فایل های متن کامل پایان نامه - مقاله - تحقیق - پروژه

خانهموضوعاتآرشیوهاآخرین نظرات
پژوهش های انجام شده در مورد بررسی عوامل اجتماعی مؤثر ...
ارسال شده در 17 آذر 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

در تعالیم مذهبی، تن پروری گناه است که منجر به گسستگی بیشتر در زندگی می­ شود و پیشگویی که در اینجا عامل گسستگی است مثل"در جهنم” بودن است که به معنی حالتی است که روح و روان نابود شده و یا در حال نابودی است.
مفهوم گسستگی بحث انگیز است در به کاربستن بسیاری ازمذاهب شرق،برای نمونه یک حالت بسیار متفکرانه، جنبه های گسستگی بیش از حد را دارد گرچه باور براین است که مراقبه عبادی و مذهبی زمینه مناسبی فراهم می­ کند این به صورتی است که از گسستگی خلاص می­شوند و از تجربه آن خلاص می­شوند و از تجربه آن بهره­مند می­شوند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

بنابراین بعضی از منتقدین، مرتاضان و قدیسان را به عنوان افرادی در نظر می­گیرند که برای آن میزان از"بی تفاوتی” اهتمام می ورزند،که عالمان الهیات ترجیح می­ دهند نام گسستگی یا بی اعتنایی به آن بدهند. مراقبه(یا مکاشفه از روش های درمانی شرق که در غرب نیز جایی برای خود باز کرده و گزارش شده است که در رفع تنش و اضطراب موثر است و در کل به معنی تمرکز روی چیزی خاص و کناره گیری از محیط اطراف است.[۲۷]

۲ـ۴ـ نظریه­ های پژوهش

مسائل وپدیده های اجتماعی از علت های گوناگون نشأت می­گیرند و نمی توان آنها را در یک نگاه تک عاملی بررسی کرد چرا که مسائل اجتماعی اولاً چند بعدی بوده و ثانیاً،با انسان که به عنوان موجود چند بعدی و غیر قابل پیش بینی است روبرو هستند.به همین دلیل برای تبیین این مسائل نمی توان از یک تئوری خاص استفاده کرد چرا که هر کدام از این تئوری ها بخشی از مسأله مورد بررسی را تبیین می نمایند و هیچ کدام از آنها به تنهای از جامعیت برخوردار نیستند. به عبارت دیگر،تئوری­ها و نظریه­ های مختلف مکمل یکدیگر می­باشند.این امر در خصوص موضوع پژوهش یعنی بی­رمقی و بی تفاوتی اجتماعی نیز صادق است. لذا در خصوص مساله بی ­تفاوتی اجتماعی نیز نمی­ توان از یک تئوری خاص استفاده نمود بلکه از ترکیبی از مساله مورد نظر را تبیین می کنند، استفاده شده است.
بی رمقی معلمان
احساس از خود بیگانگی اجتماعی و بی علاقگی به تدریس، ویژگی کثیری از معلمان در بسیاری از کشورهاست. استرس شغلی مفرط و فقدان حمایت از سوی مدیریت مدرسه سبب می­ شود تا بسیاری از معلمان احساس خستگی و غیرمولد بودن داشته باشند(دورکین،۱۹۷۹؛ نقل از شارع پور، ۱۳۸۶:۲۹۰)، عوامل سازمانی و فردی تعیین می­ کند که چه گروهی از معلمان بیشتر احتمال بی­رمقی دارند. یکی از موانع اجرای برنامه­ ها و تلاش­ های معطوف به افزایش موفقیت دانش آموزان، همانا بی رمقی معلمان است.
هم روانشناسان و هم جامعه شناسان فرض بر این دارند که استرس مفرط ناشی از ایفای تدریس، سبب بی­رمقی[۲۸] می­ شود. اگرچه دیدگاه روانی، بی­رمقی را مسأله­ای کلینیکی تلقی کرده و رشد مهارتهای کنار آمدن[۲۹] را راه علاج آن می­داند ولی دیدگاه جامعه شناسی بر ماهیت سازکارهای حمایت سازمانی و اجتماعی که بر بی­رمقی تأثیر دارند، تأکید نموده و در مواجهه با مسأله بی رمقی راه حل­های سازمانی و نه فردی را پیشنهاد می­ کند(شارع پور، ۱۳۸۶: ۲۹۱).

۲ـ۵ـ دیدگاه روانشناختی در مورد بی رمقی

مفهوم بی­رمقی برای اولین بار توسط فرادنبرگ[۳۰] (۱۹۷۴) مطرح شد. او در توصیف این مفهوم می­گوید«بی­رمقی شرایطی است که در آن نیروی انسانی، خسته شده و از پا در می ­آید» (فرادنبرگ،۱۹۷۴؛ نقل از شارع پور، :۲۹۰،۱۳۸۶).
مسلچ وجکسون[۳۱](۱۹۸۱) مقیاسی برای سنجش بی­رمقی ساختند که تاکنون بیشترین کاربرد را داشته است. این مقیاس به سنجش سه بُعد روانشناسی این مفهوم می­پردازند:
۱-افسردگی[۳۲] ۲- فقدان حس موفقیت فردی[۳۳]و دگرسان بینی خود.
اولین بُعد مربوط می­ شود به اینکه فرد احساس خستگی نموده و دیگر اشتیاقی برای کار خود ندارد. دومین بعد مربوط می­ شود به اینکه فرد احساس می­ کند که دیگر به اهداف خود نایل نمی­ شود، او احساس می­ کند که تلاش­ های کاری او دیگر نتایج رضایت بخش به دنبال ندارد و به عبارت دیگر، او کار خود را فاقد معنا می­یابد.
بُعد سوم مربوط می­ شود به جدایی عاطفی فرد(یعنی معلم)از مخاطبین خود(یعنی دانش آموزان).
او دیگر، دانش آموزان را یک شیء مایۀ رنجش می بیند نه یک شخص ارزشمند.
به علاوه در چنین شرایطی، ساز و کار سرزنشی خاصی به وجود می ­آید که در آن معلم بی رمق، دانش آموزان را برای شکست­های خود مقصر می­داند. لذا، دانش ­آموزان مانند دشمنان نگریسته می­ شود که مانعی برای نیل معلم به اهداف مطلوبند(شارع پور، ۱۳۸۶: ۲۹۲).
محققان در فرایندی بی رمقی پنج مرحله را شناسایی نموده ­اند: فیزیکی، فکری، اجتماعی، روانی، هیجانی یا روحی. نشانه های فراوانی مشخص کنندۀ هر یک از یک از این مراحلند:
خستگی و کوفتگی نشانه­ های مرحله اولند؛ اختلال در تصمیم گیری و افکار وسواسی در مورد کار در مرحله دوم پدیدار می شوند؛ گوشه گیری اجتماعی، بدبینی،[۳۴] تحریک پذیری و عدم رعایت ادب و نزاکت نشانه­ های مرحله سوم به شمار می روند. انکار، نکوهش، عصبانیت و افسردگی از نشانه های مرحله چهارمند و بالاخره کیفیت ضعیف کار، غیبت از کار، تمایل به فرار از کار و تمایل به اینکه به نیازهای دانش ­آموزان به عنوان یک تهدید نگریسته شود، در مرحله پنجم پدیدار می­ شود (سدولاین،۱۹۸۲؛ نقل از شارع پور، ۱۳۸۶).
نقش استرس در ایجاد بی­رمقی بسیار اساسی است. پیوند نزدیک بین استرس و بی­رمقی سبب شده تا برخی از محققان این دو اصطلاح را به صورت مترادف بکار بندند. هر چند به اعتقاد برخی نظیر فابر استرس فی نفسه به وجود آورنده بی رمقی نیست. افرادی می ­تواند در یک محیط مملو از استرس موفق شوند و پیشرفت کنند، البته مشروط به اینکه احساس کنند که کار معناداری را انجام می­ دهند. اما زمانی که احساس کنند کار فاقد معناست، آن وقت کار، طاقت فرسا می شود(شارع پور، ۱۳۸۶: ۲۹۳ـ ۲۹۲).
پاینز
اخیراً پاینز[۳۵](۱۹۹۳)به طرح این موضوع پرداخته که بی­رمقی­در شغل سبب بروز بحران­های وجودی برای افراد می شود زیرا بسیاری از افراد خود را بر اساس کار خویش تعریف می کنند. لذا بی معنا شدن کار برای فرد سبب می شود تا او هویت معناداری از خود نداشته باشد.
دیدگاه روانشناختی اساساً یک دیدگاه کلینیکی(بالینی) است و لذا در مواجهه با بی رمقی، راه حل­ها بالینی را ارائه می­دهد. به همین دلیل استراتژیهای کاهش استرس به افراد توصیه می شود. برخی از محققان نیز بی رمقی را ناشی از اثرات ترکیبی چند عامل نظیر: کار بیش از حد، تعارض نقش و ابهام در نقش، می­دانند. به عنوان مثال هنی ولانگ[۳۶](۱۹۸۹)معتقدند که منابع لازم برای اجرای آن وجود ندارد یا به فرد اقتدار لازم برای اجرای درخواست داده نشده، سبب بروز فشار روانی شده که این فشار روانی به نوبه خود منجر به بی رمقی می شود(شارع پور، ۱۳۸۶: ۲۹۳).

مسلش و لیتر

مسلش و لیتر(۱۹۹۷) از مفهوم تحلیل رفتگی(بی رمقی)برای توصیف و سنجش درگیر شدن در کار استفاده می­ کنند. تحلیل رفتگی استعاره­ای است که به طور رایج در توصیف حالت درماندگی روحی یا فرسودگی شدید به کار می­رود.
مسلش تحلیل رفتگی(بی­رمقی) را دارای سه بعد فرسودگی، بی ­تفاوتی(یا بی­شخصیتی) و احساس عدم کارایی[۳۷] می­داند. فرسودگی، احساس خستگی و درماندگی شدید در اثر کار زیاد می­باشد، بی تفاوتی نگرش سرد و منفعلانه به کار است، به طوری که فرد علاقه خود را نسبت به کار از دست داده و روز به روز کار برای او بی معنا می­گردد. در عدم کارایی فرد احساس می­ کند که شایستگی لازم برای انجام کارهایش را نداشته و نمی­تواند کارهای خود را در سازمان به درستی به اتمام برساند. به نظر مسلش و لیتر تحلیل رفتگی در اصل کاهش درگیری در کار است و این دو، دو سر پیوستار می­باشند. بر این اساس درگیری دارای سه بعد انرژی، پیوستگی و کارایی است که هر کدام به ترتیب وجه مخالف سه بعد تحلیل رفتگی فرسودگی، بی تفاوتی و عدم کارایی می­باشند(اسچوفل و باکر، ۲۰۰۴: ۲۹۸). لیتر و مسلش، بر این باورند که هر اندازه بین فرد و شغل وی، تناسب کمتری برقرار باشد، احتمال بروز تحلیل رفتگی(بی رمقی) در فرد بیشتر خواهد بود(لیتر و مسلش، ۲۰۰۴).
بی رمقی(تحلیل رفتگی) از نظر مسلش، یک پاسخ روانشناختی در مقابل فشار کار است که با سه حالت فرسودگی عاطفی، کاهش بازده عملکرد شخصی و تهی شدن از ویژگی­های شخصیتی(مسخ شخصیت) مشخص می­ شود(مسلش، ۱۹۸۲). در بین افرادی که به نوعی با ارباب رجوع زیادی سر و کار دارند، می ­تواند بروز نماید. برخی دیگر نیز معتقدند که تنیدگی و فشار عصبی شدید ناشی از ماهیت، نوع و یا وضعیت نامناسب کار به پیدایش حالتی در کارکنان منجر می­ شود که تحلیل رفتگی(بی رمقی)نامیده می شود. و در این حالت، کار، اهمیت خود را از دست می­دهد. فردی که دچار تحلیل رفتگی(بی­رمقی)گشته، دایماً خسته است؛ پرخاشگری دارد؛ در همه سطوح ممکن است کارکنان دچار بی رمقی(تحلیل رفتگی) شوند(بل و همکاران، ۲۰۰۴).

۲ـ۶ـ دیدگاه جامعه شناختی در مورد بی رمقی

دیدگاه جامعه­شناختی، منکر نقش مهم استرس در ایجاد بی­رمقی نیست. اگر چه، تأکید این دیدگاه بر عوامل اجتماعی و جمعیتی و عناصر موجود در محیط مدرسه و ماهیت تربیت معلمان است. اهمیت احساس بی معنایی و بی قدرتی که در برخی از نظریات روانشناختی به آنها اشاره شده، برای جامعه شناسان به مراتب بیشتر است. این نقطه نظر، بی رمقی نوعی از خود بیگانگی است که ناشی از عوامل استرس آفرینی است که خود این عوامل ریشه در ساختار اجتماعی جامعه و ساختار سازمانی مدرسه دارند. به همین دلیل، جامعه شناسان برای کاهش احساس بی رمقی به تغییرات ساختاری و سازمانی توجه دارند(دورکین، ۱۹۹۷؛ نقل از شارع پور، ۱۳۸۶).
بی­رمقی معلم نوعی از خود بیگانگی است که محصول شکاف ادراک شده بین انتظارات معلم (انتظاراتی که در طول دوران تربیت معلمی پدید آمد) و تجربه وی در کلاس درس است(لکمیت و دورکین،۱۹۹۱). بسیار از معلمان به انگیزۀ ایجاد تغییرات اساسی در زندگانی کودکان وارد امر تدریس می شوند. به همین جهت دانشحویان مراکز تربیت معلم اغلب انتظار دارند که در آینده بتوانند بر زندگی کودکان تأثیر گذاشته، یادگیری آنها را ارزیابی کرده، کلاس درس را بخوبی اداره نموده، نظم و انضباط را حفظ و احتمالاً برای کودکان حالت مدل نقش«الگو» یا والدین دوم را ایفا کنند.
به همین علت است که معلمان نیز فرض می­ کنند که پایگاه حرفه­ای مستقلی دارند. برخی از محققان معتقدند که مراکز تربیت معلم، معلمان را برای دیوانسالاری موجود در نظام آموزشی آماده نمی­سازند، دیوانسالاری که در آن استقلالی معلم، محدود می شود. معلمان همچنین آماده مواجهه با محیطی که مملو از کاغذ بازی اداری است. والدین توجه چندانی به یادگیری کودکان ندارند، و تفاوت­های طبقاتی و فرهنگی زیادی بین معلم و دانش آموز وجود دارد و محیطی که در آن جامعه به معلمان احترام چندانی نمی­گذارد، نیستند.
به علاوه بی­رمقی معلمان در مدارس بزرگ شهری و بخصوص در میان معلمان کم تجربه، به مراتب بیشتر است.
با تلفیق دو دیدگاه روانشناختی و جامعه شناختی می­توان به این نتیجه رسید که بی رمقی مرکب از ابعادی است که سیمن[۳۸](۱۹۷۵)برای از خود بیگانگی قائل شده است. بی­معنایی، بی قدرتی، انزوا، بی­هنجاری و بیگانگی[۳۹] تحقیقات انجام شده در زمینه این ابعاد، حاکی از اهمیت کانونی دو بعد بی معنایی و بی قدرتی است(شارع پور، ۱۳۸۶: ۲۹۵).

۲ـ۷ـ نظریات و اندیشمندان علوم اجتماعی

امیل دورکیم[۴۰]
امیل دورکیم از پیامدهای پیشرفت و تمّدن هراسناک بود و فردگرایی[۴۱] و بی ­تفاوتی را از عوارض خطرناک آن به شمار می ­آورد. وی معتقد بود که با «تراکم جمعیت و سپس تراکم اخلاقی»[۴۲] و در نتیجه تقسیم کار، از بین رفتن هویت­های محلی و گوناگونی و تضادهای فرهنگی، آنومی[۴۳] به وجود می ­آید. آنومی عبارت است از شرایط در هم و برهم و به هم ریخته­ای که وقتی هنجارهای اجتماعی ضعیف شوند، از بین بروند یا در تضاد با هم قرار گیرند، هم در سطح فردی و هم در جامعه به وجود می آید(رابرتسون، ۱۳۷۴: ۱۷۲).
“آنومی” از نظر دورکیم بر این اصل استوار است که«ارتباط اجتماعی فقط زمانی کارکرد دارد که امیدها، آرزوها و اشتیاق­ها و داعیه­های انسانی به وسیله موانع اجتماعی(سنت­های نادرست) متوقف نشود. به نظر دورکیم زمانی که تحول نیازها و خواسته ­ها با وسایل و امکانات تطبیق نمی­کنند وامکانات موجود پاسخ گویی آنها نیست، باید در صدد محدود نمودن هیجانات برآمد، درغیراین صورت شرایط موجود صورتی انومیک به خود خواهد گرفت در زمان­های بحران، وقتی که قوانین یا نیروهای جمعی شکسته و فروپاشیده می­شوند، فرد در بی­اتکایی، بی­هنجاری و عدم تطابق با اوضاع موجود، دچار یأس و سرخوردگی می­ شود و به طوری که نتایج آن ممکن است تا سرحد اختلالات روانی پیش رود. در نتیجه وضعیتی پریشان رخ می­دهد که کارکردهای موجود اجتماعی برای پاسخ گویی آن کفایت نمی­کند. به طورکلی محورها و اساسی قوانین که مکانیسم اصلی برای نظم روابط میان عناصر سیستم اجتماعی است، شکسته می­ شود. چنین وضعیتی را دورکیم با کلماتی نظیر آنومی(بی­هنجاری و بی سازمانی) بیان می­ کند(توسلی، ۱۳۸۲: ۳۷ـ۳۶).
دورکیم به آنومیکه نتایج آن به صورت­های مختلف نظیر خودکشی و فردگرایی شدید و بی ­تفاوتی نمایان بود، به عنوان “بحران تمدن” اشاره می­کرد و آن را شاهدی بر عدم انسجام جامعه می­دانست. وی دریافت که پیوندهای خونی و مذهبی هیچ یک قادر به ایفای نقش منسجم کننده در جامعه معاصر نیست. تنها امیدی که وی برای انسان متجدد می­دید، سازمان­های شغلی و حرفه [۴۴] بود(لاور، ۱۳۷۳: ۵۴).
تا از این راه افراد یاد بگیرند که از خصیصه­ های فردگرایی خود صرف نظر کنند و به نفع جمع از خواسته­ های خود بگذرند و موجبات انسجام مجدد را فراهم آورد(مسعودنیا، ۱۳۸۰: ۱۶۰). دورکیم در بحث علل پیدایش آنومی، به مسأله«فردگرایی» پرداخت، و آن را به دو نوع متمایز تقسیم کرد. “فردگرایی افراطی” که محصول گسیختگی پیوند میان فرد و اجتماع است و از نظر وی مذموم بوده و موجبات شررا فراهم می­سازد. “فردگرایی ناشی از تقسیم کار” نوع دوم فردگرایی مورد نظر وی است که برخلاف فردگرایی خودخواهانه نوع اول مورد ستایش وی بود و در جهان مدرن به نوعی کیش فرد تبدیل می شود (دورکیم، ۱۳۷۸؛ نقل از صداقتی فرد،۱۳۹۲).
بررسی مسئله خودکشی به دورکیم امکان داد که خطرهای فردگرایی معاصر را بررسی کند.
دورکیم انواع خودکشی به تناسب ارتباط و وابستگی فرد به جامعه به سه دسته تقسیم نمود:
خودکشی خودخواهانه؛ موقعیتی است که همبستگی در پایین­ترین مرتبه خود باشد که دورکیم آنرا «خودخواهانه» می­نامد.
خودخواهی هنگامی وجود دارد که وجدان جمعی ضعیف باشد(یعنی اعتقادات و عواطف جمعی در پایین­ترین حد قرار دارند) ارتباط جمعی محدود می­باشد، افراد بیشتر وقف منافع خود هستند تا منافع جمع. در موقعیتی که همبستگی­های اجتماعی ضعیف است، زندگی آدمی تهی از معنا و هدفی است که از گروه نشأت گرفته است. تعادل میان فرد و جامعه برهم خورد، میزان یگانگی بسیار اندک است.
خودکشی دیگرخواهی؛ به وضعیت­هایی اشاره دارد که در آن افراد از جمع و تعهداتی که بر آنها تحمیل می­ کند به اندازه کافی جدا نشده­اند و میزان یگانگی بسیار زیاد است. در یک جامعه اعضایش دارای یک وجدان جمعی با اعتقادات و عواطف مشترک، که با یکدیگر رابطه متقابل داشته باشند و احساس کنند که وقف اهداف مشترکی هستند. دیگرخواهی نامی است که دورکیم به سطح بالایی از همبستگی اطلاق می­ کند. که در شکل ایثارگرانه متجلی می­یابد(توسلی،۱۳۸۲: ۵۸).
اما در نوع خودکشی آنومیک یا بی­هنجاری، در این نوع خودکشی رابطه فرد و جامعه به پایین­ترین سطح خود می­رسد. دورکیم واژه(آنومی) را به موقعیت کم نظمی اطلاق می­ کند که جامعه تنها کنترل ضعیفی بر فرد دارد. ممکن است فرد، سرگردان مانده و احتمالاً به خودکشی رو آورد. در چنین شرایطی فردگرایی که به صورت ناهماهنگی و عدم تطابق با هنجارهای اجتماعی و کاهش همبستگی تجلی پیدا می­ کند، منجر به از خودبیگانگی می­ شود و شرایط آنومیک جامعه به این بیگانگی و جدایی فرد از هنجارهای جامعه دامن می­زند(توسلی، ۱۳۸۲: ۵۹ـ۳۷).
وی دو نوع از خودکشی­ها را بازتاب وضعیت مدرن می­داند؛ خودکشی خودخواهانه و خودکشی بی هنجار. هر دو نوع در نتیجه افراط در فردگرایی پدید می­آیند. از آنجا که قصد دورکیم در این کار نشان دادن خطرهای اجتماعی فردگرایی بود، می­توان گفت او مانند تونیس و توکویل، سنجش منفی از فردگرایی داشت و بر آن بود که فردگرایی پیوندهای اجتماعی را تضعیف می­ کند(کیویستو، ۱۳۷۸: ۱۴۳).
کارل مارکس[۴۵]
کارل مارکس نیز در تبیین خود، به مفهوم بی ­تفاوتی اشاره­ای نکرده ولی به مفهوم بیگانگی توجه کرده و آن را از جنبه­ های آسیب شناختی نظام سرمایه داری شناسایی نموده است. مضمون مورد توجه او از این اصطلاح به معنای بی ­تفاوتی در جامعه نزدیک است چنانچه می­توان بی ­تفاوتی را از نتایج نهایی بیگانگی مدنظر مارکس دانست. از نظر وی «بیگانگی» به وضعیتی اطلاق می­ شود که در آن انسانها تحت چیرگی نیروهای خود آفریده­شان قرار می­گیرند و این نیروها همچون قدرتهای بیگانه در برابرشان می­ایستد(کوزر،۱۳۷۰: ۸۴).

