تعریف
مقوله
میل و اشتیاق برای گذشته (۷۸).
حالتی مشتاقانه که بوسیله شئی، صحنهای، بویای یا قطعهای از موسیقی ارتقا مییابد (۹۹).
سلیقهای است (علاقه کلی، نگرش مثبت یا اثر مطلوب) نسبت به مقصودی (انسان، اماکن، تجربیات و یا اشیا) که وقتی فرد جوانتر بوده (در اوایل بلوغ، در دوران بلوغ، در دوران کودکی و یا حتی قبل از تولد) بیشتر رایج بوده است (محبوبیت، مد روز و یا توزیع گسترده) (۱۴).
حالتی احساسی که در آن فرد برای تصویر آرمانی یا نسخهای با اهمیت از دوره زمانی گذشته میل و اشتیاق نشان میدهد (۹۱).
میل و اشتیاقی احساسی یا تلخ و شیرین برای تجربه، محصول و یا خدمتی مربوط به گذشته (۸۶).
حالت، احساس و یا هیجانی مثبت و پیچیده که بوسیله بازخورد از چیزی (اشیاء، افراد، تجربیات و خاطرات) مرتبط با گذشته بوجود می آید (۸۹).
میل و اشتیاق (علاقه کلی، نگرش مثبت یا اثر مطلوب) نسبت به چیزی (انسان، اماکن، تجربیات و اشیا) که برخواسته از دوران جوانی فرد (تجربه شخصی) یا به صورت نیابتی و شاید هم از طریق اجتماع و یا رسانه (تجربه نیابتی) میباشد (۱۲).
زمانی
احساس و محرک
جامع
زمان و احساس
جامع
جامع
جامع
ابعاد نوستالژی: تجربه نوستالژیکی
به منظور ارائه اطلاعات بیشتر در مورد تجربه نوستالژیکی، شرح کاملتر ابعاد مرتبط با نوستالژی در تعاریف ارائه شده لازم است. این ابعاد، نوستالژی شخصی و جمعی، تجربه شخصی (دست اول) و نیابتی (دست دوم)، واقعی و ساختگی و احساسات منفی و مثبت را شامل می شود.
نوستالژی شخصی در مقابل نوستالژی جمعی
نوستالژی شخصی: نوستالژی شخصی (۷۸، ۱۳، ۹۱)، نوستالژی خصوصی (۶۹، ۹۶)، گذشته مربوطه (۱۳) و نوستالژی واقعی (۸۶) همگی واژه های مترادفی میباشند. در این پژوهش واژه نوستالژی شخصی برای اشاره به خاطرات ایدهآل شخصی مربوط به گذشته مورد استفاده قرار خواهد گرفت. از آنجا که نوستالژی شخصی از یک تجربه شخصی شکل میگیرد، مشخصههای نوستالژی شخصی نسبت به نوستالژی نیابتی ویژهتر، شخصیتر و مرتبطتر میباشند (۱۰۰). دوران کودکی فرد (۶۹)، فضای خارج از خانه یا دنیای طبیعی (۶۹)، خاطرات ورزشی (۹۶)، تجارب گذشته خانوادگی (۱۰۱) و مواد غذایی (۹۱) مواردی هستند که مبنای نوستالژی شخصی را تشکیل می دهند. این لیست برای نوستالژی شخصی جامع نیست. از آنجا که اثرگذاری محرکهای نوستالژی از فردی به فرد دیگر فرق می کند، پس درست کردن چنین لیستی امکان پذیر نیست (۶).
نوستالژی جمعی: نوستالژی جمعی میل واشتیاقی نسبت به گذشته است که متقابلا برای یک فرهنگ، نسل و یا ملتی قابل درک است (۱۰۲). نوستالژی جمعی را میتوان دقیقا مثل نوستالژی شخصی از طریق نشانهها، اشیاء، تجارب و یا اشخاص نشان داد. با این وجود نوستالژی جمعی باید بر توده مردم تاثیر بگذارد. برای مثال، تصویر مشعل المپیک محرکی برای تجربه نوستالژیکی جمعی است (۲۵).
نوستالژی جمعی در تعریف نسل افراد نقش بارزی دارد. به این دلیل که، نسلها بوسیله تاریخ و گروه های مردمی وابسته به آیتمهایی از تاریخ بوجود میآیند که نشاندهنده آن نسلها هستند (۷۸). ورزشها در ایجاد نوستالژی جمعی در میان نسلها نقش پررنگی دارند. اشنایدر (۱۹۹۱) رویدادها، تیمها و افراد مربوط به دوره های زمانی خاصی را به عنوان جنبه های نوستالژی جمعی معرفی می کند. همچنین محققان دریافتهاند که نسلها برای سالنهای ورزشی حس نوستالژیکی جمعی دارند (۱۰۳).
در مقایسه نوستالژی شخصی و جمعی، نوستالژی شخصی بر محیط کوچکی تمرکز دارد، در حالی که نوستالژی جمعی بر محیط بزرگی تمرکز دارد (۹۶). با این وجود، تجربه نوستالژیکی همیشه به شخصی و جمعی محدود نمی شود، و در حقیقت بعضی وقتها می تواند شامل هر دوی آنها باشد (۷۸). برای مثال، برای بیشتر هواداران بیسبال سرود “مرا به بال گیم (بازیهای توپی) ببر” نشانهای از نوستالژی جمعی است که هواداران بعضی اوقات آن را در طول بازی میخواندند. اگرچه، این سرود هم می تواند یکی از نشانه های نوستالژی شخصی باشد در صورتی که خاطره فردی مثل خوردن شکلات با قاشق چوبی حین نگاه کردن بازی بیسبال همراه با خانواده هنگام بچگی را برانگیزاند.
تجربه شخصی (دست اول) در مقابل تجربه نیابتی (دست دوم)
بعد دیگر نوستالژی که برای درک تجربه نوستالژیکی حیاتی است میزان آشنایی فرد با شئی، شخص و یا تجربه نوستالژیکی است. بعضی محققان معتقدند افراد در طول زندگیشان فقط در دوره زمانی خاصی میتوانند حس نوستالژیکی داشته باشند (۷۸، ۱۳). این تجارب شخصی مثالی برای نوستالژی شخصی میباشد. دیگر محققان معتقدند که فرد می تواند تجربه نوستالژی نیابتی را از تجارب دیگران داشته باشد؛ نوستالژی برای چیزهایی که تجربه مستقیمی از آن ندارد (۱۰۴، ۱۲، ۷). کاملا محتمل است که در شدت تجربه نوستالژیکی برای تجربه شخصی و نیابتی تفاوتهایی وجود دارد.
نظر به اینکه شخصیت نوستالژیکی این پژوهش علی کریمی میباشد و تمام آزمودنیها دوران بازیگری و فعالیت وی در فوتبال را به خاطر دارند پس مبنای پژوهش نوستالژی شخصی است.
علی کریمی
آنروزها که هیچ کس انتظار نداشت زمینهای فوتبال، حتی یک تکه چمن سبز هم داشته باشند، در آخرین روزهای تلویزیونهای سیاه و سفید، بازیکنی پیدا شد که به راز توپ آشنا بود. جوانی با صورت سرد که مثل یک سوارکار روی یک اسب سرکش، میتاخت. ما سرخوش از جامجهانی ۹۸ فرانسه هنوز پوسترهای خداداد عزیزی، کریم باقری، حمید استیلی، مهدی مهدویکیا و احمدرضا عابدزاده را به دیوار میزدیم که نوبت وی فرا رسید. او چند ماه بعد از یک آشوب فوتسالی، با همان روح عاصی، مثل همان روزهای اول در سالن آزادی بازی به بازی همه را دریبل زد تا از روزنههای گوش و چشم، خودش را به قلب ما برساند. او کسی نبود به جز علی کریمی. زمانی که نیمکت ورزشگاه آزادی فلزی بود و علی پروین سرمربی پرسپولیس بود. سکوهای ورزشگاه آزادی ساعت سه بعدظهر روزهای وسط هفته هم خالی نبود. زمانی که روزی هزار نفر سر تمرین تیم مورد علاقه خود میرفتند. روزهایی که بازیکنی بود که با برش عرضی زمین توپ را با هنرنمایی به دروازه تیم حریف میرساند و هواداران را به وجد می آورد، این بود علی کریمی. آخرین گل کوچک بازی که خودش را برای تئوریهای فلسفی فوتبال آماده میکرد.
داستان سریع آغاز شد و به نقطه اوج رسید جایی که در اولین دوره حضورش در تیم ملی در فینال، برابر کویت در نقش دفاع چپ با زیبایی خاصی گل زد، فراموش کرده بودیم که تازه شش ماه بود که این بازیکن کشف شده بود. این فراموشی کار دست ما داد و وی در یک طغیان عجیب در یک بازی نه چندان مهم داور را ناکار کرد و یک سال از میادین فوتبال حذف شد. بعد محرومیت یکساله کریمی سر از تیم الاهلی امارات درآورد، جایی که گزارشگرهای عربی دوست داشتن توپ به او برسد تا از هنرنماییهای او لذت ببرند و به سبک خودشان شوف شوف (بنگرید بنگرید) کنند و لقب “ساحر الایرانی” را به او بدهند. لقبی که بعدها به جادوگر آسیا و مارادونا آسیا تبدیل شد. کریمی در آرامش دبی خودش را پیدا کرد و با حضور بلاژویچ تبدیل به ستاره تیم ملی شد، اگرچه به سد محکمی به نام ایرلند جنوبی خورد و دستش از جام جهانی ۲۰۰۲ کره و ژاپن کوتاه ماند.
در همین روزها بود که کریمی به عنوان چهارمین ایرانی جایزه مرد سال فوتبال آسیا را گرفت. با گرفتن این جایزه زمان پرواز وی از دبی به مونیخ فرا رسیده بود. کریمی در بایرن مونیخ عالی شروع کرد و با وجود همه بدشانسیها و موانع دیگر خودش را به سرمای مونیخ تحمیل کرد و در ترکیب ثابت این تیم قرار گرفت. اما یک مصدومیت باعث شد که کریمی از روزهای اوج فاصله بگیرد. کریمی فصل بعد را نیز در بایرن ماند و سپس به قطر رفت و دوباره و دوباره به خانه خودش برگشت. یادمان هست که بعد از برگشت به پرسپولیس ورزشگاه آزادی دوباره رنگ قرمز صد هزاری را به خودش دید (بازی با پگاه گیلان)، همچنین یادمان هست که دو بازی بعد از آن، در داربی سرخابیهای تهران گلی زد که محبوبیت وی را دو چندان کرد. بعد به استیل آذین رفت و آنجا هم درخشان ظاهر شد. جایی که وقتی در بازی مقابل پرسپولیس اخراج شد، لباس استیل آذین را درآورد و لباس پرسپولیس را به هواداران نشان داد تا از این طریق به هواداران نشان دهد که قلبش برای پرسپولیس و طرفداران پرسپولیس میتپد. سپس در یک غافلگیری به شالکه رفت و بعد از مدتی دوباره به پرسپولیس برگشت و دو سال در جمع قرمزها ماند. دو فصل بدون جام، که در نهایت با یک خداحافظی احساسی به پایان رسید. و اما فصل اخر، وقتی که از تهران به تبریز رفت تا قلبهای مملو از عشق تراکتوریها را به دست آورد. و در نهایت از قطار تیم ملی، برای جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل جا ماند تا با وجود فتح یک جام چیزی که کمتر برای وی اتفاق افتاده بود به خداحافظی فکر کند، و با یک خداحافظی به سبک خودش کفشهایش را آویزان کرد. تا کلمه حیف از نهان فوتبالدوستان برآید. حیف که شاید کسی رو دستش نیاید. کسی که در زمین فوتبال هیچ وقت دنبال قهرمان شدن نبود، هیچ وقت دنبال اول شدن ندوید، هیچ وقت با پیشنهادهای پر زرق و برق مهیج نشد.
به درود آقای کریمی، ما چراغها را روشن نگه میداریم برای بچههای نسل هاوش و هیرسا تا یادشان نرود روزی دلخوشی فوتبالدوستان جادوگری بود که هشت میپوشید.
در زیر نظر چند فوتبالیست، مربی و بزرگان فوتبال دنیا در مورد اعجوبه تکرار نشدنی فوتبال آسیا را میآوریم که سندی باشد برای دلیل انتخاب ما:
فرانس بکن باوئر : کریمی یک بازیکن حرفه ای است. از اینکه در بایرن مونیخ حضور دارد خوشحال هستم.
فیلیکس ماگات :اگر کریمی از ابتدا در اروپا بازی میکرد بایرن مونیخ توانایی مالی برای خرید او را نداشت.
میشائیل بالاک : کریمی بازیکن با کلاسی است.
فیلیپ لام : کریمی بازیکنی سرشار از تکنیک است. اما از نظر روحیه و ایجاد انگیزه او بازیکن متفاوتی است. او گاهی از این حیث در اوج قرار میگیرد و گاهی هم برایش خیلی این موضوعات اهمیت ندارد.
روی ماکای : کار کریمی با توپ باور نکردنی است.
اوون هارگریوز : کریمی قابلیت های تکنیکی بالایی دارد.
سباستین دایسلر : کریمی بازیکن بزرگ و لایقی است و استاندارد های لازم برای بازی در سطح اروپا را دارد. از اینکه نیمکت نشین او هستم ناراحت نیستم.
مهمت شول : کریمی یک فوتبالیست عالی است. او چهره آرامی دارد و یک بازیکن با اخلاق به شمار میرود.
حسن صالح حمیدزیچ : بازی در کنار کریمی لذت بخش است
میروسلاو بلاژویچ : کریمی استعداد و شرایطی را داشت که شایسته بازی در رئال مادرید و بارسلونا است. او اگر ایرانی نبود در بارسلونا یا رئال مادرید بازی می کرد.
نوستالژی نیابتی: نوستالژی نیابتی (۱۰۵)، که با عناوین نوستالژی شبیهسازی شده (۸۶) و نوستالژی بین فردی (۱۳) نیز شناخته می شود؛ اشتیاقی برای گذشته است که ماحصل تجربه شخصی فرد نیست. در حوزه نوستالژی نیابتی بین زمان و تجربه تمایز وجود دارد. فرد برای چیزی حس نوستالژی پیدا می کند که قبل از زندگی شخصی او روی داده است (۱۰۵) یا فرد می تواند برای چیزی که تجربه مستقیمی از آن ندارد به سادگی حس نوستالژیکی پیدا کند. بنابراین با نوستالژی نیابتی، خاطرات افراد نه تنها زمان گذشته زندگی خود فرد را بلکه کل تاریخ گذشته را در برمیگیرد (۱۰۶).
همانطور که قبلا بحث شد، شیوه های متفاوتی برای کسب اطلاعات درباره رویدادهای وجود دارد که فرد تجربه مستقیمی از آنها ندارد. نمونه ای از این شیوه ها داشتن حس نوستالژیکی نسبت به شئی، شخص، مکان و یا تجربه از طریق عشق ورزیدن به فردی خاص (۸۶)، خانواده یا دوستان (۱۲، ۱۳، ۹۶) و رسانه (۱۲، ۹۶) می شود. اشنایدر به این نتیجه رسید که افراد مسن اطلاعات خود را درباره چیزهایی که در موزه یافت می شود به جوانترها می دهند، بنابراین جوانان میتوانند با همراهی آنها درباره خاطرهای جمعی اطلاعاتی کسب کنند. این خیلی مهم است زیرا نشان میدهد که خاطرات و احساسات با همدیگر در ارتباط هستند، و احتمالا بر روی حس نوستالژی گیرنده داستان در آینده تاثیر می گذارد. همچنین یافتههای مطالعات فایرلی (۲۰۰۳) تاثیر نوستالژی نیابتی را نشان میدهد. پژوهش او تاثیر روایت داستان بوسیله اعضای سابق گروه برای اعضای جدید گروه را بررسی کرد. یافته ها نشان داد اعضای جدید گروه در نوستالژیک شدن برای چیزهایی که گروه در گذشته تجربه کرده بود واکنش مثبت نشان دادند، اگرچه اعضای جدید گروه حوادث و رویدادهای گذشته را تجربه نکرده بودند.
