- آموزش تصمیم گیری مجدد موجب کاهش خودناتوانسازی و افزایش جرات ورزی می شود.
آموزش مؤلفه های تصمیم گیری مجدد به شکل معناداری کاهش نمره کل خودناتوانسازی و ابعاد خودناتوانسازی و افزایش جرات ورزی را پیش بینی می کند. برای بررسی کاهش نمره کل خودناتوانسازی با بهره گرفتن از آزمون تحلیل واریانس یکراهه (ANCOVA) مقدار F به دستآمده با درجه آزادی ۲۷/۱ برابر است با ۹۲/۶۷ که سطح آلفای ۰۰۱/۰ معنادار است و نشاندهنده آن است که آموزش مؤلفه های تصمیم گیری مجدد موجب کاهش نمره کل خودناتوانسازی می شود و برای بررسی کاهش نمره ابعاد خودناتوانسازی از روش آماری تحلیل واریانس چندمتغیره برای نمرات تفاضلی استفادهشد که مقدار F به دستآمده برای بعد خلق منفی با درجه آزادی بین گروهی ۱ و درجه آزادی درون گروهی ۲۸ برابر است با ۵۴۵/۱۴ که در سطح ۰۰۱/۰ معنادار است و مقدار F به دستآمده برای بعد تلاش با درجهآزادی بین گروهی ۱ و درجه آزادی درونگروهی ۲۸ برابراست با ۰۲۱/۲۵ و مقدار F به دستآمده برای بعد عذرخواهی با درجهآزادی بین گروهی ۱ و درونگروهی ۲۸ برابر است با ۳۷/۴۹ که در سطح ۰۰۱/۰ معنادار است و نشاندهنده آن است که آموزش مؤلفه های تصمیم گیری مجدد موجب کاهش نمره ابعاد خودناتوانسازی می شود و برای بررسی افزایش جرات ورزی مقدار F به دستآمده با بهره گرفتن از تحلیل کواریانس با درجهآزادی ۲۷/۱ برابر است با ۳/۸۱ که در سطح ۰۰۱/۰ معنادار است و نشاندهنده آن است که آموزش مؤلفه های تصمیم گیری مجدد موجب افزایش جرات ورزی می شود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
پژوهشی دقیقاً با متغیرهای حاضر صورت نگرفتهاست، ولی این پژوهش تا حدی همسو با پژوهشهای زیر است:
بوستان (۱۳۸۶)، تحقیقی با موضوع بررسی مقایسه ای اثربخشی زوجدرمانی گروهی با آموزش راهبرد تصمیم گیری مجدد و روایتدرمانی بر افزایش رضایت زناشویی انجامداد و به این نتیجهرسید که راهبرد تصمیم گیری مجدد موجب افزایش رضایت زناشویی میگردد. و در تحقیقی فایده ( ۱۳۸۸ ) اثربخشی مشاوره گروهی مبتنی بر راهبرد تصمیم گیری مجدد بر افزایش خودپنداره دانش آموزان دختر دوره دبیرستان شهرستان بیرجند را مورد بررسی قرار دادهاست و به این نتیجه رسید که بین میانگینهای دو گروه آزمایش و گواه و میانگینهای پیشآزمون و پسآزمون گروه آزمایش در نمرات آزمون خودپنداره راجرز تفاوت معناداری وجوددارد. و در تحقیقی رئیسی (۱۳۹۰ ) به بررسی اثربخشی آموزش مؤلفه های راهبرد تصمیم گیری مجدد بر افزایش سازگاری و انصراف از طلاق زنان متقاضی طلاق پرداخت. و چنین نتیجهگرفت که استفاده از راهبرد تصمیم گیری مجدد در مشاوره با زنان ناسازگار مؤثر و مفید است و می تواند سازگاری اجتماعی، تندرستی آنان را افزایشدهد. همچنین در پژوهشی، ترصفی (۱۳۹۱) با عنوان اثربخشی آموزش مؤلفه های راهبرد تصمیم گیری مجدد بر افزایش تابآوری دانش آموزان دریافت که آموزش راهبرد تصمیم گیری مجدد می تواند با بهره گرفتن از تکنیکها و آموزشهایی که به افراد میدهد و به آنها کمک می کند تا بتوانند پیامهای بازدارنده را شناخته و بهدنبال آن با بهره گرفتن از تکنیکهای گشتالتدرمانی نقشهای جدید را شکل و الگوی جدیدی برای زندگی خود بسازند و تابآوری خود را افزایشدهند.
