-
- آقای دکتر محمد علی زکی، در مقاله بررسی جامعه شناختی سفرنامه ناصر خسرو چنین بیان کرده است : زندگی ناصر خسرو را می توان به سه دوره تقسیم نمود: دوره اول از کودکی تا 42 سالگی است که از آغاز جوانی به تحصیل علوم مختلف همت گماشت ، دوره دوم آغاز وانجام سفر هفت ساله او که از تاریخ 23 شعبان 437 هجری قمری آغاز وتا سه شنبه 26 جمادی الاخر 446 هجری قمری به طول انجامید ،دوره سوم از 50 سالگی تا پایان عمر ناصر خسرو را شامل می شود در این دوره در پی آشنایی وتوجه به مسائل دینی سرانجام به مرتبه جهت فایل یافت که در سلسله مراتب ومدارج سیراهل باطن، در مذهب اسماعیلی مرتبه سوم از درجات هفتگانه تلقی می شود( محمدعلی زکی، بی تا..25-28)
-
- دکتر محمدرضا توکلی صابری، در مقاله ای تحت عنوان پابه پای ناصرخسرو در سفرها(جاده ابریشم) چنین گفته است ناصر خسرو قبادیانی مروزی حکیم، شاعر ، نویسنده، فیلسوف، جهانگرد، مرد خرداندیش، شیردل دانا، راهجوی نستوه وابرمرد پرسنده وجوینده پارسی بود مهمترین اثر ناصر خسرو سفرنامه وی است که در آن سفر خود را از مرو به مکه وسپس به قاهره وسرانجام بازگشت خویش به بلخ را شرح می دهد. وی در مورد فاصله شهرها، وضع شهرها، نوع لباس وخوراک مردم، صنایع وکشاورزی، وضع آبیاری وباغ ها، نوع خرید وفروش و واحد پول شهرها، معتقدات دینی وسیاسی، عادات ورسوم اجتماعی مردم مناطق مختلف، حوادث و وقایع تاریخی ، وضع امنیت وآبادی شهر، اطلاعات گرانبهایی می دهد .(محمدرضا توکلی صابری، بی تا.. 42-28)
-
-
-
- آقای دکتر احمدعبدل زاده در مقاله اش ، انتقادات ناصر خسرو از طبقات مختلف اجتماعی چنین بیان می دارد، اندیشه محوری اکثر قصاید ناصر خسرو تقابل عقل است وتقلید عقل در اینجا نه آن عقلی که ملازم منطق یونانی وخردگرایی ضد دینی است بلکه از دیدگاه ناصر خسرو عقل عطایی است تو را از خدای از این رو انتقادات او از عناصر مختلف اجتماعی ، نقدی از روی غرض شخصی برای بدست آوردن خواسته های دنیوی نیست بلکه انتقادات ناصر خسرو از طبقات مختلف، بازتابنده ی واقعیات اجتماعی عصر اوست، واقعیت هایی که او در یمگان وهمه ی تاریخ اندیشه ی دینی ما را به بند کشید. انتقادات ناصر خسرو از طبقات مختلف اجتماعی در 5 اصل است : امرا وحکام- اهل زمانه یا عامه ی مردم- پیروان مکاتب غیر اسلامی- حاجیان .(دکتر احمد عبدل زاده، بی تا،.. 42-45)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
-
-
-
- دکتر مهدی محقق در مقاله ناصر خسرو محب اهل بیت بود چنین گفته است وی به شعری که می سرود اعتقاد داشت ومانند شاعرانی نبود که به اقتضای زمان شعرسرایی می کند ایشان اعتقادات ناصر خسرو را شیعه اسماعیلی واو را از محبان اهل بیت (ع) معرفی کرد وافزود: این عقیده در شعرهای ناصر خسرو هم نمود داشت ، به همین دلیل او خلیفه غاصب آن وقت بغداد را «دیو ملعون» معرفی می کند( دکتر محقق،.. بی تا)
-