نظر دهید »
دانلود منابع تحقیقاتی : طرح های پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاه ها در مورد طراحی و پیاده ...
ارسال شده در 17 آذر 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

یک مبدل کاهنده یا باک یک ولتاژ متوسط کمتر از ولتاژ dc ورودی  تولید می­ کند. کاربرد اصلی آن منابع قدرت dc رگوله شده و کنترل سرعت موتور است .
مدار پایه در شکل ۲-۳ (a) از یک مبدل کاهنده برای بار مقاومتی خالص تشکیل شده است، سوئیچ ایده­آل، ولتاژ ورودی  و بار مقاومتی خالص و شکل موج ولتاژ خروجی درشکل ۲-۳ (b) به عنوان تابعی از موقعیت سوئیچ فرض می­ شود. متوسط ولتاژ خروجی را می­توان بر حسب درصد وظیفه سوئیچ محاسبه کرد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

(۲-۴)
بااستفاده از رابطه (۲-۳)

(۲-۵)
با تغییر دادن درصد وظیفه  سوئیچ،  می ­تواند کنترل شود. متوسط ولتاژ خروجی  به صورت خطی با ولتاژ کنترل تغییر می­ کند.در کاربردهای واقعی، مدار قبل دو اشکال دارد: الف) در عمل بار ممکن است القایی باشد. حتی یک بار مقاومتی مطمئناً وابسته به اندوکتانس سرگردان است. این بدان معنی است که سوئیچ ممکن است انرژی القایی را جذب کند (یا پراکنده کند) و بنابراین ممکن است خراب شود. ب)ولتاژ خروجی بین مقدار صفر و  نوسان دارد، و این در بسیاری از کاربردها قابل قبول نیست. مسئله انرژی القایی ذخیره شده با بهره گرفتن از یک دیود همان­گونه که در شکل ۲-۵ (a) نشان داده شده است برطرف می­ شود.نوسانات ولتاژ خروجی با کاربرد یک فیلتر پایین­گذر، شامل یک سلف و یک خازن بسیار کاهش می­یابد. شکل ۲-۵(b) شکل موج ورودی  به یک فیلتر پایین­گذر (همانند ولتاژ خروجی در شکل ۲-۳ (b) بدون فیلتر پایین­گذر) را نشان می­دهد، که شامل مولفهdc  و هارمونیک­های فرکانس کلیدزنی  است و در شکل ۲-۵ (b) نشان داده شده است.
مشخصه فیلتر پایین­گذر با مقاومت بار R که در شکل ۲-۵ © نشان داده شده میرا می­ شود. فرکانس  از فیلتر پایین­گذر کوچک­تر از فرکانس سوئیچ­زنی انتخاب می­ شود،بنابراین واقعاً ریپل فرکانس کلیدزنی در ولتاژ خروجی رفع می­ شود.
درکاربردهای معمولی که نیاز به ولتاژ خروجی لحظه­ای  می­باشد، ظرفیت خازن در خروجی بسیار بزرگ، فرض می­ شود.ریپل در ولتاژ خازن (ولتاژ خروجی) بعداً محاسبه می­ شود.
در یک مبدل کاهنده، متوسط جریان سلف برابر متوسط جریان خروجی  است، از این رو جریان متوسط خازن در حالت پایه صفر است.
شکل ۲-۵ مبدل dc-dc باک
۲-۳-۱- مد جریان پیوسته
شکل ۲-۶ شکل موج برای مد جریان پیوسته که در آن جریان سلف پیوسته است  را نشان می­دهد. هنگامی که سوئیچ روشن است برای مدت زمان  ، سوئیچ جریان سلف را هدایت می­ کند و دیود بایاس معکوس است، در نتیجه ولتاژ مثبت  از سلف عبور می­ کند. در شکل ۲-۶ (a) نشان داده شده است.این ولتاژ افزایش خطی در جریان سلف  را ایجاد می­ کند. هنگامی که سوئیچ خاموش می­ شود، به خاطر ذخیره انرژی القایی ذخیره شده در سلف،  همچنان در مدار برقرار است. در این حالت جریان از دیود عبور می­ کند و  ، و در شکل ۲-۶ (b) نشان داده شده است.
شکل ۲-۶ حالت­های مدار مبدل باک (بافرض  پیوسته): (a) سوئیچ روشن است (b) سوئیچ خاموش است
شرط پایدار ماندن جریان سلف این است که مقدار جریان در انتهای سیکل سوئیچ­زنی برابر با مقدار جریان در ابتدای سیکل بعدی باشد، به عبارت دیگر تغییرات جریان سلف یا انتگرال ولتاژ سلف  در یک پریود باید برابر صفر باشد.

شکل ۲-۷ حالت­های جریان خروجی

یعنی مساحت A و B در شکل ۲-۶ طبق رابطه فوق باید برابر باشند:

یا
(۲-۶) (درصدوظیفه)
بنابراین در این مد، ولتاژ خروجی به طور خطی با درصد وظیفه سوئیچ برای یک ولتاژ ورودی داده شده تغییر می­ کند و به پارامترهای دیگر مدار بستگی ندارد. معادله قبلی را می­توان به سادگی از متوسط ولتاژ  در شکل ۲-۵ (b) و تشخیص اینکه متوسط ولتاژ سلف در حالت عملکرد پایه صفر است اشتقاق کرد:

با صرف­نظر از تلفات که وابسته به المان­های مدار است، توان ورودی با توان خروجی  برابر است بنابراین:

(۲-۷)
از این­رو در مد جریان پیوسته، مبدل باک معادل یک ترانسفورماتور dc است که نسبت دور در این ترانسفورماتور معادل می ­تواند به صورت پیوسته و الکتریکی در رنج صفر تا یک با کنترل درصد وظیفه سوئیچ کنترل می­ شود.
حتی اگر متوسط جریان ورودی  از ترانسفورماتور عبور کند، شکل موج جریان ورودی لحظه­ای از یک مقدار پیک به صفر در مدت زمانی که سوئیچ خاموش است پرش دارد. بنابراین یک فیلتر مناسب در ورودی برای حذف اثر غیرمطلوب از هارمونیک­های جریان ممکن است نیاز باشد.
۲-۳-۲- مرز بین هدایت پیوسته و ناپیوسته
دراین قسمت معادلات را توسعه خواهیم داد و اثر پارامترهای گوناگون مدار را بر مد هدایت جریان سلف (پیوسته یا ناپیوسته) نشان می­دهیم. شکل ۲-۸ (a) شکل موج  و  ، نشان می­دهد. آغاز مرز بین مد پیوسته و ناپیوسته جایی است که جریان سلف در انتهای مدت زمان خاموش بودن سوئیچ صفر می­ شود.
در این مرز متوسط جریان سلف، با زیرنویسB [۲۳] نشان داده شده است.
(۲-۸)
شکل ۲-۸ جریان در مرز بین هدایت پیوسته-ناپیوسته
(a) شکل موج جریان (b)  بر حسب D با ثابت نگه داشتن 
بنابراین در این حالت (با قرار دادن مقدار برای  ،  ،  ،L و D )، اگر متوسط جریان خروجی (و از این رو متوسط جریان سلف) کمتر از  که با معادله ۲-۸ مشخص شده، کمتر شود،  ناپیوسته خواهد شد.
۲-۳-۳- مد هدایت ناپیوسته
بسته به کاربرد این مبدل­ها، هر یک از دو ولتاژ، ولتاژ ورودی  یا ولتاژ خروجی  در مدت زمان عمل کردن مبدل ثابت باقی می­ماند. هر دو نوع از عملکرد در زیر بحث می­ شود.
۲-۳-۳-۱- مد هدایت ناپیوسته با  ثابت
در یک کاربرد مثل کنترل سرعت موتور dc ،  واقعاً ثابت باقی می­ماند و  با تنظیم درصد وظیفه D مبدل کنترل می­ شود.
از این­رو  و متوسط جریان سلف در لبه مد هدایت پیوسته از معادله ۲-۸ برابر است با:
(۲-۹)
با بهره گرفتن از این معادله، شکل ۲-۸ (b) ،  را به عنوان تابعی از درصد وظیفه D ، با ثابت نگه داشتن  و پارامترهای دیگر نشان می­دهد.
همچنین نشان می­دهد جریان خروجی ماکزیمم در مد هدایت پیوسته درحالت  است.
(۲-۱۰)
از معادلات (۲-۹) و (۲-۱۰)
(۲-۱۱)
سپس نسبت ولتاژ  در مد ناپیوسته محاسبه خواهد شد. در ابتدا فرض کنیم مبدل در مرز هدایت پیوسته عمل می­ کند، همان­گونه که در شکل ۲-۸ (a) برای مقادیر T ، L ، D و  داده شده است. اگر پارامترها ثابت نگه داشته شوند و توان بار خروجی کاهش یابد (به عنوان مثال مقاومت بار بالا رود)، متوسط جریان سلف کاهش خواهد یافت. همان­گونه که در شکل ۲-۹، این عمل مقدار  را بیشتر از قبل می­ کند و درنتیجه جریان سلف ناپیوسته می­ شود.
شکل ۲-۹ مبدل باک در هدایت ناپیوسته
در مدت  که جریان سلف صفر است، توان مقاومت بار توسط خازن فیلتر به تنهایی تأمین می­ شود. ولتاژ سلف  در این مدت صفر است.دوباره، محاسبه انتگرال ولتاژ سلف از یک دوره تناوب تا صفر نتیجه می­دهد:

نظر دهید »
منابع پایان نامه درباره :رابطه بین سرمایه فرهنگی ...
ارسال شده در 17 آذر 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

بنابراین می‌توان گفت، افرادی که دارای سطح تحصیلات دانشگاهی هستند، دارای منابع و سرمایه فرهنگی بیشتری بوده و شیوه‌ها و ترجیحات فرهنگی گوناگونی دارند و در شیوه ، میزان مصرف، نوع و ماهیت مصرف فرهنگی متفاوت هستند. امروزه تحصیلات و آموزش عالی نقش مهمی در شکل‌گیری سرمایه فرهنگی افراد داشته، انتخاب سبک‌های خاص زندگی را برای آنها افزایش می‌دهد و به تبع آن به اشخاصی که این سرمایه را با خود دارند هویت می‌بخشد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

