«پروردگارا ببخش و رحمت کن(که) بهترین بخشایندگانی»
پیداست که آمرزش خواهی چه اهمیت و جایگاه رفیعی نزد خداوند دارد.خداوند بدین وسیله،بندگان محبوب خود را آماده بهره وری از خوان نعم والطاف پیدا و پنهانش می سازد اینگونه دعا و تعلیم، مجال هرگونه نادانی و غفلت سیه دلی را از میان می برد و زمینه ساز تطهیر جان و ذهن آدمی می شود. از نیایش بخشش خواهانه انبیا می آموزیم،که در سلوک توحیدی نیز،بیم غرور و خود فریبی می رود و سالک حق جو باید هوشیارانه در جست و جوی آسیب شناسانه رفتارهای خود برآید.
۶-۳) دعای حضرت شعیب(ع)
شعیب علیه السلام یکی از پیامبران الهی بود که در راه ابلاغ توحید و هدایت مردم رنج ها برد و از نامردمان و پیروان شرک و شیطان مصیبت ها کشید. حضرت پس از اینکه مردم را به توبه و توحید فراخواند و از عذاب الهی که بر امّت های پیشین نازل شده و بر آنان نیز نازل می شود بیم داد و بعد از مبارزه فرهنگی خود چنین دعا می کند:
«…۴ yìÅur $uZ/u ¨@ä. >äóÓx« $¸Jù=Ïæ ۴ n?tã «!$# $uZù=©.uqs? 4 $uZ/u ôxtFøù$# $uZoY÷t/ tû÷üt/ur $uZÏBöqs% Èd,ysø۹$$Î/ |MRr&ur çöyz tûüÅsÏG»xÿø۹$# » (اعراف/۸۹)
(بارپروردگارا میان ما و قوم ما به حق داوری کن که تو بهترین داورانی). شعیب علیه السلام گفت بین ما و قوم ما و نگفت بین من و قوم من و وجه آن این بود که مؤمنین به توحید را هم ضمیمه کرده باشد چون کفار قومش،به تهدید او مؤمنین را هم تهدید کرده و به همه آنها گفته بودند: «* tA$s% _|yJø۹$# tûïÏ%©!$# (#rçy9õ۳tFó$# `ÏB ¾ÏmÏBöqs% y7¨Zy_Ì÷ãZs9 Ü=øyèà±»t tûïÏ%©!$#ur (#qãZtB#uä y7yètB `ÏB !$oYÏKtös% ÷rr& ¨bßqãètGs9 Îû $uZÏG¯=ÏB 4 tA$s% öqs9urr& $¨Zä. tûüÏdÌ»x. » (اعراف/۸۸)
( ای شعیب با تو و کسانی که با تو ایمان آورده اند از شهر خودمان بیرون خواهیم کرد یا به کیش ما برگردید گفت آیا هر چند که راحت داشته باشیم).
از این جهت او نیز مؤمنین را ضمیمه خود کرد و آنان را از قوم بریده با خود به درگاه خداوند روانه داشته و گفت: پروردگارا حق را در بین ما و قوم ما ظاهر ساز و این فراخواهی یکی از آداب دعا می باشد.
در مجموع می توان بیان نمود که درحقیقت نیایشگران نکته سنج، در حال گفت و گو با معبود خود دیگر خبری از خود ندارند و اثری از نفس نمی بینند، و اینکه رهروان حق به ما آموخته اند که به هنگام دعا و طلب، نخست به دیگران توجه کنیم و خیروعزّت و سلامت آنان را آرزومند باشیم و این بی تردید از ضرورت رهایی از قید و بند نفس اماره و تطهیر دعا از خودخواهی حکایت می کند.
۷-۳) دعای حضرت سلیمان(ع:)
سلیمان علیه السلام از پیامبران الهی بود که خداوند در قرآن کریم از وی به نیکی یاد می کند. آیه ۳۵ ازسوره ی مبارکه«ص» از آیاتی است که گفتاری از حضرت سلیمان علیه السلام را با خدایی متعال مطرح کرده است و این گفتار پس از آزمایشی است که نسبت به حضرت سلیمان صورت گرفته است، در آیه مذکور آمده است :
«tA$s% Éb>u öÏÿøî$# Í< ó=ydur Í< %Z3ù=ãB w ÓÈöt7.^t ۷tnL{ .`ÏiB üÏ÷èt/ ( y7¨RÎ) |MRr& Ü>$¨duqø۹$# »
( گفت: پروردگارا مرا ببخش و ملکی به من ارزانی دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد در حقیقت تویی که خود بسیار بخشنده ای).