واقعی در مقابل تصنعی
قسمتی از نوستالژیک شدن قادر بودن برای بازگویی تجربیات است. در این شرایط راه و روش بازگویی خاطره گذشته ممکن است همیشه درست نباشد. در حقیقت، خاطرات را میتوان از طریق واقعیسازی فیلتر کرد که غالبا رنگین کردن عینک[۶۲] نامیده می شود، بطوری که خاطرات را نسبت به آنچه اتفاق افتاده است مثبتتر بازگویی کنیم (۹۹، ۱۳، ۸۹، ۹۱، ۱۰۷). داویس معتقد است که اگر احساسات منفی در مورد گذشته برجسته شود، فرد سعی می کند این احساسات را از طریق نگرشی مثبت، مانند شوخطبعی پنهان کند. این واقعی سازی برای مصون نگهداشتن فرد انجام میگیرد (۱۰۸).
احساسات مثبت در مقابل احساسات منفی
تجارب نوستالژیکی واکنشهای احساساتی پیچیده را شامل می شود (۸۹) و به احساسات مرتبط با گذشته اشاره دارد (۹۹، ۸۶). احساسات ناشی از تجارب نوستالژیکی می تواند هم مثبت باشد هم منفی.
در حال حاضر، معمولا نوستالژی را به گونه ای تعریف می کنند که به احساسات مثبت بیشتر از احساسات منفی ربط دارد (۱۷). احساسات مثبت می تواند در طیفی قرار گیرد که از شادی تا محبت متفاوت است. احساسات مثبت شامل لذت، شادی، رضایت، نیکی، خوشبختی، ملایمت، قدردانی، بیگناهی، علاقه و عشق می شود (۷۸، ۸۹).
بعد منفی آن زمانی است که فرد به گذشته فکر می کند، او ممکن است حس علاقه یا حس از دست دادن چیزی در گذشته را درک کند که نمیتواند برای آن جایگزینی پیدا کند (۸۹). حس منفی مرتبط با نوستالژی با دردی که معمولا مرتبط با از دست دادن یک عزیز است قابل مقایسه نیست (۶۹). در عوض، شدت چیزهای که از دست میدهیم کمتر است و قابل کنترل است (۶۹). همچنین حس منفی ایجاد شده مرتبط با از دست رفتهها می تواند حس تلخ و شیرینی باشد (۸۶). حس مثبت و در عین حال منفی تجربه تلخ و شیرین در همان زمان است. برای مثال، یک مادر حس نوستالژیکی برای زمانی که بچهاش نوزاد بوده دارد و با این فکر خوشحال می شود که سن بچهاش کاهش یافته ، اما در عین حال غمانگیز است زیرا او میداند که دیگر هرگز بچهاش دوباره به نوزاد تبدیل نمی شود.
با این وجود در مطالعات اخیر به این نتیجه رسیدند که احساسات مثبت، منفی و تلخ و شیرین را میتوانند با نوستالژی در ارتباط باشند (۶۹؛ ۸۹؛ ۲۰)، غالبا تجارب مثبت بیشتر از تجارب منفی هستند بدین ترتیب، به احتمال زیاد برای هر فردی منفعت نوستالژی بیشتر از زیانش است (۱۷)، پس به احتمال زیاد در تغییر حالت فرد از حالت منفی به حالت مثبت بیشتر از عکس این مهم تاثیرگذار خواهد بود.
در تبلیغات، آگهیهای نوستالژیکی بیشتر برای ایجاد برخی احساسات منفی به کار گرفته شده است (۲۰). اگرچه، احساسات منفی تولید شده اثری بر روی نگرش افراد نسبت به تبلیغات نداشته است. با اینکه پاسخهای منفی اثری بر روی مشتری ندارند، اما هولاک و هاولنا (۱۹۹۸) پیشنهاد می کنند که باید سعی بازاریابان در جهت کاهش حس از دست رفته باشد که با تجارب نوستالژی مرتبط است و نباید تلاش آنها در این راه به برندهای موجود در بازاریابی نوستالژی آسیبی برساند. برای مثال، استفاده از رخداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در تبلیغات ایده خوبی نیست، چرا که می تواند احساس منفی بیش از حد شدید ایجاد کند.