لذا باوجود اینکه تئوریهای اقتصادی از دهه ۱۹۸۰ به بعد تأکید بر نقش تجمیع پولی در تعریف پول که یکی از متغیرهای مهم در اثرگذاری کارائی سیاستهای پولی است داشتند، تحقیقات قابل ملاحظهای در رابطه با تقاضای پول به عنوان عامل مهم اثرگذار در نتیجهبخشی سیاستهای پولی ادامه دارد.
شناخت خصوصیات تابع تقاضای پول از دو جنبه برای ایران دارای اهمیت است. اول: حجم پول یک متغیر عمده اقتصاد کلان و نیز یکی از ابزارهای اصلی سیاستهای کنترل تقاضای کل میباشد. استفاده از سیاستهای پولی از طریق کنترل حجم پول یکی از ابزارهای مهم کنترل تورم است. مخصوصاً تابع تقاضای پول (اگر از درجه ثبات بالایی نیز برخوردار باشد)، میتواند کمک زیادی در تدوین و اجرای سیاستهای پولی برای کنترل نرخ تورم و کنترل تولید ناخالص اسمی باشد. دوم: به واسطه محدودیتهای بازار سرمایه در ایران، پول، مهمترین دارایی مالی محسوب میشود و نقش بسیار مهمی در بازار سرمایه دارد. بنابراین اطلاعات راجع به تقاضای پول و نرخ جانشینی آن با دیگر داراییها برای کنترل جریانهای مالی و تعدیل نقدینگی در بازار سرمایه لازم است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
از طرفی در دهههای اخیر با گسترش و برجسته شدن نقش سیاستهای پولی در ایجاد ثبات و یا بیثباتی در قیمتها و تولید؛ و نیز با توجه به مطالعات تجربی و نظری در خصوص ارتباط میان تورم و رشد اقتصادی، تلاش جهت معرفی قاعده بهینه پولی برای هدایت سیاست پولی رونق گرفته است.
به همینجهت مطالعات نظری و تجربی وسیعی در اکثر کشورها در این موارد انجام شده است.
۱-۱- طرح مسئله
امروزه یکی از نیازهای اقتصاد کشورها که ایران نیز مشمول آن است، میزان مطلوب نقدینگیای است که باید به کل اقتصاد در طول یکسال تزریق شود. چراکه کنترل و توزیع بهینه حجم نقدینگی در اقتصاد هدف نهایی کشورها برای رسیدن به اهداف کلان اقتصادی مثل ایجاد رشد در تولیدات، توزیع عادلانه درآمد، کنترل تورم، ایجاد موازنه در پرداختهای خارجی و ایجاد اشتغال است. در واقع کنترل نقدینگی به عنوان وسیلهای برای رسیدن به اهداف نهایی اقتصاد است.
در بیانی دیگر میتوان عنوان کرد پول فینفسه نیازی از انسان را برآورده نمیکند، بلکه ابزاری است برای تأمین مایحتاج. امکانات سیاستگزاران پولی در عرضه پول تقریباً نامحدود است، اگر عرضه پول بیشتر بدون توجه به ظرفیتها و امکانات اولیه کشور افزایش یابد و یا بصورت غیربهینه و نظارتنشده توزیع شود، تنها قیمتها را متورم خواهد کرد. آنچه ادبیات اقتصادی برای پایداری رشد در اقتصاد مبتنی بر بازار مانند آنچه در ایران وجود دارد، توصیه میکند ثبات قیمتهاست که برای ثبات قیمتها، یکی از عوامل مهم کنترل حجم و توزیع بهینه نقدینگی در بخشهای مختلف اقتصادی است. لذا تعیین میزان مطلوب نقدینگی در کلان اقتصاد مسئلهای حیاتی برای هر اقتصادی محسوب میشود.
از ابتدا مکاتب فکری در اقتصاد بخش قابل توجهی از تلاش خود را صرف شناخت و تصریح مناسب تابع تقاضای پول کردهاند. فعالیتهای نظری در این زمینه به مطالعات اروینگ فیشر باز میگردد. وی در تئوری مقداری بیان میکند که مردم پول را برای مقاصد معاملاتی تقاضا میکنند و تأکید میکند که نقش محوری پول در اقتصاد، وسیله مبادله در دادوستد کالاها و خدمات میباشد. همچنین این دیدگاه بر عوامل تعیینکننده سرعت گردش پول تأکید میکند.
در دهه ۱۹۳۰ میلادی کینز تقاضای پول را فراتر از نقش وسیله مبادله مطرح کرد. وی بیان می کند که مردم قسمتی از درآمد پولی خود را برای مقاصد سفتهبازی و سوداگری نزد خود نگهداری میکنند. اگرچه اقتصاددانان پیش از کینز نگهداری دارایی را به عنوان شق دومی در مقابل پول میدانستند، ولی در کارهای خود اهمیت چندانی به آن نمیدادند.
تقاضای معاملاتی پول از به کارگیری پول به صورت تسهیل کننده معاملات نشأت میگیرد و با سطح درآمد ارتباط دارد. در حالی که تقاضای سفتهبازی پول از به کارگیری پول به عنوان دارایی سرچشمه میگیرد و توسط نرخ بهره تعیین میشود. کینز عقیده دارد که تقاضای سفتهبازی بستگی به انتظارات در مورد تغییرات آتی نرخ بهره دارد. در چنین شرایطی فرد ترجیح می دهد تا قسمتی از درآمد پولی خود را به صورت داراییهای مالی نگهداری کند تا بازده به آن تعلق بگیرد.
در تابع تقاضای کینز، تعیینکنندههای اصلی، سطح درآمد (به عنوان متغیر مقیاس و جانشینی برای حجم معاملات) و نرخ بهره (به عنوان جانشین برای هزینه فرصت نگهداری پول) میباشند. چنین تابعی در مطالعات تجربی قبل از جنگ جهانی دوم به طور گستردهای به کار گرفته میشد. در دورههای بعد محققان به بررسی مباحثی در مورد ماهیت تابع تقاضای پول پرداختند.
اقتصاددانان بعد از کینز نیز مدلهای دیگری را تهیه کردند. تئوریهای تقاضای پول که بعد از کینز مطرح شدهاند را میتوان به دو دسته تقسیم کرد؛ تئوریهای معاملاتی[۲] و تئوریهای پورتفوی[۳]. تئوریهای معاملاتی بر نقش پول به عنوان وسیله مبادله تأکید میکنند و پول لزوماً به عنوان ذخیرهای برای مقاصد معاملاتی تلقی میشود. هزینه معاملاتی تبدیل میان پول و دیگر داراییها، در تعیین مقدار این ذخیره نقش تعیین کننده دارد. تئوریهای دارایی، تقاضا برای پول را قسمتی از مساله تخصیص ثروت در میان پورتفوی داراییها که پول را هم شامل میشود، میدانند. پول و دیگر داراییها به عنوان شقهای مختلفی از نگهداری ثروت محسوب می شوند که هرکدام جریانی از خدمات و یا درآمد (صریح یا ضمنی) را فراهم میکنند.
نکته جالب توجه این است که گرچه تئوریهای متفاوت تقاضای پول را از زوایای مختلف تحلیل میکنند، ولی نتیجه آنها یکسان است. در همه موارد حجم ماندههای حقیقی پول رابطهای معکوس با نرخ بازدهی سایر داراییها و رابطه مستقیم با درآمد حقیقی دارد.
در دهه هفتاد میلادی، پیشرفتهای تکنولوژیکی در بازارهای مالی، طیف وسیعی از داراییهای جدید را خلق کرد. پیدایش این داراییها که جانشینهایی (هرچند غیر کامل) برای پول بودند، تأثیر عمیقی بر تابع تقاضای پول گذاشت. رفتار مجموعههای پولی (به ویژه حجم پول، ۱M) در پاسخ به این نوآوریهای تکنولوژیکی، سوالاتی را در خصوص مفید بودن این متغیرها به عنوان هدف میانی در سیاستهای پولی مطرح کرد و محققان را با مساله دیگری تحت عنوان «ثبات تابع تقاضای پول» مواجه ساخت.
ثبات تقاضای پول، پیششرطی است که براساس آن پول اثر قابل پیش بینی بر اقتصاد دارد و کنترل عرضه پول توسط بانک مرکزی ابزاری سودمند و مناسب در جهت اجرای سیاستهای فعال پولی میباشد. ثبات تابع تقاضای پول بدین معنی است که مقدار پول به طور قابل پیشبینی مرتبط با مجموعهای از متغیرهای کلیدی است که پول را به بخش حقیقی اقتصاد متصل میسازند. به عبارت دیگر ثبات تابع تقاضای پول، موثر بودن سیاست پولی را تضمین میکند. پس برای پیش بینی اثر تغییرات عرضه پول بر روی متغیرهایی همچون درآمد و قیمت باید از باثبات بودن تابع تقاضای پول در طول زمان اطمینان حاصل کرد.
در نهایت میتوان گفت، در تجزیه و تحلیل مسائل اقتصاد کلان و سیاستگذاری اقتصادی بررسی تابع تقاضای پول، اهمیت خاصی در شناخت الگوی اقتصاد کلان و اثربخشی و کارایی سیاستهای پولی و مالی دارد.
با توجه به مطالبی که بیان گردید، در چارچوب تحقیق حاضر، مشخصاً این سوال مطرح میشود که آیا رابطه تعادلی بلندمدت بین اجزای تشکیلدهنده تابع تقاضای پول وجود دارد یا خیر؟ به عبارت دیگر، این سوال مطرح است که آیا یک تابع تقاضای پول باثبات در ایران وجود دارد که بتوان سیاستهای کلان را بر مبنای آن تنظیم کرد؟
لذا این تحقیق هدف خود را بر این اساس نهاده که تابع تقاضای مناسب برای پول را در اقتصاد ایران بدست آورده سپس آن را با مقدار بهینه پول که بوسیله قاعده بهینه پولی بدست خواهد آمد مقایسه کند. برای رسیدن به این هدف تلاش شده است ابتدا تقاضای پول کینز، بامول و توبین، فیشر، فریدمن و غیره را مورد بررسی قرار دهیم. سعی بر آن بوده تا ابتدا به نقد و تحلیل این نظریات پرداخته و سپس الگوی بومی تقاضای پول مناسب اقتصاد ایران را استخراج نموده و برآورد نمائیم. سپس به تخمین تابع تقاضای تقدینگی در جامعه پرداخته و این تابع را با تمام ملاحظات تکمیلی که جهت واقعیتر بودن و بهتر بودن تخمین ایران میتوان به مدل اضافه نمود، برآورد کرده و به بررسی عوامل موثر و ضرایب آن در اقتصاد ایران پرداخته شده است. برای نیل به این مهم، به بررسی عوامل مؤثر بر تقاضای پول در چارچوب الگوی خرید-زمان[۴] پرداختیم. رویکرد زمان- خرید اولین بار توسط سیوینگ[۵] (۱۹۷۱) مطرح گردید؛ و مک کالوم[۶] و گودفرند[۷] این رویکرد را برای اولین بار در تقاضا برای پول نشان دادند. این رویکرد مسئله تخصیص استاندارد زمانی که فرد کار میکند و مصرف میکند را بیان نمود. استفاده از پول به فرد این اجازه را میدهد که میزان زمان اختصاص یافته به مصرفش را کاهش دهد، بنابراین زمان موجود برای کار و اوقات فراغت آزاد میگردد و در نتیجه مطلوبیت نهایی و بازده ضمنی صورت می پذیرد.
پس از بررسی تابع مناسب تقاضای پول به دنبال محاسبه مقادیر بهینه تقاضای پول میباشیم. در این راستا لازم است مروری بر مبانی نظری و مطالعات انجام گرفته در زمینه تعیین میزان رشد بهینه پول داشته باشیم. از آنجائیکه عمدتاً مبانی نظری و تحقیقات صورت گرفته در راستای تعیین نرخ رشد بهینه پول در زمینه تعیین قاعده بهینه سیاست پولی میباشد. لذا ما نیز در این تحقیق روش خود را بر این مبنا قرار دادهایم.
یک ﻗﺎﻋﺪه ﺳﻴﺎﺳﺘﻲ ﺑﻴﺎن ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ اﺑﺰارﻫﺎی ﺳﻴﺎﺳﺘﻲ ﭼﮕﻮﻧـﻪ ﺑﺎﻳـﺪ ﺑـﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮات در وﺿﻌﻴﺖ اﻗﺘﺼﺎد واﻛﻨﺶ ﻧﺸﺎن دﻫﻨﺪ. اﻣﺮوزه ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺑﺴﻴﺎر زﻳﺎدی ﺑﻪ اﺳﺘﻔﺎده از ﻗﻮاﻋﺪ ﺳﻴﺎﺳﺘﻲ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان راﻫﻨﻤﺎی اﺗﺨـﺎذ ﺗﺼـﻤﻴﻤﺎت ﺳﻴﺎﺳـﺘﻲ نزد سیاستگزاران پولی وﺟﻮد دارد.[۸]
برای ساخت یک قاعده سیاست پولی باید تابع زیان بانک مرکزی را نسبت به قیود عنوان شده حداقل نمائیم. برای نیل به این هدف ابتدا قیود را مشخص نموده، سپس با بهره گرفتن از دادههای موجود این قیود را با بهره گرفتن از روش حداقل مربعات خطی تخمین زده میشوند. سپس تابع زیان بانک مرکزی را با بهره گرفتن از نرم افزار MATLAB نسبت به این قیود حداقل خواهیم کرد.
۱-۲- هدف تحقیق
تاکنون ادبیات و مبانی قدرتمندی در خصوص نقش پول در اقتصاد تدوین شده است و مخصوصا مبانی خردی و پایهای گستردهای در این زمینه توسط اقتصاددانان بسیاری تدوین و ارائه شده است، اما با توجه به اهمیت موضوع و کاربرد نتایج آن برای فهم بهتر نحوهی عملکرد اقتصاد امروزی بر این باوریم که باید در راستای گسترش این ادبیات در هر اقتصادی کوشید. هدف از ارائه این تحقیق معرفی «الگوی بومی تقاضای پول مناسب برای جمهوری اسلامی ایران» و مقایسه آن با «میزان بهینه نقدینگی» میباشد. ادعایمان این است که این تحقیق در زمینه بررسی ادبیات موضوعی تقاضای پول با مبانی پایه خردی کوشیده و زوایایی از اقتصاد ایران را روشن میکند.
در اهمیت این دو هدف به تفکیک میتوان اینگونه بیان نمود:
الف) با بررسی مطالعات انجام شده در رابطه با تقاضای پول این نتیجه را درمییابیم که بیشتر مطالعاتی که در زمینه برآورد تقاضای پول صورت گرفته خصوصاً در ایران از مدلهای متعددی از جمله پیش پرداخت نقدی یا رابطه ریشه دوم بامول- توبین استفاده کردهاند، ولی متاسفانه دامنه منابع درخصوص مدل «زمان- خرید» محدود به ذکر آن در برخی کتب درسی میباشد و به طور کاربردی از آن بهره نبردهاند. این تحقیق با بهره گرفتن از مدل زمان- خرید، مدلی پایه در اقتصاد کلان با تحلیل خرد ارائه میدهد. مهمترین کاربرد این مدل اینست که علاوه بر تابع مناسب تقاضای پول، بهینه پول را نیز نتیجه میدهد.
ب) در ایران تا به امروز توجه به بهینه نقدینگی مورد غفلت واقع شده است و کمتر پژوهشی به دنبال بررسی میزان مطلوب نقدینگی در سطح جامعه و بخشهای مختلف اقتصادی آن بوده است. بهطوریکه زمانیکه از شرکتهای سرمایهگذاری و صنایع در رابطه با مشکلات آنها پرسیده میشود، آنها به مشکل نقدینگی اشاره میکنند. از طرفی دیگر حجم بالای نقدینگی در جامعه باعث شده است عدهای ادعا کنند که این حجم بالا منجر به تورم در جامعه شده است. لذا باید به نوعی دریافت که میزان بهینه نقدینگی در جامعه و بخشهای مختلف آن چه مقدار میتواند باشد و تابع چه عواملی است. بنابراین این پایاننامه هدف خود را این گذارده است که میزان بهینه نقدینگی را در کل جامعه تعیین کرده و مشخص کند چه عواملی این میزان نقدینگی مطلوب را شکل میدهند.
۱-۳- فرضیه ها
نرخ ارز و نرخ سود علیالحساب بانکی تأثیر منفی بر تقاضای پول دارد.
ثروت تأثیر مثبت بر تقاضای پول دارد.
تابع تقاضای پول با تعریف وسیع پول با ثباتتر از تابع تقاضای پول با تعریف محدود پول است.
مقادیر نرخ رشد تقاضای نقدینگی با رویکرد زمان-خرید بیشتر از مقدار رشد بهینه نقدینگی با بهره گرفتن از قاعده بهینه پولی و مقدار رشد واقعی نقدینگی است
۱-۴- روش تحقیق
این تحقیق از انواع تحقیقات کمّی به شمار میرود و با بهره گرفتن از آمار و اطلاعات پولی کشور صورت پذیرفته است.
مطالعه حاضر شامل دو بخش بررسی تقاضای پول و بررسی بهینه پول در شرایط پایدار میباشد. در بخش اول به حل مسئله بهینهسازی مطلوبیت خانوار در قالب رویکرد زمان- خرید مک کالوم و گودفریند همراه با قیود مدل شامل قید زمان خرید و قید بودجه خانوار میباشد. پس از حل تابع تقاضای پول منتج شده که الگوی حاصله با بهره گرفتن از روشهای اقتصادسنجی مورد آزمون و برآورد قرار گرفته است. جهت برآورد الگو از روش ARDL بهره برده است.
محقق در بخش دوم با برای بدست آوردن میزان رشد بهینه پول در قالب روش کنترل بهینه و با بهره گرفتن از روش برنامه ریزی پویا تابع زیان بانک مرکزی را حداقل مینماید. تابع زیان مورد نظر این تحقیق تابعی از متغیرهای مربع نرخ تورم، مربع شکاف تولید، شکاف حجم نقدینگی و مربع تراز پرداختها میباشد
به منظور جمعآوری آمار و اطلاعات مورد نیاز در این تحقیق از پایگاههای اطلاعاتی سالنامههای آماری شامل آمارنامههای بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، آمارنامههای مرکز آمار ایران، بانک اطلاعات سریهای زمانی بانک مرکزی استفاده شده است.
فصل دوم
ادبیات موضوع تقاضای پول(مبانی نظری و پیشینه تحقیق)
مقدمه:
تابع تقاضای پول از مباحث کلیدی و محوری در تئوریهای تعیین درآمد و تئوریهای پولی است که توجه بسیاری از اقتصاددانان را به خود جلب کرده است. چنین توجهی موجب شده است تا تئوری تقاضای پول تغییرات زیادی را در طول زمان تجربه کند و ادبیاتی غنی را در خود جای دهد.
از طرف دیگر اولین قدم در کارهای تجربی، دستیابی به شناختی دقیق و کامل از تئوریهای اقتصادی است. از این رو در این فصل سعی شده است، قبل از پرداختن به ثبات و ویژگیهای تابع تقاضای پول در ایران، مروری بر تئوریهای تقاضای پول و تحولات آنها داشته باشد.
۲-۱- مبانی نظری تقاضای پول
۲-۱-۱- نظریه مقداری پول
مطابق با تئوری کلاسیک، بازارهای کالایی همواره شفاف هستند و قیمتهای نسبی بگونهای تعدیل میشوند که وجود تعادل تضمین شود. در این تئوری، اقتصاد همیشه در سطح اشتغال کامل بوده و انحرافات از تعادل کل زودگذر است. در چنین چارچوبی، نقش پول بسیار ساده شده است؛ پول، متغیری است که واحد آن برای بیان قیمتها و ارزشها به کار برده میشود، اما ارزش خودش از این نقش تأثیری نمیپذیرد. همچنین پول وسیله مبادله است و معاملات کالاها را آسان میکند. پول در تعیین قیمتهای نسبی، نرخ بهره حقیقی، مقادیر تعادلی و درآمد حقیقی کل تأثیری ندارد و خنثی است. تحت فروض کلاسیکی اطلاعات کامل و هزینههای مبادلاتی ناچیز و کم اهمیت، نقش پول به عنوان ذخیره ارزش به طور بسیار محدود درک شده است.[۹]
نظریه مقداری پول توسط اقتصاددانان کلاسیک مطرح گردیده است. هدف اقتصاددانان کلاسیک تخصیص بهینه منابع بود؛ بدین منظور تعیین قیمتهای نسبی کافی بود. امّا از آنجاکه در دنیای خارج قیمتهای مطلق وجود داشت، از نظریه مقداری پول استفاده کردند. زیرا این نظریه رابطه بین عرضه پول و قیمتهای مطلق را نشان میدهد. نکتهای که باید مدنظر قرار داد اینست که به اعتقاد اقتصاددانان کلاسیک، پول تنها وسیله مبادله است و تنها انگیزه نگهداری پول، انگیزه معاملاتی آن است. این انگیزه از آنجا ناشی میشود که دریافتهای افراد معمولاً یکجا، امّا پرداختها با فاصله و بتدریج انجام میشود. بنابراین افراد با نگهداری پول جریان دریافتها و پرداختهای خود را هموار میکنند. این نحوه برخورد با پول منجر میشود تا همواره تعادل همزمان بازار کالاها و بازار پول برقرار باشد و در واقع تعادل در بازار کالا به مفهوم تعادل در بازار پول است.
مبادله کالاها در بازار بین خریدار و فروشنده شامل مخارجی است که به دو روش متفاوت مشخص میشود:
اول) مخارجی که توسط خریدار صورت گرفته و باید همیشه با میزان پولی که تحویل فروشنده میشود، برابر باشد. مخارج کل اعضای گروه شامل خریداران و فروشندگان، باید با میزان پول استفاده شده ضربدر تعداد دفعاتی که از آن استفاده شده برابر باشد. (Y = M.V)
دوم) مخارج کالاهای خریداری شده میتواند از طریق مقدار فیزیکی کالاهای مبادله شده ضربدر متوسط قیمت این کالاها اندازهگیری شود. (Y = P.y)
از این دو رابطه به این نتیجه میرسیم که: (M.V = P.Y)
که در روابط فوق: Y، ارزش اسمی تولید (درآمد اسمی)؛ y، تولید واقعی کالاها؛ P، سطح قیمتها؛ M، عرضه پول؛ V، سرعت گردش پول میباشد.
انواع روابط مقداری به دو دسته که هرکدام شامل دو قسمت هستند، که یکی تأکید بر جمع ارزش کالاها و ایجاد درآمد و دیگری تأکید بر ابزارهای پرداخت دارد، تقسیم میشوند: رویکرد درآمدی به رابطه مقداری (M.VMy ≡ Py.y) و رویکرد معاملاتی به رابطه مقداری (M.VMT ≡ PT.T) است. رابطه مقداری پول می تواند با جداسازی میان اجزای پول به صورت (D.VD+C.VC ≡ Py.y) و همچنین برحسب پایه پولی (B.VB≡Py.y) بیان شود.
که VMy سرعت درآمدی گردش مقادیر پول M، VMT سرعت معاملاتی گردش هر دوره از مقادیر پول M، Py متوسط سطح قیمت کالاهای تولیدشده جاری، PT متوسط سطح قیمت معاملات، y تولید واقعی کل کالاها، T تعداد معاملات طی دوره، C اسکناس و مسکوک در دست مردم، D سپردههای دیداری، VCy سرعت گردش اسکناس و مسکوک، VD سرعت گردش سپردههای دیداری و VB سرعت گردش در پایه پولی میباشد.
سه رویکرد به تئوری مقداری وجود دارد: ایروینگ فیشر، پیگو، ویکسل
۲-۱-۱-۱- رویکرد معاملاتی به تئوری مقداری (فیشر)
فیشر از دید کلان به تقاضای پول نگریسته و اینکه مردم باید نسبت ثابتی از معاملات خود را به صورت پول نگهداری کنند. وی با این دید که مخارج کالاها از دو طریق پول و سپرده دیداری در بانکها پرداخت میشوند، مخارج کل را به صورت زیر تعریف میکند و تأکید دارد از آنجاییکه ذخایر بانکی به نسبت تقریباً ثابتی در مقایسه با سپردههای بانکی نگهداری میشوند و افراد و بنگاهها رابطه بین پول و مقادیر سپردههایشان را به صورت نسبتاً ثابتی حفظ میکنند، لذا C و D به تناسب تغییر میکنند. (D.VD+C.VC ≡ Py.y)
وی برای تبدیل رابطه مقداری به تئوری مقداری ۲ گزاره را در نظر میگیرد: ۱) سرعت گردش پول به شرایط فنی بستگی دارد و هیچ رابطهای با میزان پول در گردش ندارد. بستگی به سرعت در گردش افراد بیشماری دارد. در نتیجه بستگی به تراکم جمعیت، شیوههای تجارتی، سرعت حمل و نقل و دیگر شرایط فنی خواهد داشت. از آنجاییکه سرعت گردش را میتوان نسبت درآمد واقعی به حجم پول تعریف کرد، لذا یک متغیر واقعی است و مانند دیگر متغیرهای واقعی مستقل از عرضه پول و سطح قیمت میباشد.
۲) حجم بازرگانی مستقل از مقدار پول میباشد. همهی فرایند تولید، حمل و نقل و فروش مربوط به تکنیک و ظرفیت فیزیکی میباشد. هیچکدام به میزان پول بستگی ندارد. تورم پول رایج، تولید زمینها و کارخانجات را بالا نمیبرد و همچنین سرعت کشتیها و قطارهای باربری را بالا نمیبرد. این گزاره بر این اساس است که تئوری کلاسیکی در اوائل قرن ۱۹ غالباً بیانکننده این موضوع بود که بازار نیروی کار شفاف است و تولید و اشتغال کامل برقرار خواهد بود و در همین سطح باقی خواهد ماند. برطبق این تئوری، فیشر فرض میکند تغییر در عرضه پول تأثیری بر تولید کالاها ندارد.
فیشر چنین استدلال میکند که سرعت گردش پول توسط نهادههایی در اقتصاد که بر نحوه انجام مبادلات افراد موثر هستند، تعیین میشود. مثلاً استفاده از حساب جاری یا کارتهای اعتباری به جای پول نقد که منجر به افزایش سرعت گردش پول میشود؛ و از آنجاییکه این خصوصیات نهادی به آرامی بر سرعت گردش پول تأثیر میگذارند، آن را در کوتاهمدت ثابت فرض میکند. منتها تبدیل رابطه مقداری به نظریه مقداری مستلزم اینست که زمانیکه مراجع پولی میزان پول رایج را در اقتصاد افزایش میدهند، به همان تناسب سپردههای بانکی را نیز افزایش دهند. دو عامل مؤثر بر تقاضای پول فیشر: ۱) سطح مبادلات ۲) نهادهای اقتصادی موثر بر شیوهی مبادلات.
از منظر تئوری، سرعت نه در کوتاهمدت و نه در بلندمدت ثابت نیست. بعدها ثابت میشود کشش درآمدی پول کمتر از واحد است. بنابراین همانگونه که درآمد تغییر میکند، سرعت گردش نیز تغییر میکند. بعلاوه کشش تقاضای پول نسبت به نرخ سود علیالحساب بانکی منفی است؛ بطوریکه افزایش در نرخ بهره سرعت گردش پول را افزایش میدهد. عوامل دیگری نیز برای تغییر سرعت وجود دارند: از جمله نوآوریها. مکانیزم انتقال مستقیم فیشر نیز اثبات میکند که تغییر در عرضه پول منجر به تغییر در مخارج کل بطور مستقیم شده و سپس منجر به تغییری متناسب در قیمتها میشود.
۲-۱-۱-۲- رویکرد مانده نقدی به تئوری مقداری: مکتب کمبریج (مارشال، پیگو، کینز)
در مکتب کمبریج از دید خرد به انگیزه افراد در نگهداری پول دقت میشود و همانند تقاضای کالا تمایلات افراد لحاظ میشود. مطلوبیتی که در تقاضای کالا مطرح بود، در بحث تقاضای پول، بهعنوان انگیزه معاملاتی پول است و هزینه فرصت نگهداری پول عدم دریافت نرخ بهره است.
از نظر پیگو، مردم به دو دلیل تأمین راحتی و تأمین امنیت، اقدام به نگهداری پول رایج و سپرده دیداری میکنند. اولی در ارتباط با تقاضای پول بهعنوان وظیفه مبادله بودن آن و دومی بهعنوان وظیفه ذخیره ارزش بودن آن میباشد. وی ادعا میکند افراد به طور مستقیم با تقاضای پول رایج و سپرده دیداری در ارتباط نیستند. بلکه از طریق ارتباطشان با منابع کل خود در ارتباط خواهند بود. این منابع برحسب انباره (ثروت) و برحسب روانه (درآمد) تفسیر میشوند. فرد با ضرر درآمد واقعی که از طریق محدودیت منابعی که به سرمایهگذاری اختصاص داده شده و رضایتی که از طریق مصرف آنی منابعش و عدم سرمایهگذاری حاصل شده در ارتباط است. پس تقاضای پول پیگو تابعی از نرخ بازده سرمایهگذاری (که از طریق بهرهوری نهایی سرمایه تعیین میشود) و رضایت نهایی از دست رفته ناشی از مصرف کمتر میباشد. طبق این فرض، پیگو به تعیین سطح قیمت نیز پرداخته و اثبات میکند که سطح قیمت متناسب با عرضه پول تغییر خواهد کرد.
سرعت گردش پول پیگو به نرخ بهره بستگی دارد، پس ثابت نیست. با استقلال نرخ بهره تعادلی و بهرهوری نهایی سرمایه از عرضه پول، سطح تعادلی سرعت نیز مستقل از عرضه پول میباشد. این استقلال همیشگی نیست. از آنجاییکه سرعت میتواند به عوامل متغیرهای دیگری نیز مانند فعالیت بانکها و شیوههای پرداختی بستگی داشته باشد و اینها اغلب در طی زمان تغییر میکنند.
۲-۱-۱-۳- رویکرد اقتصاد اعتباری (ویکسل)
ویکسل اقتصاددان پولی کلاسیکی در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم و شرح دهنده تئوری مقداری پول است. اجزای تحلیل ویکسل منجر به تدوین تجزیه و تحلیل مدرن اقتصاد کلان شده است. به نظر میرسد عقاید وی اهمیت بیشتری در دو دهه اخیر یافتهاند، از آنجاییکه چندین بانک مرکزی در اقتصادهای توسعهیافته استفاده از نرخ بهره را بعنوان ابزار اصلی سیاستهای پولی خود پذیرفتهاند. به طوریکه تجزیه و تحلیلی را مناسب میدانند که نرخ بهره را بجای عرضه پول برونزا میداند و عرضه پول را درونزا میداند.
ویکسل به دنبال دفاع از تئوری مقداری پول به عنوان تئوری تعیین قیمت در مقابل تئوری جایگزین آن، تئوری تعیین قیمت بر اساس هزینه کامل، بوده است. طبق این تئوری هر بنگاه قیمت محصولاتش را بر اساس هزینه تولید آنها، شامل حاشیه سود، با سطح قیمت کل که صرفاً متوسط قیمتهای فردی تعیین شده توسط بنگاه است، تعیین میکند. میزان عرضه پول در اقتصاد خودش را با این سطح قیمت تطبیق میدهد و بنابراین با سطح قیمت تعیین میشود بجای آنکه آن را تعیین کند. وی این نوع تعیین قیمت را اشتباه میداند و بیان میکند که سطح قیمت تعیین شده توسط بنگاه نسبی میباشد و سطح قیمت مطلق، با مقدار پول در اقتصاد نسبت به سطح تولید ملی تعیین میشوند، از آنجاییکه کالاها در مقابل پول مبادله میشوند و نه در مقابل یکدیگر.
ویکسل در تئوری مقداری به دنبال انتقال تمرکز بر مکانیسم انتقال تغییرات مربوط در عرضه پول به تغییرات سطح قیمتهاست. او این مکانیسم را برای اقتصادهایی که پول رایج اعتباری یا فلز استفاده میکنند و یا اقتصاد خالص اعتباری تعیین میکند. در اصطلاحات اقتصاد کلان امروزی، تجزیه و تحلیل وی از اقتصاد اعتباری خالص ضرورتاً کوتاهمدت است؛ چراکه تحلیل وی فرض میکند در تولید کالاها عامل نیروی کار، تکنولوژی و سهام سرمایه ثابتاند. این تأکید بر کوتاهمدت با تأکید فیشر و پیگو در تعیین بلندمدت محصول در تضاد است. بعلاوه ویکسل فرض میکند که اقتصاد یک اقتصاد اعتباری خالص است که در آن مردم پول نگه نمیدارند و تمامی معاملات با چک از حساب قابل چک کشیدن پرداخت میشوند و در مقابل حساب سپرده آنها هیچ ذخیرهای نگهداری نمیشود.[۱۰]
۲-۱-۲- نظریه کینز بر تقاضای پول
کینز اعتبار تئوری مقداری را رد کرد. در مقابل فرض تئوری مقداری، نبود اشتغال کامل را در اقتصاد ادعا کرد و بیان کرد که تولید و سرعت گردش پول به عرضه پول بستگی دارند. کینز “اهداف” پیگو را بهعنوان “انگیزه” بیان میکند و بجای هدف تأمین راحتی انگیزه معاملاتی و بجای هدف تأمین امنیت انگیزه سفتهبازی را معرفی میکند. منتهی کینز بیشتر بر انگیزه سفتهبازیش معروف شد.
الف) تقاضای معاملاتی پول کینز: تعریف کینز از انگیزه معاملاتی” نیاز نقدی برای معاملات شخصی و مبادلات تجاری در دوره جاری” میباشد. به اعتقاد وی سطح مبادلاتی که فرد یا جامعه انجام میدهد با هردوی درآمد فرد یا جامعه و تقاضای معاملاتی پول رابطه باثباتی دارد. لذا رابطه بین تقاضای معاملاتی پول و سطح درآمد نیز رابطه باثباتی است. انگیزه معاملاتی به “انگیزه درآمدی” برای ایجاد فاصله زمانی بین دریافت درآمد و خرج کردن آن توسط خانوار و “انگیزه تجاری” برای ایجاد فاصله زمانی بین پرداخت توسط بنگاهها و دریافت آنها از فروش محصولاتشان، تقسیم میشود. وی با پیروی از الگوی پیگو چنین استدلال میکند: “هیچ دلیلی برای این فرض که سرعت گردش پول (V) ثابت است، وجود ندارد. ارزش آن بستگی به خصوصیت سازمان بانکی و صنعتی، همچنین عادتهای اجتماعی، توزیع درآمد بین طبقات مختلف و هزینه مؤثر از نگهداری مانده نقدی بیکار دارد. با این وجود اگر دوره کوتاهی از زمان را درنظر بگیریم و هیچ تغییر عمدهای را در هیچیک از این عوامل فرض کنیم، میتوان V را ثابت فرض کرد".
ب) تقاضای احتیاطی پول کینز: کینز انگیزه احتیاطی را اینگونه تعریف میکند: “درخواست امنیت برای معادل نقدی آتی از نسبت معینی از منابع کل” و همچنین “برای فراهم آوردن احتمال نیاز به خرج ناگهانی و برای فرصتهای پیشبینی نشدهی خریدهای سودآور و همچنین نگهداری دارایی که ارزش آن برحسب پول ثابت میباشد". کینز تعریفش را اینگونه بسط میدهد:"اگر نیاز به پول نقد قبل از اتمام سررسید بدهی بلندمدت به وجود آید، ریسک ضرر در خرید بدهی بلندمدت و بعداً تبدیل آن به پول نقد در مقایسه با نگهداری پول نقد وجود دارد.”
انگیزه احتیاطی به علت نا اطمینانی درآمدهای آتی و نیازهای مصرفی و خریدهای آتی میباشد که این خریدها فقط با پرداخت پول صورت میگیرد. فرد انتظارات ذهنیاش را برای زمانها و مقادیر موردنیاز برای پرداختهایش و دریافت درآمدهایش شکل میدهد و براساس میزان بهینه مقادیر پولیاش و دیگر داراییها از منظر انتظاراتش تصمیمگیری خواهد کرد.
ج) تقاضای سفتهبازی کینز: کینز پول را وسیلهای برای ذخیره ارزش میداند و بدین دلیل به انگیزه بورسبازی نگهداری میشود. کل دارایی را به دو قسمت پول و اوراق تقسیم میکند و نرخ بهره را بهعنوان هزینه فرصت نگهداری پول میداند و عدم اطمینان نسبت به نرخ بهره آینده را در تقاضای پول مؤثر میداند.
به اعتقاد کینز عاملی که در تصمیمگیری افراد برای خرید اوراق قرضه نقش دارد، فقط نرخ بهره جاری بازار نیست، بلکه نرخ نفع یا ضرر انتظاری ناشی از تغییر قیمت اوراق نیز مهم است. در استخراج تقاضای پول کل، افراد این فرض را درنظر میگیرند که افراد دارای انتظارات متفاوتی نسبت به نرخ بهرههای آتی هستند. مثلاً فردی که باور دارد، نرخ بهره آتی بالاتر از نرخ بهره فرض شده توسط بازار است، دلیل خوبی برای نگهداری مانده نقدی دارد.
در این انگیزه فرد با ارزش سررسید پرتفولیو- برابر با سرمایه سرمایهگذاری شده بعلاوه بهره انباشتشده- در ابتدای دوره بعد در ارتباط است. فرد نرخ بهرهای خاص را در ابتدای دوره بعد و به تبع آن قیمت هر نوع اوراق را پیشبینی میکند. اگر انتظار داشته باشد قیمت اوراق بعلاوه بهره انباشت شده از قیمتهای رایج بالاتر باشد، فرد انتظار سود خالص نگهداری اوراق را دارد و همهی وجوهش را به صورت اوراق نگهداری میکند تا بصورت پول، که فرض شده بود بهرهای پرداخت نمیکند و بنابراین سود خالص صفر دارد. حالت عکس آن برای نگهداری پول اثبات میشود. درنتیجه هرفرد یا پول و یا اوراق نگهداری میکند تا هر دو را به صورت همزمان.
برخی افراد انتظار افزایش در قیمت اوراق را دارند و پیش خریدان بازار اوراق نام دارند که افزایش در داراییهای اوراق را انتخاب میکنند، درحالیکه برخی دیگر انتظار کاهش را دارند و کاهش داراییهای اوراق را خواستار کاهش داراییهای اوراقشان هستند که سلف فروشان بازار نام دارند. برتری پیش خریدان در بازار اوراق قیمتهای اوراق را بالا برده و نرخ بهره را پایین میآورد. این جابجایی پیش خریدان را به سلف فروشان تبدیل میکند، تا جاییکه تعادل قیمت اوراق برقرار شود یعنی جاییکه تقاضای اوراق با عرضهی آن برابری کند. بنابراین تقاضای سفتهبازی پولی توسط سلف فروشان همزمان با افزایش قیمت اوراق افزایش یافته و همزمان با کاهش نرخ بهره کاهش مییابد. بطوریکه تقاضای سفتهبازی کل برای پول رابطه معکوس با نرخ بهره دارد.
تابع تقاضای نقدینگی کینز دو ویژگی غیرخطی بودن و بیثباتی را دارد. فرض کنید انتظارات افراد نسبت به آینده تغییر کند و یا اتفاقات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی رخ دهد این عوامل منجر به انتقال منحنی تقاضا میشود و از آنجاییکه این عوامل دائم درحال تغییرند، منحنی تقاضای نقدینگی پول نیز همواره در حال انتقال است. [۱۱]
۲-۱-۳-تئوریهای تقاضای پول پس از کینز[۱۲]
پس از کمک کینز به تئوری تقاضای پول، محققان تئوریهای دیگری را به منظور بررسی طبیعت و تعیینکنندههای توابع تقاضای پول مطرح کردند که هم درآمد و هم نرخهای بهره را به عنوان متغیر مستقل شامل میشد. این تئوریها به طور آشکار به حوزه وسیعی از فرضیهها اشاره میکردند. این فرضیهها با تأکید بر ملاحظات معاملاتی، سفته بازی، احتیاطی یا سودمندی[۱۳] نگهداری پول مطرح میشدند. بخش ذیل به طور خلاصه جنبههای اصلی این تئوریها را مورد بحث قرار میدهد.
دو ویژگی پول- وسیله مبادله و ذخیره ارزش- زیر بنای تئوریهای بعد از کینز را تشکیل میدهند. عملکرد پول به عنوان وسیله مبادله، مدلهای معاملاتی یا کنترل موجودی [۱۴]را پایه ریزی کرد. در این مدلها فرض میشود که سطح معاملات معین و شناخته شده است. از طرف دیگر مدلهای تقاضای احتیاطی[۱۵]، خالص جریان وجود نقد را نامشخص میدانند. عملکرد پول به صورت ذخیره ارزش مدلهای دارایی یا پرتفوی[۱۶] را میدهد که در آنها پول به عنوان قسمتی از سبد دارایی افراد نگهداری میشود.
خصوصیات ویژه پول موجب فرمول بندی تئوریهایی میشود که بر پایه انگیزههای آشکار نگهداری آن بنا شدهاند. البته تئوریهایی هم وجود دارند که انگیزههای نگهداری پول را نادیده میگیرند و تقاضای پول را در چارچوب تئوری تقاضای مصرف کننده تحلیل میکنند.[۱۷]
۲-۱-۳-۱- تحلیل بامول بر تقاضای معاملاتی پول
کینز تقاضای معاملاتی برای پول را ناشی از انگیزه مبادلاتی مطرح میکند، اما تئوریای برای تعیین و اندازهگیری آن تصریح نکرده بود؛ مخصوصاً اینکه وی فرض کرده بود که این تقاضا به صورت خطی به درآمد جاری بستگی دارد، اما به نرخ بهره بستگی ندارد.
پیشرفتهایی طی دهه ۱۹۵۰ تقاضا برای مقادیر معاملات را از دیدگاه فردی که هزینه مالی معاملات را با نگهداری مقادیر پول و دیگر داراییها مینیمم میکند، تحلیل کردند. این تحلیل نشان داد که تقاضای معاملات برای پول به طور معکوس به نرخ بهره بستگی دارد. تحلیلهای اولیه در این رابطه توسط بامول (۱۹۵۳) و توبین (۱۹۵۶) نشان داده شد. سخن ذیل این مطلب را از نقطه نظر بامول مطرح میکند.
فروض اساسی بامول عبارتند از:
- هیچگونه نا اطمینانی در زمانبندی یا مقدار دریافتها و مخارج فرد وجود ندارد.
- فرد تمایل دارد مقدار Y از مخارج را که در یک جریان یکنواخت طی یک دوره زمانی خاص خرج شده است و از قبل صاحب وجوهی برای تأمین این مخارج بوده است، را تأمین کند. همه پرداختها به صورت نقدی انجام میشود.
- تنها دو دارایی پول و اوراق قرضه وجود دارد. دارایی پول بهرهای پرداخت نمیکند، اما دارایی اوراق، بهره r را پرداخت میکند. هیچگونه هزینه استفاده از خدمات پول و اوراق وجود ندارد، اما هزینه انتقال از یکی به دیگری وجود دارد.
- فرد تمایل به برداشت نقدی از اوراقش را به میزان w در فواصل زمانی مشخص طی یک دوره دارد. هر بار که وی برداشت انجام میدهد، باید متحمل یک هزینه حق العملی (انتقال پول- اوراق) گردد که شامل دو جزء هزینه ثابت B0به ازای هر برداشت و یک هزینه متغیر B1به ازای هر دلار برداشت میباشد. مثال این هزینه کارمزد کارگزاران، هزینههای بانکی، تسهیلات برداشت از اوراق قرضه،… میباشد.
بنابراین هزینه کل برداشت به ازای n تعداد برداشت عبارتست از:
به عقیده بامول هزینه فرصت کل از تأمین مالی Y از مخارج برابر است با جمع هزینه برداشت Y از سرمایهگذاریها و بهره از دست رفته در نگهداری متوسط پول نقد ® به میزان W/2.
و تقاضای معاملاتی وی برابر است با:
این معادله در تحلیلهای مالی فرمول ریشه مربع نامیده میشود و فرم شناسایی تابع کاب داگلاس را دارد. این تابع مشخص میکند تقاضا برای مقادیر معاملات به نرخ بهره نیز بستگی دارد.
تحلیل فوق، انتخاب بین نگهداری پول و درآمد حاصل از داراییهای درآمدزا (اوراق قرضه) را برای تأمین مالی معاملات در بردارد. در بکار بردن این انتخاب اگر فرد از نگهداری اوراق قرضه سود کند، تنها اوراق قرضه خریداری خواهد کرد و اما اگر نتواند سود بدست آورد، تنها پول نگهداری میکند. سود حاصل از نگهداری پول یا اوراق قرضه برابر است با درآمد بهره حاصل از نگهداری اوراق قرضه منهای هزینه حق العملی برداشت نقدی از اوراق قرضه:
با ماکزیمم کردن معادله فوق نسبت به M خواهیم داشت:
دقت شود که اگر r=0 باشد یا هزینه کل حق العملی فراتر از درآمد حاصل از نگهداری اوراق باشد، П غیر مثبت میشود.
بامول همچنین در رابطه با توزیع درآمد نکاتی را نیز بیان میکند. وی دو موقعیت زیر را درنظر میگیرد:
الف) اقتصادی باn فرد، اما یک نفر کل درآمد ملی Y را دارد و بقیه با درآمد صفر هستند.
ب) اقتصادی با n فرد مشابه، هر فرد به میزان مساوی درآمد Y/n را دارد.
تقاضای اسمی برای جامعه (الف) عبارتست از:
تقاضای اسمی برای جامعه (ب) عبارتست از:
از آنجاییکه n>2 در نتیجه Mtra<Mtrb. به عبارتی توزیع برابر درآمدی به تقاضای بالای مقادیر واقعی پول ختم میشود. به طور کلی مدل بامول به این نکته اشاره دارد که توزیع ناعادلانهتر درآمدها در اقتصاد، تقاضای کمتری برای مقادیر واقعی به دنبال خواهد داشت.
تحلیل فوق میتواند برای بنگاه نیز به کار رود. در مورد یک بنگاه با چندین شعبه آیا به کارگیری مدیریت متمرکز پول بهینه است یا مدیریت نامتمرکز پول؟! مدیریت متمرکز به این معنی است که برای هر بنگاه دپارتمان مالی مرکزی وجود دارد که با همه شعب سروکار دارد و دارای یک حساب واحد در رابطه با هر بار برداشت میباشد. برداشت توسط این واحد صورت گرفته و سپس میزان برداشت شده میان شعب تخصیص مییابد. مدیریت نامتمرکز پول به معنی حسابهای جدا و تصمیمات جدا در رابطه با هر میزان برداشت است. بنگاه با مدیریت متمرکز وجوه دارای معادلهای مشابه معادله تقاضا برای جامعه (الف) میباشد و اگر مدیریت نامتمرکز وجوه را داشته باشند با معادله بعدی برای جامعه (ب) روبرو خواهد بود که هرچه تعداد شعب بیشتر، تعداد معاملات نیز بیشتر خواهد بود.[۱۸]
۲-۱-۳-۲- نقدی بر نظریه بامول
در حال حاضر با بررسی نظریه پولی بامول در رابطه با تقاضای پول به نتایجی دست یافتیم که به صورت خلاصه آنها را بیان میکنیم؛ این نکته را میدانیم که بامول تقاضای پول را مانند کینز با انگیزه مبادلاتی مطرح میکند اما با این تفاوت که بیان میکند این تقاضا نه تنها به درآمد جاری بلکه به نرخ بهره نیز بستگی دارد. به عبارت دیگر بامول برخلاف کینز که نقش نرخ بهره را در تقاضای پول بی اهمیت میدانست، بامول این نقش را مهم دانسته و نرخ بهره را در نظریه خود به عنوان یک متغیر مستقل در تقاضای پول وارد میکند.
بامول در تعریف پول به نوآوریها در بخش مالی و تغییرات داراییها که بر تابع تقاضای M1 و M2 و تعریف وسیع پول اثر میگذارند اشاره میکند. از جمله:
ایجاد نوع جدیدی از داراییهای مالی و افزایش نقدینگی برخی از داراییها؛ مانند سپردههای دیداری حامل بهره، سپردههای پسانداز قابل چک کشیدن، صدور چک توسط بانکهای بازار پول و شرکتهای سرمایهگذاری بدون هزینه حق العملی برای خرید و فروش سرمایه
نوآوری در مکانیزمهای واریز و برداشت؛ مانند دستگاه گویای اتوماتیک و انتقالات از طریق کامپیوتر
داراییهای الکترونیکی و یا کارتهای هوشمند که مقادیر اسمی را ذخیره میکنند. از ویژگیهای این کارتها اجازه انتقال همه یا بخشی از این مقدار را به دیگری بدون وجود طرف سومی مانند بانک میباشد. همچنین انتقال مقدار دقیق را منجر میشوند و دیگر اینکه دارای امنیت بالاتری نسبت به پول رایج میباشند.
کارتهای دیجیتال شبیه چک ها یا کارتهای بدهی عمل میکنند و ترکیبی از فواید چکها و کارتهای بدهی و اعتباری را دارا میباشند.
با در نظر گرفتن موارد فوق بعلاوه پیدایش انتقالات الکترونیکی بین سپردههای بانکی و شرکتهای سرمایهگذاری هزینههای رفت و آمد به بانک را کاهش داده است و از اینرو هزینه حق العملی انتقالات از سپرده دیداری به سپرده پسانداز و شرکتهای سرمایهگذاری به طور قابل توجهی کم شده است که به عقیده بامول چنین واحدهای اقتصادی دیگر سپرده دیداری و پسانداز را به انگیزه مبادلاتی نگهداری نخواهند کرد.
بحث دیگری که بامول مطرح میکند درمورد رابطه میان توزیع درآمد و تقاضای پول میباشد. وی با درنظر گرفتن دو اقتصادی که با شرایط مشابه در یکی از آنها یک نفر درآمد ملیY را دارد و بقیه با درآمد صفر هستند و در اقتصاد دیگر n فرد مشابه با میزان مساوی درآمد Y/n میباشند، به این نتیجه میرسد در اقتصادی که توزیع درآمد در آن عادلانه تر است تقاضای بالاتری برای مقادیر پولی وجود دارد. وی همین رابطه را به بنگاهها بسط میدهد. این مسئله را بدین صورت مطرح میکند که اگر بنگاه استراتژی مدیریت متمرکز وجوه را انتخاب کند به دلیل آنکه تعداد معاملات کمتری را دربردارد سود بیشتری را نیز به همراه دارد و تقاضا برای نقدینگی وی کم خواهد بود. از طرفی عواملی چون امنیت و تسهیلات از مواردی هستند که بر این مرکزیت اثر میگذارند که نوآوریهای دهههای اخیر در انتقالات الکترونیکی مدیریت متمرکز بالاتری را منجر شدهاند. لذا انتظار کاهش تقاضای نقدینگی در دهههای اخیر را داریم. حال با توجه به این نکته بامول میتوان به بررسی این موارد پرداخت که آیا توزیع درآمد در کشورهای مختلف عادلانه میباشد؟! و دیگر اینکه بنگاهها تا چه حد از مدیریت متمرکز وجوه و سرمایه برخوردارند؟! همچنین میتوان اثر این عوامل را روی تقاضای پول مورد بررسی قرار داد. البته این مسئله از حوزه این تحقیق خارج است و برای تحقیقات آتی پیشنهاد میگردد.
نکته قابل ملاحظه دیگری که بامول در نظریه خود بیان میکند اینست که در رابطه با انتخاب بین داراییهای پولی باید با درنظر گرفتن داراییها و درآمد بهره حاصل از نگهداری برخی از داراییها که به آنها بهره تعلق میگیرد و نیز هزینه حق العملی که هر کدام دارند، تابع سودی را تشکیل داده و بیان کننده سودی است که از استفاده از داراییها حاصل میشود و با حداکثرنمودن این سود میزان واقعی هر یک از داراییهای پولی را بدست میآوریم.
۲-۱-۳-۳- تحلیل توبین بر تقاضای سفتهبازی
به عنوان نقطه شروع باید گفت توبین به دنبال یافتن انطباق برای تقاضای پول کینز به انگیزه سفتهبازی بوده است. سرمایهگذاری در اوراق قرضه ثابت و رانتهای دائمی در نرخ بهره سالیانه r. از آنجاییکه نرخ بهرهای که در بازار ثبت میشود در لحظه بعدی ناشناخته است، میتواند این نرخ توسط بنگاهها یا عوامل اقتصادی تخمین زده و یا پیشبینی شود. نرخ بهره اوراق در تاریخ صدور با نرخ بهره بازار برابر است. بنابراین اگر نرخ آن به ارزش یک واحد پول رایج باشد، قیمت فعلی آن ۱/r خواهد بود. اگر نرخ بهره بازار همواره برابر r باشد، ارزش تولید سرمایه در انتهای همان سال برابر ۱/r خواهد بود و سرمایهگذار با هیچ زیانی روبرو نخواهد بود. اگر نرخ بهره کاهش یابد، قیمت اوراق بالا میرود در نتیجه سرمایهگذار سود میکند. از آنجاییکه وضعیت نرخ بهره در زمان حال معین نیست لذا انتظارات موجود re را پیشنهاد میدهند. نرخ سود یا زیان سرمایه برابر است با:
و نرخ بازده کل پیشبینی شده برابر است با:
توبین دو دارایی را درنظر میگیرد: دارایی اول پول است که سهم آن در سبد سرمایهگذاری (پرتفولیو) برابر x1 میباشد و نرخ بازده آن صفر است؛ از اینرو بدون ریسک است. دارایی دوم اشاره به دارایی ریسکی دارد که درآمد مثبتی را حاصل میدهد و سهم آن از پرتفولیو برابر x2 میباشد. هر سهم بین صفر و یک است. بنابراین:
x1 + x2 = ۱
توبین با معرفی دارایی بدون ریسک، پول، بیان میکند که پرتفولیوی بهینه سرمایهگذار همیشه شامل بخشی از دارایی بدون ریسک و بخشی از دارایی ریسکی است. این نقطه شروع توبین مبتنی بر اصول کینز است که دارایی دوم با این فرض که توسط دولت صادر شوند میباشند. لذا خطر ورشکستگی وجود ندارد، اما ریسک بازار وجود دارد؛ زیرا قیمت اوراق معکوس نرخ بهره بازار هستند. بنابراین نرخ سود یک متغیر تصادفی است:
E (Rp) = X2.E (R2)
σp= X2σ۲
E (Rp) = (r/σ۲).σp
که در آن Rp متوسط نرخ بازده سبد p (پورتفولیو)، R2 متوسط نرخ بازده دارایی دوم در سبد دارایی، σp، انحراف معیار نرخ بازده پورتفولیو، σ۲ انحراف معیار نرخ بازده دارایی دوم میباشد.
گام بعدی تعیین انتخاب پرتفولیو توسط سرمایهگذار است که در نقطه مماس منحنی بیتفاوتی با تابع مطلوبیت سرمایهگذار که حول بازده پرتفولیو ارائه میشود، U®، بدست میآید.
توبین فرض میکند U® نمایی است که بازده آن با امید ریاضی R اندازهگیری میشود و ریسک با واریانس که جذر آن انحراف معیار است اندازهگیری میشود. اگر U®=R، اشاره به این نکته دارد که مطلوبیت برابر با امید ریاضی R میباشد (یعنی μ) و از نقطه نظر رفتار اقتصادی به این معنی است که ماکزیمم کردن μ همانند ماکزیمم کردن بازده در سطح اطمینان است.
البته بهتر است به این تابع که متدولوژی آن پذیرفته شد، به عنوان قانون بازی نگاه شود که توسط کسانی که در بازارهای مالی فعالیت میکنند به عنوان انتظارات عقلایی پذیرفته شده است. در حقیقت هیچ کس نمیتواند اثبات کند که تابع آنها تابع نمایی است یا انواع دیگر توابع. حال داریم:
که b درجه ریسکگریزی سرمایهگذار است که مطلوبیت نهایی وی همیشه برابر یا بزرگتر از صفر است. با ثابت نگهداشتن E[(U®]، منحنی بیتفاوتی حاصل میآید. نقطه مماس یکی از منحنیهای بیتفاوتی با مرز کارا تعیینکننده نقطهایست که سرمایهگذار انتخاب میکند.
بنابراین به عقیده توبین هر فرد عقلایی که ریسکگریز است و مطلوبیت انتظاریاش از R را بهینه میکند، بخشی از سرمایهاش را در پول و بخشی دیگر را در اوراق سرمایهگذاری میکند، حتی اگر وی مطمئن باشد که نرخ بهره پیشبینیشدهاش کاهش نخواهد یافت. در نقطه مماس داریم:
چنین نتیجه میشود که با ثابت بودن سایر شرایط نسبت سرمایهگذاری در اوراق با نرخ بهره افزایش مییابد که در نتیجه آن سهم پول در پرتفولیو کاهش مییابد. به این معنی که تقاضای پول به انگیزه سفتهبازی کاهش مییابد.
توبین همچنین اثرات کاهش ریسک را با ثابت درنظرگرفتن سایر شرایط چنین تحلیل میکند که اگر مراجع پولی نا اطمینانی ناشی از نرخ بهره را کاهش دهد، سپس σg کاهش مییابد که اثر مشابه افزایش نرخ بهره را دارد؛ بدین معنی که تقاضای پول کاهش مییابد.
تقاضای پول کل از تجمیع توابع تقاضای فردی با فرض توبین از مفهوم ثروت به عنوان جمع داراییهای پولی با دیگر داراییها که اصول تعادلی پرتفولیو میباشد، بدست میآید. این اصول بیان میکند که جامعه ثروتش را به سرمایه واقعی (اوراق) و داراییهای پولی تفکیک میکند به شیوهای که این ترکیب جامعه را راضی کند.
که در روابط فوق W ثروت کل، B اوراق قرضه، دارایی نقد میباشد. با جایگزینی سهم اوراق بهادار در پرتفولیو (سبد سرمایهگذاری) با ارزش نسبی در نقطه مماس مرز کارا با منحنی بیتفاوتی، دارایی پولی اینگونه حاصل میشود:
ثابت میشود این تابع دارای شیب نزولی و مقعر است.
با اینحال تئوری توبین از این منظر که فرض کرده است پول یک دارایی بدون درآمد است و شبه پول را از محاسباتش خارج کرده است، قابل نقد است.[۱۹]
۲-۱-۳-۴- نقدی بر نظریه کینز و توبین
با بررسی تقاضای سفتهبازی کینز و بسط آن بهعنوان تئوری پرتفولیو و همچنین روش توبین از این نوع تقاضای پول به این نتایج رسیدیم:
همانطورکه میدانیم کینز در تقاضای پول به انگیزه سفتهبازی، پول را به عنوان دارایی فرض میکند که به انگیزه نگهداری ثروت تقاضا میشود. تقاضای سفتهبازی به علت عدم اطمینان بازده حاصل از داراییهای جایگزین ایجاد شده که این داراییهای جایگزین به عنوان اوراق در مقابل پول قرار گرفته و نسبت به مقبولیت آنها در مبادله، سررسید و یا قابلیت عرضه در بازار، برگشتپذیری، قابلیت تقسیم و هزینه تبدیل آنها به پول بسیار متفاوتاند. تحلیل کینز تنها براساس پول – تنها داراییهای نقد و بدون ریسک دردسترس- و کنسول (دیون عمومی) بود. نا اطمینانی بر ارزش نهایی این دیون، تقاضای پول در اقتصاد را خواهد ساخت. اما اقتصادهای پیشرفته از زمان کینز انواع وسیعی از داراییهای بدون ریسک را ایجاد کردند که نرخ بهره مثبت میپردازند. در این اقتصادها، واحدهای اقتصادی با دسترسی به این چنین داراییها ترجیح خواهند داد آنها را بهعنوان جایگاه موقت قدرت خرید برای اهداف سفتهبازی نگهداری کنند، تا پول رایج و سپردههای دیداری، که هیچ بهرهای پرداخت نمیکنند یا نرخ بهره کمتری نسبت به حسابهای پسانداز بدون ریسک میپردازند. بنابراین تقاضا برای پول محدود M1 – و همچنین تعریف وسیع پول M2 شامل سپرده پسانداز که در رقابت با شرکتهای سرمایهگذاری هستند- باید از انگیزۀ معاملاتی و احتیاطی نشأت گرفته باشد تا از انگیزه سفتهبازی. همین نتیجه را بگونهای دیگر در تئوری انتخاب پرتفولیو و تحلیل توبین مطرح میشود.
تئوری انتخاب پرتفولیو برگرفته از نظریه کینز رابطه بین عایدی داراییها و پرتفولیوی بهینه سرمایهگذار را توضیح میدهد. این رابطه با بهره گرفتن از توزیع احتمال ذهنی فرد از بازده حاصل از داراییهای در دسترس وی شکل گرفته که برای ساده سازی فرض توزیع احتمال نرمال را درنظر گرفته تا تنها بازده مورد انتظار (امید ریاضی) و انحراف استاندارد بازده حاصل از پرتفولیو را محاسبه کند و دو فرض را پیش روی فرد قرار داده: حداکثر کردن ثروت مورد انتظار و حداکثر کردن مطلوبیت ثروت مورد انتظار. سپس با تعریف افراد به عنوان ریسکگریز، ریسکپذیر و بیتفاوت نسبت به ریسک، از آنجاییکه نگرانی ما درباره سرمایهگذاران است و سرمایهگذاران خود افزایش در ثروت خالص انتظاری از سرمایه و کاهش در ریسک را ترجیح میدهند، این فرض را مطرح میکند که افراد ریسکگریزند. سپس با ارائه منحنی بیتفاوتی برای فرد ریسکگریز و فرضیه مطلوبت انتظاری این نتیجه را میگیرد که فردی که ریسک را با بازده زیاد و احتمال کم خریداری میکند، قسمتی را به صورت مطلوبیت نهایی کاهنده و قسمتی را به صورت فزاینده دربردارد. در نهایت با تعریف مکان هندسی فرصت، انتخاب بهینه فرد را نقطه تماس بالاترین منحنی بیتفاوتی با مکان هندسی فرصت میداند و این ترکیب بهینه میتواند شامل داراییهای ریسکی و بدون ریسک باشد. این نکته را نیز باید خاطرنشان کرد که در دورههای هراس مالی که باعث افزایش احتیاط فرد و افزایش مخاطرهآمیزی داراییها میباشد، تقاضای داراییهای بدون ریسک افزایش مییابد. همچنین کاهش و افزایش در قیمت داراییهای ریسکی، تقاضای دارایی بدون ریسک و دارایی ریسکی نیز تغییر میکند.
توبین نیز تقاضای پول را با بهره گرفتن از تابع مطلوبیت و با در نظر گرفتن دو دارایی ۱٫ پول بهعنوان دارایی بدون ریسک با بازده صفر یا مثبت ۲٫ دارایی ریسکی با بازده مثبت با تحلیلی هندسی بدست آورد. و ثابت میکند تقاضای پول به بازده انتظاری (امید ریاضی) و انحراف استاندارد و به ثروت تخصیص یافته بستگی دارد و هرنوع جابجایی مکان هندسی فرصت به علت تغییرات در بازده و ریسک آتی – مانند آنچه در بازار سهام اتفاق میافتد – تقاضای پول را تغییر خواهد داد. این تحلیل از آنجاییکه با استناد به منحنیهای بیتفاوتی است، تابع مطلوبیت اصلی آن اوردینال میتواند باشد.
تحلیل ریاضی پرتفولیو با بکاربردن توابع مطلوبیت خاص براساس فرضیه مطلوبیت انتظاری میباشد. با تعریف درجه ریسکگریزی کامل و نسبی تابع مطلوبیت را حداکثر میکند و تقاضای هر دارایی را بدست میآورد. در حالت ریسکگریزی کامل محدودیتی وجود دارد که این فرض را نقض کرده و به دنبال درجه ریسکگریزی نسبی میرود. آن فرض میکند که سرمایهگذار وقتی ثروتمندتر میشود، به طور فزاینده در داراییهای کمتر ریسکی سرمایهگذاری میکند اما درک شهودی از رفتار سرمایهگذار عکس این را نشان میدهد و سرمایهگذار در رابطه با ثروت محدودش تمایل دارد محتاطانه عمل کند اما همانطورکه ثروتش افزایش مییابد تمایل به ریسک وی افزایش مییابد.
اگر دقت کنیم داراییهای مالی بسیاری مانند پول رایج و سپرده دیداری بدون ریسک هستند و یا بسیار ریسک پایینی دارند، مانند انواع متفاوت سپردههای پسانداز، گواهی سپرده و ابزارهای کوتاهمدت بازار سهام. و از آنجاییکه آنها بازده بالاتری نسبت به M1 پرداخت میکنند، M1 دیگر بخشی از مکان هندسی بهینه فرصت نخواهد بود و برای اهداف سفتهبازی تقاضا نخواهد شد. درحالیکه تقاضای سفتهبازی قابل توجهی برای اشکال خاصی از سپردههای پسانداز و برای ابزارهای بازار پول وجود خواهد داشت. به عبارتی در اقتصادهایی که انواع داراییهای بدون ریسک که اسماً بدون ریسکاند، اما مستقیماً به عنوان وسیله مبادله رواج ندارند و بنابراین بخشی از تعریف محدود پول هستند، تقاضای سفتهبازی برای M1 (که وسیله مبادله هستند، ولی نرخ بهره کمتری میپردازند) کاهش مییابد. این مسئله باعث تغییر در نسبت پساندازها به M1 و نرخ M2/M1 و تغییر سهم M1 و M2 در تعریف پول خواهد شد.
نکته دیگری که در این تحلیل ذکر شد این بود که کینز تقاضا برای مقادیر سفتهبازی را شامل ثروت (به جای درآمد جاری) و بازده انتظاری حاصل از داراییهای در دسترس (بجای بازده واقعی) میباشد. چنین تابعی در شرایط محیطی ثابت و بدون تغییر، ثابت خواهد بود اما در دوره های تغییر در بازار سهام و اوراق، تغییر در قوانین مالی، اختراعات و خصوصیات داراییهای موجود و ابداع داراییهای جدید، و تغییر در مکانیزم پرداختها، میتواند متغیر باشد. بنابراین تغییرپذیری تابع تقاضا برخاسته از تغییر در بازده آتی انتظاری از اوراق و داراییها میباشد. درحالیکه اگر بپذیریم تابع تقاضای پول تابعی از نرخ بهره بازار باشد – به جای بازده کل که شامل تعییرات انتظاری در قیمتهای اوراق و دارایی است – تابع تقاضای پول ضرورتی ندارد که تغییرپذیر باشد. لذا باتوجه به این موضوع باید دید که تقاضای سفتهبازی پول در ایران تابعی از کدام عامل مهم میباشد، به عبارتی تأثیر تغییر نرخ بهره بر تقاضای پول در ایران تا چه میزان است.
۲-۱-۳-۵- نظریاتی بر تقاضای احتیاطی
تقاضای معاملاتی با فرض اطمینان از میزان و زمانبندی همهی متغیرها شامل دریافت درآمدها و مخارج و تقاضای سفتهبازی تحت فرض عدم اطمینان از بازده داراییهای مختلف بود. هردو با نا اطمینانی درآمد و نیاز به هزینهها در آینده سروکار دارد و فرد از طریق پسانداز احتیاطی – بخشی از درآمد که به این دلیل نگهداری میشود- نسبت به این نا اطمینانی واکنش نشان میدهد. مقادیر پولی که بدین منظور نگهداری میشود، تقاضای احتیاطی پول را تشکیل میدهد. این مقادیر احتیاطی تحت تأثیر محیط مالی و اقتصادی و همچنین وضعیت شخصی فرد قرار دارد. محیط اقتصادی– امکان یافتن شغل، امکان کنارگذاشتن از کار، رشد درآمدها، رفاه خالص جامعه – از عوامل مشخصه نا اطمینانی درآمد آتی فرد میباشد. ساختار مالی اقتصاد برای چنین مسئلهای ابزارهایی چون کارتهای اعتباری، اعتبار اضافی، اضافه برداشت و غیره فراهم کرده است که اجازه پرداخت مخارج ناگهانی را به فرد میدهد و درنتیجه تقاضای احتیاطی پول را کاهش خواهند داد. بنابراین تقاضای احتیاطی پول به این عوامل و همچنین نقدینگی نسبی و هزینه معاملات داراییهای متنوع نیز بستگی دارد. براساس تحلیل انبارداری تحت نا اطمینانی تقاضای احتیاطی پول بدین صورت خواهد بود:
که تقاضای احتیاطی پول، امید ریاضی درآمد، انحراف معیار درآمد، درجه ریسکگریزی، Ω جایگزین مقادیر احتیاطی پول (مانند کارتهای اعتباری، اضافه برداشت در بانکها، کارتهای اعتباری و غیره)، r نرخ بهره و اندیس y درآمد واقعی میباشد.
اما والن[۲۰]، مانند بامول به تشکیل تابع هزینه پرداخته و با برابر صفر قرار دادن مشتق آن نسبت به M، به حذف اجزای تقاضای معاملاتی پول پرداخته و تقاضای احتیاطی پول را بدست میآورد. مفهوم معادلهای که وی بدست میآورد اینست که تقاضای احتیاطی پول به واریانس درآمد خالص بستگی دارد و نه لزوماً به سطح درآمد. با توجه به معادله وی، کشش درآمدی تقاضای احتیاطی برابر ۲/۳ و کشش بهرهای آن برابر -۱/۳ میباشد.
اسپرنکل[۲۱] و میلر[۲۲] سه حالت را برای بنگاهها و خانوارها تحلیل میکنند: اضافه برداشتهای نامحدود برای بنگاههای بزرگ، بدون اضافه برداشت برای خانوارها و اضافه برداشت با محدودیت. در حالت تقاضای پول با اضافه برداشت آنها فرض میکنند که بنگاه یا خانوار میتوانند اضافه برداشت از بانک داشته باشند و درنتیجه هزینه نگهداری مقادیر احتیاطی حداقل شود. اگر مقادیر احتیاطی ناکافی نگهدارد، مجبور است نرخ جریمه ای معادل ρ را به اضافه برداشتها بپردازد اما نرخ بهره r را از مقادیر نگهداری شده در اوراق را کسب میکند. آنها هزینه نگهداری مقادیر احتیاطی را محاسبه و با حداقل کردن آن مقادیر احتیاطی را محاسبه و ثابت میکنند که این تقاضا با تغییر نرخ اوراق و نرخ اضافه برداشت تغییر مییابد. همچنین این تقاضا بستگی به توزیعهای احتمال و گشتاورهای آن دارد. اگر فرض وجود اطمینان را به تحلیل آنان اضافه کنیم، تقاضای احتیاطی برای پول صفر خواهد بود. در حالت دیگر تقاضای پول بدون اضافه برداشت، آنها فرض کردهاند که هزینه کل شامل زیان بهرهای نگهداری اوراق و هزینههای اداری اضافه برداشت معادل B (شامل نرخ جریمه اضافه برداشت) میباشد که برابر یا کمتر از هزینه به تعویق انداختن مخارج میباشد. با حداقل کردن آن به عکس العمل M1 و M3 نسبت به نرخ بهره میپردازند. حالت کلی تقاضای آنان را اینگونه میتوان نشان داد:
مدلهای ذخیره احتیاطی:
این مدلها اجازه میدهند که مقادیر کوتاهمدت پول در باندی که حد بالا و پایین دارد نوسان کند یا حول تقاضای مطلوب بلندمدت نوسان کند. دو نوع مدل ذخیره احتیاطی داریم: ۱) مدلهای قاعدهمند: یک تصمیم سیاستی توسط فرد از پیش گرفته میشود. هنگام دریافتهای خالص خودکار که منجر میشود مقادیر نقدی انباشته در بالاترین حد قرار گیرد، سرمایهگذاری در داراییهای دیگر به نام اوراق است که کاهش داراییهای نقدی را منجر میشود. و هنگام پرداختهای خودکار بالعکس آن اتفاق میافتد. ۲) مدلهای هدف یا هموارسازی: در این مدلها هدف برطرف کردن انتقالات در متغیرهای دیگر از جمله مصرف یا مخارج و داراییهای اوراق میباشد. در این مدلها مقادیر واقعی حول تقاضای بلندمدت مطلوبشان نوسان میکنند. نمونه این مدلها عبارتند از:
مدل قاعدهمند آکرلوف و میلبورن[۲۳]: فرض آنها دریافت نقدی Y در ابتدای دوره با C<Y و S=Y-C (برخلاف مدل بامول که مخارج و درآمد برابر بود). پسانداز طی دوره به مقادیر پولی اضافه میشود و تا انتهای دوره نگهداری میشود؛ بطوریکه متوسط مانده نقدی برای آن برابر S میباشد.از طرفی میزان C به طور مساوی طی دوره مصرف میشود، بطوریکه مقدار متوسط مانده نقدی مطابق با آن برابر C/2 میباشد. با این تفسیر، آنها مقدار ماکزیمم Z و مینیمم صفر با مقداری به اندازه z که مانده نقدی به سمت آن تمایل دارد را برای مانده پولی محاسبه و بیان کردند که متوسط مانده پولی بهعنوان ذخیره احتیاطی، از میانگین این دو مقدار حاصل میشود. تحلیل تقاضای معاملاتی برای این مدل اینست که مقادیر Z و z تابع مثبتی از مخارج خواهد بود؛ برخلاف مدل بامول که بیان میکرد تابع غیرخطی از مخارج هستند. محدودیت دیگر این مدل اینست که تمایزی بین تغییرات منتظره و غیرمنتظره درآمد قائل نمیشود. آنها مدلشان را با نااطمینانی در پرداختهای خالص بسط دادند با این فرض که بنگاه کالاهای بادوام را خریداری و در زمآنهای نااطمینانی پرداخت میکند، با P احتمال این پرداخت. با این کار تقاضای احتیاطی را به مدل خود اضافه کردند.
مدل قاعدهمند میلر و اور[۲۴]: آنها فرض کردند که خالص دریافتیها x و خالص پرداختیها با ارزش منفی در هر لحظه از زمان از یک فرایند تصادفی پیروی میکند که x در نتیجه آزمون مستقل برنولی تولید میشود. با این تفسیر آنها هزینه نگهداری و مدیریت پول نقد را شامل هزینه بهره نگهداری پول نقد نسبت به اوراق و هزینه حق العملی ایجاد تغییرات دانسته در داراییهای نقدی، را بدست آوردند و با بهینه کردن آن حد بهینه بالای Z* و درنتیجه مانده متوسط بهینه ذخایر احتیاطی را بدست میآورد. که ثابت میکند متوسط تقاضای پول به نرخ بهره و هزینه دلالی و همچنین به واریانس خالص پرداختها بستگی دارد. وجود یک محدوده برای کشش درآمدی مقادیر متوسط ذخیره احتیاطی نسبت به ارزش تنها برای مقادیر معاملاتی بامول از ویژگیهای این مدل میباشد.
مدل هموارسازی کاتربون و تیلور[۲۵]: مدل تطبیق جزئی اغلب فرض میکند تطبیق در مانده پولی شامل دو نوع هزینه (۱٫هزینه انحراف مانده واقعی از مقدار مطلوب آن و ۲٫ هزینه تغییر در سطح جاری ماندهها از مقدار آنها در دوره قبل) میشود. این بدین معنی است که مقادیر پولی هر دوره هزینه تطبیق مقادیر پولی دوره بعد را تحت تأثیر قرار میدهد. سپس با حداقل کردن این هزینه تقاضای پول را در هر دوره بدست میآورد که متأثر از ارزش گذشته و آتی مقادیر واقعی M و همچنین ارزش آتی M* میباشد. و در ادامه ثابت میکنند که تقاضای واقعی پول به مقادیر جاری و آتی درآمد و نرخ بهره بستگی دارد.
مدل هموارسازی کانیانن و تارکا[۲۶]: آنها تابع هزینه درون زمانی را به کار گرفتند که تابعی از تغییرات القایی در مقادیر پولی که فعالیتهای خود بنگاه مسبب آن بوده است و هزینه دلالی تبدیل اوراق به پول میباشد. تصریح این تابع هزینه برای نشان دادن این مسئله است که تغییرات القایی هزینه دلالی را تحمیل میکنند اما تغییرات خودکار که از فعالیت دیگران ناشی شده است چنین رفتار نمیکنند. تطبیق در مقادیر اسمی پول به علت تغییرات خودکار و القایی اتفاق میافتد.
سپس با حداقل کردن تابع هزینه ریشه پایدار و ثابتی را بدست آورده که تأثیر تطبیق درون زمانی بر تقاضای پول را نشان میدهد. نکته بارز این مدل اینست که فرض میکند تنها تغییرات الحاقی در مقادیر پولی بر هزینههای تطبیق تحمیل میشود.
این مدلها نیازمند تعیین فرآیندی برای تخمین ارزشهای آتی متغیرهای مربوطه و نیاز به تعیین فرایند براورد خالص پرداختها و دریافتهاست که این دریافتها و پرداختها میتوانند بخشی پیشبینی شده و بخشی پیشبینی نشده باشند.[۲۷]
۲ -۱-۴- فریدمن
فریدمن تقاضا برای پول را همانند تقاضا برای یک کالای معمولی تحلیل کرده و اظهار میدارد که پول را میتوان به عنوان یک کالای مولد، کالای سرمایهای و واسطهای لحاظ کرد. یعنی بنگاهها و واحدهای اقتصادی برای بالا بردن کارایی معاملات خود اقدام به نگهداری پول میکنند و آمادهاند بهای این کارایی را برحسب درآمد بهره حاصل نشده پرداخت کنند. وی همچنین بیان میدارد که پول را میتوان به صورت کالای مصرفی نیز لحاظ کرد. چون پول همانند کالا دارای مطلوبیت است.[۲۸]
وی در مقاله «تئوری مقداری پول» به بیان مجدد تمام تئوریهای مقداری که تاکنون وجود داشت، با توسعه آنها در سه بخش، پرداخت: ۱) توسعه نظریه کینزینها در تعیین رابطه سطح قیمتها با بازارهای نیروی کار و پول و تولید در مدلهای وسیع اقتصاد کلان و تحلیل محدود بازار پول به تعیین عرضه و تقاضا و تعادل در آن بازار. وی بحث میکند که سطح قیمتها میتواند متأثر از تغییر در بازار تولید باشد؛ مانند تغییر ایجادشده در سرمایهگذاری، و در اقتصادی پایینتر از اشتغال کامل، تغییر در عرضه پول میتواند تولید را متأثر سازد نه صرفاً قیمتها را. ۲) توسعه دوم وی مبنی بر تأکید کینز بر تقاضای سفتهبازی پول و بر نقش پول بهعنوان ذخیره ارزش موقت برای ثروت فردی میباشد. ۳) توسعه سوم مبنی بر ادغام تئوری تقاضای پول با تئوری تقاضای کالاها با نگریستن پول بهعنوان کالای مصرفی در تابع مطلوبیت مصرفکننده و بهعنوان محصول در تابع تولید بنگاه.
فریدمن درباره بحث اهمیت پول بیان میکند که تغییر در عرضه پول میتواند منجر به تغییر در متغیرهای اسمی و گاهی اوقات حتی متغیرهای واقعی مثل تولید و اشتغال شود. در نظریه وی افراد، پول را بهعنوان وسیله مبادله برای تأمین مالی معاملات یا صرفاً بهعنوان ذخیره ارزش نگهداری میکنند. دوام آن، این اطمینان را میدهد که بهعنوان ذخیره ارزش بکار رود، حتی زمانیکه بهعنوان وسیله مبادله نگهداری میشود. وی نتیجه میگیرد که مانده نقدی برای اهداف دیگری مانند یک دارایی در میان دیگر داراییها برای مصرفکننده نگهداری شود؛ بطوریکه آن شکلی از نگهداری ثروت تلقی شود. برای بنگاه مانده پولی یک کالای بادوام مانند سرمایه فیزیکی میباشد.
وی همچنین بحث میکند که یک واحد پول به دلیل خود پول درخواست نمیشود؛ بلکه برای قدرت خرید آن تقاضا میشود، بطوریکه آن یک کالا برحسب ارزش واقعی آن است نه اسمی. این قدرت خرید پول با نرخ تورم کاهش مییابد لذا نرخ تورم هزینه نگهداری مقادیر پولی است. از آنجاییکه هر واحد پول خدمات میدهد، مانند یک کالای مصرفی است و تقاضا برای آن متأثر از قیمت کالاهای مصرفی است. و ازآنجاییکه آن یک ذخیره ارزش نیز میباشد، لذا تقاضا برای آن به بازده دیگر داراییها نیز بستگی دارد.
همچنین وی در تئوری مصرفکننده خود بحث میکند که فرد، ثروت زندگیاش را بر کالاها و خدمات نقدی مقادیر واقعی تخصیص میدهد که ثروت وی جمع ثروت انسانی و غیرانسانی است. ثروت انسانی، ارزش فعلی درآمد نیروی کار است. درحالیکه ثروت غیرانسانی شامل ارزش داراییهای فیزیکی و مالی فرد است. ازآنجاییکه ارزش این داراییها درحال حاضر مشخص است، درحالیکه درآمد آتی نیروی کار نامطمئن است. درجه نا اطمینانی متأثر از ثروت انسانی و غیر انسانی متفاوت است و وی درجه نا اطمینانی ثروت را با نرخ ثروت انسانی و غیر انسانی نشان میدهد.
لذا عوامل تعیینکننده تقاضای مقادیر واقعی فریدمن ۴ مورد فوق میباشد:
متغیرهای فوق عبارتند از: تقاضا برای مقادیر واقعی پول، تقاضا برای مقادیر اسمی پول، p سطح قیمتها، نرخ تورم، بازده واقعی دارایی iام، ثروت واقعی و نسبت نسبت ثروت انسانی به ثروت غیر انسانی است. نکتهای که باید به آن اشاره کرد اینست که به دلیل آنکه دادههای ثروت انسانی و ثروت کل در دسترس نیست وی آن را با درآمد دائمی () جایگزین میکند:
از نظر فریدمن سرعت گردش پول ثابت نیست اما متغیرهایی که به بازده حاصل از داراییهای جایگزین و دیگر متغیرها بستگی دارند، ثابتاند.[۲۹]
۲-۱-۵- رویکرد اقتصاد خرد به تقاضای پول کینز
اغلب نظریههای تقاضا برای پول تأکید بر توضیح مقادیر داراییهایی دارند که مدعی پول هستند. مقادیر مطلوب این داراییها با تغییر در نهادها، تکنولوژی و مقررات، متفاوت می باشند. بنابراین تئوریهای اخیر تقاضای پول تأکید بر شیوههای پرداخت و هزینه مبادلات در ارتباط با مدیریت داراییها با خاصیت واسطه بودن میباشد. البته این عوامل ابعاد تحلیلی تئوری انبارداری بامول و توبین است که توسط میلر و اور بسط داده شد. این چارچوبها نقش بارز نرخ بهره بازار را از طریق نرخ بازده داراییها و یا هزینه فرصت نگهداری آنها همانند پول رایج – که وظیفه واسطه مبادله بودن را در بازده اسمی بازار دارند- نشان دادند.
تئوری توبین به عنوان بهترین تئوری تأکید بر نقش اثرات جانشینی به عنوان یکی از عوامل تعیینکننده مقادیر بهینه داراییهای نقدی دارد. طی دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تحقیقاتی گستردهای از تقاضای پول در حوزه نظری این تئوری را بسط دادند. با این وجود در ارتباط با علاقه شدید برخی اقتصاددانان به گسترش و توسعه تحلیلهای اقتصاد خرد برای اقتصاد کلان، نظریهپردازان اقتصادی مسیر مطالعه خود را از تقاضای پول در دهه ۱۹۸۰ تغییر دادند. و لذا تمرکز تقاضای پول معطوف به فراهم آوردن تئوری گستردهتری از تقاضای پول بر اساس تصمیمات تولید و مصرف بنگاه و خانوار به طور همزمان شد، تا تحلیل مقادیر مطلوب پولی بنگاه به عنوان یک مسئله جداگانه.
رویکردهای مختلفی به مدلسازی تقاضای پول در متن مسئله بهینهسازی مصرف و تولید بنگاه و خانوار وجود دارد. در این بخش سه رویکرد مهم را معرفی خواهیم نمود.
۲-۱-۵-۱- مدل همپوشانی نسلی[۳۰]
این مدلها پول را به عنوان یک کالای پست مینگرد که بهره پرداخت نمیکند. و این نکته را پذیرفتهاند که پول باید دارای بازدهی برابر با اوراق قرضه داشته باشند درغیر این صورت دلیلی برای نگهداری آن ها وجود ندارد. در این راستا به دنبال این مسئله بودند که چگونه میتواند پول در کنار دیگر داراییها به عنوان ذخیره ارزش وجود داشته باشد. در این دیدگاه پول برای اهداف مبادلاتی ضروری نیست. چرا هر مرجع پولی مرکزی مجبور به چاپ پول است درحالیکه میتواند اوراق قرضه چاپ کند؟! اگر پول هیچ کاربردی نداشته باشد بی ارزش میشود. بنابراین رویکرد OLG نمیتواند برای ایجاد تقاضای پول به کار رود و توضیحی در چگونگی ایجاد آن ندارد.[۳۱]
اینگونه مدلها، مدلهای تعادلی پویایی هستند که بر تفاوت پسانداز افراد پیر و جوان تکیه میکنند. و در شکل ساده فرض میکنند، افراد در دو دوره زندگی میکنند که هر دوره نیمی جوان و نیمی پیر هستند. در این مدلها پول بهعنوان وسیله مبادله نمیباشد، بلکه این امکان وجود دارد که مبادلات بین نسلی را آسان نماید. همچنین فرض میشود فرد در ابتدای هر دوره (بدو تولد) یک دارایی مشخصی از کالای بیدوام غیرقابل ذخیره را دریافت مینماید. در این صورت دارایی بهعنوان پول قابل مبادله میباشد و میتواند پس از آن ذخیره گردد. جوانان برخی از دارایی خود را برای دوران پیری مبادله میکنند تا بتوانند مصرف را در طول دوران زندگی خود هموار کنند. در واقع این مدلها با بهره گرفتن از نگرش پول بهعنوان دارایی در قالب تئوری مصرف کننده، تقاضای پول را در چارچوب تخصیص ثروت در میان یک سبد دارایی تفسیر میکنند و پول را به عنوان یک دارایی مثل درآمد به طور اشکار و خدمات به طور ضمنی وارد میکنند و به اهمیت ثروت و نقدینگی به عنوان عنصر کلیدی در تقاضای پول یاد میکنند.
این مدل، مدل ساده پول است و ساختار جمعیتی آن بدین صورت است: بنگاهها در دو دوره زندگی میکنند؛ Gt، نسلی که در t متولد شده و تا پایان دوره t+1 زندگی میکند؛ Gt+1، نسلی که در ابتدای t+1 متولد میشود و تا پایان دورهی t+2 زندگی میکند. رشد جمعیتی بدین گونه است: در هر دورهی t، Nt تعداد افراد جوانی است که در دوره جاری متولد میشوند و سپس برای دورهای درکنار Nt-1 فرد پیر زندگی میکنند بنابراین Nt-1 Nt+ برابر با کل جمعیت میباشد.
در این مدل فرض میشود هر فرد جوان موجودی W>0 را دریافت میکند و در پیری موجودی دریافت نمیکند. همچنین فرض میشود کالاها بی دوام هستند و هیچ نوع ابزار پساندازی وجود ندارد. همچنین حالت آتارکی فرض میشود. یعنی حالتی که هیچ نوع تعادل تجاری وجود ندارد. مردم موجودی خود تا زمانیکه جوان هستند مصرف میکنند و زمانیکه پیر هستند از پسانداز خود بهره می برند. تابع مطلوبیت عبارتست از:
که مصرف در دوره اول زندگی و مصرف در دوره دوم زندگی میباشد.
ساموئلسون فرض میکند که پیرهای اولیه شیءای را به اسم پول اختراع میکنند که به خاطر خودش ارزش ندارد و تنها زمانی ارزش دارد که دیگران آن را قبول داشته باشند. با قبول کردن این شیء بهعنوان پول پیرها جوانان را متقاعد میکنند به دادن ½ به آنها در ازای آن شیء. اگر جوانان اعتقاد داشته باشند که جوانهای فردا نیز این کار را خواهند کرد ½ را به پیرها میدهند تا ½ از جوانان فردا دریافت کنند. اینگونه پول ارزشمند خواهد بود.
برای پول فرض میشود پول بدون پشتوانه فی نفسه بیارزش میباشد. همچنین پول امکان تجارت را فراهم میکند؛ یعنی جوانها میتوانند بخشی از موجودی خود را برای پول بفروشند و بخشی از موجودی جوانان آینده را با پول خریداری کنند.
قیمتها اینگونه تعریف میشوند: اگر برای خرید یک سیب ۲۰ سنت لازم باشد، Pt=1/5$ قیمت یک سیب میباشد، به عبارتی ارزش ۱ دلار برابر ۵ سیب میباشد.
ارزش یک دلار برابر است با Vt=1/Pt. اگر Vt>0، پول ارزش دارد. که Pt سطح قیمت در اقتصاد است. ما با این فرض شروع میکنیم که پیرها رویهمرفته m دلار دارند. حال چقدر یک جوان باید پول نگهداری کند؟ باید به قید بودجه نگاه شود. فرض کنید که وی m دلار خریداری میکند. درعوض باید میزانی از کالا را از دست بدهد. با درنظر گرفتن w به عنوان موجودی اولیه داریم:
دوره دوم زندگیش وی هیچ موجودی ندارد و فقط mt دلار اسکناس دارد. چه مقدار موجودی (چند واحد کالا) وی میتواند با این مقدار پول خریداری کند؟
ترکیب بهینه مصرف طی دو دوره زندگی عبارتست از: (C1m,C2m)
* (vt+1/vt) بازدهی ناخالص واقعی پول رایج اعتباری است؛ زیرا بیان میکند که اگر یک واحد کالا برای پول در t فروخته شود، چه مقدار کالا میتوان در t+1 بدست آورد.
* ( vt+1/ vt)=pt/pt+1 مرتبط با تورم است.
* بازار پول باید شفاف باشد: تقاضا با عرضه پول باید برابر باشد.
* تقاضای پول هر فرد جوان برابر با mt دلار میباشد. اما؛ , mt=(w1- c1)/vt c1 + vtmt = w1
* Nt فرد جوان وجود دارد. بنابراین تقاضای کل برابر است با: Mt=Nt(w1- c1)/vt
حال برای آنکه تقاضای پول و مصرف را محاسبه کنیم باید مطلوبیت خانوار را که به صورت زیر است حداکثر نمائیم:
و یا عبارت زیر را:
نسبت به قید:
که تقاضای واقعی پول اینگونه حاصل میآید:
بنابراین تقاضای پول در این مدل تابعی از موجودی اولیه که در بدو تولد به فرد داده میشود و ارزش پول میباشد.[۳۲]
اما همانطورکه بیان گردید این مدل قادر به توضیح دلیل وجود تقاضای پول نیست. مک کالوم (۱۹۸۳) و سارجنت و والاس (۱۹۸۳) بیان میکنند که راه حل OLG تصویر ناکامل و ناقصی از پول در مقایسه با دیگر داراییها ارائه میکند. دلیل آن اینست که تقاضای خانوار برای دارایی های پولی تفاوتی با دیگر داراییها ندارد و بنابراین پول هیچ نقش خاصی را در مدل های تعادل عمومی بازی نمیکند. نکته مهم در این مدل آنست که این مدل تأکید بر ذخیره ارزش بودن پول دارد تا واسط مبادله بودن. اما با بررسی شرایط اقتصادی برخی از کشورها از جمله ایران در مییابیم، این فرض با شرایط همخوانی نداشته و پول در شرایط فعلی اقتصاد اغلب کشورها بالاخص ایران، نقش ذخیره ارزش بودن را کمرنگتر حفظ نموده است.
۲-۱-۵- ۲- مدلهای مبتنی بر پیش پرداخت نقدی یا محدودیت کلاور[۳۳]
این مدلها تأکید بر نقش معاملاتی پول دارند و مدلهای تعادلی پویایی هستند که یک سری قید خاصی را در مدل جا میدهند که خریدها طی یک دوره معین باید با پول رایجی که از دوره قبل آورده شده است، پرداخت گردد. به این دلیل به این مدلها کلاور اطلاق میشود که وی اولین کسی بود که آن را در سال ۱۹۷۶ مطرح کرد و بعدها و برای استخراج مبانی خرد مدلهای کلان از جمله تابع تقاضای پول مورد استفاده قرار گرفت. اقتصاددانان بسیار از جمله هادریک و لوکاس و برون از این روش برای استخراج مبانی خردی تابع تقاضای پول استفاده کردهاند.
مدل پیش پرداخت نقدینگی لوکاس (۱۹۸۶)، فرض میکند که مخارج تنها با پول صورت میگیرد. به عبارت دیگر پول به عنوان وسیله مبادله رفتار میکند. تقاضای پول با انگیزه معاملاتی تعیین میگردد. با این وجود این رویکرد، کاربرد پول برای مبادلات را توضیح نمیدهد. به خصوص اینکه انگیزه تقاضای معاملاتی پول به این دلیل است که نقص بازار نیاز به وسیله مبادله را ایجاد می کند که این در دنیای بدون اصطکاک والراس وجود ندارد.
برخی مدلهای خاص آن فرض می کنند که پول مطلوبیت دارد و لذا به عنوان ابزاری در تابع مطلوبیت بنگاه نمونه معرفی میگردد. اما با این وجود، مخالفان این رویکرد بحث میکنند که داراییها شامل پول به طور مستقیم مطلوبیت ایجاد نمیکنند. و پول تنها به این دلیل که هزینه مبادلات را کاهش می دهد نگهداری می شود. مک کالوم (۱۹۸۳)، فینسترا (۱۹۸۶) و برخی دیگر از اقتصاددانان بحث میکنند که پول تنها در صورتی میتواند وارد تابع مطلوببیت گردد که به صورت غیرمستقیم مطلوبیت ایجاد کند. در این صورت پول به طور غیرمستقیم به تابع مطلوبیت وارد میشود. [۳۴]
این مدل مبتنی بر مفروضات زیر است:
در این اقتصاد نماینده کارگزار دو نوع اوراق بهادار نگهداری میکند که این اوراق شامل درخت پول با سهام هستند. درخت دارایی بر اساس تعریف لوکاس معروف است و در متون اقتصادی کاربرد وسیعی دارد انتخاب و به این نام نامیده میشود. به طور مشخص درخت نماد سپرده سرمایهگذاری در بانک است که توسط مشتری در بانک نگهداری میشود. این نماد همچنین شامل انواع دیگر داراییها، به استثنا اوراق قرضه از جمله کالاهای بادوام و طلا میشود. نگهداری این نوع داراییها برای جلوگیری از کاهش ارزش پول میباشد، که به علت تورم رخ میدهد. اوراق قرضه در این اقتصاد وجود ندارد، ازین رو دولت برای تأمین مالی اوراق قرضه منتشر نمیکند بلکه نرخ مالیات بر نیروی کار اعمال میکند. در این مدل پول به صورت صریح در تابع مطلوبیت ظاهر نمیشود بلکه کارگزار نماینده باید قبلا برای مخارج مصرفی خود پول ذخیره نماید. همچنین فرض شده است دو گروه کالای مصرفی وجود دارد که عبارتند از کالای نقدی و کالای اعتباری. کالای نقدی را میتوان فقط با پول نقد که قبلاً جمع شده است، خریداری کرد. در حالیکه کالاهای اعتباری را با درآمد نیروی کار به موازات اینکه وصول میشود خریداری کرد. تفاوت بارز این دو کالا به این شکل مشخص میشود که در بعضی مغازه ها خریدار برای فروشنده که تمایل به فروش کالای خود به صورت اعتباری دارد شناخته شده است که در این حالت صورت حساب در آغاز دوره بعد پرداخت میشود. برای گروه دیگر خریدار برای فروشنده شناخته شده نیست که در این شرایط داد و ستد با پول صورت میگیرد.[۳۵]
محبوبیت رویکرد پیش نقدینگی به این دلیل است که یک راه ساده برای تزریق پول به چارچوب پویای اقتصاد کلان بوجود آورده است. با این وجود باتوجه به رفتار پول در مدل، این رویکرد پیشنهاد نمیگردد؛ تا آنجاکه پول در نهایت توسط اکثر محققان به عنوان یک مهم برای سیاستگزاری پیشنهاد نمیگردد.
۲-۱-۵-۳- مدل زمان- خرید[۳۶]
رویکرد زمان- خرید اولین بار توسط سیوینگ[۳۷] (۱۹۷۱) مطرح گردید؛ و مک کالوم[۳۸] و گودفرند[۳۹] این رویکرد را برای اولین بار در تقاضا برای پول نشان دادند. این رویکرد مسئله تخصیص استاندارد زمانی که فرد کار میکند و مصرف میکند را بیان نمود. و این مسئله زمانی است که مشخص گردد مصرف زمان می برد. استفاده از پول به فرد این اجازه را میدهد که میزان زمان اختصاص یافته به مصرفش را کاهش دهد، بنابراین زمان موجود برای کار و اوقات فراغت آزاد میگردد و در نتیجه مطلوبیت نهایی و بازده ضمنی صورت میپذیرد.
در یک چارچوب گسترده اقتصاد کلان، رویکرد زمان خرید به روش درون زمانی، مقادیر پولی مطلوب و مصرف را تعیین می نماید که بیشتر برای اقتصاددانان علاقهمند به مدلهای تعادل عمومی پویای پیشرفته مطلوب است. از منظر تجربی، در این رویکرد، در برآوردهای اقتصادسنجی، تابع تقاضای پول باید شامل مصرف به عنوان متغیر مقیاس باشد به جای درآمد. رویکرد زمان خرید به نظریه پردازان، یکپارچه سازی پول در مدلهای بهینهسازی را پیشنهاد میدهد؛ در حالیکه از پیچیدگی تعاریف مقادیر پولی رجحان نقدینگی و یا انبارداری سنتی به مدلهای تعادل عمومی پویا پرهیز میکند و از محدودیتهای تأکید بر ذخیره ارزش بودن پول در مدلهای OLG اجتناب میورزد.
بعلاوه همانطورکه فینسترا خاطر نشان میکند (۱۹۸۶)، مفاهیم اساسی مدل زمان خرید میتواند تقلیدی از رویکرد پول در تابع مطلوبیت پتینکن باشد که مدت زمان طولانی توسط تئوریسین های کلان قبل از تغییر رویه به سمت تحلیلهای اقتصاد خرد استفاده میشده است.
مک کالوم در این رویکرد با درنظر گرفتن خانوار فرضی سعی میکند عبارت زیر را حداکثر کند:
(معادله ۱)
ct برابر مصرف خانوار و lt برابر اوقات فراغت خانوار میباشد. همچنین β=۱/(۱+δ) نرخ ترجیح زمانی میباشد.
تابع مطلوبیت درون دوره u(0,0) زمانی مطلوب خواهد بود که مقادیر منحصر به فرد مثبتی برای مصرف و اوقات فراغت بدست آید. خانوار به تکنولوژی تولیدی دسترسی دارد که توسط تابع تولید توضیح داده میشود که همگن از درجه ۱ نسبت به نیروی کار و سرمایه است. اما با فرض نیروی کار تقریباً بیکشش این تابع را میتوان اینگونه نوشت:
Yt=ƒ(kt-1)
Yt تولید در دوره t و kt-1 موجودی سرمایه نگهداری شده در انتهای دوره میباشد. سرمایه یک محصول مصرف نشده است. بنابراین قیمت آن مانند کالای مصرفی است و نرخ بازده آن نیز بین t و t+1 برابر ƒ’(kt) است.
گرچه این مجموعه وجود تنها یک کالا را تشخیص میدهد، اما میخواهد اقتصاد ساده ای را ارائه دهد که در آن خانوار محصول خاص خود را میفروشند و خریدهای خود را از تعداد وسیع کالاهای مصرفی متمایز (در قیمتهای نسبی) انجام میدهند. انجام این خریدها، زمان خرید لازم دارند، st، که از اوقات فراغت lt، کسر شده است.
یعنی یک واحد زمان در هر دوره صرف اوقات فراغت و خرید میشود. (اگر نیروی کار تقریباً باکشش بود، در آن صورت زمان نیروی کار نیز در عبارت خواهد آمد) با این وجود در یک اقتصاد پولی میزان خرید لازم برای میزان معین مصرف به طور معکوس به میزان مقادیر پولی که توسط خانوار نگهداری میشود، ارتباط دارد. فرض کنید که:
که مقدار پول حقیقی نگهداری شده است که مقدار آن برابر است با:
که Mt حجم اسمی پول، pt قیمت پولی یک مجموعه مصرفی است.
در کنار سرمایه و پول، دارایی سومی نیز در دسترس خانوار است و آن اوراق اسمی است. اوراق بهادار یک دوره که ممکن است در قیمت ۱/(۱+Rt) در دوره t خریداری شده باشد و برای یک واحد پول در t+1 پرداخت شود (فروخته شود). علامت Bt برای نشان دادن تعداد اوراق خریداری شده توسط خانوار در دوره t بکار میرود، در حالیکه اوراق واقعی استفاده شده در این معادلات برابر است با: bt=Bt/Pt
در این مدل جانشینهای پول نقشی ندارد. چرا که این رویکرد برمبنای نقش معاملاتی بودن پول است. و بحث جانشین های پول زمانی مطرح میشود که بر نقش ذخیره ارزش بودن پول تأکید شده باشد. و اوراق قرضه در این مدل تنها نقش تبدیل پول از یک دوره به دوره بعد را دارد. لذا قیمت واحد برای آن متصور شده است.
قید بودجه خانوار در دوره t را اینگونه میتوان نوشت:
در اینجا υt برابر ارزش واقعی پرداختهای انتقالی از جانب دولت (خالص مالیات)، Rt معادل نرخ بهره میباشد و пt نرخ تورم است:
πt = (pt – pt-1)/pt-1
در رابطه فوق دقت شود مک کالوم و گودفریند قید بودجه خانوار را به صورت واقعی ذکر نموده اند. در ادامه به منظور برآورد تقاضای پول و همچنین بهینه آن، تبدیل قید اسمی به قید واقعی نشان داده خواهد شد. با هدف بهینهسازی مطلوبیت خانوار (معادله ۱)، قیود بهینه مرتبه اول اینگونه حاصل میشوند:
U1(ct , ۱-st) – φtψ۱ (ct , mt) – λt= 0
- U2(ct , ۱-st) + φt=0
- φtψ۲ (ct , mt) - λt + β λt+1(1+ πt)-1 = ۰
- λt + β λt+1(ƒ(kt) + 1) = 0
– λt (۱+Rt)-1 + + β λt+1(1+ πt)-1 = ۰
این قیود ، مقادیر جاری و برنامه ریزی شده mt و ct و st و kt و bt و λt برای مسیر زمانی مشخص υt و Rt و пt (که برای خانوار برونزا هستند) را تعیین میکند. همچنین مقادیر lt از (lt=1-st) حاصل میآید.
انتخاب بهینه خانوار از mt برحسب دو مفهوم متمایز از تابع تقاضای پول توضیح داده شود: اولین آن تابع تقاضای مناسبی است که رابطه بین مقادیر انتخابی به عنوان تابعی از متغیرها میباشد که یا از پیش تعیین شده یا برونزا به اقتصاد مورد بحث میباشد. تابع تقاضای پول بدین نوع، به فرم زیر خواهد بود:
mt= µ(kt-1 , mt-1 , bt-1 , υt , υt+1 , … , Rt , Rt+1 , … , πt , πt+1 , …)
متغیرها، مقادیر پیشبینی شده نیز میباشند. واضح است که این رابطه همانند آنچه در ادبیات پولی به عنوان تابع تقاضای پول توضیح داده شد، نمیباشد.
دوم رابطه تقاضای پول به فرم زیر میباشد که از حذف جزء β λt+1(1+ πt)-1 از معادلات بهینه مرتبه اول حاصل میآید.
F(m,c,R)=0
اگر رابطه فوق قابل حل باشد باید به رابطه زیر برسیم:
M/P=f(C,R)
که در رابطه فوق دو مجهول C و M وجود دارد که اگر C را تخمینی از Y درنظر بگیریم، معادله تقاضای پول ما حاصل میشود. در توجیه این مطلب میتوان بیان نمود که در حالت تسویه بازارها مصرف کل با درآمد کل برابری مینماید.[۴۰]
۲-۱-۶- خلاصه و جمع بندی
در مکتب کلاسیک، پول به عنوان شمارشگر[۴۱] تلقی میشود. تئوری مقداری ابزاری برای درک تقاضای پول تهیه کرد. نگرش مانده نقدی اقتصاد دانان دانشگاه کمبریج، بطور واضح بر تقاضای پول به عنوان تقاضای مردم برای «نگهداری» پول، و رابطه تقاضای حقیقی پول و درآمد حقیقی تأکید کرد. کینز براساس نگرش کمبریج، تئوری تقاضای خود را بر مبنای انگیزههای که مردم را در نگهداری پول تشویق میکند بنا کرد و نرخ بهره را به عنوان متغیر توضیحی در تعیین تقاضا برای مانده های حقیقی پول معرفی کرد. اقتصاددانان بعد از کینز نیز مدلهای دیگری را تهیه کردند.
اقتصاددانان پس از کینز مدلهایی را توسعه دادند تا در واقع برای تأیید فرمولی که ماندههای حقیقی پول را با درآمد حقیقی و نرخهای بهره مرتبط میساخت، توضیحی جایگزین ارائه دهند. عملکرد واسطه مبادله بودن پول منجر به مدلهای کنترل موجودی گردید که بر هزینههای مبادلاتی تحت شرایط اطمینان تأکید میکردند و همچنین منجر به ایجاد مدلهای تقاضای احتیاطی برای پول گردید که مفهوم عدم اطمینان را در دسته دیگری از مدلهای هزینه مبادلاتی[۴۲] مطرح میکردند. مدلهای پیش نقدینگی نمونه بهتری از عملکرد واسطه مبادله پول ارائه کردند. مدلهای تداخل نسلی حالت حدی ای را در نظر گرفتند که در آن نقش مبادله پولی به کلی نادیده گرفته میشد و تنها بر نقش دارایی و ذخیره ارزش پول تأکید میشد. به طور خلاصه، تمام این مدلها میتوانند در سه چارچوب اصلی طبقه بندی گردند. تئوریهای معاملاتی، تئوریهای دارایی و تئوریهای تقاضای مصرف کننده برای پول.
نکته جالب توجه این است که گرچه تئوریهای متفاوت تقاضای پول را از زوایای مختلف تحلیل میکنند. ولی نتیجه آنها یکسان است. در همه موارد حجم ماندههای حقیقی پول رابطهای معکوس با نرخ بازدهی روی داراییها (نرخ بهره) و رابطهای مستقیم با درآمد حقیقی دارد.
با بررسی شرایط اقتصاد ایران و با توجه به وجود تورم بالا در ایران، این نتیجه حاصل میآید که پول در ایران تنها نقش وسیله مبادله بودن خود که تسهیلکننده مبادله است، را ایفا مینماید. و نقش وسیله ذخیره ارزش خود را به سایر دارائیهای پولی و مالی از جمله ارز، سکه، کالاهای بادوام،… واگذار نموده است. لذا باتوجه به اینکه در رویکردهای بیانشده در این فصل، رویکرد زمان- خرید این نقش پول – وسیله تسهیل مبادله- را ارجحیت قرار داده و بر آن تأکید دارد، محقق مبنای نظری مدل خود را این رویکرد قرار داده است.
۲-۲- تحقیقات پیشین تقاضای پول
۲-۲-۱- تحقیقات داخلی
سامتی و یزدانی(۱۳۸۹)؛ به تخمین تابع تقاضای پول در ایران طی سالهای ۱۳۳۸-۱۳۸۶ با بهره گرفتن از روش تصحیح خطا و همانباشتگی جوهانسون- جوسیلیوس پرداختند. مدل انتخابی آنها تابع «ریشه دوم پول» بامول- توبین است که به صورت لگاریتمی تبدیل شده است. چون در اقتصاد ایران نرخ سلف ارز وجود ندارد و تغییرات نرخ رسمی ارز کند است، تقاضا برای پول داخلی و خارجی بیشتر تحت تأثیر نرخ بازار موازی ارز قرار می گیرد. لذا در این تحقیق از نرخ بازار موازی ارز به عنوان جایگزین استفاده شده است. در این مطالعه دو متغیر نرخ تورم و نرخ سود علیالحساب وام های بلندمدت پرداختی به بخش خصوصی در تابع تقاضای پول وارد شدهاند. مدل استفاده شده آنها بدین صورت است:
LnM1 =β۰ + β۱LnΥ + β۲LnER + β۳ p + β۴i +ei
تحلیلها نشان میدهد که حجم پول، تولید ناخالص داخلی، نرخ ارز در بازار موازی، قیمتها و نرخ سود علیالحساب وام های بلندمدت پرداختی به بخش خصوصی همانباشته هستند. شواهد حاکی از وجود دو بردار هم انباشتگی بین متغیرهای مورد نظر است. ضریب جمله تصحیح خطا ۰٫۵۳ نشان میدهد که علیرغم و جود تعادل بلندمدت در بازار پول، حرکت به سمت تعادل در این بازار به کندی صورت می گیرد. نتایج آزمونهای CUSUM, CUSUMSQ نشان میدهد که تابع تقاضای پول در طی این دوره با ثبات بوده است. علاوه بر این وجود جانشینی پول در ایران نیز تأیید میشود.
شهرستانی و شریفی رنانی(۱۳۸۷)؛ به بررسی تجربی رابطه بین پول و دیگر متغیرهای کلان اقتصادی(درآمد واقعی، تورم و نرخ ارز ) برای اقتصاد ایران در دوره ۱۳۶۴-۱۳۸۴ بااستفاده از تکنیک اقتصادسنجی وقفه توزیعی خودرگرسیونی (ARDL) معرفی شده توسط پسران و شین (۱۹۹۵) و پسران و دیگران (۲۰۰۱)، میپردازد. در این تحقیق در کنار تخمین رابطه بلندمدت، رابطه بین پول محدود (M1) و وسیع (M2) را به طور جداگانه با درآمد واقعی، نرخ تورم و نرخ ارز مورد آزمون قرار داده است. براساس آزمون F و آزمونهای ثبات دریافتند که حجم پول (M1) رفتار بهتر و معناداری را در رابطه بلندمدت با دیگر متغیرها از خود نشان میدهد. همچنین نتایج به دست آمده نشان میدهد که کشش درآمدی، مثبت و معنادار، کشش نرخ تورم، منفی و معنادار و ضریب نرخ ارز، مثبت و معنادار می باشند.. بدین معنا که مطابق مبانی نظری، افزایش تورم سبب کاهش تقاضای پول M1 میشود و کاهش ارزش پول داخلی تقاضای پول را افزایش می دهد. براساس آزمونهای ثبات CUSUM و CUSUMSQ نیز نتیجه گرفتند که تابع تقاضای پول M1 باثبات است و میتواند مبنای پیشبینی مناسب و دقیق از اثرات تغییرات عرضه پول بر دیگر متغیرهای کلان اقتصادی واقع شود.
مصطفوی و یاوری (۱۳۸۶)؛ به تخمین تابع تقاضای پول با بهره گرفتن از سری های زمانی و هم جمعی در اقتصاد ایران طی سالهای ۱۳۶۷-۱۳۸۳ پرداختند. بدین منظور ابتدا عوامل اصلی موثر بر تقاضای پول از دیدگاه پول گرایان توضیح دادند. آن گاه گزارشی کوتاه درباره مطالعات انجام شده درباره تقاضای پول در اقتصاد ایران با تأکید خاصی بر مشکلات و نواقص آنها ارائه میشود. از جمله این مشکلات و نواقص میتوان به وارد کردن متغیرهای نادرست در مدل تقاضای پول، اشتباه در محاسبه داده ها در تبدیل آنها از سالانه به فصلی، وارد کردن متغیرهای پایا در رگرسیون همگرایی یکسان (در تابع بلندمدت تقاضای پول)، و در نتیجه به دست آوردن مقادیر نادرست ضرایب متغیرها در مدل و بالاخره عدم تفسیر درست از کشش درآمدی تقاضای پول اشاره کرد. در پایان مقاله به ارائه مدلی پرداخته و تحلیل داده ها با روش دیکی فولر انجام شده است. سپس مدل را در بلندمدت و کوتاه مدت تخمین می زند. نتایج به دست آمده نشان می دهد که عوامل موثر بر تقاضای پول عبارتند از: تولید، تورم و نرخ های بازدهی ارز و قیمت اتومبیل سواری.
دهمرده و ایزدی(۱۳۸۶)؛ تابع تقاضای پول ایران را برای دورۀ زمانی ۸۴-۱۳۵۰ به روش ARDL تخمین میزند. آنها رفتار متغیرهای تأثیرگذار بر تقاضای پول ایران را در کوتاهمدت و بلندمدت بررسی کردهاند. نتایج تخمین نشان میدهد که ضریب تولید ناخالص داخلی اثر مثبت و معنیداری بر تقاضای پول دارد. همچنین متغیرهای نرخ ارز بازار آزاد و نرخ تورم دارای اثر منفی بر تقاضای پول هستند. اما پایین بودن مقادیر ضرایب نشان دهنده بی کشش بودن تابع تقاضای پول نسبت به سطح قیمتها و عکس العمل ناچیز آنست. ضریب متغیر نرخ تورم در تابع تقاضای پول در ایران معنیدار است. از دلائل این مساله آنها به عدم وجود جایگزین های مالی مناسب برای پول و ضعف سیستم پولی در ایران اشاره میکنند. یعنی در ایران بدلیل فقدان بازارهای مالی توسعه یافته و ثابت بودن نرخ سود علیالحساب بانکی برای مدت طولانی، نرخ تورم را میتوان بعنوان جانشینی مناسب برای هزینه فرصت نگهداری پول در نظر گرفت. در این مطالعه کشش تقاضا برای پول واقعی نسبت به درآمد واقعی(۱٫۷۷۹) بیش از واحد است و نشان دهنده لوکس بودن پول نزد مردم است. ضریب نرخ تورم (۰٫۱۷۹-) و نرخ ارز بازار ازاد (۰٫۲۷۹-) میباشد. ضریب متغیرهای مجازی برای انقلاب و جنگ نیز نشان دهنده افزایش تقاضا برای پول به دلیل افزایش ریسک و نا اطمینانی است. آنها همچنین نشان میدهند که رابطه بین متغیرها در بلندمدت دارای ثبات ساختاری و ضریب تصحیح خطای ۵۰ درصد میباشد.
زارع پور (۱۳۸۴)؛ در پایان نامه خود به ارائه یک تعریف صحیح از پول و تقاضا برای آن در قالب اندیشه های اقتصاددانان پولی و تئوریها و مکاتب پولی و تئوری ها و مکاتب اقتصادی پرداخته است. وی با معرفی روشهای تجمیع پولی، تقاضای پول خود را که مبتنی بر رویکردهای اقتصاد خرد به تقاضای پول میباشد با بهره گرفتن از شاخص دیویژیا تخمین زده و به مقایسه بین جمع ساده پول و تجمیع پول با بهره گرفتن از شاخص دیویژیا پرداخته است. نتایج تحقیق وی حاکی از این نکته است که تابع تقاضای پول با تعریف جمع ساده بی ثبات است و این در حالی است که همان تابع با تعریف دیویژیا با ثبات است.
۲-۲-۲- تحقیقات خارجی
آپرجیس[۴۳]و دیگران (۱۹۹۹)؛ در مقاله خود به تخمین بلندمدت تقاضای پول در یونان از طریق آزمون همجمعی طی سالهای ۱۹۷۸-۱۹۹۵پرداخته است. تابع تقاضای پول که وی به کار برده است برگرفته از تکنولوژی زمان – خرید مک کالوم میباشد که رویکرد مناسبی است هنگامی که دلیل نگهداری پول، انگیزه مینیمم کردن هزینه مبادلات است. پس از حل مدل از طریق قیود درجه اول آن، فرم تحلیلی تابع تقاضای پول بدست آمده است. وجود بردار همجمعی واحد بیانگر ارتباط بلندمدت تقاضای پول با سطح درآمد و نرخ بهره میباشد. بنابراین به نظر میرسد تقاضای پول متاثر از درآمد است، همانطورکه متاثر از نرخ بهره در کوتاهمدت است.
داهالان و دیگران (۲۰۰۵)؛ با محاسبه دیویژیا و جمع ساده پولی در مالزی، دریافتند که برخلاف جمع ساده، دیویژیا M1 و M2 تفاوت قابل توجهی در سطح و نرخ رشد نشان میدهد. آنها همچنین به مقایسه تقاضای پول با تعریف شاخص دیویژیا و با تعریف جمع ساده پرداختند. با بهره گرفتن از مدل تصحیح خطا پویاییهای کوتاهمدت را بین تجمیع های پولی و عوامل تعیینکننده تقاضای پول از جمله تورم، نرخ بهره داخلی و خارجی، ثروت مالی و درآمد آزمون کردند. نتایج حاکی از آن بود که دیویژیا M2 مناسبترین تجمیع پولی از بین ۴ گزینه میباشد که باید توسط سیاستگذاران اقتصادی اتخاذ گردد.
۲-۲-۳- جمع بندی
پیروان مکتب پولگرایی از این دیدگاه دفاع میکنند که تابع تقاضای پول بهتر از تابع مصرف یا سرمایهگذاری تعیین میشود. از این رو سیاست پولی بر سیاست مالی مرجح است، در پی چنین دیدگاهی مطالعات فراوانی ثبات تقاضای پول را مورد بررسی قرار داده اند. مطالعه گلدفلد (۱۹۷۶) برای اولین بار نشان داد که تابع تقاضای پول در ایالات متحده بی ثبات است. بعد از این مطالعه تلاشهای بسیاری برای یافتن تابع تقاضای پول با ثبات و تعیین علل بی ثباتی تقاضای پول صورت گرفت.
در ایران نیز مطالعاتی در این زمینه صورت گرفته است که نتایج این مطالعات را میتوان به صورت زیر خلاصه کرد:
نرخ تورم سنجش بهتری برای هزینه فرصت نگهداری پول است.
تولید ناخالص داخلی جانشین مناسبی برای متغیر مقیاس میباشد.
نرخ ارز برای نشان دادن جانشینی پولی در مدل تقاضای پول وارد میشود.
متغیرهای موجود در مدل غالباً جمعی از مرتبه یک میباشند.
وجود بردار همجمعی به عنوان ثبات در ضرایب تفسیر شده است.
البته با توجه به پیشرفتهای صورت گرفته در زمینه اقتصاد سنجی، محققان دریافتهاند که وجود بردارهای همجمعی دلالت بر ثبات مدل ندارد. پس اقتصاددانان به این نتیجه رسیده اند که لازم است در بررسی ثبات تابع تقاضای پول، حرکتهای کوتاه مدت را نیز وارد کرد.
فصل سوم
تصریح مدل نظری و برآورد الگوی تجربی تقاضای پول
۳-۱- تصریح مدل نظری
جاد و اسکادینگ[۴۴] (۱۹۸۲) در مطالعهای تحت عنوان «جستجو برای یک تابع تقاضای پول باثبات: مطالعۀ موردی پس از ۱۹۷۳» جنبههایی از بی ثباتی تقاضای پول را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند. آنها بیان میکنند که تابع تقاضای پول باید خصوصیاتی را داشته باشد تا پول بطور قابل پیش بینی بر اقتصاد اثر بگذارد و کنترل عرضه پول توسط بانک مرکزی ابزاری سودمند در جهت سیاست گذاری محسوب شود.
خصوصیات تابع تقاضای پول را میتوان در سه دسته تقسیم بندی کرد:[۴۵]
- تابع تقاضای پول باید از نظر آماری قابل پیش بینی باشد و معیارهای خوبی برازش، ثبات و قدرت پیش بینی خارج از نمونه را تا حد امکان برآورد کند.
- تابع باید شکلی ساده و متغیرهای توضیحی محدودی داشته باشد.
- متغیرهایی که در تابع وارد میشوند، باید رابطه معنی داری میان بخش پولی و فعالیتهای حقیقی اقتصاد را نشان دهند.
البته تفاوت در تئوریهای تقاضای پول را میتوان به سه دسته تقسیم کرد. اول: انتخاب تعریف مناسب برای پول. زیرا در جهان واقعیت تمایز دقیقی میان پول و دیگر دارایی ها وجود ندارد و از میان طیف وسیعی از دارایی ها برخی به پول شبیه تر هستند، دوم: سنجش معاملات به عنوان متغیر مقیاس، سوم: سنجش هزینه فرصت نگهداری پول.
بنابراین انتخاب تعریف پول، متغیر مقیاس و هزینه فرصت مناسب برای نگهداری پول مقدمه ای برای فعالیتهای تجربی است.
۳-۱-۱- شرحی بر متغیرها
در فصل قبل نتیجه گرفتیم که در تمامی مدلهای تقاضای پول، حجم مانده های واقعی پولی با هزینه فرصت نگهداری پول و درآمد حقیقی رابطه دارند. اما تفاوت در این تئوریها از انتخاب متغیر مقیاس و هزینه فرصت مناسب برای نگهداری پول ناشی میشود. در این قسمت سعی خواهیم کرد که با توجه به تجربیات کشورهای مختلف (کشورهای توسعه یافته و کمتر توسعه یافته) و شرایط اقتصاد ایران متغیرهای مناسب تابع تقاضای پول را برای ایران شناسایی کنیم.
اولین موضوع در تخمین تابع تقاضای پول، انتخاب متغیر پول است. علیرغم تعاریف مختلفی که از پول ارائه شده است، هیچ تعریف مشخص و قابل ابهامی در مورد متغیر وابسته یعنی تقاضای واقعی پول که مورد قبول همه باشد وجود ندارد. در مطالعات تجربی عموماً از دو تعریف محدود (M1) و گسترده (M2) بعنوان متغیر وابسته استفاده شده است.
پول محدود (M1) شامل داراییهایی اند که در هر معامله در دسترس و انتقال پذیرند و نقش پول به عنوان وسیله مبادله را ایفاء می کنند. در ایران تقاضای پول مبتنی بر تئوری معاملاتی، تعریف محدود پول را که شامل اسکناس و سپرده های دیداری است، شامل میشود. حجم پول (M1) شامل اقلام اسکناس و مسکوک و سپردههای دیداری میباشد. همچنین (M2) (نقدینگی) شامل (M1) به علاوهی سپردههای پسانداز قرض الحسنه (SVD) و سپردههای کوتاهمدت و سپردههای بلندمدت است.
مطالعات درباره کشورهای در حال توسعه، نشان می دهد که تابع تقاضای پول با (M1) رفتار بهتری نسبت به (M2) از خود نشان می دهد. آنها معتقدند که اولاً (M2) در معرض اثرات کامل نرخ بهره قرار دارد و ثانیاً معمولاً این کشورها دارای سیستم بانکی ضعیف و بخش مالی توسعه نیافته هستند که به مرور زمان هرچه سیستم بانکی و بازارهای مالی این کشورها پیشرفت کند، استفاده از پول محدود به سمت پول وسیع سوق داده میشود. مطالعات دیگر، هر دو مفهوم پول را برای کشورهای درحال توسعه مناسب میدانند.
دومین متغیر در تابع تقاضای پول متغیر مقیاس است. همانطورکه در مدل مشاهده گردید، متغیر مقیاس، متغیر درآمد به جای متغیر مصرف معرفی گردیده است. چراکه در حالت تسویه کامل بازارها درآمد کل با مصرف کل برابر است. متغیر درآمدی میتواند ثروت، درآمد جاری یا درآمد دائمیباشد. اما به دلیل فقدان آمارهای ثروت یا درآمد دائمی معمولاً از تولید ناخالص داخلی استفاده میشود.
در مورد اینکه برای دستیابی به یک تابع تقاضای پول بهتر است از متغیرهای درآمد جاری، درآمد دائمی یا ثروت استفاده شود تا بتوان در سیاست گذاری موفقیت بیشتری حاصل نمود، مطالعات گسترده ای صورت گرفته است. سطح درآمد به عنوان جانشینی برای حجم مطالعات در اقتصاد در نظر گرفته میشود و در آزمونهای تجربی نظریههای معاملاتی تقاضا برای پول نقش مهمی را ایفا میکند. از نظر تئوریک انتظار میرود که ضریب متغیر مقیاس در مدل علامت مثبت داشته باشد.
ثروت میتواند به عنوان متغیر مقیاس وارد تابع تقاضای پول شود، اما اندازه گیری آن بسیار مشکل است. در ادبیات تقاضای پول میتوان مشاهده کرد که بکارگیری ثروت نتایج بهتری نسبت به درآمد دائمی و درآمد دائمی نتایج بهتری نسبت به درآمد جاری در پی خواهد داشت. در کشورهای در حال توسعه بدلیل شرایط حاکم بر اقتصاد آنها و اینکه آمارهای ثروت وجود ندارد، از ارقام دیگری همچون تولید ناخالص داخلی به عنوان متغیر مقیاس استفاده میشود. برای نمونه میتوان به مطالعاتی که در ایران انجام شده است اشاره کرد. با توجه به شرایط کشور از نظر دسترسی به آمارهای دقیق و همچنین مطالعه گذشته، در اینجا نیز از تولید ناخالص داخلی جانشینی برای حجم معاملات استفاده میشود.
ذکر این نکته لازم است که در وضعیت تعادل، درآمد جاری و درآمد دائمی تفاوتی با یکدیگر ندارند. چرا که درآمد دائمی ارزش یکنواخت درآمد جاری است.[۴۶] استفاده از تکنیک همجمعی که با فرض ضمنی تعادل در بازار پول انجام میشود به ما امکان میدهد تا بدون نگرانی از انتخاب درآمد جاری به مطالعه خود ادامه دهیم.
تا قبل از کینز کمتر سخنی از نرخ بهره و هزینههای نگهداری پول به میان میآمد. با مطرح شدن رجحان نقدینگی توسط کینز، نرخ بهره با علامت انتظاری منفی وارد تابع تقاضای پول شد.
فریدمن بحث میکند که یک واحد پول به دلیل خود پول درخواست نمیشود، بلکه برای قدرت خرید آن تقاضا میشود، بطوریکه آن یک کالا برحسب ارزش واقعی آن است نه اسمی. این قدرت خرید پول با نرخ تورم کاهش مییابد لذا نرخ تورم هزینه نگهداری مقادیر پولی است. از آنجاییکه هر واحد پول خدمات میدهد، مانند یک کالای مصرفی است و تقاضا برای آن متأثر از قیمت کالاهای مصرفی است. و از آنجاییکه آن یک ذخیره ارزش نیز میباشد لذا تقاضا برای آن به بازده دیگر داراییها نیز بستگی دارد.[۴۷]
رابطه بین نرخ ارز و تقاضا برای پول نخستین بار توسط ماندل ارائه شد. علامت و چگونگی اثرگذاری نرخ ارز بر تقاضای پول دقیقا مشخص نیست. از یکسو بحث میشود که افزایش نرخ ارز سبب افزایش ارزش داراییهای خارجی و داراییهای واقعی و مالی نگهداری شده توسط ساکنان داخلی میشود. و از جانب دیگر سبب افزایش پایه پولی و افزایش تقاضای پول شده که در ادبیات اقتصادی به «اثر ثروت» معروف است. از سوی دیگر برخی از اقتصاددانان معتقدند که اگر انتظار کاهش ارزش پول ملی وجود داشته باشد مردم که انتظار کاهش ارزش آن را در آینده دارند اقدام به جانشینی ارزهای خارجی به جای پول داخلی میکنند. این پدیده که به «اثر جانشینی» در ادبیات اقتصادی شهرت دارد رابطه معکوس بین نرخ ارز و تقاضای پول را نشان میدهد. [۴۸]
پس علامت نرخ ارز میتواند منفی یا مثبت باشد. چون در اقتصاد ایران نرخ سلف ارز وجود ندارد و تغییرات نرخ رسمی ارز کند است، تقاضا برای پول داخلی و خارجی بیشتر تحت تأثیر نرخ بازار موازی ارز قرار می گیرد. (سامتی و یزدانی، ۱۳۸۹) لذا در تحقیق حاضر برای نشان دادن جانشینی پول از نرخ بازار موازی ارز استفاده میشود.
۳-۱-۲- معرفی الگوی ریاضی و فرم تابع تقاضای پول ایران
حال که متغیرهای مناسب در تابع تقاضای پول را انتخاب کردیم، لازم است شکل تبعی مناسبی را نیز برای مدل تقاضای پول در نظر بگیریم. در این راستا تابع مطلوبیت را که دارای فرم مشخصی نیست و مفروضات کمتری را نیز بر رفتار مصرف کننده قید میکند، با قید بودجه حداکثر مینمائیم و سپس تابع تقاضا از آن منتج میگردد.
مدل انتخابی این پژوهش مدل زمان- خرید مک کالوم و گودفرند میباشد که مبانی نظری آن به تفسیر در بخش قبل بیان گردیده است. مطابق با اصول مطرح شده در این مدل با بهره گرفتن از یک تابع مطلوبیت عمومی که مصرف و زمان خرید را اندازه میگیرد، و قید بودجه، با حداکثر کردن مطلوبیت، رابطه تقاضای پول جهت برآورد حاصل میآید.
با در نظرگرفتن یک خانوار فرضی، تابع مطلوبیت به این صورت خواهد بود:
(۱)
که ct برابر مصرف خانوار و lt برابر اوقات فراغت خانوار میباشد. و میباشد. از آنجائیکه زمان خرید تابعی از m و C میباشد لذا تابع اوقات فراغت اینگونه خواهد بود:
(۲)
جهت ارائه راه حلی برای مقادیر تقاضای پول باید فرم تابعی ریاضی برای مطلوبیت معرفی گردد. مشابه کار آپرجیس فرم تابعی خاص تابع مطلوبیت به صورت زیر خواهد بود که در آن صورت فرم تابعی اوقات فراغت نیز به همان صورت تعبیه شده است. که در آن ۰<a<1 و ۰<b<1:
(۳)
(۴)
در اینصورت تابع مطلوبیت از ترکیب دو تابع فوق اینگونه حاصل میآید:
تابع مطلوبیت فوق نشان از پویا بودن[۴۹] مدل موردنظر میباشد. که خانوار فرضی ما مطلوبیت خود را نسبت به ۲ قید زیر حداکثر می نماید. قید اول عبارتست از:
(۵)
قید دوم: همان قیدی است که مک کالوم در کار خود ارائه داده است. تنها با این تفاوت که جهت ساده سازی مدل در این مرحله به جای تابع تولید نئوکلاسیکی ƒ(kt-1) و پرداختهای انتقالی دولت υt، از درآمد کل مصرفکننده (Y) استفاده شده است. نکته که ذکر در آن ملزوم می نماید واقعی بودن قید به کار رفته در مدل مک کالوم است. محقق نیز کار وی را مبنای تحلیل این تحقیق قرار داده است.
(۶)
نکتهی دومی که ذکر آن نیز ضروری است، عدم وجود جانشینهای پول در مدل میباشد. چراکه این رویکرد نگاه معاملاتی بر تقاضای پول داشته است نه بر ذخیره ارزش بودن پول. و از آنجائیکه بحث جانشینهای پول زمانی مطرح میگردد که پول وظیفه ذخیره ارزش بودن خود را در اقتصاد کشور داشته باشد، و با درنظرگرفتن اقتصاد ایران که پول تنها نقش وسیله مبادله بودن را دارد، لذا از ورود جانشینهای پول به مدل پرهیز می نمائیم.
حل مدل:
حل مدل به صورت پویا و در طول زمان t می باشد. جهت حل مدل سیستم لاگرانژ را تعیین می نمائیم:
(۶)
قیود درجه اول نسبت به c، m، b و γ عبارت خواهند بود از:
۱) (۷)
۲) (۸)
۳) (۹)
۴) (۱۰)
از معادله (۹) بدست میآید:
(۹a)
از جانشینی (۹a) در (۸) داریم:
(۸a)
با جانشینی در (۷) و (۸) داریم:
مشتق جزئی تابع مطلوبیت با ترکیب روابط (۱) و (۲) عبارتست از:
با جانشینی دو معادله فوق در (۸a) و همچنین (۷) داریم:
(۱۱)
با لگاریتم گیری داریم:
(۱۲)
در رابطه حاصل آمده با دو متغیر مجهول مصرف و پول مواجهیم. در این رابطه باید فرض نمود افراد جامعه مشابه یکدیگر بوده و لذا تابع تقاضای پول بدست آمده، تابع تقاضای پول جامعه مصرف کننده خواهد بود. از طرفی به گفته مک کالوم اگر حالت تسویه کامل بازارها را در نظر بگیریم، در این صورت مصرف کل با درآمد کل برابر است. در نتیجه با یک مجهول روبرو هستیم و آن تقاضای پول میباشد. به این ترتیب میتوان تقاضای پول را تابعی از متغیرهای دیگر معرفی نمود.
(۱۳)
این تابع به صورت خطی لگاریتمی میباشد، که تمام متغیرها در آن به صورت لگاریتمی وارد شدهاند. چراکه اغلب، توابع تقاضا به صورت لگاریتمی برآورد میشوند که از مزیت های آن بدست آوردن کشش تقاضای پول نسبت به متغیرها میباشد.
در این روابط متغیر کنترل نیز جهت تدقیق ضرایب وارد شده است. که محقق در این تحقیق نرخ ارز را به عنوان متغیر کنترل وارد مدل میکند.
(۱۴)
(۱۵)
که در آن متغیرها بدین صورت تعریف میگردند:
لگاریتم تقاضای پول واقعی با تعریف محدود پول،
لگاریتم تقاضای پول واقعی با تعریف وسیع پول،
لگاریتم تولید ناخالص داخلی به قیمت ثابت سال ۱۳۷۶،
لگاریتم نرخ ارز.
لگاریتم نرخ سود علیالحساب بلندمدت بانکی
نرخ ارز به عنوان متغیر کنترل وارد شده که تأثیر آن بر مدل روشن گردد. لذا برای مقایسه یکبار برآورد الگوها با وجود نرخ ارز و یکبار نیز بدون نرخ ارز صورت می گیرد.
برای برآورد مدل و آزمون فرضیههای تحقیق از داده های موجود در مورد این متغیرها (۸۷-۱۳۵۷) استفاده خواهد شد. ضمنا داده ها به صورت سالانه و از بانک مرکزی ایران جمع آوری گردیده است.
۳-۲- تابع تجری تقاضای پول
۳-۲-۱- نگاهی به ادبیات سری زمانی
اغلب مطالعات صورت پذیرفته در تقاضای پول، روشی که پسران و شین (۱۹۹۵) و پسران و دیگران (۲۰۰۱) با عنوان رویکرد وقفه های توزیعی خود رگرسیونی (ARDL) معرفی کردهاند، را به عنوان یک ابزار موفق در تشخیص و تخمین تابع تقاضای پول قلمداد میکنند. این چارچوب به طور همزمان رابطه تعادلی بلندمدت پول و متغیرهای مؤثر بر آن و نوسانات کوتاهمدت آنها را مورد بررسی قرار میدهد.
این رویکرد از محاسن ویژهای نسبت به روشهای دیگر برخوردار است، اول اینکه این رویکرد بین متغیرهای وابسته و توضیحی تفاوت قائل میشود و مشکل درونزایی را حل میکند. دوم این که اجزاء بلندمدت و کوتاهمدت را به طور همزمان تخمین می زند و مشکلات مربوط به متغیرهای از قلم افتاده و خود همبستگی را برطرف میکند. سوم این که صرف نظر از درجه همگرایی تخمین زنها، سعی در تشخیص و تخمین مدل دارد و نگرانی قبل از تحلیل استاندارد همگرایی یکسان درباره یکسان بودن درجه همگرایی متغیرها را برطرف می کند و دیگر نیازی به آزمون ریشه واحد نیست.[۵۰] در همین راستا تحقیق حاضر با بهره گرفتن از روش همگرایی یکسان و تصحیح خطا، تابع تقاضای پول را مورد بررسی قرار میدهد.
با این وجود روشهای نوین اقتصادسنجی ایجاب میکند، پیش از برآورد ضرایب رفتاری الگو با بهره گرفتن از آمارهای سری زمانی، ابتدا متغیرها از نظر پایایی مورد آزمون قرار گیرد. لذا، بدین منظور از آزمون دیکی – فولر تعمیم یافته جهت تعیین مرتبه جمعی هر یک از متغیر های الگو استفاده خواهد شد. این نکته را باید درنظر داشت که اهمیت پایایی و مرتبه جمعی متغیرهای سری زمانی از نظر روش برآورد ضرایب معاملات در آن است که وقتی تمامی متغیرهای مربوط به یک معادلۀ رفتاری دارای ریشه واحد باشد، در صورتی میتوانند از نظر اقتصادی یک رابطه بلندمدت را تشکیل دهد که همجمع باشند.
پس از برآورد ضرایب معادلات به روش ARDL آزمون وجود رابطه همجمعی بلندمدت بین متغیرها (آزمون بنرجی) انجام شده است. با توجه به این که معادلات به روش ARDL برآورد شده، لذا الگو شامل سه دسته معادلات پویای الگو، معادلات تعادلی بلندمدت و الگوی تصحیح خطا (ECM) خواهد بود.
آزمون ثبات تابع تقاضای پول معمولاً به آزمون سازگاری تقریبی ضرایب رگرسیون در طول زمان مربوط میشود. روشهای متعددی برای آزمون ثبات ضرایب تخمینی تابع تقاضای پول وجود دارد که عبارتند از: روش گلدفلد (۱۹۷۳)، آزمون چاو (۱۹۶۰)، آزمون گوپتا (۱۹۷۸)، روش فارلی و هینچ (۱۹۷۰) و آزمونهای خلاصه انباشته اجزاء باقیمانده عطفی، CUSUM و خلاصه انباشته مربع اجزاء باقیمانده عطفی، CUSUMSQ.
در این تحقیق از آزمون ثبات معرفی شده توسط بروان، دوربین و ایوانز (۱۹۷۵) استفاده میکنیم، که مبتنی بر اجزاء باقیمانده عطفی است. مزیت این آزمون نسبت به دیگر آزمونهای ثبات، عدم نیاز به تعیین قبلی زمان شکست است. در مدلهای عطفی همبستگی اجزاء اخلال در یک دوره صفر است و آزمون ثبات، مبتنی بر خلاصه انباشته و خلاصه انباشته مربع اجزاء باقیمانده عطفی، CUSUM، اجزاء باقیمانده عطفی می باشد. ویژگی مهم این آزمون این است که میتوان از آن حتی در CUSUMSQ شرایطی که نسبت به وقوع تغییر ساختاری نااطمینانی داریم استفاده کنیم. از سوی دیگر، برای داده های سری زمانی نیز کاملاً مناسب است. فرضیه صفر در این آزمون، بیان می کند که بردار ضرایب در هر دوره یکسان است و فرضیه دیگر حالات دیگر را بیان میکند.
۳-۲-۲- آزمون پایایی و تعیین مرتبه جمعی متغیرها
قبل از بررسی نتایج حاصل از برآورد معادلات الگو، مانا بودن (پایایی) متغیرهای الگو مورد آزمون قرار گرفته است. نتایج این آزمون بر طبق آزمون دیکی – فولر تعمیم یافته، در جدول (۳-۱) ارائه شده است. با توجه به کمیت آماره آزمون و مقادیر بحرانی ارائه شده در جدول ملاحظه میشود که متغیرهای الگو تماماً (۱)I هستند، به عبارتی همجمع از مرتبه اول میباشند.
جدول ۳-۱- نتایج آزمون پایایی متغیرها با بهره گرفتن از آزمون دیکی فولر تعمیم یافته
نام متغیر | آماره آزمون | کمیت بحرانی (۵درصد) | تفاضل مرتبه اول | آماره آزمون |
کمیت بحرانی (۵درصد) |
نتیجه آزمون |
LM2 | ۵۴/۱ | ۹۵/۱- | DLM2 | ۹۲/۲- | ۹۵/۱- | I(1) |
LM1 | ۰۹/۲- | ۹۵/۲- | DLM1 | ۸۱/۳- | ۹۵/۲- | I(1) |
LY | ۷۴/۱ | ۹۵/۱- | DLY | ۹۷/۲- | ۹۵/۱- | I(1) |
LR | ۹۴/۰ | ۹۵/۱- | DLR | ۰۷/۵- | ۹۵/۱- | I(1) |
LE | ۲/۰- | ۹۵/۲- | DLE | ۳۸/۵- | ۹۵/۲- | I(1) |
۳-۲-۳- برآورد الگوهای تقاضای پول
الگو را میتوان به روش OLS برآورد نمود. اما از آنجائیکه حجم نمونه کوچک است، استفاده از روش OLS به دلیل درنظر نگرفتن واکنش های پویای کوتاهمدت موجود بین متغیرها، برآورد بدون تورشی ارائه نخواهد کرد. الگوی پیشنهادی که میتواند این مشکل را مرتفع سازد، الگوی خود توضیح با وقفه های گسترده ARDL میباشد.
با اتکا به تصریح مدلی که در قبل انجام شد، به برآورد توابع بلندمدت و کوتاهمدت تقاضای پول پرداخته میشود. روابط الگو در این بخش شامل سه معادلۀ الگوی پویاییهای کوتاهمدت، رابطه تعادلی بلندمدت و الگوی تصحیح خطای معادلات (ECM) میباشد. باتوجه به حجم نسبتاً کم نمونه، ضابطه شوارتز بیزین را برای تعیین وقفه بهینه متغیرهای هر مدل ملاک عمل قرار می دهیم.
با برآورد الگوی پویای کوتاهمدت معادلات، فرضیه صفر وجود ریشه واحد و یا عدم همجمعی بین متغیرهای الگو آزمون میشود. کمیت آماره آزمون با مقادیر بحرانی ارائه شده توسط بنرجی، دولادو و مستر مقایسه میگردد.
در نتیجه اثبات وجود رابطه تعادلی بلندمدت، این رابطه برای الگوها برآورد شده و ضرایب آن مورد بررسی قرار گرفته و تفسیر میگردند. پس از آن الگوی تصحیح خطای معادلات (ECM) برآورد گردیده که نوسانات کوتاهمدت متغیرها را به مقادیر تعادلی بلندمدت تقاضای پول ارتباط میدهد.
۳-۲-۳-۱- برآوردهای مربوط به الگوی تقاضای نقدینگی (M2)
الف) الگوی پویای کوتاهمدت تقاضای نقدینگی با احتساب نرخ ارز موزون
مشاهده گردید، با بهره گرفتن از دادههای سالانه و بر اساس معیار شوارتز- بیزین تنها یک وقفه برای حجم نقدینگی و وقفه صفر برای سایر متغیرهای الگوی تقاضای پول ایران انتخاب شده است. حال باید باتوجه به پویاییهای کوتاهمدت همانطورکه در قبل بیان گردید، وجود رابطه بلندمدت مورد آزمون قرار گیرد.
در این آزمون چنانچه مجموع ضرایب متغیرهای با وقفه متغیر وابسته کوچکتر از یک باشد، نتیجه میگردد رابطه تعادلی بلندمدت بین متغیرهای الگوی تقاضای پول وجود دارد. لذا کوچکتر از یک بودن ضریب با وقفه متغیر وابسته ( مورد آزمون قرار میگیرد. بنابراین برای آزمون همگرایی لازم است آزمون فرضیههای زیر انجام شود:
H0 :
H1 :
مقدار آماره مورد نیاز برای انجام آزمون فوق به صورت زیر محاسبه میگردد:
SEΦi: انحراف معیار متغیر iام میباشد. بعد از محاسبه کمیت آماره آزمون باید آن را با مقادیر بحرانی ارائه شده توسط بنرجی، دولادو و مستر مقایسه نمود. چنانچه مقدار آماره به دست آمده بزرگتر از مقدار بحرانی باشد فرضیه H0، یعنی عدم وجود همگرایی رد شده و وجود رابطه تعادلی بلندمدت میان متغیرهای الگو تأیید میگردد. نتایج برآورد الگوی کوتاه مدت تقاضای نقدینگی در جدول (۳-۲) نشان داده شده است.
جدول ۳-۲- نتایج برآورد الگوی کوتاه مدت ARDL(1,0,0,0) تقاضای نقدینگی با درنظرگرفتن نرخ ارز موزون
نام متغیر | ضریب | انحراف معیار | آماره t | prob |
LM2(-1) | ۵۵/۰ | ۰۹۹/۰ | ۵۴/۵ | ۰۰/۰ |
LY | ۸۵/۰ | ۱۷/۰ | ۸۸/۴ | ۰۰/۰ |
LR | ۲۹/۰- | ۱/۰ | ۹/۲- | ۰۰/۰ |
LE | ۰۱/۰- | ۰۲۵/۰ | ۴۱/۰ | ۶۸/۰ |
C | ۴۴/۴- | ۲۷/۱ | ۴۸/۳- | ۰۰/۰ |
تفسیر الگوی کوتاهمدت نقدینگی:
همانطورکه ضرایب الگو نشان میدهند رابطه کوتاهمدت بین تولید ناخالص داخلی و نقدینگی، مستقیم و معنیدار بوده و رابطه کوتاهمدت بین نرخ سود علیالحساب سپرده بانکی و نرخ ارز معکوس میباشد؛ با این تفسیر که نرخ ارز موزون معنیدار نمیباشد که ورود آن را به مدل قابل توجیه نمیتوان دانست. در این ارتباط با نگاهی به روند نرخ ارز موزون مشاهده می گردد این متغیر در طی سالهای مورد بررسی روند افزایشی را به همراه داشته است و هیچگونه شکست ساختاری در آن مشاهده نمیگردد. اما تنها متغیر مجازی که میتوان به مدل اضافه نمود تا متغیر نرخ ارز معنادار گردد، مجازی جنگ میباشد که ممکن است در کوتاهمدت آن را معنادار کند، اما رابطه بلندمدت به دست نمیدهد. اما بررسی این متغیر در مدل را به این دلیل ادامه میدهیم تا دریابیم اثر این متغیر به عنوان متغیری که ورود آن نقش ذخیره ارزش بودن پول را رنگ میبخشد، چیست و چگونه بر تقاضای نقدینگی اثر میگذارد.
علائم دقیقاً همان علائمی است که بر اساس مطالعات صورت گرفته در این رابطه مطرح شده و انتظار میرود. در مقایسه ضرایب با یکدیگر، تولید ناخالص داخلی بیشترین نقش توضیحدهنده را بر نقدینگی داشته بطوریکه میتوان اینگونه بیان نمود که به ازای هر یک درصد تغییر در درآمد، ۸۵ درصد نقدینگی تغییر میکند. نقدینگی سال قبل نیز اثرگذاری بالایی را بر نقدینگی جاری داشته؛ به طوریکه هریک درصد آن حدوداً ۵۵ درصد نقدینگی سال جاری را افزایش میدهد. نتیجه آزمون بنرجی عبارتست از:
آماره t محاسبه شده توسط آزمون بنرجی در مقایسه با کمیت بحرانی ارائه شده توسط بنرجی و دیگران برابر با (۳٫۳۵-) در سطح اطمینان ۹۵ درصد بزرگتر بوده، لذا فرضیه H0 را نمیتوان پذیرفت و وجود رابطه تعادلی بلندمدت میان متغیرهای الگو تأیید میشود.
ب) رابطه تعادلی بلندمدت تقاضای نقدینگی (M2) با احتساب نرخ ارز موزون
با اطمینان از وجود رابطه بلندمدت بین متغیرهای الگو، نتایج حاصل از برآورد الگوی بلندمدت مرتبط با ARDL(1,0,0,0) برای تقاضای مانده واقعی پول در جدول (۳-۳) نشان داده شده است.
جدول ۳-۳- نتایج برآورد ضرایب بلندمدت الگوی تقاضای پول به روش ARDL بر اساس معیار شوارتز بیزین با درنظرگرفتن نرخ ارز موزون
نام متغیر | ضریب | انحراف معیار | آماره t | Prob |
LY | ۸۹/۱ | ۲۵/۰ | ۵۶/۷ | ۰۰/۰ |
LR | ۶۵/۰- | ۱۷/۰ | ۷۳/۳- | ۰۰/۰ |
LE | ۰۲۳/۰- | ۰۵۷/۰ | ۴/۰- | ۶۸۶/۰ |
C | ۸۹/۹- | ۹۳/۲ | ۳۷/۳- | ۰۰۲/۰ |
تفسیر الگوی بلندمدت:
همانگونه که مشاهده گردید، متغیرهای توضیح دهنده دارای علامت مورد انتظار بودهاند و اینگونه میتوان بیان نمود که کشش تقاضای پول نسبت به نرخ سود علیالحساب بانکی منفی و کشش درآمدی تقاضای پول مثبت میباشد. همچنین نرخ ارز رابطه معکوس با تقاضای پول دارد. علاوه بر آن متغیرهای Ly و Lr در سطح اطمینان ۹۵درصد معنی دار بوده و اما متغیر Le حتی در سطح اطمینان ۹۰ درصد هم معنیدار نمیباشند. همانطورکه در تفسیر رابطه کوتاهمدت قدرت توضیح دهندگی متغیر مقیاس بالاتر بود، در رابطه بلندمدت نیز توضیح دهندگی متغیر لگاریتم تولید ناخالص داخلی بسیار بالا میباشد که به عبارتی کشش تقاضای نقدینگی نسبت به تولید ناخالص داخلی بیش از واحد و برابر ۸۹/۱ میباشد. همچنین نتایج بیانگر این مسئله هستند که لگاریتم نرخ سود علیالحساب سپرده بانکی نیز متغیری با توضیح دهندگی نسبتاً بالا میباشد؛ بدین معنا که هر یک درصد تغییر در لگاریتم نرخ سود علیالحساب سپرده بانکی، ۶۵ درصد لگاریتم نقدینگی را متأثر میسازد و به عبارتی دیگر کشش تقاضای نقدینگی نسبت به نرخ سود علیالحساب بانکی برابر ۶۵/۰ میباشد.
ج) الگوی پویای کوتاهمدت تقاضای نقدینگی بدون احتساب نرخ ارز
با بهره گرفتن از دادههای سالانه و بر اساس معیار شوارتز- بیزین تنها یک وقفه برای حجم نقدینگی و وقفه صفر برای سایر متغیرهای الگوی تقاضای پول ایران انتخاب شده است. حال باید باتوجه به پویاییهای کوتاهمدت همانطورکه در قبل بیان گردید وجود رابطه بلندمدت مورد آزمون قرار گیرد.
بعد از محاسبه کمیت آماره آزمون و مقایسه آن با مقادیر بحرانی ارائه شده توسط بنرجی، دولادو و مستر نتایج نشان میدهد، مقدار آماره به دست آمده بزرگتر از مقدار بحرانی میباشد و فرضیه H0، یعنی عدم وجود همگرایی رد شده و وجود رابطه تعادلی بلندمدت میان متغیرهای الگو تأیید میگردد.
جدول ۳-۴- نتایج برآورد الگوی کوتاه مدت ARDL(1,0,0,0) تقاضای نقدینگی بدون نرخ ارز موزون
نام متغیر | ضریب | انحراف معیار | آماره t | Prob |
LM2(-1) | ۵۵/۰ | ۰۹۷/۰ | ۶۱/۵ | ۰۰/۰ |
LY | ۸۲/۰ | ۱۵/۰ | ۳/۵ | ۰۰/۰ |
LR | ۳۱۷/۰- | ۰۷۹/۰ | ۹۸/۳- | ۰۰/۰ |
C | ۰۲/۴- | ۷۷/۰ | ۲/۵- | ۰۰/۰ |
تفسیر الگوی کوتاهمدت نقدینگی:
ضرایب الگو نشان میدهند رابطه کوتاهمدت بین تولید ناخالص داخلی و نقدینگی مستقیم و معنیدار بوده و رابطه کوتاهمدت بین نرخ سود علیالحساب سپرده بانکی نیز معکوس میباشد؛ با این تفسیر که متغیرها در سطح اطمینان ۹۵ درصد معنیدار میباشد؛ همانگونه که در مبانی نظری مطرح شده است. همچنین در مقایسه ضرایب با یکدیگر، تولید ناخالص داخلی بیشترین نقش توضیح دهنده را بر نقدینگی دارد و میتوان اینگونه بیان نمود که به ازای هر یک درصد تغییر در لگاریتم تولید ناخالص داخلی ۸۲ درصد نقدینگی تغییر میکند. ضریب لگاریتم نقدینگی سال قبل نیز با مقدار (۵۵/۰) دارای توضیح دهندگی نسبتاً خوبی در مقایسه با سایر متغیرهای مدل است. و اما کشش تقاضای نقدینگی نسبت به نرخ سود علیالحساب بانکی نیز برابر با ۳۱ درصد میباشد. نتیجه آزمون بنرجی بدین صورت است:
آماره t محاسبه شده توسط آزمون بنرجی در مقایسه با کمیت بحرانی ارائه شده توسط بنرجی و دیگران برابر با (۳٫۳۵-) در سطح اطمینان ۹۵ درصد بزرگتر بوده، لذا فرضیه H0 را نمیتوان پذیرفت و وجود رابطه تعادلی بلندمدت میان متغیرهای الگو تأیید میشود.
در مقایسه رابطه برآورد شده فوق با رابطهای که در آن نرخ ارز موزون به عنوان متغیر جانشین پول مطرح شده است، همانطور که مشاهده میگردد وجود این متغیر، تنها ضریب نرخ سود علیالحساب را به طور ناچیز متأثر می سازد؛ به طوریکه تنها ۱/۰ تغییر در برآوردهای صورت گرفته در دو رابطه کوتاه مدت وجود داشته است.
د) رابطه تعادلی بلندمدت تقاضای نقدینگی (M2) بدون احتساب نرخ ارز
با اطمینان از وجود رابطه بلندمدت بین متغیرهای الگو، نتایج حاصل از برآورد الگوی بلندمدت مرتبط با ARDL(1,0,0,0) برای تقاضای مانده واقعی پول در جدول (۳-۵) نشان داده شده است.
جدول ۳-۵- نتایج برآورد ضرایب بلندمدت الگوی تقاضای پول به روش ARDL بر اساس معیار شوارتز بیزین بدون نرخ ارز موزون
نام متغیر | ضریب | انحراف معیار | آماره t | Prob |
LY | ۸۲/۱ | ۱۴/۰ | ۵۷/۱۲ | ۰۰/۰ |
LR | ۷/۰- | ۱۲/۰ | ۸/۵- | ۰۰/۰ |
C | ۹۱/۸- | ۵۷/۱ | ۶۶/۵- | ۰۰/۰ |
تفسیر الگوی بلندمدت:
همانگونه که مشاهده گردید، متغیرهای توضیح دهنده دارای علامت مورد انتظار بودهاند و اینگونه میتوان بیان نمود که کشش تقاضای پول نسبت به نرخ سود علیالحساب بانکی منفی و کشش درآمدی تقاضای پول مثبت میباشد. علاوه بر آن متغیرهای Ly و Lr در سطح اطمینان ۹۵درصد معنیدار می باشند.
در رابطه بلندمدت نیز توضیح دهندگی متغیر لگاریتم تولید ناخالص داخلی بسیار بالا میباشد به طوریکه کشش تقاضای نقدینگی نسبت به تولید ناخالص داخلی بیش از واحد و برابر ۸۲/۱ میباشد. همچنین نتایج بیانگر این مسئله هستند که نرخ سود علیالحساب سپرده بانکی نیز متغیری با توضیح دهندگی نسبتاً بالا و برابر ۷۲/۰در جهت عکس میباشد. مقایسه رابطه بلندمدت بالا با رابطه بلندمدت قسمت (ب) که در آن نرخ ارز موزون وجود داشت بازهم نتیجهای که در کوتاه مدت وجود دارد را می توان برای بلندمدت نیز متصور بود. چراکه وجود نرخ ارز موزون قدرت توضیح دهندگی را به میزان ناچیزی از نرخ سود علیالحساب سپرده بانکی میرباید و خود بر نقدینگی به طور ناچیز اثر میگذارد.
اما این دو مقایسه این نتیجه را در بردارد که حداکثر تقاضای موجود در جامعه طی دوره مورد بررسی را تقاضای معاملاتی شکل داده و تقاضای سفتهبازی چندانی وجود ندارد.
ه) برآورد الگوی تصحیح خطای الگوی نقدینگی (ECM) بدون احتساب نرخ ارز
به منظور ارتباط میان نوسانات کوتاهمدت و تعادل بلندمدت، الگوی تصحیح خطا برآورد گردیده است. در الگوی تصحیح خطا، مقادیر تفاضلی متغیرها به همراه مقدار باوقفه اجزای اخلال رابطه تعادلی بلندمدت که جمله تصحیح خطا نامیده میشود، به همراه مقدار تفاضلی متغیر وابسته در نظر گرفته میشود. نتایج برآورد الگوی تصحیح خطای مربوط به مدل برآوردی ما در جدول (۳-۶) ارائه شده است.
جدول ۳-۶- نتایج برآورد الگوی تصحیح خطای تقاضای نقدینگی بدون نرخ ارز موزون
نام متغیر | ضریب | انحراف معیار | آماره t | Prob |
dLY | ۸۲/۰ | ۱۵۴/۰ | ۳/۵ | ۰۰/۰ |
dLR | ۳۱۷/۰- | ۰۷۹/۰ | ۹۸/۳- | ۰۰/۰ |
Dc | ۰۳/۴- | ۷۷/۰ | ۲/۵- | ۰۰/۰ |
Ecm(-1) | ۴۵/۰- | ۰۹۷/۰ | ۶۳/۴- | ۰۰/۰ |
همانطورکه میدانیم ضریب متغیر ECM، سرعت رسیدن به تعادل بلندمدت را در الگو نشان میدهد. معنیدار بودن این ضریب حاکی از این است که در حدود ۴۵ درصد انحرافات متغیر تقاضای پول واقعی از مقادیر تعادلی بلندمدت خود پس از گذشت یک دوره تعدیل میگردد. به عبارتی میتوان بیان نمود سرعت تعدیل خوب میباشد.
۳-۲-۳-۳- برآوردهای مربوط به الگوی تقاضای پول (M1)
الف) الگوی پویای کوتاهمدت تقاضای پول با احتساب نرخ ارز موزون
با بهره گرفتن از دادههای سالانه و بر اساس معیار شوارتز- بیزین برای این الگو نیز تنها یک وقفه برای حجم پول و وقفه صفر برای سایر متغیرهای الگوی تقاضای پول ایران انتخاب شده است.
حال باید باتوجه به پویاییهای کوتاهمدت همانطورکه در قبل بیان گردید وجود رابطه بلندمدت مورد آزمون قرار گیرد.
جدول ۳-۷- نتایج برآورد الگوی کوتاه مدت ARDL(1,0,0,0) تقاضای پول با درنظرگرفتن نرخ ارز موزون
نام متغیر | ضریب | انحراف معیار | آماره t | Prob |
LM1(-1) | ۳۲/۰ | ۱۵/۰ | ۰۶/۲ | ۰۵۰/۰ |
LY | ۷۲/۰ | ۱۸/۰ | ۰۷/۴ | ۰۰/۰ |
LR | ۲۸/۰- | ۱۳/۰ | ۱۹/۲- | ۰۳۸/۰ |
LE | ۰۰۹/۰- | ۰۳/۰ | ۲۸/۰- | ۷۸/۰ |
C | ۵۶/۰ | ۴۸/۱ | ۳۸/۰- | ۷/۰ |
تفسیر الگوی کوتاهمدت:
همانطورکه ضرایب الگو نشان میدهند رابطه کوتاهمدت بین تولید ناخالص داخلی و پول مستقیم و معنیدار بوده و رابطه کوتاهمدت بین نرخ سود علیالحساب سپرده بانکی و نرخ ارز معکوس میباشد؛ با این تفسیر که تولید ناخالص داخلی و نرخ سود علیالحساب بانکی در سطح اطمینان ۹۵ درصد معنیدار میباشد؛ و این دقیقاً برابر با آن چیزی است که در مبانی نظری مطرح شده است؛ اما متغیر نرخ ارز معنی دار نمی باشد. همچنین در مقایسه ضرایب با یکدیگر، تولید ناخالص داخلی بیشترین نقش توضیح دهنده را برای پول دارد و میتوان اینگونه بیان نمود که کشش درآمدی تقاضای پول برابر با ۷۲ درصد می باشد. پس از درامد، لگاریتم پول دوره قبل اثر بیشتر را بر تقاضای پول دارد و در نهایت به ازای هر یک درصد تغییر در لگاریتم نرخ سود علیالحساب بانکی تنها ۲۸ درصد لگاریتم تقاضای پول تغییر می نماید. نتیجه آزمون بنرجی بدین صورت می باشد:
آماره t محاسبه شده توسط آزمون بنرجی در مقایسه با کمیت بحرانی ارائه شده توسط بنرجی و دیگران برابر با (۵/۲-) در سطح اطمینان ۹۰ درصد بزرگتر بوده، لذا فرضیه H0 را نمیتوان پذیرفت و وجود رابطه تعادلی بلندمدت میان متغیرهای الگو تأیید میشود.
ب) رابطه تعادلی بلندمدت تقاضای پول (M1) با احتساب نرخ ارز موزون
با اطمینان از وجود رابطه بلندمدت بین متغیرهای الگو، نتایج حاصل از برآورد الگوی بلندمدت مرتبط با ARDL(1,0,0,0) برای تقاضای مانده واقعی پول در جدول (۳-۸) نشان داده شده است.
جدول ۳-۸- نتایج برآورد ضرایب بلندمدت الگوی تقاضای پول به روش ARDL بر اساس معیار شوارتز بیزین با درنظرگرفتن نرخ ارز موزون
نام متغیر | ضریب | انحراف معیار | آماره t | Prob |
LY | ۰۵/۱ | ۱۹/۰ | ۶/۵ | ۰۰/۰ |
LR | ۴۱۴/۰- | ۱۴/۰ | ۸۹/۲- | ۰۰۸/۰ |
LE | ۰۱۲/۰- | ۰۴۷/۰ | ۲۷/۰- | ۷۸/۰ |
C | ۸۳/۰- | ۲/۲ | ۳۷/۰- | ۷/۰ |
تفسیر الگوی بلندمدت:
همانگونه که مشاهده گردید، متغیرهای توضیح دهنده دارای علامت مورد انتظار بودهاند و اینگونه میتوان بیان نمود که کشش تقاضای پول نسبت به نرخ سود علیالحساب بانکی منفی و کشش درآمدی تقاضای پول مثبت میباشد. علاوه بر آن متغیرهای Ly و Lr در سطح اطمینان ۹۵درصد معنیدار می باشند، اما متغیر نرخ ارز موزون معنیدار نمیباشد.
از طرفی همانند تفسیر رابطه کوتاهمدت، قدرت توضیح دهندگی متغیر مقیاس بالاتر میباشد و به تفسیری کشش تقاضای پول نسبت به تولید ناخالص داخلی برابر با ۰۵/۱ میباشد درحالیکه کشش پول نسبت به نرخ سود علیالحساب سپرده بانکی برابر با ۴۱/۰ میباشد.
ج) الگوی پویای کوتاهمدت تقاضای پول بدون احتساب نرخ ارز
همانطورکه مشاهده میگردد، با بهره گرفتن از دادههای سالانه و بر اساس معیار شوارتز- بیزین برای این الگو نیز تنها یک وقفه برای حجم پول و وقفه صفر برای سایر متغیرهای الگوی تقاضای پول ایران انتخاب شده است. حال باید باتوجه به پویاییهای کوتاهمدت همانطورکه در قبل بیان گردید وجود رابطه بلندمدت مورد آزمون قرار گیرد.
جدول ۳-۹- نتایج برآورد الگوی کوتاه مدت ARDL(1,0,0,0) تقاضای پول بدون نرخ ارز موزون
نام متغیر | ضریب | انحراف معیار | آماره t | Prob |
LM1(-1) | ۳۱/۰ | ۱۵/۰ | ۰۹/۲ | ۰۴۶/۰ |
LY | ۷/۰ | ۱۶/۰ | ۴/۴ | ۰۰/۰ |
LR | ۳/۰- | ۰۹۵/۰ | ۲۵/۳- | ۰۰۳/۰ |
C | ۲۱/۰- | ۷۳/۰ | ۲۹۶/۰- | ۷۶۹/۰ |
تفسیر الگوی کوتاهمدت:
ضرایب الگو نشان میدهند رابطه کوتاهمدت بین تولید ناخالص داخلی و پول مستقیم و معنیدار بوده و رابطه کوتاهمدت بین نرخ سود علیالحساب سپرده بانکی معکوس میباشد و هر دو متغیرهای لگاریتم تولید ناخالص داخلی و لگاریتم نرخ سود علیالحساب بانکی در سطح اطمینان ۹۵ درصد معنیدار میباشد؛ و این دقیقاً برابر با آن چیزی است که در مبانی نظری مطرح شده است. همچنین در مقایسه ضرایب با یکدیگر، تولید ناخالص داخلی بیشترین نقش توضیح دهنده را برای پول دارد و میتوان اینگونه بیان نمود که به ازای هر یک درصد تغییر در لگاریتم تولید ناخالص داخلی ۷۰ درصد لگاریتم تقاضای پول تغییر میکند. به عبارتی دیگر کشش درآمدی تقاضای پول در کوتاه مدت برابر با ۷/۰ میباشد. از طرفی به ازای هر یک درصد تغییر در نرخ سود علیالحساب بانکی، ۳۰ درصد تقاضای پول را تحت تأثیر قرار میدهد. آماره آزمون بنرجی به صورت زیر محاسبه شده است:
آماره t محاسبه شده توسط آزمون بنرجی در مقایسه با کمیت بحرانی ارائه شده توسط بنرجی و دیگران برابر با (۵/۲-) در سطح اطمینان ۹۰ درصد بزرگتر بوده، لذا فرضیه H0 را نمیتوان پذیرفت و وجود رابطه تعادلی بلندمدت میان متغیرهای الگو تأیید میشود.
د) رابطه تعادلی بلندمدت تقاضای پول (M1)
با اطمینان از وجود رابطه بلندمدت بین متغیرهای الگو، نتایج حاصل از برآورد الگوی بلندمدت مرتبط با ARDL(1,0,0,0) برای تقاضای مانده واقعی پول در جدول (۶-۳) نشان داده شده است.
جدول ۳-۱۰- نتایج برآورد ضرایب بلندمدت الگوی تقاضای پول به روش ARDL بر اساس معیار شوارتز بیزین بدون نرخ ارز موزون
نام متغیر | ضریب | انحراف معیار | آماره t | Prob |
LY | ۰۰۹/۱ | ۰۹۷/۰ | ۳/۱۰ | ۰۰/۰ |
LR | ۴۴/۰- | ۰۹/۰ | ۷/۴- | ۰۰/۰ |
C | ۳/۰- | ۰۴/۱ | ۲۹۵/۰- | ۷/۰ |
تفسیر الگوی بلندمدت:
همانگونه که مشاهده گردید، متغیرهای توضیح دهنده دارای علامت مورد انتظار بودهاند و اینگونه میتوان بیان نمود که کشش تقاضای پول نسبت به نرخ سود علیالحساب سپرده بانکی منفی و کشش درآمدی تقاضای پول مثبت میباشد. علاوه بر آن متغیرهای Ly و Lr در سطح اطمینان ۹۵درصد معنیدار می باشند.
از طرفی همانند تفسیر رابطه کوتاهمدت، قدرت توضیح دهندگی متغیر مقیاس بالاتر میباشد و به تفسیری کشش تقاضای پول نسبت به تولید ناخالص داخلی تقریباً برابر واحد و برابر با ۰۰۹/۱ میباشد. درحالیکه کشش پول نسبت به نرخ سود علیالحساب سپرده بانکی برابر با ۴۵/۰ میباشد. در ارتباط با عدم معنیداری متغیر نرخ ارز موزون و تأثیر آن بر مدل عیناً مشابه حالت نقدینگی میباشد.
ه) برآورد الگوی تصحیح خطای تقاضای پول (ECM)
نتایج برآورد الگوی تصحیح خطای مربوط به مدل برآوردی ما در جدول (۳-۱۱) ارائه شده است.
جدول ۳-۱۱- نتایج برآورد الگوی تصحیح خطای تقاضای پول بدون نرخ ارز موزون
نام متغیر | ضریب | انحراف معیار | آماره t | Prob |
dLY | ۷/۰ | ۱۶/۰ | ۴/۴ | ۰۰/۰ |
dLR | ۳/۰- | ۰۹۵/۰ | ۲۵/۳- | ۰۰۳/۰ |
Dc | ۲۱/۰- | ۷۳/۰ | ۲۹۶/۰- | ۷۶۹/۰ |
Ecm(-1) | ۶۹/۰- | ۱۴۶/۰ | ۷۶/۴- | ۰۰/۰ |
معنیدار بودن این ضریب متغیر ECM حاکی از این است که در حدود ۶۹ درصد انحرافات متغیر تقاضای پول واقعی از مقادیر تعادلی بلندمدت خود پس از گذشت یک دوره تعدیل میگردد. به عبارتی میتوان بیان نمود سرعت تعدیل نسبتاً بالا میباشد.
۳-۲-۴- آزمون ثبات الگوهای پولی
همانطورکه بیان گردید برای بررسی ثبات الگوهای پولی از آزمون CUSUMQ و یا CUSUM استفاده مینمائیم. این آزمون مبتنی بر یک رگرسیون بازگشتی به روش OLS می باشند. فرضیه مورد آزمون عبارت خواهد بود از:
H0: ثبات ضرایب
H1: عدم ثبات ضرایب
چنانچه آماره آزمون که همان مقدار تجمعی پسماندهای بازگشتی بین دو خط مستقیم (داخل ناحیه بین دو خط بحرانی) در سطح ۵ درصد قرار گیرد فرضیه صفر را نمیتوان رد کرد و رابطه بلندمدت پایدار خواهد بود. در رابطه با آزمون CUSUMSQ نیز مطلب همان است که گفته شد و فقط اختلاف آنها در این است که بر اساس این روش، مربع مقدار تجمعی پسماندهای بازگشتی استفاده نمیشود.
نمودارهای نشان داده شده در ذیل، به ترتیب آمارههای آزمون CUSUM و CUSUMSQ را برای هر دو متغیر نقدینگی (پول با تعریف وسیع) و پول با تعریف محدود نمایش میدهند. خطوط مستقیم بیانگر مرزهای بحرانی در سطح معنیداری پنج درصد می باشند.
آزمون ثبات تقاضای نقدینگی (M2)
مسیر حرکت آماره آزمون اول به گونه ای است که پیوسته در داخل خطوط مستقیم قرار دارند. به عبارتی نتایج این آزمون مبین این واقعیت است که فرضیه ثبات ضرایب الگوی برآوردشده در طی دوره مورد بررسی را نمیتوان رد کرد و میتوان نتیجه گرفت که تابع تقاضای پول پایدار و باثبات است. اما این نکته را نیز باید مد نظر قرار داد که در انتهای دوره به مرز ناپایداری و بیثباتی نزدیک میشود.
و اما بر اساس آزمون دوم در حدود سالهای ۷۹-۱۳۷۸ تا حدودی از مرز بیثباتی گذشته و ناپایداری را از خود نشان میدهد. اما پس از مدتی در مسیر پایداری قرار گرفته و به ثبات خود دست یافته است.
نمودار ۳-۱- مجموع تجمعی باقیمانده های تکراری (آزمون CUSUM)
نمودار ۳-۲- مجموع تجمعی مربعات باقیمانده های تکراری (آزمون CUSUMSQ)
آزمون ثبات تقاضای پول (M1)
مسیر حرکت آماره آزمون اول به گونه ای است که تابع تقاضای پول پیوسته در داخل خطوط مستقیم قرار دارند، اما در سالهای اخیر دوره مورد بررسی یعنی سالهای ۸۷-۸۵ از حالت مرز ثبات گذشته و از حالت ثبات و پایداری خارج شده است. و به عبارتی نتایج این آزمون مبین این واقعیت است که فرضیه ثبات ضرایب الگوی برآوردشده در طی دوره مورد بررسی رد شده و میتوان نتیجه گرفت که تابع تقاضای پول به سمت بیثباتی در حال حرکت است.
و اما بر اساس آزمون دوم در حدود سالهای ۷۹-۱۳۷۸ تا حدودی از مرز بیثباتی گذشته و ناپایداری را از خود نشان میدهد.
همانطورکه در نمودارهای صفحه بعد میتوان مشاهده نمود در مقایسه ثبات تقاضای پول و نقدینگی میتوان بیان نمود ثبات هر دو تقاضای پول و نقدینگی تقریبا مشابه بوده و در سالهای ۸۵ به بعد مرز بیثباتی را رد نموده و از حالت ثبات خارج شده است. اما نمودار تقاضای نقدینگی ثبات بیشتری را نسبت تابع تقاضای پول نشان میدهد.
نمودار ۳-۳- مجموع تجمعی باقیمانده های تکراری (آزمون CUSUM)
نمودار ۳-۴- مجموع تجمعی مربعات باقیمانده های تکراری (آزمون CUSUMSQ)
ادبیات موضوع بهینه پول
(مبانی نظری و پیشینه تحقیق)
فصل چهارم
۴-۱- مبانی نظری
فصل قبل را به بررسی تابع تقاضای پول در ایران پرداختیم و آن را برآورد نمودیم. از آنجائیکه هدف نهایی تحقیق مبنی بر مقایسه تقاضای پول و بهینه پول در ایران میباشد، در این فصل به دنبال بدست آوردن تابع بهینه پول یا به عبارت بهتر قاعده بهینه پول میباشیم تا از این رهگذر میزان رشد بهینه پول را بدست آوریم. در این راستا لازم است مروری بر مبانی نظری و مطالعات انجام گرفته در زمینه تعیین میزان رشد بهینه پول داشته باشیم.
از آنجائیکه عمدتاً مبانی نظری و تحقیقات صورت گرفته در راستای تعیین نرخ رشد بهینه پول در زمینه تعیین قاعده بهینه سیاست پولی میباشد. لذا ما نیز در این تحقیق روش خود رابر این مبنا قرار دادهایم.
برای نیل به این مقصود، ابتدا به بررسی رژیمهای مختلف پولی میپردازیم؛ چراکه امروزه دستیابی به ثبات قیمتها به عنوان هدف بلندمدت سیاستهای پولی مورد اتفاق نظر است. اما چگونگی دستیابی به آن هنوز مورد سوال است که این مهم در رژیمهای پولی مختلف پولی مهم میگردد.
۴-۱-۱- مقدمه ای بر سیاستهای پولی
مشکل اینست که تورم ناشی از سایر عوامل مانند مشکلات ساختاری - مثل ساختارهای معیوب بازار یا نظام بانکی یا مالی، افزایش هزینههای ناشی از افزایش نرخ ارز، عدم کارائیها، کاهش تولید و افزایش هزینههای تولید ناشی از افزایش دستمزدها و حقوق- نمی تواند با اجرای صرفاً سیاستهای پولی انقباضی برطرف گردد و مشکل افزایش مستمر قیمتها در انتقاد باقی خواهد ماند؛ و از جانب دیگر مشکلات مربوط به عدم نظارت بانکی و فساد بانکی و معوقات و توزیع نامناسب تسهیلات که همگی در جهت کاهش تولید همزمان با افزایش قدرت خرید، عمل نموده و با افزایش واسطههای توزیع، قیمتهای نهانی را افزایش می دهند، با صرف اجرای یک سیاست پولی انقباضی و جلوگیری از اجرای یک سیاست پولی انبساطی حل نخواهد شد.
اما این تحقیق باتوجه به اینکه روی حجم بهینه پول متمرکز شده است، ضمن اعتراف به اثرگذاری عوامل فوق در نتیجهبخشی سیاستهای پولی انبساطی یا انقباضی، بررسی عوامل فوق را به تحقیقات یا پایاننامههای آتی واگذار مینماید.
مبحث مربوط به چارچوبهای پولی و کلاً هدایت سیاستهای پولی تحت رژیمهای مختلف اساساً به سال ۱۹۳۶ و همزمان با مطرح شدن نظریات هنری سیمونز باز میگردد. وی با اشاره به رفتار تاسیس بنگاه قوانین کنترل و هدایت سیاست پولی داخلی را تصریح نمود. اساساً یک الگوی سیاست پولی با چند پارامتر مشخص میشود. اولین موضوع در هدایت سیاست پولی، تعیین اهداف یا هدف برای سیاستگذار پولی است. اهداف سیاستگذاری پولی به دو طبقه کلی تقسیم میشود که عبارت از اهداف نهایی و اهداف اولیه میباشد. اهداف نهایی، اهدافی هستند که با رفاه اقتصادی مربوط میشوند شامل : رشد، اشتغال، ثبات قیمتی و پایداری تراز پرداختها میباشند. اما قطعاً تمامی اهداف فوق در کوتاهمدت قابل دسترس نیستند و از آنجا که سیاستهای پولی برای سیاستگزار پولی طراحی میگردد. در رابطه با سیاستهای پولی، توافق و اجماع گستردهای مبنی بر اینکه هدف اولیه و مهمترین هدف سیاست پولی، دسترسی و حفظ ثبات پولی و در اصل ثبات قیمتی میباشد، صورت گرفته است. متغیرهای سیاستی یا ابزارهای سیاستی پارامتر بعدی یک الگوی پولی میباشد که سیاستگزار پولی سعی میکند تا با تغییرات منظم و قاعدهمند آنها، اهداف سیاستی را دنبال نماید. ابزارهای سیاستی متغیرهایی هستند که مستقیماً توسط بانک مرکزی کنترل میشوند؛ نظیر: تغییر در ترکیب داراییهای بانک مرکزی (عملیات بازار باز یا تغییر در ذخایر قانونی) یا تعدیلاتی در نرخهای بهره که توسط آنها بانک مرکزی عملیاتش را هدایت میکند (نظیر نرخ تنزیل). اما ارتباط میان اهداف نهایی و ابزارهای سیاستی هم پیچیده است و هم غیر مستقیم بنابراین، مفهوم دیگری موسوم به متغیرهای میانی مطرح میشود که باید سه ویژگی بارز داشته باشد، یعنی هم قابل کنترل هم قابل پیشبینی باشند و هم بتواند نقش پیشرو را برای سیاستگزار پولی ایفا نمایند متغیرهای میانی اغلب به اهداف میانی شناخته شده هستند.
گویتیان در تفسیر هدف میانی میگوید: “من معتقد نیستم که لفظ هدف تعبیر مناسبی برای بیان متغیرهای میانی باشد، زیرا این عبارت بیانکننده یا منعکسکننده نظریه هدف است. تنها در صورتی میتوان این دو را مترادف یکدیگر بکار برد که متغیرهای میانی دارای مشخصات مشترک با اهداف سیاستی باشند. در حالی که معمولاً نزدیک به مفهوم ابزارهای سیاستی هستند. در واقع، ارتباط آنها نشات گرفته از نقشی است که در دستیابی به اهداف نهایی سیاست پولی ایفا می نمایند. به همین منظور، مفهوم اخیر از متغیرهای میانی منجر به ظبقه بندی آنها در ابزارهای سیاستی میگردد” حرکت از تغییرات در ابزارهای پولی به سمت اهداف اولیه به واسطه متغیرهای میانی، سومین ویژگی الگوی سیاستگذاری است که به مکانیزم انتقال پولی موسوم میباشد و در عین حال مهمترین ویژگی یک الگوی سیاست پولی است. در واقع، مکانیزم انتقال پولی مرکز جدال نظریه پردازان پولی میباشد. مکانیزم انتقال پولی یک فرایند چند مرحلهای است که امکان برقراری اثرات انبساط یا انقباض پولی بر متغیرهای هدف را فراهم می آورد.
مکانیزم انتقال پولی، مستلزم انتخاب لنگر اسمی مناسب میباشد تا سیاستگذاری پولی با لنگر قرار دادن یک متغیر اسمی، از ثبات لازم برخوردار باشد.
۴-۱-۲- نقش لنگر اسمی
لنگر اسمی محدودیتی بر روی ارزش پول داخلی است و بدین جهت یک عنصر لازم در رژیمهای سیاست پولی موفق به شمار میآید. یک لنگر اسمی شرایطی را ایجاد میکند که در آن سطح قیمتها مشخص شده باشد و این امر برای ثبات قیمتها لازم است. از سوی دیگر لنگر اسمی میتواند به صورت یک محدودیت بر روی سیاست درنظر گرفته شده و به ضعف مسئله ناسازگاری زمانی کمک نماید؛ به طوری که در بلندمدت ثبات قیمتها به صورت محتملتری به دست آید. مسئله ناسازگاری زمانی چیزی است که مدام در زندگی روزمره با آن سروکار داریم و به این دلیل بروز میکند که اجرای سیاست موردنظر در هر نقطه از زمان به نتایج بلندمدت ضعیفی منتهی میشود.
مک کالوم نشان داده است که بانک مرکزی میتواند به آسانی با تشخیص این مسئله که انتظارات آیندهنگر در فرایند تعیین قیمتها و دستمزدها نقش دارند، از تعقیب یک سیاست پولی انبساطی چشم پوشی کند. با این حال ممکن است بر روی بانک مرکزی فشارهایی وجود داشته باشد که سیاست انبساطی را توسط سیاستمداران دنبال کند. در این حالت مشکل ناسازگاری باقی خواهد ماند. بنابراین اگرچه منبع ناسازگاری زمانی در میان بانکهای مرکزی نیست، لکن لنگر اسمی که فشارهای سیاسی را برای دنبال کردن سیاستهای پولی انبساطی محدود میکند، نقش مهمی در دستیابی به ثبات قیمتها بازی میکند.
هسته اصلی غالب رژیمهای پولی استفاده از یک لنگر اسمی میباشد. با تفسیر فوق از نقش لنگر اسمی پول، حال مروری کوتاه بر رژیمهای مختلف سیاست پولی خواهیم داشت.
۴-۱-۳- رژیمهای مختلف سیاست پولی
۴-۱-۳-۱- روش هدفگذاری نرخ ارز
استراتژی هدفگذاری نرخ ارز میتواند به شکل تثبیت ارزش پول داخلی نسبت به یک کالا مانند طلا باشد. اخیراً رژیمهای نرخ ارز ثابت شامل تثبیت ارزش پول داخلی نسبت به کشوری با تورم پایین است. برخی کشورها روش هدف خزنده یا میخکوب را انتخاب میکنند که در آن اگر نرخ تورم در کشور میخکوب شده نسبت به کشور لنگر بیشتر باشد، کشور میخکوب ارزش پول خود را با یک نرخ ثابت کاهش میدهد. دو نوع سیاستگزاری نرخ ارز وجود دارد که عبارتند از:
۱- هیأت پولی: در این نظام پول داخلی ۱۰۰ درصد به وسیله ارز خارجی پشتیبانی میشود و در نرخ ثابتی مبادله میگردد. در اینجا افزایش عرضه پول با افزایش ذخایر ارز خارجی همتراز میشود و بانک مرکزی قادر نخواهد بود پول چاپ کند و تورم ایجاد کند. این سیاست تعهد بانک مرکزی را برای تثبیت نرخ ارز طلب میکند و ممکن است در کاهش نرخ تورم موثر باشد.
۲- دلاریزه شدن: پذیرش پول یک کشور دیگر نظیر دلار را گویند که تعهد قویتری را نسبت به نظام هیأت پولی ایجاد میکند. در دلاریزه شدن تغییر در ارزش پول ملی ممکن نیست ولی بالعکس در هیأت پولی امکانپذیر است.
هدفگذاری نرخ ارز دارای چندین ویژگی است که عبارتند از:
اول) لنگر اسمی نرخ ارز هدف، نرخ تورم را برای کالاهای بینالمللی مبادله شده تثبیت میکند و در نتیجه به طور مستقیم در تثبیت نرخ تورم تحت کنترل مشارکت میکند.
دوم) اگر نرخ ارز هدف معتبر باشد، انتظارات تورمی کشور لنگر در ارزش پول داخلی کشور میخکوب لحاظ میشود.
سوم) هدفگذاری نرخ ارز منجر به اجتناب از مسئله ناسازگاری زمانی میشود.
چهارم) سادگی روش هدفگذاری نرخ ارز
نمونه موفقیتآمیز استفاده از این روش، دو کشور فرانسه و انگلستان به ترتیب در سالهای ۱۹۸۷ و ۱۹۹۰ میباشد که نرخ ارز خود را به مارک آلمان میخکوب کردند که نرخ تورم آنها کاهش یافت.
با وجود مزایای روش هدفگذاری نرخ ارز، این رژیم معایبی نیز دارد که از معایب آن میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
اول) نتیجه یک هدفگذاری نرخ ارز، از دست دادن استقلال سیاست پولی است. به عبارتی در این استراتژی شوکهای کشور لنگر مستقیماً به کشور هدفگذاری شده منتقل میشود.
دوم) هدفگذاری نرخ ارز علائمی را که بازار ارز خارجی برای سیاست پولی ایجاد میکند، از بین میبرد. به طور مثال، کاهش نرخ ارز بازار وقتی که نرخ ارز توسط بانک مرکزی تثبیت شده است، میتواند یک علامت هشداردهنده برای سیاست پولی انبساطی باشد و ترس از کاهش آن میتواند موجب ایجاد ناسازگاری زمانی سیاست پولی شود.
سوم) این روش موجب میگردد کشور تحت حملههای سفتهبازی پول قرار گیرد. به طور مثال، فرانسه که میخکوب کردن نرخ ارز را نسبت به مارک آلمان ادامه داد، قادر به استفاده از سیاست پولی برای پاسخ به شرایط داخلی نبود، و در نتیجه با رشد اقتصادی پایینتر و افزایش نرخ بیکاری بعد از سال ۱۹۹۲ مواجه گردید. اما انگلستان که از میخکوب کردن نرخ ارز دست کشید و هدفگذاری تورمی را پذیرفت عملکرد اقتصادی بهتری داشت.
چهارم) زیان دیگر ناشی از این نوع هدفگذاری، افزایش حجم پول در چارچوب نظارت ضعیف سیستم بانکی است که به بدتر شدن ترازنامه بانکها و افزایش احتمال وقوع بحران ارز خارجی می انجامد. اگرچه این روش ممکن است برای سرمایهگذاران خارجی ریسک کمتری را ایجاد کند و در نتیجه جریان ورودی سرمایه را تشویق کند اما ممکن است این سرمایه از طریق واسطههای مالی داخلی نظیر بانکها عرضه وام را افزایش دهد.
۴-۱-۳-۲- روش هدفگذاری پولی
در این روش سیاستگزار پولی یک هدف از پیش تعیین شده برای حجم پول، به عنوان هدف میانی، درنظر میگیرد و سپس با انتخاب ابزارهای پولی مناسب تلاش میکند تا هدف تعیین شده محقق گردد. بنابراین در این روش مقادیر اهداف نهایی چون تورم، رشد اقتصادی و یا نرخ بیکاری با هدف میانی، که همان رشد حجم پول مورد هدف است، انطباق مییابد.
مزیت هدفگذاری پولی نسبت به هدفگذاری نرخ ارز این است که بانک مرکزی برای مقابله با ملاحظات داخلی میتواند سیاستهای پولی خود را تنظیم نماید. به عبارتی در این روش بانک مرکزی میتواند برای تورم اهدافی متفاوت با دیگر کشورها انتخاب نموده و نسبت به نوسانات داخلی واکنش نشان دهد. از مزیتهای مشترک هدفگذاری پولی و هدفگذاری نرخ ارز عبارتست از: اول آنکه هدف تعیین شده برای نرخ رشد حجم پول در واقع یک لنگر اسمی است که میتواند توسط عموم قابل فهم باشد. هم چنین مانند یک هدف نرخ ارز، اطلاعات در مورد اینکه آیا بانک مرکزی در حال دستیابی به هدف خود است یا خیر، بلافاصله قابل شناسایی است. دوم آنکه این نوع هدفگذاری میتواند پاسخگویی سیاستگزاران پولی را برای حفظ تورم پایین ارتقاء داده و از افتادن آنها در دام ناسازگاری زمانی جلوگیری کند.
مزایای فوق به دو شرط اساسی بستگی دارد: شرط اول آنکه باید یک ارتباط قوی و قابل اعتماد بین متغیرهای هدف نهایی (مانند تورم) و هدف میانی (رشد حجم پول) وجود داشته باشد. دومین شرط آنست که متغیرهای پولی هدفگذاری شده باید به خوبی توسط بانک مرکزی کنترل شده باشند؛ وگرنه ممکن است حجم پول علائم واضحی را در مورد اهداف سیاستگزاران ندهد و در نتیجه مسئولیت آنان را برای پاسخگویی سختتر نماید. هدفگذاری پولی در ایالات متحده، کانادا و انگلستان در کنترل تورم موفقیت آمیز نبود. به این دلیل که هدفگذاری به طور جدی دنبال نمی شد و دیگری بیثباتی در حال رشد رابطه بین متغیرهای پولی و متغیر هدف مانند نرخ تورم. اما از طرفی موفقیت دو کشور آلمان و سوئیس در کنترل تورم با این روش دلیلی است که هدفگذاری پولی هنوز هم طرفداران قوی دارد. دلیل موفقیت در این دو کشور این بود که با وجود از دست دادن برخی اهداف، اهداف سیاست پولی به روشنی بیان می شد و هر دو بانک مرکزی آلمان و بانک ملی سوئیس در ارتباط با استراتژی سیاست پولی خود در تعامل با مردم بودند که این موجب افزایش شفافیت سیاستهای پولی و پاسخگویی بانک مرکزی بود. اما نکته کلیدی در هدفگذاری این دو کشور اینست که رژیم هدفگذاری پولی میتواند در بلندمدت مهار نماید.
۴-۱-۳-۳- روش هدفگذاری تورمی
در این روش سیاستگزار پولی یک هدف از پیش تعیین شده برای نرخ تورم، به عنوان هدف نهایی، درنظر می گیرد. و سپس با انتخاب ابزارهای پولی مناسب تلاش میکند تا هدف تورمی تعیین شده محقق گردد. بنابراین در این روش مقادیر اهداف میانی چون حجم پول با مقدار نرخ تورم مورد هدف انطباق مییابد. هدفگذاری تورمی شامل عناصر زیر است:
۱- انتشار عمومی اهداف عددی تورمی برای دوره میانمدت
۲- داشتن التزام نهادینه به ثبات قیمتها به عنوان هدف اصلی و بلندمدت سیاست پولی و تعهد نسبت به تحقق هدف تورمی.
۳- اتخاذ رهیافت اطلاعات محور، به طوری که علاوه بر متغیرهای پولی، تحولات متغیرهای دیگر نیز مورد توجه بوده و در تصمیمسازی راجع به سیاست پولی از آنها استفاده شود.
۴- افزایش شفافیت در استراتژی سیاست پولی از طریق اطلاعرسانی به عموم مردم و تمام بازارها پیرامون طرح ها و اهداف سیاستگزاران
۵- افزایش میزان مسئولیتپذیری و سطح پاسخگویی بانک مرکزی درمورد چگونگی تحقق اهداف تورمی
این عناصر گویای آن است که بانکهای مرکزی نمیتوانند با بهره گرفتن از ابزار اصلی مثل سیاست نرخ بهره در نظام های بانکداری ربوی به نحوی سازگار به اهداف چندگانه از قبیل تورم و بیکاری پایین دست یابند. همچنین در بلندمدت سیاست پولی فقط میتواند بر متغیرهای اسمی و نه واقعی تأثیر بگذارد. تورم بالا به رشد اقتصادی و توزیع عادلانه درآمد آسیب میرساند و انتظارات جامعه و اعتبار سیاستها تأثیر معناداری بر کارآمدی سیاست پولی دارد.
در چارچوب این نوع هدفگذاری دو جنبه مهم قابل توجه است. نخست آنکه افزایش پیوسته شفافیت سیاستی و ارتباطات به منزله ابزار اصلی ارائه پاسخگویی، استقلال عملیاتی بانکهای مرکزی را تقویت کرده و به تثبیت انتظارات تورمی کمک میکند. دوم آنکه بانکهای مرکزی معمولاً حالت انعطاف پذیری از هدفگذاری تورم را دنبال میکنند. این رویکرد به جای اینکه بر رسیدن به هدف تورمی در همه زمآنها متمرکز شود، بر رسیدن به هدف در میان مدت تأکید می ورزد که نوعاً افق زمانی دو یا سه ساله دارد.
در حال حاضر، ۲۶ کشور از هدفگذاری تورم استفاده میکنند که حدود نیمی از آنها از اقتصادهای نوظهور یا کم درآمد هستند. به علاوه، تعدادی از بانکهای مرکزی در اقتصادهای پیشرفته تر، شامل بانک مرکزی اروپا، فدرال رزرو آمریکا، بانک ژاپن و بانک ملی سوئیس، اجزای اصلی هدفگذاری تورم را برگزیده اند. هدفگذاری تورمی در مقایسه با دیگر رژیم ها به عنوان یک رژیم هدایت سیاست پولی، دارای چندین مزیت است. اول؛ در هدفگذاری تورمی برای موفقیت این رژیم، وجود رابطه باثبات بین پول و تورم ضروری نیست. دوم؛ مردم به راحتی این هدفگذاری را می فهمند و به این ترتیب از شفافیت بالایی برخوردار است. سوم؛ هدفگذاری تورمی به صورت عددی صریح، بانک مرکزی را در معرض پاسخگویی و مسئولیت پذیری جدی قرار میدهد.
مشخصه کلیدی استراتژی هدفگذاری تورمی این است که در عمل مسئولان بانک مرکزی به نوسانات تولید و اشتغال و اهداف تثبیت کوتاهمدت نیز توجه داشته اند. به طوری که تمام کشورهایی که هدفگذاری تورمی را انتخاب نموده اند، خواستار انتخاب یک روش تدریجی برای کاهش تورم باتوجه به کاهش اندک در تولید از طریق اهداف تورمی کوتاهمدت، در جهت حرکت تدریجی به سمت هدف بلندمدت بودهاند. ویژگی کلیدی دیگر، افزایش میزان پاسخگویی بانک مرکزی است، در واقع شفافیت و اطلاعرسانی، با افزایش مسئولیتپذیری همبستگی دارند.
هرچند این رژیم سیاستگذاری در کنترل تورم موفق بوده است، اما دارای معایبی نیز میباشد. اول آنکه تورم به سادگی توسط مسئولان مهار نمیشود. زیرا از شرایط موفقیت این روش آنست که نرخ تورم اولیه نباید خیلی بالا باشد، در غیر اینصورت استفاده از این روش با خطاهای پیشبینی بالایی روبه رو خواهد بود. مشکل عمده دیگر وجود وقفه در اثربخشی سیاست پولی است؛ زیرا نتایج تورمی با وقفه زمانی ظاهر میشوند. بنابراین هدفگذاری تورمی علائم فوری را برای مردم و بازارها در خصوص وضعیت سیاست پولی نمیدهد.
۴-۱-۳-۴- سیاست پولی همراه با یک لنگر اسمی ضمنی
در برخی کشورها هیچ یک از سیاستهای پولی به صورت صریح به کار گرفته نشدهاند، بلکه سیاست پولی با یک وقفه عمل میکند تا بر تولید اثر نموده و بدین ترتیب نرخ تورم را متأثر میسازد. بنابراین سیاستگزاری پولی باید قبل از بروز فشارهای تورمی عمل کند. اگر بانک مرکزی تا زمانی که علایم مشخصه تورم ظاهر شوند منتظر بماند، در این حالت انتظارات تورمی معمولاً در دستمزدها جای خواهد گرفت و فرایند تعیین قیمتها یک تکانه تورمی ایجاد خواهد کرد. بدین جهت به منظور جلوگیری از تورم، سیاست پولی باید از ابتدا بر اساس رفتار آیندهنگر باشد. در این روش بانک مرکزی از تعهد دوگانه استفاده میکند و تورم و نرخ رشد تولید را هم زمان به طور ضمنی هدفگذاری میکند.
۴-۱-۴- قاعده بهینه پولی
همانطورکه هالدانه اشاره کرده است؛ «قاعده پولی پیشنگر مبتنی بر پیشبینی تورم، به قاعده پولی بهینه موسوم میباشد که دارای ویژگیهای متمایزی با قاعده پولی تیلور و از نوع آن است.» قاعده بهینه در شکل ساده خود دارای یک قاعده بازخور ساده است و از این نظر قاعده بهینه پولی هالدانه به قاعده بهینه ساده پولی موسوم میباشد. سادهترین قاعده بهینه به شکل زیر است:
که پیشبینی تورم برایj دوره آینده وj دوره هدفگذاری تورم میباشد که مطابق با وقفه اثرگذاری سیاستهای پولی تعیین میشود؛r ابزار پولی (نرخ بهره) و پارامتر بازخور بوده و به این طریق دو پارامترj و پارامترهای اساسی قاعده بازخور میباشند. هالدانه قاعده فوق را به قاعده پولی بهینه ساده مبتنی بر پیشبینی تورم با هموارسازی کامل نرخ بهره معرفی مینماید که در آن تغییرات در ابزار پولی ( نرخ بهره) صرفاً متناسب با انحراف پیشبینی تورم از هدف آن توجیه تعدیل میگردد. در صورتی که قاعده هدفگذاری پیشبینی تورم مبتنی بر هموارسازی تدریجی (ناکامل) نرخ بهره باشد شکل قاعده بازخور فوق به قرار زیر خواهد بود:
که در آن r*نرخ بهره تعادلی میباشد و بنابراین، قاعده پولی فوق مبتنی بر سه پارامتر ، ، J خواهد شد هالدانه قاعده پولی فوق را نسبت به قواعد پولی پیچیدهتر ترجیح میدهد و معتقد است هرچه درک سیاست پولی برای عموم مردم آسانتر باشد، عملکرد سیاستگزار پول بهتر و اعتبار وی افزایش خواهد یافت.
قاعده پولی مطابق نظریه تیلور به شکل ساده به قرار زیر میباشد:
چنانچه ملاحظه میگردد قاعده پولی تیلور مبتنی بر رفتار جاری و گذشته متغیرها میباشد و فرایند پیشنگر اجرا نمیشود. بر این اساس، تفاوت اساسی میان دو قاعده پولی فوق وجود دارد. مزیت قاعده پولی بهینه از نوع هالدانه نسبت به قاعده پولی ساده از نوع تیلور در سه طبقه میباشد که شمولیت قاعده پولی بهینه را بیشتر میکند:
لحاظ کردن (در نظر گرفتن) وقفه اثرگذاری
لحاظ کردن بیشترین اطلاعات
لحاظ کردن ثبات تولید
مورد اول از تمایز، بر وقفه اثرگذاری در مکانیزم اثرگذاری سیاستهای پولی اشاره دارد که در تمامی متون علمی شناخته و تایید شده است و از طرفی برای طراحی سیاست پولی شناخت کامل وقفه اثرگذاری از ضروریات میباشد. در صورت عدم درنظرگرفتن وقفه اثرگذاری، سیاست پولی ممکن است منبعی برای بیثباتی سیکلی باشد و دلایل این بیثباتی به روشنی توسط فریدمن در سال ۱۹۵۹ بیان شده است. با شناسایی وقفه اثرگذاری سیاست پولی، سیاستگزاران توانایی کنترل بیشتر تورم را به طور مستقیم کسب خواهند کرد و این امر به اعتبار سیاستهای پولی خواهد افزود.
در نظرگرفتن یا شامل کردن اطلاعات بیشتر در قاعده پولی بهینه، بیان کننده این مطلب است که پیشبینی تورم در دوره j بر اساس نماگرهای تورمی در دوره های گذشته صورت میگیرد و از آنجا که سعی میگردد بیشترین اطلاعات مربوطه برای پیشبینی تورم مورد استفاده قرار گیرد، لذا پیشبینی تورم دارای سه ویژگی مشخصه میباشد. اول اینکه، قابل کنترل میباشد و برای سیاستگزار آن است که دوره کنترل وقفه هیچ شوک غیر منتظره ای رخ ندهد و به این ترتیب پیشبینی تورم معیار کنترل میباشد. دوم اینکه، قابلیت پیشبینی دارد که به دلایل قبلی صورت میگیرد؛ و نهایتاً اینکه نقش شاخص پیشرو را ایفا میکند. قابلیت کنترل پیشبینی و نماگر بودن پیشرو، سه ویژگی یک متغیر میانی معتبر برای سیاستگزار پولی میباشد و همانطورکه سونسون نیز اشاره کرده، پیشبینی شرطی تورم میتواند یک متغیر یا هدف میانی مطلوب برای سیاستگذار پولی باشد. در حالی که در قاعده پولی از نوع تیلور این ویژگی وجود ندارد.
در قاعده بهینه ساده از نوع هالدانه، هیچ مقدار صریح و روشنی برای اهداف رشد وجود ندارد و قاعده بازخور معرفی شده، (هدف تورم) به عنوان یک لنگر اسمی معرفی شده است. به نظر هالدانه پارامترهای بازخور شامل افق هدفگذاری j و پارامتر بازخور به نحوی باید تعیین شوند که درجهای از هموارسازی تثبیت تولید را تامین نمایند و لذا ضرورتی برای لحاظ کردن تولید( شکاف تولید) در قاعده پولی نیست. برای روشن شدن مطلب کافی است، به عکس العمل سیاستگزار پولی نسبت به شوک طرف تقاضا و شوک طرف عرضه توجه نمود. اگر شوک حاصل شده از نوع شوک تقاضا باشد و انتقال تقاضای کل (مثلاً به سمت بالا) صورت گیرد، ازآنجاکه هم تورم و هم رشد اقتصادی در کوتاهمدت (در مراحل اولیه اثرگذاری) تغییرات هم جهت دارند؛ لذا عکس العمل نسبت به تورم هدف تثبیت تولید را نیز تأمین خواهد کرد. اما مشکل زمانی حادث میشود که شوک وارده از نوع شوک طرف عرضه باشد. شوک طرف عرضه موجب انتقال عرضه کل شده و تغییرات متضاد در تورم و رشد اقتصادی ایجاد خواهد کرد و در کوتاهمدت معاوضه میان تورم و رشد صورت میگیرد. اما قاعده پولی به مفهوم انتخاب راه حل گوشهای در منحنی تغییرات تورم و رشد اقتصادی نیست؛ بلکه انتخاب نقطهای از رویههای منحنی مذکور میباشد و آن بستگی به طول وقفه اثرگذاری و افق هدفگذاری تورم دارد. به این ترتیب، قاعده بازخور ساده مذکور از نظر هالدانه بهینه و ساده میباشد.
اما سوال اساسی که باید پاسخ داده شود، آن است که آیا واقعاً قاعده پولی بهینه به همین سادگی و تنها با پارامترهای بازخور پیشنگر میتواند برای سیاستگذاری پولی در دنیای پیچیده و در یک اقتصاد باز با جریانات ورودی و خروجی سرمایه و شوکهای متفاوت قابل تبدیل به هم، معیار مناسبی باشد؟ آیا چسبندگیهای ناشی از عملکرد گذشته تورم مانع از عکس العمل منعطف سیاستگزار پولی نسبت به هدف تورم نخواهد شد؟ ایا واقعاٌ باید اجازه داد تا سیاستگزار پولی شکاف تولید و نوسانات نرخ ارز را در تابع عکس العمل پولی خود نادیده گیرد؟ سونسون جهت پاسخ ساده انگاری قاعده بهینه از نوع هالدانه بیان میکند که سادهسازی نباید در قاعده پولی خود باشد؛ بلکه باید سادهسازی در قاعده هدفگذاری صورت گیرد. قاعده هدفگذاری همان که در بخش قبل در رژیمهای مختلف پولی به آن اشاره شد، از شرایط مرتبه اول حداقلسازی تابع زیان بانک مرکزی به دست می آید. بنابراین، بهتر است اجازه داد تا مدل پیشنگر عرضه و تقاضای کل بر اساس قاعده هدفگذاری، قاعده بهینه پولی را حاصل نماید. بر اساس مطالعات سونسون، قاعده پولی بهینه با وارد شدن شکاف تولید و نرخ ارز واقعی و جز بازخور پسنگر در کنار قاعده پیشنگر تبدیل به قاعده بهینه کامل سیاست پولی میگردد که شکل پیچیدهتری نسبت به قاعده پولی از نوع هالدانه میباشد. پیچیدهترین قاعده بهینه کامل “که امروزه به عنوان قاعده بهینه در اغلب تحقیقات رایج است” هنگامی است که بانک مرکزی علاوه بر هدف تورم، هموارسازی تولید، هموارسازی تراز تجاری ،نرخ بهره و نرخ ارز واقعی و غیره را نیز در تابع زیان خود وارد میکند.
از این رو این پژوهش نیز سعی خواهد کرد تا با بهره گرفتن از این قاعده بهینه کامل سیاست پولی هدف تورم، هموارسازی تولید و هموارسازی تراز تجاری را برای ایران مورد بررسی و سنجش قرار دهد.[۵۱]
۴-۲- تحقیقات پیشین بهینه پول
۴-۲-۱- تحقیقات داخلی
درگاهی و شربت اوغلی (۱۳۸۹)؛ در مقالۀ خود به دنبال بررسی دو هدف عمده اقتصاد کشور، پایداری تورم و طراحی یک قاعده ی سیاست پولی با بهره گرفتن از تئوری کنترل بهینه میباشد. وی در بررسی پایداری تورم دو شاخص قیمت مصرف کننده و شاخص قیمت ضمنی تولید را در سه روش جمع ضرایب خودرگرسیونی، خودهمبستگی سریالی و روش طیف تناوبی صفر مورد بررسی قرار داده و نتایج حاکی از آن است که تورم در اقتصاد ایران پایدار است و باید اثرات کوتاهمدت و بلندمدت تورم را در اجرای سیاست پولی دخیل دانست. و لذا با توجه به نتیجه حاصله در پایداری تورم در چارچوب هدفگذاری تورم، و با درنظرگرفتن دو هدف رشد اقتصادی و کنترل تورم قاعده ی بهینه پولی را طراحی می نماید. بدین صورت که وی تابع زیان بانک مرکزی را با بهره گرفتن از دو قید تقاضای کل و منحنی فیلیپس مینیمم کرده است. نتایج نشان داده است که با افزایش وزن شکاف تولید، نرخ رشد حجم پول به ویژه در بلندمدت روند کاهشی دارد. این نکته نشان از این واقعیت دارد که در شرایط تورمی اقتصاد ایران، کنترل تورم نیازمند سیاست پولی انقباضی است و اگر سیاست گذار پولی هدف افزایش تولید را مورد توجه قرار دهد رشد کاهندگی حجم پول در بلندمدت می بایست بیشتر باشد.
قربان نژاد (۱۳۹۰)؛ در پایان نامه خود به دنبال طراحی یک قاعده سیاست پولی بهینه برای بانک مرکزی در شرایط حذف یارانه حامل های انرژی در اقتصاد ایران است که در آن بانک مرکزی حجم نقدینگی را به گونه ای تنظیم نماید که هم هدف ثبات قیمتها و هم هدف رشد اقتصادی مورد توجه قرار گیرد. در این راستا ابتدا یک الگوی اقتصادسنجی کلان ساختاری با مقیاس کوچک با هدف بررسی آثار حذف یارانه حامل های انرژی بر روی متغیرهای عمده اقتصاد کلان مانند تولید و تورم طراحی کرده است. در ادامه برای تعیین قاعده سیاست پولی بهینه بانک مرکزی، یک تابع زیان شامل انحراف متغیرهای تورم و تولید از مقادیر هدفگذاری خود، باتوجه به دو قید منحنی فیلیپس و تقاضای کل حداقل میکند. وجه تمایز کار وی در مقایسه با مطالعات پیشین این است که در قید منحنی فیلیپس اثر قیمت نسبی انرژی گنجانده شده است.
۴-۲-۲- تحقیقات خارجی
پدرام (۲۰۱۱)؛ در مقاله خود با عنوان «تراز پرداخت حساب جاری در اتحادیه پولی: سیاست پولی بهینه» بر شوکهای نامتقارن در اتحادیه پولی اروپا ناشی از تأثیر نوسانات نرخ ارز بر تجارت تمرکز دارد. وی در یک مدل اقتصاد باز، قاعده سیاست پولی تیلور را همراه با مکانیسم میانگین وزنی جهت استخراج وزن های بهینه سیاست پولی بهینه در اتحادیه پولی استفاده می نماید. وی در نهایت نرخ ارز موثر اسمی و واقعی را بدست میآورد که منعطفتر از آنچه که در واقعیت است میباشد بطوریکه منبع بالقوه انحراف در تراز پرداخت حساب جاری را تشکیل میدهند. در این راستا وی با این فرض که مراجع پولی نرخ تورم را کنترل نموده و در به حداقل رساندن تابع زیان سیاست پولی خود از ابزار نرخ بهره اسمی بهره برده اند، تابع زیان بانکی زیر را مینیمم می نماید:
و نرخ بهره های بهینه را استخراج نموده و سپس برای بررسی ارزیابی کارایی نرخهای بدست آمده، نرخ ارزهای بهینه محاسبه میگردد. نتایج حاکی از آن بود که نرخهای محاسبه شده به شدت در نوسان بوده و شوکهای برونزا را در خود جذب نموده و متغیرهای درونزا را تقریباً ثابت نگه میدارد. بنابراین وزن های محاسبه شده بهینه بوده و میتواند توسط بانک مرکزی اروپا جهت جبران وضعیت واگرای تراز حساب جاری در منطقه یورو استفاده گردد.
گلاین (۲۰۰۷)؛ قاعده بهینه سیاست پولی را برای بانک مرکزی اروپا با حل مسئله بهینهسازی بدست میآورد که در آن بانک مرکزی تابع زیان خود را که شامل تورم، شکاف تولید و وقفه های نرخ بهره میباشد را مینیمم میکند. در این تحقیق ابزار سیاستی نرخ بهره میباشد و نتایج زیر از حل مسئله بهینهسازی بدست میآید: ۱) پاسخ نرخ بهره به تورم جاری کمتر از یک است، یعنی کمتر از آن چیزی است که به قاعده معروف تیلور نشان داده می شد. ۲) اگر بانک مرکزی اروپا بخواهد تغییرات تورم را به شدت تعدیل کند، باید عدم کارایی ناشی از تغییرات شکاف تولید را بپذیرد. لذا بهینه آن است که بانک مرکزی سیاست تدریجی یا هموارسازی نرخ بهره را اجرا نماید.
مدینا (۲۰۰۲)؛ در مقاله خود ابتدا با بررسی مسئله بانک مرکزی نرخهای بهرهای را انتخاب میکند که تابع زیان بانک مرکزی را نسبت به یکسری قیود خطی کمینه کنند. تمایز این مقاله نسبت به کارهای قبلی در این است که وی حساب جاری را در تابع هدف جای میدهد و با درنظر گرفتن مدلهای اقتصاد کلان، واقعیت اقتصاد شیلی را به تصویر می کشد. ساختار مدل شامل معادلاتی برای شکاف تولید، منحنی فیلیپس، انحراف نرخ بهره و تراز تجاری میباشد. وی تابع زیان زیر را برای بانک مرکزی درنظر می گیرد که شامل انحراف تورم واقعی و تورم هدف، انحراف حساب جاری واقعی از مقدار هدف، انحراف تولید واقعی از تولید بالقوه و زیان بانک مرکزی از تغییرات ناگهانی در سیاست پولی میباشد:
نتیجه حاکی از آن است که وجود حساب جاری درمیان اهداف بانک مرکزی پیامد مهمی برای عکس العمل های سیاستی به دنبال دارد به طوریکه نرخ بهره به شدت به شوکهای ناشی از کسری تراز تجاری واکنش نشان میدهد اما عکس العمل آن نسبت به شوکهای شکاف تولید و تورم پایین تر است.
بررسی الگوی قاعده بهینه سیاست پولی در ایران
فصل پنجم
مقدمه
در فصل قبل به بررسی انواع رژیمهای سیاست پولی پرداختیم و روشن گردید در سالهای اخیر اکثر کشورها از هدفگذاری تورمی جهت سیاستگزاریهای خود استفاده می نمایند. لذا ما نیز در راستای هدف خود، یافتن میزان رشد بهینه پول، با بهره گرفتن از این نوع هدفگذاری به تعیین قاعده بهینه پول در ایران خواهیم پرداخت. اما به صورت گستردهتر در این تحقیق به دنبال این هستیم که اگر بانک مرکزی بخواهد در چارچوب هدفگذاری تورم با هدف ثبات تورم و تولید به دنبال کنترل تراز تجاری نیز باشد، در این صورت رشد حجم نقدینگی بهینه چقدر خواهد بود.
به طور کلی در این بخش به دنبال طراحی مدلی بر اساس بهینهسازی واحدهای اقتصادی هستیم. در این راستا با بهره گرفتن از رویکرد OLS و نرم افزار Eviews، توابع تقاضای کل، منحنی فیلیپس نئوکلاسیک و تابع تراز تجاری را که به عنوان مکانیزم انتقال پولی در نظر گرفته میشوند، برآورد خواهیم نمود. همچنین با بهره گرفتن از بسط تیلور مرتبه دوم تابع مطلوبیت انتظاری غیر شرطی، تابع زیان بانک مرکزی استخراج میشود که شامل چهار جزء میباشد؛ جزء اول مجذور انحرافات نرخ تورم از نرخ تورم هدف، جزء دوم مجذور انحرافات شکاف تولید از مقدار هدف، جزء سوم مجذور انحراف حجم نقدینگی واقعی نسبت به دوره قبل و جزء آخر مجذور تراز تجاری از مقدار هدف میباشد. که با کمی دقت در شرایط کشور میتوان دریافت مقدار مورد انتظار بانک مرکزی برای هر کدام از اقلام یاد شده، به سمت صفر بودن میباشد. سپس با تشکیل تابع لاگرانژ، ملاک هدف بهینه برای این مدل استخراج میشود. این قاعده بهینه نشان میدهد که بانک مرکزی باید از یک ترکیب خطی میان نرخ تورم، شکاف تولید، نرخ رشد حجم پول، تراز تجاری و وقفههای آنها، تبعیت نماید. برای قرار گرفتن بر روی این مسیر، بانک مرکزی باید نرخ رشد حجم پول را به عنوان ابزار سیاستی خود انتخاب نماید، در واقع تابع عکس العمل بانک مرکزی عبارت است از واکنش نرخ رشد حجم پول نسبت به تغییر در نرخ تورم و شکاف تولید و تراز تجاری.
۵-۱- بررسی تراز تجاری در ایران
جنبه بدیع بودن این تحقیق در وارد نمودن کسری تراز تجاری در تابع هدف بانک مرکزی میباشد که نتایج مهمی در قاعده سیاست پولی به دنبال دارد، خصوصاً اینکه عکسالعمل بهینهای نسبت به شوکهای مختلف از خود نشان میدهد.
تراز پرداختهای خارجی معیار سنجش و اندازهگیری جریان مبادلات تجاری و انتقال سرمایه در یک اقتصاد باز است که سه جزء مهم آن عبارتند از: تراز تجاری (تفاضل بین صادرات و واردات کالا)، حساب جاری (تفاضل بین صادرات و واردات کالا و خدمات) و حساب سرمایه. معمولاً، وضعیت تراز تجاری از مهمترین متغیرهای کلان و از محدودیتهای استراتژیک اقتصاد کلان است. مخصوصاً با مشاهده در روند تراز تجاری اقتصاد ایران، در صورتیکه صادرات نفتی را از آن تفکیک نمائیم، همواره کسری تراز تجاری وجود داشته است.
عدم تعادل در تراز تجاری، همچون کسری بودجه دولت، در کوتاهمدت قابل تأمین است. امکان استقراض از بازار سرمایه جهانی برای تأمین مالی کسری تراز تجاری در بسیاری از کشورها وجود دارد، اما دسترسی به این بازار محدود و کشش عرضه سرمایه خارجی نسبتاً پایین است. بدین لحاظ، نوسانات تراز تجاری بر سطح و ترکیب تولید ناخالص داخلی ملی تأثیرات مهمیدارد. بنابراین کسری تراز تجاری از متغیرهایی است که میتواند موجب اخلال در بازار سرمایه کشور شود.
در این راستا برخی از کشورها، سیاستها و استراتژیهای مختلفی را برای مقابله با محدودیتهای تراز تجاری برگزیدهاند. در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ بسیاری از کشورها به اجرای سیاست جایگزینی واردات، که متکی به کنترل واردات از طریق تعرفههای گمرکی و نیز محدودیتهای کمی و کنترل ارز بود، مبادرت ورزیدند. به خاطر تجربه ناموفق و به واسطه بلوغ صنعتی، برخی از این کشورها در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، سیاست تشویق صادرات و آزادسازی نسبی بازار را انتخاب کردند. در برخی از این کشورها (مانند مالزی، تایوان و کره جنوبی) سیاست تشویق صادرات و آزادسازی نتایج خوبی در برداشته، اما در پارهای دیگر از کشورها این سیاستها کارساز و موفق نبوده است.[۵۲]
به طور کلی در کشورهایی که فضای مناسب اقتصاد کلان و انضباط مالی و پولی وجود داشته، سیاستهای آزادسازی و سالمسازی ساختار اقتصادی نسبتاً موفق بوده، اما در کشورهایی که فضای اقتصادی یاد شده وجود نداشته، سیاستهای آزادسازی و مشارکت بیشتر مردم در فعالیتهای اقتصادی نتایج خوبی در بر نداشته است.
کشور ما نیز پس از جنگ تحمیلی به منظور ایجاد شرایط مناسب جهت رشد تولیدات و فعالتر نمودن بخش صادرات غیر نفتی، اقدام به آزادسازی محدود در بخش تجارت خارجی نمود. اما این تغییرات که در قالب سیاستهای تعدیل انجام گرفته بود، به علت بروز فشارهای تورمی و نوسانات شدید در ارز موازی و تحت شرایطی که بدهیهای خارجی به خصوص وامهای کوتاهمدت، وضعیت دشوار ارزی را در کشور ایجاد نموده بود، معلق گردید و کسری تجاری را دامن زد. (رحیمی بروجردی، ۱۳۷۷).
با نگاهی به روند تراز تجاری در مییابیم کسری تراز تجاری طی سالهای ۱۳۵۲ تا اوایل انقلاب اسلامی رو به افزایش بوده است و پس از آن کاهش یافته است و همین روند را برای سالهای ۶۸-۱۳۵۸ نیز داشتهایم. که دلیل اصلی آن را غالبا شوکهای دوم و سوم نفتی میدانند. یکی دیگر از شوکهایی که بر کسری تراز تجاری اثر گذاشته و آن را کاهش داده است در سالهای ۷۲ صورت پذیرفته که ناشی از اثرات تک نرخی بودن نرخ ارز میباشد. اما در سالهای اخیر (از ۱۳۸۱ به بعد) همانطورکه مشاهده میگردد، کسری تراز تجاری به شدت در حال افزایش بوده است که میتوان علت آن را در سیاست یکسانسازی نرخ ارز دانست. برای بررسی دقیقتر روند تراز تجاری باید نگاهی به کانال های موثر بر تراز تجاری در اقتصاد ایران در سالهای مورد بررسی انداخت.
نمودار ۵-۱- روند تراز تجاری ایران در سالهای ۸۷-۱۳۵۲
منبع: ترازنامه بانک مرکزی ایران- دادههای سری زمانی
مؤلفههای اساسی اقتصاد کلان ایران که بر تراز تجاری موثر بودهاند، طی سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۸۶ را به شرح زیر میتوان خلاصه نمود:
- وجود یک سیستم نرخ ارز تقریباً ثابت به استثنای (سالهای ۱۳۷۲-۱۳۷۳) و (۱۳۸۱- تاکنون):
در دورۀ مورد بررسی تا سالهای ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ نرخ اسمی ارز ثابت بوده و نرخ رسمی با نرخ بازار موازی تفاوتی نداشت. در دورۀ ۱۳۶۰ تاکنون نرخ اسمی ارز در بازار موازی بیش از نرخ رسمی ارز بوده است. در این دوره هرچند نرخهای متفاوتی برای واردات گروههای مختلف کالا و نیز نرخهای مختلف صادراتی از طرف دولت اعلام گردید و به این دلیل نرخ ارز تا حدی از انعطافپذیری برخوردار بوده است، اما در سالهای (۷۳-۱۳۷۲) نرخ ارز شناور یا نیمه شناور در اقتصاد ایران وجود نداشت. درخصوص مقررات ارزی و اعلام نرخ ارز نیز به عنوان یکی از سیاستهای اساسی کلان، از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۷۴، دولت سیاستهای نرخ ارز چندگانه و سپس تکنرخی را اجرا نمود. این سیاستها در جهت کاهش جزئی ریال در مقابل دلار و نیز کاهش کلی در سال ۱۳۷۲ بوده است. از سال ۱۳۷۴ به بعد، دولت سیاست تثبیت نرخ ارز را دنبال کرده است. تحت این رژیم، بانک مرکزی مبادرت به خرید و یا فروش ارز به مقدار نامحدود میکند تا اضافه عرضه و یا اضافه تقاضا را در بازار خنثی نماید. اما در سال ۱۳۸۱ انتخاب دولت در سیاست نرخ ارز در قالب یکسان سازی نرخ ارز صورت پذیرفت که تبعات منفی آن در سالهای بعد بر اقتصاد ایران مشاهده شده است.
نمودار ۵-۲- مقایسه روند نرخ ارز رسمی و غیررسمی طی سالهای ۸۷-۱۳۵۷
منبع: ترازنامه بانک مرکزی ایران- دادههای سری زمانی
- تکیه بر درآمدهای ارزی ناشی از نفت برای پرداختهای ارزی کشور
بخش نفت یکی از محوریترین بخش های اقتصاد ایران است. متوسط سهم این بخش در تولید ناخالص داخلی کشور به قیمت جاری ۸/۲۰ درصد بوده است که حدود ۳/۱۶ درصد آن مربوط به فعالیت صادرات نفت و گاز است. همچنین سهم درآمدهای نفتی در کل درآمدهای عمومی حدود ۵۹ درصد بوده است. درحالیکه متوسط سهم درآمدهای مالیاتی ۳۳ درصد و سایر درآمدها ۸ درصد بوده است. همواره بیش از ۸۰ درصد درآمدهای ارزی کشور از محل صادرات نفتی تأمین شده است. (بانک مرکزی، جلد .۱٫۱)
صادرات نفت هم تأمینکننده ارز مورد نیاز برای واردات است و هم قسمت عمدهای از صادرات کشور را تشکیل میدهد. که در کسری تراز تجاری مورد نظر این تحقیق از طریق واردات اثر میگذارد. علاوه بر آن واردات کالاهای سرمایهای برای سرمایهگذاری دولتی و بخش خصوصی نیز تا حدود زیادی به صادرات نفت وابسته است.
شواهد حاکی از آنست که در اقتصاد قبل از انقلاب، بخش اعظم داراییهای خارجی بانک مرکزی از خرید ارز حاصل از فروش نفت تأمین میگردید. روند صعودی نفت خام تا سال ۱۳۵۴، درآمدهای نفتی و به تبع آن خالص داراییهای خارجی را به طور قابل ملاحظه ای افزایش داد که به موجب این بنیه مالی بالا، افزایش شدید در مخارج دولتی و واردات صورت گرفت که کسری در تراز تجاری در سالهای مذکور ناشی از آن میباشد.
پیدایش دومین شوک نفتی در سال ۱۳۵۹، به دلیل کاهش تولید نفت ایران به خاطر اعتصاب کارکنان نفت قبل از انقلاب اسلامی رخ داد و در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی رخ داد. در اوایل سال ۱۳۵۷ (اواخر سال ۱۹۷۸م)، به دلیل فشارهای کشورهای صنعتی و اقدامات عربستان سعودی قیمت نفت افزایش قابل توجهی نیافت و موجب گردید قدرت خرید و درآمد کشورهای عضو اوپک بابت صادرات یک بشکه نفت به علت تورم شدید به مرور کاهش یابد. در مهرماه ۱۳۵۷، نارضایتی عمومی در ایران به صورت کم کاری و اعتصاب کارکنان نفت ایران اوج گرفت و همزمان تولید و صادرات نفت رو به کاهش نهاد و از اواخر انقلاب اسلامی صادرات نفت متوقف گردید. اما تبعات شوک دوم نفتی منجر به افزایش قیمت نفت در سالهای بعد گردید. کاهش شدید و به دنبال آن قطع صادرات ایران، جهان صنعتی را با حادثه ای پیشبینی نشده مواجه نمود و بازار نفت دچار کمبود گردید. کمبود عرضه نفت و نگرانی از عدم امکان تأمین نفت در آینده، قیمت نفت را به سرعت افزایش داد. لذا در حدود سال (۶۳-۱۳۵۸) درآمدهای ارزی و مخارج ارزی دولت افزایش یافته و به تبع آن واردات کشور افزایش بیشتری در قبال صادرات غیرنفتی داشته است و بنابراین همانطورکه در نمودار ملاحظه میگردد کسری تراز تجاری در طی این سال ها افزایش مییابد. [۵۳]
از طرف دیگر شوک سوم نفتی در سال ۱۳۶۴ برخلاف دو شوک اول و دوم قیمت نفت رو به کاهش نهاد و تا سالهای ۱۳۶۸ مشاهده میگردد کسری تراز تجاری بهبود یافته است.
نمودار ۵-۳- روند درآمدهای نفتی دولت طی سالهای ۸۷-۱۳۵۵
منبع: ترازنامه بانک مرکزی ایران- دادههای سری زمانی
- سهم نسبتاً بالای هزینههای دولت در نقاضای کل
با افزایش مخارج دولت طی سالهای جنگ و باتوجه به کاهش درآمدهای ارزی حاصل از صدور نفت خام و نیز باتوجه به ظرفیت کم بازارهای مالی و سرمایه ای کشور و محدودیت استقراض از خارج، تأمین کسری بودجه دولت از طریق سیستم بانکی اعمال گردید؛ که بدین علت، خالص مطالبات بانک مرکزی نیز از بخش دولتی شدیداً افزایش پیدا کرد که این در افزایش پایه پولی، نقدینگی و تورم بسیار حائز اهمیت بوده است. در اقتصاد ایران سیاستهای مالی که عمدتاً افزایش هزینههای دولتی بوده، همبستگی زیادی با عملکرد پولی کشور داشته و اعمال هر سیاست مالی به دنبال خود عملکرد پولی مشخص به همراه داشته است. از طرفی هزینههای دولتی از طریق کانال تقاضای بخش دولت، تقاضای کل واردات را نیز مستقیماً افزایش میدهد. به عبارتی دیگر از طریق کانال تقاضای کل، با افزایش هزینههای واقعی دولتی، تقاضای کل افزایش پیدا کرده و واردات واقعی را افزایش میدهد. از سوی دیگر افزایش هزینههای دولت، افزایش سرمایهگذاری و مصرف بخش خصوصی را به دنبال داشته که تقاضای کل را افزایش داده و به نوبه خود تقاضا برای واردات افزایش میدهد.[۵۴]
اما با نگاهی به روند نسبت هزینههای دولت به تولید ناخالص داخلی میتوان فهمید این نسبت در سالهای انقلاب و جنگ نسبتاً بالا بوده و میتوان بنا به دلائل فوق بر کسری تراز تجاری اثر منفی داشته باشد. اما در سالهای پس از جنگ نسبت ثابتی نهایت ۲۵ درصد حفظ شده و اثرات آن را بر تراز تجاری نمیتوان باتوجه به همان دلایل توجیه نمود.
نمودار ۵-۴- روند نسبت هزینههای دولت به تولید ناخالص داخلی طی سالهای ۸۷-۱۳۵۷
منبع: ترازنامه بانک مرکزی ایران- دادههای سری زمانی
۵-۲- طراحی قاعده بهینه پولی
سیاستهای پولی مجموعه اقداماتی است که بانک مرکزی به منظور کنترل فعالیتهای اقتصادی جامعه به کار میبرد. بنابراین سیاست پولی بهینه، عبارت است از استخراج یک قاعده رفتاری بهینه که بر اساس آن بانک مرکزی سیاست پولی خود را تنظیم و اعمال می نمایند. وجود واژه بهینه در این روش به این معنا است که قاعده پولی از طریق یک بهینهسازی در طول زمان حاصل میشود، یک بهینهسازی مقید که باید توسط بانک مرکزی و به منظور استخراج قاعده بهینه صورت گیرد. در این قسمت به تشریح این روش بهینهسازی میپردازیم.
در روش سیاست پولی بهینه (همانند بهینهسازی مقید ریاضی) دو دسته تابع داریم: تابع هدف بانک مرکزی و توابعی که به عنوان قید مطرح میشوند. تابع هدف که اغلب از آن به عنوان تابع زیان نام برده میشود، تابعی است که بانک مرکزی مایل است آن را حداقل سازد. علت نامگذاری تابع هدف به تابع زیان این است که در این تابع متغیرهایی وجود دارد که وجود هرکدام از آنها باعث ایجاد اخلال و عدم کارایی در نظام اقتصادی شده و به تولید کنندگان و مصرف کنندگان هزینه وارد میسازد. بنابراین برای تشکیل تابع زیان بانک مرکزی ابتدا لازم است مشخص کنیم که چه متغیرهایی باید در تابع زیان وارد گردند. تعیین این متغیرها بستگی به هدف بانک مرکزی، چسبندگی های موجود در اقتصاد و مکانیزم انتقال پولی دارد. به طور مثال، اگر تورم را به عنوان یکی از این متغیر ها در نطر بگیریم، در این صورت وجود آن باعث افزایش هزینه نگهداری پول، تخصیص ناکارای منابع، کاهش قدرت خرید و مطلوبیت مصرف کننده و ایجاد اخلال در بازارهای مالی میشود. بنابراین تورم پدیدهای است که وجود آن باعث تحمیل هزینه به اقتصاد کشور میشود و میتواند به عنوان متغیر در تابع زیان وارد شود.
متغیر دیگری که میتواند در تابع زیان بانک مرکزی وارد شود، شکاف تولید واقعی از تولید بالقوه میباشد. وجود این شکاف دلیلی بر عدم استفاده از کارا از منابع و عدم استفاده بهینه از ظرفیتهای اقتصادی کشور است. این شکاف باعث میشود تا سطح تولید و در نتیجه سطح درآمد ملی کمتر از آن میزانی باشد که باید باشد و این هزینه ای است که اقتصاد به دلیل عدم تخصیص کارای منابع متحمل میشود. پس شکاف تولید متغیری است که میتواند در تابع زیان وارد میشود.[۵۵]
از طرفی میدانیم برای کشورهای در حال توسعه، تراز پرداختها و حساب جاری از مهمترین متغیرهای کلان و از محدودیتهای استراتژیک اقتصاد کلان هستند. عدم تعادل در تراز تجاری نیز، همانطورکه بیان گردید از آنجائیکه دسترسی به بازار سرمایه محدود و کشش عرضه سرمایه خارجی نسبتاً پایین است، از متغیرهایی است که میتواند موجب اخلال در بازار سرمایه کشور شود، بنابراین باید در تابع زیان لحاظ گردد. در ادامه باید به دنبال تعیین اوزان متغیرهای مختلف در تابع زیان بود، که بنا به میزان اهمیت متغیرها از دیدگاه اهداف بانک مرکزی مشخص میگردند و به صورت یک ضریب در پشت متغیرها در تابع زیان لحاظ میگردند.
دسته دوم توابع، قیود مدل است که در واقع چیزی جز مکانیزم انتقال پولی نیست که در آن نحوه اثرگذاری متغیرهای کلان بر یکدیگر در چارچوب قیود مشخص میگردد. طراحی مکانیزم انتقال پولی به دو عامل بستگی دارد: متغیرهای موجود در تابع زیان که تعداد قید و توابع قیود را مشخص می سازند و شرایط اقتصادی کشور. شرایط اقتصادی به این معناست که پویایی نرخ تورم، نرخ رشد دستمزد، شکاف تولید، نرخهای سود یا نرخهای سود علیالحساب بانکی، رشد حجم پول و نرخ بیکاری در کشور به چه صورت است. بحث چسبندگی از موارد مهم در این زمینه است. سیاست پولی در صورتی به بهینه نخست و پارتو دست مییابد که هر دوی قیمت و دستمزد انعطاف پذیر باشند. اما اگر قیمت یا دستمزد یا هر دوی آنها چسبنده باشند، نتیجه سیاست به بهینه دوم منجر میشود. در این حالت نمیتوان به طور مثال هر دو قید تورم و دستمزد را در کنار هم داشت. لذا برای داشتن تقریبی مناسب از سیاستهای پولی بهینه، تثبیت میانگین وزنی مناسب قیمتها و دستمزدها لازم است.
۵-۲-۱- انتخاب تابع زیان بانک مرکزی
تابع زیان بانک مرکزی مجموع واریانس متغیرها و شاخص های اساسی عملکرد اقتصاد کلان است که تحت تأثیر قواعد سیاستی اتخاذ شده از سوی بانک مرکزی خواهد بود. در اکثر کشورها ابزار مورد استفاده در طراحی قاعده سیاستی تغییرات نرخ بهره میباشد. اما در این تحقیق به دلیل کنترل نرخهای سود علیالحساب بانکی از سوی بانک مرکزی ایران و تغییرات اندک آن در طول زمان و همچنین ربوی بودن اخذ بهره ثابت روی وام، از متغیر جانشین آن یعنی تغییرات حجم نقدینگی واقعی استفاده شده است. لذا بانک مرکزی در هر دوره t به دنبال آن سطح از حجم نقدینگی واقعی است که حاصلجمع تنزیل شده زیانهای آتی را مینیمم کند.
(۵-۱)
۱>δ>0 و عامل تنزیل است.
در نظریات اقتصادی در دو دهه اخیر، هدف اولیه سیاستهای پولی، کنترل تورم میباشد. برخی کشورها به وضوح دریافتند که بیکاری یا شکاف تولید نیز باید در اهداف بانک مرکزی قرار گیرد. اما شکاف تولید و تورم تنها اهداف سیاستهای پولی از نقطه نظر کاربردی نیستند. مفروضات این تحقیق بر این مبناست که بانک مرکزی دارای ۳ هدف عمده میباشد؛ کنترل تورم، هموارسازی شکاف تولید و تراز تجاری.
بنابراین تابع زیان مورد نظر این تحقیق تابعی از متغیرهای مربع نرخ تورم، مربع شکاف تولید، مربع انحراف رشد حجم نقدینگی از دوره قبل و مربع تراز تجاری میباشد. این اهداف در معادله تابع زیان میان دورهای زیر خلاصه میگردد.
(۵-۲)
که πt انحراف نرخ تورم از مقدار هدف بانک مرکزی، yt رشد شکاف تولید، RMt انحراف حجم نقدینگی واقعی جاری از نقدینگی سال قبل، Cat انحراف تراز تجاری واقعی از مقدار هدف میباشد. λ، υ، γ به ترتیب وزنهای شکاف تولید، انحراف نرخ رشد حجم نقدینگی از مقدار با وقفه خود و کسری تراز تجاری میباشد. بنابر تعریف سونسون[۵۶] (۱۹۹۷) “هدفگذاری تورم محض وقتی است که فقط تورم در تابع زیان باشد (λ=γ=υ) در حالی که هدفگذاری تورمی انعطاف پذیر اجازه میدهد سایر متغیرهای هدف چون شکاف تولید نیز وجود داشته باشد.”
مسلماً هرچه λ بزرگتر باشد، وزن و اهمیت شکاف تولید در مقایسه با اهمیت تورم در تنظیم حجم نقدینگی افزایش خواهد یافت. هر اندازه بانک مرکزی از اعتبار بالاتری در میان فعالان اقتصادی برخوردار باشد، وزن کمتری به انحراف رشد حجم نقدینگی خواهد داد. زمانیکه مقام پولی احساس کند کسری حساب جاری مسئله سازتر از اهداف دیگر است وزن γ را بزرگتر انتخاب خواهد نمود.
حال اگر مسئله بهینهسازی را برای ۱=δ تعریف نمائیم، همانطورکه قبلاً نیز عنوان شد، تابع زیان بین دوره ای برابر با جمع وزنی واریانس های غیرشرطی متغیرهای هدف خواهد بود.
(۵-۳)
معادله فوق تابع هدف بانک مرکزی است که باید باتوجه به قیود مختلف که در قسمت بعدی توضیح داده خواهند شد، حداقل گردد.
۵-۲-۲- تصریح قیود مدل و تعریف متغیرها
توابع قیود بانک مرکزی شامل معادلات پارامتری معادلات الگوی کلان اقتصاد ایران در قالب چهار معادله منحنی فیلیپس به عنوان تابع عرضه کل، تابع تقاضای کل و تابع تراز تجاری تعیین میگردد که در ارتباط با هرکدام توضیحی ارائه شده است.
(۵-۴)
(۵-۵)
(۵-۶)
که در آن نرخ تورم دوره جاری که با بهره گرفتن از شاخص قیمت مصرف کننده CPI (ثابت سال ۱۳۷۶) محاسبه شده است؛ رشد شکاف تولید ناخالص داخلی که تولید بالقوه در این رابطه با بهره گرفتن از روش هودریک پرسکات در نرم افزار Eviews محاسبه گردیده (محاسبه رشد شکاف به طور کامل ذیلاً توضیح داده شده است)؛ نرخ تورم قیمت انرژی (حامل های انرژی شامل برق، بنزین، نفت سفید، نفت گاز، نفت کوره، گاز مایع، گاز طبیعی) که در این رابطه ابتدا شاخص قیمت حامل های انرژی به ثابت سال ۱۳۷۶ محاسبه گردیده و سپس با میانگین وزنی شاخص ها برای سالهای مختلف بدست آمده است؛ رشد حجم نقدینگی واقعی که نقدینگی شامل پول و شبه پول بوده و با شاخص CPI واقعی گردیده است؛ رشد درآمدهای نفت دولت میباشد که با شاخص ضمنی تولید واقعی شده است؛ رشد نرخ ارز واقعی (به طور کامل روش محاسبه آن توضیح داده خواهد شد)؛ رابطه مبادله که به صورت نسبت قیمت کالاهای صادراتی به قیمت کالاهای وارداتی محاسبه میگردد؛ درآمد کشورهای OECD به ثابت سال ۱۳۷۶ محاسبه گردیده است؛ و در نهایت کسری تراز تجاری که تفاوت ارزش صادرات غیرنفتی و ارزش واردات میباشد.
محاسبه رشد شکاف تولید
رشد شکاف تولید ناخالص داخلی به صورت محاسبه میگردد که برابر تولید بالقوه میباشد. روشهای مختلف و متعددی برای برآورد محصول بالقوه وجود دارد، اما باید این نکته در نظر داشت که محاسبه محصول بالقوه امری مشکل و پیچیده است. مطالعات و تحقیقات تجربی حاکی از آن است که چنانچه در برآوردهای محصول بالقوه از روش ها و تکنیکهای مختلفی استفاده شود، برآوردهای مختلفی نیز از محصول بالقوه عرضه میکند. علت این امر نیز آن است که مقادیر بالقوه مشاهده نشدهاند و باید با بهره گرفتن از سایر متغیرهای کلان اقتصادی تخمین و برآورد شود. از این رو، دقت در تعیین و محاسبه محصول بالقوه برای سیاست پولی و مالی بسیار مهم است.
در این تحقیق تلاش میشود تا محصول بالقوه ایران به روش فیلتر هودریک-پرسکات برآورد شود. منطق استفاده از فیلتر هودریک – پرسکات آن است که این روش میتواند به تفکیک یک شوک مشاهده شده به اجزای دائمی (عرضه) و موقتی ( تقاضا) کمک نماید. برای یک فیلتر یک متغیره تنها تفاوت مشخص بین شوک عرضه و تقاضا آن است که شوک عرضه آثار دائمی بر متغیر واقعی مورد نظر دارد، در حالیکه شوک تقاضا صرفاً آثار موقتی دارد. با وجود این، اگر اجزای موقتی تداوم زیادی داشته باشند، بسیار مشکل است که بتوان بین این دو به ویژه در پایان دوره تفاوت گذاشت.
فیلتر هودریک – پرسکات با حداقل کردن مجموع مجذور انحراف متغیر Y از روند آن به دست میآید. در واقع مقادیر روند فیلتر هودریک – پرسکات مقادیری هستند که رابطه زیر را حداقل کند.
در حالیکه T تعداد مشاهدات و پارامتر λ عامل موزون است که میزان هموار بودن روند را تعیین میکند. ۱۶۰۰=λ برای آمار فصلی و ۱۰۰=λ برای آمار سالانه استفاده میشود.
محاسبه نرخ ارز واقعی
مدل تعادل عمومی نئوکلاسیک، نرخ ارز واقعی را به عنوان عاملی مؤثر در بخش خارجی و تعادل اقتصاد مورد توجه قرار میدهد. عدم تنظیم نرخ واقعی ارز، روند صادرات و واردات را به صورت غیر واقعی شکل میدهد و بنابراین، تولیدات داخلی براساس شرایط واقعی شکل نمیگیرند. یعنی تولیدکنندگان با دریافت علائم غلط در مورد ارزش منابع اقتصادی و قیمت محصولات تولیدی به سمت سرمایهگذاری های غیراقتصادی سوق مییابند و بدین صورت ساختار اقتصادی بر مبنای یک شرایط مصنوعی شکل یافته که در آینده ایجاد تغییر در آن مشکلات و خسارات زیادی را به همراه خواهد داشت. نرخ ارز واقعی را براساس برخی از مطالعات بدین صورت می توان بیان کرد. اگر e نرخ ارز اسمی، pf سطح قیمتها در خارج که در این تحقیق از شاخص قیمت کشورهای OECD به قیمت ثابت ۱۳۷۶ بهره بردهایم، و pd سطح قیمتها در داخل باشد، نرخ ارز واقعی برابر است با:
بررسی رابطه منحنی فیلیپس و متغیرهای مؤثر بر آن
مطالعات صوت گرفته بر پایه ی الگوهای منحنی فیلیپس تعمیم یافته که در آنها تأثیر متغیرهای واقعی مانند شکاف تولید بر تورم درنظر گرفته شده، حاکی از این است که تورم صرفاً یک پدیده پولی نیست و متغیرهای حقیقی مانند شکاف تولید نیز بر تورم تأثیر دارند. به عبارتی برای کنترل تورم می باید علاوه بر سیاستهای پولی، بخش واقعی نیز مورد توجه قرار گیرد.
اولین مقاله اساسی جهت تبیین پایه های تئوریکی منحنی فیلیپس توسط لپسی ارائه شد. و پس از آن ساموئلسون و سولو در سال ۱۹۶۰ با بهره گرفتن از منحنی فیلیپس، به استخراج رابطه بین نرخ بیکاری و و نرخ تورم پرداختند. منحنی فیلیپس توسط بسیاری از کینزی ها تفسیر شد که دلالت بر رابطه باثبات در بلندمدت دارد و بیانگر تصویری از ترکیبات ممکن تورم و بیکاری است که بر مبنای آن میتوان دست به انتخاب سیاست اقتصادی زد. اما در مکتب اقتصادی فریدمن با این فرض که عوامل اقتصادی انتظارات خود را از متغیرهای اقتصادی با توجه به اشتباهات گذشتهشان به طور تدریجی تعدیل میکنند، عامل انتظارات را به عنوان یک متغیر درونزا وارد مدل کرد. ورود این متغیر به مدل اجازه میدهد تا بتوان تجزیه و تحلیل های کوتاهمدت و بلندمدت مربوط به سیاستهای پولی را از هم تفکیک نمود. اما با شکل گیری مکتب کلاسیک جدید در دهه ۱۹۷۰ و ورود انتظارات عقلایی در منحنی فیلیپس تعمیم یافته، ارتباط بین تورم و بیکاری کلا منتفی شده و عمودی بودن منحنی فیلیپس، هم در بلندمدت و هم در کوتاهمدت اثبات شد. در نتیجه ارتباط بین تورم و تولید به کل منتفی شد.
اقتصاد کینزیهای جدید که در واقع تکامل یافته دیدگاههای اقتصاد کینزی به شمار می رود، منحنی فیلیپس در فضای تورم محصول را به صورت زیر ارائه میدهند که برگرفته از منحنی عرضه لوکاس میباشد.[۵۷]
اما این تحقیق ویرایشی از الگوی ترکیبی را که دربرگیرنده شوکهای عرضه و تورم با وقفه است، مورد تخمین قرار میدهد. انتظار میرود ضریب تخمینی شکاف تولید براساس مطالعات قبلی علامتی صحیح و موافق الگو دارد.
اما بررسیها نشان میدهند که افزایش قیمت حامل های انرژی بر سطح عمومی قیمتها تأثیر مثبت دارد و به عبارتی در بین متغیرهای کلان اقتصاد، نرخ تورم به عنوان هسته اصلی تأثیرپذیری اجرای این سیاست هدفگذاری انرژی است و سایر متغیرها به تبع نرخ تورم، متأثر میگردند. اصلاح قیمت حامل های انرژی، با توجه به نوع حامل ها در مصرف نهایی یا واسطهای، میتواند در تغییر سطح عمومی قیمتها نقش داشته باشد. به عبارت دیگر، اصلاح قیمت برخی حامل های انرژی که در سبد مصرف نهایی خانوارها قرار دارند، به طور مستقیم شاخص قیمت مصرف کننده را تغییر میدهد، در حالیکه برخی دیگر از این حاملها به عنوان کالای واسطهای برای بنگاههای اقتصادی مورد استفاده قرار میگیرند که اصلاح قیمت آنها بر شاخص قیمت تولیدکنندگان اثر میگذارد و در نهایت در شاخص مذکور میتواند در افزایش قیمت کالاهای تولیدی بنگاهها مؤثر باشد. [۵۸]
بررسی رابطه شکاف تولید و متغیرهای مؤثر بر آن
ﻣﺴﯿﺮ ﺗﮑﺎﻣﻠﯽ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻣﻮﺟﻮد در ﻣﻮرد ادوار ﺗﺠﺎری از ﺗﺄﮐﯿﺪ ﺑﺮ رﻓﺘﺎر ﺧﻮد ﺑﻪ ﺧﻮد ﺗﮑﺮار ﺷﻮﻧﺪه ادوار ﺗﺠﺎری ﺑﻪ سمت ﻋﻘﯿﺪهای ﮐﻪ در آن ﺷﻮکهای ﺗﺼﺎدﻓﯽ دارای ﺟﺎﯾﮕﺎه ﻣﺮﮐﺰی ﻣﯽﺑﺎﺷﻨﺪ، ﭘﯿﺸﺮﻓﺘﯽ ﭼﺸﻤﮕﯿﺮ در اﻗﺘﺼﺎد ﮐﻼن داﺷـﺘﻪ اﺳـﺖ. ﻫﻤﭽﻨـﯿﻦ اﯾـﻦ ﺗﮑﺎﻣـﻞ ﺗﺪرﯾﺠﯽ ﺑﺮای ﻧﻬﺎدﻫﺎی اﻗﺘﺼﺎدی ﺳﯿﺎﺳﺖﮔزار ﺑﺴﯿﺎر ﺣﺎﺋﺰ اﻫﻤﯿﺖ اﺳﺖ.
با توجه به مطالعات انجام شده در ایران و سایر کشورها (نیلی (۱۳۷۷) ختائی– دانش جعفری (۱۳۸۱) هادیان– هاشم پور (۱۳۸۲) صمدی– جلائی (۱۳۸۲) نصر اصفهانی– اکبری- بیدرام (۱۳۸۴) شریف آزاده و کاغذیان (۱۳۸۷) منکیو (۱۹۸۷) مک کالوم (۱۹۸۹) و….) متغیرهای تأثیرگذار فراوانی از جمله تورم، نرخ ارز بازار آزاد، سرمایهگذاری بخش خصوصی نرخ رشد نقدینگی و…..بر شکاف تولید و به تبع آن بر ادوار تجاری در اقتصاد ایران تأثیر میگذارند. در یک طبقه بندی کلی از متغیرهای تأثیرگذار بر شکاف تولید میتوان به متغیرهای پولی، مالی و قیمتی اشاره کرد. متغیرهای واقعی به طور عمده دارای پشتوانه تئوریکی نظریاتی مانند ادوار تجاری واقعی و سرمایهگذاری بیش از اندازه هستند. متغیرهای پولی در رابطه با نظریات اتریشی ادوار تجاری، تئوری تعادل و عدم تعادل پولی ادوار تجاری حمایت میشوند و متغیرهای مالی نیز توسط تئوری شتاب مالی تأیید میشوند؛ در حالی که متغیرهای قیمتی در نظریات ادوار تجاری کینزینهای متأخر تایید میشوند. متغیر نقدینگی یکی از متغیرهایی است که میتواند نقش سیستم پولی کشور را در مسیر حرکت ادوار تجاری نمایان سازد. اگر علل بروز تورم و رکود در اقتصاد ایران مورد توجه قرار گیرد، ملاحظه میگردد در بین متغیرها، حجم نقدینگی از اهمیت ویژهای برخوردار است. متغیر نرخ ارز نیز نیز نشاندهنده توان اقتصاد داخلی در برابر کشورهای خارجی میباشد، این متغیر به دلیل درآمد ارزی بالای دولت ایران به علت صادرات نفت نسبت به درآمد مالیاتی، تأثیرگذاری فراوانی بر شکاف تولید در اقتصاد ایران دارد. متغیر نرخ ارز در عین حال که جایگاه و سیاستهای مالی دولت را در این مدل تبیین میکند، تأثیر عوامل خارجی را نیز نشان میدهد.
متغیر Roil نیز به عنوان رشد درآمدهای ارزی نفت و گاز کشور و متغیر تأثیرگذار بر اجزای تشکیل دهنده تولید ناخالص داخلی وارد مدل شده است. این متغیر به دلیل وجود شرایط خاص در اقتصاد ایران (وابستگی شدید به درآمدهای نفتی خصوصاً طی دوره مورد بررسی) به مدل وارد شده و انتظار می رود که ادوار تجاری در ایران هم جهت با نوسانات این متغیر حرکت نماید. به عبارتی دیگر انتظار میرود رشد شکاف تولید با متغیر مذبور رابطه مثبت و معناداری داشته باشد.
رابطه تراز حساب جاری (تجاری) و متغیرها
تراز تجاری CA شامل تجارت کالا میباشد. تراز تجاری از آنرو حائز اهمیت است که منابع و مصارف درآمد ملی را منعکس می سازد. تعادل تراز تجاری (حساب جاری) مربوط به این میشود که آیا بطور معمول واردات با صادرات برابر میباشد و اینکه حساب جاری یا تجاری متعادل میباشد.
تغییر رابطه مبادله دارای دو اثر مستقیم و غیرمستقیم است که اثر مستقیم ممکن است کوچک و اثر غیرمستقیم بزرگ باشد؛ بطوریکه اثر غیرمستقیم ممکن است حتی اثر مستقیم را خنثی کند و بالعکس. به خصوص مادامی که فرض فقدان کالاهای غیرتجاری وجود دارد، دلالت بر این دارد که یک وضعیت ابتدایی کسری تجاری، نزول دائمی رابطه مبادله همیشه تراز تجاری را بهبود میدهد. تحلیلها در کل نشان میدهد که یک حرکت هماهنگ به صورت زیر برقرار است: ۱٫ زوال رابطه مبادله؛ ۲٫ افزایش ارزش واقعی پول ملی؛ ۳٫ بهبود تراز تجاری[۵۹]
بنابراین با این شرایط انتظار داریم تأثیر رابطه مبادله بر تراز تجاری معکوس باشد و کاهش رابطه مبادله، تراز تجاری را بهبود بخشیده و کسری یا مازاد را کاهش دهد و بالعکس. و از آنجائیکه در این تحقیق از کسری تراز تجاری استفاده گردیده بنابراین کاهش رابطه مبادله کسری تراز تجاری را کاهش داده و رابطه مستقیم با آن دارد. عامل مهم دیگر در تحولات تراز تجاری یک کشور، تغییرات درآمد داخلی و درآمد شرکای تجاری است. به طوریکه در صورت افزایش درآمد شرکای تجاری ایران، تمایل آنها به خرید کالاهای صادراتی بیشتر شده و در نتیجه صادرات ما افزایش خواهد یافت که این مسئله به بهبود تراز تجاری کشور کمک خواهد نمود. و بنابراین انتظار میرود رابطه درآمد شرکای تجاری با کسری تراز تجاری معکوس باشد.
۵-۳- بررسی پایایی متغیرها قیود بهینهسازی بانک مرکزی
قبل از بررسی نتایج حاصل از برآورد معادلات الگو، مانا بودن (پایایی) متغیرهای الگو مورد آزمون قرار گرفته است. نتایج این آزمون بر طبق آزمون دیکی – فولر تعمیم یافته، در جدول (۵-۱) ارائه شده است.
که در جدول متغیرها عبارتند از:
: نرخ تورم دوره جاری؛ : رشد شکاف تولید ناخالص داخلی؛
: نرخ تورم قیمت انرژی؛ : رشد حجم نقدینگی واقعی؛
: رشد درآمدهای نفت دولت؛ : رشد نرخ ارز واقعی؛
: کسری تراز تجاری؛ : رابطه مبادله؛
: درآمد کشورهای OECD به ثابت سال ۱۳۷۶؛
با توجه به کمیت آماره آزمون و مقادیر بحرانی ارائه شده در جدول نتایج زیر بدست میآید:
در رابطه منحنی فیلیپس متغیرهای الگو تماماً (۰)I هستند و به عبارتی در سطح پایا میباشند. در رابطه تقاضای کل متغیرهای الگو تماماً (۰)I هستند و در سطح پایا میباشند. و در رابطه تراز تجاری متغیرهای الگو تماماً (۰)I هستند، به جز رابطه مبادله و تولید ناخالص داخلی که تفاضل آنها پایا میباشد.
جدول ۵-۱- نتایج آزمون پایایی متغیرها با بهره گرفتن از آزمون دیکی فولر تعمیم یافته
نام متغیر | آماره آزمون | کمیت بحرانی (۵درصد) | تفاضل مرتبه اول | آماره آزمون |
کمیت بحرانی (۵درصد) |
نتیجه آزمون |
Inf | ۳٫۱۸- | ۲٫۹۶- | DInf | - | - | I(0) |
Y | ۴٫۹۳- | ۱٫۹۵- | DY | - | - | I(0) |
Infpe | ۳٫۸۷- | ۲٫۹۹۸- | DInfpe | - | - | I(0) |
Rm | ۲٫۹۸- | ۱٫۹۵- | DRm | - | - | I(0) |
Roil | ۵٫۴۲- | ۱٫۹۵- | DRoil | - | - | I(0) |
Rewr | ۳٫۲۳- | ۱٫۹۵- | DRewr | - | - | I(0) |
Ca | ۱٫۰۸- | ۱٫۹۵- | DCa | ۷٫۶- | ۱٫۹۵- | I(1) |
Tot | ۰٫۵۳ | ۱٫۹۵- | DTot | ۳٫۹۷- | ۱٫۹۵- | I(1) |
Inc | ۳٫۴۷- | ۲٫۹۶- | DInc | - | - | I(0) |
۵-۴- نتایج برآورد قیود بهینهسازی بانک مرکزی
پس از محاسبه و گردآوری دادههای متغیرهای مورد نیاز در قیود معادلات به روش حداقل مربعات معمولی مورد برآورد و پس از آن، آزمونهای تشخیص مورد استفاده قرار گرفت تا صحت و اعتبار روابط تخمین زده شده مورد آزمون قرار گیرد. نتایج برآورد ضرایب و آزمونهای تشخیص در زیر به تفکیک آورده شده است.
رابطه منحنی فیلیپس:
INF = 9.3 + 0.62*INF(-1) - 0.35*INF(-2) + 0.33*Y + 0.287*INFPE + 8.59*D65+ 9.85*D74-9.8D79
(۳٫۳۹) (۴٫۰۲) (-۲٫۸۴) (۱٫۹۹) (۴٫۹۷) (۲٫۲۶) (۲٫۴۵) (-۲٫۸)
R2=0.76 F-statistic=10.33 prob(F)=0.00 Durbin-Watson st=1.88
(۵-۷)
نتایج حاکی از آنست که ضرایب معادلات در سطح اطمینان ۹۵ درصد معنیدار بوده و نتایج آزمونهای تشخیص (که در جدول (۵-۳) نمایش داده شده) حاکی از صحت و اعتبار برآورد میباشد که ورود این معادله را به عنوان قید در مسئله بهینهسازی تابع زیان بانک مرکزی توجیه مینماید.
اما آنچه از برآورد رابطه عرضه کل (منحنی فیلیپس) مشخص است نقش بالای تورم دورهه قبل است. میزان تأثیرپذیری تورم از تورم دوره قبل که در واقع بحث ثبات در تورم را میرساند، حدوداً ۶۲ درصد میباشد که نقش بالایی را در توضیح دهندگی تورم ایفا میکند. و به همین ترتیب تورم ۲ دوره قبل نیز سهم ۳۵ درصدی تأثیرگذاری را بر تورم به دنبال دارد. ضریب شکاف تولید در این رابطه برابر با ۰٫۳۳ میباشد؛ بدین معنا که با کاهش شکاف تولید به میزان یک درصد، تورم حدوداً ۳۳ درصد تغییر مییابد.
جدول ۵-۳- آزمونهای مربوط به رابطه منحنی فیلیپس
نوع آزمون | آماره آزمون | سطح زیر منحنی پس از کمیت آماره آزمون | نتیجه آزمون |
تصریح مدل | ۷/۲ | ۱۱/۰ | تصریح الگو درست صورت پذیرفته است |
نرمال بودن جملات اخلال | ۷۳/۰ | ۶۹/۰ | جملات خطا دارای توزیع نرمال هستند |
خودهمبستگی جملات اخلال | ۴۱/۰ | ۶۶/۰ | جملات خطا دارای خودهمبستگی پیاپی نیستند |
واریانس ناهمسانی | ۱۶/۰ | ۹۸/۰ | جملات خطا دچار واریانس ناهمسانی نیستند |
رابطه تقاضای کل:
Y = 1.12*Y (-1) -0.73*Y (-2) + 0.117*RM + 0.043*ROIL + 0.14*REWR – ۹٫۳۸*D59 -5.33D69-5.96*D80
(۹٫۳۳) (-۷٫۱۶) (۲٫۰۸) (۲٫۴۴) (۳٫۱۹) (-۳٫۷۴) (-۲٫۰۸) (۳٫۰۳)
R2=0.85 Durbin-Watson st=2.17 (۵-۸)
نتایج حاکی از آنست که ضرایب معادلات در سطح اطمینان ۹۵ درصد معنیدار بوده و نتایج آزمونهای تشخیص (که در جدول (۵-۴) نمایش داده شده) حاکی از صحت و اعتبار برآورد میباشد که ورود این معادله را به عنوان قید در مسئله بهینهسازی تابع زیان بانک مرکزی توجیه مینماید.
اما در برآورد رابطه تقاضای کل (رابطه شکاف تولید) نتایج بیانگر آنست که رشد شکاف تولید سال قبل نقش مهمی را در تعیین رشد شکاف تولید جاری ایفا می نماید. با افزایش رشد شکاف تولید سال قبل به میزان یک درصد، رشد شکاف سال جاری ۱۰۰ درصد افزایش خواهد یافت. نتایج دیگر تخمین نشان میدهد نرخ رشد حجم نقدینگی واقعی در میان سایر متغیرهای الگو نیز از قدرت توضیح دهندگی نسبتاً بالایی برخوردار است. به طوری که با یک درصد افزایش نرخ رشد حجم نقدینگی، رشد شکاف تولید حدوداً ۱۲ درصد افزایش خواهد یافت و این در حالیست که این رقم برای رشد درآمدهای نفتی و نرخ ارز به ترتیب به میزان ۴ درصد و ۱۴ درصد میباشد.
جدول ۵-۴- آزمونهای مربوط به رابطه تقاضای کل
نوع آزمون | آماره آزمون | سطح زیر منحنی پس از کمیت آماره آزمون | نتیجه آزمون |
تصریح مدل | ۸/۱ | ۱۸/۰ | تصریح الگو درست صورت پذیرفته است |
نرمال بودن جملات اخلال | ۴۸/۱ | ۴۸/۰ | جملات خطا دارای توزیع نرمال هستند |
خودهمبستگی جملات اخلال | ۳۷/۰ | ۶۹/۰ | جملات خطا دارای خودهمبستگی پیاپی نیستند |
واریانس ناهمسانی | ۵۶/۰ | ۷۹/۰ | جملات خطا دچار واریانس ناهمسانی نیستند |
رابطه تراز حساب جاری:
Ca = 0.79*Cat-1 + ۰٫۷۱*Y +0.4*REWR -0.0006*Income+ 0.06*TOT -28.6*D62+15.9D67-11.5D70
(۸٫۸۴) (۳٫۸۱) (۳٫۲) (-۲٫۳۹) (۱٫۹) (-۵٫۴) (۳٫۷) (-۲٫۲)
R2=0.90 Durbin-Watson st=1.73 (۵-۹)
نتایج نشان میدهد تمامی ضرایب معادلات در سطح اطمینان ۹۵ درصد معنیدار بوده و نتایج آزمونهای تشخیص در جدول (۵-۵) حاکی از صحت و اعتبار برآورد میباشد که ورود این معادله را به عنوان قید در مسئله بهینهسازی تابع زیان بانک مرکزی توجیه می نماید.
برآورد رابطه تراز حساب جاری به گونه ای متفاوت تأثیر بالای رشد نرخ ارز واقعی و رشد شکاف تولید را نشان میدهد. به طوریکه به ازای هر یک درصد تغییر در رشد نرخ ارز واقعی و رشد شکاف تولید، به ترتیب ۴۰ درصد و ۷۰ درصد تراز تجاری را تغییر میدهند. رابطه مبادله و درآمد کشورهای OECD نیز پس از این دو متغیر تأثیر بسیار ناچیز خود را بر مدل نمایانگر ساخته، بطوریکه به ازای هر یک درصد تغییر در آن دو به ترتیب ۶ درصد و ۰۶/۰درصد تراز تجاری را متأثر ساختهاند.
جدول ۵-۵- آزمونهای مربوط به رابطه تراز حساب جاری
نوع آزمون | آماره آزمون | سطح زیر منحنی پس از کمیت آماره آزمون | نتیجه آزمون |
تصریح مدل | ۰۰۴/۰ | ۹/۰ | تصریح الگو درست صورت پذیرفته است |
نرمال بودن جملات اخلال | ۶۷/۰ | ۷/۰ | جملات خطا دارای توزیع نرمال هستند |
خودهمبستگی جملات اخلال | ۱۳/۰ | ۸/۰ | جملات خطا دارای خودهمبستگی پیاپی نیستند |
واریانس ناهمسانی | ۸۵/۰ | ۵۷/۰ | جملات خطا دچار واریانس ناهمسانی نیستند |
۵-۵- نمایش مسئله بهینهسازی در فضای حالت
شکل ماتریس معادلات قیود بدست آمده در بخش قبل، به صورت زیر میباشد:
(۵-۱۰)
که در آن Xt یک ماتریس (۱*۱۴) از متغیرهای حالت، A یک ماتریس (۱۴*۱۴)، B یک ماتریس (۱*۱۴) و Wt نیز بردار ستونی جملات اخلال (۱*۱۴) است که به صورت مستقل و یکسان در طول زمان توزیع شدهاند.
ماتریسهای معرفی شده در نمایش فضای حالت مسئله بانک مرکزی به صورت زیر هستند.
ماتریس های فوق قیود مسئله را نشان میدهند. برای نمایش تابع هدف (زیان) یک بردار (۱*۴) از متغیرهای هدف را تعریف می نمائیم.
(۵-۱۱)
که در آن بردار Y یک ماتریس (۱×۴) از متغیرهای تابع هدف، Ci ماتریس (۱×۴) و CX ماتریس (۱۳×۴) به شکل زیر هستند.
باتوجه به ماتریس های بالا فرم درجه دوم تابع زیان بانک مرکزی به صورت زیر خواهد بود.
(۵-۱۲)
که در آن K یک ماتریس (۴×۴) به صورت زیر است.
در نهایت نمایش فضای حالت مسئله کنترل بانک مرکزی ما را قادر خواهد ساخت تا بتوانیم مسئله را به صورت یک مسئله تنظیم کننده بهینه تنزیل شده تصادفی به شرح زیر در نظر بگیریم، به طوری که بتوانیم تابع زیان ذکر شده (۵-۱۲) را باتوجه به قید مطرح شده (۵-۱۰) کمینه کنیم.
۵-۶- حل مسئله بهینهسازی
مسئله بهینهسازی پویا عبارتست از تخصیص بهینه منابع کمیاب، بین عوامل رقیب در فاصله زمانی. به بیان ریاضی، مسئله تعیین مسیرهای زمانی است برای متغیرهای معینی که متغیرهای کنترل نامیده میشوند. حساب تغییرات، برنامه ریزی پویا و اصل ماکزیمم سه روش حل برای مسئله کنترل بهینه میباشد.
در این تحقیق برای حل مسئله بهینهسازی سیاست پولی از روش حل برنامه ریزی پویا استفاده شده است. به طور حلاصه در این روش با بکارگیری اصل بهینگی، رابطه اساسی بازگشتی به دست میآید، که با برخی فروضات اضافی رابطه اساسی بازگشتی یک معادله با مشتقات جزئی پایهای به دست میدهد که معادله بلمن نام دارد. در این بخش حالتی از مسائل برنامه ریزی پویا در نظر گرفته میشود که در آن تابع بازدهی درجه دوم (۵-۱۲) و تابع انتقال خطی (۵-۱۰) است. این حالت منجر به استفاده از مسئله تنظیم کننده خطی بهینه میشود به طوری که معادله بلمن میتواند با بهره گرفتن از جبر خطی حل گردد. در استخراج قاعده بهینه پولی فرض میگردد که تابع بازدهی و انتقال هر دو مستقل از زمان بوده و مسئله تصادفی نیست. زیرا این فروض محاسبات را ساده کرده و در نتایج نیز تغییری ایجاد نمیکند. نکته قابل توجه اینکه بر اساس اصل حتمی این نتایج با نتایج توابعی که مستقل از زمان نباشند برابر خواهد بود. تنها تفاوت آنها اینست که در تعریف تابع مقدار عبارت d در مسائل غیرتصادفی وجود ندارد. [۶۰]
نقطه شروع برای حل مدل یک حدس اولیه برای فرم تابع مقدار V(x) است. فرم این تابع درجه دوم و به صورت زیر فرض میشود.
(۵-۱۳)
که در آن P یک ماتریس متقارن شبه معین است و d برابر است با:
که tr اثر ماتریس P ضرب در کواریانس بردار اخلال ها میباشد.
با بهره گرفتن از قانون انتقال در جهت حذف حالت دوره بعدی، معادله بلمن به صورت زیر خواهد بود.
(۵-۱۴)
شرط لازم مرتبه اول برای ماکزیمم کردن مسئله عبارت است از:
(۵-۱۵)
که بیان کننده نقش بازخور برای RM است.
(۵-۱۶)
(۵-۱۷)
F، یک بردار (۱۴*۱) است که شامل پاسخ بهینه ضریب نرخ رشد حجم نقدینگی به هر عنصر برداری X است. با جایگزین کردن مقدار بهینه (۵-۱۷) در سمت راست معادله (۵-۱۴) و مرتب نمودن دوباره آن داریم:
(۵-۱۸)
این معادله به معادله جبری ماتریس ریکاتی معروف است. این معادله ماتریس P را به صورت تابع ضمنی از ماتریس های B,R,Q,A بیان میکند. تحت شرایط خاص، معادله (۵-۱۸) دارای یک جواب شبه معین واحد است که در حد وقتی j به سمت بی نهایت میل میکند، با تکرار معادله تفاضلی ماتریس ریکاتی زیر بدست میآید:
(۵-۱۹)
با شروع از P0=0 تابع سیاست وابسته به Pj عبارتست از:[۶۱]
(۵-۲۰)
با نوشتن برنامه حل مسئله بهینهسازی بانک مرکزی با بهره گرفتن از برنامه Olrp در نرم افزار MATLAB (که در پیوست به آن اشاره شده است) مقادیر ضرایب مختلف به ازای مقادیر مختلف λ و υ و γ به دست آمد. با درنظر گرفتن بازۀ (۱> υ > 1/0) و (۵ > γ > 01/0) و (۵ > λ > 01/0) بهترین حالات ممکن که مقدار زیان حداقلتری را ارائه می دهند انتخاب گردیده و از میان آنها یک سناریوجهت مقایسه مقادیر بهینه نقدینگی با مقادیر واقعی نقدینگی و تقاضای نقدینگی انتخاب میشود.
نتایج قاعده بهینه پولی تحت فروض مختلف در جدول (۵-۶) گزارش شده است.
جدول ۵-۶- ضرایب قاعده پولی با تغییر وزن هریک از متغیرهای تابع زیان به طور جداگانه
حالت هفتم | حالت ششم | حالت پنجم | حالت چهارم | حالت سوم | حالت دوم | حالت اول | حالت پایه | |
۵ | ۱ | ۲ | ۵ | ۱ | ۲ | ۵ | ۱ | λ |
۰٫۱ | ۰٫۱ | ۰٫۱ | ۰٫۱ | ۰٫۰۱ | ۰٫۰۱ | ۰٫۰۱ | ۱ | γ |
۰٫۵ | ۰٫۱ | ۰٫۱ | ۰٫۱ | ۰٫۱ | ۰٫۱ | ۰٫۱ | ۱ | υ |
-۰٫۱۲۰ | -۰٫۴۳۸ | -۰٫۴۰۶ | -۰٫۳۴۹ | -۰٫۴۴۹ | -۰٫۴۱۴ | -۰٫۳۵۳ | -۰٫۰۷۰ | Inf |
۰٫۱۱۶ | ۰٫۴۱۹ | ۰٫۳۸۵ | ۰٫۳۲۸ | ۰٫۴۳۱ | ۰٫۳۹۴ | ۰٫۳۳۳ | ۰٫۰۶۹ | Inf-1 |
-۰٫۰۳۵ | -۰٫۱۱۹ | -۰٫۱۱۲ | -۰٫۰۹۹ | -۰٫۱۲۲ | -۰٫۱۱۴ | -۰٫۱۰۰ | -۰٫۰۲۰ | Inf-2 |
-۰٫۰۴۳ | -۰٫۱۵۶ | -۰٫۱۱۱ | -۰٫۰۵۷ | -۰٫۲۲۴ | -۰٫۱۴۲ | -۰٫۰۶۶ | -۰٫۰۲۵ | infpe |
۵٫۶۱۶ | ۵٫۴۷۷ | ۴٫۹۵۶ | ۴٫۰۵۲ | ۵٫۶۴۱ | ۵٫۰۵۹ | ۴٫۰۹۸ | ۶٫۳۳۵ | Y |
-۸٫۲۱۶ | -۸٫۲۰۶ | -۸٫۰۰۹ | -۷٫۸۱۹ | -۸٫۲۶۲ | -۸٫۰۳۱ | -۷٫۸۲۰ | -۸٫۶۹۰ | Y-1 |
۴٫۰۲۷ | ۴٫۰۹۰ | ۴٫۱۶۴ | ۴٫۳۵۳ | ۴٫۰۸۱ | ۴٫۱۵۳ | ۴٫۳۴۴ | ۳٫۹۸۴ | Y-2 |
-۰٫۰۲۵ | -۰٫۱۰۲ | -۰٫۰۸۲ | -۰٫۰۵۶ | -۰٫۰۱۲ | -۰٫۰۰۹ | -۰٫۰۰۶ | -۰٫۱۶۷ | Ca |
-۰٫۰۱۴ | -۰٫۰۵۴ | -۰٫۰۳۹ | -۰٫۰۲۱ | -۰٫۰۰۷ | -۰٫۰۰۴ | -۰٫۰۰۲ | -۰٫۱۰۱ | Ca-1 |
-۰٫۸۸۶ | -۱٫۲۰۱ | -۱٫۱۵۸ | -۱٫۱۱۳ | -۰٫۸۳۸ | -۰٫۸۷۲ | -۰٫۹۲۹ | -۱٫۲۹۶ | Rewr |
-۰٫۲۳۵ | -۰٫۲۴۳ | -۰٫۲۵۸ | -۰٫۲۷۹ | -۰٫۲۳۹ | -۰٫۲۵۵ | -۰٫۲۷۸ | -۰٫۲۰۸ | Roil |
۰٫۰۰۰۲ | ۰٫۰۰۰۶ | ۰٫۰۰۰۵ | ۰٫۰۰۰۳ | ۰٫۰۰۰۱ | ۰٫۰۰۰۱ | ۰٫۰۰۰۱ | ۰٫۰۰۱ | Income |
-۰٫۰۱۷ | -۰٫۰۵۸ | -۰٫۰۴۵ | -۰٫۰۲۹ | -۰٫۰۰۸ | -۰٫۰۰۶ | -۰٫۰۰۳ | -۰٫۰۸۸ | tot |
۰٫۳۴۴ | ۰٫۳۲۱ | ۰٫۲۸۱ | ۰٫۲۲۰ | ۰٫۳۳۲ | ۰٫۲۸۷ | ۰٫۲۲۳ | ۰٫۴۲۰ | RM-1 |
۶۵۹٫۰۴ | ۳۱۳٫۴۲ | ۱۸۵٫۰۳ | ۲۸۵٫۵۱ | ۱۷۳٫۰۷ | ۱۷۲٫۵۸ | ۲۶۷٫۲۸ | ۳۵۲۲۷٫۲۸ | مقدار زیان |
همانطور که مشاهده میگردد، حالت دوم کمترین زیان ممکنه را به دست میدهد. که در آن ضریب اهمیت هموارسازی تولید برای بانک مرکزی برابر ۲، ضریب اهمیت هموارسازی تراز تجاری برابر ۰۱/۰ و ضریب اهمیت دقت به انحراف رشد حجم نقدینگی نسبت به سال قبل برابر ۱/۰ می باشد. با این تفسیر بانک مرکزی باید بالاترین توجه خود را به شکاف تولید و کمترین توجه خود را به تراز تجاری داشته باشد.
باتوجه به نتایج فوق، قاعده بهینه پولی در کوتاهمدت تابعی از متغیرهای حالت به صورت زیر به دست میآید:
بنابراین در تعیین قاعده سیاست پولی بهینه ایران متغیرهای نرخ تورم، رشد قیمت انرژی، رشد شکاف تولید، نرخ ارز حقیقی، درآمد حقیقی ناشی از نفت دولت، کسری تراز تجاری، رابطه مبادله، درآمد کشورهای OECD و و حجم نقدینگی دوره قبل از عوامل تعیینکننده نرخ رشد حجم نقدینگی بهینه به شمار می آیند.
اما به طور کلی با توجه به این موضوع که تابع زیان بانک مرکزی در صورتی حداقل میگردد که هریک از متغیرهای شکاف تولید تورم کسری تراز تجاری کاهش یابد، لذا حجم نقدینگیای بهینه خواهد بود که در این راستا و بر اساس ضرایب بهینه این متغیرها را کاهش و یا افزایش دهد.
حال با توجه به ضرایب تعیین شده با بدست آوردن مقدار زیان در هر یک از حالات فوق و با انتخاب حالتی که کمترین میزان زیان را حاصل دهد، حالت دوم انتخاب گردیده و ضرایب بهینه برای بدست آوردن مقدار بهینه نقدینگی به صورت زیر حاصل میآید.
ضرایب حاصل شده را اینگونه می توان تفسیر نمود:
همانطورکه در تابع زیان مشاهده می گردد با افزایش تورم، زیان بانک مرکزی افزایش می یابد، در این صورت باید رشد حجم بهینه پول کاهش یافته تا تورم را کاهش داده و زیان بانک مرکزی حداقل گردد.
در رابطه با تورم قیمت انرژی نیز می توان توجیهی را که در تورم داشت برای آن بکار برد. که در آن صورت باید رشد حجم بهینه پول کاهش یافته تا تورم قیمت انرژی کاهش یافته و زیان بانک مرکزی حداقل گردد.
با افزایش رشد شکاف تولید، زیان بانک مرکزی افزایش می یابد، لذا باید حجم بهینه پول افزایش یافته که در آن صورت تولید نیز افزایش یافته و شکاف تولید کاهش یابد. در این صورت رشد شکاف تولید کاهش یافته و زیان بانک مرکزی حداقل می گردد.
در رابطه با افزایش متغیرهای رشد نرخ ارز واقعی و همچنین رشد درآمدهای ناشی از نفت دولت که در صورت افزایش آن ارز نیز افزایش یافته میتوان اینگونه بیان نمود که افزایش ارز منجر به کاهش تولید و افزایش رشد شکاف تولید گردیده و در نهایت زیان بانک مرکزی را بالا می برد. لذا باید رشد حجم بهینه پول کاهش یافته تا شکاف تولید نیز کم شده و زیان بانک مرکزی حداقل گردد.
اما در رابطه با متغیر تراز تجاری که در چند وجه توجیه آن صورت می پذیرد: واضح است که افزایش تراز تجاری، با افزایش ارز بانک مرکزی منجر به افزایش حجم نقدینگی میشود که با دو اثر مستقیم و غیرمستقیم زیان بانک مرکزی را تحت تأثیر قرار می دهد. اثر مستقیم آن که بر خود متغیر رشد حجم نقدینگی در تابع زیان بانک مرکزی است که با افزایش آن زیان نیز افزایش می یابد و اثر غیرمستقیم آن به دو صورت است که یکی از طریق افزایش تورم ناشی از افزایش حجم نقدینگی، زیان را افزایش می دهد و دیگر اینکه از طریق افزایش تولید ناشی از افزایش حجم نقدینگی، زیان را کاهش می دهد؛ (به همان صورتی که قبلاً نیز بیان گردید افزایش تولید، شکاف تولید و لذا رشد شکاف تولید را کاهش داده و درنتیجه زیان بانک مرکزی کاهش می یابد). در هر دو حالت اول رشد حجم بهینه نقدینگی باید کاهش یابد تا با کاهش رشد حجم نقدینگی واقعی و تورم زیان بانک مرکزی حداقل گردد. و برای حالت سوم الزامی به کاهش رشد حجم بهینه نقدینگی نیست.
همانطورکه میدانیم با افزایش درآمد کشورهای OECD، صادرات ما نیز افزایش یافته و تراز تجاری افزایش می یابد که منجر به افزایش زیان بانک مرکزی می گردد. لذا باید رشد حجم بهینه نقدینگی کاهش یابد تا همانطور که در مورد ۵ بیان گردید تراز تجاری کاهش یافته و زیان حداقل گردد.
در رابطه با متغیر رابطه مبادله بنا به علامت تراز تجاری می توان تفسیر نمود که با افزایش رابطه مبادله می دانیم یا شاخص قیمت کالاهای صادراتی افزایش یافته و یا شاخص کالاهای وارداتی افزایش یافته که در آن صورت باید دید مقدار صادرات و واردات در نتیجه آن چه تغییری می نمایند. اگر ارزش صادرات افزایش و یا ارزش واردات کاهش یابد که درنتیجه آن تراز تجاری کاهش می یابد و اگر بالعکس آن اتفاق افتد، لذا تراز تجاری افزایش می یابد. بنابراین باید به رابطه تراز تجاری و رابطه مبادله دقت نمود؛ که در برآورد روابط ما رابطه مثبت را بدست آوردیم. درنتیجه می توان بیان نمود با افزایش رابطه مبادله، تراز تجاری افزایش یافته و لذا رشد حجم بهینه نقدینگی باید کاهش یابد تا زیان بانک مرکزی حداقل گردد.
۵-۷- مقایسه واقعیت و بهینه
با درنظرگرفتن ضرایب بهینه پولی بدست آمده از حداقل نمودن تابع زیان بانک مرکزی که در جدول (۵-۶) نشان داده شده است، میتوان مقایسهای بین مقادیر واقعی رشد نقدینگی و مقادیر بهینه رشد تقاضای نقدینگی با رشد بهینه نقدینگی انجام داد. نتایج این مقایسه در جدول (۵-۷) نشان داده شده است.
جدول ۵-۷- مقادیر بهینه نقدینگی در مقایسه با مقادیر واقعی تحت وزن های مختلف
رشد حجم بهینه نقدینگی | رشد حجم نقدینگی واقعی | رشد تقاضای نقدینگی | |
۱۳۸۰ | -۷٫۹۱ | ۱۵٫۶۶ | ۱۳٫۸۱ |
۱۳۸۱ | ۱۷٫۹۷ | ۱۲٫۳۴ | ۱۵٫۵۶ |
۱۳۸۲ | ۰٫۲۹ | ۹٫۰۷ | ۱۳٫۴۰ |
۱۳۸۳ | ۱٫۴۱ | ۱۳٫۰۲ | ۱۰٫۳۹ |
۱۳۸۴ | ۱۱٫۳۳ | ۱۹٫۸۴ | ۱۳٫۰۱ |
۱۳۸۵ | ۱۶٫۳۵ | ۲۲٫۷۲ | ۱۸٫۷۰ |
۱۳۸۶ | ۱۶٫۲۰ | ۱۱٫۲۴ | ۱۶٫۴۴ |
۱۳۸۷ | -۷٫۵۲ | -۷٫۵۵ | ۶٫۷۳ |
نمودار ۵-۵- روند رشد تقاضای نقدینگی، رشد نقدینگی واقعی، رشد نقدینگی بهینه
نتایج جدول و نمودار فوق نشان میدهد که با اعمال سیاست یکسان سازی نرخ ارز در ۱۳۸۰ و ۱۳۸۱، نقدینگی واقعی از سال ۱۳۸۲ روند افزایشی را به دنبال داشته است؛ و همانطورکه مشاهده میشود تقاضای نقدینگی در این دوره بالاتر از نقدینگی واقعی بوده است. دلیل این اختلاف، تقاضای نقدینگی کاذبی میباشد که وجود انگیزه واردشده به بازار ارز و همچنین تاحدودی طلا منجر به آن شده است. این در حالیست که تقاضای نقدینگی با یک دوره وقفه از سال ۱۳۸۳ رو به افزایش نهاده، ولی با این تفاوت که در این دوره نقدینگی واقعی بالاتر از تقاضای نقدینگی بوده و آن را به کلی پوشش داده است. اما همانطورکه مشاهده میشود با تغییر دولت و اتخاذ سیاستهای انقباضی در سال ۱۳۸۴، با یک وقفه هم تقاضای نقدینگی و هم نقدینگی واقعی رو به کاهش نهاده است. با این تفسیر که تقاضای نقدینگی از سال ۸۶ بیشتر از نقدینگی واقعی بوده است که وجود انگیزه دوباره مردم برای تقاضا از بازارهای مالی دیگر را بیان مینماید.
در ارتباط با رشد نقدینگی بهینه، به جرأت میتوان گفت که مقدار آن همواره کمتر از نقدینگی واقعی و حتی تقاضای نقدینگی تعیین گردیده است. اما همانطور که مشاهده میگردد، نقدینگی بهینه هم راستا با آن دو متغیر تقاضای نقدینگی و نقدینگی واقعی در طی دوره مورد بررسی افزایش و کاهش مییابد.
فصل ششم
نتیجه گیری و پیشنهادات
۶-۱- جمع بندی
همانطورکه در فصل اول اشاره گردید این تحقیق هدف خود را بر این اساس نهاده که “تابع تقاضای مناسب برای پول را در اقتصاد ایران بدست آورده سپس آن را با مقدار بهینه پول که بوسیله قاعده بهینه پولی بدست خواهد آمد مقایسه کند". برای نیل به این مقصود ابتدا مبانی نظری مربوط به تقاضای پول در فصل دوم مورد بررسی قرار گرفت. سپس تقاضای پول مناسب برای ایران بر اساس مبانی نظری ارائه شده برآورد گردید. در فصل چهارم مبانی نظری مربوط به قاعده بهینه پولی مطرح گردید و در نهایت قاعده بهینه پولی در ایران طراحی شد، تا با بهره گرفتن از آن مقدار بهینه پول استخراج گردد و با مقدار واقعی و مقدار تقاضای مطلوب پول مقایسه گردد.
همانطورکه بیان گردید تابع تقاضای پول از مباحث کلیدی و محوری در تئوریهای تعیین درآمد و تئوریهای پولی است که توجه بسیاری از اقتصاددانان را به خود جلب کرده است. چنین توجهی موجب شده است تا تئوری تقاضای پول تغییرات زیادی را در طول زمان تجربه کند و ادبیاتی غنی را در خود جای دهد.
این پژوهش به بررسی تقاضای پول در قالب رویکرد زمان- خرید در ایران پرداخته است. همانگونه که پیش از این نیز توضیح داده شد علت انتخاب این مدل باتوجه به شرایط ایران بوده است که پول در ایران به دلیل وجود تورم بالا، بیشتر نقش وسیله مبادله را ایفا می نماید و از آنجائیکه این رویکرد از معدود مدلهائی است که تأکید بر این نقش پول - وسیله مبادله بودن پول – مینماید، محقق مبنای نظری تحقیق را بر آن نهاده است. از طرفی برای اجرای هرگونه سیاست اقتصادی اعم از سیاست مالی (تابع مصرف یا سرمایهگذاری) یا سیاست پولی، داشتن یک تابع باثبات ضروری میباشد. از این رو تعیین تابع باثبات تقاضای پول در غالب رویکرد زمان- خرید در ایران امری اجتناب ناپذیر میباشد. برای نیل به این مقصود، باتوجه به مفروضات مدل فوق و شرایط ایران، متغیرهای مدل تعریف و در آن جایگذاری گردید. سپس مسئله بهینهسازی با هدف حداکثر نمودن مطلوبیت خانوار و با قیود مشخص زمانِ خرید و قید بودجه خانوار منجر به استخراج تابع تقاضای پول از مدل گردید. پس از آن به منظور بررسی تقاضای پول در بلندمدت و ثبات آن، تابع موردنظر را در چارچوب الگوی وقفههای توزیعی خود رگرسیونی ARDL قرار داده و با بهره گرفتن از دادههای سالهای ۸۷-۱۳۵۷ نتایج حاصل از برآورد الگو مورد بررسی قرار گرفت.
در ادامه برای تعیین مقدار بهینه پول از قاعده بهینه پولی استفاده شده است. در این راستا با بهره گرفتن از روش OLS و نرم افزار Eviews، توابع تقاضای کل، منحنی فیلیپس نئوکلاسیک و تابع تراز تجاری را که به عنوان مکانیزم انتقال پولی در نظر گرفته میشوند، برآورد گردید. همچنین با بهره گرفتن از بسط تیلور مرتبه دوم تابع مطلوبیت انتظاری غیر شرطی، تابع زیان بانک مرکزی استخراج گردید که شامل چهار جزء: جزء اول مجذور انحرافات نرخ تورم از نرخ تورم هدف، جزء دوم مجذور انحرافات شکاف تولید از مقدار هدف، جزء سوم مجذور انحراف حجم نقدینگی واقعی و جزء آخر مجذور تراز تجاری از مقدار هدف بود. سپس با تشکیل تابع لاگرانژ، ملاک هدف بهینه برای این مدل استخراج شد. این قاعده بهینه نشان میدهد که بانک مرکزی باید از یک ترکیب خطی میان نرخ تورم، شکاف تولید، نرخ رشد حجم پول، تراز تجاری و وقفههای آنها، تبعیت نماید. برای قرار گرفتن بر روی این مسیر، بانک مرکزی باید نرخ رشد حجم پول را به عنوان ابزار سیاستی خود انتخاب نماید، در واقع تابع عکس العمل بانک مرکزی عبارت است از واکنش نرخ رشد حجم پول نسبت به تغییر در نرخ تورم و شکاف تولید و تراز تجاری. با بهره گرفتن از این تابع مقدار بهینه پول محاسبه گردید.
محقق در این تحقیق فروض خود را به شرح ذیل بیان نمود:
نرخ ارز و نرخ سود علیالحساب بانکی تأثیر منفی بر تقاضای پول دارد.
ثروت تأثیر مثبت بر تقاضای پول دارد.
تابع تقاضای پول با تعریف وسیع پول با ثبات تر از تابع تقاضای پول با تعریف محدود پول است.
مقادیر نرخ رشد تقاضای نقدینگی با رویکرد زمان- خرید بیشتر از مقدار رشد بهینه نقدینگی با بهره گرفتن از قاعده بهینه پولی و مقدار رشد واقعی نقدینگی است
که با توجه به نتایج حاصل از تحقیق، فرضیه اول مبنی بر تأثیر منفی نرخ ارز و نرخ سود علیالحساب بانکی بر تقاضای پول در تعریف وسیع آن تأیید میگردد؛ گرچه عدم معنیداری نرخ ارز در تعریف محدود و وسیع پول به اثبات رسید. اما فرضیه دوم تحقیق مبنی بر تأثیر مثبت ثروت بر تقاضای پول در هر دو تعریف پول محدود و وسیع اثبات میشود. همچنین در ارتباط با تقاضای پول فرضیه سوم نیز تأیید میگردد و در نهایت پس از مقایسه مقدار نرخ رشد تقاضای نقدینگی با رویکرد زمان خرید با مقدار رشد بهینه نقدینگی و مقدار رشد واقعی پول فرضیه چهارم تحقیق نیز به این صورت اثبات میگردد که مقادیر نرخ رشد تقاضای نقدینگی همواره بالاتر از مقادیر نرخ رشد بهینه نقدینگی می باشد؛ اما در مقایسه با مقادیر واقعی در برخی سالها نرخ رشد تقاضای نقدینگی بالاتر از نرخ رشد نقدینگی واقعی بوده و در برخی سالها کمتر بوده است. لذا نمیتوان به صراحت بیان نمود نرخ رشد تقاضای نقدینگی همواره بیشتر از مقدار رشد نقدینگی واقعی بوده است.
در زیر به تفضیل به بررسی نتایج بدست آمده از براورد تقاضای پول با رویکرد زمان- خرید و همچنین مقدار رشد بهینه نقدینگی با بهره گرفتن از قاعده بهینه پولی میپردازیم.
ملاحظات و یافته های تحقیق را جهت بررسی تابع تقاضای پول به شرح ذیل بیان می نمائیم:
پیش از هر عملی پایایی متغیرهای الگوی تقاضای پول مورد بررسی قرار گرفت و مشخص گردید تمامی متغیرهای الگو همجمع از مرتبه اول میباشند.
با نگاهی به روند نرخ ارز موزون مشاهده گردید، این متغیر در طی سالهای مورد بررسی روند افزایشی را به همراه داشته است و هیچگونه شکست ساختاری در آن مشاهده نمیگردد. اما تنها متغیر مجازی که میتوان به مدل اضافه نمود تا متغیر نرخ ارز معنادار گردد، مجازی جنگ میباشد که در کوتاهمدت آن را معنادار میکند، اما رابطه بلندمدت به دست نمیدهد. لذا نتایج تنها بدون درنظرگرفتن نرخ ارز موزون در زیر بررسی شده است.
نتایج حاصل از برآورد کوتاهمدت الگوی نقدینگی (پول با تعریف وسیع) به معنیدار بودن ضرایب متغیرها در سطح خطای ۵ درصد منجر گردید. ضرایب الگو نشان میدهند رابطه کوتاهمدت بین تولید ناخالص داخلی و نقدینگی مستقیم و معنیدار بوده و رابطه کوتاهمدت بین نرخ سود علیالحساب سپرده بانکی نیز معکوس میباشد. در مقایسه ضرایب با یکدیگر، تولید ناخالص داخلی بیشترین نقش توضیح دهنده را بر نقدینگی دارد و به ازای هر یک درصد تغییر در لگاریتم تولید ناخالص داخلی ۸۲ درصد نقدینگی تغییر میکند. ضریب لگاریتم نقدینگی سال قبل نیز با مقدار (۵۵/۰) دارای توضیح دهندگی نسبتاً خوبی در مقایسه با سایر متغیرهای مدل است. و اما کشش تقاضای نقدینگی نسبت به نرخ سود علیالحساب بانکی نیز برابر با ۳۱ درصد میباشد. نتایج حاصل از آزمون بنرجی نیز بدین گونه میباشد که آماره t محاسبه شده (۴٫۶۳-) توسط آزمون بنرجی در مقایسه با کمیت بحرانی ارائه شده توسط بنرجی و دیگران برابر با (۳٫۳۵-) در سطح اطمینان ۹۵ درصد بزرگتر بوده، لذا وجود رابطه تعادلی بلندمدت میان متغیرهای الگو مورد تأیید قرار گرفت.
در ارتباط با برآورد بلندمدت الگوی تقاضای نقدینگی (پول با تعریف وسیع) این نتیجه حاصل گردید که کشش تقاضای پول نسبت به نرخ سود علیالحساب بانکی منفی و کشش درآمدی تقاضای پول مثبت میباشد. توضیح دهندگی متغیر لگاریتم تولید ناخالص داخلی بسیار بالا میباشد. به طوریکه کشش تقاضای نقدینگی نسبت به تولید ناخالص داخلی بیش از واحد و برابر ۸۲/۱ میباشد. همچنین نتایج بیانگر این مسئله هستند که نرخ سود علیالحساب سپرده بانکی نیز متغیری با توضیح دهندگی نسبتاً بالا و برابر ۷۲/۰در جهت عکس میباشد. به عبارتی با توجه به مبانی نظری بیان شده و تحقیقات پیشین تقاضای پول در ایران، متغیرهای توضیح دهنده دارای علامت مورد انتظار بودهاند و لذا میتوان نتیجه گرفت که الگوی تقاضای پول حاصل شده توسط رویکرد زمان- خرید در ایران پاسخ داده و پول هم اکنون نقش تسهیل کننده مبادله بودن را به خوبی ایفا مینماید.
ضرایب الگوی کوتاه مدت پول با تعریف محدود آن نشان میدهند رابطه کوتاهمدت بین تولید ناخالص داخلی و پول مستقیم و معنیدار بوده و رابطه کوتاهمدت بین نرخ سود علیالحساب سپرده بانکی معکوس میباشد و هر دو متغیرهای لگاریتم تولید ناخالص داخلی و لگاریتم نرخ سود علیالحساب در سطح اطمینان ۹۵ درصد معنیدار میباشد؛ و این دقیقاً برابر با آن چیزی است که در مبانی نظری مطرح شده است. همچنین در مقایسه ضرایب با یکدیگر، تولید ناخالص داخلی بیشترین نقش توضیح دهنده را برای پول دارد و میتوان اینگونه بیان نمود که به ازای هر یک درصد تغییر در لگاریتم تولید ناخالص داخلی ۷۰ درصد لگاریتم تقاضای پول تغییر میکند. به عبارتی دیگر کشش درآمدی تقاضای پول در کوتاه مدت برابر با ۷/۰ میباشد. از طرفی به ازای هر یک درصد تغییر در نرخ سود، ۳۰ درصد تقاضای پول را تحت تأثیر قرار میدهد.
همانگونه که مشاهده گردید، متغیرهای توضیح دهنده دارای علامت مورد انتظار بودهاند و اینگونه میتوان بیان نمود که کشش تقاضای پول نسبت به نرخ سود علیالحساب بانکی منفی و کشش درآمدی تقاضای پول مثبت میباشد. علاوه بر آن متغیرهای Ly و Lr در سطح اطمینان ۹۵درصد معنیدار می باشند. قدرت توضیح دهندگی متغیر مقیاس بالاتر میباشد و به تفسیری کشش تقاضای پول نسبت به تولید ناخالص داخلی تقریباً برابر واحد و برابر با ۰۰۹/۱ میباشد. درحالیکه کشش پول نسبت به نرخ سود علیالحساب سپرده بانکی برابر با ۴۵/۰ میباشد.
ضریب تصحیح خطا که نشان دهنده سرعت رسیدن به تعادل بلندمدت الگو میباشد، برای الگوی تقاضای نقدینگی و پول با تعریف محدود آن به ترتیب برابر ۴۵درصد و ۶۹ درصد بوده که نسبتاً تند بودن سرعت تعدیل از یک دوره به دوره بعد را بیان مینماید.
نتایج آزمون ثبات تقاضای پول آزمون مبین این واقعیت است که فرضیه ثبات ضرایب الگوی برآوردشده در طی دوره مورد بررسی را نمیتوان رد کرد و میتوان نتیجه گرفت که تابع تقاضای پول پایدار و باثبات است. اما این نکته را نیز باید مد نظر قرار داد که در انتهای دوره به مرز ناپایداری و بیثباتی نزدیک میشود. اما در مقایسه تقاضای نقدینگی و تقاضای پول با تعریف محدود آن، اولی باثباتتر از دومی میباشد.
اما در راستای تعیین بهینه پول در این تحقیق، قاعده بهینه پولی طراحی گردید که در آن تابع زیان بانک مرکزی نسبت به سه قید هموارسازی تولید، هموارسازی تراز تجاری و کنترل تورم کمینه شد. این امر که توسط نرم افزار MATLAB صورت پذیرفت، ضرایب قاعده بهینه پولی تعیین گردید و با محاسبه زیان بانک مرکزی ضرائبی انتخاب شد که زیان را به کمترین مقدار ممکن برساند. پس از آن مقدار رشد بهینه پول محاسبه گردید که نتایج مقایسه آن با مقدار نقدینگی واقعی و همچنین تقاضای نقدینگی به صورت زیر خلاصه میگردد:
از نتایج جدول (۵-۶) که ضریب اهمیت پایینی را برای تراز تجاری متصور گشته است، اینگونه برداشت میگردد که پاسخِ پرسش اول تحقیق مبنی بر درنظرگرفتن هدف تراز تجاری در کنار کنترل تورم و رشد تولید می تواند اینگونه باشد که هرچند بر مینای یافته های تحقیق درنظرگرفتن تراز تجاری در تابع زیان بانک مرکزی چندان مفید واقع نمی گردد اما بازهم ضریب اهمیت ۰۱/۰ برای تراز تجاری در مقایسه با ضریب صفر می تواند تاحدودی لزوم وجود آن را در تابع زیان به اثبات رساند. به عبارتی با این وجود بهتر است تراز تجاری درتابع عکس العمل بانک مرمزی مدنظر قرار گیرد.
با اعمال سیاست یکسان سازی نرخ ارز در ۱۳۸۰ و ۱۳۸۱، نقدینگی واقعی از سال ۱۳۸۲ روند افزایشی را به دنبال داشته است؛ و همانطورکه مشاهده میشود تقاضای نقدینگی در این دوره بالاتر از نقدینگی واقعی بوده است. دلیل این اختلاف، تقاضای نقدینگی کاذبی میباشد که انگیزه ورود به بازار ارز و همچنین تاحدودی طلا موجب شده است. این در حالیست که تقاضای نقدینگی با یک دوره وقفه از سال ۱۳۸۳ رو به افزایش نهاده، ولی با این تفاوت که در این دوره نقدینگی واقعی بالاتر از تقاضای نقدینگی بوده و آن را به کلی پوشش داده است.
با تغییر دولت و اتخاذ سیاستهای انقباضی در سال ۱۳۸۴، با یک وقفه هم تقاضای نقدینگی و هم نقدینگی واقعی رو به کاهش نهاده است. با این تفسیر که تقاضای نقدینگی از سال ۸۶ بیشتر از نقدینگی واقعی بوده است که ایجاد دوباره انگیزه ورود مردم به بازارهای مالی دیگر را بیان مینماید.
در ارتباط با رشد نقدینگی بهینه، به جرأت میتوان گفت که مقدار آن همواره کمتر از نقدینگی واقعی و حتی تقاضای نقدینگی تعیین گردیده است. اما همانطور که مشاهده میگردد، نقدینگی بهینه هم راستا با آن دو متغیر تقاضای نقدینگی و نقدینگی واقعی در طی دوره مورد بررسی افزایش و کاهش مییابد.
۶-۲- توصیه های سیاستی
- شناخت الگوی مناسب و به روز برای تحلیل ویژگیهای تقاضای پول در ایران امری اجتناب ناپذیر است. این پژوهش با بررسی ادبیات موضوع مربوط به تقاضای پول و الگوهای موجود که مبنای خردی دارند، الگوی زمان- خرید را بهترین الگو برای تبیین ویژگی ها و عوامل موثر بر تقاضای پول در ایران تشخیص داده است. از این رو با توجه به ویژگی کلیدی این مدل که کاهش هزینه مبادله به افزایش مطلوبیت کمک میکند، به نظر میرسد در چارچوب این الگو باید به سمت رشد و توسعه بانکداری الکترونیک و پیشرفته حرکت کرد که در راستای آن زمان خرید کاهش یافته و مطلوبیت افزایش یابد.
- نتایج اقتصادسنجی مدل نشان میدهد که تقاضای پول در ایران متاثر از نرخ سود علیالحساب بانکی و سطح درآمد میباشد. به نظر میرسد که کنترل و تنظیم نرخ سود علیالحساب بانکی سهل الوصولترین و مطمئن ترین ابزار برای اجرای سیاستهای پولی میباشد. از طرفی سیاستگذاران در تغییر نرخ سود علیالحساب بانکی باید دقتنظر کافی به خرج دهند؛ چراکه اگر تغییر نرخ سود علیالحساب هدفمند و حساب شده نباشد، میتواند تبعات جبران ناپذیری در بخش پول کشور به جای بگذارد.
- مقایسه نرخ رشد مطلوب پول و نرخ رشد واقعی نشان میدهد که سیاست گذاران اقتصادی باید به سمت کاهش میزان رشد نقدینگی در کشور حرکت کنند؛ چرا که بر اساس دادههای موجود در سال