ادب او این بود که: «وی در انتهای دعا، تمسک به یکی از اسم های الهی که متناسب با درخواست او می باشد،وهاب(بخشندگی فراوان) می کند سلیمان علیه السلام بهتر می دانست که درخواست اقتدار بی مانند از خداوند با مشیت و قدرت لایزال او سازگار است و این همه را نوعی بخشش دوست تلقی می کرد بدین سان نیایش گر مطمئن است که می توان فراتر از پاداش عمل و ملاک توحیدی از خداوند تمنا داشت این ارتباط نزدیک و دوستانه،برآیند حقیقت دعا می باشد که تنها نصیب انسان های سخت کوش و پاکدل می گردد»(مکارم شیرازی،۱۹/۲۹۰).
آیه ی ۱۹ سوره نمل از دیگر آیاتی است که گفتار حضرت سلیمان علیه السلام با خدای متعال را مطرح کرده است سلیمان علیه السلام در دعای خود الهام شکر نعمت، انجام عمل صالح و نیز صلاح ذاتی و نفسانی را می طلبد:
«z@uHùår& $[sÎ=»|¹ çm8|Êös? ÓÍ_ù=Åz÷r&ur y7ÏGpHôqtÎ/ Îû x8Ï$t7Ïã úüÅsÎ=»¢Á۹$# »
([سلیمان ] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت پروردگارا در دلم افکن تا نعمتی را که به من وپدر و مادرم ارزانی داشته ای سپاس بگزارم و به کار شایسته ای که آن را می پسندی بپردازم و مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایسته ات داخل کن).
در این آیه طبق نظر علامه طباطبایی نکته ای که در کلام آن جناب هست این است که :
صلاح ذات را ممکن بود به طور صریح سوال کند، و بگوید:«مرا صالح گردان »
ولی چنین نکرد بلکه درخواست کرد که از زمره عباد صالح قرارش دهد، تا اشاره کرده باشد به این که من هر چند همه ی مواهبی که به عباد صالحین دادی می خواهم، اما از همه ی آن مواهب بیشتر این موهبت را در نظر دارم که : آنان را عباد خود قرار دادی، و مقام عبودیتشان ، ارزانی داشتی.و بهمین جهت است که خدای تعالی همین سلیمان(ع) را به جهت شکر مداوم با وجود وفور نعمت، به وصف عبودیت ستوده و فرموده است:
«zN÷èÏR ßö۷yèø۹$# ( ÿ¼çm¯RÎ) ë>#¨rr& » (ص/۳۰) ، بنده خوبی بود چون که بطور مداوم به ما مراجعه می کرد(طباطبایی،۱۵/۵۰۴).
با توجه به مفهوم آیات سوره نمل روشن می شود که مورچه با کلام خود سلیمان علیه السلام را به یاد ملک عظیمی که خدایش ارزانی داشته بود انداخت، ملکی که ارکان آن به وسیله مسخر بودن باد و جریانش به امر وی و همچنین مسخر بودن جن برای او بطوری که هر چه بخواهد برایش بسازند و نیز بوسیله علم به زبانهای طیور محکم و پابرجا بوده آری سلیمان علیه السلام دارای چنین ملکی بود،و لیکن این ملک و قدرت آن طوری که در دلهای ما بصورت شیرین ترین آرزویی که ممکن است انسانی به آن نائل شود جلوه می کند در دل وی جلوه نداشت و ذلت عبودیت را از یادش نبرد بلکه در نظرش بصورت نعمتی بود که پروردگارش به او و والدین او انعام نموده و ایشان را به آن اختصاص داده و این نظریه را از کسی مثل سلیمان علیه السلام با داشتن چنین سلطنت و قدرتی باید بهترین ادب او نسبت به پروردگارش شمرد از گفتار آن مورچه فوراً به یاد نعمت های پروردگارش افتاد و این نعمت ها گرچه در حق او بسیار و بی شمار بود لیکن مورد نظر او از نعمت در این مقام همان ملک عظیم و سلطنت قاهره اش بود و لذا از پروردگار خود درخواست توفیق عمل صالح چون متوجّه می شود که از کسی که در اریکه تخت سلطنت قرار دارد عمل صالح و رفتار نیک ممدوح و مطلوب است، و این اقرار به قدرت مطلق خداوند است، به خاطر همه این جهات بود که نخست از خدای خود خواست که به وی توفیق ادای شکر نعمتش مرحمت کند و در ثانی اینکه عمل صالح انجام دهد و به صرف عمل صالح قناعت نکرد بلکه آن را مقید کرد به اینکه باعث خشنودی پروردگارش باشد،بلی او بنده ای است که جز رضای پروردگار و مولای خود هدفی ندارد او با عمل صالح کاری نکرد مگر برای اینکه باعث خشنودی پروردگارش است، آنگاه د رخواست توفیق عمل صالح را با درخواست صلاح ذاتی تکمیل نموده و عرض کرد:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
« و مرا به رحمت خود در زمره بندگان صالحت درآور». درواقع می توان گفت که آن حضرت همه چیز را از خدا می خواهد .
