“
بال۱(به نقل از زارع، ۱۳۷۴) مـعتقد اسـت که «یکی از مسائل مهمی که درزمینهی ایـجاد مـحیط مناسب و منضبط آمـوزشی تـأثیر مستقیم دارد، جوّ عاطفی حـاکم بـر کلاس است که حاصل روابط متقابل شاگردان و معلم با یکدیگر هست. موس (۱۹۷۴) در بررسی عوامل مؤثر بر کیفیت جو کلاس، به ماهیت ارتباط بین معلم و دانشآموز تأکید داشته است.
تحقیقات کیلن نشان داده است که زمانی که معلمان همدلی و توجه مثبت بیشتری را به دانشآموزان ابراز میکردند، دانشآموزان با مدرسه، معلمان وهم کلاسیهایشان بهتر سازگارمی شدند، همدلی بادانش آموزان و درک آن ها به معنای ایجاد محیطی در کلاس است که در آن یادگیری صورت میپذیرد. (کیلن،۱۹۹۸).
۲-۴-۳ -روابط دانش آموز-معلم
الهام پور (۱۳۸۱)بیان کرد برقراری رابطه مثبت معلم بادانش آموزان در کلاس درس را با نوع روشهای تدریس معلمان در کلاس درس در ارتباط قرار دارد. سبک ارتباطی منفی شیوهای استکهدرآن معلمان نسبت به حرفه خود بیعلاقه، مردد وناراضی هستند و این نارضایتی و تردید به معلم اجازه نمیدهد تا بادانش آموزان ارتباط مناسبی برقرار نمایند به عبارت دیگر تردید و نارضایتی باعث میشود که معلم با شیوه پرخاشگرانه بادانش آموزان برخورد کند وسعی بر تسلط بر دانش آموزان در کلاس درس با شیوهای پرخاشگرانه داشته باشند در این سبک معلمان حس همکاری تشریکمساعی پایین را در برخورد بادانش آموزان به کارمی بندندومقررات و قوانین خشک وبی روح در کلاس حاکم میکنند.
مهر محمدی (۱۳۸۳)، معلم ایده آل را فردی میداند کـه ضـمن بکـار گیـری هوشمندانه دستاوردهای پژوهشی، با اتکا به درونفکنی، دریافتهای شهودی، بـصیرت آنـی و خلاقیـت، بـه خلق و تولید دانش حرفهای بپردازد. معلم ایده آل، یک معلم تجربی است و تلاش میکند، حتـی در جریان تدریس آگاهانه به رفع کمبودها و نارساییها همت گمـارد. همچنـین وی بـا توجـه بـه دیدگاه خودشکوفایی بیان میکند که معلم به هر یک از دانش آموزان به عنوان یک انسان و نه به عنوان عضوی از یک گروه یا کلاس، نگاه کند؛ یعنی باید به فرد آنان از زاویهی فردیت و وجوه متمایزی که ممکن است با دیگران داشته باشند، بنگرد.
افزون بر این، معلمان بایـد بتواننـد روابـط انسانی و عاطفی بسیار نزدیکی بین خود و دانش آموزان برقرار کننـد در غیـر ایـن صـورت از برداشتها، ادراکها، تجربه ها و تلقیات دانش آموزان نسبت به محتوای آموزش باخبر نمیشو دو تا معلم در تجربه یکایک دانش آموزان حضور نیابد، از درک چنین تجربهای عاجز خواهد ماند (نادری و سیف نراقی،۱۳۸۸).
در تلاش برای درک بهتر رابطه دانش آموز-معلم، برخی از مطالعات مستقیماً روی بعضی ویژگیهای رابطه دانش آموز-معلم متمرکزشدهاند. چندین دهه پیش (بار،۱۹۵۸) و بعدازآن (گود و بروفی،۱۹۹۵) ویژگیهای معلم را که به نظر دانشآموز دوستداشتنیترند شناسایی کردند ازجمله ملاحظه، شادابی و صبر و حوصله. (بولز و همکاران،۱۹۹۰) به اهمیت وضع انتظارات و توقعات بالا به هنگام کار بادانش آموزان مناطق فقیرنشین اشاره کردند.
یاکوبسون (۲۰۰۰) دریافت که در گام اول ایجاد یک نوع محیط خوب، شناسایی تکتک دانشآموزان بود تا بدینوسیله معلم شانس بیشتری برای برقراری یک رابطه مثبت با آن ها داشته باشد. برگر (۱۹۸۹) معتقد است که بررسی نحوه تعامل معلم بادانش آموزان و میزان آن با پیشرفت تحصیلی از موضوعاتی است که همواره موردتوجه سیاستگذاران نظام آموزشی، معلمان، مدیران و متصدیان آموزشوپرورش و همینطور اولیای دانش آموزان بوده است.
هانتلی[۹۱] (۲۰۰۳) یادآور شد که سبک ارتباطی معلم بادانش آموزان در کلاس درس یکی از ۵ توانمندیهای حرفهای مورد نیازمعلمان در فرایند یاددهی –یادگیری است. تدارک محیطی مناسب برای فراگیران یعنی ایجاد محیط مملو از انصاف پذیرش، اعتماد، همکاری و صمیمیت را از صلاحیتهای موردنیاز معلمان در فرایند یاددهی – یادگیری است.
به زعم آوالوز[۹۲] (۲۰۰۵) ازاینرو معلم اثربخش صرفاً معلمی نیست که بهخوبی برنامهریزی کند بلکه فردی است که به طور منطقی بادانش آموزان رابطه برقرار نماید.
تمبرلی، ویلسون، بارار، فانک (۲۰۰۷) سبکهای ارتباطی معلم را بادانش آموزان را به دودسته مثبت و منفی تقسیم نمودند.
ویلز، کرتون، لیوی، هوی میرز (۱۹۹۳) استنباط این محققان بر یک رویکرد تیپ شناسی بناشده بود که بر سبکهای ارتباطی متفاوت متمرکز بود و فرضشان آن بود که اثر هر عمل در جزء به ترتیب به همه عوامل دیگر وابسته است. به اعتقاد این محققان تفاوت در ترکیب عناصر اصلی سبکهای ارتباطی (از قبیل بانفوذ بودن، منعطف بودن، منفعل بودن و خشن بودن) تغییراتی در چگونگی پاسخهای دانش آموزان نسبت به معلمان ایجاد میکند. سبک ارتباطی مثبت شیوه های ارتباطی است که در آن کنترل دانش آموزان پذیرش و پاسخدهی به نیازهای آنان (محبت) در سطح بالا است. معلمان در این روش پذیرنده و پاسخدهنده هستند.
زولقی (۱۳۸۸) در مطالعه خود دریافت لازم است مشکلات روابط معلم – دانشآموز را از اولویتهای موردمطالعه در فرایند یاددهی – یادگیری[۹۳] قرار گیرد.
تلخابی، عباسی، لشکری (۱۳۸۹)بیان میکنند مسلم است که چگونگی کیفیت رابطه معلم و دانشآموز تا حد زیادی روی یادگیری او تأثیر میگذارد به عنوانمثال وقتی معلمان خود را دوست میداشتیم یا به آن ها عشق میورزیدیم در خواندن درسهایشان سعی و تلاش بیشتری میکردیم و بیشتر یاد میگرفتیم. رفتار میان فردی و خوب بودن او از جنبههای مهم از محیط کلاس هستند.
به زعم البرزی (۱۳۸۶) معلم از اینکه دانشآموز چگونه یاد میگیرد، میفهمد و احساس میکند آگاه است به نیازها، ترجیحات و دلبستگی ها ی[۹۴] دانشآموز اهمیت میدهد و در رابطه گرم صمیمانه و منطقی با شیوه های غیر کنترلی و غیر تهدیدکننده[۹۵] به آموزش میپردازد هنگامی که رابطه معلم بادانش آموز سازنده وموثر باشد معلم هم فراهمکننده و هدایت کننده فرصتهای یادگیری، هم عامل اساسی در ارضاء دلبستگیها و نیازها وهم پرورشدهنده مهارتهای اساسی وباورهای اسنادی در دانش آموزان است (ریو، جانگ هاردی، امرا[۹۶]،۲۰۰۵).
به نظردیویس وهمکارانش ، دانشآموزانی که احساس میکنند معلمانشان در مدرسه آن ها را حمایت میکنند دارای عزتنفس بالاتری بوده وعلاقمندند که معلمان خود را راضی کنند روابط گرم و اعتمادبخش[۹۷] بین معلم و دانشآموز کلید اساسی در محیطهای کلاسی که دانش آموزان در آن احساس راحتی مینمایند و وارد بحثهای خلاقانه و روشنفکرانه میشوند، میباشند (دیویس،۲۰۰۳؛ ترنر؛ مایرز، کوکس، لوگان، دی سنتیو ونوماس[۹۸]، ۱۹۹۸؛ مایر، آندمن ومیدگلی، گرین وگنگ[۹۹]، ۲۰۰۲).
“