نیست بر اثبات یزدان نزد عقل از تو بهتر هیچ برهـانی دگر
گر ببیند روی خوبت اهـرمن بی گمان گوید که یزدانی دگر
ای فرو برده به وصلت از طمع هر دلی بیهـوده دندانی دگر
وی برآورده به عشقت در هـوس هر کسی سر از گریبانی دگر
نیست بیمـار غم عشق تو را بهتر از درد تو درمانی دگر
دل به فرمانت به ترک جـان بگفت ای به از جـان هست فرمانی دگر
درون مایه ی اصلی غزل:
در این غزل، انوری ابتدا غم عشق معشوق را جانی دیگر برای جسم خویش می نامد و پس از تمجید از ظاهر معشوق می پردازد و آن را بهترین دلیل برای وجود خداوند می شمارد. در ابیات انتهایی هم این درد را چاره ی کار عاشقان بر می شمارد و دل و جان خود را آماده ی اطاعت از فرمان معشوق معرفی می کند. در این غزل انسجام معنایی در ردیف های عمودی غزل بسیار به چشم می آید.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بافت معنایی و آرایه های ادبی:
بیت اول:
ای معشوقی که غم عشق برای جسم من یک روح دیگر محسوب می شود و جان من دیگرهمچون تو معبود و معشوقی را نخواهد یافت. بین (جسم و جان) تناسب است. بین (جان و جانان) جناس ناقص افزایشی در آخر دیده می شود.
بیت دوم:
شاعر زلف معشوق را کافر خطاب می کند و می گوید هر زمان چشم و عقل من به زلف تو نگاه کرده اند. او مانند کافران آنها را مرتد ساخته و ایمان تازه ای آورده اند. در این بیت صنعت تشخیص دیده می شود. بین (کافر و ایمان) تضاد دیده می شود.
بیت سوم: هم شاعر در تشخیصی زیبا ادعا می کند که ای معشوق! هر لحظه از کمان غمزه ی تو تیری رها می شود که به چشم روح من برخورد می کند. یعنی نه تنها عقل کور شده است از دیدن زلف تو، بلکه روح من هم با دیدن غمزه های تو کور شده است. صنعت تشخیص در بیت مشهود است و بین (تیر و پیکان) تناسب دیده می شود.
بیت چهارم :
انوری حُسن جمال و زیبایی معشوق را بهترین دلیل برای اثبات وجود خداوند می داند.
بیت پنجم:
تأکید می کند که اگر شیطان و اهریمن هم روی معشوق را ببینند بی گمان به وجود خداوند اعتراف خواهند کرد. بین یزدان و اهرمن تضاد دیده می شود.
بیت ششم :
شاعر ادعا می کندهر دلی که صاحب آن تو را دیده است، طمع به وصل تو دارند و این طمع بیهوده است تا زمانی که من هستم. در این بیت تشخیص دیده می شود. همچنین دندان طمع فرو بردن کنایه از به چیزی طمع داشتن و نظر داشتن است.
بیت هفتم:
هم تأکید می کند که ای معشوق تو کسی هستی که در عشق تو هر کسی گریان و پریشان خاطر است. (سر از گریبان بر آوردن) کنایه از گریستن است.
بیت هشتم:
انوری ادعا می کند: برای کسانی که به عظق تو و درد آن مبتلا شده اند همین درد بهترین درمان است و چاره ی دیگری وجود ندارد. بین بیمار و درد و درمان تناسب است. بین درد و درمان تضاد است.
بیت نهم:
انوری می گوید: ای معشوق دل من به دستور تو از خود بی خود شد و ترک جان کرد و تنها تو را می بیند. ای کسی که از جان من هم با ارزش تر هستی، آیا دستور دیگری نداری تا اجابت کنم؟
وزن غـزل:
این غزل بر وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن در بحر رمل مثمن محذوف سروده شده است. وزن غزل کمک کرده تا موسیقی شعر از انسجام خاصی برخوردار باشد.
قافیـه:
کلمات قافیه در این غزل عبارتند از : جانی، جانانی، ایمانی و پیکانی، برهانی، یزدانی، دندانی، گریبانی، درمانی که در کنار ردیف «دگـر» قرار گرفته اند.
۴-۲-۱۳٫
نگارا بر سر عهد و وفا باش
در آیین نکو عهـدی چو ما باش
چنانک از ما جـدایی ماه رویا
ز هرچ آن جز وفا باید جدا باش
مرا خصمست در عشق تو بسیـار
نیندیشم تو بر حال رضـا باش
چو با جانم غم تو آشنـا شد
مکن بیگـانگی و آشنا باش
نگارینـا ترا باشم همه عمـر
خداوندی کن و یک دم مـرا باش
درون مایه ی اصلی غزل:
در این غزل، انوری با توجه به عشقی که تمام وجودش را فرا گرفته، در پنج بیت از معشوق خود میخواهد که بر سر عهد و پیمان خود بماند و این حال او را درک کند و از سرکشی و جفا بپرهیزد.
بافت معنایی و آرایه های ادبی:
بیت اول :
شاعر می گوید: ای معشوق من بر سر عهد و پیمان خود بمان و در آیین و شیوه ی وفاداری و پایبندی، همچون عاشقان باش. «ا» در نگارا حرف ندا است و نگار استعاره از معشوق است.
بیت دوم :
می گوید: همان گونه که از ما جدا هستی ای معشوق! از هر آنچه که غیر از اصول و مرام وفاداری است هم، جدا باش. ماه رو استعاره از معشوق است.
بیت سوم:
از عشق تو بسیار عصبانی هستم و سختی های زیادی را به جان خریده ام اما به آنها فکر نمی کنم و تنها رضایت تو برایم اهمیت دارد.
بیت چهارم: از معشوق می خواهد: وقتی که جان و روح او با غم این عشق پیوسته و آشنا شده است، تو هم بیگانگی را کنار بگذار و با من و عشق من بپیوند. بین (بیگانگی و آشنا) تضاد واضح است.
بیت پنجم:
در بیت آخر شاعر می گوید: ای معشوق من! من تمام عمر متعلق به تو هستم، تو هم مرحمتی کن و یک لحظه از آن من باش. (خداوندی کن) کنایه از «مرحمتی کن» است، (نگارین) استعاره از معشوق است که منادا واقع شده است.