- دکتر ذبیح الله صفا در کتابش، تاریخ ادبیات ایران جلد اول چنین گفته است تا پایان قرن چهارم هنوز بسیاری از خاندانهای اصیل ایرانی با همه سنتهای قدیم خود باقی بودند این خاندان ها در امور سیاسی وخدمات علمی دخالت داشته وازمیانشان رجال بزرگ برمی خاسته اند جغرافیا نویسان وجهانگردان قرن چهارم از عادات خوب ایرانیان احترام به « اهل بیوتات» قدیم را دانسته ونام عده ای از خاندانها را ذکر کرده اند که از عهد یعقوب لیث به بعد در خدمات مهم دیوانی شرکت ودخالت داشتند.( صفا، 1387: ..47-52)
-
- دکتر جعفر شعار در کتابش گزیده سفرنامه ناصر خسرو درباره سفرنامه اجتماعی چنین گفته است سفرنامه ظاهراً برای عامه مردم نوشته شده ودرباره مسائل مذهبی ساکت است واضح است که هیچ گونه شک وشبهه ای در صحت نسب فاطمیون نداشته است ودرباره حسن اداره امور وثروت وقناعت اومنیت وآسایش رعایای ایشان با شور و حرارت سخن گفته است آنچه در وصف قاهره ومساجد از جمله جامع الازهر وکوی وبرزن ها ومحلات دهگانه وباغ ها وساختمانها وحومه شهر می نویسد مایه اعجاب است (شعار، 1373:.. 53-62)
-
- دکتر غلام محمد طاهری مبارکه در کتابش برگزیده قصاید ناصر خسرو چنین بیان نموده، با ابوسعید برادرم به بازار امده تا به دکان موزه دوزی رسیدیم موزه خود را دادم تا مرمت کند وازشهر بیرون رویم که ناگاه در آن طرف غوغایی برخاست وموزه دوز بر اثر آن روان شد. بعداز ساعتی بازگشت، پاره ای گوشت بر سر درفش کرده ، من سوال کردم که چه غوغا بود واین چه گوشت است؟ موزه دوز گفت: همانا در این شهر از جمله شاگردان ناصر خسرو شخصی پیدا شده بود با علمای این شهر مباحثه کرده قول او را فقها انکار داشته هر یک به قول معتمدی تمسک می جویند و او از اشعار ناصر خسرو شعری بر طبق مطلب خود می خواند فقها از جهت ثواب او را پاره پاره کردند ومن نیز از گوشت او جهت ثواب بریدم چون بر احوال تلمیذ خود اطلاع یافتم تاب در من نمانده وموزه دوز را گفتم: موزه به من ده که در شهری شعر ناصر خسرو خواستن نمی تواند بود موزه را گرفتم وبا برادر خود از نیشابور بیرون آمدم این واقعه از شرح حال مجهول ناصر خسرو به نام «سرگذشت شخصی» در تاریخ ضبط شده است (طاهری مبارکه، 1382: ..63-71)
افرادی که دربارۀ دیوان ناصر خسرو کار کرده اند عبارتنداز:
آقای فریدون بدعی در کتاب ناصر خسرو لعل بدخشان
آقای دکتر محمدعلی زکی در مقاله اش «بررسی جامعه شناختی سفرنامه ناصر خسرو»
آقای دکتر محمدرضا توکلی صابری در مقاله اش «پابه پای ناصر خسرو در سفرها
آقای دکتر احمد عبدالله زاده در مقاله « انتقادات ناصر خسرو از طبقات مختلف اجتماعی
آقای دکتر مهدی محقق در مقاله« ناصر خسرو محب اهل بیت بود»
آقای دکتر ذبیح اله صفا در کتاب «تاریخ ادبیات ایران جلد اول»
آقای دکتر جعفر شعار در کتاب«گزیده سفرنامه ناصرخسرو»
آقای دکتر غلام محمد طاهری مبارکه در کتاب«برگزیده قصاید ناصر خسرو»« سلام باد بر خرد»
آقای سید حسن تقی زاده در کتاب« دیوان ناصر خسرو» «تحقیق در احوال ناصر خسرو»
