت در زندگی، با هم متحد میشوند».[۵۹]
ج: «نکاح عقدی است که زوجین حقّ استمتاع مشروع از یکدیگر را دارند».[۶۰]
گفتار دوم: ماهیت و اقسام عقد نکاح:
نکاح (موقت، دائم) عقد است و برای انعقاد و تشکیل، مستلزم توافق و به هم پیوستن دو اراده زن و مرد و رعایت شرایط اساسی صحت معامله میباشد و آثار این عقد را قانون مشخص میکند.
نکاح در حقوق ایران بر دو قسم: نکاح دائم و نکاح منقطع (موقت، متعه) است.
نکاح موقت در حال حاضر در عمل کمتر مورد استفاده قرار میگیرد و بهتدریج از اهمیت آن در جامعه ما کاسته شده است.
لکن این نوع نکاح (موقت) در فقه امامیه و قانون مدنی معتبر شناخته شده است. اما، فقه عامه این نوع نکاح را معتبر نمیشناسد. در کشورهای غربی نکاح موقت وجود ندارد و در برخی کشورهای اسلامی نیز، نکاح موقت پذیرفته نشده است.
بند اوّل: عقد نکاح موقت:
نکاح منقطع (موقت، متعه) در ماده ۱۰۷۵ قانون مدنی بیان گردیده است. «نکاح وقتی منقطع است که برای مدت معینی واقع شده باشد».[۶۱]
بند دوم: عقد نکاح دائم:
قانون مدنی ایران نکاح دائم را تعریف نکرده است ولی با در نظر گرفتن تعریفی که از نکاح موقت بیان شده، میتوان اظهار نمود به نکاحی، نکاح دائم گفته میشود که مدت مشخص و معینی ندارد و قصد طرفین مبنی بر دوام و پایداری آن است.
بند سوم: فرق بین عقد نکاح دائم و موقت:
نکاح دائم و منقطع از اشتراکات زیادی برخوردار هستند، اما تفاوت عمدهی آنها به شرح ذیل میباشد:
الف) تعیین مدت در نکاح منقطع شرط لازم است و ماده ۱۰۷۵ قانون مدنی ذکر مدت در نکاح منقطع را الزامی دانسته است.
ب) در نکاح منقطع شوهر ملزم به دادن نفقه به همسر خود نمیباشد، مگر این که صراحتاً در عقد قید شده یا عقد متبانیاً بر آن واقع گردیده باشد. (ماده ۱۱۱۳ قانون مدنی)
پ) در نکاح منقطع مقررات طلاق وجود ندارد و جدایی زن و شوهر با انقضاء مدت یا بذل مدت یا فسخ نکاح حاصل میشود، بنابراین مقررات طلاق مختص نکاح دائم است.
ت) عدهی زوجه منقطعه پس از جدایی از شوهر (زن غیر آبستن) دو طهر است. در حالی که عده فسخ نکاح یا طلاق در نکاح دائم سه طهر است.
ث) یکی از شرایط اساسی صحت نکاح منقطع تعیین مهر است و عدم ذکر مهر موجب بطلان عقد است.[۶۲] (ماده ۱۰۹۵ قانون مدنی)
گفتار سوم: شرایط ضمن عقد نکاح:
هر چند نکاح از جمله عقود معین محسوب میشود، اما اهمیت و اعتبار و جایگاه ویژه آن در میان عقود مختلف بر کسی پنهان نمیباشد، چرا که نکاح بنیان خانواده را تشکیل داده و خانواده بنیان اجتماع به شمار میآید، از اینرو قانونگذار توجه خاص و ویژهای به آن داشته و با وجود این که در مورد شروط ضمن عقد، احکام کلی برای تمامی عقود بیان گردیده، به صورت اختصاصی در باب نکاح و نیز در پارهای از موارد بر این موضوع تکیه کرده است که برای مثال میتوان به شرایط صحت عقد نکاح و وکالت در نکاح اشاره کرد. البته بیان مجدد قانونگذار به معنی خارج شدن نکاح از قلمرو قواعد کلی، جز در مواردی که به صراحت حکم دیگری بیان گردیده است، نمیباشد. به همین دلیل احکام راجع به سایر عقود دربارهی عقد نکاح، جاری و ساری بوده و لذا شرایط ضمن عقد نکاح نیز واجد همان خصوصیاتی است که درباره احکام کلی شروط ضمن عقد مقرر گردید و بنابراین تقسیم شرط به باطل و مبطل و صحیح نیز در این عقد صادق میباشد.[۶۳]
با این مقدمه، در نکاح به مانند سایر قراردادها، ممکن است اراده طرفین عقد (زن و مرد) به پارهای از تعهدات فرعی که خارج از ارکان و عناصر اصلی قرارداد است، تعلق گیرد. همانگونه که قبلاً به صورت مبسوط بیان گردید، این تعهدات فرعی را «شروط ضمن عقد» میگویند. مثلاً ممکن است در نکاح، زن شرط کند که شوهرش دارای مدرک دکتری باشد یا یکی از زوجین، دیگری را ضمن عقد نکاح، وکیل در انجام امری نماید.
شایان ذکر است که بحث تفصیلی در خصوص شرایط ضمن عقد مربوط به قواعد عمومی قراردادها میباشد اما ما تلاش نمودهایم به صورت اجمالی در این فصل موضوع را مورد بررسی قرار دهیم.
همانگونه که بیان شد از آنجا که عقد نکاح دارای موقعیت ویژه و ممتازی بوده و دارای چهرهی خاصّی میباشد، به جاست که به اختصار به شرایط صحت، شروط ضمن این عقد بپردازیم، ولی قبل از آن به بررسی مختصری از یک دستهبندی اقسام شروط ضمن عقد نکاح خواهیم پرداخت.
بند اوّل: اقسام شروط ضمن عقد نکاح:
در تقسیمبندی که توسط یکی از حقوقدانان[۶۴] ارائه گردیده است، شروط ضمن عقد نکاح به دو دسته قابل تقسیم میباشند:
الف: شروطی که ناظر بر یکی از احکام قانونی یا عرفی عقد نکاح میباشند:
طرفین، از این طریق میخواهند شرایط احکام قانونی یا عرفی عقد نکاح را تغییر دهند که البته شروط ناظر به احکام نکاح به پنج دسته تقسیم گردیده است:
-
- شروط مربوط به انعقاد نکاح.
-
- شروط مربوط به آثار نکاح.
-
- شروط مربوط به انحلال نکاح.
-
- شروط مربوط به مهر.
-
- شروط صفت در مهر.
در این بند از رساله، به جهت ارتباط موارد اوّل تا سوم با بحث، سعی خواهیم نمود، شروط مذکور را به صورت اختصار، مورد بررسی قرار دهیم.
