فایل های متن کامل پایان نامه - مقاله - تحقیق - پروژه

خانهموضوعاتآرشیوهاآخرین نظرات
طرح های پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاه ها با موضوع نقدو بررسی روانکاوانه(فروید،لکان) ...
ارسال شده در 17 آذر 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

این توضیح شاید به آن معناست که زندگی او عوض شده و عذاب وجدانش او را از رسیدن به آنچه در آرزویش بوده باز می دارد. اما آیا او از نهاد و من گذر کرده و به فرامن رسیده است؟
ربکا: دید روسمرها به زندگی – یا دست کم دید تو نسبت به زندگی – اراده ی منو مبتلا کرد، … بیمار کرد. دربند قوانینی انداخت که پیشتر هیچ معنایی برایم نداشتند. زندگی مشترک با تو فکر و ذهن منو پالوده کرد، شریف کرد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

این تأثیر، از موقعی شروع شد که او توانست با روسمر تنها زندگی کند:
ربکا: در آرامش، در خلوت، که تو بی‌هیچ مانعی، همه ی فکرها تو به من می‌گفتی. با همه لطافت و ظرافتی که احساس می‌کردی. اون وقت بود که در من تغییر بزرگی به وجود اومد.
در صورتیکه کمی قبل از آن از بدی روسمرسهولم سخن به میان می راند.
برای آن که روسمرس هولم تمام عصاره ی توان منو کشید. بال و پر اراده ی بی پروای منو شکست و اونو زمینگیر کرد. دیگه گذشت زمانی که من در دنیا جرئت هر کاری رو داشتم. حالادیگه جرئت هیچ کاری رو ندارم روسمر.
ربکا دروغ نمی گوید اما در بعضی مواقع کاملاً روراست هم نیست. او با آن که از جامعه ی متعصب و تابو پذیر اطرافش متنفر است، گاهی نیز به مانند آنها فکر می کند، بطور مثال زمانیکه سخن از سن و سال می آید او خود را یک سال کوچکتر معرفی می کند.از اینرو شاید او در توضیح علت انصرافش فقط یک انگیزه را آشکارا می گوید و بنا به ترس از قوانین حامعه دلیل دیگری را پنهان نگاه داشته است.
روسمر، حتی پس از اعتراف ربکا در پایان نمایشنامه بار دیگر از او درخواست می‌کند که همسرش شود. او جرمی را که ربکا به خاطر عشق به او مرتکب شده، می‌بخشد و ربکا،‌ خود را برای فریب بئاته و خودکشی او مقصر معرفی می کند، اما در واقع، او خود را برای کار دیگری مستحق سرزنش می‌داند، رابطه ای نامشروع با فردی دیگر که شاید برای فردی با این زاویه ی دید از طرف خواننده پذیرفتنی نباشد.
ربکا: آه عزیزم… دوباره اون موضوعو پیش نکش، کاری غیرممکنه. چون روسمر، باید بدونی که من… گذشته‌ای هم پشت سرم دارم.
روسمر نمی‌خواهد چیزی درباره ی آن بخش از گذشته ربکا بشنود. ما می‌توانیم حدس بزنیم که آن گذشته چه بوده، هرچند اشاره‌هایی که در نمایشنامه به آن می‌شود پنهانی و پراکنده‌اند و باید کنار هم چیده شوند. بااین همه آن اشاره‌ها چنان هنرمندانه درج شده‌اند که نمی‌شود در موردشان اشتباه کرد. بین جواب رد ربکا و اعترافش چیزی اتفاق می‌افتد که بر سرنوشت آینده او تأثیری قاطع دارد. کشیش کرول روزی به خانه می‌آید تا ربکا را با گفتن این حقیقت تحقیر کند که می‌داند او فرزندی نامشروع و دختر همان دکتر وستی است که او را پس از مرگ مادرش به فرزند خواندگی پذیرفته است. نفرت سراپای کرول را گرفته است. با این همه تصور نمی‌کند حرف‌هایش برای ربکا تازگی داشته باشد.
کرول: من مطمئن هستم که شما از این واقعیات خبر داشتید وگرنه به نظر عجیب می‌یاد که به دکتر وست اجازه دادید شما رو فرزند خوانده ی خودش بکنه…
و بعد شما روی به این خونه می‌آره – یعنی کمی پس از مرگ مادرتون. با شما بدرفتاری می‌کنه. ولی شما پیشش می‌مونین. می‌دونین که او پشیزی برای شما نمی‌ذاره – در واقع فقط یه قسمت کتاب به شما می‌رسه – و با این همه شما می‌مونین؛ تحملش می‌کنین؛ پرستارش‌ میشین تا این که…
مراقبت شما از اونو من به حساب غریزه ی فرزندی یه دختر می‌ذارم. در واقع معتقدم که همه ی کارهای شما ناشی از احساسات طبیعی یه فرزند بوده.
اما کرول اشتباه می‌کند. ربکا اصلاً خبر ندارد که دختر دکتروست است. وقتی کرول اشاره‌های مبهمی به گذشته او می‌کند. ربکا چنین می‌پندارد که منظور او چیز دیگری است. پس از این که متوجه منظور او می‌شود، باز هم تا لحظاتی متانت خود را حفظ می‌کند، چون هنوز بر این تصور است که محاسبات دشمن اش بر پایه ی سن اوست، که ربکا در دیدار قبلی‌شان در آن باره دروغ گفته. اما کرول این مانع را هم از سر راه برمی‌دارد و می‌گوید: «فرض کنیم همین طور باشه. اما باز هم محاسبات من نمی‌تونه غلط باشه، چون دکتر وست یک سال قبل از مأموریتش هم سفر کوتاهی به آن جا داشته.»ربکا پس ازاین اطلاعات تازه از کوره درمی‌رود. دستهایش را به هم می‌فشرد و قدم می‌زند. «این غیرممکنه. شما دارین به من حقه می‌زنین که حرفتون‌رو باور کنم. این نمی‌تونه درست باشه، هرگز. نمی‌تونه حقیقت داشته باشه به هیچ وجه.» - برآشفتگی او به قدری است که کرول نمی‌تواند آن رافقط به حساب اطلاعاتی بگذارد که خودش داده.
کرول: اما خانم وست عزیز – چه دلیل داره که شما این طور از کوره دربرید؟ منو کاملن ترسوندید. من از این چه نتیجه‌ای باید بگیرم – چه چیزی رو باید باور کنم؟
ربکا: هیچی. شما نباید هیچ نتیجه‌ای بگیرید و چیزی رو باور کنید.
کرول: پس باید به من بگید من با این قضیه، با این احتمال، که خیلی‌ام آزاردهنده‌اس، چه باید بکنم؟
ربکا – (برخود مسلط می‌شود) خیلی ساده‌اس آقای کشیش کرول، من نمی‌خام بچه ی نامشروع به حساب بیام.
معمای این رفتار ربکا فقط یک راه حل دارد. این خبر که دکتر وست پدرش بوده، می‌تواند سنگین ‌ترین ضربه را به او بزند،‌ چون نشان می‌دهد که او نه فقط دختر خوانده ی او، که معشوقه‌اش نیز بوده است. وقتی کرول شروع به حرف زدن می‌کند، ربکا می‌پندارد که او می‌‌خواهد به همان روابط اشاره کند، حقیقتی که او شاید با تکیه به اندیشه‌های آزادمنشانه اش بتواند بپذیرد و توجه کند اما کرول چنان قصدی ندارد؛ او از ماجرای عاشقانه با دکتر وست چیزی نمی‌ گوید، همچنان که ربکا هم خبر ندارد دکتر وست پدرش است. هنگامی که او برای آخرین بار پیشنهاد روسمر را رد می‌کند، نمی‌تواند چیزی جز همان ماجرای عاشقانه‌ای را در ذهن داشته باشد که به خاطرش خود را لایق همسری روسمر نمی‌بیند. و شاید اگر روسمر حاضر می‌شد به ماجرای گذشته ی او گوش کند، ربکا فقط به بخشی از راز گذشته‌اش اعتراف می‌کرد و درباره ی بخش جدی‌تر ماجرا ساکت می‌ماند.
او پس از آن که می‌فهمد معشوقه ی پدرش بوده، خود را تسلیم پرقدرت ترین احساس گناه می‌کند. با اعتراف برای روسمر و کرول مُهر قاتل بر پیشانی خود می‌زند. از پذیرش خوشبختی‌ای سرباز می‌زند که در راه آن حتی مرتکب جنایت شده، و تصمیم می‌گیرد از آن خانه برود. اما انگیزه ی واقعی احساس گناه او، که در آستانه ی پیروزی به درهم شکستگی‌اش می‌ انجامد، چون راز باقی می‌ماند. این، چنان که دیدیم، چیزی به کلی جدا از فضای روسمرس هولم و تأثیر پالوده کننده روسمر است.
مخالفت ربکا برای ازدواج با روسمر قبل از دیدار کرول با او اقفاق می افتد، بنابراین تنها دلیل مخالفت او گناه معشوقه ی پدر بودن نیست بلکه او تحت تأثیر زندگی در کنار روسمر به گناه خود برای خودکشی بئاته پی برده است و شاید این دلیل محکمی می بیند که ثمره ی چیزی را که برای آن تلاشی گناه آلود کرده است را برداشت نکند.
“تا این جا ما با ربکا وست مثل موجودی زنده برخورد کرده‌ایم و نه به عنوان آفریده ی تخیل ایبسن، که همیشه با هوشمندی تمام هدایت شده است. بنابراین می‌توانیم در ارتباط با ایرادی که مطرح شده است همان موضع را حفظ کنیم. آن ایراد همچنان وارد است؛ وجدان ربکا تاحدی پیش از اطلاع او از گناه زنا، بیدار شده است؛ و چیزی مانع ما نمی‌شود. در این دگرگونی تأثیری را مؤثر بدانیم که ربکا خود آن را قبول دارد و به گردن می‌گیرد. اما این ما را از به رسمیت شناختن دومین انگیزه معاف نمی‌کند. رفتار ربکا به هنگامی که حرف‌های کرول را می‌شنود، واکنش بلافاصله ی او که نوعی اعتراف است. تردیدی برای ما نمی‌گذارد که از آن پس فقط انگیزه ی قوی‌تر و قاطع‌تر انصراف از ازدواج با روسمر، آغاز به فعالیت می‌کند. در واقع این نوعی «انگیزش چندگانه» است که در آن انگیزه ی عمیق‌تر از پشت انگیزه ی سطحی‌تر سر برمی‌آورد. قانون در پرده‌گویی شاعرانه ایجاب می‌کرد که وضعیت به این شیوه ارائه شود. زیرا از انگیزه ی عمیق‌تر نمی‌شد به صراحت گفت. این باید پنهان می‌ماند و از دریافت آسان تماشاگر یا خواننده دور نگه داشته می‌شد، وگرنه. به بهانه ی مصیبت‌بارترین احساسات، مخالفت‌های تنگ نظرانه‌ای را برمی‌انگیخت که ممکن بود تأثیرگذاری نمایشنامه را به مخاطره بیندازد.
ولی ما حق داریم نتیجه بگیریم که انگیزه ی آشکارتر نمی‌تواند بی‌ارتباط درونی با انگیزه ی پنهان‌تر باشد، اما می‌تواند جلوه‌ای تعدیل یافته و ریشه گرفته از آن باشد. و اگر بتوانیم بر این واقعیت تکیه کنیم که ترکیب خلاق آگاه نمایشنامه ‌نویس منطقاً برخاسته از قلمروهای ناآگاه است، در این صورت می‌توانیم نشان دهیم که او از عهده ی این کار برآمده است. احساس گناه ربکا در ننگ زنا ریشه دارد، حتی پیش از آن که کرول، با تحلیل زیرکانه‌اش، او را از آن آگاه سازد. اگر ما گذشته ی ربکا را، با گسترش دادن اشاره‌های نویسنده و پرکردن جاهای خالی، بازسازی کنیم. به این اطمینان می‌رسیم که ربکا نمی‌توانسته تصور هرچند مبهمی از رابطه صمیمانه ی بین دکتر وست و مادرش نداشته باشد. قرار رفتن او در کنار دکتر وست به جای مادرش، بدون شک تأثیری عمیق بر او گذاشته است. او تحت تسلط عقده ی الکترا قرار گرفته، حتی اگر نمی‌دانسته که این رویای همگانی در مورد خود او به یک واقعیت تبدیل شده است. وقتی او به روسمرس هولم می‌آید، نیروی درونی آن نخستین تجربه، او را وامی‌دارد تا با تلاشی سخت، موقعیتی را – که زمینه ی اصلی‌اش بدون اراده ی او چیده شده – پیش آورده که بتواند از شر همسر و مادر خلاص شود، تا بتواند در کنار شوهر و پدر جایگاهی داشته باشد. او با تأکیدی متقاعد کننده، شرح می‌دهد که چگونه برخلاف اراده‌اش مجبور شده گام به گام برای حذف بئاته پیش برود.
ربکا: شما خیال می‌کنید که من با تسلطی خونسردانه و حیله‌گرانه این کار را کردم! در آن موقع من همان کسی نبودم که حالادارم به شما اینها را می‌گویم. از این گذشته، به نظر من در هر آدم دو جور اراده ی متفاوت در فعالیته. من می‌خواستم که بئاته نباشه. به هر طریقی که شده، اما هرگز تصور نمی‌کردم که اون طوری اتفاق بیفته. با هر قدمی که برمی‌داشتم و جلو می‌رفتم، ‌احساس می کردم صدایی از درونم فریاد می‌کرد: دیگه کافیه! جلوتر نرو! اما من نمی‌تونستم جلوی خودمو بگیرم. حتی یه قدم. و بعد جلوتر – و بازم جلوتر. و همین طوری پیش اومد. همیشه همین طوری پیش میاد.
(پرده سوم)
این نه شاخ و برگ دادن به موضوع، بلکه توصیفی دست اول است. هرچه در روسمرس هولم برای ربکا اتفاق می‌افتد، از عاشق شدن‌اش بر روسمر و دشمنی‌اش با همسر او، از ابتدا پیامد عقده ی اودیپ است – تکرار گریزناپذیر روابط او با مادرش و دکتر وست.درست همان طور که ربکا تحت تأثیر دکتر وست یک آزاداندیش و منزجر از اخلاقیات مذهبی می‌شود، با عشق روسمر به صورت موجودی آگاه و شریف درمی‌آید. او این فرایندهای درونی خویش را درک می‌کند، و از این رو حق دارد که تأثیر روسمر را انگیزه ی تغییر خود بداند – انگیزه‌ای که در دسترس او قرار می‌گیرد.
یک پزشک روانکاو تجربه آموخته، می‌داند که چه بسیار و به شیوه‌های گوناگون، دختری که به عنوان خدمتکار، ندیمه یا پرستار وارد خانه‌ای می‌شود، آگاهانه یا ناآگاهانه، تحت تأثیر عقده ی اودیپ، این رؤیا را در سر می‌پرورد که بانوی خانه حذف شود و آقای خانه، تازه وارد را به عنوان همسر خویش برگزیند. روسمرس هولم بزرگترین اثر هنری طبقاتی است که به این رویاپردازی‌ عادی در دخترها می‌پردازد. آنچه این اثر را به یک اثر تراژیک تبدیل می‌کند، شرایط خاص‌تری است که در آن رویاپروری قهرمان زن نمایشنامه، دارای پیش زمینه‌ای از دوران کودکی‌اش است که دقیقاً با واقعیت همخوانی دارد.” (اسلامیه،۱۳۸۵،۲۰۵-۲۰۷)
“به جز درون مایه‌ی طغیانی بیش‌ترنمایش‌نامه‌ها علیه مذهب یا قانون‌های کلیسایی، حضور نمادهای عینی مذهب بیش از هر عنصر دیگری دیده می‌شود. پدر ماندرس در اشباح، یوهانس روسمر در روسمرآباد، برج کلیسا در استادمعمار سولنس، راهبه در وقتی ما مرده‌ها بیدار می‌شویم و… چشم اندازی است که او هر روز از پنجره شاهد آن است یا هر روز از جلو و کنارشان می‌گذرد.” (کوشان،۱۳۸۶،۴۱) .
“هنریک کوچک متنفر از تصویرهای خشن دوران کودکی، که همیشه همراه است با کشیش یا مذهب، پلیس یا حکومت، جز اعتراض و مرگ هیچ راهی پیش روی هنریک بزرگ نمی‌‌گذارد. تصویر سرد و بی‌رحمانه و تجاوزگری که از مذهب و دولت، با قرینه کردن پدر ماندرس و سرهنگ آلوینگ در دو سوی هلنه، اشباح را می‌سازد، یکی از قوی‌ترین عناصر نمادین نمایش‌نامه‌های هنریک بزرگ است و تأثیر مستقیم از دو نهادی را نشان می‌دهد که در آن هیچ نوع هویت فردی معنا ندارد. همه‌ی انسان‌ها برده یا مهره‌های بدون حق انتخاب هستند. همه‌ی انسانها بری از آزادی‌اند. همه‌ی انسانها محکوم به پذیرش موقعیت خود هستند و اجازه‌ی داشتن هیچ‌گونه آرمان شخصی را ندارند.” (همان منبع،۵۰). و این است راه مبارزه ی نویسنده ی شهیر نروژی (ایبسن) برای تعالی جامعه و مردمان زمانش.
فصل پنجم
نتایج و یافته های پژوهش
ناگفته های ذهن انسان بی کران است و آنچه گفته می شود محدود به زمان زندگی است. ایبسن نیز از این گستره جدا نبود، ناگفته ها را گفت اما محدود به زمانی که زندگی کرد. همین زمان محدود برای او کافی بود تا با آثاری که آفرید در ذهن ها بنشیند، چشمها را باز کند تا ببینندو گوشها را به دریچه ای برای گوش فرا دادن بدل کند و نه تنها شنیدن. تحلیل و تطابق آثار ایبسن با نظریات روانکاوانه ای که پایه گذاران این علم بیان کرده اند نشان می دهد که در آن برهه ی تاریخی نه تنها توجه روانکاوان به قسمتی از روان انسان (که تا به آن زمان کشف نشده بود) جلب شد، بلکه روحیات و تفکرات افراد جامعه، هنرمندان را نیز به تکاپو واداشت تا با کنکاش بیشتر در ذهن و روان اطرافیانشان جامعه ی خود را بهتر شناخته به روانکاوی افراد جامعه بپردازند واز این طریق به تغییر و بهبود رفتارهای فردی و اجتماعی جامعه کمک کنند. در این اثنا شاید هنرمندان زیادی قدم به این عرصه نهادند اما هنرمندی که در این بحث مطرح شده است و قدرت بهبود جامعه ی زمانش را به وسیله آثارش پیدا کرد کسی نیست جز ایبسن. خلاقیت ایبسن در نوشتن نمایشنامه ناگفته نیست، اما آنچه زمینه ی نمایشنامه های این هنرمند را برای ورود به بحث های روانکاوانه می گشاید دریچه ی متفاوتی است که ایبسن از طریق آن به روان انسان نگریست و آثارش را در محدوده ی نامحدود ذهن انسان جامعه اش قرار داد.
در دوره های تاریخی مختلف، دگرگونی هایی که درجهان پدید آمد عده ای را به این نتیجه رسانده بود که با تفکر محض می توان به حقیقت ازلی امور رسید. اما گروهی نیز همچون فرانسیس بیکن، نیوتن و جان لاک از دیدی دیگر به جهان نگریستند و بر نزدیکی عقل با طبیعت و مشاهده ی واقعیت ها و استفاده از علم در تبیین وپیش برد عقل تأکید کردند. به طور مثال نیوتن، با وجود مذهبی بودنش، از جهانی مکانیکی خبر داد وطبیعتی که تا آن زمان مجموعه ای از نیروهای ناشناخته بود، به هیأت دستگاه قانونمندی برخاسته ازکنش وواکنش های مادی درآمد. جان لاک نیز در رساله هایش درباره ی سیاست، دولت و نظام پادشاهی سخن به میان آورد. به ویژه سخن او درباره ی نظام سلطنتی به عنوان قراردادی میان شاه ومردم که می تواند به خواست مردم فسخ شود، زمینه را برای آزادیهای فردی گشود.
در نیمه ی اول قرن نوزدهم زمانیکه اروپا در بحبوحه ی جنگ های داخلی به سر می برد و اشخاص به دلیل نابسامانی وضعیت سیاسی و اقتصادی دچار تنش های روانی می شدند توجه فروید به روان انسانها جلب شد و این توجه نتیجه ای داد که سالیان سال مورد استفاده ی متفکران روانشناسی قرار گرفته و برای درمان بسیاری از بیماریها مورد استفاده قرار گرفت. اگر نیوتن از کنش و واکنش های مادی سخن راند، نظریه های فروید و لکان در زمینه ی تأثیر روان انسانها بر رفتارهای ظاهری فرد، انقلابی در علم روانشناسی ایجاد کرد که نجات عده ی کثیری از افراد جامعه که از بیماریهای روانی رنج میبردند را به همراه داشت. فروید از تأثیر متقابل ناخودآگاه بر رفتار که نا محسوس و غیر مادی بودسخن به میان آورد. ناخودآگاهی که شاید قابل لمس نباشد اما زمانیکه قدم به عرصه ی وجود می گذارد مضامینی را با خود به همراه می آورد که باعث بر هم خوردن تعادل روحی انسان و پس از آن
تعادل روحی جامعه می گردد. ایبسن نیز از همین ناخودآگاه سخن راند. شاید شخصیت هایی که در
آثار او ساخته شدند ناشی از تأثیر پذیری او از مطالعات روانشناسی نبوده اند اما به جرئت می توان
گفت ایبسن به طور ناخودآگاه به ناخودآگاه افراد جامعه اش نفوذ کرده و با ساختن شخصیت هایی با
بعد روانی قوی تأثیر بسزایی بر جامعه نهاده است. در این پژوهش در فصل چهارم سعی بر آن شد تا
شخصیت های آثار او با توجه به نظریاتی که فروید ولکان مطرح کرده اند از بعد روانی مورد مطالعه
قرار گیرند. با مطالعه ی عمیق این شخصیت ها تشابهاتی میان اکثریت آنها یافته شد که به طور
خلاصه به آنها می پردازیم.
یکی از بحث هایی که در مورد آثار ایبسن مطرح می شود نقش مهم زن در بیشتر آثار اوست. ایبسن زنان جامعه اش را محدودتر از مردان می دید ، اما در عین حال سرکشی وغرور آنها را نیز نادیده نمی گرفت. به همین علت تغییرات مؤثر در آثار او بیشتر توسط زنان اتفاق می افتد. زمانی که؛ نورا خانه و سه فرزندش را برای پیدا کردن شخصیت خود رها می کند. ربکا درروسمرسهولم، روسمر را با خود به کشتن می دهد. الیدا در بانوی دریایی تصمیم می گیرد بین غریبه و شوهرش وانگل، شوهرش را برای ادامه ی زندگی انتخاب کند و سرنوشت آن دو مرد را رقم میزند. هدا در هداگابلر با دادن اسلحه به لوبرگ به زندگی او پایان می دهد و با همان اسلحه زندگی خود را نیز به پایان می رساند. هدویگ در مرغابی وحشی با کشتن خود تکلیف اطرافیانش رامشخص می کند. حتی در ایولف کوچولو ریتا)مادر ایولف(، بیوه موش و آستا )خواهرِ آلفرد( هرکدام به گونه ای بر زندگی ایولف و آلفرد تأثیر می گذارند و زندگی آنها را تحت تأثیر قرار می دهند، حتی اشخاصی که انگشت اتهام مرگ ایولف به سو ی آنها گرفته شده بیوه موش و ریتا، هر دو، زن هستند. چیزی که ایبسن را به نوشتن چنین نمایشنامه هایی ترغیب کرد قدرتی درونی بود که در زنان جامعه ی اطرافش می دید و جامعه ای بود که به وسیله ی تابوهای خود از بروز این ناخودآگاه جلوگیری می کرد.
ایبسن به آزادی فردی در آثارش توجه بسیار کرده، او انتظار دارد جامعه به سویی برود که انسانها به یک آزادی فردی و درونی برسند و با این آزادی روان خود را بهتر بشناسند. همانگونه که در سخنانش بر این عقیده تأکید دارد که بهترین برای انسان آنست که به یک خودشناسی سالم برسد. خود شناسی به وجود نمی آید مگر زمانیکه انسان با درون خود آشنا باشد، ناخودآگاه وروان خود را بشناسد و بتواند بر آنها تسلط پیدا کند. بنابراین او پایش را از زمانه اش فراتر نهاد و بر عرصه ای قدم گذاشت که تا آن زمان و حتی تا زمانیکه فروید از آن به نام ناخودآگاه یاد می کند ناشناخته ماند. زمانیکه ایبسن«نهاد»،« مَن» و «فرامَن» را در شخصیت هایش تفکیک می کرد، واژه ای به این نام ها در ذهن او نبود بلکه او با توجه به روان شخصیت های اطراف خود آثاری آفرید که تأثیربسزایی در جوامع بعد از او داشت.
تحلیل و بررسی شش اثر ایبسن که در این پژوهش مطرح شده است نشان می دهد که بیشتر نمایشنامه های او وراثت را با خود به همراه دارند، بدین معنی که از گذشتگان تأثیر پذیرفته اند، اما با توجه به تفاوت زاویه ی دید ایبسن از افراد جامعه اش شاید بتوان این وراثت را ناخودآگاه جمعی جامعه دانست که قبول کرده اند عامل وراثت در انسانها تا حدی پرقدرت است که می تواند بخش زیادی از زندگی انسان را تحت تأثیر قرار دهد. او آنقدر تیره و تاریک و بدبینانه به زندگی وآینده بشر اروپایی نگاه کرد که به مذاق هیچکس خوش نیامد و آنقدر سنت ستیزبود که همه را برعلیه خودش می شوراند. مطرح کردن این بحث، ایبسن را در مقابل مردم قرار داد و همانگونه که در
فصل اول این پژوهش آمده است آنها او را دشمن خود دانستند ، زیرا با آنچه که تا به آن روز
اعتقادداشتند به مبارزه پرداخته بود. وراثت در هدویگ باعث کم بینی اوست، در نورا او را همانند
پدرش ژنرال گابلر بی اخلاق کرده، در ربکا از مادرش تأثیر پذیرفته و در اشباح بیماری پدر به پسر
به ارث رسیده است… از این رو تأثیر جامعه بر فرد بسیار است، آنهم جامعه ای که قبول ندارد
شخصی خارج از قوانین محدودش عمل کند و اگر چنین شودآن شخص همانند ایبسن مجبور به
ترک دیار می شود. ایبسن مطرود شده از جامعه که گاهی همانند استوکمان می داند که مردم تصور می کنند او دشمن آنهاست و نمایشنامه ای به نام دشمن مردم می نویسد تا فکر آنها را در جلوی
چشمشان تحلیل کند، هنرمندی است که پا را از هنر فراتر نهاده و همانگونه که قبل از نویسندگی در
سیاست جامعه اش دخیل بوده و یک سال در دفتر روزنامه ای به نوشتن مقاله های سیاسی مشغول
بود، اینبار قصد تحول نگاه اجتماعی مردم جامعه اش را دارد. اما با توجه به این موضوع که به دلیل
تقدم احساس بر منطق در رشته ی هنر، آنچه به عرصه ی ظهور می رسد را برآمده از احساس هنرمند
می دانندو در علم منطقی دخالتش نمی دهند، آنچه ایبسن می گوید در محافل علمی مورد بحث قرار
نمی گیرد. با توجه به این مسأله نگاهی دقیق به برهه های تاریخی، علمی وهنری نشان می دهد،
گاهی این احساس هنرمند از جامعه اش است که به بعد منطقی کمک میکند وآنچه را در ظاهر

