۴-۳۱ تسبیح خداوند
تسبیح در لغت به معنای خدا را به پاکی یاد و وصف کردن، و او را از هر گونه بدی و هر آنچه شایستۀ او نیست، دور و مبرادانستن است و به معنای ذکر و نماز نیز آمده است.
تسبیح باید با توجه به عظمت خدا و حضور آن در قلب باشد و تسبیح هر موجودی مناسب با زبان و حال خودآن موجودات است.
خداوند عزوجل در ترجمه آیه ۴۴ سوره اسراء می فرمایند: «آسمانهای هفت گانه و زمین و همۀ کسانی که در آن هستند همه تسبیح او را می گویند. هر موجودی تسبیح و حمد او را می گویند ولی شما تسبیح آنها را نمی فهمید، او بردبار و آمرزنده است.»
همۀ هستی اعم از با صداها مثل انسان، ملائکه، حیوان، و بی صداها مانند نبات و جماد به صورت حقیقی خدا را تسبیح می گویند. به طور مثال علما دریافتند که برخی از ستارگان نیز از خود صداهایی صادر می کنند ستاره نوترونی که خداوند آن را طارق نامیده صدایی شبیه پتک صادر می کند.
اگر دیدۀ انسان گشوده شود، می شنود که همۀ ذرات عالم حمد و ستایش خدا را می گویند. هرمس نیز به ستایش و تسبیح خدا می پردازد، خدایی که واحد است و کل .
هرمس می گوید :
در جایی که به سوی آسمان گشوده شده است
در غرب و به هنگام غروب آفتاب،
یا در شرق و به وقت طلوع خورشید،
به حال نیایش کیهانی هستم که بر من گشوده است
و کل طبیعت
می تواند به نغمۀ مزامیر من گوش بسپارد.
بگشا ای زمین وسیع،
و ای درختان، شاخه های موّاج خود را خاموش سازید،
زیرا من
ستایش و نیایش خدای واحد و کامل را می خوانم
ای عدالت، در من عدل را تسبیح گو.
ای نیکی، در من نیکی ها را تسبیح گو .
ای حقیقت، در من حق را تسبیح گو.
ای ایثار، در من آن همه را ستایش کن.
این کلمات از آن تواست،
در من به تسبیح تو را می خوانند
زیرا همه از تو بر می خیزند
و همه به تو باز می گردند.
(فرک و گندی، ۱۳۸۴،۲۱۰)
اما نظر شیخ محمود شبستری در این باره :
انا الحق کشف اسرار است مطلق به جز حق کیست تا گوید اناالحق
همه ذرات عالم همچو منصور تو خواهی مست گیر و خواه مخمور
در این تسبیح و تهلیل اند دایم بدین معنی همه باشند قائم
اگر خواهی که گردد بر تو آسان و «إن مِن شَی ءٍ » را یک ره فرو خوان
(۴۳۸- ۴۴۱/ ۲۲۷)
۴-۳۲ مرگ
از میان موجودات میرا تنها انسان است که از ویژگی مرگ- آگاهی برخوردار است. تنها انسان است که می داند خواهد مرد . موجودات دیگر، حیوانات، نباتات و جمادات می میرند ولی نمی دانند که می میرند. موجوداتی که نمی میرند یا از مرگ خود آگاه نیستند، لذا، دغدغه ای نسبت به این مسئله نیز ندارند. اما مرگ برای انسانها همیشه به عنوان یک دغدغۀ اساسی بوده است.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
مرگ دریچه ای است برای خروج از عالم خیال و ورود به جهان حقیقت و واقعیت. انسان دینمدار، با آگاهی از مرگ خود، اعمال خود را معطوف به جهانی دیگر می بیند.از دل بستگی های خود می کاهد و تلاش می کند امکانات وجودی خود را به سوی یک هدف قطعی و معین در جریان ببیند .
عصارۀ زندگی از دو عنصر آمدن به دنیا و رفتن از دنیا تشکیل شده است. اگر کسی یک عنصر از این ترکیب را درک نکند، نمی تواند ادعای شناخت زندگی را داشته باشد.
غالباً تصور می شود مرگ امری عدمی و به معنای فناست، ولی این برداشت هرگز با آنچه در قرآن مجید آمده موافق نیست. مرگ از نظر قرآن یک انتقال و عبور از جهانی به جهان دیگر است.
از نظر هرمس آن طور که از اشعارش بر می آید مرگ مساوی با جاودانگی است . از نظر او مرگ فنا نیست و روح بعد از مرگ زندگی جدیدی را شروع می کند. از نظر او هر چیزی یک فرایند تولد و مرگ است. قدیمی باید به عدم رود تا جدید بتواند به وجود آید . او می گوید: که مردم از حقیقت مرگ غافل هستند و بی دلیل می ترسند.
هرمس چنین می گوید:
تولد شروع زندگی نیست
فقط شروع یک هوشیاری فردی است.
رفتن به جایگاهی دیگر، مرگ نیست
تنها پایانی بر آن هوشیاری است.
اغلب مردم از حقیقت غافل اند،
و بنابراین از مرگ می هراسند
و بر این باورند که مرگ بزرگترین مصیبت است.
ولی مرگ فقط فساد