آقای دکتر محمد دبیر سیاقی در کتاب« سفرنامه ناصر خسرو»
آقای دکتر محمد غلامرضایی در کتاب« شرح سی قصیده ناصر خسرو»
آقای دکترنادر وزین پور در کتاب«شرح آثار ناصر خسرو»« شاه کارهای ادبیات فارسی»
آقای ادوارد براند در کتاب«تاریخ ادبیات ایران جلد دوم»
آقای دکتر غلامحسین یوسفی در کتاب« چشم روشن»
آقای ماریا موسوی در کتاب« ناصر خسرو از مشاهیر ایرانی»
آقای محمد حسین حاجتی در کتاب« شعر ، ذوق وطاعت»
آقای دکتر رضازاده شفق در کتاب«تاریخ ادبیات ایران»
آقای دکتر زرین کوب در کتاب « با کاروان حله»
فصل سوم:
روش تحقیق
دوران سه گانه عمر ناصر:
كل عمر اين سخنور آزاده را مي توان به سه قسمت متمايز منقسم ساخت :
ناصر خسرو پس از دوران كودكي تا چهل ودو سالگي دبيري است فاضل وبر خوردار از منصب ديواني و شغل درباري .لقب اديب ودبير فاضل يافته است و دودمان و خاندانش مقيم بلخ اند ،با خانه ضياع و عقار،خانداني از خواجه گان محتشم،خود كارگزار ودبير وعامل و مستوفي است و برادرش خواجه ابوالفتح عبدالجليل در دستگاه وزير امير خراسان خدمت مي كند و هر چه حاصل اين تعاليم و تحقيقات و ممارست وي در آنها و نشانه هاي آيزش او قالب اصحاب ملل و نجل بود است و پايان نخستين دوره زندگي اين فاضل اديب دبير سفري است از شهرمرو با شغل ديواني .
وهم بدآنجاست كه شبي خواب مي بيند كه ترغيب به سفر قبله مي كند وباخدا كه از خواب شبانكاهي برمي آمد نمرم مي كند كه از خواب چهل ساله بر آيد.
مبداًاين اشتباه وخط فارق ميان زندگي دورة نخست ودردورة زندگي ناصرراپنجشنبه ششم جمادي الاخره سال437هجري برابربانيمه دي ماه سال414يزدگردي بايد گرفت.
ناصرخسرووازجوزجانان به شربوغان ودميا مي رود ازراه سمنگان وطالقان به مرو رود مي رسدوبه مرو بازمي آيدوازكارديواني معاف مي خواهدبه نيت سفر قبله.
بيرون شدن از مرودر نوبت دوم،سرآغاز سفر هفت سالةاوست كه به شرحي هر چه زيباتروخواندني تر متن سفر نامه آمده است واين آغاز سفريست وسوم شبان437هجري بوده است برابر چهار شنبه اول فرودين ماه 415يزدگري. از مر به سرخس ونیشابور وبسطام وسمنان وری وده قوهه وقزوین می رود واز راه بیل وقپان وخرزویل وبرزالخیر* وخندان به شمیران می رسد واز انجا به سراب وسعید آباد می گذرد وبه تبریز در می آید واز راه مرند وخوی وبرکری ووان و وسطان واخلاط وبطلیس وقلعه قف اُنظر وموضع مسجد اُویس قرنی وارزن ومیافارقین وآمد ودیار بکر وحرّان وقرول وسروج ومنبِج وحلب وجُند قنیسرین وسرمین ومعره النعمان وکویمات وحیاه وعرقه وطرابلُس وقللمون وطرابرزن وجبیل وبیروت وصید او صور به عکه یا عکا می آید وبه دیدار کوه مشاهد انبیا ونواحی طبریه که خارج از مسیر است می رود وسپس از راه حیفا وکنیسه وقیساریه وکفرسابا به رمله وده خاتون وقریه العنب وسرانجام به بیت المقدس می رسد، در طول یک سال شمسی و ورد او به بیت المقدس مصادف می شود با پنج شنبه پنجم رمضان سال 438 هجری برابر با اول فرودین 416 یزدگردی.