۱- شروط مربوط به انعقاد نکاح:
از جملهی شروط ناظر به احکام نکاح، میتوان به شروط مربوط به انعقاد نکاح اشاره نمود. یکی از نتایج مسلم اصل آزادی قراردادی، حقّ مربوط به تعیین و انتخاب شروط ضمن عقد میباشد. لکن قانون، شرایط درستی و انعقاد عقود را معین میکند. از آنجا که قواعد مربوط به شرایط اساسی قراردادها، جنبهی حمایت از نظم عمومی و به منظور حفظ صحت و سلامت اراده بوده، لذا این قواعد امری میباشد و با توجه به این که عقد نکاح از موقعیت اجتماعی ویژهای نسبت به سایر عقود برخوردار میباشد، اصل امری بودن قواعد مربوط به شرایط اساسی صحت قراردادها در عقد نکاح، از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و خلاف آن سختتر می کند.[۶۵]
۲- شروط مربوط به آثار نکاح:
مورد دوم از شروط مربوط به احکام نکاح، شروط مربوط به آثار نکاح میباشد. با این توضیح که تفاوت عمده نکاح با سایر قراردادها، دربارهی نقش تراضی نسبت به تعیین آثار عقد است، به گفتهی یکی از علمای حقوق،[۶۶] بر طبق اصل آزادی قراردادی، به طور معمول آثار عقد را طرفین آن تعیین میکنند و تعهد و التزامی که از عقد ناشی میشود خواستهی آنان است و در تعیین این خواست، در مرحله نخست به مفاد عقد و عبارتهایی که در آن به کار گرفته شده توجه شده و در مرحلهی بعدی، سکوت آنان در برابر لوازم عرفی و قانونی عقد، به معنای توافق ضمنی درباره اجرای همان احکام به شمار میرود.
ایشان اعتقاد دارند که اصل آزادی قراردادی با توجه به این که در سایر قراردادها امروزه با توجه به نقش دولت محدود گردیده و به عنوان اصلی است که استثناهای فراوان یافته است اما دربارهی نکاح این اصل از ابتدا وارونه بود و اگرچه زن و شوهر در ایجاد و تشکیل رابطه زناشویی آزادی کامل دارند، لیکن، ناگزیر هستند آثار عقد را چنان که حقوق معین نموده است، پذیرا باشند.
۳- شروط مربوط به انحلال نکاح:
انحلال نکاح بدون شک از امور مربوط به نظم عمومی میباشد. بنابراین، قواعدی که در قوانین نسبت به انحلال نکاح آمده در زمرهی قوانین امری میباشد، به این معنا که نمیتوان به وسیلهی قیاس، موجب تازهای برای انحلال نکاح به وجود آورد. به عبارت دیگر، طرفین عقد نکاح نمیتوانند به تراضی عقد را اقاله نموده یا به وسیلهی شرط موردی را برای انحلال نکاح، پیشبینی نمایند که در قوانین مطرح نشده است. به عنوان نمونه، نمیتوان در نکاح دائم شرط نمود که طلاق به اراده مرد یا زن انجام شود و ضرورتی به رجوع به دادگاه صالح نباشد. اما نکتهای که در اینجا قابل توجه و بسیار مهم میباشد، این است که نبایستی چنین انگار نمود که حاکمیت اراده در انحلال نکاح هیچگونه تأثیری ندارد.
گفته شده یکی از مواردی که حاکمیت اراده به وسیلهی شرط ضمن عقد، در فسخ نکاح مؤثر میباشد تعیین اوصاف مندرج در ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی است، چرا که تعیین این اوصاف محدودیت ویژهی قانونی ندارد و اراده طرفین میتواند زمینه را چنانکه میخواهند، برای اجرای حکم ماده ۱۱۲۸ فراهم نماید.[۶۷]
ب: شروط ناظر بر امور خارجی عقد نکاح:
مقدمه
تحقیق، جست و جو یا بررسی سازمان یافته، منظم، متکی به دادهها، نقادانه و علمی در زمینه یک مشکل ویژه است که با هدف پاسخیابی یا راهحلیابی صورت میگیرد (اوماسکاران،۱۳۹۰: ۷). پایهی هر تحقیق، روش تحقیق میباشد. “روش تحقیق مجموعهای از قواعد، ابزار و راه های معتبر (قابل اطمینان) و نظام یافته برای بررسی واقعیتها، کشف مجهولات و دستیابی به راه حل مشکلات است” ( خاکی،۱۳۸۷: ۲۰۱).
هر تحقیق و پژوهشی با یک مساله آغاز میشود. مساله تحقیق موجب ایجاد سوالاتی در ذهن محقق میگردد. در برخی از پژوهش ها این سوالات منجر به ایجاد فرضیههایی میشوند و برخی دیگر نیز خیر.
در پژوهش حاضر به دلیل نوع مسئله تعریف شده، هدف رد و یا اثبات فرضیات نیست زیرا در این پژوهش تنها هدف، پاسخ گویی و پیدا کردن جواب برای سوالاتی که تعیین شده است.
در این فصل روش تحقیق، جامعه آماری و نمونه، شرح مراحل جمع آوری داده، پایایی، روایی و روش تجزیه تحلیل اطلاعات شرح داده خواهد شد.
روش تحقیق
هدف از انتخاب روش تحقیق این است که مشخص نماییم برای موضوعی خاص چه روش تحقیقی لازم است و محقق چه روش یا شیوه ای را اتخاذ کند تا هرچه سریعتر و صحیحتر به پاسخ سوالات تحقیق دست یابد.
پژوهش حاضر از منظر کمی یا کیفی بودن قابلیت تفکیک کامل را ندارد. با توجه به این موضوع که این پژوهش از طریق مصاحبههای انفرادی با مصرفکنندگان قصد داشت تا شبکه تداعیهای برند مورد نظر را به دست بیاورد، و فرایند جمع آوری نقشههای مفهومی توسط مصاحبه شوندگان انجام شده است، بخشی از روش تحقیق کیفی به حساب میآید. در فرایند بدست آوردن نقشه یکپارچه برای برند از برخی از تکنیک های آماری استفاده شده است، به همین علت بخش دیگری از این پژوهش نیز به صورت کمی انجام میپذیرد.
به طور کلی روشهای تحقیق در علوم رفتاری را میتوان با توجه به دو معیار هدف تحیق و نحوه جمع آوری دادهها تقسیم بندی نمود (خاکی،۱۳۸۷: ۸۷). براساس هدف، پژوهش ها به دو نوع بنیادی و کاربردی تقسیم می شوند. پژوهش کنونی از نظر هدف، از نوع تحقیقات کاربردی است. هنگامی که با هدف برخورداری از نتایج یافتهها برای حل مسایل موجود به تحقیق میپردازیم آن را تحقیق کاربردی مینامیم (اوماسکاران،۱۳۹۰: ۸).
بر حسب نحوه گردآوری دادهها، تحقیق کنونی را میتوان مربوط به دسته تحقیقات توصیفی-پیمایشی دانست. تحقیق توصیفی شامل مجموعه روشهایی است که هدف آنها توصیف کردن شرایط یا پدیدههای مورد بررسی است. اجرای تحقیق توصیفی میتواند صرفاً برای شناخت بیشتر شرایط موجود یا یاری دادن به فرایند تصمیم گیری باشد. همچنین برای بررسی توزیع ویژگیهای یک جامعه آماری، روش تحقیق پیمایشی به کار میرود. روش پیمایشی روشی در تحقیق است که فراتر از یک تکنیک خاص در گردآوری اطلاعات بوده و هدف آن اکتشافی، توصیفی یا تبیین است. هرچند عمدتا در آن پرسشنامه استفاده میشود اما در آن از ابزار های دیگری مانند مصاحبه، مشاهده، تحلیل محتوا و غیره استفاده میگردد (خاکی،۱۳۸۷: ۸۸).
جامعه آماری
جامعه آماری عبارت است از “تعدادی از عناصر مطلوب مورد نظر که حداقل دارای یک صفت مشخصه باشند". صفت مشخصه صفتی است که بین همهی عناصر جامعه آماری مشترک و متمایز کننده جامعه آماری از سایر جوامع باشد
در این پژوهش هدف آن است که بتوان نقشه ای واحد از تداعیهای دارای اهمیت برند ایرانسل و همراه اول به صورت جداگانه تهیه شود. با علم به این که دانشجویان طیف وسیعی از کـاربران بـا علایق و سلایق گوناگون، از مناطق مختلف کشـور و در عین حال آشنا با بسیاری از ریـزه کـاری هـا درگوشی های تلفن همراه هستند
حجم نمونه و روش نمونه گیری
در این تحقیق دو مرحله نمونه گیری انجام شد. در مرحله اول تحقیق که با هدف استخراج تداعیها انجام میشود،۲۰۰ دانشجو (۱۰۰ دانشجو برای هر اپراتور) که مشترک آن اپراتور (ایرانسل یا همراه اول) بودند، به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و مورد پرسش قرار گرفتند.
در مرحله دوم تحقیق نیز مجددا ۲۰۰ دانشجو، (۱۰۰ دانشجو برای هر اپراتور) جهت ترسیم نقشه مفهومی مجددا به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. این گروه نمونه نیز میبایست مشترکین یکی از اپراتورهای ایرانسل یا همراه اول میبودند. حجم نمونه این پژوهش، با توجه به حجم نمونه اکثر تحقیقات پیشین که روش BCM را به کار برده اند انتخاب شده است که شرح مختصری از آنها در زیر آمده است.
جدول ۳‑۱تعداد نمونه در مطالعات پیشین
| تعداد نمونه | مورد مطالعاتی | عنوان مقاله | نویسنده |
| ۹۰ نفر بیمار-۷۵ نفر غیر بیمار | مرکز خدمات درمانی مایو | نقشه مفهومی برند: روشی برای شناسایی شبکه تداعی های برند | جان و همکاران (۲۰۰۶) |
| ۱۰۰نفر برای هر معبد | سازمانهای مذهبی محلی | بررسی مفهوم سازی اهدا کمک های مالی به معابد مذهبی محلی | هو و ونگ (۲۰۱۱) |
| ۱۰۰دانشجوی بومی و ۳۰دانشجوی خارجی |
شهر دانشگاهی لیژ | برندینگ شهری: تجزیه تحلیل نقشه مفهومی یک شهر دانشگاهی | سلین و چارلز (۲۰۰۸) |
| ۸۵ دانشجو | چای سبز لیپتون | شبکه تداعی ها: رویکرد جدید در بخش بندی بازار | سلین و چارلز (۲۰۰۶) |
۲-۲۱-۱) مر حله آگاهی : این مرحله در هر زمان و مکانی ممکن است برای یکی از طرفین اتفاق بیفتد. در این مرحله یکی از طرفین با جلب توجه طرف دیگر به خود و طرف مقابل با داشتن انگیزه های مناسب وارد مرحله بعدی می شوند.
۲-۲۱-۲) مرحله اکتشاف : در این مرحله هر یک از طرفین می کوشند تا با چانه زنی با طرف مقابل از خصوصیات شخصیتی، قدرت، هنجارها و انتظارات وی آگاه باشد. چنانچه نتایج حاصله رضایت بخش باشد، رابطه وارد مرحله بعد می شود.
۲-۲۱-۳) مرحله گسترش : در این مرحله نتایج رضایت بخش از رابطه باعث گسترش رابطه و طولانی تر شدن آن می شود در غیر این صورت رابطه وارد مرحله زوال می شود.
۲-۲۱-۴) مرحله تعهد : این مرحله مادامی که طرفین به گزینه های مناسبتر نرسیده اند و یا اینکه طرفین به دستیابی به اهداف خود امیدوارند ادامه می یابد. در غیر این صورت رابطه وارد مرحله زوال می شود.
۲-۲۱-۵) مرحله زوال : در این مرحله یکی از طرفین یا هر دو طرف با فرض اینکه ادامه رابطه بین آنها ارزشی ایجاد نخواهد کرد، رابطه را ضعیف و یا بلافاصله قطع می کنند که البته روند زوال بسته به میزان تعهد یک طرف به طرف مقابل دارد (واری و پلامر، ۱۹۹۴).
۲-۲۲) عوامل مؤثر بر ضرورت روابط با مشتری
اصولاً روابط در هر جایی که جریانی از منافع برقرار باشد بوجود می آید. در دنیای امرور خریداران برای تصمیم گیری در فرایند خرید، با سوالات و اما و اگرهای بسیاری روبرو هستند. کالاها و محصولات مشابه باعث شده مشتریان با حق انتخاب های فراوان روبرو شوند. پیچیدگی ها، تغییرات مداوم کالاها و خدمات، عدم قطعیت ها و همه و همه بر دشواری فرایند خرید می افزایند. لذا مشاهده می شود که مشتریان هم از ایجاد روابط، منافع و اهداف خاص خود را دنبال می کنند.
شکل ۲-۴ : عوامل مؤثر بر ضرورت روابط با مشتری
۲-۲۳) سطوح مختلف ایجاد رابطه با مشتری
زمانی که مدیریت آنهایی را که احتمال می دهد مشتریان وفادار او خواهند شد، شناسایی کرد باید شیوه ایجاد ارتباط با این مشتریان را نیز مشخص کند. یعنی رابطه ای که باعث ایجاد وفاداری مشتری خواهد شد. طبیعی است که ما با تمام مشتریان به یک شیوه و در یک سطح عمل نخواهیم کرد. فیلیپ کاتلر ۵ سطح مختلف ارتباط با مشتریان را مشخص کرده است. این سطوح عبارتند از :
سطح ابتدایی : شرکت کالای خود را می فروشد، اما هیچ اقدامی پس از فروش نمی کند.
سطح واکنش : شرکت کالای خود را می فروشد و مشتری را تشویق می کند تا در صورت داشتن هر گونه سوال، نقطه نظر و یا شکایتی با او تماس بگیرد.
سطح مسئولانه : نماینده شرکت در فاصله کوتاهی پس از خرید، با خریدار تماس می گیرد، تا چنانچه سوالی وجود داشته باشد، پاسخ دهد. فروشنده از مشتری می خواهد هرگونه پیشنهاد اصلاحی جهت بهتر شدن کالاها و خدمات شرکت ارائه دهد و انتقادات خود را نیز مطرح کند. این اطلاعات به شرکت کمک می کند تا به طور مستمر عملکرد خود را بهبود بخشد.
سطح فعال : فروشنده و یا دیگر افراد مؤسسه هر از چند گاهی با مشتری تماس گرفته و در مورد پیشرفت های حاصل شده و یا کالاهای جدید، پیشنهاداتی به او ارائه می کند.
سطح مشارکت : شرکت به طور مستمر با مشتری خود و دیگر مشتریان تماس گرفته تا راه هایی را که باعث می شود بتواند ارزش بیشتری را برای آنها ارائه نماید، شناسایی کند (عبدالوند ،۱۳۷۹).
۲-۲۴) مشتری مداری در مؤسسات بیمه
جستجوی منفعت و کسب حداکثر فایده هدف اصلی طرفین در هر معامله و دادوستدی می باشد. اتخاذ تصمیم برای مشتری در مورد کالاهای ملموس واحد های تجاری و صنعتی راحت است، چرا که خریداران اطلاعات تقریباً کاملی از قیمت و کیفیت کالای مورد درخواست خود دارند و به راحتی می توانند با مقایسه قیمت و کیفیت کالای یک فروشنده با فروشنده دیگر، فروشنده مورد نظر خود را انتخاب کنند، اما در معامله خدمات که مورد معامله در ابتدا قابل لمس و مشاهده نیست و تنها پس از ارائه خدمت است که امکان داوری در مورد کیفیت و قیمت برای خریدار مهیا می شود، قضیه انتخاب خدمت بالاخص عرضه کننده آن پیچیده می شود، چرا که فروش بیمه نامه ها در واقع به معنی فروش تعهدات آینده است و خریدار نمی تواند در مورد کیفیت و نحوه ایفاء این تعهدات در زمان معامله قضاوت نموده و ارزیابی درستی داشته باشد، بنابراین فروش بیمه به توانایی بازاریاب در اقناع دیگران با بهره گیری از حسن بیان بستگی دارد و از آنجایی که ارائه خدمت به زمانی غیر قابل تعیین در آینده موکول می شود، تنها وسیله فروشنده برای اثبات اینکه تعهداتش را به درستی ایفا خواهد کرد، عملکرد گذشته اوست و چنانچه این سابقه خدشه دار باشد و یا به درستی معرفی نشود، کار بازاریاب و فروشنده بیمه بسیار دشوار خواهد بود. در بیمه گری فرایند مشتری مداری از لحظه بیمه گر با مشتری آغاز می شود و در این فرایند نحوه برخورد، طرز حالات و ظواهر فرد، نحوه سخن گفتن، توانایی استدلال، تسلط بر شرایط، نرخ و ویژگی های انواع رشته ها، قابلیت تطبیق نیاز، توانایی مالی و خواست مشتری با یکی از انواع خدمات عرضه شده بیمه و در نهایت جلب نظر مشتری نقش مهمی را ایفا می کند. به غیر از اینها، آشنایی قبلی مشتری با شرکت بیمه که به میزان تبلیغات و فعالیت های بازاریابی عمومی شرکت بستگی دارد و نیز داوری افرادی که به مشتری با آنها ارتباط دارد نیز در این فرایند مؤثر است ( الوداری، ۱۳۸۴).
بخش دوم: وفاداری
وفاداری
۲-۲۵) وفاداری[۲۵]
مشکل اصلی تشخیص این نکته است که آیا وفاداری یک متغیر رفتاری یا متغیر مربوط به نگرش است. واژه وفاداری مفاهیمی چون علاقه یا مهر،راستی و صداقت، یا تعهد رابه ذهن متبادر می سازد (خورشیدی و کاردگر،۱۳۸۸). وفاداری حدی است که مشتری ها می خواهند به آن مقدار رابطه شان را با یک عرضه کننده حفظ کنند و معمولاٌ از این ناشی می شود که مشتری ها چقدر معتقدند که ارزش دریافتی شان از این عرضه کننده نسبت به سایرین بیشتر است. وفاداری زمانی اتفاق می افتد که مشتریان کاملاٌ احساس کنند سازمان موردنظر به بهترین وجه ممکن می تواند نیازهای آنها را برطرف کند ،به طوری که سازمان های رقیب از مجموعه ملاحظات مشتریان مجازاٌ خارج شده و منحصراٌ به خرید از سازمان اقدام کنند (مرادی و همکاران،۱۳۹۰). افزایش وفاداری مشتری موجب کاهش هزینه های بازاریابی و افزایش تقاضای بیشتر مشتریان می گردد (Aaker & jacobsob,1994).
اندیشمندان مختلف ،تعاریف متعددی برای وفاداری ارائه کرده اند ، که این موضوع با توجه به مفهوم چند بعدی و پیچیده وفاداری قابل قبول است. معروفترین تعریف قابل قبول برای وفاداری به تعریف یاکوبی و کینز در سال ۱۹۷۳ برمی گردد که در آن وفاداری را به عنوان تعصب به مارک و پاسخ رفتاری در طی زمان تعریف می کنند که در آن فرد یک مارک خاص را نسبت به سایر مارک ها ترجیح داده و به صورت یک تعهد روانی در مورد آن تصمیم می گیرد(Mcmullan & Gilmore,2008). وفاداری عبارت است از وجود یک نگرش مثبت به یک موجود ( مارک، خدمت، مغازه و فروشنده) و رفتار حمایتگرانه از آن . ریچارد اولیور وفاداری را اینگونه تعریف می کند : «وفاداری یک تعهد قوی برای خرید مجدد یک محصول یا یک خدمت برتر در آینده اطلاق می شود، به صورتیکه همان مارک یا محصول علیرغم تأثیرات و تلاش های بازاریابی بالقوه رقبا، خریداری گردد». فردریک ریجهلد محقق بزرگ این رشته و مؤلف کتاب اثربخشی وفاداری، در این زمینه می نویسد : «شرکت هایی که مشتریان خود را به دیده مقرری سالیانه فرض می کنند، اندک اند ». و این دقیقاً معنی یک مشتری وفادار است. وفاداری تا زمانی ادامه دارد که یک مشتری احساس کند از مراجعه به فروشنده دیگر فایده بیشتری که شامل کیفیت بالاتر نسبت به قیمت فروش است، نصیب او نمی شود. اگر مؤسسه خدماتی اولین مشتری خود را به گونه ای ناراحت کند یا رقیب این مؤسسه اراوه فایده بهتری را به او پیشنهاد کند، خطر از دست دادن این مشتری وجود دارد ( لاولاک و رایت، ۱۳۸۲).
کانش و همکارانش دو فاکتور را در اجزا وفاداری یافته اند :
-
- وفاداری فعال ( تبلیغات دهان به دهان و تمایل استفاده ): وفاداری فعال که آن را وفاداری آگاهانه نیز می نامند بر این اشاره دارد که مشتری وفادار با آگاهی، اعتماد کامل و با نگرش کاملاً مثبت نسبت به مارک ویژه، آن را به دیگران توصیه می کند و آنها را به خرید تشویق می کند.
-
- وفاداری انفعالی ( تعویض نکردن حتی تحت شرایط کاملاً منفی ): وفاداری انفعالی که آن را وفاداری ناآگاهانه یا عادت به خرید نیز می نامند بر آن تکیه دارد که فرد بدون دلیل و بدون توجه به محصولات رقبا و حتی در شرایط تقریباً منفی اقدام به تکرار خرید می کند و نظری در مورد مارک ویژه و توصیه به افراد دیگر ندارد ( Cacers,2007).
۲-۲۶) رویکردهای وفاداری
دو رویکرد عمده در وفاداری، رویکرد نگرشی و رویکرد رفتاری است :
-
- رویکرد رفتاری : تمایل مشتری برای خرید مکرر خدمات و تولیدات عرضه کننده خدمات و حفظ ارتباط با عرضه کننده کالا و خدمات است ( قره چه و دابویان، ۱۳۹۰). این رویکرد پایداری و تکرار رفتار خرید را به عنوان شاخص وفاداری در نظر می گیرد و به خرید مجدد اشاره دارد. مشکل این رویکرد این است که تکرار خرید همیشه نتیجه تعهد روانی نسبت به یک نام تجاری نمی باشد. چرا که ممکن است افراد به دلیل آسودگی یا ناچاری ناگزیز به انتخاب یک نام تجاری شوند. بنابراین این رویکرد برای تشریح اینکه چرا و چگونه وفاداری پرورش و حفظ یافته کافی نمی باشد و برای آشکار شدن وفاداری واقعی لازم است که فاکتورهای نگرشی که اساس رویکرد رفتاری هستند نیز به خوبی درک شوند. وفاداری رفتاری را می توان با فنون مشاهده رفتار اندازه گیری نمود (موون، ۱۳۸۶).
-
- رویکرد نگرشی : احساسات مختلف در شخص ،تعلق خاطری نسبت به سازمان ،خدمات و کالا ایجاد می کند ،این احساس درجه وفاداری مشتری را مشخص می کند که کاملاٌ شناختی است. مقیاس های وفاداری نگرشی شامل تبلیغات مثبت دهان به دهان ،تمایل به توصیه و تشویق دیگران به استفاده از کالا و خدمات است ( قره چه و دابو ییان، ۱۳۹۰). این رویکرد به نگرش و تمایلات مشتری نسبت به یک محصول اشاره دارد و با احساس وفاداری و تعهد سرو کار دارد. مشکل این رویکرد این است که ممکن است مشتری نگرش مطلوبی نسبت به سازمان تجاری داشته باشد و آن را به دیگران پیشنهاد کند اما خودش مثلاً به دلیل گرانی آن را خریداری نکند. تحقیقات مختلف نشان داده که وفاداری وفاداری نگرشی و رفتاری در حد بالایی به هم وابسته اند. وفاداری نگرشی را می توان با متدهای پرسشنامه اندازه گیری کرد (موون، ۱۳۸۶).
۲-۲۷) مراحل وفاداری
به عقیده برخی از محققان چون اولیور وفاداری را باید به صورت یک فرایند در نظر گرفت نه یک خروجی، او وفاداری را در چهار مرحله شناسایی کرد: وفاداری شناختی، عاطفی، ارادی و عملی. که سه مورد اول از اجزاء رویکرد نگرشی هستند و هر مرحله درجه عمیق تری از وفاداری را نشان می دهد.
-
- وفاداری شناختی[۲۶] : براساس اطلاعاتی از محصول که در دسترس مشتری می باشد قرار دارد و شکل ضعیفی از وفاداری می باشد.
-
- وفاداری عاطفی[۲۷] : براساس احساسات مشتری و تعهد او نسبت به یک محصول می باشد. این بدان معنا است که مشتریان نسبت به محصول دلبستگی دارند که براساس شناخت بیشتری قرار دارد. وفاداری عاطفی تابعی از نگرش های احساسی مشتریان نسبت به محصول می باشد. اگر مشتریان نگرش مثبت نسبت به محصول داشته باشند وفاداری عاطفی را پرورش خواهند داد. اگرچه عناصر شناختی تأثیرات مثبتی بر وفاداری عاطفی دارند، وفاداری عاطفی عمیق تر از وفاداری شناختی می باشد.
-
- وفاداری ارادی[۲۸] : تمایل رفتار مشتریان به استفاده از یک محصول در آینده می باشد. این مرحله از وفاداری، به وسیله تمایلات خرید مجدد در مقابل فعالیت هایی چون توصیه شرکت به دیگران می باشد. ممکن است مشتریانی که از نظر عاطفی به یک محصول وفادارند آن محصول را خرید نکنند . نتیجه تحقیقات ریچهلد نشان داد که اگرچه ۸۰ تا ۹۰ درصد مشتریانی که از محصول انتخابیشان راضی هستند، تنها ۴۰ درصد آن نام تجاری را مجدداً خریداری می کنند. این نشان می دهد که وفاداری عاطفی پیش بین کاملی نمی باشد. وفاداری ارادی، پیش بین قویتری نسبت به وفاداری شناختی و عاطفی است. این توضیح نشان می دهد که مشتریان ممکن است از نام های تجاری مختلفی در یک طبقه از محصول راضی باشند و بنابراین نسبت به آن نام های تجاری وفادار عاطفی باشند. اگرچه وفاداری ارادی یک مقیاس ارادی از وفاداری رفتاری می باشد به نظر می رسد که پیش بین قویتری از وفاداری رفتاری نسبت به وفاداری شناختی و عاطفی باشد.
-
- وفاداری عملی[۲۹] : مرحله آخر وفاداری می باشد که در آن “عمل” نتیجه ضروری از تلاقی سه مرحله قبلی می باشد (علیپور و شهرستانی، ۱۳۸۸).
۲- دیدمان اندیشی: سازمان ها همانند انسان ها برای آنکه بتوانند بر محیط متغیر دنیای کسب و کار چیره شوند باید چشم اندازهای فاخر داشته باشند و پیوسته نقاط مرجع خود را تغییر دهند.
۳- بداهه اندیشی: در دنیای امروز اصلی ترین چالش رهبران سازمان ها این است که با درک ضرورت پاسخگویی به شرایط، چنان استراتژی ها و تدابیر پابرجایی برای کسب و کار خود اتخاذ کنند که تقلید آنها برای دیگران دشوار باشد. از دیدگاه استراتژیک بداهه نوازی به معنای ارائه یک تصویر بزرگ و درست از سازمان، ایجاد آمادگی ذهنی برای اقدامات بعدی و عمل کردن بر مبنای تصویری بزرگ بصورت فی البداهه است.
۴- زمان اندیشی: زمان اندیشی جدا از بداهه اندیشی معنا ندارد. رویکرد بداهه اندیشی حساسیت بالایی نسبت به زمان دارد و هر روز که می گذرد اهمیت استراتژیک زمان بیش از پیش فزونی می یابد. چرخه عمر محصولات بسیار کوتاه شده است، از این رو زمان اندیشی یک موضوع بسیار حیاتی است.
۵- منابع اندیشی: از سال۱۹۹۰ اندیشیدن به منابع، شایستگی ها بویژه آن دسته از شایستگی های محوری که تقلید آنها دشوار بود به فرآیندی رایج در اغلب سازمان های پیشرو تبدیل شد. اتدیشیدن به منابع یکی از ارکان کلیدی استراتژی است. قاعده کلی این است که استراتژی باید با منابع موجود سازمان هماهنگ باشد.
۶- چرخه عمر اندیشی: فناوری ها، محصول ها، بازارها و حتی خود سازمان ها از الگویی پیروی می کنند که آن را چرخه عمر می نامند.
۷- سعی و خطا اندیشی: هر چه سرعت و عدم قطعیت بیشتر باشد، چشم اندازی که پیش روی شماست مه آلودتر و کوهستانی تر می شود.(Lindgren, Bandhold, 2003, p122)
تفکر استراتژیک از بُعد عملکرد
تفکر استراتژیک از بُعد عملکرد دارای ویژگیهای زیر است:
فرصتیاب است. فهم درست شرایط و کشف به موقع فرصتها در آن از قابلیتهای اساسی تفکر استراتژیک است.
قابلیت خلق راهکار برای استفاده از فرصتها را داراست.
قدرت کشف قواعد بازی را دارد. درک شرایط و تشخیص فرصتها و خلق راهکارها جز با فهم قواعد بازی میسر نمیباشد.
ساختار شکن است. تفکر استراتژیک به دلیل قابلیت خلاقیتش خود را محدود به ساختار موجود معانی نمیبیند و پارادایمهای حاکم بر کسب و کار نمیبیند.
میتواند مسایل اصلی و فرعی را از یکدیگر تمیز دهد. قابلیت سیستمسازی و مقصدجویی تفکر استراتژیک جز با تشخیص اولویتها و درک مسایل اصلی از فرعی میسر نیست. (کیانی، ۱۳۸۹، ص ۵۴)
مدل دانشکده صنعتی نیرو های مسلح امریکا
این مطالعه،که در سال ۲۰۰۱ در دانشکده صنعتی نیروهای مسلح امریکا انجام شد ، تفکر استراتژیک را به دو جزء رهبری و شناخت تقسیم کرد (ناظمی و جعفریانی، ۱۳۸۹، ص ۳۶)
۷-۴-۱-۲ پاردایم حاکم بر تفکر استراتژیک
پارادایم ابتدا در قرن پانزدهم و به معنی الگو و مدل مورد استفاده قرار گرفت.نخستین کسی که اصطلاح پارادایم را در عرصه علم و در مطالعات علمی به کار گرفت ، توماس کوهن فیزیکدان آمریکائی در دهه۶۰ بود.از سال ۱۹۶۰ کلمه پارادایم به معنای الگوی تفکر در هر رشته علمی یا دیگر متون معرفت شناختی بکار رفته است. بر اساس ایده کوهن، پارادایم اصطلاح جامعی است که جمیع مقبولات کارگزاران یک رشته علمی را دربرمی گیرد و چارچوبی را فراهم میسازد که دانشمندان برای حل مسائل علمی در آن محدوده استدلال کنند.(ناظمی و جعفریانی، ۱۳۸۹، ص ۱۰۱)
فرصت ها بر مبنای قواعد پارادایم حاکم قرار دارند. «پارادایم مجموعه ای از قواعد است که محدودهای را مشخص کرده و به شما نشان می دهد که برای موفقیت در داخل این محدوده چگونه باید رفتار کنید. پارادایم الگویی برای چگونگی حل مسائل ارائه می کند. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۲۸)
کوهن تئوری جاری را پارادایم نمینامد، بلکه جهان بینی موجود را که آن نظریه در قالب آن شکل گرفته و همه کاربردهایی که از آن حاصل شدهاست را پارادایم می نامد. یک پاردایم حاوی تعمیم پذیری های نمادین، مجموعه ای از باورهای مبتنی بر مدلهای خاص از واقعیت، مجموعه ای از ارزشهای بنیادین و مجموعه ای از الگوهای مشترک استکه تفکر غالب و حاکم بر حوزه علمی را مشخص می کند.
کارکرد پارادایم:
پاردایم ها جهت انسجام بخشی به تئوریها و دادن شکل و چهار چوب به تفکرات رایج در یک حوزه علمی دارای اهمیت هستند. هر پارادایمی محدوده ای را تعریف کرده و در آن محدوده، قواعدی را حاکم می سازد. این قواعد بسیار مهم هستند و تنها با درک عمیق و بهره گیری از آنها است که موفقیت امکان پذیر می گردد. “تولید انبوه"در عرصه ای که قواعد"تولید ناب” حاکم است نمی تواند موفقیت آور باشد. کسب و کار نیز به دور از قاعده “عرضه و تقاضا” کاری بی فایده است. به عبارتی پارادایم مجموعه ای از قواعد است که محــدوده ای را مشخص کرده و نشان می دهد که برای موفقیت در داخل این محدوده چگونه باید رفتار کرد، پارادایم الگویی برای چگونگی حل مسایل ارائه می نماید .
کارکرد مهم دیگر پارادایم ها، ایجاد ساختاری برای پیش فرضها، باورها و برداشتهای مشترک است. پارادایم ها دیدگاه انسان نسبت به حقیقت را بنا می کند و به او طریق درک مسائل را نشان می دهد. پارادایم ها به انسان قدرت تجزیه و تحلیل مسائل پیچیده و نظم دهی به اجزای آن را می بخشد و مبنایی را برای قضاوتهای او فراهم می سازد به گونه ای که “صحیح یا غلط"بودن و چگونگی رسیدن به این نتایج نیز زاییده پارادایم حاکم است. (ناظمی و جعفریانی، ۱۳۸۹، ص ۱۰۲)
۵-۱-۲ الگوهای تفکر استراتژیک
تفکر استقرائی تفکری است که بر مبنای حرکت از معلومات جزئی به سوی معلومات کلی و برای دستیابی به نتایج کلی قابل تعمیم صورت می گیرد. تفکر استراتژیک در نتیجه تکرار حلقه یادگیری یعنی ۱- تجربه ۲- درک ۳- شکل دادن به مفاهیم و ۴- آزمون مفاهیم بوجود آمده است یعنی متفکر استراتژیک ابتدا با استقاده از تجربه در محیط کسب و کار یا محیط نظامی و یا در هر محیط دیگری تجاربی را اندوخته است که درک وی را شکل می دهد فرد یا توجه به ادراکات خود دست به تولید مفهوم زده و مفهوم سازی می کند و سپس آن را می آزماید . (ناظمی و جعفریانی، ۱۳۸۹، ص ۱۰۴)
نمودار ۶-۲ چرخه یادگیری
مینتزبرگ نیز تفکر استراتژیک را با مکتب «یادگیری» تعریف می کند که برای محیط غیرقابل درک و پیش بینی مناسب بوده و به معنای تغییر رفتار مطابق با شرایط جدید می باشد. لذا با توجه به مباحث بالا می توان ادعا نمود فرض پایه ای تفکر استراتژیک استقرا می باشد. (ناظمی و جعفریانی، ۱۳۸۹، ص ۱۰۵)
قلمرو تفکر استراتژیک
تئوری های مدیریت همگی در سه سطح یا قلمرو شکل گرفته و به کار برده می شود: قلمرو رفتاری، قلمرو ساختاری و قلمرو محیطی. نخستین تئوری هایی که با شکل گیری آنها مدیریت به عنوان یک علم پا به عرصه وجود گذاشت به سبب دیدگاه خاصی که وجود داشت یعنی دیدگاه عقلایی ، تئوری هایی بود که در سطح ساختار مطرح می شد. تلاشهای ماکس وبر و فایول در این زمینه قرار می گیرد.
مدیریت استراتژیک در اویل ۱۹۶۰ مطرح شد .با توجه به شدت گرفتن تغییر و تحولات، نگاه ها از داخل سازمان به بیرون معطوف شد و محیط کانون توجه تئوریهای مطرح شده در این زمینه قرار گرفت. در مبانی مدیریت قبل از مطرح شدن استراتژی، بودجه ریزی و برنامه ریزی بلند مدت مطرح بودند این مفاهیم سازمان را به شکل سیستم های بسته می دیدند که قابل تفکیک به اجزای کوچکتر بوده و روابط خطی حاکم بر تعاملات آنها است. پس از مطرح شدن تئوری سیستم ها ، در عرصه مدیریت نظریه ای یافت نمی شود که در طرح خود از روشن کردن نسبت تئوری با این سه مفهوم اساسی در مدیریت یعنی انسان، سازمان و جامعه یا محیط سر باز زند (میرزایی و امیری، ۱۳۸۱) در ادامه همین روند و با اوج گرفتن بحث محیط، استراتری مطرح شد که در آن محیط در بر نامه ریزی بلند مدت لحاظ می شد . تفکر استراتژیک نیز در ادامه بحث مدیریت استراتژیک مطرح شده و به قول مینزبرگ رویکرد نوینی در ادامه استراتژی است. بنابراینقلمرو یا سطح تحلیل در تفکر استراتژیک محیط می باشد. (ناظمی و جعفریانی، ۱۳۸۹، ص ۱۱۰)
تفکر استراتژیک جزء مکاتب توصیفی استراتژی است و بدین لحاظ به جای رویه ها و متدولوژیهای تجویزی، الگوهای توصیف کننده، چگونگی رویکرد را ارائه می کند. برای تفکر استراتژی الگوهای متعددی پیشنهاد شده است. هر یک از این الگوها به ابعادی از مفاهیم و فرایند شکل گیری تفکر استراتژیک پرداخته اند. در این مبحث سه الگو از الگوهای معتبر تفکر استراتژیک معرفی می شود.
جین لید کا (J. Liedtka)
الگوی عناصر تفکر استراتژیک
در سال ۱۹۹۸ جین لیدکا استاد دانشگاه داردن نظریات مینتزبرگ درباره تفکر استراتژیک را در قالب یک الگوی مفهومی توسعه داد. در این الگو عناصر اصلی تفکر استراتژیک به صورت مشخص و با معنا ارائه شده است (نمودار ۲-۳). لیدکار برای تفکر استراتژیک پنج رکن اصلی پیشنهاد می کند:
۱- نمایی از سیستم (System perspective)
۲- تمرکز بر هدف (Intent Foous)
۳- فرصت جویی هوشمندانه (Intelligent Opportunism)
۴- پیشروی با فرضیه (Hypothesis)
۵- تفکر در زمان (Thinking In Time) (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۷۴)
اولین رکن الگوی لیدکا نمایی از سیستم است: یک متفکر استراتژیک باید همواره الگوی کاملی از عوامل خلق ارزش- از ابتدا تا انتها- را در ذهن داشته باشد و تعامل بین این زنجیره عوامل را به درستی درک کند.
لیدکا دومین رکن تفکر استراتژیک را تمرکز بر هدف می داند در این رکن، تمرکز منابع سازمان در راستای دستیابی به هدف توصیه می شود. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۷۶)
سومین رکن تفکر استراتژیک در این الگو فرصت جویی هوشمندانه است. این رکن به هوشیاری متفکر استراتژیک نسبت به محیط اشاره دارد. یک متفکر استراتژیک علاوه بر چشم انداز و جهت گیری اصولی سازمان باید به تحولات فضای کسب و کار و فرصت های حاصل از آن توجه داشته باشد. این رکن به اهمیت استراتژی های خودجوش (Emergent) در کنار استراتژی های معماری شده (Deliberated) تاکید می کند.
چهارمین رکن تفکر استراتژیک تفکر در زمان است. در این دیدگاه سازمان صرفاً در زمان حال زندگی نمی کند، بلکه این گذشته سازمان است که او را از حال به زمان آینده می راند. چارلزهندی (C.Handy) می گوید: «ما نیاز به احساسی داریم که پیوستگی ما با گذشته را حفظ کند و به احساس دیگری نیاز داریم که ما را از زمان حال به سمت آینده متوجه سازد و فقط بدین ترتیب است که ما در این میانه (زمان حال) احساس کنترل بر تغییرات را داریم.» گذشته، حال و آینده از هم جدا نیستند. «آینده» بر مبنای «گذشته» شکل می گیرد و نقطه آغاز آن شرایط «حال» است. موفقیت های امروز حاصل توانمندی های دیروز سازمان است و برای موفقیت در آینده نیز باید امروز پایه گذاری کرد.
آخرین رکن الگوی لیدکا پیشروی با فرضیه است. لیدکا برای کشف قواعد موفقیت ساز محیط کسب و کار، روش علمی «فرض و آزمون فرض» را توصیه می کند. لیدکا این روش را در شرایطی که پیچیدگی کار به مراتب بیش از توانمندی الگوهای تحلیلی است و زمان بر تصمیم گیری و حرکت محدود است، بسیار موثر می داند. وی بر این باور است که یک متفکر استراتژیک باید قادر باشد خلاقانه فرضیه سازی کند و مدبران آن را در معرض آزمون قرار دهد و بدین ترتیب از محیط پیچیده و تحولات آن بیاموزد. بدین ترتیب بین تفکر و اگر (خلاقیت) و تفکر همگرا (تحلیل) پیوند برقرار می شود و راه جدیدی برای فهم قواعد پیچیده کسب و کار گشوده می گردد. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۷۹)
گری هامل (G.Hamel)
الگوی نوآوری استراتژی
گری هامل یکی از سرشناس ترین نظریه پردازان رویکردهای نوین استراتژی است وی الگویی را برای تفکر استراتژیک ارائه داده است که درونمایی اصلی آن نوآوری است. هامل نوآوری استراتژی را با دو مشخصه «خلق ارزش های جدید» برای مشتریان و «خلق ثروت های جدید» برای سهامداران تعریف می کند و آن را شرط بقا و رشد بنگاه ها در محیط پر تحول و ناپیوسته امروز می داند. هامل تاکید می کند که این رویکرد به مفهوم راهکارهای پیچیده نیست، برعکس در محیط های پیچیده، نظم از قواعد ساده ولی عمیق بر می خیزد. چگونه می توان به قواعد ساده ولی عمیق ثروت آفرینی دست یافت؟
هامل خیلی ساده و صریح پاسخ می دهد: هیچ فرآیندی برای دستیابی به استراتژی های قوی و خالق ارزش وجود ندارد ولی همانگونه که ما قادر به خلق گوسفند نیستیم و با این وجود کشتزارهای پرورش اندام، همواره سفره های ما را از طعام های گوناگون گوشت گوسفند انباشته است، در دنیای استراتژی نیز می توان زمینه های مساعد خلق استراتژی های خلاقانه را فراهم ساخت و باقی کار را به طبیعت سپرد . (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۸۱)
هامل در پاسخ به این سؤال ها یک الگوی پنج توصیه ای ارائه می کند:
۱- به صداهای جدید گوش کنید. سازمان های در تدریجاً در تعاملات داخلی و خارجی شود به مجموعه ای از هنجارهای فکری متعارف دست می یابند. این هنجارها هر چند در روان سازی و هماهنگی سازمان اثرات مثبتی دارد ولی راه غیرمتعارف اندیشیدن را بر روی سازمان مسدود می سازد، حال آنکه استراتژی های نوآورانه در اندیشه های متمایز نهفته است. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۸۱)
۲- محاورات جدید را برقرار سازید. با گذشت زمان، محاورات سازمانی تکراری و بی خاصیت می شود. برای خروج از این وضعیت، باید تعادل و پایداری فعلی را بر هم زد و مفاهیم و ایده های تازه ای را مورد توجه قرار داد. هامل برای رهایی از این محدوده، تعامل با فضای خارج از مرزهای معمول صنعت را توصیه می کند. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۸۲)
۳- شور و شوق تازه در سازمان ایجاد کنید. کارکنان سازمان دارای انگیزه های متفاوتی هستند که آنان را در جهات مختلف به حرکت در می آورد. یکی از عوامل انگیزه بخش انسان ها، احساس رضایت حاصل از «کشف» است. ایجاد یک تصویر صحیح و انگیزه بخش از چشم انداز، طرح و تبیین اهداف عالی و شایسته حمایت در سازمان و ایجاد زمینه و بستری برای مشارکت کارکنان در کشف راهکارهای بدیع و خلاقانه در این راستا، امکان استفاده از این انرژی در خلق استراتژی های نوآورانه را فراهم می سازد. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۸۳)
۴- از تجربه های جدید استقبال کنید. بسیاری از ابعاد فهم و بصیرت کسب و کار تنها از طریق تجربه واقعی در محیط بازار قابل اکتساب است. یک سازمان با انگیزه پیشتازی همواره باید پذیرای ایده های جدید باشد و با هدف تجربه کردن و یادگیری، مجموعه ای از اقدامات کوچک و کم ریسک را برنامه ریزی و اجرا کند. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۸۴)
۵- چارجوب فکری جدیدی را برای سازمان ترسیم کنید. چارچوب فکری سازمان، مجموعه باورهایی است که نحوه درک او از کسب و کار را تعیین می کند. چارچوب فکری جدید از یادگیری های جدید حاصل می شود و لازمه آن آمادگی سازمان برای دل کندن از باورهای قدیم است. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۸۴)
پیتر ویلیامسون (P.J.Williamson)
الگوی گزینههای آینده
پیترویلیامسون، استاد دانشگاه فونتن بلوی (Fontainebleau) فرانسه و صاحب نظر برجسته در زمینه خلاقیت استراتژیک، است وی برای تفکر استراتژیک الگوی گزینه های آینده (Future Options) را ارائه کرده است. ویلیامسون از منظر کاملاً متفاوتی موضوع را نگریسته، اگر چه نهایتاً (در مقایسه با الگوهای لیدکا و هامل) به نتایجی مشابهی رسیده است. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۸۵)
ویلیامسوم علت شکست استراتژیک سازمان ها را از دست دادن قدرت مانوور می داند و به عنوان راهکار موثر اجتناب از چنین وضعیتی گزینه سازی برای آینده را پیشنهاد می کند. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۸۶)
از دست رفتن قدرت مانوور، به علت فقدان گزینه (های) اثربخش است و چنانچه سازمانی برای شرایط مختلف، سبدی از گزینه های استراتژیک داشته باشد، در شرایط غیرمنتظره، گزینه ای از این سبد راهگشا خواهد بود، حال آنکه احتمالاً رقبای او در همان شرایط به انتهای کار خود خواهند رسید. (غفاریان و کیانی، ۱۳۸۹، ص ۸۶)