نظر دهید »
دانلود پایان نامه درباره : شرح مشکلات دیوان خاقانی ...
ارسال شده در 17 آذر 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

ردیف: کنند همه
۲۹ - عــاشـقان، جــان فشــان کننـد همــه
شــاهــدان، کـــار جـــان کننــد همــه
واژگان: شاهد: مرد خوب روی، محبوب، معشوق. (معین)
معنی و مفهوم: عاشقان همواره در حال جان افشانی به پای معشوق خود هستند و معشوقان زیبارو، مانند جان به عاشقان حرکت و هستی می‌بخشند.
۳۰ - در قـــماری کــــه بـــا مـــلامتیــان
داو عشــــرت روان کننـــــد همــــــه
واژگان: قمار: هر بازی که در آن به طور غالب شرط شود که برنده چیزی را از بازنده بگیرد. (دهخدا) ملامتیان: آن دسته از صوفیه که به جهت رعایت کمال اخلاص، نیکی خود را از خلق پنهان می‌کردند و بدی خود را مخفی نمی‌داشتند. ( دهخدا )توضیحات. داو: نوبت بازی، نوبت قمار. (معین)
معنی و مفهوم: عاشقان بزم صبوح، با باده نوشان قلندر صفت، مشغول شادی و عشرت هستند.
آرایه‌‌های ادبی: قمار و داو با هم تناسب دارند. داو عشرت اضافه‌ی تشبیهی است. ملامتیان کنایه از باده نوشان است.
توضیحات:
ملامتیان: اینان پیروان ابو صالح حمدون ابن احمد قصارند و قصاریه و قصاریان نیز نامیده می‌شوند. او می‌گفت: «الملامهُ ترکُ السلامهِ». ملامت دست بداشتن سلامت بود. و چون کسی قصداً به ترک سلامت خود بگوید و مر بلاها را میان اندر بندد و از مألوفات و راحت جمله تبرا کند، مر امید کشف جلال و طلب مآل را تا به رد خلق از خلق نومید گردد و طبعش الفت خود از ایشان بگسلد. هر چند از ایشان گسسته تر بود به حق پیوسته‌تر بود. پس آن‌چه روی همه‌ی خلق بدان بود -و آن سلامت است- مر اهل ملامت را پشت بدان بود. (هجویری، ۱۳۸۹: ۹۱)
۳۱ - جـــرعــه ریـــزنــد بـــر سـلامتیـان
کـــه صبــوح از نهـــان کننــد همـــــه
واژگان: سلامتیان: طایفه‌ای که ظاهر و باطنشان آراسته به صلاح و تقواست. (دهخدا)
معنی و مفهوم: قلندران ملامتی بزم شراب، بر اهل سلامت و زهد که ظاهراً اهل صلاح هستند و در پنهان باده‌ی صبحگاهی می‌نوشند، جرعه‌هایی از باده می‌ریزند.(آن‌ها را تحقیر می‌کنند)
۳۲ - ور کســی تـــوبـــه بــر زبــان رانــد
خــاکــش انــدر دهــان کننــد همــــه
معنی و مفهوم: اگر کسی نام توبه را بر زبان بیاورد (توبه کند) اهل بزم، خاک در دهان او می‌ریزند و او را پشیمان می‌کنند.
آرایه‌های ادبی: خاک در دهان کردن کنایه از پشیمان گردانیدن.
۳۳ - بــر ســر تخـتِ نـــرد چــون طــفلان
لعبـــت از استـــخوان کننــــد همــــه
واژگان: لعبت: عروسک. (معین)
معنی و مفهوم: مقامران نرد باز، بر روی تخته‌ی نرد، همانند کودکان که با عروسک بازی می‌کنند، با کعبتین‌هایی از جنس استخوان بازی می‌کنند.
آرایه‌های ادبی: نرد بازان به طفلان و کعبتین نرد به لعبت کودکان تشبیه شده است.
۳۴ - کعبتیـن بـــر مثـــال پـرویــن اســت
کــه بــر او شـش نشــان کننــد همــــه
واژگان: کعبتین: دو طاس بازی نرد. (دهخدا) پروین: شش ستاره است به یکدیگر خزیده مانند خوشه‌ی انگور. (دهخدا)
معنی و مفهوم: طاس در صفحه‌ی نرد، همانند پروین در صفحه‌ی آسمان است، به همین دلیل طاس را شش پره می‌سازند.
آرایه‌های ادبی: کعبتین در داشتن شش پره به پروین ماننده شده است.
۳۵ - بـــدرنـــد از ســماع، دخـمه‌ی چــرخ
سُــخره بـــر دخــمه بــان کننـد همـــه
واژگان: دخمه: سردابه‌ی مردگان. (برهان) سُخره: آن که بر او استهزا و خنده کنند یعنی مسخره. (غیاث)
معنی و مفهوم: عاشقان بزم صبوح، از آواز و شور و غوغایی که در سماع به پا می‌کنند، آسمان گور مانند را از هم می‌درند و روزگار را که نگهبان آسمان است، به سُخره می‌گیرند.
آرایه‌های ادبی: دخمه‌ی چرخ اضافه‌ی تشبیهی است. دخمه بان کنایه از روزگار است.
۳۶ - مطــربـــان از زبـــان بــربــط گنـگ
زخمــه را تـــرجمـــان کننـــد همــــه
واژگان: بربط: یکی از مهم‌ترین و متداول‌ترین سازهای دوره‌های گذشته‌ی تاریخ ایران و عرب، در ساختمان این ساز و جنس چوب و اوتار آن دقّت فراوان می‌شده و آن طنبور مانندی است کاسه بزرگ و دسته کوتاه، عود. (معین) زخمه: آلتی کوچک و فلزی که بدان ساز نوازند، مضراب. (معین) ترجمان: آن که زبانی را به زبان دیگر بیان کند. (ناظم)
معنی و مفهوم: مطربان بزم، با آواهایی که با بربط می‌نوازند، معنی و مفهوم ضربه‌هایی را که به تارهای سیم می‌زنند، به حاضران می‌رسانند و وقتی که مطرب سازی را می‌نوازد، عیناً گویی که خواننده‌ای در حال خواندن است و همراه با آهنگ ساز، اشعار در ذهن شنوندگان مرور می‌شود.
آرایه‌های ادبی: زبان و گنگی نوعی تضّاد ایجاد کرده است. زبان بربط اضافه‌ی استعاری است. بربط گنگ اشاره به شکل ظاهری بربط است که بی زبان به نظر می‌رسد.
۳۷ - چنــگ را بـــا همــه بــرهنـه ســری
پـــای گیســـوکشـــان کننــد همــــه
معنی و مفهوم: چنگ اگر‌چه بر اساس شکل ظاهری‌اش دارای سری برهنه (کاسه‌ی چنگ) است؛ امّا مطربان بزم به وسیله‌ی تارهای چنگ برای او گیسوانی ساخته‌اند که تا پشت پایش آویزان است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