ناصر از قدس به مکه می رود ، به راه عرعر و وادی القری ومدینه، واز همان راه به طریق شام به قدس باز می آید وسپس از آنجا به رمله مراجعت می کند وبه عسقلان وطینه می رود وبا کشتی به تنیس واز آنجا در شاخه شرق رود نیل با کشتی به صالحیه وقاهره وارد می شود وبه اسکندریه وقیروان سفر می کند ودوبار از قاهره به راه قلزم (با کشتی) وبندرجار که محاذی مدینه است مدینه النبی وخانه کعبه را زیارت می کند واز همان مسیر باز می گردد وسپس از راه آبی نیل با کشتی به اسیّوط واخمیم وقوص واسوان می رود وبه صحرای سودان در می آید واز ضیقه وموضعی به نام حوض(حوضش) می گذرد وبه بندر عیذاب می رسد واز راه دریای سرخ به جُدّه ومکه می آید واین نوبت شش ماه در مجاورت خانه خدا به سر می برد آنگاه از مکه به موضع بئرحسین بن سلامه وطائف وحصارک خانه لیل ومطار وثریا وجزع(حصار بنی نسیر) وسرزمین بنی سواد وسربا به فلج وارد می شود وچهار ماه در این سرزمین اصحاب الرّس سرگردان می مان تا سرانجام با کاروانی به یمامه می رود وبه لحسا وسپس به بصره در می آید واز راه رود سفر خود را ادامه می دهد وشاطی عثمان واُبله را پشت سر می نهد وبا کشتی از کنار عبّادان به خلیج فارس می آید وسرانجام به بندر مهروبان می رود واز آنجا به ارّجان(مجاور بهبهان) می رسد وبه لوردغان وخان لنجان واصفهان وارد می شود وبه راه هیثماباد[1] وکوه مسکیان( مشگنان) به نائین می رسد وده گرمه در ناحیه بیابان را می بیند واز ده پیاده یاد می کند وسپس از رباط زبیده به چهارده طبس ورستاباد [2]می رسد وبه طبس در می آید وبه رقه وتون وقاین وسرخس می گذرد واز راه رباط جعفری ورباط عمر وی وراط نعمتی به مرو الرود وارد می شود ومتعاقباً به راه آب گرم وباریاب وسمنگان وسه دره بلخ ودستگرد ومیان روستا وپل جُموکیان به بلخ فرود می آید، روز سه شنبه بیست وششم جمادی الاخره سال 444 هجری برابر با بیست ودوم آبان ماه 421 یزدگردی وسفر شش سال وهفت ماه وبیست ودو روزه او پایان می گیرد.
حاصل این سفر هفت ساله حدود سه هزار فرسنگی[3] یادداشتهایی است نفیس وارزنده که روزانه از دیده ها وشنیده ها برداشته است ، روشن ودقیق وخالی از ابهام ، با احتیاط ودور اندیشی ودور از گزافه وعبارت پردازی، وپس از بازگشت به خانه آنها را منظم ساخته وکتابی پرداخته است، کتابی پر از اطلاعات ذی قیمت از شناخت قسمتی از دنیای آباد اسلامی نیمه اول قرن پنجم هجری با حالات ومعتقدات واعمال ورسوم وسنن مردم آن وما در این مقاله کوتاه تحلیلی از مطالب آن خواهیم داشت ونیز بررسی معتقدات ناصر خسرو را در پایان سفر هفت ساله مکمل بحث استنتاجی حاصل دوره دوم زندگی او قرار خواهیم داد، منتهی از نظر اینکه این دو نکته با آنچه متعاقباً درباره سفرنامه خواهیم گفت ارتباط بیشتری بیاید، بهاین دو مطلب پس از اشاره به دوران زندگی ناصر خسرو خواهیم پرداخت.
ناصر خسرو در دوره سوم زندگی که از پنجاه سالگی شروع می شود ظاهرا پس از اتمام سفر مدتی مقیم بلخ شده ویاداشتهای سفر را تنظیم کرده است وآنگاه با فاصله ای که معلوم نیست چه مدت زمان گرفته است به کار دعوت ونشر طریقه فامطیان پرداخته است وآنچه مسلم است بیش از سال 453 هجری که از ظهر بلخ به گریز ویا به تبعید بیرون شده، زیرا در زادالمسافرین که هم بدین سان تصنیف کرده است از تبعید خود سخن به میان آورده است .
در دوره سوم زندگی، ناصر خسرو حجت جزیره خراسان است ومقام حجتی دارد، مقامی که در میان درجات هفتگانه دعوت فاطمیان مرتبه سوم است، یعنی پس از ناطق وامام، ونائب امام شمرده می شود وناصر ا زجانب ابوتمیم معد بن علی ملقب به المستنصربالله(428-427 هجری) مامور دعوت مردم به طریقه اسماعیلیه وبیعت با فاطمیان در خراسان وسرپرستی شیعیان آن سامان شده است. این دوره حیات ناصر از لحاظ تصنیف وتألیف وشعرسرایی پرمایه است، اما همه در خدمت نشر عقاید فاطمیان قرار دارد قطعی است چون ناصرخسرو مردی معروف وبهره ور از فضل وحکمت بوده است وبا قدرتی عظیم که در فن مناظره کتبی وشفاهی داشته در کار دعوت نیز بی شک کامیاب وموفق بوده است، وبه همین سبب اندک اندک میان اهل سنت دشمنانی یافته وروز به روز بر تعداد مخالفان او افزوده شده و ناگزیر گشته است بسبب خصومت علنی آنان وغوغای عامه، وشاید هجوم آنان بر ضدوی، از وطن متواری شود وامیران سلجوقی نیز یحتمل به همین علت درصدد آزار وی برآمده اند که از یار ودیار به دره یَمگان ودامنه کوه های دشوارگذار بدخشان پناه جسته است.وزندانی یمگان وآزادمرد آواره از خانمان، سالیان دراز در تنهایی ورنج عمرگذارده وبا بدحالی وسخت احوالی در غربت زیسته است وشکایتهای دلسوز به زبان شعر از درون جان سرداده ودر فاصله به تصنیف کتابها نیز دست یازیده است تا اثبات حقانیت طریقه فامی کرده و وظیفه تبلیغ ودعوت خویش هر چه بهتر به جای آورده باشد. درۀ یمگان سرانجام آرامگاه جاودانی آن بزرگ مرد آزاده نیز شده است .
نکته دوم مسافرت او ، یا پناه جویی اوست از غوغای عوام وآسیب دشمنان به مازندران که از اشعار خود دوبار متذکر آن شده است یک جا در نسبت به یمگان ومازندران ، به سبب اقامت در آنجا می گوید:[4]
دوستی عترت وخانه رسول کــــــرد مرا یمـــــــگی ومازندری
وجای دیگر می گوید:[5]
برگیرد دل ز بلخ وبنه تن ز بهر دین چون من غریب و زار به مازندران درون
ارباب تذکره ومحققان که در شرح حال ناصر خسرو سخن گفته اند بحث خود را متوجه زمان ومدت توقف اختیاری یا اجباری ناصرخسرو در مازندران وطبرستان ساخته اند وبسببنبودن اسناد ومدارک از اظهار نظر قطعی در این باره تن زده اند.
حال که مختصر آشنایی به احوال وآثار و ادوار حیات ناصر خسرو یافتیم به حاصل دوره دوم زندگی او، یعن ی سفرنامه در درجه نخست وبحث اجمالی در کیفیت نضج گرفتن عقاید او در خلال سفر هفت ساله، بر می گردیم وابتدا بحث پاگیری اعتقاد او را دنبال می کنیم تا برای تحلیل سفرنامه یکباره مجال پردازش بماند.
گروهی معتقدند که ناصرخسرو پیش از رفتن به سفر هفت ساله به فاطمیان اعتقادی وبا اسماعیلیان پیوندی یافته وبا انگیزه پیوستن به دستگاه خلیفه فاطمی وامام این طریقت یعنی المستنصر بالله، به نام قبله عازم مصر شده وبه بهانه زیارت خانه کعبه قصد دیدار مرکز خلافت فاطمیان کرده است و وصف تمجید آمیزی که از مصر وآبادی آنجا دارد واینکه از آسوده خاطری مردم آن نواحی فراوان سخن می گوید هر دو را دلیل این اعتقاد گرفته وگفته اند در مصر برای احرازِ مقام حجتی جزیره خراسان تعلیم دیده واز مراتب مستجیب و مأذون وداعی فراتر رفته وپایگاه حجتی یافته است وبا این رتبت مأمور نشر دعوت در خراسان شده است.
ناصرخسرو در این قصیده از زادن وبالیدن، وچهل و دوسال آغاز حیات را چو نبات وستور زیستن، وآنگاه نفس سخنور جویای خرد شدن، ودر مقام قیاس بهتر از خویشتن جستن، وچون وچرا از پیروان مذاهب گوناگون خواستن، وعجز وگوری وکری هر گروه دیدن، وسپس به هدایت آیتی از قرآن کریم متذکر دست برتر یزدانی شدن ودر پی یافتن آن دست سفر دور ودراز گردیدن، وبه رنج پیمودن راه های پرخطر تن در دادن وسرانجام به مطلوب رسیدن سخن گفته است .
آنچه گذشت اين نتيجه را توان گرفت كه ناصر خسرو را درآغاز سفر كشتي ودر طي سفر مطالعاتي ومباحثاتي بوده و سنجش اعتقادات و نقد آنها واسارات قمامات صاحب دعوت 0نشر طريقه اسماعليان واعتقادات فاطميان وجحه همت كارمداوم او شده است ودقيقتر اين ا ست كه چون ناصر از سفر باز مي گرددمطالب برگزينندگان اصحاب درحات دعوت كه در مصر دربارة او آغاز شده بوده است ونزدآنان ناصر لايق حجتي جزيره خراسان شناخته مي آيد واين مقام را ظاهراً در جزيرة دعوت بر او مقرر مي دارند نه در مصر دلیل دیگر این ادعا جز آنچه گذشت آن است که ناصر خسرو در بازگشت از سفر نیت جهانگردی وسیاحت مشرق داشته است ودر پایان سفرنامه بهاین عزم خود تصریح دارد ومی نویسد که در صورت تحقق چنین سفری حاصل مشاهدات ومسموعات خود را نظمی می دهد وبه سفرنامه موجود منضم می سازد وطبیعی است که شرح سفر مشرق او از فحوای سخن خود وی هم سنخ مطالب سفرنامه حاضر می بوده است یعنی وصف دیده ها و نقل شنیده ها .اگر ناصر خسرو با مقام حجتی به خراسان باز می گشت واز همان آغاز ورود هم ماموریت تبلیغ ودعوت داشت گمان ندارم که می توانست از حوزه جزیره دعوت خود یعنی خراسان فراتر برود وبه اقصای شرق روی اورد ویا لااقل خود او با آن وظیفه اعتقادی گران چنین نمی خواست ونمی کرد.