فرضیه‌های سرمایه اقتصادی و فرهنگی بحث می‌کنند که والدین مرفه قادرند برای فرزندانشان دسترسی به مدارس بهتر و امتیازات ویژه و فعالیت‌های فوق برنامه را ارائه کنند. بعلاوه، این احتمال وجود دارد که جوانانی از خانواده‌هایی با درآمد بالاتر، استطاعت هزینه‌هایی را دارند که درگیر تحصیلات طولانی‌تر شوند، و تمایل دارند که وقت، تلاش و سرمایه‌گذاری بیشتری برای دانشگاه صرف کنند (بودون[۱۳۷]، ۱۹۷۴ به نقل از دگراف و همکاران، ۲۰۰۰: ۹۳). فرضیه سرمایه فرهنگی بوردیو، پیشنهاد می‌کند که ریشه اجتماعی خانواده‌ها بر موفقیت تحصیلی تأثیرگذار است، همچنین ریشۀ اجتماعی خانواده‌ها منجر به میزان بیشتری منابع فرهنگی از طرف والدین ممتاز می‌شود، که به کودکانشان کمک می‌کند، در مدارس فراگیر، تسلط بیشتری بر برنامه درسی داشته باشند (بوردیو، ۱۹۷۳: ۱۱۲-۷۱). مدارس به روز شده‌اند تا موفقیت دانش‌آموزانِ این گروه‌های ممتاز را تضمین کنند. دانش آموزانی که برتریِ ظریفِ سبک‌هایِ زبانیِ حاکم و سبک‌های واکنش متقابل را حفظ می‌کنند، به طور مثبتی توسط معلمان حمایت می‌شوند. این عناصر فرهنگیِ خانوادگی، پذیرشِ درخواست، برای تحصیلات بالاتر را تسهیل می‌کند (لارو، ۱۹۸۷: ۸۵-۷۳). تئوری سرمایه فرهنگی معمولاً به اهمیت اجتماعی شدن در فعالیت‌های روشنفکرانه مثل علاقه به هنر، موسیقی کلاسیک، تئاتر و حضور در موزه و خواندن ادبیات اشاره می‌کند. این تئوری بیان می‌کند؛ کودکانی که با این نوع اجتماعی شدن آشنا نیستند، مدرسه برایشان تجربه‌ای خصومت‌آمیز است. آنها فاقد مهارت‌ها، عادات و سبکی هستند که در سطوح بالای تحصیلی تحسین می‌شوند. در نتیجه، آنها از تحصیلات بالاتر خودداری خواهند کرد (انتخاب شخصی)، و اگر در تحصیلات بالاتر شرکت کنند، نتایج مورد انتظار را کسب نمی‌کنند (ممانعت غیر مستقیم) یا ممکن است توسط معلمان تشخیص داده نشوند (انتخاب معلم) (کالمین و کرای‌کمپ[۱۳۸] ۱۹۹۶: ۳۴- ۲۲). در یکی از اولین مطالعات تجربی بر روی تأثیرات سرمایه فرهنگی بر موفقیت تحصیلی، دی ماجیو[۱۳۹] (۱۹۸۲) دریافت که منابع فرهنگی، کیفیت نتایج تحصیلی را بالا می‌برد. حتی هنگامی که تأثیر توانایی اولیه و سطح تحصیلات پدر به حساب می‌آید. همچنین وی به این نتیجه رسید که برای پسرها، تأثیر سرمایه فرهنگی در طبقات پایین قوی‌تر است (دی‌ماجیو، ۱۹۸۲: ۲۰۱- ۱۸۹).
دی ماجیو و موهر (۱۹۸۵) ثابت کردند که منابع فرهنگی؛ اثر مثبت روی موفقیت زنان و مردان در آمریکا دارند و اثر آنها از اثر موفقیت تحصیلی پدر قوی‌تر است (دی‌ماجیو و موهر[۱۴۰]، ۱۹۸۵: ۶۱). نقطۀ ضعف مهم هر دو مطالعه، با این حال این است که سرمایه فرهنگی از طریق علایق دانش آموزان اندازه‌گیری می‌شود و نه از طریق منابع فرهنگی والدین. گرچه یافته‌های دی ماجیو، مثل علایق قابل توجه هستند، اما آنها اثرات ریشه اجتماعی را در یک حرفۀ آموزشی، توضیح نمی‌دهند (دگراف و همکاران، ۲۰۰۰: ۹۳). یک روش مناسب‌تر برای اندازه‌گیری سرمایه فرهنگی این است که رفتار والدین را با توجه به سلیقه‌ها و ترجیحات فرهنگی بسنجیم. رفتار والدین یک اندازه‌گیری قوی در مورد سرمایه فرهنگی ارائه می‌کند که بر موفقیت تحصیلی کودکان اثر می‌گذارد. (گانزبوم[۱۴۱] و همکاران، ۱۹۹۰: ۸۴-۳).
بوردیو در تحلیل موفقیت‌های طبقات مختلف اجتماعی یادآور می‌شود که همگام با گسترش سریع آموزش عالی، سرمایه فرهنگی به عنوان یک نیروی جدید در فرایند پایگاه- موفقیت وارد عمل می‌شود. به عقیدۀ او کودکان متعلق به زمینه‌های اجتماعی- اقتصادی مسلط، در منزل غالباً در معرض فعالیت‌های فرهنگی بلند مرتبه قرار می‌گیرند و آن‌هایی که سرمایه فرهنگی را در منزل کسب می‌کنند احتمالاً در مدرسه موفق‌ترند و در نتیجه شانس بیش‌تری برای رسیدن به سطوح بالای آموزش در مقایسه با دیگران دارند (کالیمین و کرای‌کمپ[۱۴۲]به نقل از نوغانی، ۱۳۸۸: ۸۰).
دانش‌آموزانی که با آورده‌های بیشتر و بهتری از سرمایه فرهنگی وارد نظام آموزشی می‌شوند بهتر قادرند با قواعد بازی نظام آموزشی همراهی کنند. به عبارت دیگر، سرمایه فرهنگی والدین تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر موفقیت تحصیلی فرزندان آنها دارد (جانعلیزاده چوب‌بستی و همکاران، ۱۳۹۰: ۱۰۳). پیشینه خانوادگی از جمله عوامل مؤثر در نمره آزمون و موفقیت تحصیلی دانش‌آموزان محسوب می‌شود. نتایج تحقیقات نشان می‌دهد که موقعیت اقتصادی، اجتماعی، شغل والدین و اندازه خانواده از جمله عوامل مهم خانوادگی مؤثر در موفقیت و نمره آزمون تحصیلی است (مِجُربانکس[۱۴۳]، ۱۹۹۶: ۳۹۴-۳۷۳).
بنابراین با توجه به مطالعاتی که در مورد سرمایه فرهنگی صورت گرفته، نتایج نشان می‌دهد که فرضیه فرهنگی بوردیو دور از دسترس نیست. نه تنها منابع اقتصادی والدین، بلکه منابع فرهنگی آنان نیز در مؤفقیت تحصیلی فرزندان و ادامۀ تحصیل آنها در دانشگاه مؤثر است. سرمایۀ فرهنگی به انسان نیروی فکری بیشتری اعطا می‌کند. در شرایطی که خانواده از فشار اقتصادی فارغ شده است، قدرت فکری بیشتر، و نیز سرمایه اقتصای زیادتری برای تمرکز در فراگیری دانش برای افراد آن خانواده فراهم است. سرمایه فرهنگی و اقتصادی خانواده‌ها می‌تواند به عنوان یک عامل مؤثر و کاملاً تأثیرگذار بر روند گرایش به آموزش عالی فرزندان نقش بازی کند. خانواده‌هایی که از سرمایه فرهنگی بیشتری برخوردارند، علاوه بر این‌که توانایی فرستادن فرزندانشان به مراکز آموزش عالی بیشتر است، در صدد افزایش سرمایه فرهنگی خود با کسب مدارک معتبر دانشگاهی از سوی فرزندان خود هستند و بلعکس خانواده‌هایی که از سرمایه فرهنگی بی‌بهره هستند، علاوه براین که توانایی مالی برای فرستادن فرزندانشان به دانشگاه‌های معتبر دولتی ندارند، به لحاظ فکری نیز نسبت به دانشگاه و مراکز آموزش عالی دیدی منفی و ناامید کننده دارند و لذا تلاشی نیز برای فرستادن جوانانشان به این مراکز آموزشی نمی‌کنند.
توضیحات جامعه شناسانه برای وابستگی بین زمینه خانوادگی و موفقیت تحصیلی فرزندان به طور کلی به اهمیت سرمایه فرهنگی و اقتصادی والدین برمی‌گردد (دگراف[۱۴۴]، ۱۹۸۶: ۴۸). باتوجه به این که پیشینه تحصیلی می‌تواند معرف توانایی و استعداد تحصیلی دانش‌آموز باشد، می‌توان نتیجه گرفت که زمینه اقتصادی و فرهنگی خانواده، مستقل از توانایی‌های تحصیلی و لیاقت و استعداد دانش‌آموزان، بر سرنوشت تحصیلی آن‌ها اثرگذار است؛ همچنین سرمایه فرهگی والدین در مقایسه با سرمایه اقتصادی آن‌ها سهم بیشتر بر دست‌یابی فرزندان به آموزش عالی دارد. همچنین سرمایه فرهنگی در موفقیت تحصیلی در عرصه آموزش عالی هم از حیث موفقیت در ورود به دانشگاه و هم از حیث نمره داوطلب در آزمون سراسری سهم معناداری داشته است (نوغانی ، ۱۳۸۲: ۹۵). سرمایه بالای فرهنگی والدین باعث افزایش احتمال قبولی در ورود به دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی می‌شود، همچنین توزیع نابرابر سرمایه در اشکال فرهنگی و اقتصادی باعث عدم رعایت عدالت آموزشی از منظر شانس قبولی در آزمون سراسری می‌شود (خدایی، ۱۳۸۵: ۸۱). آموزش عالی در همۀ دنیا بر ابعاد اقتصادی و تربیت نیروی انسانی دارای یک لبۀ شخصی و فرهنگی نیز می‌باشد ولی اهیت این جنبه در مورد کشوری چون ایران روزبه‌روز و همگام با کاهش نقش اقتصادی و سیاسی آموزش عالی و رشد فزایندۀ بیکاری دانش‌آموختگان در حال افزایش است. هر چند این لبه فرهنگی در مورد همۀ داوطلبان ورود به دانشگاه صرف‌نظر از جنسیت آنها صادق است ولی با توجه به اهمیت بیشتر مصرف فرهنگی برای زنان و نیز سهم کمتر زنان در بازار کار و میزان بالاتر بیکاری دانش‌آموختگان زن با صراحت بیشتری می‌توان ورود زنان ایرانی به دانشگاه‌ها را به عنوان مقوله‌ای فرهنگی تجزیه و تحلیل کرد (قانعی‌راد و خسروخاور، ۱۳۸۲: ۱۳۳).
بنابراین کسانی که از منابع و سرمایه فرهنگی بیشتری نسبت به دیگران بهره می‌برند، به احتمال زیادتری در ادامه به تحصیل خود در موسسه‌های آموزش عالی گرایش نشان خواهند داد و در دانشگاه نیز به موفقیت تحصیلی بالاتری دست خواهند یافت، در مقابل جوانانی که از خانواده‌هایِ با سرمایه فرهنگی پایین در مدرسه به تحصیل می‌پردازند به احتمال کمتری گرایش به ادامه تحصیل در دانشگاه دارند و به درآمد اقتصادی پس از اتمام مقطع متوسطه می‌اندیشند و در صورت تمایل به حضور در آموزش عالی نیز نسبت به کسانی که با اندوخته‌های فرهنگی زیادی به دانشگاه روی می‌آورند ناموفق‌تر هستند.
۲-۱۱ پیشینه تحقیق
۲-۱۱-۱ تحقیقات داخلی
لیاقت‌دار و نوروزی‌لرکی (۱۳۹۱) به بررسی نگرش دانشجویان پیرامون پیامدهای فرهنگی- اجتماعی و فردی- خانوادگی افزایش پذیرش داوطلبان زن در آموزش عالی پرداختند، نتایج نشان داد که از نظر دانشجویان پیامدهای فرهنگی- اجتماعی و فردی- خانوادگی ناشی از افزایش پذیرش داوطلبان زن در آموزش عالی بیش از حد متوسط بوده، در سطح خطای ۵ درصد معنادار است. میانگین پیامدهای فرهنگی- اجتماعی بیشتر از پیامدهای فردی- خانوادگی بوده است. بررسی عوامل جمعیت شناختی نشان داد که دانشجویان زن در مقایسه با دانشجویان مرد تأکید بیشتری روی پیامدهای فرهنگی- اجتماعی متأثر از ازدیاد داوطلبان دختر داشته‌اند. در سایر عوامل جمعیت‌شناختی (گروه تحصیلی، مقطع تحصیلی، ترم تحصیلی، تحصیلات پدر، تحصیلات مادر، وضعیت تأهل و وضعیت اشتغال) تفاوت معناداری مشاهده نشده است (لیاقت‌دار و نوزوزی‌لرکی، ۱۳۹۱: ۱۹).
صفارحیدری و همکاران (۱۳۸۸) در تحقیقی تحت عنوان زمینه‌یابی افزایش مشارکت زنان در آموزش عالی به بررسی افزایش مشارکت زنان در بخش آموزش عالی پرداختند. برای انجام دادن این تحقیق دانشجویان دختر دانشگاه مازندران به‌عنوان نمونۀ آماری انتخاب شدند. ابزار جمع‌ آوری اطلاعات، پرسش‌نامه محقق‌ساخته بود که بر اساس طیف لیکرت تنظیم یافته بود. نتایج به‌دست آمده نشان داده است که افزایش مشارکت دلایل گوناگونی داشته است. از میان پاسخ‌دهندگان ۷۷ درصد نیل به شغل و حرفۀ مناسب در بازار کار، ۸۴ درصد کسب درآمد اقتصادی و منافع بیشتر در آینده، ۷۴ درصد تحت تأثیر فرایند جهانی شدن، ۷۴ درصدر رقابت برای کسب پایگاه اجتماعی، ۷۹ درصد دست‌یابی به فرصت‌های برابر آموزشی را از جمله دلایل اشتیاق خود به برخورداری از تحصیلات دانشگاهی اعلام نموده‌اند (صفارحیدری و همکاران، ۱۳۸۸: ۸۶-۸۵).
حسن‌زاده (۱۳۸۵) طی پژوهشی به بررسی نقش آموزش عالی و دانشگاه در پیشرفت اجتماعی و اقتصادی زنان پرداخته است. روش پژوهش از نوع توصیفی و زمینه‌یابی است و نمونۀ آن ۱۴۰ فارغ‌التحصیل و ۹۰ دانشجوی مازندرانی و ۲۵ عضو هیأت علمی زن است که با روش نمونه‌گیری تصادفی و طبقه‌ای انتخاب شدند. حجم نمونه با بهره گرفتن از فرمول برآورد حجم نمونه بر حسب انحراف معیار جامعه برآورد شد. برای گردآوری داده‌ها از پرسشنامه استفاده شد. در پژوهش حاضر چهار فرضیه مورد آزمون قرار گرفت. نتایج نشان داد که ۱) آموزش عالی و دانشگاه در امور آموزشی زنان تأثیر دارد. ۲) آموزش عالی و دانشگاه در امور فرهنگی- اجتماعی زنان تأثیر دارد. ۳) آموزش عالی و دانشگاه در امور اقتصادی تأثیر دارد. ۴) سهم پیامدهای آموزش عالی و دانشگاه در امور آموزشی، فرهنگی- اجتماعی و اقتصادی متفاوت است (حسن‌زاده، ۱۳۸۵: ۷۲-۷۱).
روزبهانی و طارمی (۱۳۸۴) در پژوهشی به بررسی عوامل انگیزشی داوطلبان برای ورود به دانشگاه پرداختند. آزمون سراسری (کنکور) در ایران به نزدیک به یک و نیم میلیون شرکت کننده به پدیدۀ اجتماعی قابل توجه در سال های اخیر بدل شده است. از ابعاد مهمی که می تواند به تحلیل و تفسیر این پدیده کمک کند، بررسی روانشناختی آن است. یافتن انگیزه های داوطلبان برای ورود به دانشگاه، به عنوان یکی از مبانی روانشناختی تقاضای عمومی برای آموزش عالی، هدف اصلی این تحقیق بوده است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که انگیزه های داوطلبان تهرانی برای ورود به دانشگاه به ترتیب اولویت عبارتند از: منزلت اجتماعی، محیط اجتماعی دانشگاه، انگیزه شغلی، علاقه تحصیلی و علمی و راه حل موقت. همچنین بر اساس نتایج این تحقیق داوطلبان زن نسبت به داوطلبان مرد به سه انگیزه اول اهمیت ببشتری می دهند و انگیزه علاقه به تحصیل براین مردان مهمتر است (روزبهانی و طارمی، ۱۳۸۴: ۱۰۳).
کارنامه‌حقیقی و اکبری (۱۳۸۴) در تحقیقی به بررسی مشارکت زنان در تقاضای اجتماعی برای آموزش عالی در ایران پرداختند. این تحقیق با بهره گرفتن از رویکرد کمی و کیفی، افزایش سهم و مشارکت زنان در آموزش عالی را مورد بررسی قرار می دهد، شواهد و بررسی ها نشان می دهد که بعد از انقلاب اسلامی ایران، خصوصاً در سلاهای اخیر، مشرکت زنان در آموزش عالی، حداقل از نظر کمی افزایش یافته است. در ادامه، بر اساس مدل رشد تعمیم یافته سولو- سوان و با بهره گرفتن از تکنیک[۱۴۵]، همگرایی تقاضای اجتماعی زنان برای آموزش عالی در استان های مختلف کشور، طی سال های ۸۱- ۱۳۶۲ مورد بررسی قرار می گیرد برآورد مدل همگرایی برای زنان، در حالت کلی (۸۱-۱۳۶۲) نشان می دهد که همگرایی میان استان های مختلف کشور از لحاظ تقاضای اجتماعی زنان برای آموزش عالی رخ داده است. لذا فرضیه برای دو مقطع ده ساله، یعنی فواصل زمانی ۷۱-۶۲ و ۸۱-۷۲ بررسی می گردد. بررسی ها نشان می دهد که استن های مختلف، از لحاظ تقاضای اجتماعی زنان برای آموزش عالی در هر دو مقطع زمانی به صورت همگرا حرکت کرده کرده اند. به منظور مقایسۀ زنان و مردان، برآوردها نشان می دهد که سرعت همگرایی مردان و زنان متفاوت است، به طوری که در دوره زمانی ۷۱-۶۲ و ۸۱-۷۲، سرعت همگرایی تقاضای اجتماعی زنان برای آموزش عالی بیش از مردان بوده و این به معنی متفاوت بودن همگرایی در تقاضای اجتماعی برای آموزش عالی بین مردان و زنان است (کارنامه‌حقیقی، ۱۳۸۴: ۶۹).
مقصود فراستخواه (۱۳۸۳) در پژوهشی تحت عنوان زنان، آموزش عالی و بازار کار به این نتیجه دست یافته که بازار کار نیروی انسانی متخصص، هم در عرضه و هم در تقاضا، دچار عدم تعادل شدید جنسیتی به زیان زنان است. با وجود تغییراتی که اخیراً در عرضۀ نیروی انسانی متخصص از طریق افزایش دسترسی کمی زنان به آموزش عالی به وجود آمده است، اولاً در همین دسترسی کمی نیز زنان در ابعاد مهمی مانند دسترسی به برخی گروه ها و به دوره های تحصیلات تکمیلی و میزان دانش آموختگان در سطحی نابرابر با مردان هستند. ثانیاً از حیث تقاضای نیروی انسانی متخصص زن در بازار، موانع و مشکلات و نابرابری های بسیاری ار لحاظ نرخ فعالیت و مشارکت، نسبت اشتغال، نرخ بیکاری، تنوع افقی و سطوح عمودی اشتغال و مانند آن وجود دارد که ریشۀ ساختاری، فرهنگی، نگرشی و سیاستی دارند و رویارویی با آنها جز از طریق توسعۀ خط مشی و نهادها در کشور امکان پذیرنیست (فراستخواه، ۱۳۸۳: ۱۴۷).
در پژوهش دیگری پیشگاهی فرد و اسدی‌راد (۱۳۸۲) به بررسی رابطه میان آموزش عالی زنان در ایران و حضور آنان در عرصه‌های قانونگذاری پرداختند. در این مطالعه نویسنده با تجزیه و تحلیل آماری و روند افزایش سهم زنان در آموزش عالی در دهۀ اخیر و مقایسه آن با دهه‌ های قبل در ایران می‌پردازد. همچنین با بررسی علل و عوامل این جهش، پیامدهای ناشی از افزایش حضور زنان در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور را تبیین می‌کند و نتیجه می‌گیرد که متناسب با افزایش زنان در آموزش عالی، نقش‌آفرینی آنان در بخش‌های مدیریتی جامعه اعم از مدیریت که متناسب با افزایش زنان در آموزش عالی، نقش‌آفرینی آنان در بخش‌های مدیریتی جامعه اعم از مدیریت اجرایی یا قانونگذاری در سطوح ملی و محلی افزایش نیافته است ولی شواهد نشان می‌دهند که تقاضا برای سهم‌خواهی در آینده به جابه‌جایی میان زنان در ساختار قدرت منتهی خواهد شد (پیشگاهی فرد و اسدی‌راد، ۱۳۸۲: ۱۶۰-۱۵۹).
ودادهیر(۱۳۸۱) در پژوهشی با عنوان زنان و آموزش عالی، تکوین هویت نوین برای زنان در آموزش عالی ایران به بررسی تحولات کمی و کیفی نظام آموزشی در ایران پرداخته و در این راستا، عمدتاً بر افزایش سهم و مشارکت زنان در آموزش عالی تأکید می کند. این مقاله مشارکت زنان در آموزش عالی را یک پدیده یا واقعیت پیچیده تلقی نموده بدین معنی که این واقعیت دارای علل چند گانه، ابعاد چند گانه، و پیامد های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و… می داند. این تحقیق مدعی است که افزایش مشارکت زنان در آموزش عالی با آنکه دارای ابعاد کمی قوی است، فاقد کیفیت و محتوی نیست. یعنی این نوع مشارکت، صورتی اجتماعی و آموزشی است که محتوای اجتماعی و آموزشی را نیز به دنبال دارد (ودادهیر، ۱۳۸۱: ۲۹-۲۸).
سرابی (۱۳۹۲) تحقیقی تحت عنوان سرمایه فرهنگی خانواده و موفقیت تحصیلی دانش‌آموزان انجام داد. این مطالعه بر اساس مدل بازتولید فرهنگی بوردیو صورت گرفته و تأثیر سرمایه فرهنگی خانواده بر موفقیت تحصیلی دانش‌آموزان هدف اصلی این پژوهش را تشکیل می‌دهد. یافته‌ها حاکی از آن است که بین سرمایه فرهنگی خانواده و مؤفقیت تحصیلی دانش‌آموزان رابطۀ معناداری وجود دارد و همچنین یافته‌ها مؤید آن است که سرمایه فرهنگی و مؤفقیت تحصیلی دانش‌آموزان مدارس غیردولتی بیشتر از مدارس دولتی بوده است و علاوه بر آن بین ابعاد سرمایه فرهنگی خانواده و مؤفقیت تحصیلی دانش‌آموزان رابطۀ مثبتی بوده است. نتایج تحقیق نشان داد که سرمایه فرهنگی خانواده سهم قابل ملاحظه‌ای در مؤفقیت تحصیلی دانش‌آموزان دارد. بدین صورت که والدین نگرش مثبتی نسبت به ثبت‌نام فرزندان خود در مدارس غیردولتی دارند (سرابی، ۱۳۹۲: ۱).
در تحقیقِ کلانتری و همکاران (۱۳۹۲) تحت عنوان تحصیلات و مصرف فرهنگی در شهر تهران یافته‌ها نشان می‌دهد که بین سطوح مختلف تحصیلات و میزان استفاده از محصولات فرهنگی تفاوت معناداری وجود دارد. به بیانی مصرف فرهنگی در سطوح مختلف تحصیلات از تفاوت معناداری برخوردار است. همچنین یافته‌ها نشان می‌دهد که با افزایش تحصیلات میزان استفاده از محصولات فرهنگی نیز افزایش می یابد، به‌طوری‌که با افزایش تحصیلات، میزان استفاده از امکانات بصری، میزان گوش دادن به موسیقی و رفتن به سینما و تئاتر افزایش پیدا کرده است. در نهایت اینکه مصرف فرهنگی هم در سطوح و میزان‌های مصرف و هم در الگو یا ترجیح مصرف، در میان افراد با تحصیلات مختلف متفاوت بوده است. به‌طوریکه می‌توان گفت، تحصیلات با انباشت منابع و سرمایه های فرهنگی در فرد به شکل‌دهی شیوه‌های خاصی از مصرف دست زده است (کلانتری و همکاران، ۱۳۹۲: ۱۱۱).
اسماعیل قدیمی (۱۳۹۲) در پژوهشی تحت عنوان آسیب‌شناسی آموزش عالی در ایران، به این نتیجه دست یافته که آموزش عالی نهادی مدرن و مکمل آموزش‌های متوسطه و ابتدایی و دو کارکرد اصلی‌اش پژوهش وآموزش است. این نهاد، فرآیندهای فهم و درک سامانمند افراد، نهادها، گروه‌ها، طبقات، قشرها و سازمان‌ها را در جامعۀ نوین شکل می‌دهد و سرمایۀ معرفتی و علمی این جامعه را به عنوان دستمایه‌ای برای ادامۀ حیات و پیشرفت زندگی فردی و اجتماعی ایجاد می‌کند. در ایران، آموزش عالی از ابتدای برپایی، دستِ‌کم به علت وجود حکومتی استبدادی و وابسته و تبدیل نشدن به یک نیاز اجتماعی، عدم پذیرش نهادی و فقدان مطالبات نظام‌مند از سوی جامعه، بنیانگذاری ناقص علوم انسانی و اجتماعی، چالش نهادهای سنتی و قشرهای بانفوذ و ضعف‌های مدیریتی، فاقد ساختار مناسب و کارکردهای مطلوب و مناسبات کارآمد با نهادها و سازمان‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه و بیشتر دچار رشد و کمیّت‌گرایی شده است. این ناکارآمدی، به ویژه در حوزه‌های انسانی و اجتماعی، در سه سطح کلان، میانی و خُرد قابل تشخیص و تبیین است. در سطح کلان، ناتوانی در تبدیل شدن به یک نهاد اجتماعی همسطح با دیگر نهادها؛ در سطح میانی، عدم تأثیرگذاری در ایجاد سازمان اجتماعی مدرن و درسطح خُرد، بی اثری در تغییر رفتار و خلقیات اجتماعی و ناتوانی در جایگزین کردن رفتار نوین متناسب با تحولات مدرن را می توان ذکر کرد. در این مطالعۀ تطبیقی و آسیب‌شناسانه، با تأکید بر اهمیت علوم اجتماعی و انسانی، وضعیت موجود آموزش عالی با کارکردهای مطلوب مقایسه و با تجزیه و تحلیل ناکارآمدی‌های آن، این پیشنهاد مطرح شده است که سامانۀ مورد بحث، به ویژه در مقولۀ علوم انسانی و اجتماعی، نیازمند بازنگری اساسی و تجدید ساختار است. اولویت‌دهی به رشته‌های انسانی و اجتماعی همراه با طی فرآیندهای نهادینه‌سازی به منظور تحقق کارکردهای آموزش عالی کارآمد و اثربخش، می‌تواند همچنین به تحقق اهداف موردنظر در چشم‌انداز بیست ساله و سیاست‌های توسعۀ کشور یاری رساند (قدیمی، ۱۳۹۲: ۱۹). بازنگری و جستجو درپژوهش‌های دانشگاهی و طرح‌های تحقیقاتی انجام گرفته در کشور نشان می‌دهد، که تحقیقات زیادی در مورد آموزش عالی و افزایش حضور زنان در آن صورت گرفته است، اما در این تحقیق علاوه بر پرداختن به نگرش به آموزش عالی با بهره گرفتن از دو نظریه انگیزشی، دو متغیر به عنوان متغیر مستقل و اثرگذار بر آن مورد ارزیابی قرار می‌گیرد تا عوامل گرایش زنان به آموزش عالی مشخص شود. البته لازم به ذکر است، پژوهشی که به رابطۀ هویت نقش جنسیتی در گرایش به آموزش عالی بپردازد، صورت نگرفته است.