آرایه‌های ادبی: سر چنگ استعاره از کاسه‌ی چنگ و گیسو استعاره از تارهای چنگ است.
۳۸ - پـس بــه افسـون گــری ز صـورت نـای
افـــعی بـــی زبــان کننـــد همـــــه
واژگان: نای: نی باشد که مطربان نوازند و به عربی مزمار خوانند. (برهان)
افعی: نوعی از مار سیاه که به غایت زهرناک و بزرگ باشد. (آنندراج)
معنی و مفهوم: مطربان بزم صبوح، با افسون و جادوگری از ظاهر نای که سیاه رنگ است، افعی بی زبانی می‌سازند که به هیچ کس آسیبی نمی‌رساند.
آرایه‌های ادبی: نای در سیاهی رنگ به افعی مانند شده است.
۳۹ - در بـــر دف، هـــر آن‌چـــه حیـواننــد
یـــاد شـــاه اخســتان کننــد همــــه

نظر دهید »
مقطع کارشناسی ارشد : دانلود پروژه های پژوهشی درباره عدالت ترمیمی و نقش آن در ...
ارسال شده در 17 آذر 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

کوروش کبیر هم در منشور معروف خود که از آن به عنوان نخستین منشور حقوق بشر یاد می شود، اگرچه به لزوم محاکمه و رسیدگی قضائی برای هرگونه مجازات اشاره ای ندارد، لیکن حقوقی را بر خود تعهد می کند که نشان می دهد به طور مسلم، مجازات بدون محاکمه نمی توانسته از نظر او عادلانه تلقی شود. او می گوید:

