از حصار مسجد نور
ار بر آرد
هر مخالف را کند مغلوب بیدادش
تا توان در حلقه شادی نگینش دید
این زن گُرد نیشابوری ست
می توانی آن چنان یا این چنینش دید
می توانی بیش ازینش دید
(هزاره دوم آهوی کوهی، مرثیه سرو کاشمر، شعر زن نیشابور، صفحه ۷۳)
سرشک مجموعه صفات زنانه را در این اثر گرد آورده است زنی پر تلاش که در این تصویر سازی، خوشه چین خرمن است در حالی که کودکی بر پشت دارد یا زنی محزون و داغدیده.
این گونه است که به تصویر زن اعتلا می بخشد و از وجود او تجلیل می کند. گرچه توصیف سرشک از زن در این شعر به طور اختصاصی زن اهل نشابور است؛ لکن تصویر بدست داده شده را می توان به تمام زنان این سرزمین تعمیم داد. این شعر سرشک را می توان ذیل دیگر عناوین تقسیم بندی شدهی رساله هم آورد. لذا ذکر آن ذیل عنوان مادرانه ها شایسته تر است، چه این که تعهد مادری است، که زن را در کنار پرستاری از فرزند و در حالی که او را بر پشت دارد، در مزارع همدوش و هماهنگ با مردان به تلاش وا می دارد؛ وی را در هنگام نیاز به وادی گـُردی و پهلوانی نیز می کشاند. و باز همین زن در نقش رامشگر لحظات زندگی را مسرّت بخش و نشاط آور می تواند کرد. تمام خصوصیات انسانی موجود در بطن و ذات زن در این شعر موجز سرشک آورده شده، پذیرش نقش های متفاوت در برهه های متفاوت، ذات انسانی و فطری زن را در این ابیات به منصهی ظهور رسانده است.
اگر بخواهیم مشخصه های بیانی شعر « زن نشابور » را برشمریم باید به تشبیه زن نغمه گر به رامتین در این ابیات اشاره کنیم:
می توان در آن سفال آبی ساده
چنگ برکف
نغمه گو
چون رامتینش دید
و نیز تشبیه زن نغمه گر به نگین در این ابیات:
نغمه ی خویش
از حصار مسجد نور
ار بر آرد
هر مخالف را کند مغلوب بیدادش
تا توان در حلقه شادی نگینش دید
سرشک پس از توصیفات زن در پایان، انتخاب را در نوع نگرش به زن بر عهدهی خواننده می گذارد و می گوید:
این زن گُرد نیشابوری ست
می توانی آنچنان یا این چنینش دید
و تأکید می کند که می شود حتی نگاه به زن را از این نیز فراتر برد:
می توانی بیش از اینش دید
سرشک در شعر « دخترم در آینه » آرزوهای لطیف خود را برای دختر خویش که در مقابل آیینه ایستاده و زمزمه ای نیز دارد بیان می کند. اگر چه حق این بود که چنین شعری ذیل عنوان پدرانه ها جای گیرد اما روح لطیف حاکم بر شعر و آرزو های شیرین آن لطافت روح مادرانه را بیش تر تجسم بخشیده است. مضاف بر این که رساله بر پایهی نگاه زن مدار استوار است و گریزی از بررسی زنانه ها نیست.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
دخترم در آینه
پیش آیینه، در آن ژرف زلال
که ندارد پایان
مثل سِحر سَحَر چشمه، هجومی ز نجوم،
خیره در خویش و خموش
همرهِ زمزمه ای نا مفهوم
از کنار تو گذر می کنم و می بینم
روح آیینه کدر می شود از لکـّهی ابر
تو، ولی، محو در آن ژرف زلال
خیره در خویشی و در نامعلوم
همچنین با د و چنین تر بادا!
که بمانی همه عمر
دور از آرایه به زیبایی صبح
مِثل نقاشی ِ طفلان، معصوم
(هزاره دوم آهوی کوهی، غزل برای گل آفتابگردان، دخترم در آینه، صفحه ۲۲۹)
تشبیه دختر به سِحر سَحَر چشمه در فریبندگی و دلربایی و زلالی و پاکی و نیز تشبیه وی به هجوم نجوم در درخشندگی و پس از آن توصیف حالت نگریستن دختر در آینه که با خویش زمزمه هم می کند از مشخصه های بیانی موجود در شعر است آنجا که می گوید:
از کنار تو گذر می کنم و می بینم
روح آیینه کدر می شود از لکـّهی ابر
فی الواقع توصیف برخورد تنفس دختر را در آینه به شکل مخیل کلـّهی ابری تصویر کرده است که روح آینه را مکدر می کند. نیز جان بخشی به آینه که جسمی جامد است خود به ایجاد این تصویر خیال انگیز مفهوم زیباتری بخشیده است. هم چنین از دیگر تشبیهات موجود مانند کردن دختر، به صبح است که بی هیچ آرایه زیباست و آرزو می کند که او نیز همه عمر بی آرایه زیبا بماند و نیز این بی آرایگی را به نقاشی سادهی طفلان در پاکی و صفای درون مانند کرده است. آنجا که « شفیعی کدکنی از داستان های دوران کودکی اش یاد می کند. قصه ها و داستان هایی که مادر برای او می گفت و در دامن گرم او چنین داستان هایی، رویایی شیرین به نظر می آمد»۱۳ در شعر ” آشیان متروک ” مادرانه ای از نوع دیگر است.
آشیان متروک
در اینجا زادم از مادر زمانی / مرا این خانه مهر و آشیان است
نخستین آسمانی را که دیدم / خدا داند که خود این آسمان است
چه شبها مادرم افسانه می گفت / از آن گنجشک « آشی ماشی » - و من،