آنچه از سفرنامه در جهت اعتقادات بعدی ناصر خسرو قابل بیرون کشیدن وذکر است طول اقامت او در مصر ومجاورت شش ماهه او در مکه وسفر احتمالی وی به قیروان وشاید مهدیه است وراه هاست که در بازگشت به سوی وطن گاه غیر اعتیادی رفته است بدین توضیح که مسیر ناصرخسرو در ایران وآسیای صغیر وشام ومصر از شاهراه وراه های تجاری وکاروانی است، حتی از اسوان به عیذاب نیز چنین است اما گذشتن وی از بادیه به سوی لحسا وتن زدن از گذشتن از بغداد، مرکز خلافت عباسیان، وانتخاب راه طبس وکویر قابل تامل است مساعدتهای محمد بن فلیج در اسوان و وکیل او در عیذاب وباج نستاندن امیر جده ویاری بی دریغ وزیر معزول ملک اهواز در بصره ومهمانی امیر گیلکی که بعدها فرزندش در عداد رجال قهستان درامده وبا اسماعیلیان علیه دستگاه حکومت کارها داشته است بی چیزی نیست ومی تواند که ناصر خسرو را در بوته آزمایش دعاه اسماعیلی نشان دهد . با این همه این مسئله هنوز در پرده ابهام است وشاید اسنادی که بعدها یافته شود پرده از روی کاربردارد وبر ما روشن سازد که ناصر خسرو گنج اعتقاد در دل ومهر سکوت بر لب از مصر بازگشته وتا روزی که معهود بوده است هیچ از اعتقاد خود دم نزده است؟ یا پس از بازگشت، بسبب استعداد وقابلیت ولیاقتی که در او دیده ومطمئن شده اند، این مرد مستعد را به حجتی وکار دعوت واداشته اند؟
نکته دوم کیفیت تألیف سفرنامه است ناصر خسرو از آغاز سفر از دیده ا وگاه از شنیده ها ی خود روزانه یادداشت بر می داشته است و به گفته خودش بر روزنامه ای که داشته تعلیق می زده. زمینه این یادداشتها بسیار وسیع وموضوعات آنها بسی متنوع وارزنده است: مسافتها، موقعیت جغرافیایی شهرها وده ها، جمعیت نواحی، صنایع محلی وضعیت غالب، فرمانروایان وحکام محلی، مردم سرشناس ومشهور محل، خاصه اهل علم، کیفیت کشاورزی وانواع محصول نواحی ومحصول ممتاز محل ومقدار هر یک و وضع نگهداری آنها، استحکامات شهر، انواع بناهای عمومی از بیمارستان وجامع وکاروانسرا وبازار ودکان، طرز ساختمانها وکیفیت استفاده از ساختمانهای زاید بر احتیاج مالک آن ، نوع آبیاری مزارع وباغات ، وسیله زراعت، وسیله آبیاری اعم از دولاب یا چرخ، یا با حفر مجاری وکندن کاریزها ویا ساختن طاقها برای عبور دادن آب از روی نقاط پست ومشروب ساختن زمینهای بلند، ذکر منبع آبها از رود وچشمه وقنات ویا چاه، کیفیت کسب ونوع دادوستد، وسیله معاملات، روابط مردم با یکدیگر، قدرت مالی واستعداد بدنی، عتقدات مذهبی وسیاسی وعادات ورسوم آنان وتشریفات اجتماعی وطرز اداره خانه، حوادث تاریخی و وقایع نجومی وفلکی، امنیت وآبادی یا نا امنی وخطر راهزنی وهجوم، باج وحق خفارت ستانی، مهمان نوازی ودستگیری از مسافران وبسیاری مسائل دیگر که شرح آنها سخن را به درازا می کشاند.
این یادداشتهای روزانه در نهایت دقت بی حشو وزواید وبر محور مسائلی که به کار همه کس بیاید، نه از جنبه فردی یا اختصاص وانحصار به اعمال وافعال گروهی خاص حتی خود نویسنده، یعنی ناصر خسرو، تحریر شده است وپس از پایان گرفتن سفر هفت ساله ودر ایام فراغت شاید با حذف موارد واختصار برخی مطالب به صورت کتاب درآمده است این مطلب غیر از قرائن وشواهد خارجی از خود سفرنامه نیز دلایل روشنی دارد بدین شرح: