مراحل ایجاد وفاداری از شناخت اولیهاغاز و به درک و احساس نزدیک عاطفی میرسد و سپس به برقراری ارتباط معناداری خواهد رسید. برندها میتوانند با مشتریان خود ارتباط برقرار کنند هنگامیکه مصرفکننده در زندگی روزمره خود به دنبال برندی خاص جهت برآوردن خواستههایش اقدام میکند به دنبال نامی است که رضایت او را جلب کند. این همان ارتباط بین برند و مشتریان است که به صورت وفاداری برند مطرح میشود که از موضوعات مهم پژوهش در مدیریت برند است.
-
- اعتبار برند و وفاداری برند
برند یکی از ابزارهای ارتباطی مهم در مجموعه مدیریت ارتباط با مشتری محسوب میگردد و به دو دلیل برای مشتریان ارزشمند است. اول اینکه ریسک مصرفکننده را کاهش میدهد و دوم در هزینههای تصمیمگیری صرفه جویی می کند. برند در یک رابطه طولانی مدت باعث میگردد که خریدار و فروشنده به یکدیگر تعهد پیدا کنند لذا برند میتواند به عنوان ابزار دفاعی به کار رود که مشتریان کنونی را حفظ کند و به عنوان ابزار تهاجمی به کار رود که مشتریان جدیدی را بدست آورد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
وفاداری، واکنش رفتاری نسبتا متعصبانه ای (در خرید یا توصیه) است که فرد در طول زمان نسبت بهیک نام تجاری پیدا میکند و باعث میشود که فرآیندهای تصمیم گیری و ارزیابی از بین مجموعه نامههای تجاری دیگری که در ذهن دارد، گرایش خاصی نسبت بهان نام تجاری پیدا میکند. این واکنش تابعی از فرآیندهای روانشناختی و ذهنی است (قویدل،۱۳۹۳).
وفاداری به برند تاثیر از رضایت یا نارضایتی مشتری از برند در طول زمان و همین طور کیفیت محصول یا خدمات است.
۲-۲-۳-۳-اهمیت برندسازی در بانکها
در سال ۱۹۷۷ رئیس سیتی بانک دیسک بزرگی از پذیرفت و زمانی که هنوز دستگاههای خودپرداز مورد اعتماد مشتریان بانکی نبودند، با درک نقش این دستگاهها در قدرتمند ساختن برند این بانک و پیشی گرفتن از رقبا، برای نصب دستگاههای خودپرداز در سراسر نیویورک بیش از ۱۰۰ میلیون دلار هزینه کرد.
سرمایهگذاری سیتی بانک، ژانویه سال بعد به بارنشستن، هنگامیکه یک طوفان عظیم از نیویورک عبور کرد و ابری با ارتفاع ۱۷ اینچ سطح شهر را پوشاند. بانکها برای چندمین روز بسته شدند و استفاده از دستگاههای خود پرداز افزایش چشمگیری یافت.
در همان روزها بود که سیتی بانک شعار تبلیغاتی خود را آغاز کرد: «سیتی بانکهیچ وقت به خواب نمیرود. پوستر و بیلبوردهای تبلیغاتی، مشتریانی را نشان میداد که در حال تلاش برای رساندن خود به خودپردازهای سیتی بانک بودند، از آن پس تقریبا تمام بانکهای کشور شعار تبلیغاتی بانک را دنبال کردند.
به علت افزایش بانکها، انتخاب مشتریان برای سرمایهگذاری سخت است که در میان برندسازی میتواند در انتخاب کمک حال باشد.
به طور کلی و با توجه به نتایج تحقیقات گسترده در حوزه خدمات مالی، عوامل زیر بر تداعی و آگاهی از نام و نشان تجاری و در نهایت در ایجاد برندی قدرتمند در سازمانهای خدمات مالی نقشی تعیین کننده ایفا میکنند.
-دسترسی به شعبه
-فرایند ارائه خدمات
- شواهد فیزیکی شعیه
-تبلیغات تجاری
-رفتار کارکنان شعبه
اگر بانکی بخواهد به واقع بانوآوریهای گاه و بیگاه خود رقبا را به لرزه در آورد و سودآوری خود را رشد داده و فرصتهای بینهایت را پیش روی بانک خود خلق کند، بایستی سه گام زیر را پیش گیرد:
۱-فارغ از روابط و تعاملات با مشتریان خود، آنان را درک کرده و نیازهای ناگفته آنها را شناسایی کند. این به آن معناست که موقتا استراتژیها، خدمات، برند و کسب و کار خود را در وضعیت فعلی حفظ کرد. در کنار آن تکتک رفتارهای افراد جامعه، فارغ از اینکه این افراد مشتریان بالقوه او هستند یا نه، فعالیتهای روزمره آنها را در چارچوب مشخصی شناسایی و درک نماید.