همچنین در مورد راهبرد تصمیم گیری مجدد، تانیسن [۱۳۶] (۲۰۱۰) در کشور هلند تحقیقی با عنوان راهبرد تصمیم گیری مجدد و اختلالات شخصیتی انجامداد. این کار بر روی ۱۲۸ بیمار ۴۲ ساله انجام شد. درمانگر توانست با بهره گرفتن از راهبرد تصمیم گیری مجدد به بیماران کمککند تا نمایشنامه زندگی خود را تغییردهند. بعد از اعمال درمان نتیجه تأثیر معنیداری را نشان داد و ۹۵% بیماران بهبود علائم بیماری را نشاندادند و ۸۲% از بیماران بعد از ۲ سال اتمام بیماری مشغول به کارشدند. کامپوز[۱۳۷](۲۰۱۰) در تحقیقی با عنوان آنسوی نمایشنامه زندگی، نقش فرصتها و محیط در شکل گیری قصه زندگی اشاره می کند که در شکل گیری قصه زندگی عوامل مختلفی اثرگذار هستند، که میتوان به تأثیر محیط، خانواده، فرهنگ، جنسیت، هویت قومی، خانواده، سطح تحصیلات اشارهکرد. همچنین بیانکرده که با بهره گرفتن از راهبرد تصمیم گیری مجدد میتوان به فرد کمککرد تا او بتواند قصه زندگی خود را از نو بسازد. در رابطه با تصمیم گیری مجدد پژوهشی در خلال پنج جلسه گروه درمانی با بهکاربستن روش و مبانی نظری تحلیل متقابل بر روی ۲۸ دانشجوی سال سوم در سنکارلوس انجامگرفت که این نتایج به دستآمد : آزمودنیها در این مطالعه که طرح آن به صورت پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل بود با در نظرگرفتن درمان تصمیم گیری مجدد گولدینگ موردبررسی قرارگرفتند. حالات ایگو توسط چک لیست صفات [۱۳۸] که توسط گوف[۱۳۹] و هیل بران[۱۴۰] ساخته شده سنجیدهشد. پس از تحلیل داده ها مشخصشد که تغییراتاساسی در حالات ایگو پس از ۶ هفته به وقوع پیوستهاست. یکی از درمانگرانی که تمرکز خود را بر اهمّیت نوازش که از مفاهیم بنیادی راهبرد تصمیم گیری مجدد است، قرارداده کلود اسنایدر [۱۴۱] (۲۰۰۲) میباشد. او در این شیوه درمانی از مراجعان خود میخواهد با پیامهای منفی انتقادگرایانه والدین خود، از طریق نوازشهایی که اعضای گروه به یکدیگر می دهند، مقاومت ورزند. هدف این جلسات درمانی به دستآوردن بازشناسی مثبت که افراد برای بهزیستی خود به آن نیازمند میباشند، بوده است. کلود اسنایدر در تحقیقات خود به اثربخشی استفاده از این روش در بازشناسی مثبت و بهزیستی افراد اشاره می کند.
در آموزش مؤلفه های تصمیم گیری مجدد به دانش آموزان در زمینه نمایشنامه زندگی و نحوه شکل گیریآن و سائقها و بازدارندههایی که دریافت می کنند و در زمینه مفهوم نوازش و انواع نوازش و خودنوازشی چهار وضعیت زندگی که شامل “من خوب نیستم – شما خوب هستید” “من خوب نیستم – شما خوب نیستید"، “من خوب هستم – شما خوب نیستید” “من خوب هستم – شما خوب هستید” آموزش دادهشد و با بهره گرفتن از کشف نمایشنامه زندگی و استفاده از روشها و فنون گشتالتدرمانی شامل ایفای نقش، وارونگی نقش، صندلی خالی به آنها کمک شد که تصمیمهای جدید را جایگزین تصمیمهای اولّیه کنند که آموزشهای داده شده به کاهش نمرهکل و نمره ابعاد خودناتوانسازی و افزایش جرات ورزی کمک کرد.
فرضیه دوّم
آموزش مؤلفه های تصمیم گیری مجدد موجب کاهش نمرات ابعاد خودناتوانسازی می شود.
آموزش مؤلفه های تصمیم گیری مجدد به شکل معناداری کاهش ابعاد خودناتوانسازی را پیش بینی می کند. برای بررسی این فرضیه از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری برای نمرات تفاضلی استفاده شد. و نتایج بدین شرح بود : مقدار F به دستآمده برای بعد خلق منفی با درجه آزادی بین گروهی ۱ و درجهآزادی درون گروهی ۲۸ برابراست با ۵۴۵/۱۴ که در سطح ۰۰۱/۰ معنادار است و مقدار F به دستآمده برای بعد تلاش با درجه آزادی بین گروهی ۱ و درجه آزادی درون گروهی ۲۸ برابر است با ۰۲۱/۲۵ و در سطح ۰۰۱/۰ معنیدار است و مقدار F به دستآمده برای بعد عذرخواهی با درجهآزادی بین گروهی ۱ و درون گروهی ۲۸ برابر است با ۳۷/۴۹ که در سطح ۰۰۱/۰ معنادار است.
در تبیین این مسئله میتوان گفت که کودکان از بدو تولد شروع به نگارش پیشنویس زندگی خود می کنند و زمانی که چهارسالگی فرا میرسد اساس طرح و نقشه را تصمیم گیری کرده اند و در هفت سالگی جزئیات اصلی داستان زندگی خود را کامل نموده اند و از آن زمان تا ۱۲ سالگی آن را ویرایش نموده و نکاتی را به آن اضافه می کنند و در دوران نوجوانی و بزرگسالی آن را تجدید نظر نموده و نگاهی دیگر به آن میافکنند و آن را با واقعیتها و ویژگیهای زندگی کنونی خود هماهنگ می کنند. (یان استوارت، ۱۹۸۷)
این که چرا کودکان تصمیمات پیش بینی میگیرند در دو ویژگی اساسی شکل گیری پیشنویس قرارداد. ۱– تصمیمات پیشنویس نشاندهنده بهترین روش کودک برای زندهماندن در دنیای پرآشوب و مخاطره است، حتی دنیایی که زندگی انسان را تهدید می کند میباشد. ۲ – تصمیمات پیشنویس معمولاً براساس هیجانات و واقعیت سنجی کودک صورت میگیرد. (یان استوارت ،۱۹۸۷)
پیشنویس زندگی دارای یک محتوا و یک روند است. محتوای پیشنویس زندگی هرکس متفاوت است، ویژگی و بیهمتایی آن مانند اثر انگشت است ولی روند پیشنویس زندگی به نظر میرسد به طور نسبی در تعداد معدودی از الگو مشخص می شود. ( استوارت، ترجمه عطارها،۱۳۹۱)
پیامهایی که از حالت نفسانی والد پدر و مادر سرچشمه میگیرد، بازدارندههای تقابلی نام دارد و کودک آنها را به عنوان محتوای والد خود بایگانی می کند. و پیشنویس تقابلی به معنای یک سری از تصمیماتی است که به وسیله کودک بر طبق باز دارندههای تقابلی گرفته شدهاست. پنج دستور خاص وجوددارد که نقش ویژهای در پیشنویس تقابلی دارد که به آنها سائق و یا به طورکلی سوقدهنده گفته می شود. واژه سوقدهنده به این دلیل به کاربرده می شود که کودک احساس اجبار می کند که از این فرامین پیروی کند. او بر این باور است که تا زمانی که از این سوقدهنده پیروی می کند می تواند در وضعیت خوب باقی بماند که عبارتاند از : ۱– کاملباش، ۲– قویباش، ۳– سختکوشباش، ۴– دیگران را راضی و خشنودکن، ۵ – عجلهکن. همچنین وقتی والدین از رفتار بچهها عصبانی میشوند، پیامهای دستوری به آنها می دهند که این پیامها اشاره دارد به پیامهایی که در کودکی از والدین خود دریافت نموده اند، بیشتر این پیامها باز دارندهاند، بعضی از پیامها ناامیدی، ناکامی و اضطراب را به همراه دارد و بعضی از این بازدارندهها باعث احساس نامطلوب در کودکی میشوند. این بازدارندهها عبارتاند از: ۱– نکن، ۲– وجود نداشتهباش، ۳– صمیمی نباش، ۴– مهم نباش، ۵– بچه نباش، ۶– بزرگ نشو، ۷ – موفق نباش، ۸ – خودت نباش، ۹ – عاقل و سالم نباش، ۱۰ – تعلق نداشته باش، ۱۱ – فکر نکن.
دانشآموزانی که در بعد عذرتراشی خودناتوانسازی نمره بالایی میگیرند احتمال دارد که در کودکی سوقدهنده سختکوشباش را دریافت کردهباشند، کسانی که در وضعیت سختکوشباش به سر میبرند اغلب از لغت سعی استفاده می کنند. “مثل چیزی که سعی میکنم به شما بگویم این است"، “من سعی خود را میکنم و آن چه را که در موردش به توافق رسیدیم انجام خواهمداد” لغت سعی وقتیکه در این وضعیت خاص به کار میرود همیشه این مفهوم را منتقل می کند که “من به جای اینکه آن کار را عملاً انجامدهم، سعی میکنم که انجام دهم". (استوارت، ترجمه عطارها،۱۳۹۱)
لغات معمول دیگر مانند اینها هستند: مشکل، نمیتوانم، چرا؟ این دیگه چیه؟ خیلی سخته که… و صداهای پرسشی نظیر هوم؟ اِه؟ و… است. (استوارت، ترجمه عطارها،۱۳۹۱)
همچنین دانشآموزانی که در نمره خلقمنفی از ابعاد خودناتوانسازی نمرهبالایی کسب کرده اند ممکناست از والدین خودبازدارنده نزدیکنشو یا صمیمینباش را دریافت کردهباشند. این پیام بازدارنده ممکناست در مورد نزدیکی جسمانی باشد، در این صورت این پیام از والدینی الگوبرداری می شود که به ندرت یکدیگر و یا فرزندشان را لمس می کنند، افزون بر این، این پیام می تواند به این صورت هم باشد، “از نظر عاطفی نزدیکنشو” این شکل پیام ممکناست در خانوادههایی که هرگز از احساسهای خود با هم صحبت نمیکنند از نسلی به نسل دیگر منتقل شود. گونه دیگری از پیام نزدیکنشو به این شکل است که “به کسی اطمینان نکن". (استوارت، ترجمه عطارها،۱۳۹۱)
آگاهی نسبت به وجود این بازدارندهها با بهره گرفتن از آموزش تصمیم گیری مجدد و گرفتن تصمیم جدید با بهره گرفتن از فنون گشتالتدرمانی، شامل: شناسایی قواعد خانوادگی و بایدها و نبایدها با بهره گرفتن از تکنیکهای شناختی (جدال شناختی، مباحثه، پرسشهای سقراطی و ….) برای درک تصمیمهای اولیّه و گفت و گو و استفاده از پرسشهای سقراطی که افراد با افکار منفی خود آشنا میشوند و تمرین می کنند تا آنها را با خودگویی و باورهای مؤثرتری جایگزین کنند. چند نمونه از این پرسشها از این قرارند : اگر مجبور نبودید که بر اساس معیارهایی که دیگران برای شما تعیین کرده اند زندگی کنید اکنون چه وضعیتی داشتید؟ اگر شما همین وضعی که هستید باقی بمانید، تصور میکنید که زندگی شما در چند سال آینده چگونه خواهد بود؟ همین طور به چالشکشیدن باورهای اعضاء با بهره گرفتن از روش جدال شناختی، برای این منظور این سوألات مطرح می شود که : آیا داشتن چنین باوری در زندگی به شما کمک می کند یا شما را از زندگی باز میدارد؟ چه دلیلی برای باورتان دارید؟ یا چه کسی به شما گفت که این باور صحیح است؟ در اینجا هدف این است که فرد را ترغیبکنیم تا درباره تفکّرات و باورهایش و اینکه چه تأثیر نافذی بر زندگی روزمرهاش دارند بیندیشد. با بهره گرفتن از این روشها افراد را متوجه این مسائل میکنیم که نگاهی به تصمیماتی که درباره زندگی، درباره خودشان و درباره دیگران اتخاذ کرده اند بیاندازد و بر روی تصمیمهای اولّیه، به کمک تکنیکهای گشتالتدرمانی (ایفای نقش، وارونگی نقش، صندلی خالی) برای بازسازی مجدد صحنههایی که از گذشته به ذهن افراد میرسد کار شده و مسائل حلنشده مراحل آغازین دوران کودکی میتوانند به صورت سودمندی مورد بررسی قرارگیرند. مشروط بر آنکه این تجارب اولیّه مربوط به سطح کارکرد کنونی افراد آورده شود. تجربه های دردناک اولیّه نیاز به شناسایی، احساس کامل، تجربه مجدّد و بررسی کامل دارند، قبل از اینکه افراد بتوانند خودشان را از آثار محدودکننده آنها رها سازند باورهای کنونی نسبت به خودشان و مشکل فعلیشان غالباً مربوط به آسیبهای گذشته هستند بر روی سطح هیجانی افراد با توجه به لحظه حال و (اینجا و اکنون) توجه می شود. برای مثال از افراد خواسته شد یکی از احساسهای نامطلوبی را که در دوره کودکی تجربه کرده اند را بهخاطر آورند و هر گونه احساسی درباره آنچه بود را به زمان حال بیاورند و به طور مستقیم آن احساس را تجربه کنند. برای تماس با لحظه کنونی با پرسشهای چه و چگونه به فرد کمک شد. مثال: اکنون چه چیزی در حال وقوع است؟ همانطور که درگیر کشمکشهایتان هستید چه چیزی را تجربه میکنید؟ غمگینی خود را چگونه تجربه میکنید؟ همانطور که از قلب سنگینتان صحبت میکنید، اگر قلبتان میتوانست سخن گوید چه میگفت؟ تکنیک دیگری که استفادهشد، فن «صندلی خالی» یا «دو صندلی رو به روی هم» است که از فرد خواسته می شود چنانچه بین جنبه های گوناگون درون خویش یا بین خودش و فرد دیگری دچار تعارض شدهاست از این روش استفاده شد. به طور مثال فردی که با مادرش دچار تعارض شدهاست گفته می شود که در یک صندلی خودش باشد و در صندلی دیگر در نقش مادرش باشد. دوست دارید به مادرتان چه چیزی را بگویید؟ اکنون صندلیتان را تغییردهید و مادرتان باشید، از طریقآوردن موضوعات هیجانی یا تعارض به زمان حال با بهره گرفتن از این تکنیک، فرد و مشاور درک بهتری از چگونگی کشمکش و رابطه به دست میآورند. اجرای این تکنیکها احیاء و تجربه مجدد یک صحنه از گذشته است که به افراد فرصت داد، تا بررسی کنند که چگونه آن رخداد در زمان وقوعش آنها را تحت تأثیر قرار دادهاست و یک شانس برای برخورد متفاوت با آن رخداد در زمان حال فراهم کرد. به افراد کمک شد تا نسبت به آن آگاه شوند و در نهایت به بحث گذاشتن سوألات بازنگری در مورد تصمیمات اولیّه، آیا شما مایلید برخی از تصمیمهای اولیّه خود را مورد بازنگری قرار دهید؟ آیا این تصمیمات هنوز برای شما مفیدند؟ شما مایلید چه تصمیمهای جدیدی اتخاذ کنید؟
و در نهایت با بازی مجدّد رخدادهای گذشته در زمان حال فرد قادر می شود معنی جدیدی به آن بدهد و از طریق این فرایند می تواند روی دل مشغولیهای ناتمامش کار کند و یک پایان جدید و متفاوت به آن موقعیت بدهد. تمرین مجدّد بر روی صحنههای خیالی که از گذشته خلق شده اند و آموزش به افراد در رابطه با اینکه میتوانند در کمال امنیت از تصمیمهای اولیّه که فعلاً نامناسباند دست بشویند و با تجهیز آنها به درک زمان حال، میتوان آنها را قادر به احیای یک صحنه معین به شیوهای جدید ساخت. آموزش این نکته که میتوانند یک پایان جدید به آن صحنه اولیه بدهند، این خود به یک آغاز جدید میانجامد که به اعضاء اجازه میدهد به راههای نوین فکر، احساس و عمل کنند. و این امر یعنی آگاهی نسبت به تصمیمهای اولیّه و استفاده از فنون گشتالتدرمانی ذکرشده و گرفتن تصمیمهای جدید، منجر به کاهش نمره خلق منفی و نمره عذرتراشی از ابعاد خودناتوانسازی می شود.
فرضیه سوّم
آموزش مؤلفه های تصمیم گیری مجدد موجب کاهش نمره کل خودناتوانسازی می شود.
استفاده از آموزش مؤلفه های تصمیم گیری مجدد به صورت معنیداری کاهش نمره کل خودناتوانسازی را پیش بینی می کند. با بهره گرفتن از آزمون تحلیل واریانس یکراهه (ANCOVA) مقدار F به دستآمده با درجه آزادی ۲۷/۱ برابر است با ۹۲/۶۷ که در سطح آلفای ۰۰۱/۰ معنیدار است که نشاندهنده آن است که آموزش تصمیم گیری مجدد موجب کاهش نمره کل خودناتوانسازی می شود.
در تبیین این پدیده میتوان اشاره کرد که سایقها پیامهایی از خود والدینی هستند که محدود کنندهاند، و اگر از آنها پیروی شود می تواند مانعی برای رشد و انعطافپذیری به حساب آیند. این سوقدهندهها توسط تایبی کاهلر به این ترتیب لیست شده اند : ۱– قوینباش ۲– سخت تلاشکن ۳– کاملباش ۴– عجلهکن ۵– دیگران را خشنودکن.
علّت این نامگذاری کیفیت اجباری یا قهری آن در شرایط تنش زاست. سایقها، تلاش های نیمهآگاهانه ما هستند که باعث میشوند به گونه ای رفتارکنیم که نیاز ما به کسب تأیید از جانبدیگران را برآوردهکند. واقعیّت ایناست که هرگز نمیتوانیم به قدرکافی، هر آنچه را سوقدهنده میخواهد، انجام دهیم. بنابراین، هرچه بیشتر از باورهای باید پیروی کنیم، به مشکلات بیشتری دچار خواهیمشد. این امر خود باعث احساس فشار بیشتر می شود. در نتیجه، هرچه نیروی بیشتری برای رفتار سوقدهنده خود صرف میکنیم، مشکلات بیشتری خواهیم داشت و مجدداً احساس فشار بیشتری میکنیم. (یان استوارت، ۱۹۸۷)
و امّا راهبردهای خودناتوانسازی آن شرایط پیشآیندی هستند که افراد فراهم میسازند، به این امید که جانشین عواملی شوند که در آینده ممکن است شایستگی آنها را موردتردید قراردهد. آرمانی آن است که افراد این شرایط را در عوامل بیرونی جست و جو کنند، نه در عوامل درونی. به نظر برگلاس و جونز خودناتوانسازی عبارتاست از هر عمل یا زمینهعملی که به فرد امکان میدهد تا شکست را به عوامل بیرونی (بهانه) و موفقیّت را به منظور (کسب افتخار) به عوامل درونی نسبت دهند.
خودناتوانسازی دارای ۳ زیر بنای انگیزشی است:
۱ – تعریف مفهومی شک : بیشترین توافق ایناست که اساس انگیزشی خودناتوانسازی وجود احساسات شک و تردید است. شک در مورد حصول نتیجه مثبت و یا اجتناب از نتیجه منفی شاید به دلیل تأکیدی که جامعه روی پیشرفت و استعداد طبیعی دارد، عدماطمینان فرد به شایستگیها و قابلیت های خود می تواند از ویژگی-های اصلی و اساسی ارزشیابی از خود باشد. ممکن است این عدماطمینان با زیرسؤالبردن شایستگی منجر به ایجاد تردید یا نگرانیهایی در مورد خودکارآمدی و خودارزشمندی فرد شود. (السون و همکاران،۲۰۰۰)
۲ –اساس عمومی–خصوصی خودناتوانسازی : کلدینز وارکین در مطالعه ای دریافتند خودناتوانسازی هنگامی رخ میدهد که عمل خودناتوانسازی و پیامد عملکرد هر دو علنی باشد. امّا این نتیجه وقتی یکی از آنها (عمل خودناتوانسازی و پیامد عملکرد آن) کاملاً خصوصی بود حاصل نشد. این یافته نشاندهنده آن است که خودناتوانسازی اساس خود ادعایی دارد. ( ارکین و السون، ۱۹۹۸)
۳ –نقش خودحمایتی و خودارتقائی : تمایز دیگری در رابطه با اساس انگیزشی خودناتوانسازی باید توجه داشت، مربوط است به هدفهای خودحمایتی در مقابل هدفهای خودارتقائی، خودناتوانسازی یک راهبرد در پیامد اسنادی به همراه دارد. اوّل با ایجاد مانع بر سر راه موفقیّت فرد بهانهی حمایتگر در برابر عملکرد معیوب و شکستخورده فرد به وجود می آید. دوّم مسئولیت پذیری ادراک شده فرد را برای موفقیّتی که علیرغم ناتوانی حاصل شدهاست ارتقاء میدهد، به تعبیر اسنادی توانایی به عنوان علّت ادراک شده شکست تخفیف مییابد، حال آنکه توانایی به عنوان علت ادراک شده موفقیّت تشدید مییابد. اسناد توانایی ثبتشده، از خود در باور شکست حمایت می کند، حال اگر موفقیّت حاصل شود با پیامدهای خودناتوانسازی شدید اسناد توانایی، خود را ارتقاء میبخشد. ( ارکین و السون، ۱۹۹۸)
بنابراین یکی از دلایل خودناتوانسازی افراد را میتوان پیروی از سائقها نامید و ا حساس فشار ناشی از سائقها و تلاش افراد برای حفظ خودارزشی که موجب استفاده از راهبردهایی که منجر به خودناتوان سازی می شود. و براساس آموزش تصمیم گیری مجدّد افراد نسبت به وجود سائقها آگاه شده و با بهره گرفتن از تکنیکهای گشتالتدرمانی شامل جدال شناختی، مباحثه و پرسشهای سقراطی برای درک تصمیم های اولیّه و ایفای نقش، وارونگی نقش، صندلی خالی برای بازسازی مجدد صحنههایی که از گذشته به ذهن افراد میرسد و به بحثگذاشتن سوألات بازنگری در مورد تصمیمات (آیا شما مایلید برخی از تصمیمهای اولیّه خود را مورد بازنگری قرار دهید؟ آیا این تصمیمات هنوز برای شما مفیدند؟ شما مایلید چه تصمیمهای جدیدی اتخاذ کنید؟) نقشهای جدید را شکلداده و الگوی جدیدی برای زندگی خود بسازند و تصمیمهای جدیدی بگیرند، که باعث کاهش پیروی از سائقها شده و در نتیجه نمره کل خودناتوانسازی کاهش مییابد.
فرضیه چهارم
آموزش مؤلفه های تصمیم گیری مجدد موجب افزایش جرات ورزی می شود.
آموزش مؤلفه های تصمیم گیری مجدد به شکل معنیداری افزایش جرات ورزی را پیش بینی می کند. مقدار F به دستآمده با بهره گرفتن از روش تحلیل کواریانس با درجه آزادی ۲۷/۱ برابر است با ۳۱۳/۸۱ و با توجه به مقدار آماره های F به دست آمده در سطح آلفای ۰۰۱/۰ معنیدار میباشد. نتیجه میگیریم که این متغیر می تواند به شکل معنیداری افزایش جرات ورزی را پیش بینی کند. به این معنی که میتوان با آموزش مؤلفه های تصمیم گیری مجدد به افزایش جرات ورزی دانش آموزان کمککرد.
برای تبیین این مسئله میتوان این گونه بیانکرد که با توجه به نظریه تحلیل رفتار متقابل کسانی که در وضعیت “من خوب نیستم، شما خوب هستید” قرار دارند در رفتار جرأتورزانه دچار مشکل هستند و پیشنویس زندگی خود را براساس موضوعاتی قرار می دهند که قربانی شوند یا در برابر دیگران شکست بخورند، وقتی افراد میتوانند به صورت جرأتورزانه رفتار کنند که وضعیت زندگی خود را به صورت “من خوب هستم، شما خوب هستید” تغییردهند.
در اوایل زندگی، هر طفلی به این نتیجه میرسد که “من خوب نیستم” و درباره پدر و مادر خودش هم به این نتیجه میرسد که “شما خوب هستید” این اولّین چیزهایی است که طفل درباره زندگی و دنیایی که باید عمری در آن بگذراند، احساس می کند، و این وضعیت “من خوب نیستم، شما خوب هستید” مهمترین تصمیم تمام عمرش است. این نتیجه گیری به طور دائمی در او ضبط می شود و در تمام کارهایی که می کند تأثیر خواهدداشت. با وجود این، از آنجایی که این یک تصمیم است، می تواند تغییر کند، امّا فقط با یک تصمیم دیگر، نه پیش از آنکه تصمیم اولیّه فهمیدهشود. (تامس هریس، ۱۹۷۳)
برای تبیین این مسئله میتوان گفت راهبرد تصمیم گیری مجدّد می تواند با بهره گرفتن از تکنیکها و آموزشهایی که به افراد میدهد کمک به افراد برای آشنایی با مفهوم نمایشنامه زندگی و انواع سوقدارندهها و باز دارندهها و بازسازی رخدادهای گذشته در زمان حال و با بهره گرفتن از تکنیکهای گشتالتدرمانی برای ساختن نقشها و الگوهای جدید به افراد کمک می کند تا روی دلمشغولیهای ناتمام خود کارکنند و یک پایان جدید و متفاوت به موقعیت زندگی خود بدهند که این مسئله باعث تغییر وضعیت از “من خوب نیستم، شما خوب هستید” به وضعیت “من خوب هستم، شما خوب هستید” و افزایش رفتار جرأتورزانه است. همچنین آگاهی از مفهوم نوازش که عبارتاست از نوازش یعنی واردشدن به آگاهی فرد دیگر، نوازش چیزی است که کودک درونما احساس می کند، آبراهام مزلو نوازش را در سلسله مراتب نیازهای انسان همردیف آب و غذا میداند، نوازش برای زندگی آدمها ضروری هستند. اریک برن عقیده دارد: «نخاع بینوازش خشک می شود» بنابراین مبادله نوازشی یکی از مهمترین کارهای انسانهاست. در ابتدا نوازشها به صورت نوازشهای بدنی هستند. امّا بزرگترها رفتهرفته یاد میگیرند نوازشهای کلامی را جایگزین نوازشهای بدنی کنند، نوازشهای مثبت مثل لبخندزدن، گوشدادن، گرفتن دستها، یا گفتن جمله دوستت دارم در طرف مقابل احساس خوببودن ایجاد می کنند، امّا نوازشهای منفی مانند زخم زبانزدن، تحقیرکردن، سیلیزدن، توهینکردن و گفتن جمله از تو متنفرهستم در طرف احساس بد ایجاد می کند.
هریک از ما دارای بانک نوازشی هستیم و هرگاه از کسی نوازش میگیریم، نه تنها آن نوازش را در زمان خود میگیریم بلکه خاطره آن را در بانک نوازشی خود نگهداری میکنیم و بعدها میتوانیم به این تکنوازشیها مراجعه کنیم و از نوازشی که میخواهیم به عنوان خویشتن نوازشی بهرهببریم.
استفاده از خویشتننوازی که یعنی تشویق خویشتن به خاطر کارهایی خوب و شایسته خود در آشنایی با راههای دریافت نوازش از دیگران موجب کمک به افزایش رفتار جرأتورزانه می شود.
فرضیه پنجم
آموزش مؤلفه های تصمیم گیری مجدد در کاهش خودناتوانسازی تأثیر بیشتری داشته است و یا افزایش جرات ورزی.
برای بررسی این فرضیه به بررسی و مقایسه اندازه اثر و یا میزان تأثیر متغیر مستقل بر متغیر وابسته در تجزیه و تحلیل آماری میپردازیم.
برای بررسی تأثیر مؤلفه های تصمیم گیری مجدد بر کاهش ابعاد خودناتوانسازی از روش تحلیل واریانس چندمتغیره برای نمرات تفاضلی استفادهشد که نمره F به دستآمده برای نمرات تفاضلی خلق منفی برابر بود با ۵۴۵/۱۴ که در سطح ۰۰۱/۰ معنیدار بود و اندازه اثر آن برابر بود با ۳۴۲/۰ و مقدار F به دستآمده برای نمرات تفاضلی تلاش برابر بود با ۰۲۱/۲۵ که در سطح ۰۰۱/۰ معنیدار بوده و میزان اندازه اثرآن یعنی اثربخشی تصمیم گیری مجدد بر کاهش بعد تلاش برابربود با ۴۷۲/۰ و مقدار F به دستآمده برای نمرات تفاضلی عذرخواهی برابر بود با ۳۷۴/۴۹ که در سطح ۰۰۱/۰ معنیدار بوده و میزان اثربخشی تصمیم گیری مجدد بر کاهش بعد عذرخواهی و یا اندازه اثرآن برابر بود با ۶۳۸/۰ و برای بررسی تأثیر مؤلفه های تصمیم گیری مجدد بر کاهش نمره کل خودناتوانسازی از روش آماری تحلیل واریانس یکراهه (ANCOVA) استفاده شد که مقدار F به دستآمده برابر بود با ۹۲/۶۷ و در سطح ۰۰۱/۰ معنیدار بود و اندازه اثرآن و یا اثربخشی تصمیم گیری مجدد بر کاهش نمره کل خودناتوانسازی برابر بود با ۷۱۶/۰ و همچنین برای بررسی تأثیر مؤلفه های تصمیم گیری مجدد بر افزایش جرات ورزی از روش تحلیل کواریانس استفادهشد که مقدار F به دستآمده ۳۱۳/۸ بود و میزان اثربخشی تصمیم گیری مجدد بر افزایش جرات ورزی و یا اندازه اثرآن برابر بود با ۷۵۱/۰ که از مقایسه میزان اندازه اثر متغیرهای مربوطه میتوان نتیجهگرفت که آموزش مؤلفه های تصمیم گیری مجدد بر افزایش جرات ورزی تأثیر بیشتری داشتهاست. ولی میزان این اثر به اندازهای زیاد نیست که بتوان تبیین و دلیل خاصی برای آن ذکرکرد.
محدودیتهای پژوهش
- عدم همکاری مدارس با اجرای پژوهش در مدرسه، که منجر به تغییر جامعه پژوهش از دختران سال سوم دبیرستان به پسران سال سوم هنرستان شد.
- مفهوم نبودن و پیچیدگی تعدادی از سوألات پرسشنامه ها برای دانش آموزان.
پیشنهادات پژوهشی
- پیشنهاد می شود پژوهشی مشابه پژوهش حاضر در مقاطع دیگر و هم چنین روی جامعه دختران انجامگیرد.
- پیشنهاد می شود در پژوهشهای بعدی متغیرهای خصیصهای آزمودنیها نظیر طبقه اجتماعی وضعیت اقتصادی، زمینه خانوادگی و… بر خودناتوانسازی و جرات ورزی مدّ نظر قرارگیرد.