و ثنای دیگری که قرآن از حضرت سلیمان علیه السلام نقل فرموده :
«ôs)s9ur $oY÷s?#uä y¼ãr#y z`»yJøn=ßur $VJù=Ïã ( w$s%ur ßôJptø:$# ¬! Ï%©!$# $uZn=Òsù ۴n?tã ۹ÏWx. ô`ÏiB ÍnÏ$t7Ïã tûüÏZÏB÷sßJø۹$# » (نمل/۱۵)
( و به راستی به داود و سلیمان دانشی عطا کردیم و آن دو گفتند ستایش خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگان با ایمانش برتری داده است).
وجه ادبی که آن بزرگوار در این پند و شکر خود بکار بردند و فضیلت علم خود را به خداوند نسبت داد روشن است چون مثل مردم بی ایمان علم خود را به خود نسبت نداد چنان که قارون ـ بنابر نقل قرآن کریم ـ چنین کرد و در پاسخ قومش که نصیحتش کردند و به این که مال خود بنالد اندرزش داد گفت:« !$yJ¯RÎ) ¼çmçFÏ?ré& 4n?tã AOù=Ïæ üÏZÏã » (قصص/۷۸)(طباطبایی،۱۶/۱۱۴) ( من اینها را در نتیجه دانش خود یافته ام).
و چنان که قران کریم این رذیله را از اقوام دیگری نیز چنین نقل فرموده:
«$£Jn=sù öNßgø?uä!%y` Nßgè=ßâ ÏM»uZÉit7ø۹$$Î/ (#qãmÌsù $yJÎ/ NèdyYÏã z`ÏiB ÉOù=Ïèø۹$# X%tnur NÎgÎ/ $¨B (#qçR%x. ¾ÏmÎ/ tbrâäÌöktJó¡o »(غافر/۸۳).
(چون پیامبرانشان دلایل آشکار بر ایشان آوردند ، بر آن چیز[ مختصری] از دانش که نزدشان بود خرسند شدند و [ سرانجام] آن چه به ریشخند می گرفتند آنان را فرو گرفت).
پس نباید کلام سلیمان علیه السلام را حمل بر خودستایی و تکبر نمود و آن را سزاوار مذمت دانست زیرا غرض آن بزرگوار این است که به عنوان شکر نعمتی را به خداوند بخصوص آن حضرت ارزانی داشته ذکر کند و درست هم بوده، سلیمان علیه السلام بر بسیاری از مؤمنین فضیلت داشته، خدای تعالی هم از مؤمنین حکایت کرده که از خدای خود فضیلت و برتری را درخواست کرده و علاوه بر انکه مذمتش نفرموده، ایشان را به علو همّت و بلندی طبع هم ستوده و فرموده:
«tûïÏ%©!$#ur cqä۹qà)t $oY/u ó=yd $oYs9 ô`ÏB $uZÅ_ºurør& $oYÏG»Íhèur no§è% &úãüôãr& $oYù=yèô_$#ur úüÉ)FßJù=Ï۹ $·B$tBÎ) » (فرقان/۷۴)<br />(و کسانی اند که می گویند: پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنی چشمان[ما] باشد و ما را پیشوای پرهیزگاران گردان).<br /><strong>۸-۳) دعای حضرت زکریاعلیه السلام:</strong><br />قرآن کریم از حضرت ذکریا علیه السلام برای درخواست فرزند مناجاتی را به این مضمون نقل کرده است<br />«ãø.Ï ÏMuH÷qu y7În/u ¼çnyö۷tã !$Ì۲y . øÎ) ۲y$tR ¼çm/u ¹ä!#yÏR $wÏÿyz . tA$s% Éb>u ÎoTÎ) z`ydur ãNôàyèø۹$# ÓÍh_ÏB @yètGô©$#ur â¨ù&§۹$# $Y6øx© öNs9ur .`à۲r& ͬ!%tæßÎ/ Éb>u $wÉ)x© . ÎoTÎ)ur àMøÿÅz uÍ<ºuqyJø۹$# `ÏB Ïä!#uur ÏMtR$۲ur ÎAr&tøB$# #Ï%%tæ ó=ygsù Í< `ÏB Rà$©! $wÏ۹ur .ÓÍ_èOÌt ß^Ìtur ô`ÏB ÉA#uä z>qà)÷èt ( ã&ù#yèô_$#ur Éb>u $|ÅÊu . » (مریم/۶-۲)
( [این] یادی از رحمت پروردگار تو[ درباره ] بنده اش زکریاست، آنگاه که [زکریا] پروردگارش را، آهسته ندا کرد گفت: پروردگارا، من استخوانم سست گردیده و[موی] سرم از پیری سپید گشته و ـ ای پروردگار من ـ هرگز در دعای تو ناامید نبوده ام و من پس از خویشتن از بستگانم بیمناکم و زنم نازاست، پس از جانب خود ولی [ و جانشینی] به من ببخش. که از من ارث برد و از خاندان یعقوب[نیز] ارث برد، و او را ـ ای پروردگار من ـ پسندیده گردان).
از جمله ادبی که آن حضرت در این دعا رعایت نموده این است که اولاً پروردگار را آهسته ندا کرده چرا که دعای پنهانی جزء بهترین آداب دعا کردن است همانطوری که در روایت هم آمده که آهسته دعا کردن نشانه ادب است و درثانی خود را معتکف و گدای درگاه الهی دانسته و ناامید از الطاف خدای مهربان نگشته و اشاره کرده که ای پروردگار، من هرگز در دعای تو ناامید نبوده ام.
در کتاب فی ضلال القرآن آمده:« زکریا» علیه السلام در این موقف در نهایت قرب و اتصال پروردگارش را می خواند چنانکه شاهدیم « رب» را بدون حرف ندا بکار برده است(سید قطب،۱۶/۲۷).
اودر اینجا با ذکر«لَمْ اَکُن بِدُعائِکَ رَبِّ شَقَیاً» چنین بیان می کند که از دوران جوانی تا امروز که استخوان هایم سست و موی سرم سفید شده همچنان معتکف و گدای این درگاه بودم و هیچ وقت ناامید و تهی دست برنگشته ام(طبرسی،۱۵/۱۴۱؛ فیض کاشانی،۳/۲۷۳).
این نحو تضرع یک نوع ادب است که آن حضرت در مقابل پروردگار خود رعایت نموده است و خود را گدا دانسته و با تضرع و زاری که یک نوع ادب در مقابل پروردگاراست، در مقابل پروردگار به دعا پرداخته است و پیری خود و عقیم بودن همسر او را از چشم داشتن به امکانات الطاف الهی بازنداشته است و بدین گونه انبیا خود الگوی انسان کامل ، امام،شاقول و ترازو برای دیگر انسانها هستند به ما میآموزند که همواره یاد آور این نعم و الطاف الهی باشیم .
۹-۳) دعای حضرت ایوب (ع)
حضرت ایوب علیه السلام سرگذشتگی غم انگیز و در عین حال پرشکوه و با ابهت دارد. صبر و شکیبایی او مخصوصاً در برابر حوادث ناگوار عجیب بود به گونه ای که «صبر ایوب» یک ضرب المثل قدیمی است.
ایشان رنج های فراوانی دید، دچار بیماریهای بسیاری شد ، اهل او و همه بستگان نزدیکش از او فاصله گرفتند و وی تنها ماند (فرزندانش مردند و همسرش هم او را رها کرد) نه یارای حرکت داشت و نه کسی بود تا وی را کمک دهد و از آن جهت که به مقام والای تسلیم رسیده بود ادب را حفظ کرد و هرگز جزع و ناله نکرد و جز به خدا به احدی توسل نشد و بدون اذن خداوند چیزی هم از آن ذات اقدس نخواست تا آنکه اجازه داده شد.پس در آن حال دست به دعا برداشت و به خدا گفت: «öÎoTr& zÓÍ_¡¡tB ß`»sÜø¤±۹$# ۵=óÁãZÎ/ A>#xtãur » (ص/۴۱) .<br />«پروردگارا،شیطان مرا به زحمت انداخته و عذابم کرده است»<br />شیطان در روح انبیاء و مجاری ادراکی و ارادی آنها راه ندارد ، ولی در بدن آنها ممکن است نفوذ کند و حضرت ایوب علیه السلام می دانست که در مواقع خطر جز خدای متعال تکیه گاه دیگری ندارد چنانکه خداوند هم در سوره کهف آیه ۲۷ می فرماید :<br />«ã`s9ur yÅgrB `ÏB ¾ÏmÏRrß #YystGù=ãB » «غیر از خدا پناه گاه و سنگری نیست»