وجود اعتماد درونی راسخ نسبت به تغییر در زندگی افراد و جست و جوی راههای موثر جهت بروز تاثیرات مثبت بر رفتارهای مردم جامعه، اساس نگرش این بانکها است.
۲-از محیط خدمات، بازارها و شایستگیها خود فرتر رفته، فرضیات بنیانی کسب و کار خود را به چالش کشاند. همچنین فعالیتهای روزمره سازمانی را تغییر داده، قوانین طلایی و اصلی سازمان خود را از گذشته تا، امروز رها کند و براساس آنچه از زندگی روزمره مشتریان یاد گرفته از مرزهای کسب و کار گذشته خود خارج شود. تنها تحت این شرایط یک بانک میتواند فرصتهای جدید را از طریق نوآوری نشات گرفته و از رفتارهای مردم و مشتریان شناسایی کرده و فرصتهای جدیدی را برای خود بیافریند.
به بیان دیگر، در گام دوم بانک باید بداند چگونه فضاهای جدیدی را برای فرصتهای عظیم آینده و پیش روی خود خلق کند که هیچ رقیبی در آنها وارد شده و حتی تصور آن را هم نکرده باشد.
۳-در گام سوم، بانک باید از بیرون به درون سازمان خود نگاه کند و استراتژیهای خود را براساس رفتار و نیازهای مشتریان بالقوه طراحی کند.در عرصه رقابت امروز، تلاش در جستوجوی ارضای نیازهای مشتریان و خواستههای آنها کافی نیست.
به بیان دیگر، در این گام باید بتواند برنامههای قابل اجرایی طراحی نماید که نیازهای مصرفکنندگان را بر داشته باشد و در عین حال با تحول و نوآوری در زندگی مردم و رفتار مصرفکنندگان متناسب باشد.
هدف این گام آن است که تجربیات متفاوت و متمایزی از گذشته برای زندگی مردم خلق شود به نحوی که این تجربیات متفاوت به راحتی در میان مشتریان جایی خود را پیدا کند و نیازی به صرف بودجههای کلان در برقراری ارتباطات بازاریابی و عنوان کردن ویژگیها و مزایای محصولات و خدمات برای مشتریان نباشد. تنها با اجرای این سه گام، بانکها میتوانند با موفقیت کامل، به نقاط دست یافته در بازارهای گذشته را شناسایی کرده و نوآوری موفق و چشمگیر را به بازار معرفی نمایند و با ارائه فرصت جدید رشد، کسب و کارهای آینده را از نو خلق کنند. اجرای این سه گام ساده نیست اما آنقدرها هم که تصور میکنیم، دست نیافتنی و دشوار نیست.
بسیاری از بانکها بر مبنای تجربیات گذشته و به کارگیری غرایز درست، راههای موفقیت آینده خود را شناسایی کردهاند.
مدیران ما باید بیامورند تا غرایز رهبری خود را به درستی هدایت کرده و بهرغم ماهیت متحول و پیچیدگیهای رو به رشد کسب و کار در عرصه رقابت، این غرایز را در بانکها توسعه دهند.
هدف نهایی ما، دست یافتن به بانکهایی است که در جستوجوی خلق مزیت مشتری باشند و آن چه در قالب مزیت مشتری عنوان میکنیم به چیز جز تلاقی فرصتهای نوآوری، روندها و تحولات بازار، تغییر رفتار و تجربیات مردم در زندگی و محیط کار و موفقیت بر مبنای شایستگی بانک نیست (برندسازی در بازار خدمات مالی، دکتر محمدرضا داوری و علی سلیمانی بشلی)
۲-۲-۳-۴-قوتنامه تجاری
قوت نامه تجاری مفهومی ادراکی است که از ارزش نام تجاری و نگرش مصرفکنندگان نبت به آن شکل میگیرد. نام تجاری قوی میتواند با کاهش برداشتهای منفی، در جهت گسترش برند نقش اساسی ایفا کند قوت نام تجاری منعکس کنندهی چشماندازی از تواناییها و ویژگیهای نام تجاری است که در آن، قدرت یک نام تجاری براساس برداشتهای مصرفکنندگان از نام تجاری است؛ نه ویژگیهای ذاتی و مطلق آن.
و مثل هر پیوند دیگر با نام تجاری، میتواند مصرفکنندگان را در بازاریابی و پردازش اطلاعات مربوط به ایجاد نام تجاری، متمایز کردن یک نام تجاری انتخاب نام تجاری و غیر کمک کند (شولتز،[۲۵] ۱۹۹۸).
یک نام تجاری یا شناسه موقعی دارای قوت است که بتواند رفتار مصرفکنندگانی که به آن شناسه مینگرند را تحت تاثیر قرارداده و به شکل عادی ترجیحات، گرایشها و رفتار خرید برای آن شناسه را تکراری و روزمره کند. امروزه نام تجاری جز مهم و جدا نشدنی در راهبردهای بازاریابی است و بازاریابی شناسه در قلب تجارت قرارداد (باکر و هات[۲۶]، ۲۰۰۲).
۲-۲-۳-۵-مولفهی قوت نام تجاری از دیدگاه کولین بیتز
-
- ثبات برند
ایجاد برند در بازار به صورت دراز مدت به طور معمول نمرهی بالاتری دریافت خواهد کرد که این امر به دلیل عمق وفاداری است (باتز،[۲۷] ۲۰۰۵)، تلاش بیشتر شرکتهای موفق پس از ایجاد یک برند، تثبیت موفقیت آن و همچنین فعالیتهای توسعهای برند است. با توجه به اهمیت این موضوع در جهت افزایش ارزش برند و همچنین افزایش ارزش داراییهایی نامشهود در یک بنگاه، مواد زیر میتواند سهم بسزایی داشته باشند.
۱-محدودیت تمرکز و تخصص در یک رشته یا کالای معین
۲-اولویت عملکرد عالی بر تبلیغات
۳-کوشش برای اثبات یک صنعت بارز و مهم
۴-ادعای اصالت و پیشگام بودن؛
۵-استقبال از رقابت؛
۶-خودداری از عرضهی انواع کالاها با یک نام،
۷-جذابیت و زیبایی گون (نشان تجاری)
۸-سادگی و کمهجایی نام؛
۹-جهانی بودن و جهانی شدن(کپ فریر[۲۸]، ۱۹۹۷).
وفادرای به برند و اعتماد به برند: برند یکی از ابزارهای ارتباطی مهم در مجموعه ارتباط با مشتری محسوب میگردد و به دو دلیل برای مشتری ارزشمند است اول اینکه ریسک مصرفکننده را کاهش میدهد و دوم در هزینههای تصمیمگیری صرفه جویی می کند برند در یک رابطه طولانی مدت باعث میگردد که خریدار و فروشنده به یکدیگر تعهد پیدا کنند لذا برند میتواند به عنوان ابزار دفاعی به کار رود که مشتریان کنونی را حفظ کند و به عنوان ابزار تهاجمی به کار رود که مشتریان جدید را بدست آورد.
وفادرای، واکنش رفتاری نسبتا متعصبانه ای (در خرید یا توصیه) است که فرد در زول زمان نسبت بهیک نام تجاری پیدا میکند و باعث میشود که در فرآیندهای تصمیم گیری و ارزیابی، از بین مجموعه نام تجاری دیگری که در ذهن دارد، گرایش خاصی نسبت بهان نام تجاری پیدا کنند این واکنش تابعی از فرآیندهای روانشناختی و ذهنی است. وفاداری به برند متاثر از رضایت یا نارضایتی مشتری از برند در طول زمان و همین طور، کیفیت محصول یا خدمات است (سوئینی و وایت[۲۹]، ۲۰۰۸)
۲-۲-۴-بازاریابی مستقیم[۳۰]
نوعی از بازاریابی است که مستقیما با مشتری مشکوک ارتباط برقرار میشود. در این روش افرادی که بازاریابی میشوند مستقیما از بازار هدف انتخاب میشوند. نقطه مقابل بازاریابی مستقیم، بازاریابی غیرمستقیم، بازاریابی غیرمستقیم نام گرفته است.
در این نوع بازاریابی به صورت غیرمستقیم سعی در جذب مشتری میشود مانند تبلیغات بیلبوردی که در فضاهای عمومی انجام میشود.
بازاریابی مستقیم قابل اندازهگیری بوده و قابلیت پیگیری دارد، به این مفهوم که میتوان درصد موفقیت بازاریابی را مشخص نمود، به عنوان نمونه با تقسیم افرادی که بازاریابی شدهاند به افرادی که مراجعه کردهاند، در صد موفقیت بازاریابی را تعیین کرد.