باقری‌خواه و همکاران (۱۳۹۰) به بررسی وضعیت پذیرش دانشجو در نظام آموزش عالی ایران از دیدگاه دانشجویان دانشگاه‌های دولتی شهر تهران، اعضای هیأت علمی سازمان سنجش آموزش کشور و مسئولان ذیربط آموزش عالی، پرداختند. هدف از انجام این تحقیق سنجش و مقایسه دیدگاه سه جامعه فوق، نسبت به شیوه ها وعوامل وضع موجود (شیوه آزمون متمرکز، شیوه آزمون فراگیر و عوامل معدل کتبی، نمره علمی، سهمیه ها و جنسیت) و سایر شیوه ها و عوامل مؤثر (شیوه آزمون غیر متمرکز، عوامل سوابق تحصیلی، هوش و استعداد تحصیلی) است. روش تحقیق از نوع توصیفی، پیمایشی و نمونه آماری براساس جدول مورگان و نیز انتساب متناسب برای دانشجویان سه دانشگاه صنعتی شریف، دانشگاه شهید بهشتی و دانشگاه علامه‌طباطبایی به تعداد ۳۴۶ نفر می‌باشد. همچنین تمامی اعضای هیأت علمی و مسئولین ذیربط آموزش عالی نیز در نظر گرفته شده‌اند. یافته‌های تحقیق نشان می‌دهد اکثریت دانشجویان با شیوه برگزاری آزمون (متمرکز، فراگیر) موافق بوده واعضای هیأت علمی و مسئولین نیز با شیوه آزمون متمرکز موافق و با شیوه آزمون فراگیر مخالف می‌باشند. همچنین تفاوتی بین دیدگاه دانشجویان، اعضای هیأت علمی و مسئولین نسبت به شیوه آزمون متمرکز، شیوه آزمون فراگیر و معدل کتبی، نمره علمی، سهمیه‌ها وپذیرش جنسیت وجود ندارد. از طرف دیگر براساس نتایج بدست آمده از تفاوت دیدگاه سه جامعه می‌توان گفت که اعضای هیأت علمی و مسئولان نسبت به شیوه آزمون غیرمتمرکز دیدگاهی یکسان دارند ولی دانشجویان نسبت به شیوه آزمون غیرمتمرکز با دو جامعه دیگر دیدگاهی متفاوت دارند. براساس دیدگاه اعضای هیأت علمی و دانشجویان در پاسخ به سؤالات مربوط به سهمیه‌ها، مشخص است که وجود برخی سهمیه‌ها موجب بروز مشکلات عدیده‌ای از جمله ناراحتی و رنجش دانشجویان، عدم هماهنگی آنها در کلاس‌های درس و … است، لذا ادغام این سهمیه‌ها با هم یا اعمال آنها به صورت ظرفیتی اضافی در آزمون سراسری موجب رفع مشکلات و نگرانی‌ها خواهد بود. از طرف دیگر سه جامعۀ مسئولان، اعضای هیأت علمی و دانشجویان به ترکیبی از آزمون متمرکز و سوابق تحصیلی در آزمون سراسری تأکید داشته‌اند (باقری‌خواه و همکاران، ۱۳۹۰: ۱۱۱).
صالحی‌عمران و همکاران (۱۳۹۰) در تحقیقی تحت عنوان بررسی عوامل و انگیزه‌های پیدایش و گسترش دانشگاه‌ها و مؤسسات عالی غیردولتی- غیرانتفاعی در ایران پرداخته‌اند. در این تحقیق، با بهره گرفتن از داده‌های تجربی حاصل از پیمایش، علل و انگیزه‌های پیدایش و گسترش آموزش عالی غیرانتفاعی در ایران بررسی شده است. جامعه آماری تحقیق، مؤسسان دانشگاه‌های غیرانتفاعی در ایران و دانشجویان شاغل به تحصیل در دانشگاه‌های غیرانتفاعی استان مازندران بوده‌اند. نتایج تحقیق ضمن تأیید نتایج برخی پژوهش‌های میدانی گذشته و نظریه‌های به خدمت گرفته، حاکی از آن است که مهم‌ترین عوامل و انگیزه‌های گسترش آموزش عالی غیرانتفاعی یا خصوصی در ایران عبارت‌اند از فشارهای اجتماعی، نیازهای حرفه‌ای و اقتصادی جامعه، نابرابری بین عرضه و تقاضای آموزش عالی، تقاضامحور شدن آموزش عالی، گوناگونی تقاضا، عقلانی شدن تقاضاها وغیره (صالحی‌عمران و همکاران، ۱۳۸۹: ۸۳).
در تحقیقی، احمدرضا روشن (۱۳۸۷) به بررسی چگونگی توزیع فرصت‌های آموزش عالی در بین دانشجویان چهار دانشگاه دولتی و بزرگ کشور پرداخته است. این تحقیق به صورت میدانی، و جامعۀ آماری آن کلیۀ دانشجویان دوره روزانه دانشگاه‌های تهران، صنعتی‌شریف، شهیدبهشتی و علامه طباطبایی بوده که ازمیان آن‌ها ۵۱۱ نفر به طور تصادفی انتخاب شدند و ویژگی‌های مورد نظر از طریق پرسش‌نامه جمع‌ آوری شد. یافته‌های این تحقیق نشان داد که در نمونۀ مورد بررسی ۵ درصد از دانشجویان دارای پیگاه اجتماعی- اقتصادی بالا، ۲۰ درصد از دانشجویان دارای پایگاه اجتماعی- اقتصادی متوسط روبه بالا، ۲۸ درصد از دانشجویان دارای پایگاه اجتماعی- اقتصادی متوسط رو به پایین و ۴۸ درصد از دانشجویان دارای پایگاه اجتماعی- اقتصادی پایین هستند (روشن، ۱۳۸۷: ۲۸۵).
مهرنوش پازاگادی (۱۳۸۸) در پژوهشی تحت عنوان زنان در عرصۀ آموزش عالی، تأکید کرده که زنان به عنوان بخش عمده جمعیت کشور، در تولید، توزیع، انتشار دانش و فناوری نه تنها نقش بسزائی دارند، بلکه به علت نقش تربیتی در پرورش افراد جامعه توجه به توانمندی آنان در عرصه های علم و فناوری اعم از آموزش، پژوهش و امور اجرائی از مهم ترین ارکان برنامه توسعه در جوامع محسوب می‌شوند . در این مقاله سعی شده است براساس شرح وظایف هیئت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی شورای عالی انقلاب فرهنگی با ارائه تصویری روشن از وضعیت زنان جامعه ایرانی - اسلا می در عرصه آموزش عا لی و علم و فناوری ، وضع موجود را مورد بررسی قرار داده و با ارائه راهکارها و پیشنهادها برای بهبود شاخص‌های مرتبط با زنان، چشم‌انداز مناسب‌تری را برای برنامه‌ریزان و دست‌اندرکاران ترسیم نماید. روش تحقیق، روش پیمایشی و ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه محقق ساخته بود. برای تحلیل داده ها از رگرسیون چندگانه لوجستیک استفاده شده است. یافته ها نشان داد که در پرتو حضور سرمایه اجتماعی و سرمایه اقتصادی، سرمایه فرهنگی سهم مثبت و معناداری بر احتمال قبولی و نمره کسب شده داوطلبان دارد (پازارگادی، ۱۳۸۸: ۴۵).
نوغانی (۱۳۸۶) در پژوهشی به تأثیر نابرابری سرمایه فرهنگی بر موفقیت تحصیلی دانش آموزان پیش دانشگاهی در دست یابی به آموزش عالی پرداخت. تحلیل جامعه شناختی موفقیت در دست یابی به آموزش عالی با تاکید بر نقش سرمایه فرهنگی هدف اصلی پژوهش وی را تشکیل داد. فرضیه اصلی به دنبال بررسی نقش سرمایه فرهنگی بر احتمال قبولی و نمره کسب شده داوطلبان آزمون سراسری ورود به دانشگاه با بهره گرفتن از متغیرهای سرمایه اجتماعی، سرمایه اقتصادی و پیشینه تحصیلی بود. جامعه آماری دانش آموزان دختر و پسر مدارس دولتی و غیردولتی دوره پیش دانشگاهی استان خراسان و حجم نمونه مورد نظر ۱۶۶۷ نفر بوده است. روش تحقیق، روش پیمایشی و ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه محقق ساخته بود. برای تحلیل داده ها از رگرسیون چندگانه لوجستیک استفاده شده است. یافته ها نشان داد که در پرتو حضور سرمایه اجتماعی و سرمایه اقتصادی، سرمایه فرهنگی سهم مثبت و معناداری بر احتمال قبولی و نمره کسب شده داوطلبان دارد (نوغانی، ۱۳۸۶: ۷۱).
معصومه قارون (۱۳۸۱) در پژوهشی به برآورد تقاضای اجتماعی آموزش عالی در ایران در دورۀ ۸۸-۱۳۸۰ پرداخت. یکی از رویکردهای برنامه ریزی توسعه آموزش عالی پاسخگویی به تقاضای اجتماعی آموزش عالی است. این مهم، خود، ضرورت شناخت و براورد حجم تقاضای اجتماعی را در سالهای آتی مطرح می کند. این مقاله که بر گرفته از یک طرح پژوهشی است سعی کرده است حتی المقدور به این مسأله بپردازد و برآوردهایی از تقاضای آموزش عالی در دوره ۸۸-۱۳۸۰ به تفکیک جنسیت، گروه های آزمایشی، دوره های مختلف و گروه های سنی مختلف ارائه کند و به شناختی در مورد چگونگی تأثیر متغیرهای اقتصادی اجتماعی بر تقاضای آموزش عالی نائل آید. برای این منظور، ابتدا با بهره گرفتن از ارقام به دست آمده از شاخص‌های گذار تحصیلی در آموزش عمومی و متوسطه، جداول جریان دانش آموزان (گروه‌های هم‌سن و سال) تشکیل و تعداد دانش آموزان سال آخر متوسطه واز آنجا تقاضای اجتماعی آموزش عالی برآورد گردید. در گام دوم، تقاضای اجتماعی آموزش عالی با بهره گرفتن از محاسبه نرخ مشارکت در آموزش عالی به تفکیک گروه سنی و پیش بینی تحولات آن در آینده برآورد شد. در مرحلۀ سوم، باتشکیل معادلات رگرسیونی توصیف کننده تغییرات تقاضای اجتماعی آموزش عالی، تأثیر چند متغیر اقتصادی اجتماعی شناسایی شدند و از الگوهای به دست آمده برای برآورد تقاضا در سالهای آتی استفاده گردید. اهم نتایج به دست آمده حاکی از آنند که به دلیل کاهش نرخ مشارکت مردان در آموزش عالی، که در گروه های اصلی جمعیتی رخ داده است و تداوم نرخ ثبت نام ناخالص زنان در مقایسه با مردان، در سال‌های آتی نیز سهم زنان در کل متقاضیان آموزش عالی رو به افزایش و سهم مردان رو به کاهش خواهد بود. علاوه بر کاهش سهم مردان در کل تقاضای اجتماعی، سهم آنان در پذیرفته شدگان نیز کاهش یافته است و این پدیده همراه با این واقعیت که نرخ حضور زنان در بازار کار نسبت به مردان کمتر است، می تواند آثار نامطلوبی بر ذخیره دانش نیروی انسانی فعال کل اقتصاد در آینده داشته باشد. شواهد آماری نشان می دهند که کاهش تمایل به ادامه تحصیل در بین پسران از نظام قبل از دانشگاه نشأت می گیرد. همچنین شواهد به دست آمده از روند تحولات جمعیتی در آینده نیز حاکی از آنند که ترکیب سنی متقاضیان آموزش عالی در سالهای آتی، سهم بیشتری از تقاضای آموزش عالی را تقاضای تأمین نشده سالهای قبل تشکیل خواهد داد و در این مجموعه، سهم گروه آزمایشی علوم انسانی بیشتر خواهد بود. برآورد های نهایی نشان می دهند که روند افزایش تقاضای اجتماعی زنان با سال ۱۳۷۸ ادامه، ولی تقاضای اجتماعی مردان حداکثر تا سال ۱۳۸۳ افزایش و پس از آن کاهش خواهند یافت. نتایج تحلیل الگوی تأثیر گذاری متغیر های اقتصادی اجتماعی بر تقاضای اجتماعی زنان و مردان برای آموزش عالی حکایت از آن دارند که متغیرهای مربوط به بازار کار دارای بیشترین تأثیر هستند. ضمن این که متقاضیان آموزش عالی چشم انداز آتی اقتصادی را بیشتر در جهت تحدید فرصت های شغلی پیش بینی می کنند و همین عامل موجب می شود که تقاضای مردان برای آموزش عالی کاهش یابد (قارون، ۱۳۸۱: ۷۲-۷۱).
۲-۱۱-۲ تحقیقات خارجی
امروزه در اکثر کشورهای دنیا نقش های جنسیتی عمیقاً تغییر پیدا کرده و در راستای افزایش مشارکت زنان در کلیۀ امور اجتماعی از جمله آموزش عالی پیش می رود.
در مطالعه‌ دیگری که توسط پام ماراس[۱۴۶] (۲۰۰۷) انجام گرفت، به بررسی نگرش دانش‌آموزان نسبت به آموزش عالی پرداخته شد. این تحقیق به روش طولی بر روی ۳۵۷۰ دانش‌آموز ۱۸- ۱۳ ساله در لندن صورت گرفت. دانش آموزان مخصوصاً پرسش‌نامه طراحی شده نگرش به تحصیلات بالاتر را تکمیل کردند و اطلاعاتی در مورد فعالیت‌های توسعۀ مشارکتی که در آن مشارکت داشتند را فراهم نمودند. داده‌ها در مورد موفقیت آکادمیک دانش آموزان و زمینه‌های اجتماعی آنها بود. از نظر جنس و گروه، اختلاف معنی‌داری در فعالیت‌های توسعۀ مشارکتی و مخصوصاً با هدفِ افزایشِ مشارکتِ اجتماعیِ دانش‌آموزانِ محروم در تحصیلات بالاتر وجود داشت. همچنین یافته‌ها در رابطه با تئوری هویت اجتماعی و مفهوم خودانگاره حاکی از آن است که استراتژی مشارکت در آموزش عالی را افزایش می‌دهند (ماراس، ۲۰۰۷: ۶۹).
نتایج پژوهش زازمن (۲۰۰۵) که با هدف مشخص ساختن واکنش دانشجویان کالج به الزامات خاص دوره‌های تحصیلی (به عنوان مثال سیاست مراقبت سخت‌گیرانه) و شناسایی درجه‌ای که آنها در رفتارهای مرتبط با عملکرد بالای تحصیلی درگیر می‌شوند به انجام رسید مشخص ساخت که دانشجویان دختر در این رفتارها از همکلاسی‌های پسر خود برتری معنی‌داری نشان می‌دهند. این رفتارها عبارتند از: حضور به موقع در کلاس، نشستن در جلوی کلاس درس، یادداشت برداری درسی، سازماندهی زمان مطالعه، خریداری کتاب‌های درسی، خواندن این کتاب‌ها و سود بردن از فرصت‌های اضافی برای یادگیری (زازمن[۱۴۷]، ۲۰۰۵: ۶۲۶-۶۲۱). پژوهش آندرس و آنداموتی در بارۀ دستیابی به تحصیلات بالاتر از متوسطه و رابطه با طبقۀ اجتماعی والدین، جنسیت و انتظارات تحصیلی معلوم کرد که بین جنسیت فرد و زمینۀ اقتصادی- اجتمعاعی والدین با دستیابی به تحصیلات عالی همبستگی شدیدی دارد بدین تربیب که نابرابری میان دختر و پسر در دستیابی به تحصیلات عالی در پایگاه اقتصادی- اجتماعی بالا کمتر می شود (آندرس و آداموتی[۱۴۸]، ۲۰۰۷: ۱۳۵).
مایکل مامپر[۱۴۹] (۲۰۰۳) به بررسی وضعیت فعلی و پیشین آیندۀ دانشگاه‌های دولتی آمریکا از لحاظ دسترسی گروه‌های مختلف به آن پرداخته است. یافته‌های تحقیق حاکی از این است که از اوایل دهۀ ۱۹۸۰ عوامل گوناگونی دست به دست هم داده‌‌اند تا موانعی را برای دسترسی فرزندان خانواده‌های کم‌درآمد و محروم اجتماعی به آموزش عالی دولتی آمریکا پایه‌ریزی کنند. از جمله این موانع می‌توان به افزایش شهریه و تغییر در برنامه‌ها و قوانین فدرال و کاهش پذیرش در برخی دانشگاه‌ها، نام برد (مامپر، ۲۰۰۳، ۹۷).
پاتریشیا و ریو[۱۵۰] (۲۰۰۳) تحقیقی را تحت عنوان یک مدل انگیزشی در مورد اهداف دانش‌آموزان روستایی برای ماندن در دبیرستان در مقابل ترک تحصیل انجام دادند. در این تحقیق مؤلفان با بهره گرفتن از تئوری خودمختاری، مدل انگیزشی را امتحان کردند تا شرایطی را که دانش‌آموزان روستایی اهداف‌شان را تعیین می‌کنند تا در دبیرستان بمانند در مقابل ترک تحصیل توضیح دهند. مدل نشان می‌دهد که متغیرهای انگیزش‌دهنده، اساس تمایل دانش‌آموزانی که در کلاس درس توسط معلمانِ حمایتگر و با استقلال فردی، حمایت می‌شوند یا توسط معلمان کنترل‌کننده دلسرد می‌شوند را تشکیل می‌دهد. آنالیز لیزرل از داده‌های پرسشنامۀ ۴۳۸ دانش‌آموز روستایی نشان داد که قوانین آزادی عمل و حمایت در میان کلاس‌ها، انگیزۀ آزادی فردی دانش‌آموزان را بالا می‌برد. این منابع انگیزشی، هم تمایل دانش‌آموزان به ماندن در مقابل ترک‌تحصیل را پیش‌بینی می‌کند و هم پس از کنترل، تأثیر مؤفقیت را نشان می‌دهد (پاتریشیا و ریو، ۲۰۰۳: ۳۴۷).
مطالعۀ دیگری تأثیر وضعیت سیاسی- اقتصادی و اشتغال والدین؛ بر انتخاب رشته در دانشگاه، با توجه خاص روی تفاوت‌های مرد و زن را بررسی می‌کند. مطالعه از آنالیزهای لاجیت[۱۵۱] چندجمله‌ای و داده‌های مرکز ملی آمارهای آموزشی[۱۵۲] (۱۹۹۵) و بررسی آغاز دانش‌آموزان قدیمی استفاده می‌کند. داشتن پدری که شغل رسمی یا اجرایی دارد، اثر بیشتری روی دانش‌آموزان دختر دارد تا اینکه مادر شغل مشابه‌ای داشته باشد. برای پسران مسئله برعکس است. زنانی که خانواده‌هایی با وضعیت بالای اقتصادی- اجتماعی دارند کمتر در رشتۀ تجارت تحصیل می‌کنند؛ برای مردان این وضعیت متضاد است. برای دانش‌آموزانی که می‌خواهند از نظر مالی خیلی مرفه باشند، اهمیت رشتۀ تجارت بیشتر از سایر دانش‌آموزان است (لپل و همکاران[۱۵۳]، ۲۰۰۲: ۳۷۳).
در تحقیقی؛ دِ گراف[۱۵۴] وهمکاران (۲۰۰۲) به بررسی سرمایه فرهنگی والدین و تأثیر آن بر مؤفقیت آموزشی در هلند پرداختند. در این مقاله، مؤلفان تحقیقشان را بر روی ابعاد منابع فرهنگی والدین که بر موفقیت آموزشی اثر می‌گذارد، متمرکز کردند و بین مشارکت والدین در هنرهای زیبا و رفتار خواندن والدین تمایز قائل شدند. با بهره گرفتن از داده انتخابی برای هلند در سال ۱۹۹۲، آنها دریافتند که رفتار خواندن والدین، نه مشارکت آنها در هنرهای زیبا، بر موفقیت آموزشی کودکان اثر می‌گذارد. مؤلفان همچنین اعتبار دو تئوری جایگزین در مورد تأثیر متقابل زمینه آموزشی والدین و سرمایه فرهنگی آنها را بررسی کردند (با تمایز بین خواندن و مشارکت در هنرهای زیبا): تئوری بازتولید فرهنگی بوردیو و تئوری تغییرپذیری فرهنگی دی ماجیو، حمایت داده‌ها برای فرضیه‌هایِ تغییرپذیریِ فرهنگی با توجه به رفتار خواندن والدین را فراهم می‌کنند؛ خواندن والدین در پیش‌بینی موفقیت در مدرسه مؤثر است، مخصوصاً برای کودکانی که والدینشان سطوح پایین تحصیلات دارند (دگراف و همکاران، ۲۰۰۲: ۱۰۱).
در پژوهشی که ون ولی[۱۵۵] تحت عنوان تغییرات اخیر در آموزش عالی و دلایل اخلاقی آنها، انجام داده به این نتیجه دست یافته که یکی از تحولات مهم نظام های آموزش عالی خصوصاً در آمریکای شمالی، تحول در میان مشارکت زنان در آموزش عالی است. به زعم وی، جامعه آمریکا در راستای اعطای حقوق اقلیت‌ها یعنی زنان، رنگین پوستان و…، حرکت می‌کند. بنا به گزارش وی در سال تحصیلی ۲۰۰۰-۱۹۹۲، ۵۵ درصد از دانشجویان دوره کارشناسی را زنان به خود اختصاص داده‌اند و به نظر می‌رسد که تا پایان دهۀ ۲۰۱۰ میلادی به ۶۰ درصد برسد. به نظر وی، در مقاطع بالاتر نیز زنان به دنبال کسب موفقیت و مشارکت بیشتر هستند. بدین ترتیب که زنان فارغ‌التحصیل از دورۀ دکتری تخصصی در تمامی رشته‌های دانشگاهی از ۳۳ درصد در سال تحصیلی ۸۳-۱۹۸۲ به ۳۹ درصد در سال تحصیلی ۹۶-۱۹۹۵ رسیده است. همچنین در رشته های علوم اجتماعی، در سال تحصیلی ۸۱-۱۹۸۰، ۴/۶۴ درصد دانشجویان دورۀ دکتری تخصصی به مردان اختصاص یافته بود، در حالی که در سال تحصیلی ۹۵-۱۹۹۴ این نسبت برای مردان به ۲/۴۹ درصد تعدیل یافت، یعنی در همین سال تحصیلی ۸/۵۰ درصد دانشجویان دره های دکتری تخصصی را زنان اشغال کرده بودند. این سهم در سالهای تحصیلی ۹۶-۱۹۹۵ و ۹۷-۱۹۹۶ به ترتیب به ۶/۵۱ درصد و ۱/۵۳ درصد افزایش یافته است (ون‌ولی، ۲۰۰۱: ۴).
مطالعۀ دیگری در کشور هلند، مؤید این است که سرمایه گذاری بلند مدت به معنی یافتن شغل هایی با درآمد بالا و اطمینان بیشتر، مهمترین انگیزه برای ورود به دانشگاه ست. در این تحقیق آمده است که طی ده سال گذ شته، متقاضیان ورود به دانشگاه در هلند دو برابر شده اند(کانتون[۱۵۶]،۲۰۰۱: ۹).
در سال ۱۹۹۸ پژوهشی در آرژانتین انجام گرفته که نشان می‌دهد درآمد خانواده ۹۰ درصد دانشجویان دانشگاههای دولتی بالاتر از حد متوسط است. همچنین تقریباً پدران نیمی از افراد وارد شده به دانشگاه، تحصیلات دانشگاهی داشته اند، در حالی که این نسبت در افراد واد نشده به دانشگاه کم تر از ۷ در صد می باشد. تقریباً ۷۰ درصد دانشجویان متعلق به ۳۰ درصد از ثروتمندان افراد جامعه و تنها ۱۱ درصد متعلق به ۵۰ درصد از فقیرترین افراد جامعه هستند(روزادا[۱۵۷]، ۲۰۰۱ به نقل از نوغانی ۱۳۸۶: ۷۴).
در تحقیق دیگری که ماکسول[۱۵۸] و همکاران در سال ۲۰۰۰ در استرالیا انجام داده اند، دست‌یابی به بهترین شغل و درآمد بالاتر از مهم‌ترین انگیزه‌های دانش آموزان برای ورود به دانشگاه گزارش شده است. دومین انگیزۀ مهمی که آنها در مطالعه خود به آن اشاره کرده‌اند، «یادگیری بیشتر در زمینه‌های مورد علاقه در دانشگاه » است. «رهایی از خانه» و «عدم توانایی یافتن کار در صورت نرفتن به دانشگاه» از مواردی بودند که توسط اکثر دانش آموزان رد شده است؛ ضمن اینکه هشتاد درصد دانش آموزان دبیرستانی قصد رفتن به دانشگاه را داشتند و زنان نسبت به مردان تمایل بیشتری بر ای ادامه تحصیل ابراز کرده اند (ماکسول و همکاران، ۲۰۰۰: ۱۱۲- ۱).
در پژوهشی که نولند[۱۵۹] در سال ۱۹۹۹ در ایالت تنسی آمریکا انجام داد، دریافت که تصمیم برای ورود به دانشگاه در بین دانش آموزان بیشتر تصمیمی اقتصادی است و اهداف شغلی بیشترین انگیزه داوطلبان را تشکیل می دهد. از یافته‌های دیگر این مطالعه این است که زنان نسبت به همسالان مرد خود تمایل بیشتری برای ورود به دانشگاه دارند (نولند، ۱۹۹۹: ۱).
پژوهش انجام شده توسط اتحادیه اروپایی در ۱۶ کشور عضو این اتحادیه در سال ۱۹۹۴ نشان می‌دهد: ۱) در کشور آلمان تنها ۱۵ درصد کودکان متعلق به والدین یقه‌آبی وارد دانشگاه می شوند و نسبت دانشجویان متعلق به طبقات پایین طی ۱۲ سال گذشته از۲۳ درصد به ۱۴ درصد کاهش یافته است؛ در مقابل، نسبت دانشجویان طبقات بالا و متوسط به ۱۵ درصد رسیده است. ۲) در کشور هلند، بین پیشرفت تحصیلی دانشجویان و شغل والدین (به خصوص شغل پدر) و تحصیلات والدین (به خصوص پدر) همبستگی نزدیکی وجود دارد. ۳) در کشور اسپانیا ۸۰ درصد فرزندان خانواده های دارای مشاغل مدیریتی در آموزش عالی مشارکت دارند؛ در حالی که تنها ۵/۸ درصد کودکان متعلق به خانواده هایی که کارگر غیر ماهر هستند، از آموزش عالی بهره مند می شوند. ۴) در کشور سوئیس تأثیر خاستگاه اجتماعی بر ورود به دانشگاه در طول زمان افزایش یافته است. ۴) در کشور انگلستان حدود ۶۶درصد دانشجویان جزء طبقاتی هستند که مشاغل تخصصی و مدیریتی دارند و در مقایسه تنها نیم درصد آنها متعلق به طبقاتی هستند که کارگران یدی و غیر ماهر هستند و جالب اینکه گروه اول تنها ۸ درصد جمعیت را به خود اختصاص داده است (به نقل از نوغانی، ۱۳۸۶: ۷۵-۷۴).
با بررسی مطالعات خارجیِ از پیش صورت گرفته، نتایج حاکی از آن است که بین جنسیت فرد و زمینۀ اقتصادی- اجتماعی والدین با دست‌یابی به آموزش عالی همبستگی جود دارد. همچنین تحقیقات نشان می‌دهد که دست‌یابی به بهترین شغل و درآمد بالا از مهم‌ترین انگیزه‌های دانش آموزان برای ورود به دانشگاه‌هاست.
۲-۱۲ چارچوب نظری
در این تحقیق نگرش به آموزش عالی را؛ بر مبنای دو تئوری خودمختاری دسی و ریان و ارزشهای اینگلهارت به دو بخش درونی و بیرونی تقسیم می‌کنیم، که این کار شبیه کاری است که پام ماراس به این صورت انجام داده ولی نه با اصطلاحاتی که در این تحقیق به کار گرفته شده است، مثلاً علی رغم این که به نگرش دانش‌آموزان به آموزش عالی پرداخته متغیر محرومیت را نیز به آن اضافه نموده و توسعۀ مشارکتی را با هدفِ افزایشِ مشارکتِ اجتماعیِ دانش‌آموزانِ محروم در تحصیلات بالاتر مورد بررسی قرار داده، و همچنین تأثیر هویت اجتماعی و مفهوم خودانگاره را در مشارکت دانش‌آموزان به آموزش عالی سنجیده است.
بنابراین منظور از نگرش درونی به آموزش عالی، فعالیت‌هایی است که برای کامیابی و ارضا و لذتِ ذاتی برای توسعۀ توانایی‌های خود در امر یادگیری است. لذا در این بعد فقط نفس عمل مهم است و شامل انگیزش برای فهم، برای انجام کار و برای تجربه تحریک است. همچنین منظور بعد بیرونی این است که اشاره به انجام عملکرد برای به دست آوردن دستاورد بیرونی مانند تمجید و پاداش دارد. منبع و کانون اثر‌بخش انگیزه‌های بیرونی در محیط قرار دارد، و به عنوان محرکی فرد را وادار به فعالیتی خاص می‌کند. پاداش‌هایی که فرد در قبال انجام فعالیت‌های مبتنی بر این انگیزه‌ها دریافت‌ می‌دارد، پاداش‌هایی بیرونی هستند. لذا فرد با پیش‌بینی و آگاهی از احتمال دریافت این پاداش‌ها رفتارهای خود را سازمان می‌بخشد و بسته به شدت تمایلی که این پاداشها در وی ایجاد می‌کند فعالیت خود را تا رسیدن به آن تداوم می‌بخشد.