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

«… تا وقتی من پادشاه ایران، بابل و ملل چهار اطراف هستم، هرگز به احدی اجازه ستم به دیگران را نمی دهم، و اگر ظلمی واقع شود حق مظلوم را بازستانده و ستمگر را کیفر می دهم … هیچ کس به خاطر خطای خویشاوندش کیفر نخواهد دید …»
در یونان و روم باستان نیز اعدام افراد بدون محکومیت و مجازات فوری بدون محاکمه بی عدالتی به شمار می آمد. در شهرهای یونان وظیفه استماع اظهارات طرفین و فرصت دفاع دادن به متهم به رسمیت شناخته شده بود. «سوگند دادرسان آتن حاوی عهدی بود مبنی بر استماع برابر گفته های شاکی و متشاکی عنه.»
طبق قوانین آتن محاکمه دوباره یک شخص برای اتهامی که قبلاً مورد قضاوت واقع شده، ممنوع بود. از مجموع آنچه در رد مجازات یا محکومیت بدون دادرسی یا استماع در یونان نقل شده است روشن می گردد که دست کم در میان آتنی ها گرایش نیرومندی در جهت دادرسی بی طرفانه و منظم وجود داشته است. اگرچه هرگز نمی توان واژه ها و تعابیری یافت که با آنچه ما امروزه از آن به «دادرسی عادلانه» یاد می کنیم و یا مفاهیم و اصول مرتبط با آن همانند «رعایت آیین قانونی» و «حاکمیت قانون» منطبق باشد.
مجازات بدون محاکمه و محکومیت بدون دادرسی در سیستم روم باستان نیز مردود شناخته می شد. ادبیات به جای مانده از آن دوران که اغلب به شکل داستان نگاشته شده است حاکی از آن است که در قضات روش درست حقوقی و توجه به گفته ها و دفاعیات طرفین لازم دانسته می شد و «محکومیت شخص بدون رسیدگی قضایی شیوه بربرها و جباران بوده است.» متون فراوانی وجود دارد که نشان می دهد محکومیت بدون رسیدگی به اظهارات طرفین و دفاعیات متهم در بین رومیان باستان به شدت مردود بوده است. نقل شده است که «در یک مورد مجلس سنا در پی محکوم کردن فردی بدون دادرسی بوه که در دوران امپراطور نرون یکی از سخن چینان بدنام بوده است. شماری از سناتورها در مقام اعتراض برآمدند که باید فرصتی داده شود تا اتهامات انتشار یابد و اینکه حتی مقصرترین و منفورترین متهمان نیز باید مطابق عرف، حق دسترسی به رسیدگی قضائی را داشته باشند.»
برخی تعابیر برجسته در متون به جا مانده از آن زمان در سبز فایل نیز گاهی مورد استناد دادرسان قرار گرفته است. مانند اینکه «هرکس رائی صادر کند در حالی که به ادعاهای یکی از طرفین گوش فرا نداده باشد، حتی اگر رأی او در واقع عادلانه باشد، عادلانه رفتار نکرده است.»
مضامینی از این دست بی تردید بسیار نزدیک به مفاهیمی اخلاقی است که مبنای اصول پذیرفته شده امروزی تحت عناوین «دادرسی عادلانه» یا «رعایت قانونی» است. این جمله که « … حتی اگر رأی او در واقع عادلانه باشد، عادلانه رفتار نکرده است.» بخوبی آن قاعده معروف را در ذهن تداعی می کند که «عدالت نه تنها باید اجرا شود بلکه باید اجرای آن مشهود و محسوس باشد.»
حق بر رسیدگی قضائی و استماع برابر طرفین در اندیشه یونانی و سنت رومی در زمره حقوق طبیعی افراد به شمار می آمد، حقوقی که از قانون طبیعی برمی آید. مطابق با آموزه های سقراط و افلاطون «قانون طبیعی قانونی است که باز نمای نظم طبیعی جهان بویژه اداره خدایان است که طبیعت را کنترل می کنند.» داستان مشهور آنتیگون از این باور حکایت می کند. اُلپین حقوقدان رومی می گوید حقوق طبیعی به هر شخص تعلق دارد، چه شهروند رومی باشد و چه نباشد. لیکن به رغم ظاهر این باور، بین مفهوم امروزی برابری و محتوای حقوق طبیعی آن دوران تفاوت اساسی وجود دارد، به طوری که برای مثال برده داری در آن روزگار پدیده ای کاملاً طبیعی تلقی می شد.
مبحث دوم: ضوابط و معیارهای دادرسی عادلانه
با توجه به تعریف ارائه شده و معیارهایی که در نظام حقوق بشر پیش بینی شده است، وجود دادگاه های صالح و مستقل و بی طرف، تساوی افراد در برابر قانون و دادگاه، علنی بودن دادرسی، محاکمه سریع و بدون تأخیر موجه، رسیدگی توسط قضاوت صالح و متخصص، لزوم رعایت تضمینهای شکلی و ماهوی مربوط به حقوق طرفین دعوا (متهم بزهکار و بزه دیده) از مهمترین معیارها و ضوابط حاکم بر دادرسی عادلانه است که به اختصار مورد مطالعه قرار می گیرد.
در این مبحث به دادرسی در دادگاههای بین المللی پرداخته می شود که عبارتند از محاکمه در شرایط اضطراری و تعلیق پذیری محاکمه در اسناد حقوق بشر و تعلیق پذیری دادرسی در حقوق بشردوستانه.
گفتار اول: وجود دادگاه های صالح، مستقل و بی طرف
یکی از معیارهای اساسی لازم برای عادلانه بودن دادرسی آن است که دادگاه رسیدگی کننده صالح، مستقل و بی طرف باشد. دادرسی زمانی منصفانه خواهد بود که اولاً، دادگاه رسیدگی کننده مطابق با قانون تشکیل گردیده و صلاحیت ذاتی برای رسیدگی به دعوا را داشته باشد، بنابراین رسیدگی در دادگاه هایی که مبنای قانونی نداشته و یا در تشکیل آنها مقررات قانونی رعایت نشده باشد و یا صلاحیت ذاتی نداشته باشند، با اصول و معیارهای حاکم بر دادرسی عادلانه مغایر است، برای مثال، در نظام قضایی ایران می توان به رسیدگی در دادگاه های مستقر در حوزه قضایی بخش ها نسبت به آن دسته از دعاوی که در صلاحیت ذاتی آنها نیست[۱۳] و صرفاً بر اساس ابلاغ رئیس قوه قضائیه و مطابق با ماده ۵ آیین نامه قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب مصوب ۱۳۸۱ صورت می گیرد، اشاره نمود. ثانیاً دادرسی به وسیله قاضی بی طرف انجام شود، منظور از بی طرفی قاضی آن است که قاضی رسیدگی کننده به پرونده یک قاضی طبیعی بوده و از هر نوع پیش داوری یا گرایش نسبت به یکی از طرفین دعوا پرهیز کند. معنای دیگر بیطرفی قاضی آن است که رسیدگی به دعوا در یک دادگاه عادی صورت گیرد، بنابراین دادگاه های استثنایی (فوق العاده یا ویژه) ذاتاً غیرعادلانه بوده و برخلاف اصول دموکراسی هستند؛ در این گونه دادگاه ها معیارهای عینی و شخصی بی طرفی محقق نیست.
گفتار دوم: تساوی افراد در برابر قانون و دادگاه
یکی دیگر از تضمین های اساسی لازم برای منصفانه بودن دادرسی که در بند ۱ ماده ۱۴ کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر مورد تصریح قرار گرفته، عبارت است از: تساوی افراد در مقابل قانون و دادگاه. با توجه به اینکه اصل ممنوعیت تبعیض در وضع و اجرای قوانین کیفری در قسمت های قبلی این رساله به تفصیل مورد مطالعه قرار گرفته است، لذا در این بخش از برابری افراد در مقابل دادگاه بحث می کنیم. اصل برابری افراد در مقابل دادگاه ها متضمن چند نکته مهم و اساسی است: نخست اینکه دادگاه ها با طرفین دعوا رفتار مساوی و برابر داشته باشند، بنابراین خصوصیات و ویژگی های ذاتی و یا اعتباری افراد از قبیل رنگ، نژاد، زبان، ملیت، مذهب، جنسیت و افکار و عقاید نباید موجب تمایز و تبعیض میان آنان شود. دوم اینکه، دادگاه باید سعی کند میان اصحاب دعوا توازن و تعادل برقرار کند، به عبارت دیگر اصل «برابری امکانات طرفین» یا «موازنه قوا» را مورد توجه قرار دهد، بنابراین چنانچه دادرسی در شرایطی انجام شود که یکی از اصحاب دعوا نسبت به دیگری در موقعیت نامساعدی قرار گیرد، در این صورت باید در مورد منصفانه بودن دادرسی تردید نمود، برای مثال حضور نماینده دادسرا و عدم دعوت از متهم یا وکیل او در مرحله تجدیدنظر، جایی که رسیدگی ماهوی صورت گرفته و حکم صادر شده، نقض آشکار اصل برابری اصحاب دعوا و نادیده گرفتن منصفانه بودن محاکمه است. سوم اینکه تشکیلات دادگاه ها، آیین رسیدگی به اتهامات افراد و تسهیلات و امتیازات اعطایی به آنان جز در موارد رسیدگی به جرایم خاص مثل جرایم نظامی و جرایم اطفال باید نسبت به همه شهروندان یکسان باشد، بنابراین تشکیل دادگاه های اختصاصی برای رسیدگی به اتهامات وارده بر قشر یا طبقه خاصی از افراد، آن هم با وجود عمومی بودن جرایم آنان، مغایر با اصل برابری افراد در مقابل دادگاه است، به عبارت دیگر همانگونه که تساوی افراد در برابر دادگاه ضروری است، تساوی دادگاه در برابر شهروندان نیز علی الاصول امری ضروری است.
گفتار سوم: علنی بودن دادرسی
علنی بودن محاکمه و دادرسی به این معناست که تمامی افراد و اشخاصی که مایل به شرکت در جلسات دادرسی هستند، بتوانند بدون هیچگونه مانع و رادعی در جلسات دادگاه حضور یافته و از نزدیک شاهد جریان عدالت کیفری باشند.
علنی بودن دادرسی از این جهت حائز اهمیت است که منصفانه بودن دادرسی و استقلال و بی طرفی قاضی را تضمین می کند و به دلیل اینکه اجرای عدالت کیفری را از نظر عموم مردم عینی تر و ملموس تر می نماید، باعث می شود که اعتماد مردم نسبت به سیتسم عدالت کیفری حفظ شود، علاوه بر این، علنی بودن دادرسی در حقیقت یک نوع مکانیسم قضایی نظارتی مستقیم و مردمی بر جریان دادرسی بوده و زمینه را برای تحقیق سیاست جنایی مشارکتی فراهم می کند.
اصل علنی بودن محاکمه در نظام حقوقی ایران، علاوه بر قانون اساسی در قوانین عادی نیز پیش بینی شده است. به موجب اصل ۱۶۵ قانون اساسی ایران « محاکمات علنی انجام می شود و حضور افراد بلامانع است، مگرآنکه به تشخیص دادگاه علنی بودن آن منافی عفت یا نظم عمومی باشد …». ۱- اعمال منافی عفت و جرایمی که برخلاف اخلاق حسنه. ۲-امور خانوادگی یا دعاوی خصوصی به درخواست طرفین. ۳- علنی بودن محاکمه مخل امنیت یا احساسات مذهبی باشد.
با وجود این قبیل مقررات و همچنین تصریح اصل ۱۶۸ قانون اساسی به اینکه رسیدگی به جرایم سیاسی و مطبوعاتی باید علنی و با حضور هیأت منصفه و در محاکم دادگستری انجام شود، جرایم علیه امنیت کشور حتی در مواردی که کاملاً ماهیت سیاسی دارند، مثل کودتا، براندازی به صورت غیرعلنی و سرّی و در محاکم فوق العاده و استثنایی یعنی دادگاه های انقلاب صورت می گیرد. از طرف دیگر مفاهیم «نظم عمومی»، «اخلاق حسنه»، «امنیت عمومی» که در قانون اساسی و قوانین عادی دادرسی ذکر گردیده اند، چندان واضح و روشن نبوده و تاب و توان تفسیرهای مختلف و متفاوت را دارند و لذا می توان گفت که در عمل قاضی می تواند هر نوع محاکمه ای را با این بهانه که علنی بودن آن مخالف اخلاق حسنه و عفت عمومی و یا نظم عمومی است، غیرعلنی اعلام نموده و بدین ترتیب متهم را از یک نوع دادرسی عادلانه محروم نماید. بنابراین قانونگذار باید جرایمی را که رسیدگی علنی به آنها مغایر با نظم عمومی و اخلاق حسنه است، دقیقاً در قانون مشخص نماید. علاوه بر آنچه که گفته شد، به این نکته هم باید اشاره کرد که در تبصره ماده ۱۸۸ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری (۱۳۷۸) مطبوعات از انتشار جریان دادرسی قبل از قطعی شدن حکم منع گردیده بودند، که خود این امر با اصل علنی بودن محاکمه و رسالت مطبوعات که همانا روشن کردن افکار عمومی از جریان دادرسی است، مغایرت داشت. اما به موجب قانون اصلاح تبصره ۱ ماده ۱۸۸ قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب سال ۱۳۷۸ و الحاق ۳ تبصره به آن مصوب ۱۳۸۵ تا حدودی این اشکال برطرف گردید و این اجازه به مطبوعات و رسانه ها داده شد تا از جریان دادرسی گزارش تهیه نموده و بدون اشاره به هویت فردی و موقعیت اداری و اجتماعی شاکی و متشاکی عنه آن را منتشر نمایند.
گفتار چهارم: رسیدگی در یک مدت معقول
یکی دیگر از مقتضیات دادرسی عادلانه آن است که رسیدگی به اتهام متهم باید در یک مدت معقول و بدون تأخیر ضروری انجام شود. اهمیت این امر از آن جهت است که اطاله دادرسی و تأخیر بدون دلیل در محاکمه متهم، دادرسی عادلانه و منصفانه را از هدف اصلی آن که تضمین حقوق اصحاب دعوا از یک طرف و حقوق جامعه از سوی دیگر است، منحرف می سازد. تأخیر بدون دلیل در محاکمه و مجازات متهم، هم قربانی جرم را از رسیدن به موقع به حقوق از دست رفته خود محروم می سازد و هم با حقوق دفاعی جامعه مغایر است، علاوه بر این امنیت زندگی اجتماعی، شغلی و خانوادگی و حتی روانی متهم را نیز با خطر جدی مواجه می سازد و در نهایت امر موجب سلب اعتماد عموم مردم نسبت به دستگاه عدالت کیفری عمومی گردیده و عدالت کیفری خصوصی را جایگزین آن می سازد.
به همین دلیل است که امروزه محاکمه سریع و بدون تأخیر غیرضروری متهم به عنوان یک حق در اسناد بین الملل و قوانین اساسی به ویژه بند ۳ ماده ۱۴ کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و بند ۱ ماده ۶ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر و قانون اساسی ایلات متحده آمریکا (اصلاحیه چهاردهم) پیش بینی شده است.
البته معقول و متعارف بودن مدت محاکمه به اوضاع و احوال موجود در پرونده بستگی دارد. دیوان اروپایی حقوق بشر معیارهایی چون پیچیدگی دعوا به لحاظ تعدد اصحاب دعوا، مشکلات ناظر به تحصیل دلیل، ابهام در برخی قوانین و مقررات، رفتار خواهان و اعمال و رفتار مقامات قضایی صالح و حتی تأثیر عوامل بین المللی را برای ارزیابی مهلت معقول ارائه کرده است، بنابراین در مواردی که رفتار خود خواهان به دلایلی مثل تغییر مداوم وکیل مدافع، اهمال در ارائه اسناد و مدارک لازم و یا معرفی شهود به دادگاه از موجبات اطاله دادرسی باشد، بدیهی است که ادعای عدم رعایت مدت معقول مسوع نخواهد بود. در مورد اعمال و رفتار مقامات قضایی صالح نیز باید یادآوری نمود که دولت ها مکلفند نظام و تشکیلات قضایی خود را به گونه ای کنند که بتوانند به دعاوی در مدت معقول و با سرعت عادی رسیدگی نموده و اتخاذ تصمیم نماید، پس تراکم پرونده ها جز به صورت موقتی دلیل موجهی برای اطاله دادرسی نیست.
در نظام عدالت کیفری ایران چارچوب مشخص و منسجمی برای رعایت این تضمین پیش بینی نگردیده است. تنها در ماده ۵۹۷ قانون مجازات اسلامی برای آن دسته از مقامات قضایی که رسیدگی و صدور حکم را برخلاف قانون به تأخیر بیاندازند، برای بار اول ۶ ماه تا یکسال و در صورت تکرار انفصال ابد از شغل قضایی پیش بینی شده است.
مبحث سوم: دادرسی عادلانه در دادگاه های بین المللی
گفتار اول: محاکمه عادلانه در شرایط اضطراری: امکان یا عدم امکان تعلیق
حمایت بین المللی از حقوق بشر در برابر سوءاستفاده حکومتها از قدرت ضرورت یافته است. امکان چنین سوءاستفاده هایی در شرایط بحرانی هر جامعه ای فزونی می یابد، بنابراین تأکید بر رعایت حقوق بویژه حقوق مربوط «رعایت آیین قانونی» و اصل حاکمیت قانون در وضعیتهای اضطراری بیش از شرایط عادی لازم می آید. لیکن از طرف دیگر واقعیات انکار ناپذیر مربوط به وضعیتهای فوق العاده و اضطراری قابل اغماض نیست. به عبارتی می توان گفت همانگونه که امکان سوء استفاده از قدرت وجود دارد، احتمال سوء استفاده از حقوق نیز نباید مورد انکار واقع شود و اتفاقاً احتمال این نوع سوءاستفاده هم در شرایط اضطراری فزونی گیرد.
بنابراین ایجاد نوعی تعادل بین حق حکومت ها در پرداختن به فوریتهای ملی از یکسو و حقوق افراد بویژه حق دادرسی عادلانه از سوی دیگر، ضروری است از همین رو است که بیشتر اسناد بین المللی حقوق بشر حاوی شرط عدول یا تعلیق هستند. به این معنا که به دولتها اجازه می دهند تا در وضعیتهای اضطراری تحت شرایطی، اجرای پاره ای مقررات مربوط به حمایت از حقوق بشر را به حالت تعلیق درآورند.
برای مثال ماده ۴ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و ماده ۱۵ کنوانسیون اروپایی و ماده ۲۷ کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر قابل ذکر است. بر این اساس دولتها عضو این اسناد در شرایط اضطراری مجاز به اتخاذ تصمیماتی هستند که در غیر اینصورت نقض برخی تعهدات معاهداتی آنها محسوب می گردد.
مسأله ای که در اینجا باید به آن پرداخته شود این است که آیا حق محاکمه عادلانه هم در فهرست حقوق قابل تعلیق و عدول هست یا نه؟ اگر پاسخ این پرسش مثبت است آنگاه باید دید آیا در دادرسی های بین المللی نیز امکان عدول از محاکمه عادلانه وجود دارد؟ حق بر دادرسی عادلانه در فهرست حقوقی که طراحان معاهدات حقوق بشر به عنوان حقوق تعلیق ناپذیر قرار داده اند درج نشده است. لیکن آیا این فهرست فهرستی جامع و حصری است، یا امکان توسعه آن از طریق رویه ارگان های بین المللی، تفسیر یا وضع معیارهای تازه وجود دارد؟ هرچند شمول فهرست حقوق قابل تعلیق نسبت به حق محاکمه عادلانه طی سالها از سوی بسیاری تردید آمیز بوده، ولی اهمیت تضمین نوعی حمایت از اشخاص متهم حتی در زمان بحرانها و فوریتهای ملی مورد تأکید قرار گرفته است.
برخی از اصول یا حقوق مربوط به دادرسی عادلانه به طور مسلم تعلیق ناپذیرند، مانند اصل عطف نشدن قوانین کیفری به گذشته، منع شکنجه، منع رفتارها و مجازات های غیرانسانی و موهن و اصل برائت.
گفتار دوم: تعلیق پذیری محاکمه عادلانه در اسناد و نهادهای حقوق بشر
طراحان میثاق حقوق مدنی و سیاسی در موضوع تجویز تعلیق، هریکی از بندها یا مقررات مندرج در هر ماده را جداگانه مورد ملاحظه قرار ندادند، بلکه موارد آن را به طور کلی به دو دسته تقسیم کردند: به اینگونه که اگر در یک ماده، بندی حاوی حقی بود که به طور معقول در شرایط اضطراری تعلیق آن لازم می نمود کل آن ماده را از فهرست موارد غیرقابل تعلیق خارج می کردند. بنابراین اگر ماده ۱۴ از این فهرست خارج مانده است لزوماً به این معنا نیست که تمامی مقررات مندرج در این ماده قابل تعلیق هستند.
هرگاه دیدگاه ها و اظهارات ارگانهای ناظر معاهدات بین المللی حقوق بشر بویژه میثاق بین المللی مدنی و سیاسی و کنوانسیون های اروپایی و آمریکایی حقوق بشر بررسی شود نشان داده خواهد شد که مرتبه حداقلی از اصل «رُوپراس» از قبل در حقوق بین المللی بشر وجود داشته که دولتهای عضو در هر وضعیتی باید آن را مراعات کنند ضمن اینکه جواز تعلیق روند عادی حقوق را آنجا که شرایط فوق العاده و اضطراری، ضرورت آن را اقتضا کند تصدیق می کنند، و تشخیص مقتضیات چنین وضعیتهایی را به شرط رعایت حسن نیت، با دولتهای ملی می دانند.
با وجود این، کمیسیون اروپایی حقوق بشر در قضیه ایرلند علیه پادشاهی متحده (انگلیس) عدول از تضمین های عادی را بدون جایگزینی تضمینهای دیگر، افراطی دانسته است. دادگاه اروپایی حقوق بشر نیز در قضیه لکس علیه آلمان اظهار عقیده کرده است که دول عضو نمی توانند هرگونه اقدامی را که، از جمله در مبارزه با تروریسم، مناسب می بینند در پیس می گیرند.
دادگاه بین آمریکایی حقوق بشر در سال ۱۹۸۷ دو نظر مشورتی اتخاذ کرد که همراه با آراء کمیسیون و دادگاه اروپایی حقوق بشر مهمترین نظرات را در رویه بین المللی مربوط به تعلیق تشکیل می دهد. این دادگاه اظهار داشته که «تعلیق موقت تضمینهای ماده ۲۷ (از کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر که مربوط به دادرسی عادلانه است)، متضمن تعلیق موقت اصل حاکمیت قانون نیست»، و کمیسیون بین آمریکایی حقوق بشر هم مکرراً ویژگی غیرقابل تعلیق بودن حق رعایت آیین قانونی را مورد تأکید قرار داده است.
این موضوع که دادرسی عادلانه را نمی توان به طور مطلق قابل تعلیق دانست، مورد تأکید کمیته حقوق بشر بوده است. همان گونه که می دانیم مطابق با ماده ۴ میثاق حقوق مدنی و سیاسی، در شرایطی که حیات ملت در معرض تهدید باشد دولت می تواند با صدور اعلامیه ای رسمی بیشتر حقوق پذیرفته شده را معلق کند، مادام که اولاً مقتضیات صدور اعلامیه ای رسمی بیشتر حقوق پذیرفته شده را معلق کند، مادام که اولاً مقتضیات آن وضعیت به طور قطع مستلزم چنین تعلیقی باشد، ثانیاً این تعلیق با دیگر تعهدات بین المللی ملت معارض نباشد، و بالاخره دولت فورا دبیر کل ملل متحد را آگاه سازد. فقط آن حقوقی که در این ماده استثنا شده اند مصون از تعلیق هستند.[۱۴]
دادرسی عادلانه و مصونیت از دستگیری و بازداشت خودسرانه در زمره حقوق غیرقابل تعلیق نیست، لیکن به طور مسلم می تواند تضمین مؤثری برای حقوق تعلیق ناپذیر باشد.
حتی می توان گفت بدون مصونیت از دستگیری و بازداشت خودسرانه و اجرای دادرسی عادلانه هرگز نمی توان نسبت به رعایت آن حقوق تعلیق ناپذیر، اطمینان حاصل کرد.
از همین رو است که کمیته حقوق بشر می گوید: «اگر دول عضو تصمیم بگیرند در شرایط اضطرار ملی به نحو مقرر در ماده ۴ از آیین عادی مقرر در ماده ۱۴ عدول کنند، باید اطمینان دهند که چنین اقدامی از آنچه دقیقاً مقتضای ضرورتهای آن وضعیت عینی است تجاوز نمی کند و سایر شرایط بند ۱ ماده ۱۴ رعایت می شود.»
گفتار سوم: تعلیق پذیری دادرسی عادلانه در حقوق بشر دوستانه
شاید حق بر دادرسی عادلانه و جبران خسارت هیچ گاه مهمتر از زمان منازعات داخلی و بین المللی نباشد. اما درست در همین وقت است که این حق طبق ماده ۴ میثاق آسیب پذیر می شود.
شایان توجه است که کنوانسیونهای ژنو (۱۹۴۹) و پروتکلهای الحاقی آنها (۱۹۷۷)، حق محاکمه عادلانه را حتی در دوره های مخاصمه مسلحانه تضمین می کند، برای مثال ماده ۱۲۹ کنوانسیون سوم در مورد رفتار با زندانیان جنگی می گوید: «در همه شرایط افراد متهم باید از تضمینهای محاکمه درست و دفاع، که نباید کمتر از مفاد ماده ۱۰۵ باشد، بهره مند شوند.» ماده ۱۰۵ شامل این موارد است: حق وکیل و مشاوره، مترجم، دعوت و استماع شهود، آگاهی از این حقوق در زمان مناسب پیش از محاکمه، زمان لازم برای آمادگی دفاع، حق آگاهی از اتهامات و حق داشتن ناظری از سوی دولت حامی مگر در شرایط استثنایی.
ماده ۱۳۰ کنوانسیون سوم محروم کردن زندانی جنگ را از حقوق محاکمه عادلانه و قانونی، نقض شدید تلقی می کند. بر این اساس حق بر دادرسی عادلانه دست کم در زمان مخاصمات مسلحانه بین المللی غیرقابل تعلیق به نظرمی رسد.
ماده ۳ مشترک در چهار کنوانسیون ژنو (۱۹۴۹)، که مربوط به مخاصمات مسلحانه غیربین المللی است، هر طرف مخاصم را منع می کند از «مجازات بدون حکم قبلی صادر شده از سوی دادگاهی قانونی، و با رعایت همه تضمینهای قضائی که از سوی ملل متمدن انکار ناپذیر شناخته شده است.»
البته این تضمینهای قضائی تعیین نشده است. اما شاید حاکی از تضمینهای معرفی شده در ماده ۱۰۵ کنوانسیون سوم، ماده ۶ پروتکل دوم و شامل استانداردهای مربوط به حق بر دادرسی عادلانه و جبران خسارت باشد. ماده ۶ پروتکل دوم الحاقی شماری از حقوق مربوط به دادرسی عادلانه را که در مخاصمات مسلحانه غیربین المللی قابل اعمال است مقرر می کند. با توجه به اینکه پروتکل یاد شده مربوط به مخاصمات داخلی است گسترش تضمینهای محاکمه عادلانه به این وضعیتها می تواند کمک عمده ای باشد به جهانی شدن حقیقی این استانداردها، یعنی در دستیابی به شناسایی آنها به عنوان «معیارهای اساسی جهانی وارگا-امنس»
شاید به همین دلیل است که منشور آفریقایی حقوق بشر هم حاوی مقرره ای که اجازه تعلیق حق دادرسی را بدهد نیست. ماده ۷ این منشور که متضمن حقوق دادرسی عادلانه است حاوی هیچ استثنا یا محدودیتی نیست. ماده ۷ این منشور که متضمن حقوق دادرسی عادلانه است حاوی هیچ استثنا یا محدودیتی را در زمان های اضطرار نمی دهد.
کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر هم که اجازه تعلیق تضمینهای محاکمه عادلانه را در زمان های جنگ، مخاطرات ملی و یا دیگر اضطرارهای تهدید کننده استقلال یا امنیت دولت عضو، می دهد برخی حقوق مهم را قابل تعلیق نمی داند، از جمله حق حیات، حق برخورداری از رفتار انسانی، آزادی از قوانین معطوف به سابق، یا تضمینهای قضایی اساسی برای حمایت از چنین حقوقی. البته ماده ۲۷ این کنوانسیون معین نکرده که تضمینهای قضایی مورد نظر و غیرقابل تعلیق کدام است. «لیکن احتمالاً شامل تضمینهای مندرج در ماده ۸ این کنوانسیون می شود که بیشتر آن مربوط به محاکمات کیفری است».

نظر دهید »
فایل پایان نامه با فرمت word : دانلود پایان نامه درباره : تاثیر ترکیب مالکیت و هیات مدیره ...
ارسال شده در 17 آذر 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

.۲۶۶۷

۱.۰۰۰۰

  • Multiple modes exist. The smallest value is shown

نتیجه جدول آماره های توصیفی نشان می‏دهد میانگین متغیر وابسته یعنی مسئولیت پذیری شرکت ۸۵۶/۳ و انحراف معیار آن ۳۹۳/۰و میانگین متغیرهای مستقل نسبت اعضا موظف، رتبه تمرکز مالکیت، رئیس هیئت مدیره همان مدیر عامل است، نسبت تغییرات هیئت مدیره و نوع مالکیت به ترتیب ۳/۰، ۳۸۲/۳۲۱۱، ۰۱/۰، ۲۰۵/۰ و ۳۹۶/۰ و همچنین انحراف معیار آنها نیز به ترتیب۱۴۱/۰، ۳۴۵/۱۷۶۵، ۰۹۷/۰، ۱۲۵/۰ و ۴۹۱/۰ بود .نتایج نشان می دهد که در بین متغیرهای مستقل ،متغیر رتبه تمرکز مالکیت به دلیل بیشترین اختلاف بین مینیمم وماکسیمم ،بیشترین کمینه وبالاترین انحراف معیار در بین کل متغیرهادارد و دارای بیشترین پراکندگی می باشد وهمچنین متغیر مسئولیت پذیری اجتماعی شرکت به دلیل اینکه اختلاف بین بیشینه وکمینه آن چندان نیست واز طرفی انحراف معیار آن نیز خیلی زیاد نمی باشد بنابراین از پایداری نسبتا بالایی برخوردار می باشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

با توجه به اینکه ضریب چولگی متغیر مسئولیت پذیری شرکت ۰۶۸/۰ است از نظر قرینگی (۰.۵) تفاوت چندان زیادی با توزیع نرمال ندارد. همچنین ضریب کشیدگی متغیر وابسته ۳۲۳/۱- است که کوتاه‏تر از منحنی نرمال می باشد. در بین متغیرهای مستقل ضریب چولگی متغیر رتبه تمرکز مالکیت به میزان ۹۰۱/۰ بود و نشان می دهد که چوله به راست دارد . از طرفی ضریب کشیدگی این متغیر نیز ۱۵۳/۱ است که بلندتر از توزیع نرمال می باشد .
صدک ۷۵ برای متغیر مسئولیت پذیری شرکت ۲۲۹/۴ است و بیان می کند که ۷۵% داده ها از این مقدار بیشتر است . همینطور صدک ۲۵ برای این متغیر ۴۴۵/۳ است و بیان می کند که ۲۵% داده ها از این مقدار کمتر است. همچنین صدک ۷۵ برای متغیر رتبه تمرکز مالکیت ۵۵۷/۴۰۲۹ و صدک ۲۵ آن ۵۷۷/۱۹۸۳ است و نشان می دهد ۲۵درصد داده بالاتر و ۲۵ درصد داده پایین تر از این دو عدد هستند . بنابراین داده های هردومتغیر مسئولیت پذیری شرکت و رتبه تمرکز مالکیت یک دامنه مثبت را شامل می شود . به عبارتی ۵۰در صد دادهای مسئولیت پذیری شرکت در دامنه ۴۴۵/۳ تا ۲۲۹/۴ قرار دارد و برای سایر متغیر ها به همین ترتیب آماره ها ارائه می گردد .
۴-۳)بررسی همبستگی بین متغیرها:
جدول ذیل ضرایب همبستگی ساده بین متغیرهای مستقل و وابسته را نشان می دهد. نتایج جدول همبستگی نشان می‏دهد در میان متغیرها بیشترین ضریب همبستگی (۳۸۹/۰r=) را رتبه تمرکز مالکیت به خود اختصاص داد که با متغیر مسئولیت پذیری شرکت در سطح یک درصد معنی دار بود. همچنین متغیر نسیت اعضا موظف شرکت با متغیر وابسته رابطه منفی نشان داد بطوریکه ضریب همبستگی آن (۲۶/-۰r=) بود. نتایج این جدول نشان می‏دهد که متغیر وابسته مسئولیت پذیری شرکت با رتبه تمرکز مالکیت رابطه مستقیم و با نسبت اعضا موظف رابطه معکوس دارد. در بین متغیرهای مستقل دیگر هیچ گونه رابطه معنی داری با متغیر وابسته دیده نمی‏شود.
جدول ۴-۲:جدول ضرایب همبستگی بین متغیرها را بیان می کند

Correlations

مسئولیت.پذیری.شرکتY

X1.نسبت.اعضا.موظف

X2.رتبه.تمرکز.مالکیت

رئیس.هیئت.مدیره.همان.مدیرعامل.است.X3

نسبت.تغییرات.هیئت.مدیره.X4

نوع.مالکیت.X5

Pearson Correlation

مسئولیت.پذیری.شرکتY

۱.۰۰۰

-.۲۶۰

.۳۸۹

.۱۴۶

.۰۰۰

.۱۰۶

X1.نسبت.اعضا.موظف

-.۲۶۰

۱.۰۰۰

.۰۵۳

-.۰۶۹

-.۰۰۵

.۰۸۵

X2.رتبه.تمرکز.مالکیت

.۳۸۹

نظر دهید »
طرح های پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاه ها با موضوع بررسی تأثیر فرهنگ سازمانی ...
ارسال شده در 17 آذر 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

۱-۵– فرضیه های تحقیق

    1. میان فرهنگ طایفه ای و عملکرد مالی شرکت رابطه معنی داری وجود دارد.
    1. میان فرهنگ سلسله مراتبی و عملکرد مالی شرکت رابطه معنی داری وجود دارد.
    1. میان فرهنگ ویژه سالاری و عملکرد مالی شرکت رابطه معنی داری وجود دارد.
    1. میان فرهنگ بازاری و عملکرد مالی شرکت رابطه معنی داری وجود دارد.

۱-۶- قلمرو زمانی و مکانی تحقیق
قلمرو مکانی این پژوهش، شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است که سهام آنها در طی سال های ۹۲-۱۳۸۸ مورد معامله قرار گرفته است و قلمرو زمانی آن نیز از فروردین آغاز و تا شهریور ماه سال ۱۳۹۳ به پایان رسیده است.
۱-۷- تعریف عملیاتی واژه ها
عملکرد مالی: عملکرد مالی شرکت با بهره گرفتن از نرخ بازدهی های دارایی ها سنجیده می شود. بدین منظور با بهره گرفتن از تقسیم سود خالص بر کل دارایی های شرکت به دست می آید (زارعی، ۱۳۷۴).
در این پژوهش این متغیر همانند تعریف بالا از تقسیم سود خالص بر کل دارایی های شرکت به دست میآید.
فرهنگ سلسله مراتبی: فرهنگ سازمانی متناسب با این شکل سازمانی یک محیط کار رسمی و دارای ساختار است. رویه ها بر آنچه که افراد انجام می دهند حاکم هستند. رهبران اثربخش کسانی هستند که بتوانند به خوبی هماهنگی ایجاد کرده، سازماندهی کنند. آنچه که سازمان در بلندمدت در پی آن است، پایداری، قابلیت پیش بینی و کارآیی است. قواعد و خط مشی های رسمی سازمان را سرپا نگه می دارند (طوسی، ۱۳۷۷). فرهنگ گروهی در ربع دایرهای که تاکید بر تمرکز داخلی و قابلیت انعطاف پذیری دارد قرار دارد. ارزش هسته بارز این فرهنگ، کارهای گروهی، باز بودن، مشارکت و رشد و توسعه کارکنان می باشد. سازمان بر روی رشد محیط کار کارکنان تأکید دارد. جایی که کارکنان، مشارکت، تعهد و وفاداری، داشته باشند کارها تسهیل می شود (کوچکی سیاه خاله و دیگران، ۱۳۹۱).
در این پژوهش این متغیر از طریق پاسخ به پرسش های مرتبط با آن که در پرسشنامه قرار داده شده است اندازه گیری می شود.
فرهنگ بازاری: واژه بازار در اینجا مترادف با کارکرد بازارشناسی نبوده، مرتبط با مصرف کنندگان در بازار نیز نیست. بلکه به گونه ای از سازمان گفته می شود که خود به مثابه یک سازمان عمل می کند. این نوع از سازمان به جای امور داخلی به سوی محیط خارجی جهت گیری دارد. تمرکز بر تعامل با ذی مدخلان خارجی مشتمل بر ارائه کنندگان، مشتریان، پیمانکاران، اتحادیه ها و . . . است (ایران زاده و محمودی، ۱۳۸۹). فرهنگ بازار در ربع دایرهای که تاکید بر تمرکز خارجی و ثبات دارد قرار دارد. ارزش هسته ای این فرهنگ، رقابت، دستیابی به هدف و تولید است. سازمان هایی که این فرهنگ را می پذیرند با رقیبان خود آماده رقابت می شوند (عسگری، ۱۳۸۴).
در این پژوهش این متغیر از طریق پاسخ به پرسش های مرتبط با آنکه در پرسشنامه قرار داده شده است اندازه گیری می شود.
فرهنگ طایفه ای: نامگذاری این نوع از فرهنگ با توجه به تشابه آن با سازمان به گونه یک خانواده (سازمان های خانواده ای) بوده است. سازمان هایی با چنین فرهنگ هایی، بیشتر به خانواده هایی گسترده شبیه هستند تا واحدهای اقتصادی به جای قواعد و رویه ها برای فرهنگ سلسله مراتبی یا مراکز سود برای فرهنگ بازاری، ویژگی های این نوع از فرهنگ، کار تیمی، برنامه های درگیر کردن کارکنان و تعهد سازمان به کارکنان هستند (طوسی، ۱۳۷۷).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

این مفاهیم در شکل تیم های کاری نیمه مستقلی که برمبنای موفقیت در کار جمعی و نه فردی به آنها پاداش داده می شود و اعضایشان را خود انتخاب کرده به کار آنها خاتمه می دهند محقق می شوند. حلقه های کیفیت مشوق کارکنان برای ارائه پیشنهاد در جهت بهبود کار و عملکرد شرکت و فراهم آوردن زمینه برای تواناسازی کارکنان هستند (عطایی، ۱۳۷۶).
در این پژوهش این متغیر از طریق پاسخ به پرسش های مرتبط با آنکه در پرسشنامه قرار داده شده است اندازه گیری می شود.
فرهنگ ویژه سالاری: همگام با گذر از عصر صنعتی به عصر اطلاعات، شکل چهارمی از سازمان پدید آمد که ویژگی آن پاسخ به شرایط محیطی بسیار متلاطم و تغییرات پرشتاب است. در این شرایط مفروضات متمایزی از نوع های قبلی مطرح شد. اینها عبارتند از: نوآوری، پیشگامی و ابتکارات که به موفقیت منجر می شوند. سازمان ها دست اندرکار ایجاد محصولات و خدمات تازه برای آینده هستند و کار عمده مدیریت تقویت کارآفرینی، خلاقیت و فعالیت در بالاترین و بهترین سطح ممکن است (طوسی، ۱۳۷۷). در ربع دایرهایی که تاکید بر تمرکز خارجی و قابلیت انعطاف پذیری دارند، قرار دارد. ارزش هسته ای این فرهنگ، قابلیت انطباق، قابلیت انعطاف پذیری و نوآوری می باشد. این نوع فرهنگ در جاهایی که به تیم های تخصصی یا موقت نیازمند است وجود دارد. برای وظایفی که تکنیک های بالایی همراه با سطح بالایی از عدم قطعیت است. تاکید زیاد این فرهنگ بر روی ویژگی های شخصیتی، ریسک پذیری و پیشی گرفتن در آینده است (کوچکی سیاه خاله سر و دیگران، ۱۳۹۱).
در این پژوهش این متغیر از طریق پاسخ به پرسش های مرتبط با آن که در پرسشنامه قرارداده شده است اندازه گیری می شود.
۱-۸– خلاصه فصل
در این فصل به تشریح بررسی انواع فرهنگ سازمانی که برعملکرد مالی اثر دارد و در رابطه است و موضوع این پژوهش می باشد، پرداخته شد.
در ادامه ضرورت انجام این پژوهش و سپس اهداف و فرضیه ها بیان گردید و در نهایت تعاریف واژگان کلیدی آورده شد. در نهایت در ادامه و در فصل دوم به ادبیات و مبانی نظری تحقیق ارائه خواهد شد. سپس به بیان پیشینه تحقیقات انجام شده راجع به فرهنگ سازمانی و عملکرد مالی می پردازیم.
در فصل سوم روش تحقیق را مورد بحث قرار می‌ دهیم که در ابتدا توضیحی کوتاه درباره تحقیق علمی و مراحل آن خواهد آمد و در ادامه بیان فرضیات، روش گردآوری داده‌ ها، جامعه آماری، متغیرهای تحقیق و نحوه اندازه‌ گیری آنها و روش آماری مورد استفاده در تحقیق مورد بحث قرارگرفته است.
فصل چهارم به تجزیه و تحلیل اطلاعات و تحلیل یافته‌ها اختصاص دارد. در این فصل، نتایج آزمون هر یک از فرضیه‌های تحقیق تشریح شده است.
فصل پنجم شامل تشریح محدودیت ‌های تحقیق، خلاصه فرضیات و نتایج آنها، نتیجه‌ گیری و ارائه پیشنهادات برای تحقیقات آتی خواهد بود.
فصل دوم
مبانی نظری و پیشینه تحقیق
۲-۱- مقدمه
اهمیت فرهنگ سازمانی و تأثیر آن بر حیات و عملکرد سازمان بر کسی پوشیده نیست. این رهگذر سازمان های پویا و زنده جهانی به موقعیت های بی نظیری دست یافته اند. در کشور ما با وجود فرهنگ کهن و مواریث تاریخی به این موضوع اهمیت کافی داده نشده و مطالعات لازم در این زمینه صورت نگرفته است. مدیران و رهبران سازمان وظیفه دارند در جهت ایجاد ارزش های فرهنگی مؤثر که متعهدانه از سوی اعضا دنبال شود، کوشش کنند. بنابراین مدیران تنها از فرهنگ پیروی نمی کنند، بلکه یکی از نقش های مؤثر آنان وضع ارزش های فرهنگی مناسب است که با توجه به اهمیت نحوه رویارویی با تغییرات محیط از تنش های بسیار مهم آنان محسوب می شود. وجود فرهنگ سازمانی منعطف که تغییرات را به خوبی مورد حمایت قرار دهد و همواره سازمان را در حالت رقابت موفق نگه دارد، برای کاویدن، فهمیدن و خلق دانایی مورد نیاز سازمان و اشاعه آن در میان کارکنان ضروری به نظر می رسد. زیرا فرهنگ سازمانی هویت و اشاعه آن در میان کارکنان ضروری به نظر میرسد و فرهنگ سازمانی، هویت و شخصیت هر انسان است و افراد ناخودآگاه مطابق آن عمل می کنند. فرهنگ سازمانی ایستا و غیر منعطف میتوانند اشتباهات جبران ناپذیری را موجب شوند. همچنان که بی توجهی به دانش جدید می تواند سازمان ها را از مزیت رقابتی محروم کند.
در این فصل ابتدا به مفاهیم فرهنگ و فرهنگ سازمانی، سطوح فرهنگ سازمانی وانواع آن از دیدگاه های مختلف پرداخته میشود. سپس عملکرد مالی و نظریه های مربوط به آن بیان می گردد و در انتها تحقیقات و پژوهش های انجام شده در گذشته و حال در ایران و خارج از ایران آورده شده است.
۲-۲- مفهوم فرهنگ
فرهنگ، واژه ‌ای فارسی و مرکب از دو کلمه «فر» و «هنگ» است. «فر» پیشوند و به معنای بالا بوده و «هنگ» از ریشه اوستایی سنگ به معنای کشیدن سنگینی و وزن است. معنای ترکیبی آنها نیز از نظر لغت به معنای بالا کشیدن و بیرون کشیدن است. به عقیده تیلور، فرهنگ مجموعه آموخته و پیچیده و نظام یافته‌ ای از دانستنی ها، هنرها، باورها، آیین ها، حقوق و آداب و رسوم، منشأ خوبی ها و بسیاری چیزهاست که انسان از جامعه خودش کسب کرده است. فرهنگ، سازمان و اعمال آن را ‌اندازگیری می ‌کند. آن، چیزی شبیه «سیستم عمل» سازمان است که کارمندان را در چگونه فکر کردن و چگونه احساس و عمل کردن هدایت می‌ کند. فرهنگ، پویا و سیال است و هرگز ثابت نمی ‌شود. فرهنگ ممکن است تحت مجموعه‌ ای از شرایط اثرگذار بوده و یا اثرگذار نباشد (پورکاظمی، شاکری نوائی، ۱۳۸۸).
۲-۳- تعاریف فرهنگ
تعریف اولیه فرهنگ عبارت است از کل پیچیده ای شامل دانش، باور، هنر، اخلاقیات، قانون، رسوم و دیگر قابلیت ها و عاداتی که انسان به عنوان یک عضو جامعه به دست آورده است. صاحبنظران بعدی بیش از ۳۰۰ تعریف را برای فرهنگ شناسایی کردهاند. در بیشتر این تعاریف به فرهنگ به عنوان سرمایه و دارایی های اجتماعی نظر دارند (اینکلز و لوینسون، ۱۹۶۹). فرهنگ ها را میتوان آموخت و آن را کسب کرد. فرهنگ می تواند بازتاب الگوهای فکری، نحوه ابراز احساسات، اعمال (هریس، ۱۹۸۷)، عکس العمل ها (کلاک هان، ۱۹۵۱)، ارزشها و ایده ها و دیگر نظام های معنی دار نمادین (کروبر و پارسونز، ۱۹۵۸) باشد. ایده اصلی این است که فرهنگ مفهومی انتزاعی دارد و برگرفته از رفتار عینی و ملموس است. اساساً فرهنگ با نمادها انتقال می یابد و این نمادها ترکیبی از دستاوردهای شخصی گروه های انسانی شامل مظاهر موجود در قالب مصنوعات است (کلاک هان، ۱۹۵۱).
۲-۴ - تعاریف فرهنگ سازمانی[۱]
میر کمالی: ((فرهنگ سازمانی عبارت است از الگوی رفتاری غالب در بین افراد یک سازمان که بر اساس ارزش ها، اعتقادات، عادات افراد پدید آمده و مورد حمایت اکثریت افراد قرار می گیرد و تحت تأثیر عواملی چون نظارت، کنترل، ارتباطات، مشارکت، تعارض، همکاری، رعایت ارزش های اجتماعی و نظایر آن قرار دارد)) (استاد حسنلو، ۱۳۹۰).
اسمیر سیچ، فرهنگ سازمانی را چنین تعریف می کند: ((فرهنگ سازمانی مجموعه ای از ارزش های کلیدی، باورهای راهنما و تفاهم ها که در اعضای یک سازمان مشترک بوده و بخش اساسی و نانوشته سازمان را نمایان می سازد)) ( سلیمانی، ۱۳۸۰).
لوییس، فرهنگ سازمانی را چنین تعریف می کند: ((مجموعه ای از دریافت ها و تفاهم های مشترک برای سازمان دادن کنش هاست که زبان و دیگر محمل های نمادی برای بیان تفاهم مشترک به کار می رود)) (ایران زاده، ۱۳۷۷).
استانلی دیویس، فرهنگ سازمانی را چنین تعریف کرده است: ((فرهنگ سازمانی الگویی از ارزشها و باورهای مشترکی است که به اعضای یک نهاد معنی و مفهوم می بخشد و برای رفتار آنها در سازمان دستورهائی فراهم می آورد)).
پیترز و واترمن، فرهنگ را “مجموعهای از ارزش های مشترک غالب و دارای ارتباط منطقی که با وسایل نمادین مانند داستان ها، افسانه ها، حکایت و کلمات قصار مبادله می شود"، تعریف کرده اند (عاقل، ۱۳۸۳).
دنیسون، فرهنگ سازمانی را “کاربردی برای تعیین ارزش ها، اعتقادات، فرضیات و شیوه های مشترکی می داند که نگرش و رفتار اعضا را در سازمان شکل می دهد و سپس هدایت می کند” (دنیسون، ۲۰۰۶).
کریس آرجریس، فرهنگ سازمانی را نظامی‏ زنده می ‏خواند و آن را در قالب رفتاری که مردم‏ در عمل از خود آشکار می‏ سازند، راهی که به طور واقعی می ‏اندیشند و احساس می ‏کنند و شیوه‏ ای که‏ به طور واقعی با هم رفتار می ‏کنند، تعریف می‏کند. ادگارشاین، نیز معتقد است که “فرهنگ سازمانی، الگویی از مفروضات بنیادی است که اعضای گروه‏ برای حل مسایل مربوط به تطابق با محیط خارجی‏ و تکامل داخلی آن را یاد می‏ گیرند و چنان خوب‏ عمل می ‏کند که معتبر شناخته شده، سپس به‏ صورت یک روش صحیح برای درک، اندیشه و احساس کردن در رابطه با حل مسائل به‏ اعضای جدید آموخته می ‏شود” (دنیسون، ۲۰۰۶).
به عقیده پژوهشگر دیگری، فرهنگ سازمانی‏ عبارت است از: ((اندیشه مشترک اعضای یک‏ سازمان که آن را از سازمان دیگر متمایز می ‏کند)).
این پژوهشگر می ‏نویسد: فرهنگ:

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 25
  • 26
  • 27
  • ...
  • 28
  • ...
  • 29
  • 30
  • 31
  • ...
  • 32
  • ...
  • 33
  • 34
  • 35
  • ...
  • 163

جستجو

  • منابع کارشناسی ارشد در مورد : الگویی برای ...
  • دانلود فایل پایان نامه با فرمت word : دانلود مطالب پژوهشی در رابطه با تأثیر نوع مواد غذایی ...
  • دانلود مطالب پژوهشی در مورد پیوند ادبیّات با اقتصاد ...
  • منابع علمی پایان نامه : دانلود فایل های پایان نامه در مورد تدوین و ...
  • دانلود پایان نامه درباره : برنامه ریزی بهره برداری ...
  • طرح های پژوهشی انجام شده در مورد بررسی تاثیر چابکی سازمان ...
  • طرح های پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاه ها در مورد شبیه‌سازی رایانه‌ای رشد ژنتیکی صفت ...
  • دانلود فایل پایان نامه با فرمت word : نگارش پایان نامه در رابطه با بررسی عوامل پیش ...
  • پژوهش های کارشناسی ارشد درباره تاثیر ارائه مجدد ...
  • پروژه های پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاه ها با موضوع بررسی تاثیر تدوین و پیاده ...
  • منابع کارشناسی ارشد با موضوع ارتباط علّی شایستگی با خودکارآمدی رهبری ...
  • دانلود منابع پژوهشی : منابع پایان نامه در مورد رابطه بین مدیریت دانش و ارتباطات ...
  • منابع مورد نیاز برای پایان نامه : منابع دانشگاهی و تحقیقاتی برای نگارش مقاله الگوسازی قرآن کریم در مواجهه ...
  • نگاهی به پژوهش‌های انجام‌شده درباره آنالیز شاخص های اقتصادی و ...
  • دانلود پایان نامه با فرمت word : منابع دانشگاهی و تحقیقاتی برای نگارش مقاله بررسی تاثیر مدیریت زمان و نقش ...
  • منابع علمی پایان نامه : دانلود پروژه های پژوهشی با موضوع تدوین-راهکارهای-بهبود-ارتباطات-بین-سازمانی-با-تمرکز-بر-فناوری-اطلاعات-و-ارتباطات-در-دستگاه های-اجرایی-شهرستان-هندیجان- ...

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان