“
در نتیجه مداخله هایی با بهره گرفتن از درمان بالینی و شناختی و اجتماعی برای این گروه مفید میباشد. در این زمینه تحقیقات بیشتری به منظور تعیین اینکه مداخلات درمانی به طور مستقیم نشانه های اختلال را کاهش میدهد یا اینکه در بهبود افزایش توجه و کاهش ناسازگاری که منجر به خود انگاره بهتر از خود، کنترل رفتارها و تکانهها و باور به خود در مقابل مشکلات را ایجاد میکند و باعث بهبود رفتار میشود لازم است (داف[۳]،۲۰۰۵). یکی از روش های کنترل رفتار ناسازگارانه، آموزش خودکنترلی است. آموزش خودکنترلی مجموعه ای از مراحل است که شرایطی را برای هدایت فرد مبتلا فراهم میکند تا در موقعیتهای اجتماعی باپاسخهای سازگارانه، نسبت به همسالان عمل کند. افراد تکانشور بدون در نظر گرفتن اثرات فعالیت خود دست به اقدام عاجل میزنند. این افراد در مهار پاسخ خود مشکل دارند و پاداش آنی را به پیامد تأخیری ترجیح میدهند (ویجل کولت و کودورنیو[۴]، ۲۰۰۴). به علاوه ممکن است تاثیر نامطلوبی بر ارتباطات اجتماعی بگذارد زیرا که ضعف فرایند شناختی فرد باعث میشود که او در فکر کردن و یا رفتار دچار اشتباه و یا دچار کج فهمیرفتار دیگران گردد (تیساتسانیا، ۱۹۹۷؛ به نقل از حسین خانزاده ، به پژوه، افروز و میرزابیگی، ۱۳۹۲).
برای بحث بیشتر، برخی مهمترین مفاهیم بنیادی مطرح شده در این نظریات همچون خودکنترلی، خودکارآمدی و مهارتهای مقابله ای و ارتباط آن ها با مشکلات رفتاری دانشجویان به تفضیل در زیر بحث شده است.
مفهوم خودکنترلی که در سال (۱۹۷۴) توسط اشنایدر[۵] گسترش یافت، به این معنی که یک شخص در موقعیت خود چه قدر انعطافپذیر یا چه قدر پایدار است (کاشال و کوانتس[۶]، ۲۰۰۶). خودکنترلی یکی دیگر از عوامل مطرح شده در نظریه های روانشناختی است. خودکنترلی عبارت است ازتعارض درون فردی بین منطق وهوس، بین شناخت وانگیزه و بین برنامه ریزدرونی وعمل کننده درونی،که غلبه قسمت اول هرکدام ازاین کودکان برقسمت دوم است (راچلین، ۱۹۹۵). دانش آموزان دارای خود کنترلی بالا، دارای سازگاری روانشناختی بهتر، روابط بین فردی سازگارتر، و عملکردی بالا در تکالیف تحصیلی نسبت به افراد دارای خود کنترلی پایین هستند (تگنی، بومیستر و بون[۷]، ۲۰۰۴). خود کنترلی به نظر میرسد حتی پیشبین بهتری از هوش برای پیشرفت تحصیلی میباشد (داکورث و سلیگمن[۸]، ۲۰۰۶). راچلین عقیده دارد که فرد دارای خود کنترلی بالا، از تعهد افزون تری نیز برخوردار است. مثلاً وقتی متعهد میشوند که تکلیفی را انجام دهند به نظر میرسد نسبت به افراد دارای سطح خودکنترلی پایین، راحتتر میتوانند به تعهدات خود وفادار باقی بمانند (راچلین، ۱۹۹۵؛ به نقل از کینگ و کاسین[۹]، ۲۰۰۷). همچنین مطالعات مختلفی نشان دادهاند که خود کنترلی ضعیف و راهبرد مقابله ای ضعیف با خطر بالای مشکلات رفتاری ارتباط دارد (ویلز و همکاران[۱۰]، ۲۰۰۶).
ناسازگاری مشخصه اصلی بسیاری از آسیب های اجتماعی مانند، قماربازی مرضی، اختلالهای شخصیت، هایپومانیا، اختلال مانیک-دپرسیو و بزهکاری است. این اختلال هر ساله موجب از بین رفتن زمان و سرمایه در بسیاری از کشورها می شود (ارس و سانتیستبن[۱۱]، ۲۰۰۶). بنابرین نیاز برای فهم بهتر پایه های زیستی و روانی ضعف در خودکنترلی روز به روز بیشتر احساس می شود. خودکنترلی دارای یک ساختار چند بعدی است که شامل ابعادی چون گرایش به زمانحال، ناتوانی دربه تأخیرانداختن پاداش، مهارگسیختگی رفتاری، خطرپذیری، حس جویی، حساسیت به پاداش، بودن به بیحوصلگی، لذتجویی وضعف برنامهریزی میباشد. در هریک از رفتارهای تکانشی، نقش برخی از مولفه ها، از سایرین پررنگتراست؛ برای نمونه حس جویی ویژگی بارز اختلالهایی مانندسوءمصرف مواد میباشد، در حالی که برخی دیگر همچون حساسیت زیاد به پاداش ارتباط زیادی باپدیده قماربازی بیمارگونه دارد. جنبههای دیگر تکانشوری همچون تمرکز نسبت به زمانحال، لذتجویی، مها گسیختگی و ضعف قدرت تصمیم گیری درهردو اختلال نقش دارند. از اینرو وجود رویکردهای گوناگون در تحلیل پدیده تکانشوری ضروری به نظر میرسد (پتری[۱۲]، ۲۰۰۱).
“