نظر دهید »
منابع کارشناسی ارشد با موضوع مقایسه رفتارهای ضد اجتماعی ...
ارسال شده در 17 آذر 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

نتایج تحقیقات به طور عمومی رابطه‌ی معکوسی را بین مشکلات جوانان و مسائلی که رفتار جوانان را با خطر مواجه می‌کنند، (مثل مصرف مواد مخدر و رفتار‌های منحرف) با رفتارهائی که سلامت رفتاری جوانان را افزایش می‌دهند (مثل فعالیت جسمانی، رژیم غذائی، خواب و تمرینات سالم) را نشان می‌دهند. علاوه بر دیدگاه سلامت، محققین روابط اجتماعی دیگری را بین رفتارهای اجتماعی و ضد‌اجتماعی جوانان نشان دادند. مدارکی وجود دارد که نشان می‌دهند شاید شرکت در فعالیت‌های اجتماعی بر مصرف مواد مخدر و سایر رفتار‌های بد در دوران جوانی تاثیر بگذارد چرا که بسیاری از این فعالیت‌ها تحت نظارت و سازمان‌یافته هستند (میشل و همکاران[۹۰]، ۲۰۰۱). هم چنین میشل در مورد این که فعالیت‌هائی که مورد نظارت قرار می‌گیرند و سازمان‌یافته هستند به طور گسترده‌ای باعث افزایش راه‌هائی برای گذراندن اوقات فراغت می‌توانند باشند.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

پیترسون[۹۱] و همکارانش در سال ۱۹۹۲، نیز بر این که سرپرستی و نظارت فعالیت باعث کاهش رفتار‌های ضد‌اجتماعی آن‌ها می‌شود تاکید داشتند.
علاوه بر این چندین محقق دیگر نیز بر این که فعالیت‌هائی هم چون ورزش‌های سازمان‌یافته و یا شرکت در فعالیت جسمانی ممکن است باعث کاهش مصرف مواد مخدر و سایر رفتارهای بزهکارانه شوند تاکید دارند. چون فعالیت‌های فوق زمان کمی را برای کارهای دیگر در اختیار جوانان باقی می‌گذارند (پت و همکاران[۹۲]، ۱۹۶۰و سگراو[۹۳]، ۱۹۸۳).
بسیاری از کارهائی که باعث پیوند فعالیت‌های اجتماعی با رفتارهای ضد‌اجتماعی می‌شود بر رابطه‌ی ویژه‌ی بین مصرف مواد مخدر و فعالیت جسمانی، تمرین و شرکت در ورزش‌های سازمان‌یافته متمرکز می‌باشد (پت و همکاران، ۱۹۹۶ و ویل جالمسون و تورلیندسون[۹۴]، ۱۹۹۲).چندین پژوهش نشان دادند که رابطه‌ی متناقضی بین شرکت در فعالیت جسمانی و مصرف مواد وجود دارد، برای مثال فعالیت جسمانی کم با مصرف زیاد سیگار و مارجوانا رابطه دارد و فعالیت جسمانی شدید با مصرف کم الکل در ارتباط است (پت و همکاران، ۱۹۹۶).
برخی محققین رابطه‌ی منفی بین شرکت در فعالیت ورزشی و رفتارهای ضداجتماعی گزارش کردند (‌لوتز[۹۵]، ۱۹۸۱و وام.سی.ماهون[۹۶]، ۱۹۹۰). اما مدارکی که بخواهند این فرضیه را حمایت نمایند چندان قابل اعتماد نیست (بگ و همکاران[۹۷]، ۱۹۹۶ و موتری و پارفیت[۹۸]، ۱۹۸۸). تضادی که در نتایج پیش می‌آید ممکن است به خاطر اندازه‌گیری‌های گوناگون و متعددی باشد که توسط محققین در تعیین فعالیت جسمانی (فعالیت بدنی، تمرین، ورزش سازمان یافته)، انواع فعالیت ورزشی و رفتارهای ضد‌اجتماعی مورد آزمایش و طرح تحقیق و یا استراتژی تجزیه و تحلیل نتایج صورت پذیرد.
غیراز فعالیت جسمانی، فعالیت‌های اجتماعی دیگری وجود دارندکه شاید افراد در آن‌ها شرکت نمایند برای مثال می‌توان به فعالیت‌های مذهبی، فعالیت‌های فوق‌برنامه تحصیلی مثل کلاس‌های فوق‌برنامه مدارس یا برنامه‌های تمرین موسیقی اشاره کرد (بوردن و همکاران[۹۹]، ۲۰۰۱).
۲.۱۴ نگاهی بر رابطه‌ی بین فعالیت‌های بعد از مدرسه و رفتارهای ضد‌اجتماعی
با توجه به زمینه‌ی جرم شناسی، نظریه‌ی فعالیت‌های روزمره، تفسیری را برای رابطه‌ی بین فعالیت‌های اوقات فراغت و رفتارهای ضد‌اجتماعی ارائه گردیده است و بحث بر سر این موضوع است زمانی را که جوانان با همنوعان خود صرف فعالیت‌های اجتماعی با ساختار پائین می‌نمایند رابطه‌ی مستقیمی با رفتارهای ضد‌اجتماعی دارد برای این که آنان در این موقعیت، فرصت‌های کافی برای رفتارهای ضداجتماعی و خلاف عرف جامعه را دارند که شاید توسط همنوعان خود مورد تشویق و تایید قرار بگیرند. از سوی دیگر، یک موقعیت اجتماعی می‌تواند تاثیر فوری بر رفتار گذاشته و فرصت و انگیزش کافی را برای رفتارهای ضداجتماعی ایجاد کند (اوسگاد و همکاران، ۱۹۹۶).
هم‌چنین به وسیله‌ی یافته‌های تجربی و تجزیه و تحلیل نمونه‌‌های قومی مختلف از ۱۹ تا ۲۶ ساله، این دیدگاه را حمایت کردند. این تجزیه و تحلیل‌ها نشان دادند که شرکت در فعالیت‌های غیر‌سازمان‌یافته با رفتارهای ضد اجتماعی مثل رفتارهای جنایی، مصرف دارو و الکل و رانندگی خطرناک ارتباط مستقیمی دارند (هایرسچی[۱۰۰]، ۱۹۶۹). مطابق دیدگاه نظریه‌ی فعالیت‌های روزمره، تاثیرات مضر شرکت در فعالیت‌هائی مثل ورزش و یا برنامه‌های بعد از مدرسه در مراکز تفریحی با عامل گرایش به این گونه رفتار‌های ضد اجتماعی شناخته می‌شود. هایرسچی (۱۹۶۹) نشان داد که درک فعالیت‌ها به عنوان ویژگی جامعه و کنترل آن‌ها توسط جامعه باعث ایجاد محدودیت در انجام رفتار‌های ضداجتماعی می‌شود.
هاودن[۱۰۱] (۱۹۹۹) بر حفظ تاثیر فعالیت‌های هدف‌دار تاکید دارد. در مقابل برخی محققین بر تاثیرات فوری انواع فعالیت بر فرصت‌ها، پاداش‌ها، و کنترل اجتماعی که در درون الگوهای گفته شده تاکید کرده‌اند و برخی دیگر به پتانسیل مثبت موجود در فعالیت‌های اوقات فراغت و برنامه‌های فوق برنامه مدارس اعتقاد دارند و فعالیت‌ها را شامل تاثیرات اجتماعی مثبت، قابلیت و شناسائی اطلاعات، وابستگی به گروه همنوعان و تشکیل گروه می‌دانند و فعالیت را دارای تاثیرات خوب اخلاقی و نتایج مثبت و ماوراء زمان و مکان تلقی می‌کنند. این محققین طبق اسناد و مدارکی که از مطالعات خود به دست آورده‌اند نشان دادند که شرکت دانش آموزان در فعالیت‌های هدف‌دار و برنامه‌های فوق برنامه‌ی مدارس در طول دوران تحصیلی دبیرستان باعث افزایش رفتار‌های مثبت و کاهش رفتار‌های منفی می‌شود. (ماهونی وهمکاران، ۲۰۰۳ و ایکل و همکاران، ۱۹۹۹ ولارسون[۱۰۲]، ۱۹۹۴ و ماهونی، ۲۰۰۰و میشل و همکاران، ۲۰۰۱).
این تصور که فعالیت‌های هدف‌دار و برنامه‌های اجتماعی بعد از مدرسه باعث تقویت زمینه‌های مهمی از روابط اجتماعی در نوجوانان و جوانان می‌شود ذهن افراد را به سوی فهم و درک تاثیر برنامه‌های فوق برنامه‌ی مدارس که از رفتار‌های ضد‌اجتماعی جلوگیری می‌کنند هدایت می‌کند گاتفردسون[۱۰۳]و همکاران (۲۰۰۴) بر اساس ارزیابی فعالیت‌های فوق برنامه‌ی مدارس نشان دادند برنامه‌هائی که بر مهارت‌های اجتماعی و توسعه‌ی شخصیتی افراد تاکید دارند با برنامه‌هائی که در واقع هدف آن تلاش برای ممانعت کودکان از رفتن به سمت کارهای خلاف است مغایرت دارند. بنابراین، برنامه‌های موثر که باعث توسعه‌ی اجتماعی می‌شوند، موجب کاهش فرصت‌ها و موقعیت‌هائی برای رفتار‌های ضد‌اجتماعی می‌شوند.
۲.۱۵ تفسیر مدل توسعه‌ی اجتماعی در رابطه با ارتباط بین فعالیت و رفتار‌های ضد اجتماعی
مدل توسعه‌ی اجتماعی بر اساس تاثیرات منفی فعالیت‌های انجام گرفته، طبق نظریه‌ی فعالیت‌های روزمره فرض می‌شود. زمانی که فعالیت‌هائی توسط افراد انجام می‌گیرد، که به خاطر آن فعالیت پاداش و جزائی دریافت می‌کند و یا بر اساس موقعیت و امکانات موجود مجازات کردن افراد بعید به نظر می‌رسد.
اگر‌چه ترسیم و طراحی یادگیری رفتارهای اجتماعی و جنبه‌های فکری جوامع مختلف متفاوت هستند اما مدل توسعه‌ی اجتماعی و فعالیت‌هائی که شامل آن هستند با هر دو جنبه‌ی منفی و مثبت رفتار‌های اجتماعی و ضد اجتماعی به عنوان قسمتی از پروسه‌ی اجتماعی در نظر گرفته می‌شود که وابسته به ارزش‌های مربوط به واحد‌های اجتماعی (فردی، اجتماعی، حقوقی) می‌باشند، که این فعالیت‌ها می‌توانند به عنوان تقویت کننده‌ی مثبت برای وابستگی و سرسپردگی به واحدهای اجتماعی و درونی کردن ارزش‌های اجتماعی مورد استفاده قرار گیرند (بورگس و آکرس[۱۰۴]، ۱۹۶۶؛ کرون و همکاران[۱۰۵]، ۱۹۸۷؛ مت سودا[۱۰۶]، ۱۹۸۲، ۱۹۸۸).
هایرس‌چی (۱۹۶۹)، درونی کردن ارزش‌ها را به عنوان اعمال زور و یا کوشش برای کنترل بیشتر رفتارهای فردی و اجتماعی می‌داند. فعالیت‌های فوق برنامه‌ی مدارس در شرایطی می‌توانند جزء این مجموعه قرار گیرند که باعث تقویت مثبت، هدایت افراد به سوی همنوعان، بزرگ‌سالان و شرکت در موسسات و درونی کردن ارزش‎های اجتماعی و ضد اجتماعی باشند.کسانی که رفتارها و ارزش‌های اجتماعی در آن‌ها درونی می‌شود، هنگام انجام فعالیت‌ها انتظار می‌رود که این فعالیت‌ها مانع رفتار‌های ضداجتماعی شوند و کسانی که ارزش‌های ضداجتماعی در آن‌ها درونی می‌شود، انتظار می‌رود که این فعالیت‌ها باعث افزایش رفتارهای ضداجتماعی در آنان شود.
روابط اجتماعی بی‌قانون با همنوعان، گونه‌ای از این فعالیت‌ها می‌باشد که به سوی سطح بالائی از رفتارهای ضداجتماعی هدایت می‌شود برای این که این روابط فرصت‌های زیادی را برای کارهای خلاف ایجاد می‌کند. هم چنین مدل توسعه‌ی اجتماعی بر این فرض استوار می‌باشد که فعالیت‌های بعد از مدرسه می‌توانند نقش حفاظتی و نگهدارنده داشته باشند اگر هدف‌دار و جهت‌دار، با ساختار و قانون‌مند و ناظر بزرگ‌سال بر آن‌ها نظارت نماید.
۲.۱۶آنالیز کوتاهی در استفاده از دارو در ورزش
دانووان و همکارانش در سال (۲۰۰۲) برای تعیین چندین مدل از تغییر رفتار و گرایش در رابطه با مصرف دارو در ورزش به ویژه بهبود عملکرد ورزشی (PEDs)[107] در نتیجه‌ی مصرف دارو اقدام به تحقیقی کردند.آن‌ها چارچوب نظریه‌ی خود را بر اساس سه مدل علمی رفتاری برجسته که متعاقبا با مدلی که خودشان با بهره گرفتن از تحقیقات میدانی انجام دادند مقایسه می‌نمودند و نتیجه‌ی آن مدلی با شش اصل که در رابطه با گرایشات و اهداف ورزشکاران از مصرف دارو می‌باشد ارائه گردید، اولی: بازتاب مصرف دارو یا ارزش برنده شدن، دوم: انگیزه‌ی ارزیابی یا نشان دادن فوائد مصرف دارو، سوم: عقاید گروه، مشخص کردن اهمیت موافقت هم‌تیمی‌ها، چهارم: خلق و خوی شخصی، تشریح دیدگاه‌های خوب و یا بد ورزشکارنسبت به مصرف دارو، پنجم: درک قانونی بودن دارو، و در آخر: عامل‌های فردی، متغیر‌های شخصی در ارتباط با اعتماد‌به‌نفس و خوش‌بینی.
مدلی که دانووان و همکاران (۲۰۰۲) ارائه دادند با چارچوب نظریه‌ای که توسط آجزن[۱۰۸] و فیشبن[۱۰۹] در سال‌های۱۹۹۱و۱۹۸۰ ارائه شده بود هم‌خوانی داشت که هدف آجزن نشان دادن راه حل موثر بر رفتار با تمرکز بر سه متغیر بوده است، که اولی باور‌های رفتاری یا باورهائی که با نتایج دلخواه از رفتارهای انتخاب شده به دست می‌آید، دوم باورها یا عقاید اصولی، یا باورهائی که دلگرم کننده و برآورد کننده‌ی توقعات دیگران باشند، سوم باورهای قابل کنترل، عامل‌هایی که بر رفتار موثر هستند (آجزن، ۱۹۹۱).
بنابراین باورهای رفتاری، گرایش‌های مطلوب و نامطلوب را در رابطه با عمل ایجاد می‌کنند، باورهای اصولی با توجه به فشارهای اجتماعی و وظیفه‌ی اخلاقی تعادل را در رفتار ایجاد می‌کنند، و باورهای کنترل شده بر میزان خود مختاری افراد در رابطه با رفتارشان موثر است.
یک پروژه‌ی پژوهشی که به طور مشترک بین نمایندگی داروهای ورزشی استرالیا و ماگفورد[۱۱۰] و همکارانش در سال ۱۹۹۹ انجام گرفت. آن‌ها انگیزه‌ی نخبگان ورزشی را در مصرف دارو برای بالا بردن عملکرد ورزشی اعلام کردند. و دانووان در مدل تحقیقی خود از این پروژه‌ی تحقیقی استفاده نمود و این گونه نتیجه‌گیری کرد که تجارت، ورزشکاران را به ویژه نخبگان ورزشی را برای بالا بردن عملکرد ورزشی به مصرف دارو ترغیب و تحریک می‌کنند تا بدین وسیله به اهداف تجاری خود دست یابند (دانووان، ۲۰۰۲).
اگر‌چه یافته‌های مربوط به انگیزش در دامنه‌ی کمی از رفتارها و خصایص ورزشکاران محدود بودند، اما گزارش نشان داد که ورزشکاران به طور عمومی به خود مسلطند، انگیزش درونی دارند، هدف حرفه‌ای دارند و به طورمساوی تحت تاثیر پاداش‌های مادی و معنوی قرار می‌گیرند. علاوه بر این ورزشکاران دوست دارند که به خواسته‌های مهم خود دست یابند و این صرفا سلامت جسمانی را شامل نمی‌شود و خواسته‌های آن‌ها می‌تواند تغییر کند و این موضوع غیر معمول بودن ورزش حرفه‌ای و نخبگان را نشان می‌دهد.
رابطه‌ی بین این ویژگی‌ها و انگیزش برای استفاده از دارو برای بهبود عملکرد ورزشی (PEDs) مبهم باقی مانده است. مگفورد و همکارانش با وجود این که نتیجه‌گیری کردند که اگر‌چه بسیاری از ورزشکاران استفاده از دارو را تقلب می‌دانند، اما بیشتر آنان به خاطر فشاری که برای برنده شدن و حس رقابت دارند از دارو استفاده می‌کنند.
۲.۱۷ انواع ورزش
یکی از انواع تقسیم بندی‌های ورزش به دو دسته انفرادی و گروهی می‌باشد، ورزش‌های انفرادی به ورزش‌هایی اطلاق می‌شود که تنها توسط یک ورزشکار انجام می‌شود مانند ورزش انفرادی بدمینتون، انواع پرش‌ها و پرتاب‌ها و ورزش‌های گروهی شامل ورزش‌هایی است که تعداد ورزشکاران دو نفر یا بیشتر از دو نفر می‌باشد. مانند فوتبال، والیبال ساحلی و بسکتبال. در مورد اثرات افتراقی ورزش‌های انفرادی و گروهی بر رفتار ورزشکاران، بحث‌های زیادی شده است که عمدتا جنبه روانی داشته و از پشتوانه علمی چندانی برخوردار نیستند. مثلا باور عمومی بر این است که ورزشکاران رشته‌های انفرادی گوشه‌گیر، خجالتی و درون‌گرا هستند، در حالیکه ورزشکاران رشته‌های گروهی، اجتماعی و اهل معاشرت هستند اما زیر‌بنای نظری ادعای فوق روشن نیست. واعظ موسوی (۱۳۸۰) در تحقیق خود به منظور مطالعه کیفیت زندگی ورزشکاران رشته‌های انفرادی و دسته‌جمعی مشخص کرد که کیفیت زندگی زنان رشته‌های انفرادی از رشته‌های گروهی بیشتر است. این برتری در مورد مردها معکوس بود. نتایج تحقیقات وی نشان داد کیفیت زندگی مردهای ورزشکار رشته‌های گروهی بهتر از مردهای ورزشکار رشته‌های انفرادی است و این برتری به این دلیل است که مردان ورزشکار رشته‌های گروهی سه نوع ارتباط را بهتر از گروه دیگر برقرار کرده‌اند: ارتباط با همکاران، ارتباط با اقوام و ارتباط با همسر. از این رو، این باور عمومی که ادعا می‌کند که ورزشکاران رشته‌های دسته جمعی اجتماعی‌تر و معاشرتی‌تر هستند، حداقل در مورد مردها تاکید می‌شود. همچنین مشخص شد که زنان ورزشکار رشته‌های انفرادی کیفیت زندگی بهتری نسبت به زنان ورزشکار رشته‌های گروهی دارند. این یافته نیز یکی از یافته‌های با ارزش تحقیق وی بود که باور عمومی برتر بودن ورزشکاران رشته‌های گروهی را از نظر مهارت‌های زندگی به چالش وا داشت. برتری زندگی زنان ورزشکار رشته‌های انفرادی بر زنان ورزشکار رشته‌های گروهی به این دلیل است که آنها رابطه بهتری با فرزندان خود دارند، بهزیستی مادی بهتری دارند و در تعطیلات خود رفتار مناسب‌تری دارند. یافته‌های وی نشان داد که مردان با ورزش‌های گروهی و زنان با ورزش‌های انفرادی سازگار‌ترند.
تقسیم‌بندی دیگری که در رابطه با نوع ورزش وجود دارد ورزش تماسی و غیر‌تماسی است. ورزش تماسی ورزشی که در منابع contact یا collision sport نیز خوانده می‌شود از جمله ورزش‌هایی است که دو یا چند حریف لزوما در رویارویی، تماس نزدیک و درگیری با یکدیگرند؛ مانند ورزش‌های رزمی مثل کاراته و یا ورزش‌های تیمی مانند هندبال و فوتبال از این دسته ورزش‌ها هستند (سروری). از سوی دیگر ورزش‌هایی مانند تنیس و والیبال که هیچ تماس یا برخوردی بین بازیکنان به وقوع نمی‌پیوندد، جزو ورزش‌های غیر تماسی محسوب می‌شوند. بنابراین یک ورزش از این دو تقسیم‌بندی خارج نیست. به عنوان مثال ورزش کبدی علاوه بر اینکه ورزشی گروهی است، جزو ورزش‌های تماسی نیز محسوب می‌شود.
بر اساس این تقسیم‌بندی‌ها، توجه به رفتار ورزشکار با توجه به ماهیت ورزش وی امکان‌پذیر می‌باشد. کاشانی (۱۳۸۹) در تحقیق خود به مقایسه سر‌سختی ذهنی که یکی از عوامل روانی مهم در تعیین موفقیت ورزشکاران محسوب می‌شود را در رشته‌های انفرادی تماسی و غیر‌تماسی در سطوح مختلف مهارتی پرداخت. نتایج تحقیق وی نشان داد، نوع رشته ورزشی (تماسی و غیر‌تماسی)، اثر معنی‌داری بر میزان سرسختی ذهنی ورزشکاران ایجاد می‌کند. این تقسیم‌بندی‌های انجام شده به پژوهشگر کمک می کند تا رفتار ورزشکار یا ورزشکاران را با توجه به نوع ورزش مورد نظر بررسی نماید. از آنجایی که ورزشکار یکی از ورزش‌های تیمی فعالیت خود را در گروه و به همراه سایر افراد تیم انجام می‌دهد، لذا پیش‌بینی این موضوع که وی تمایل زیادی به گذراندن اوقات فراغت خود به صورت گروهی دارد، دور از انتظار نیست.
با طرح یک مثال به توضیح بیشتر این موضوع پرداخته می‌شود. ورزش گلف یک ورزش انفرادی و غیرتماسی می‌باشد. لذا یک بازیکن گلف هنگام مسابقه و یا تمرین مدت زمان زیادی را تنها سپری می‌کند. بنابراین احتمال دارد این فرد تمایل چندانی به فعالیت‌هایی که بصورت دسته جمعی انجام می‌شود، نداشته باشد. چراکه اوقات فراغت نیز همانند ورزش می‌تواند گروهی و یا انفرادی باشد.
یک تقسم‌بندی دیگر ورزش به صورت رقابتی و تمرینی می‌باشد. نتایج تحقیقات انجام شده توسط محققان متعدد نشان می‌دهد که افزایش فعالیت فیزیکی می‌تواند از طریق ورزش‌های رقابتی در میان مردان و پسران جوان صورت گیرد زیرا تجربه ورزش‌های رقابتی، تاثیر مثبتی بر شرکت آنها در فعالیت ورزشی در اوقات فراغت در آینده دارد و همان‌گونه که این مطالعات نشان می‌دهد، تاثیرات معکوس موقعیت اجتماعی پایین را بر انجام فعالیت ورزشی در اوقات فراغت در مردان کاهش می‌دهد. تحقیقات وویتاس[۱۱۱] (۲۰۰۸) عنوان کرد که پیش‌بینی شده شرکت‌کنندگان در ورزش‌های رقابتی در آینده در فعالیت‌های مدنی و اجتماعی شرکت می‌کنند.
برخی ورزش‌ها محدود به زمان می‌باشند. مانند ورزش فوتبال که می‌بایست ظرف نود دقیقه به اتمام برسد. اما برخی دیگر محدود به زمان نمی‌باشند و اتمام آن ورزش و یا مسابقه منوط به کسب امتیاز مورد نظر می‌باشد. مثل ورزش والیبال که می‌بایست یکی از تیم‌ها سه گیم از مسابقه را از آن خود کنند تا مسابقه به اتمام برسد. به نظر می‌رسد آن دسته از ورزشکاران که به علت ماهیت رشته ورزشی شان وابسته و محدود به زمان می‌باشند، برای انجام فعالیت‌های فراغتی خود نیز از عامل زمان تاثیر می‌پذیرند.
می‌توان برای ورزش‌ها تقسیم‌بندی‌های دیگری را نیز لحاظ نمود، اما در این تحقیق تنها تقسیم‌بندی‌های مطرح شده، مورد استفاده قرار گرفته است و فعالیت‌های فراغتی ورزشکاران با این انواع تقسیم‌بندی بررسی شده است. به نظر می‌رسد توجه به ماهیت ورزش می‌تواند به بررسی نوع فعالیت‌های فراغتی مرتبط با ورزش و یا ورزشکار مورد نظر کمک نماید. در این رابطه می‌توان به تحقیق اشکانی (۱۳۸۴) اشاره کرد. وی در تحقیق خود به این نتیجه رسید که، ۴/۱۵ % کشتی‌گیران ایرانی اوقات فراغت خود را در اماکن ورزشی می‌گذرانند. این به آن معناست که کشتی‌گیران موردنظر ترجیح داده اند که فعالیت‌های فراغتی خود را نیز در راستای ورزش مربوط به خود سپری کنند.
یک موضوع قابل ذکر دیگر در این زمینه تفاوت انجام فعالیت‌های فراغتی و نحوه انجام آن در بین زنها و مردهای جامعه می‌باشد. این تفاوت‌ها به دلیل تفاوت شرایط و فرهنگ‌های کشور با سایر کشورها می‌باشد. لذا تفاوت در میزان اختیارات مردها و زنها در انجام فعالیت‌های مختلف باعث ایجاد تفاوت در انجام فعالیت‌های فراغتی نیز می‌شود. بنابراین می‌توان با انجام پژوهش مجزا بطور جداگانه فعالیت‌های فراغتی مردان و زنان را بررسی نمود. مسائل مربوط به جنسیت در مطالعات دیگر فراغت نیز وجود دارد، بویژه در فعالیت‌های ورزشی. برخی از محققین چالش‌های مربوط به ورزش‌های مردانه نظیر هاکی روی یخ و چتربازی را برای زنان مورد بررسی قرار داده اند (۳) صدا و سیما در سال ۱۳۶۶ در تحقیقی با عنوان “سهم ورزش در گذران اوقات فراغت"، اعلام نمود که ۵۶ درصد از دخترها و ۷۴ درصد از پسرها در اوقات فراغت ورزش می‌کنند.
از سوی دیگر ورزشکار بودن فرد نیز می‌تواند تاثیر بسزایی بر روی فعالیت فراغتی وی داشته باشد. ورزشکار و غیر ورزشکار بودن افراد عاملی است که در بسیاری از زمینه‌های پژوهش تاثیرگذار است. چرا که خود ورزش می‌تواند نقش تاثیرگذاری در رفتارها و فعالیت‌های فراغتی افراد داشته باشد. یک فرد غیرورزشکار در مقایسه با یک فرد ورزشکار، به سختی می‌تواند انجام ورزش را به عنوان یک فعالیت فراغتی درنظر بگیرد. بنابراین حوزه‌های انتخاب فعالیت‌های فراغتی وی نیز بدون عامل ورزش، محدودتر خواهد شد. پژوهش تندنویس (۱۳۸۲) نشان داد که۶۰ درصد مردم فعالیت فراغتیشان ورزش بوده است و بین میزان اوقات فراغت و رضایتمندی از گذران و پرداختن به ورزش رابطه معنی‌داری وجود دارد.
انواع رشته‌های ورزشی مختلف پرکننده اوقات فراغت مردم کشورهای مختلف هستند و به جرات می‌توان اظهار داشت که ورزش بیش از هر فعالیت دیگری پرکننده اوقات فراغت مردم است و در بعضی از کشورها از چنان جایگاهی برخوردار است که می‌تواند در سرنوشت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کشورها از عوامل تعیین‌کننده باشد (تندنویس، ۱۳۸۲). جکسون[۱۱۲] (۱۹۹۴) لیست طویلی از فعالیت‌های تفریحی و فراغتی (ورزشی و غیرورزشی) را در اختیار ۹۶۰۱ نفر قرار داد و از آنان پرسید که مایل به انجام کدام فعالیت فراغتی می‌باشند. نتایج نشان داد که اولین انتخاب غیرورزشی فعالیت‌های فراغتی در رتبه هیجدهم اولیت‌های فعالیت‌های فراغتی افراد قرار داشت.
۲.۱۸ پیشینه تحقیق
فعالیت‌های فوق برنامه
پاسکالا[۱۱۳] (۲۰۱۰): در تحقیقی که پیرامون اثرات برنامه‌های ورزشی بر رشد روان‌شناختی بر روی تعداد۲۴۰ نفر از جوانان ۲۰ تا ۳۰ ساله صورت داده است، ابزار اندازه‌گیری عبارت است از پرسش‌نامه MMPI-2RF و مدل آماری t دو گروه همبسته بوده که در نهایت، یافته‌های تحقیق نشان داد که برنامه‌های منظم ورزشی، منجر به افزایش رشد روان شناختی می‌شود و می‌تواند باعث افزایش هیجانات مثبت، عزت نفس و کاهش نارسایی تفکر شود.
گاریتا و همکاران[۱۱۴] (۲۰۰۸) به بررسی فعالیت‌های ورزشی گروهی خارج از برنامه‌های کلاسی بر روی بهداشت روانی و شادکامی دانش آموزان کشورهای سوئد و ایتالیا پرداختند. حجم نمونه ۳۴۵ نفر بوده و با بهره گرفتن از پرسش‌نامه MMPI-2 و شادکامی آکسفورد و مصاحبه و بهره‌گیری از مدل آماری رگرسیون نتیجه گرفتند افراد در ورزش‌های گروهی بخشی از مهارت‌های اجتماعی را فرا گرفته و در زندگی به کار می‌برند که این مسأله منجر به افزایش بهداشت روانی (به خصوص کاهش اضطراب و افسردگی) و شادکامی در آن‌ها شده است.
فلمینگ[۱۱۵] و همکاران سال ۲۰۰۸ طی تحقیقی با عنوان"فعالیت‌های بعد از مدرسه، سوء رفتار و تخلف در مدرسه از پایان دوره‌ی ابتدائی تا اوایل دوره‌ی متوسطه” را مورد مطالعه قرار دادند.این تحقیق که به صورت پیمایشی به مدت یک سال بر روی ۷۷۶ نفر از دانش آموزان کلاس ششم تا نهم انجام گرفت، که رابطه‌ی بین فعالیت‌های بعد از مدرسه و سوء رفتار و تخلف در مدرسه را مورد مطالعه قرار داده است در این مطالعه که از فرضیات مدل توسعه‌ی اجتماعی استفاده شده که بر اساس این مدل کنترل رفتارهای ضداجتماعی در یک دوره‌ی زمانی بر روی فعالیت‌های افراد باعث اثرات مثبت بر رفتار را در دوره‌های زمانی بعدی خواهد داشت. با توجه به همبستگی بالائی که میان رفتارهای سازمان‌یافته و سوء رفتار در مدرسه وجود دارد ولی رفتارهای ابراز شده تاثیرات محافظتی فعالیت‌های سازمان‌یافته را نشان ندادند. با این حال رفتارهای ضداجتماعی غیرقابل پیش‌بینی در دوران راهنمائی و متوسطه مشاهده شد. مطابق با نظریه‌ی فعالیت‌های روزمره، همبستگی بالائی میان فعالیت‌های غیر‌سازمان یافته و رفتارهای ضداجتماعی با رفتار دانش آموزان در سال اول متوسطه مشاهده گردید.
موریس و همکاران (۲۰۰۳)طی تحقیقی نشان دادند که فعالیت‌های تیمی بیشتر بر مهارت‌های اجتماعی تاکید دارند در حالی‌که فعالیت‌های انفرادی بیشتر بر توسعه‌ی فرصت‌هایی برای تحصیل و ورزش تاکید دارند. برنامه‌هایی که برای جوانان فراهم و طراحی می‌شود بویژه برای جوانانی که گرایش به خود‌کشی، ترک خانه، بیکاری و… دارند بهتر است که بر توسعه عزت‌‌‌نفس و اعتماد‌به‌نفس تاکید داشته باشد و برنامه‌هایی که قصدشان افزایش جامعه‌‌گرایی و شناخت نیاز جوانان است بیشتر در رابطه با گروه‌های اجتماعی باشد.
اولین برنامه جهت انجام فعالیت‌های فراغتی تخصصی از دیدگاه اسکات و شافر (۲۰۰۱)، تمرکز روی رفتارهایی از فرد می‌باشد که گرایش شخصیتی او در مقابل آن فعالیت فراغتی خاص نسبت به فعالیت‌های دیگر مشخص می‌شود. از دیگر عواملی که می‌تواند روی رفتارهای یک فعالیت تخصصی تاثیر گذار باشد، تعداد مکان‌های در دسترس برای انجام آن فعالیت و میزان تجهیزات و امکانات موجود می‌باشد چون هرچه میزان آگاهی و دانش و مهارت فرد در آن زمینه بیشتر باشد گرایش شخصی وی به فعالیت مربوطه بیشتر خواهد بود نتایج نشان داد میزان تمایل و وابستگی افراد به تجهیزات تخصصی یک فعالیت ارتباط مستقیم با گرایش آنان به ورزش‌های انفرادی و گروهی دارد. از دیگر نتایج این تحقیق می‌توان به این مطلب اشاره کرد که در میان رشته‌های گروهی، ورزشکاران رشته‌های فوتبال، بسکتبال و هندبال، رابطه معنی داری بین این نوع ورزش و انجام فعالیت‌های تخصصی مشاهده نشد (اسکات و شافر ۲۰۰۱)
مک‌اینتیر و پیکرام (۱۹۹۲) که نشان می‌دهند ورزشکاران رشته های مبارزهای که جزء رشته های انفرادی محسوب میشوند، در اوقات فراغت خود نیز تا حد قابل ملاحظهای از انجام فعالیتهای پرتنش استقبال میکنند و عامل خطرپذیری را در فعالیتهای فراغتی خویش مورد استفاده قرار می‌دهند.
در تحقیق جانسون[۱۱۶] (۱۹۹۱)، که پیرامون اثرات برنامه‌ریزی‌های منظم ورزشی بر سلامت روانی دانشجویان انجام داده است، حجم نمونه ۱۹۵ نفر بوده که با بهره گرفتن از فرمول حجم نمونه کوکران به دست آمده است که قبل و بعد از برنامه‌ریزی‌های منظم ورزشی، سلامت عمومی دانشجویان مورد سنجش قرار گرفته و در نهایت با بهره گرفتن از مدل آماری تحلیل کوواریانس مشخص شد که برنامه‌ریزی‌های منظم ورزشی منجر به کاهش اضطراب و افسردگی و همچنین افزایش کارکرد جسمانی (در سطح ۱% = α) شده است. لازم به ذکر است، علاوه بر کارکرد جسمانی و فعالیت‌های جسمانی گروهی در مکان‌های اجتماعی، برنامه‌ریزی ورزشی منجر به رشد اجتماعی نیز (در سطح ۵%‌= α) شده است.
سلامت روانی
سارا ترینور[۱۱۷] و همکاران (۲۰۱۰) طی تحقیقی که بر روی دانش آموزان ۱۰ ساله از ۱۹ مدرسه در آدلیادجنوب استرالیا انجام دادند، عنوان کردند افراد برونگرا تمایل بیشتری برای شرکت در فعالیت‌های اجتماعی همچون شرکت در پارتی‌ها و کلوپ‌ها دارند، در حالی که افراد درونگرا اعتماد‌به‌نفس پایین‌تر و اضطراب بالاتری برای شرکت در این فعالیت‌ها داشتند، از دیگر نتایج آن‌ها سلامت روانی بیشتر در بین افراد برونگرایی بود که اوقات فراغتشان به صورت سازمان‌یافته سپری می‌شد.
کاشانی (۱۳۸۹) که در پژوهش خود نشان داد نوع رشته ورزشی (تماسی و غیر تماسی)، اثر معنی‌داری بر میزان سرسختی ذهنی ورزشکاران ایجاد میکند و این مساله باعث گرایش محسوس آنان به فعالیتهای فراغتی جدی میشود تا بتوانند به وسیله آن ذهن پر چالش خود را به آرامش برسانند.
وانگ و همکارانش[۱۱۸] (۲۰۰۴)، طی تحقیقی پیرامون"بررسی ارتباط بین فعالیت‌های منظم ورزشی با سازگاری اجتماعی، سلامت روانی، شادمانی و رشد اجتماعی"، که بر روی ۲۴ نفر از کارمندان دولتی انجام گرفته و روش تحقیق توصیفی بوده و از نوع زمینه‌یابی می‌باشد، با بهره گرفتن از پرسشنامه‌های سازگاری اجتماعی هیون، سلامت روانی‌SCL_90، رشد اجتماعی وانیلند و شادمانی اکسفورد و بهره‌گیری از مدل آماری تحلیل مسیر عنوان نمودند که برنامه‌ریزی‌های ورزشی و شرکت در فعالیت‌های ورزشی منظم با سازگاری اجتماعی، سلامت روانی و اعتماد‌به‌نفس (به عنوان یکی از خرده مقیاس‌های شادمانی) ارتباط مستقیم دارد که این موضوع بیانگر اهمیت ورزش و فعالیت بدنی در سلامت روانی و سازگاری اجتماعی است.
رفتارهای ضد اجتماعی
استامس[۱۱۹] وهمکاران در سال ۲۰۰۹ طی یک مطالعه‌ی مروری از ۵۴ مطالعه‌ی تجربی درباره‌ی تاثیر ورزش بر رفتار ورزشکاران انجام دادند که به مطالعه‌ی رابطه‌ی بین عضویت ورزشی و رفتارهای بزهکارانه‌ی جوانان شامل رفتارهای ضد اجتماعی و منع شده توسط قانون و همچنین رفتارهای خلاف بود پرداختند. این مطالعه‌ی مروری نشان داد که بین عضویت ورزشی و رفتار ضد‌اجتماعی رابطه‌ی معنی‌دار مثبتی (۰۹/۰ = r) وجود دارد و رابطه‌ی معنی‌دار منفی (۰۵/۰- = r) را با کارهای جنایی نشان داد. اگر چه این مطالعه‌ی مروری تاثیر منفی عضویت ورزشی را نشان داد اما هیچ رابطه‌ای را بین عضویت ورزشی و رفتار منحرف نشان نداد.
کاووسانو[۱۲۰] در سال ۲۰۰۸ طی تحقیقی با عنوان رفتارهای اخلاقی در ورزش نشان داد که ذات و طبیعت ورزش از فرصت‌های فراوانی برای هر دو رفتارهای مورد پسند اجتماع ورفتارهای ضد‌اجتماعی تشکیل یافته است. رفتارهای مورد پسند اجتماع با هدف سودرسانی یا کمک به اشخاص دیگر به طور داوطلبانه طراحی شده‌اند (مثل سعی در کمک به بازیکنان آسیب دیده) و رفتارهای ضداجتماعی با آسیب و زیان رسانی به شکل اختیاری به سایرین طراحی شده است (مثل سعی در آسیب رساندن به ورزشکاران دیگر).
استر و همکاران[۱۲۱] (۲۰۰۸) در تحقیق حاضر به مطالعه‌ی زمینه های آشکار و پنهان رفتارهای اجتماعی و ضد اجتماعی در بازیکنان جوان فوتبال پرداخته‌اند. تأثیرات تیم بر روی اعضای آن به جو و محیط آن تیم بستگی دارد مثل رابطه حمایتی مربی از سوی اعضای تیم، بازی جوانمردانه تیم، دلایل اجتماعی و اقتصادی آن و همچنین آب و هوا. که نمونه به تعداد ۳۳۱ نفر از بازیکنان فوتبال بوده است. نتایج و تجزیه و تحلیل‌ها نشان دادند که ۲۱ درصد از واریانس مربوط به رفتارهای ضداجتماعی پنهان و ۸ درصد آن رفتارهای ضداجتماعی آشکار و ۱۴ درصد رفتارهای اجتماعی را در بر می‌گیرند، که می‌تواند مربوط به مشخصات محیط ورزشی که شامل رابطه حمایتی از طرف مربی، دلایل اجتماعی و اقتصادی در رابطه با شرایط سخت که تیم در آن قرار دارد و رفتار خوب و مثبت تیم در رابطه با بازی جوانمردانه و نتایج اهمیت عامل‌های مربوط را در رابطه با رفتارهای اجتماعی و ضداجتماعی با تأکید بر سازماندهی ورزش جوانان آشکار نمود.

نظر دهید »
پایان نامه با فرمت word : پژوهش های کارشناسی ارشد درباره ممنوعیت کار کودک در ...
ارسال شده در 17 آذر 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

یونیسف همچنین در اواسط دهه ۱۹۹۰ میلادی، یک برنامه پژوهشی بروری خانواده ها تحت عنوان The Multiple Indicator Cluster Survey (MICS) طرح ریزی کرد. هدف از این برنامه این است که در جهت جمع آوری اطلاعاتی در خصوص کنترل وضعیت زنان و کودکان به کشورها کمک شود. یونیسف از طریق برنامه MICS از سال ۲۰۰۰ میلادی به طور فعال در جهت جمع آوری اطلاعاتی در خصوص کودکان کارگر گام برداشته است.[۳۹۹]
یونیسف کمپین و مبارزه جهانی” ۲۵ تا ۲۰۰۵” را به منظور تکمیل و ارتقا استراتژی ها و برنامه های موجود در خصوص آموزش و تحصیل دختران اجرا کرد. هدف از این استراتژی کمک به حذف نابرابری جنسی در آموزش و تحصیل تا سال ۲۰۰۵ میلادی بود و تمرکز اصلی آن بر ۲۵ کشوری بود که احتمال می رفت قادر به دستیابی به این هدف نباشند. [۴۰۰]
در سال ۲۰۰۰ میلادی، یونیسف، سازمان بین المللی کار و بانک جهانی برنامه مشترک “درک کار کودکان”[۴۰۱]را طرح ریزی کردند. هدف از این برنامه ارتقا تحقیق برروی کار کودک، جمع آوری داده ها و ارتقا اقداماتی محلی و ملی و همچنین شناسایی مشکلات موجود برای مبارزه با کار کودک می باشد. برنامه فوق بوسیله نقشه (Roadmap) پذیرفته شده در کنفرانس جهانی کار کودک در لاهه (۲۰۱۰ میلادی) هدایت می شود. [۴۰۲]

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

پروژه درک کار کودکان نقش فعالی را در تلاش برای ارتقا آگاهی و تسهیل تبادل اطلاعات در خصوص کار کودک ایفا می کند. در این چارچوب، این پروژه سمینارها و کارگاه هایی را برای ارائه یافته های تحقیقاتی در خصوص مقوله کار کودک و بحث برروی سیاست گذاری برگزار کرده است. اولین سمینار در آوریل ۲۰۰۷ میلادی در واشنگتن، دومین سمینار در دسامبر ۲۰۰۷ میلادی در پاریس، سومین سمینار در ۲۰۰۸ میلادی در مادرید، و در ۲۰۰۹ میلادی در استانبول برگزار گردید. [۴۰۳]
یونیسف و سازمان بین المللی کار هر دو از ابتکار جهانی سازمان ملل برای مبارزه با قاچاق انسان [۴۰۴](UN.GIFT) حمایت کرده اند. این ابتکار دولت ها و سازمان ها را در جهت ریشه کن سازی قاچاق انسان بوسیله مجازات قاچاقچیان و حمایت از قربانیان متحد می سازد. سازمان بین المللی کار و یونیسف در سال ۲۰۰۸ میلادی یک گروه کارشناسی در خصوص قاچاق کودکان ترتیب دادند. گروه کارشناسی فوق فرایند توسعه یک پکیج آموزشی جامع را برای مبارزه با قاچاق کودکان آغاز کرد. این پکیج متشکل از سه کتاب درسی و یک کتاب آموزشی است که تمرکز اصلی اش بر دولت ها، سازمان های کارگری، سازمان های کارفرمایی و
سازمان های بین المللی دولتی و غیر دولتی می باشد. [۴۰۵]
گفتار دوم: فعالیت های دیگر سازمان های بین المللی در راستای محو کار کودک
بند اول: اقدامات و فعالیت های سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل
(یونسکو) در راستای محو کار کودک
سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (UNESCO)[406] که به‌طور خلاصه یونسکو نامیده می‌شود، یکی از سازمان‌های تخصصی وابسته به سازمان ملل متحد است که در سال ۱۹۴۵ میلادی تشکیل شد. هدف این سازمان کمک به صلح و امنیت در جهان از راه همکاری بین‌المللی در زمینه‌های آموزشی و علمی و فرهنگی به منظور افزایش احترام به عدالت و قانون‌مداری و حقوق بشر، بر پایه منشور سازمان ملل متحد است.[۴۰۷]
نقش اصلی یونسکو در سال ۱۹۹۰ میلادی ارتقا برنامه” آموزش برای همه”[۴۰۸] بود که در کنفرانس Jomtien تایلند طرح ریزی شد. بعد از کنفرانس Jomtien بود که یونسکو مستقیما تمرکز خود را بر کودکان کارگر در خیابان ها قرار داد و یک برنامه جهانی هم در این خصوص ترتیب داد. این برنامه همکاری فنی، حمایت و تخصیص منابع را با یکدیگر تلفیق کرد.[۴۰۹]
یونسکو همچنین در سال ۱۹۹۲ میلادی، برنامه ای تحت عنوان ” آموزش برای کودکان نیازمند”[۴۱۰] ترتیب داد که هدف از اجرای آن کمک به کودکان کارگر، کودکان قربانی جنگ، کودکان معلول و کودکانی که در خیابان ها زندگی می کنند، می باشد. همچنین این برنامه به دنبال این است تا مدارس نقش موثر و فعالی در پیشگیری از کار کودک، بیرون کشاندن کودکان از بازار کار و توان بخشی آنها داشته باشند. [۴۱۱]
در سال ۲۰۰۰ میلادی، در شهر داکار سنگال اجلاس جهانی آموزش برگزار شد. در این اجلاس تعهد دولت ها برای دستیابی به هدف ” آموزش برای همه” تا سال ۲۰۱۵ میلادی مورد تاکید قرار گرفت. با توجه به اینکه دستیابی به آموزش تاثیر قابل توجهی به خروج کودکان از بازار کار می گذارد می توان گفت این هدف به نوعی برای پایان دادن به کار کودک ضروری می باشد. این اجلاس بر نقش یونسکو به عنوان یک سازمان پیشگام در جهت دستیابی به این اهداف و مسئولیت آن در هماهنگ سازی سازمان های بین المللی به منظور دستیابی به هدف آموزش برای همه تاکید کرد.[۴۱۲] به منظور اجرای این نقش، یونسکو یک گروه سطح بالا در خصوص آموزش برای همه[۴۱۳]، کار گروه در خصوص آموزش برای همه[۴۱۴] و هیئت مشورتی بین المللی در خصوص آموزش برای همه[۴۱۵]را ترتیب داد. از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۲ میلادی گروه سطح بالا به طور سالیانه با یکدیگر جلسه برگزار می کنند. گروه کاری آموزش برای همه راهنمایی فنی و تبادل اطلاعات را بین تمام شرکای آموزش برای همه فراهم می کند. هیئت مشورتی بین المللی یکی از مکانیسم های اصلی همکاری آموزش برای همه می باشد و در طول سال جلساتی برگزار کرده و نظرات مشورتی به یونسکو در خصوص آماده سازی جلسات گروه سطح بالا و گروه کاری آموزش برای همه ارائه می دهد.[۴۱۶]
در سال ۲۰۰۵ میلادی، گروه سطح بالا در اجلاس پکن چین یک “گروه عملیاتی جهانی در خصوص کار کودک و آموزش برای همه”[۴۱۷]را ایجاد کردند. این گروه عملیاتی متشکل از سازمان بین المللی کار، یونیسف، یونسکو، بانک جهانی، برنامه توسعه سازمان ملل[۴۱۸]، سازمان بین المللی آموزش[۴۱۹] و راهپیمایی جهانی علیه کار کودک[۴۲۰]می باشد. هدف اصلی از ایجاد گروه عملیاتی فوق دستیابی به هدف آموزش برای همه از طریق حذف کار کودک و کمک به کشورهای در حال توسعه در جهت دستیابی به هدف مورد نظر می باشد.[۴۲۱]
بند دوم: اقدامات سازمان بهداشت جهانی در راستای محو کار کودک [۴۲۲]
سازمان بهداشت جهانی یکی از آژانس‌های تخصصی سازمان ملل متحد است که نقش یک مرجعیت سازمان دهنده را بر بهداشت جامعه جهانی ایفا می‌کند. این آژانس در ۹ آوریل سال ۱۹۴۸ در ژنو تاسیس شد و حکم سرپرستی و منابعش را از سازمان بهداشت سابق، که خود آژانسی در جامعه ملل بود برگرفت.[۴۲۳]
در سال ۱۹۸۱ میلادی، سازمان بهداشت جهانی تاکید کرد که ارتباط سلامتی و کار کودک آنچنان که شایسته است مورد توجه قرار نگرفته است. به علاوه، مشخص شد که اگر قرار باشد هدف تعیین شده از سوی سازمان بهداشت جهانی در رابطه با “سلامت برای همه تا سال ۲۰۰۰ میلادی”[۴۲۴] برآورده گردد، کار کودک باید مورد توجه قرار گیرد. در نتیجه سازمان بهداشت جهانی فورا دستور اقدام فوری به منظور بررسی مشکل کار کودک را صادر کرد. نتیجه آن شد که در سال ۱۹۸۵ میلادی سازمان بهداشت جهانی کتاب “کار کودک: تهدیدی برای سلامت و رشد”[۴۲۵] را منتشر کرد. همچنین در ۱۰ دسامبر سال ۱۹۸۵ میلادی، “گروه مطالعه سازمان بهداشت جهانی در خصوص عوامل خطرناک کار کودکان”[۴۲۶] در ژنو تشکیل جلسه دادند. هدف عمده این اجلاس شناسایی پیامدهای کار بر سلامت کودکان بود. نمایندگان سازمان بین المللی کار و یونیسف هم در این اجلاس حضور پیدا کردند. گزارش گروه مطالعه در برگیرنده توصیه نامه های عملیاتی در سطح ملی و بین المللی بود. گروه مطالعه همچنین پیشنهاد کرد که کمیته ای متشکل از نمایندگان تمام سازمان های بین المللی فعال در زمینه حقوق کودک تشکیل گردد و نه تنها به پیامدهای کار کودک بر سلامتی بلکه به تمام جنبه های مشکل کار کودک توجه داشته باشند. سازمان بهداشت جهانی همچنین همکاری ویژه ای با سازمان بین المللی کار انجام داده است و در فعالیت های صورت گرفته به منظور تعریف بهتر کار خطرناک در چارچوب کنوانسیون بدترین اشکال کار کودک سازمان بین المللی کار شرکت کرده است. سازمان بهداشت جهانی همچنین به جلسه کارشناسی که در سال ۲۰۰۲ میلادی در خصوص کار کودک در سازمان بین المللی کار تشکیل شد، کمک های موثری کرده است. جلسه فوق این پیشنهاد را مطرح کرد که گروهی متشکل از سازمان بهداشت جهانی، سازمان بین المللی کار و یونیسف ایجاد گردد.[۴۲۷]
مجمع عمومی سازمان بهداشت جهانی در شصت و چهارمین جلسه خود در ۲۰۱۱ میلادی بیانیه آسیب به کودکان را مورد پذیرش قرار داد و تاکید کرد که کار کودک به عنوان منبع آسیب به کودکان می باشد. در نتیجه دولت های عضو را تشویق کرد تا یک سیاست چند بخشی و برنامه عملیاتی به منظور پیشگیری از آسیب دیدن کودکان، ارتقا استانداردهای داخلی در خصوص پیشگیری از کار کودکان و فراهم نمودن آموزش برای کودکان اتخاذ نمایند و همچنین آگاهی مردم را در خصوص پیامدهای سلامتی کار کودکان و همچنین خطرات شغلی مرتبط با کودکان ارتقا دهند.[۴۲۸]
بند سوم: اقدامات بانک جهانی در راستای محو کار کودک
بانک جهانی جدیدترین بازیگر بین المللی در عرصه مبارزه با کار کودک می باشد. بانک جهانی به شیوه های مختلفی از جمله دادن وام به کشورهای نیازمند می تواند به کاهش کار کودک کمک کند. با توجه به اینکه فقر عامل اصلی کار کودک می باشد، نقش بانک جهانی در کاهش فقر به شرایطی که باعث عدم حضور کودکان در محیط های کاری می شوند، کمک بسزایی می کند. به همین دلیل بانک جهانی در کنفرانس اسلو در ۱۹۹۷ میلادی بر نقش خود در مبارزه با کار کودک از طریق کاهش فقر تاکید کرد. [۴۲۹]
در ۱۹۹۹ میلادی، بانک جهانی و صندوق بین المللی پول مجموعه ای از خط مشی ها و راهکار ها را در راستای وام دهی به برخی از فقیر ترین کشورها جهان مورد پذیرش قرار دادند. این مجموعه از فرایند ها روش استراتژی کاهش فقر[۴۳۰] نامیده می شود. این فرایند به گونه ای است که کشورهای بسیار فقیر چنانچه مایل باشند از تسهیلات وامی بانک جهانی استفاده نمایند باید از خط مشی های تعیین شده از سوی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول پیروی کنند. در صورتی که کشوری بخواهد از برنامه های کمک مالی بانک جهانی بهره مند گردد باید گزارشی از استراتژی کاهش فقر در کشور خود به بانک جهانی ارائه کند. این گزارش شامل اهداف دولت دریافت کننده کمک مالی می شود چنانچه این استراتژی مورد پذیرش بانک جهانی قرار گرفت، دولت مربوطه می تواند از تسهیلات وامی بهره مند گردد. [۴۳۱] آنچه که در این استراتژی مورد تاکید قرار می گیرد “مالکیت کشور”[۴۳۲]، مشارکت جامعه، مشاوره با کشورهای کمک کننده و سازمان های غیردولتی می باشد.[۴۳۳]
استراتژی کاهش فقر بانک جهانی یک ابزار ایده آل برای پرداختن به مقوله کار کودک در برنامه توسعه دولت ها می باشد. از آنجاییکه فقر هم علت کار کودک و هم پیامد کار کودک می باشد، انتظار می رود استراتژی های کاهش فقر بیشترین توجه را به مبارزه با کار کودک داشته باشند. [۴۳۴]
بانک جهانی همچنین نقش کلیدی را در ارتقا آموزش ایفا کرده است. بانک جهانی در کنفرانس داکار متعد شد که هیچ کشوری در رابطه با مقوله “آموزش برای همه” از حمایت های مالی بانک جهانی بی بهره نخواهد بود. به همین منظور بانک جهانی در ۲۰۰۲ میلادی، ابتکار “مشارکت جهانی برای آموزش”[۴۳۵]را به عنوان یک پیمان میان کشورهای دریافت کننده کمک و کشورهای کمک کننده ایجاد کرد. مشارکت جهانی آموزش برای همه در کشورهای در حال توسعه سرمایه گذاری کرده و تخصص فنی به آنها ارائه می کند. بین سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۰ میلادی، کشورهای کمک کننده در حدود ۱.۹ بیلیون دلار به سرمایه مشارکت جهانی برای آموزش کمک کرده اند و ۲.۳ بیلیون دلار به ۳۷ کشور در آفریقا، خاورمیانه، اروپا، آسیای مرکزی، آمریکای لاتین و منطقه کارائیب تخصیص داده شده است. طی گزارش سالیانه مشارکت جهانی برای آموزش در ۲۰۱۰ میلادی، تعداد کودکانی که چرخه کاملی از آموزش ابتدایی را گذرانده اند از ۵۸ درصد در ۲۰۰۰ میلادی به ۷۲ درصد در ۲۰۰۸ میلادی ارتقا یافته است. [۴۳۶]
بند چهارم: اقدامات سازمان خواروبار و کشاورزی سازمان ملل متحد (FAO) [۴۳۷]
در راستای محو کار کودک
فائو یا سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد از سازمان های بین المللی است که در زمینه توسعه کشاورزی فعالیت دارد. سازمان فائو در سال ۱۹۴۵ میلادی توسط ۴۴ کشور عضو سازمان ملل متحد تاسیس گردید. [۴۳۸]
فائو همیشه برروی یکی از علل ریشه ای کار کودک یعنی فقر فعالیت کرده است و از جمله اقدامات صریح فائو در جهت مبارزه با کار کودک آغاز “مشارکت بین المللی برای همکاری در زمینه کار کودک در بخش کشاورزی”[۴۳۹] در ۲۰۰۷ میلادی می باشد که فائو نقش رهبری را در آن ایفا کرده است. اعلامیه همکاری بین سازمان خواروبار و کشاورزی، سازمان بین المللی کار، صندوق بین المللی توسعه کشاورزی[۴۴۰] و اتحادیه بین المللی غذا، کشاورزی، هتل، رستوران، خواروبار، تنباکو و انجمن های کارگران متحد (IUF) [۴۴۱] با هدف ارتقا همکاری و برنامه ریزی در زمینه کار کودک در میان شرکا مخصوصا در سطح ملی، ترغیب سازمان های کشاورزی به مبارزه با کار کودک و کمک به ارتقا آگاهی در خصوص نحوه حذف کار کودک و ارتقا همکاری در زمینه بهبود کیفیت زندگی روستایی و توسعه دیگر فعالیت های درآمد زا و تضمین اینکه کودکان در بخش کشاورزی فعالیت های خطرناک انجام نخواهند داد، امضا گردید.[۴۴۲]
از جمله اقدامات صورت گرفته در حیطه این مشارکت این بود که در ۲۰۱۰ میلادی، سازمان بین المللی خواروبار و کشاورزی و سازمان بین المللی کار مشترکا کارگاه های برنامه ریزی و ارتقا آگاهی را در مالاوی با مشارکت سهام داران کلیدی برگزار کردند. در این کارگاه ها شرکا بر یک سری توصیه نامه ها برای مبارزه با کار کودک از طریق اقدامات قانونی و اجرایی، سیاست گذاری و اقدامات عملی توافق کردند. [۴۴۳]
فائو همچنین در کنفرانس جهانی کار کودک در لاهه در ۲۰۱۰ میلادی کارگاه فنی در خصوص کار کودک در بخش کشاورزی برگزار کرد. [۴۴۴]
گفتار سوم : فعالیت سازمان های بین المللی غیر دولتی در راستای محو کار کودک
نقش و مشارکت سازمان های غیردولتی در مبارزه علیه کار کودک در کشورهای مختلف بسته به سنت و فرهنگ سیاسی متغیر می باشد. در برخی کشورها، سازمان های غیر دولتی به علت قابلیت مدیریتی و اجرایی پایین خود در اجرای اهداف شان مورد انتقاد قرار گرفته اند. منابع ناکافی آنها حاکی از این است که تنها در صورت دریافت پشتیبانی مالی قادر به اجرای برنامه های خود می باشند. [۴۴۵]
به طور کلی سازمان های غیر دولتی در تلاش هستند تا رفاه و بهزیستی و حقوق کودکان را از طریق برگزاری کمپین ها ارتقا دهند، آنها همچنین کارگاه های آموزشی برای قشرهای مختلف جامعه برگزار می کنند. این سازمان ها در جایگاه مناسبی برای توانمند سازی والدین و کودکان به منظور اتخاذ تصمیمات مناسب در خصوص این پدیده قرار دارند. سازمان های غیردولتی می توانند در خصوص مشکلات و پیامدهای کار کودکان با والدین صحبت کرده و آن ها را نسبت به این خطرات آگاه سازند. همچنین آنها می توانند به والدین و کودکان در درک حقوق کودکان آگاهی کافی رسانند و آنها را تشویق به اجرای حق آموزش کودکان و دوران کودکی عاری از هرگونه بهره کشی نمایند. سازمان های غیر دولتی اغلب با دولت ها همکاری می کنند و حمایت مالی قابل توجهی از آنها دریافت می نمایند. [۴۴۶]
در قسمت ذیل به اقدامات و فعالیت نمونه هایی از سازمان های غیر دولتی بین المللی، منطقه ای و ملی در جهت مبارزه با کار کودکان پرداخته خواهد شد:
بند اول: دیده بان حقوق بشر[۴۴۷]
دیده بان حقوق بشر یکی از مستقل ترین سازمان های بین المللی غیر دولتی است که هدفش حمایت و دفاع از حقوق بشر می باشد. دیده بان حقوق بشر در سال ۱۹۷۸ میلادی توسط گروهی از فعالان حقوق بشر در شهر نیویورک آمریکا تاسیس که بر تحقیقات و پشتیبانی حقوق بشر مدیریت می‌کند. دیده‌بان حقوق بشر دفترهایی نیز در بروکسل، لندن، مسکو، هنگ کنگ، لس آنجلس، سانفرانسیسکو، تاشکند، تورنتو و واشینگتن دارد. [۴۴۸]
دیده بان حقوق بشر در زمینه کار کودکان مطالعاتی در سطح کشورها انجام می دهد و در گزارشات خود در زمینه ممنوعیت آن به کشورها توصیه هایی ارائه می کند. به عنوان مثال، دیده بان حقوق بشر طی مطالعه ای که در ۲۰۱۲ میلادی در کشور موراکو انجام داده است دریافته که هزاران کودک، عمدتا دختران، در خانه های دیگران به عنوان مستخدمین خانگی مشغول به کار می باشند. آنها اغلب از نواحی روستایی فقیر نشین برای خانواده های شهرنشین استخدام می گردند و فعالیت هایی همچون پخت غذا، شستن ظرف ها، شستن لباس ها، شستن کف سالن ها و فرش ها و خرید های روزانه را انجام می دهند. دیده بان حقوق بشر دریافته است که علی رغم قوانین موراکو که استخدام کودکان زیر ۱۵ سال را منع کرده است، دختران ۸ ساله ساعات طولانی را به عنوان مستخدمین خانگی کار می کنند. در نتیجه این مطالعه دیده بان حقوق بشر در گزارشی تحت عنوان” بندگی در انزوا” به دولت موراکو توصیه می کند تا به طور جدی قوانین مربوط به ممنوعیت کار کودکان به عنوان مستخدمین خانگی را اجرا نماید، برنامه های آگاهی رسانی عمومی را در خصوص پیامدهای کار کودکان به عنوان مستخدمین خانگی برگزار کند و یک سیستم موثر به منظور شناسایی و دور ساختن کودکان کارگر خانگی از این مشاغل ترتیب دهد.[۴۴۹]
بند دوم: عفو بین الملل[۴۵۰]
عفو بین الملل یک سازمان بین المللی غیردولتی است که در ۱۹۶۱ میلادی تاسیس گردید. سازمان مزبور در زمینه آموزش حقوق بشر نیز اقدام می کند و با تشکیل کار گروه ها اعضای خود را آموزش می دهد. سازمان از دولت ها می خواهد که به تعهدات خود پایبند باشند و همچنین در دهه های اخیر اجازه یافته تا در جلسات سازمان ملل متحد و با موضوعات حقوق بشری شرکت کند. در حقیقت سازمان عفو بین الملل یک حرکت جهانی متشکل از حدود ۳ میلیون اعضاء و فعالان بیش از ۱۵۰ کشور و منطقه و با هدف مبارزه برای پایان دادن نقض شدید حقوق بیشر و انجام تحقیق و فعالیت برای جلوگیری و خاتمه دادن به تجاوز به حقوق بشر و در خواست عدالت برای کسانی است که حقوق آنان نقض شده است.
در زمینه حمایت از حقوق کودکان و ممنوعیت کار کودکان عفو بین الملل در خصوص توافق نامه تجارت آزاد بین نیوزلند و هند، به دولت نیوزلند توصیه می کند تا واردات کالاهایی که بدست کودکان کارگر ساخته شده اند را ممنوع سازد. همچنین عفو بین الملل به دولت هند و نیوزلند که همچنان کنوانسیون حداقل سن استخدام سازمان بین المللی کار را تصویب نکرده اند توصیه می کند تا این کنوانسیون را هر چه سریع تر تصویب کرده و مفاد آن را در قوانین داخلی خود وارد سازند. [۴۵۱]
بند سوم: سازمان بین المللی ضد بردگی [۴۵۲]
سازمان بین المللی ضد بردگی، یک سازمان بین المللی غیردولتی است که در ۱۸۳۹ میلادی در انگلیس تاسیس شد. این سازمان قدیمی ترین سازمان بین المللی حقوق بشر و تنها سازمان خیریه در انگلیس است که منحصرا علیه بردگی و سوء رفتارهای مرتبط با بردگی فعالیت می کند. [۴۵۳]
سازمان بین المللی ضد بردگی در حال حاضر با همکاری سازمان های غیر دولتی در تلاش است تا گدایی اجباری کودکان Talibe را در سنگال پایان بخشد. کودکان talibe پسربچه های ۵ تا ۱۵ ساله ای هستند که ساعات طولانی در روز مجبور به گدایی کردن هستند. این کودکان در مدارس تحصیل می کنند اما معلمان شان در ازای آموزش، غذا و جایی برای خواب از آنها هزینه ای دریافت نمی کنند اما در عوض آنها را وادار می سازند تا به طور میانگین ۵ ساعت در روز به گدایی بپردازند. اخیرا یونیسف برآورد کرده است که در حدود ۱۰۰۰۰۰ هزار کودک در خیابان های سنگال مشغول به کار می باشند. سازمان بین المللی ضدبردگی با همکاری سازمان های غیردولتی محلی تلاش می کند تا آگاهی خانواده ها را نسبت به خطرات و پیامدهای کار کودکان ارتقا دهند، دولت سنگال را وادار سازند تا اقداماتی در جهت حمایت از این کودکان اتخاذ کند و همچنین تضمین کند که این کودکان در مدارسی نزدیک محل زندگی شان تحصیل کنند. [۴۵۴]
سازمان بین المللی ضد بردگی همچنین با همکاری سازمان های غیردولتی از کودکان کارگر به عنوان مستخدمین خانگی در برابر سوء استفاده و بهره کشی در شش کشور پرو، کاستا ریکا، فیلیپین، هند، توگو و تانزانیا محافظت می کند. این پروژه شامل تحقیق برروی تاثیر روانی اجتماعی کار به عنوان مستخدمین خانگی، حمایت از گروه های کودکان کارگر به عنوان مستخدمین خانگی و برگزاری کمپین ها در سطوح محلی، ملی و بین المللی به منظور ارتقا آگاهی عمومی در خصوص وضعیت کودکان کارگر به عنوان مستخدمین خانگی و تشویق
دولت ها با قانون گذاری داخلی در خصوص مبارزه با این پدیده می شود. [۴۵۵]
ازبکستان پنجمین کشور تولید کننده پنبه و سومین کشور صادر کننده پنبه می باشد. به بردگی گرفتن کودکان یک مشکل پایدار در صنعت پنبه ازبکستان می باشد. برخلاف دیگر کشورهای جهان، کار اجباری کودکان در ازبکستان به طور سیستمی توسط دولت سازمان دهی می گردد. هرچند، دولت ازبکستان ادعا می کند به کار گیری کودکان در زمین های کشاورزی پنبه داوطلبانه و برای کمک به خانواده می باشد. در حدود ۹۰ درصد از پنبه ازبکستان توسط دستان کوچک کودکان کارگری برداشت می گردد که بالاجبار از سوی دولت وادار به این کار می گردند. در سال ۲۰۱۰ میلادی، سازمان بین المللی ضد بردگی شواهد جدیدی دریافت کرد دال بر اینکه بسیاری از مدارس روستایی ازبکستان هر سال در ماه سپتامبر یعنی زمان آغاز برداشت پنبه از سوی مقامات دولتی تعطیل می گردند تا کودکان به مدت سه ماه پنبه ها را برداشت نمایند. هر کودکی که قادر نباشد روزانه تا ۵۰ کیلوگرم پنبه برداشت کند تنبیه خواهد شد و کودکانی که از مزارع پنبه فرار کرده یا از کار امتناع ورزند، از مدرسه اخراج خواهند شد..[۴۵۶]
به علت عدم تمایل دولت ازبکستان به مبارزه با این پدیده، سازمان بین المللی ضد بردگی کمپین “جرائم پنبه: کمپین اروپایی پنبه علیه بردگی کودکان”[۴۵۷] را در ۲۰۱۰ میلادی آغاز کرد و موسسات بین المللی و بخش خصوصی را فراخواند تا دولت ازبکستان را وادار به پایان بخشیدن به استفاده از کار کودکان در صنعت پنبه نمایند. همچنین با توجه به اینکه بزرگترین مقصد صادرات پنبه ازبکستان بازار اروپایی می باشد. سازمان بین المللی ضد بردگی از جامعه اروپایی درخواست کرد قرارداد تجاری دو جانبه بین اتحادیه اروپا و ازبکستان در خصوص واردات پنبه به اروپا را فسخ نماید. علی رغم محکومیت استفاده از کار کودکان در تولید پنبه ازبکستان از سوی اتحادیه اروپا، همچنان ازبکستان به صادرات پنبه به اروپا ادامه می دهد. کمپین جرائم پنبه خرده فروشان اروپایی را فرا می خواند تا زمانیکه کار کودکان از فرایند تولید پنبه در ازبکستان ریشه کن نشده است، استفاده از پنبه ازبک را در محصولات خود منع سازند. شرکت های GAP، NIKE، Marks & Spencer، Wal-Mart و Tesco دیگر از پنبه ازبک در محصولات خود استفاده نمی کنند. [۴۵۸]
بند چهارم: سازمان راهپیمایی جهانی علیه کار کودک[۴۵۹]
سازمان راهپیمایی جهانی علیه کار کودک یک شبکه جهانی از اتحادیه های کارگری و سازمان های بین المللی است که در جهت دستیابی به هدف حمایت و ارتقا حقوق تمام کودکان مخصوصا حق دریافت آموزش رایگان و رهایی از بهره کشی اقتصادی و انجام هرگونه کاری که برای سلامت و رشد فیزیکی، روانی، روحی، اخلاقی یا اجتماعی کودکان مضر می باشد، تلاش می کند. از جمله اهداف راهپیمایی جهانی علیه کار کودک تشویق و ترغیب کشورها به اجرای کنوانسیون های حداقل سن استخدام و بدترین اشکال کار کودک سازمان بین المللی کار، اجرای مفاد اعلامیه اصول و حقوق بنیادین در محل کار، اجرای کنوانسیون حقوق کودک، اجرای برنامه عملیاتی آموزش برای همه، دستیابی به اهداف توسعه هزاره سازمان ملل و در نهایت دستیابی به هدف حذف بدترین اشکال کار کودک تا پایان سال ۲۰۱۶ میلادی می باشد.[۴۶۰]
سازمان راهپیمایی جهانی در سال ۱۹۹۸ میلادی زمانی که سه گروه از راهپیمایی ها از مانیلا، سائوپائولو و Cape Town آغاز شدند، شروع شد. شش ماه راهپیمایی در ژوئن ۱۹۹۸ میلادی با یک گروه پر سروصدا از راهپیمایی کنندگان به رهبری Kailash Satyarthi موسس راهپیمایی جهانی علیه کار کودک در ژنو پایان یافت. کنفرانس بین المللی کار در محل استقرار خود راهپیمایی کنندگان را به داخل سالن اجلاس پذیرفت. درحالیکه خود راهپیمایی پایان یافته بود، برخی از اعضای راهپیمایی جهانی در ۱۹۹۸ و ۱۹۹۹ میلادی در بحث های کنفرانس بین المللی کار در خصوص کنوانسیون جدیدی تحت عنوان کنوانسیون بدترین اشکال کار کودک شرکت کردند. در سال ۲۰۰۴ میلادی، راهپیمایی جهانی اولین کنگره جهانی در خصوص کار کودک را در شهر فلورانس ایتالیا برگزار کرد. این کنفرانس از آن جهت حائز اهمیت است که کودکان خود سخنگو، تصمیم گیرنده و دریافت کننده تصمیمات بودند. راهپیمایی جهانی در سال ۲۰۰۷ میلادی راهپیمایی را در زیمباوه با هدف مبارزه با کار کودک و ارتقا سطح تحصیل کودکان در این کشور برگزار گردید. [۴۶۱]
بند پنجم: سازمان بین المللی آموزش [۴۶۲]
سازمان بین المللی آموزش نماینده ۳۰ میلیون معلم در بیش از ۱۷۰ کشور می باشد و بیش از ۳۹۰ سازمان عضو دارد. سازمان بین المللی آموزش از زمان تاسیسش در ۱۹۹۳ میلادی، مقوله کار کودک را در راس برنامه ها و فعالیت های خود قرار داده است. سازمان بین المللی آموزش و اعضایش به شیوه های مختلف به حذف کار کودک کمک می کنند. سازمان بین المللی آموزش به عنوان رهبر در جنبش اتحادیه های کارگری، دارای توانایی متحد ساختن شرکایش در خصوص مقوله کار کودک می باشد. بنابراین، سازمان بین المللی آموزش می تواند دیدگاه های معلمان را در خصوص مقوله کار کودک و تحصیل منعکس سازد. سازمان بین المللی آموزش اعضای خود را تشویق می کند تا دولت ها را به تصویب کنوانسیون حداقل سن استخدام و کنوانسیون بدترین اشکال کار کودک فراخوانند. [۴۶۳]
سازمان بین المللی آموزش می تواند به دو صورت با کار کودک مبارزه کند: الف) از طریق جنبش اتحادیه های صنفی بین المللی و از طریق کمپین آموزش برای همه. [۴۶۴]
سازمان بین المللی آموزش علاوه بر سازمان بین المللی کار، یونیسف، یونسکو، بانک جهانی و راهپیمایی جهانی علیه کار کودک عضو گروه کاری جهانی علیه کار کودک و آموزش برای همه می باشد. سازمان بین المللی آموزش همچنین عضو فعال راهپیمایی جهانی علیه کار کودک می باشد. سازمان بین المللی آموزش همچنین اعضای خود را تشویق می کند تا فعالیت های ارتقا آگاهی را در خصوص روز جهانی علیه کار کودک که در ۱۲ ژوئن برگزار می گردد سازمان دهی کنند. [۴۶۵]
چندین سال است که سازمان بین المللی آموزش از طریق دفتر فعالیت های کارگری سازمان بین المللی کار در برنامه های IPEC شرکت کرده است. در منطقه Asia-Pacific، فعالیت های IPEC عمدتا در بنگلادش، هند، نپال و فیلیپین متمرکز می باشد و سازمان بین المللی آموزش از طریق سازمان های محلی خود فعالیت هایی را به منظور ارتقا آگاهی مردم در خصوص پیامدهای کار کودک و تشویق والدین به فرستادن کودکان شان به مدارس انجام می دهد. در ۲۰۰۳ میلادی، سازمان بین المللی آموزش از طریق کمپین “اروپا برای آموزش”[۴۶۶]موفق به تشویق پارلمان اروپا برای پذیرش قطعنامه ای در خصوص ارتقا همکاری اتحادیه اروپا با برنامه های آموزشی مخصوصا در راستای حذف کار کودک شده است. در سطح بین المللی، سازمان بین المللی آموزش در فرایند سیاست گذاری با شرکای کلیدی خود نظیر راهپیمایی جهانی علیه کار کودک، IPEC، یونیسف و یونسکو همکاری کرده است.[۴۶۷]
بند ششم: اتحاد بین المللی نجات کودکان[۴۶۸]
اتحاد بین المللی نجات کودکان سازمان جهانی مستقلی در زمینه حقوق کودکان با بیش از ۱۰۰ برنامه عملیاتی می باشد. نجات کودکان در ۱۹۱۹ میلادی به منظور ارتقا سطح زندگی کودکان از طریق آموزش، مراقبت های بهداشتی و فرصت های اقتصادی در انگلیس تاسیس شد. اتحاد بین المللی نجات کودکان به عنوان یک سازمان مادر عمل می کند که دارای ۲۹ سازمان ملی در کشورهای مختلف می باشد. برنامه های این سازمان در راستای نجات زندگی کودکان، محافظت از آنها در برابر بهره کشی و کمک به آنها در جهت دستیابی به تحصیل و مراقبت های بهداشتی می باشد. [۴۶۹]
بیش از یک دهه است که اتحاد بین المللی نجات کودکان از کودکان در برابر سوء استفاده، غفلت، بهره کشی و خشونت در تمام مناطق جهان حمایت می کند. برنامه های این سازمان در عین حال که هدفشان حفاظت از امنیت و رفاه تمام کودکان است، بر آسیب پذیرترین کودکان تمرکز می کنند. اتحاد بین المللی نجات کودکان از طریق همکاری با دولت ها و سازمان های بین المللی در تلاش است تا خط مشی ها و سرویس هایی را در جهت حمایت از کودکان فراهم کند.

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 136
  • 137
  • 138
  • ...
  • 139
  • ...
  • 140
  • 141
  • 142
  • ...
  • 143
  • ...
  • 144
  • 145
  • 146
  • ...
  • 163

جستجو

  • دانلود فایل پایان نامه : پروژه های پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاه ها با موضوع بررسی تاثیر میزان وفاداری ...
  • پایان نامه با فرمت word : دانلود پژوهش های پیشین درباره نقش ارزیابی عملکرد در دستیابی به ...
  • فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه – ۲-۲۵- مدل شناختی رفتاری راچمن – 4
  • سایت دانلود پایان نامه : دانلود منابع پایان نامه در رابطه با شناسایی و ...
  • منابع کارشناسی ارشد با موضوع : ...
  • راهنمای نگارش پایان نامه در مورد بررسی رفتار توده وار در صندوق های سرمایه ...
  • ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در مورد بررسی اثر عناصر الگوی ...
  • دانلود پایان نامه با فرمت word : طرح های پژوهشی انجام شده با موضوع شواهد شعری بوستان ...
  • دانلود پایان نامه درباره بررسی رفتار توده وار در صندوق های سرمایه گذاری ...
  • پایان نامه ارشد : دانلود فایل ها در مورد : بررسی شرایط ...
  • پژوهش های کارشناسی ارشد درباره مقایسه اندیشه‌های احمد غزالی و ...
  • دانلود فایل ها در مورد : تجدید آرایش شبکه های توزیع شعاعی به منظور کاهش ...
  • منابع مورد نیاز برای پایان نامه : پژوهش های پیشین در مورد بررسی کارایی درونی مقطع ...
  • دانلود فایل های پایان نامه با موضوع تاثیر اقلیم بر ...
  • دانلود منابع دانشگاهی : پروژه های پژوهشی در مورد بررسی تاثیر وابستگی گروهی بر روی ...
  • فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه – ۲-۱-۱-مبحث اول: انسان مجبور یا مختار- پیش از مدرنیته – 8

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان