شکل (۲-۱): مدل نظری حس مکان
(یورکنسن ، استیدمن ،۲۰۰۱: ۲۳۹)
۲-۳-۱- ۲- هویّت مکان[۳۱]
توییگر رز و آزل[۳۲] هویّت مکان را به عنوان بخشی از هویّت افراد میدانند که مورد تأکید بسیاری افراد است. آنها سه ویژگی اصلی هویّت را در ارتباط با دلبستگی مکانی نام میبرند:۱- تشخص و تمایز (منحصر بودن و تمایز برای افراد)؛ ۲- اتصال و استمرار (ماندگاری در طول زمان و در موقعیتها)؛ ۳- عزت نفس و غرور(حس ارزشمندی فرد و جامعه) (گراهام و همکاران[۳۳]، ۲۰۰۹: ۱۷).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
کوین لینچ به سادگی هویّت مکان را به منزلهی چیزی تعریف می کند که فردیت مکان و امکان تمایز آن از دیگر مکانها را فراهم می کند و به عنوان پایهای برای شناخت مکان به مثابهی ماهیتی مستقل به کار میرود. با این توضیح میتوان گفت که هر مکان نشانی منحصر به فرد دارد که از طریق آن میتوان آن را بازشناخت (کرمونا؛تیزدل،۱۳۹۰: ۱۷۴).
اتو واگنر[۳۴] میگوید، هویّت مکان همان قدر که عملکرد ارادههای بینذهنی است، به ظاهر ساختمانها و مناظر نیز وابسته است و نه تنها به تمایزات مکانهای منفرد باز میگردد، بلکه به همانندی مکانهای مختلف نیز اشاره دارد (رلف[۳۵]،۱۳۹۰: ۱۷۳-۱۷۲). گرچه هر مکان در جای خود یگانه است و یکنواختی ماندگاری درون خود دارد، در عین حال در ویژگیهای متعددی نیز با مکانهای دیگر شریک است (همان، ۱۷۸).
هویّت مکانی ساختار فردگرایانهای از روابط فرد در مکان است که مربوط به احساسات و خاطرات مکان خود فرد است. به عقیده ویلیام و وَسک[۳۶] (۲۰۰۲) هویّت مکانی اشاره به اهمیت نمادین یک مکان بهعنوان یک منبع احساسات و روابط که هدف و معنا به زندگی میدهد، دارد. هویّت مکانی، هویّت شخصی فرد را در ارتباط با محیط فیزیکی از طریق الگوهای چندوجهی عقاید، باورها، اولویّتها، ارزشها، اهداف، احساسات و تمایلات رفتاری و مهارت های خودآگاه و ناخودآگاه، تشکیل میدهد. علاوه بر این، مربوط به رفتارها و تجاربی است که ریشه در محیط فیزیکی پیچیده و تعریف روز به روز تجربیات دارد. اعتقاد بر این است که هویّت مکانی یک مجموعه از خاطرات، مفاهیم، تفسیرها، عقاید و احساسات در مورد یک مکان خاص است (پروشانسکی و دیگران، ۱۹۸۳). وسک و ویلیامز[۳۷] (۲۰۰۳) “هویّت مکانی و “وابستگی مکانی را بهعنوان عاملهایی که بر اساس آن دلبستگی مکانی را میتوان از طریق آنها اندازه گیری کرد، شناسایی کرده اند. آنها ویژگیهای روانسنجی مقیاس دلبستگی مکانی را که برای به دست آوردن میزان عواطف و احساسات مردم برای مکانهای مشخص طراحی شده است را مورد مطالعه و بررسی قراردادند (یورگنسن و استیدمن،۲۰۰۱: ۲۳۸).
هویّت مکان پایه و اساس دلبستگی و احساس تعلّق است. و آن بازتابی از سنت، فرهنگ، آرمان و نیازها و آیندهی مردم است. درگذشته جامعه محلی همراه با اعتقادات و تواناییهای خلاقانهشان جزء جدایی ناپذیری از فرایند طراحی و ساخت و ساز بود. هویّت یک فرایند است نه یک شی ثابت، و به جا مانده از تمدن در طول تاریخ است (احمد آلای[۳۸]، ۲۰۱۱: ۵۰۵-۵۰۴).
علاوه بر مفهوم هویّت شهری، که به طور کامل شرح داده شد، مفهوم تعلّق مکان از دیگر مفاهیم در رابطه انسان و مکان است که در زیر به تفهیم این مفهوم پرداخته می شود.
۲-۳-۱-۳- تعلّق مکان[۳۹]
۲-۳-۱-۳-۱- اسکنل و گیفورد[۴۰]
یک چارچوب سه وجهی ساختار یافته، تعلّق مکانی را در سه سطح فرد، فرایند و مکان تقسیم می کنند. گیفورد اجزای حس تعلّق مکان را محیط کالبدی کاربران و فرایند دلبستگی میداند. هر کدام از این اجزا ممکن است، دارای سطوح متفاوتی باشند. تعلّق مکان کاربران در دو مقیاس انفرادی و گروهی و در سطوح مختلف فرهنگی، روانشناختی و بیولوژی قابل مطالعه است. محیط کالبدی در مقیاسهای مختلف جغرافیایی و یا قلمرو زندگی چون خانه، همسایگی، محل، شهر یا کشور می تواند در نظر گرفته شود. هر مقیاس روش پژوهشی متفاوتی را طلب مینماید، چرا که بازخوردهای فردی در بسترهای مختلف، متفاوت است. هنگام مطالعه جزء «فرایند» حس تعلّق مکان، تفاوت بین پیوندهای عاطفی، شناختی و رفتاری بایستی تبیین گردند. نوع رابطه و تعامل فرد با مکان نیز در مطالعه دلبستگی حائز اهمیت است (اسکنل و گیفورد،۲۰۰۹: ۲). زمان برای رضایت از سکونتگاه دارای اهمیت است. اینکه شخصی در انتظار بهبود کیفیّت خانه خود است بر رضایت از سکونتگاه فعلی تأثیر دارد. بنابراین افرادی که در انتظار بهبود کیفی در خانه خود هستند نسبت به سایرین که در همان محل زندگی می کنند خوشحالتر هستند. اگرچه آنهایی که هنوز در خانه رویایی خود زندگی نمیکنند لزوماً از خانه فعلی خود ناراضی نیستند. بهنظر میآید آنها با محدودههای خانه فعلی خود کنار میآیند بهشرط آنکه آمالهای آنها امکان حصول داشته باشد. اگر به هر دلیلی دستیابی به رویاها غیرممکن شود ممکن است نارضایتی افزایش یابد (گیفورد،۸۲:۱۳۷۸).
۲-۳-۱-۳-۲- میلیگان[۴۱]
دلبستگی مکانی را به عنوان « ارتباط احساسی که فرد با یک مکان پیدا می کند، از طریق تعامل با مکان معنا بخشیده و ایجاد می شود. این ارتباط از دو جزء در هم تنیده گذشته تعاملی و پتانسیل تعاملات محیط تشکیل شده است. گذشته تعاملی به تجارب گذشته و خاطراتش که در ارتباط با آن مکان در ذهن فرد شکل گرفته است و مرور آنها احساسات و عواطف فرد را بر میانگیزاند» اشاره دارد. پتانسیل تعاملات محیط به معنای تجاربی است که ممکن میباشد در آینده در آن مکان ایجاد شود و به بیان بهتر «توقعات از مکان» اشاره دارد (اینلهام و فینچ[۴۲] ، ۲۰۰۴: ۱۲۳).
۲-۳-۱-۳-۳- هرناندز[۴۳]
تعلّق به اجتماع محلی، شامل پیوند عاطفی با مکانهای مسکونی است، هویّت مکانی سازوکاری شناختی است، مؤلفهای از خودپنداری یا هویّت شخصی در رابطه با مکانی است که فرد به آن تعلّق دارد (هرناندز و همکاران، ۲۰۱۰: ۱). هیلدالگو و هرناندز به منظور تدفیق مفهوم تعلّق مکانی و تمایزش با مفاهیم نزدیک به آن، با ارجاع به تعریف نظریه تعلّق و شاخصه اصلی آن یعنی تمایل به حفظ نزدیکی به موضوع وابستگی، وابستگی مکانی را « احساس مثبت میان افراد و مکانی خاص که شاخصه اصلی آن گرایش افراد به حفظ نزدیکی به آن مکان است » تعریف می کنند (هیدالگو و هرناندز[۴۴]، ۲۰۰۱: ۲۷۴). هرناندز دلیل این همپوشانی را بیشتر از آن جهت می دانند که در نمونههای موردی مطالعه شده، عواملی مانند سکونت بلندمدت که نقش مهمی در هر دو مفهوم دلبستگی به مکان و هویّت مکانی بازی می کنند وجود داشته است. او پیشنهاد می کند که برای تدقیق تفاوت این دو مفهوم، نمونههایی مورد مطالعه قرار بگیرند که عوامل مشترک را نداشته باشند برای مثال آنها در مطالعات خود نشان دادند که درباره غیربومیها (مهاجران) دلبستگی به مکان پیش از هویّت مکانی شکل میگیرد (هرناندز و همکاران، ۲۰۰۷: ۳۱۱).
برخی نظریه پردازان این مفاهیم را کاملاً مشابه و مترادف میدانند برون و وارنر[۴۵](۱۹۸۵) برخی مفهومی را زیرمجموعه مفهومی دیگر میدانند؛ برای مثال لالی[۴۶] (۱۹۹۲) مفهوم دلبستگی به مکان را مؤلفهای از هویّت مکانی میداند؛ برخی (استدمن ۲۰۰۳ - ۲۰۰۱) حس مکان را دربرگیرنده سه مفهوم دیگر میدانند. برخی نیز(هرناندز۲۰۰۷؛ لویکا[۴۷]۲۰۰۸) معتقدند این مفاهیم، به ویژه دلبستگی به مکان و هویّت مکانی با هم تفاوت دارند؛ در عین حال که رابطه دوسویه میان آنها برقرار است. نتایج حاصل از مطالعات موردی نیز بیانگر قوی بودن این رابطه است. اما این واقعیت دارد که فردی ممکن است به هر دلیلی به مکانی دلبستگی داشته باشد اما نسبت به آن حس هویّت نداشته باشد. برای مثال فردی جایی را دوست دارد و می خواهد آنجا بماند اما آن را بخشی از هویّت شخصی خود نمیداند. برعکس آن نیز صادق است؛ ممکن است یک مکان مشخص در هویّت شخصی یک فرد اهمیت زیادی داشته باشد اما وی بدان جا دلبسته نباشد. برای مثال خود را متعلّق به جایی بداند اما نخواهد آنجا زندگی کند (هرناندز و همکاران، ۲۰۰۷: ۳۱۱).
۲-۳-۱-۳-۴- کاساردا و جانویتز[۴۸]
متغیرهای مدتاقامت و شبکههای اجتماعی محلّی بر دلبستگی به مکانهای محلّی تأثیر میگذارند نه به اندازه و تراکم جمعیت. به اعتقاد آنها ثبات مسکونی در واحدهای همسایگی بهترین پیشبینیکننده دلبستگی به مکانهای محلّی است. استدلال آنها بر این پایه استوار است که ثبات، امکان آشنایی و برقراری ارتباط در میان همسایگان را افزایش میدهد و پیوندهای اجتماعی رسمی و غیررسمی را در میان ساکنان تقویت می کند. پیوندهای اجتماع محلّی نیز به نوبه خود دلبستگی قویتری را نسبت به محلّهی مسکونی ایجاد می کند، از این رو استدلال می شود که ثبات یکی از عوامل مهّم در شکل گیری پیوندهای اجتماعی و متعاقب آن ارتقای دلبستگی به محلّه مسکونی است. از سوی دیگر تحرک، تعاملات مداوم و پیوسته را محدود می کند. در محلّاتی که تحرک جغرافیایی بالاست، برای ساکنان دشوار خواهد بود که شناختی از یکدیگر کسب کنند و با سایر افراد در روابط گروهی انسجام یابند. هنگامی که فردی محلّه مسکونی خود را ترک می کند، بسیاری از روابط گروهی او از هم گسیخته میشود. هر فردی روابط گروهی را در محیط اجتماعی باثباتی برقرار می کند، تحرک شکل گیری این پیوندها را مختل میسازد و به معنای واقعی موجب بیسازمانی اجتماعی می شود (امیرکافی،۶:۱۳۹۰). از نظر کاساردا و جانویتز، متغیرهای مدت اقامت و شبکه های اجتماعی محلی بر رضایتمندی از اجتماعهای محلی تأیرگذار است. به اعتقاد آنها، ثبات مسکونی در واحدهای همسایگی، بهترین پیش بینی کننده رضایتمندی از اجتماع محلی است (گلابی و همکاران،۱۳۹۲: ۱۳۶).
۲-۳-۱-۳-۵- براون و ورنر[۴۹]
آنها معتقد بودند که دلبستگی عمیق به یک مکان می تواند باعث تقویت احساس رضایت، دلبستگی به محیط و پیوستگی میان خویشتن خود در گذشته، حال و آینده شود. این تحقیقات نشان میدهند که مکانها و فضاها نمادهای بالقوه مهمی از شخص یا گروه هستند. دلبستگیهای روانشناختی در سطوح مختلف شرایطی به وجود میآورند که افراد و گروه ها ظاهر مکانها را به طوری که برای احساس هویّت آنها مهم است، تغییر می دهند. آنها هم چنین بیان داشتند که “زمانی که مالکان، قلمرو و محدوده خود را مرزبندی و اختصاصی می کنند نمادها، مفهوم این مالکیت را منتقل کرده و جنبه های فردی و گروهی هویّت را حفظ می کنند، بنابراین به نظر میرسد که محیط فیزیکی می تواند به عنوان نمادی باشد که مفاهیم و ارزشها را به دیگران منتقل می کنند (براوان و ورنر، ۱۳۸۵: ۵۴۲).
براون و همکاران (۲۰۰۳) معتقدند دلبستگی مکانی یک عامل کلیدی در بهبود و احیای محله میباشد. آنها نشان دادند که اگر مردم به محلههایشان دلبسته شوند و درنتیجه برای مدت طولانی اقامت داشته باشند، تلاش های احیا بسیار مؤثر و ماندگار خواهد بود. برخی از محققان اشاره کردند که افرادی که به یک مکان خاصی دلبستهاند ممکن است تمایل بیشتری نسبت به دیگران برای صرف وقت و پول نشان دهند (موره و گراف، ۱۹۹۴: ۴۵).
۲-۳-۱-۴- احساس امنیت اجتماعی
از مجموع نظریه های احساس امنیت، در زیر نظریه های امنیت اجتماعی دو تن از نظریهپردازان که مرتبط با بحث است پرداخته میشود.
۲-۳-۱-۴-۱- بوزان
بوزان از نخستین صاحب نظرانی است که بحثهای منسجمی را درباره امنیت مطرح کرده است. آرای وی درباره امنیت، سطوح فردی، ملّی و بین المللی آن را دربرگرفته و امنیت اجتماعی را در ذیل امنیت ملّی آورده است (سحابی، فیضی، صمدی، ۱۳۸۸). به عقیده بوزان مقولهی کلیدی جامعه « هویّت» است. یعنی آن دسته از عقاید و اعمالی که افراد را به عنوان اعضای جامعه خاص معرفی و باز میشناساند. جامعه درگیر هویّت و درگیر خودباوری گروهها و افرادی است که خود را اعضای جامعه میدانند. یعنی؛ جوامع متشکل از یک احساس هویّت اجتماعی هستند. این همان چیزی که به افراد و گروهها امکان میدهد خود را به عنوان یک جزء از جامعه تلقی نمایند. با این توصیف، بوزان بحث خود را با تأکید بر اصول نظام ارگانیکی بیان نموده و در ادامه عنصر ارگانیکی امنیت اجتماعی را هویّت نامیده و امنیت اجتماعی را مترادف هویّت تلقی میکند (نویدنیا،۱۳۸۲: ۶۵). امنیت اجتماعی به حفظ ویژگیهایی اشاره دارد که بر اساس آن، افراد خود را به عنوان عضو یک گروه اجتماعی قلمداد می کنند، یا به عبارتی، با جنبههایی از زندگی فرد ارتباط پیدا می کند که هویّت گروهی او را تشکیل میدهد (بوزان و ویوور[۵۰]، ۱۹۹۸: ۵).
هر عامل و پدیدهای که باعث ایجاد اختلال در احساس تعلّق و همبستگی اعضاء یک گروه گردد، در واقع هویّت آن گروه را به مخاطره انداخته و تهدیدی برای امنیت اجتماعی آن قلمداد میگردد(بوزان،۲۰۰۰: ۳). بوزان، نقطه آغازین امنیت را ذهنی و مبتنی بر تصمیم بازیگران معرفی می کند. او بیان میدارد که، مسئله امنیت در اجتماع شناخته می شود، زیرا بازیگران میتوانند به آن رجوع کنند و برخی از پدیده ها را به عنوان تهدید نگاه کنند (ابراهیمی، ۱۳۸۶: ۴۴۶). امنیت مصونیت از تعرض و تصرف اجباری و بدون رضایت افراد تعبیر میگردد ولی در بعد ذهنی، احساس امنیت رهایی از تردید بوده و این امر در بهبود روابط اجتماعی تأثیر بسزایی دارد. امنیت عبارتست از حفاظت در مقابل خطر (امنیت عینی)، احساس، ایمنی (امنیت ذهنی) و رهایی از تردید و اعتماد به دانسته های شخصی (بوزان،۱۳۸۳: ۵۲).
بوزان معتقد است که احساس ایمنی فرد ذهنی است (مثال: اگر فرد مرفهی را در کشور مرفه در نظر بگیریم) نمیتوان مطمئن بود که امنیت در مفهوم جامع آن برای وی تأمین گردد، چرا که هر یک از افراد جامعه اعم از غنی و فقیر به طور نسبی در معرض تهدیدات مختلفی ازجمله؛ تهدیدت طبیعی (زلزله، قحطی، سیل) تهدیدات فیزیکی یا جسمی (درد، صدمه و مرگ) تهدیدات اقتصادی (سرقت و تخریب اموال، عدم اشتغال) تهدیدات حقوقی (زندانی شدن، فقدان آزادی بیان) تهدیدات موقعیتی (از دست دادن شغل، تنزل رتبه) تهدیدات اجتماعی (نبود اعتماد، فقدان تعهد، از دست دادن آبرو و ارزشهای اخلاقی) و تهدیدات فرهنگی (عدم دسترسی به دانش و معرفت، تضعیف الگوهای فکری- رفتاری) قرار میگیرند (نوروزی و فولاد سپهر، ۱۳۸۸).
۲-۳-۱-۴-۲- ویور
در کتاب “هویّت، مهاجرت و منشور جدید امنیت در اروپا” ویور دست به مفهوم سازی مجدّد از رهیافت پنج بعدی، نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی بوزان درباره امنیت زده و معتقد است که برداشت بوزان از امنیت اجتماعی، ناقص و سست بنیاد است و امنیت اجتماعی را درقبال امنیت ملّی فدا کرده است. به عقیده ویور امنیت اجتماعی در کنار امنیت اقتصادی، سیاسی، نظامی و زیست محیطی قابل طرح نیست، بلکه امنیت اجتماعی، همطراز امنیت ملّی است (قدرتی و همکاران، ۱۳۹۱: ۱۲۵).
ویور معتقد است امنیت اجتماعی معطوف به هویّت است. وی تمرکز اساسی و اصولی پدیده امنیت اجتماعی را بر هویّتهای مرکب جمعی در مقیاس بزرگ مانند هویّتهای دینی و مذهبی و هویّتهای قومی و طایفهای قلمداد نموده است. او هویّت را به مثابه مفهوم گویا و روشن امنیت اجتماعی تلقی میکند. هویّت در خلأ مطرح نمیشود. هویّت از چه کسی بودن، از نیاز طبیعی به شناخته شدن و معرفی شدن به چیزی یا جایی نشأت میگیرد (رضایی نژاد، ۱۳۸۵: ۱۰-۹). او بر ارتباط نزدیک بین هویت، جامعه و امنیت تأکید دارد و معتقد است که آنچه جامعه به دنبال آن است امنیت و هویّت است. افراد جامعه نمیتوانند به آنچه که هویّت آنها را تهدید میکند احساس مسئولیت نداشته باشند و آنها را تنها به دولت واگذار نمایند (نویدنیا، ۱۳۸۲: ۶۲).
ویور حوزهی امنیت را بر حسب یک دوگانگی امنیت دولتی و امنیت اجتماعی در نظر میگیرد. امنیت اجتماعی در اینجا بخشی از امنیت دولتی به شمار میرود امّا به عنوان یک بخش مستقل هم (که بوزان از آن غفلت ورزیده) به آن ارجاع داده میشود (روی ، ۲۰۰۵ : ۱۱). با درنظر گرفتن امنیت اجتماعی در کنار امنیت ملّی، جامعه به عنوان مرجع امنیت مطرح شده و بنابراین امنیت اجتماعی عبارت است از قابلیت حفظ شرایط قابل قبول داخلی برای تکامل الگوهای سنتی زبان، فرهنگ، انجمنها، رسوم و هویّت ملّی و مذهبی (واتسون، ۲۰۰۵ :۱۱).
ویور امنیت را با اتکا بر هویّت اقوام و گروههای اجتماعی توضیح میدهد. از نظر او اگر در یک جامعه اقوام و گروههای اجتماعی نسبت به هویّت خویش احساس خطر و تهدید کنند، مشکل امنیتی پیش آمده است. او امنیت را در دو بعد سختافزاری و نرمافزاری توضیح داده و اعتقاد دارد که اگر بخش سخت افزاری جامعه دچار خطر شود بر عهدهی امنیت ملّی است که آن را رفع نماید (مککین و لیتل،۱۳۸۰: ۲۹-۱۱) و زمانی که بخش نرمافزاری (هویّت اجتماعی) با تهدید مواجه گردید؛ امنیت اجتماعی، با ایجاد حریم برای جامعه از هویّت آنان پاسداری می کند (آزر و این مون، ۱۳۷۹: ۱۱۸-۱۱۴).
۲-۳-۱-۵- سرزندگی شهری
به طور کلی دیدگاه های متفاوتی درباره حالت وجودی سرزندگی وجود دارد:
-
- رویکرد عینی (جبرمحیطی): سرزندگی شهری صفت و کیفیّتی است که در ذات محیط کالبدی و معماری و مستقل از ناظر وجود دارد. محیط کالبدی مناسب خود به خود به ایجاد سرزندگی میانجامد.
-
- رویکرد امکانگرایی محیطی (دیدگاه ذهنی): هندسهی محیط بدون اهمیت تلقی می شود و تنها ویژگیهای روانشناختی و موقعیت اجتماعی- اقتصادی ناظر است که محیطی را سرزنده و محیطی دیگر، یا همان محیط را در زمانی دیگر محیطی افسرده تلقی می کند.
-
- رویکرد احتمالگرایی محیطی: سرزندگی شهری، پدیدهای ادراکی شناختی است که در جریان فرایند داد و ستد میان خصوصیات کالبدی و ادارکپذیر شهر از یک سو و الگوها و رمزهای فرهنگی، تواناییهای ذهنی، تجارب قبلی و اهداف ناظر از سوی دیگر شکل میگیرد (گلکار، ۱۳۸۶).
۲-۳-۱-۵-۱- لاندری[۵۱]
لاندری مفهوم سرزندگی شهری را به چهار نوع سرزندگی تقسیم می کند. در تعریف سرزندگی اقتصادی معتقد است: سرزندگی اقتصادی با میزان استخدام و اشتغال، درآمدها و استانداردهای زندگی مردم، تعداد گردشگران سالانه و سطح کارایی خرده فروشیها، ارزش ملک و زمین مرتبط است. سرزندگی محیطی را در دو دیدگاه پایداری اکولوزیکی و دیدگاه های طراحی در نظر میگیرد. پایداری اکولوژیکی با تغییرپذیری و تنوع از قبیل آلودگی صوتی و آب و هوا، مصرف بیهوده انرژی و اتلاف آن، اختلاط ترافیکی و فضاهای سبز و دیدگاه طراحی با تغییرات از قبیل خوانایی، حس مکان و تمایزات مرتبط است. در سرزندگی فرهنگی، حفظ و بقا و احترام و تجلیل از شهر و مردمان آن در نظر گرفته می شود که شامل هویّت، خاطره و یادگار، سنت، تحلیل جامعه، توزیع و پخش و مصرف محصولات و فرآورده ها و نمادها میباشد. و در نهایت سرزندگی اجتماعی را با سطوح فعالیت و عکس العملهای اجتماعی و نیز نوع و ماهیت ارتباطات اجتماعی، حیات اجتماعی ارزیابی می شود. سرزندگی با تراز قانونی محرومیت، پیوستگی اجتماعی، ارتباطات خوب و تحرک و پویایی بین طبقه های متناوب، غرور و تفاخر مدنی و روحیه شهری، ادامه شیوه های زندگی متفاوت، مناسبات نژادی هماهنگ و یک جامعه شهری چالات و پرطراوت مشخص می کند (لاندری،۲۰۰۰: ۷۸). در این پژوهش از میان انواع سرزندگی شهری از دیدگاه لاندری، سرزندگی اجتماعی مورد توجه است.
۲-۳-۱-۵-۲- پامیر[۵۲]
پامیر در کتاب خود با عنوان« آفرینش مرکز شهری سرزنده » به بررسی فضاهای شهری موفق و سرزنده پرداخته است. وی فضای سرزنده و موفق را فضایی میداند که درآن فضاهای همگانی با مراکز خرید و فروش ارتباط فضائی داشته و یا به آن متصل است که از این پتانسیل برای جلب عابران پیاده و تولید فعالیتهای پیاده استفاده می شود. دارای فضای شهری به اندازه کافی بزرگ که بتواند پاسخگوی برگزاری مراسم تفریحی و رویدادهای مدنی عمده باشد. در فضاهای سرزنده شهری مغازههای خردهفروشی، رستورانها و کافههایی ایجاد شده است که یکی از عمدهترین راه ها برای افزایش استفاده از فضاهای عمومی است. و در نهایت اهمیت طراحی شهری در سرزندگی است که در آن نخستین دغدغههای طراحی رابطه میان فضاهای همگانی و خیابانها و پیادهروهای مجاور، نوع و تعداد صندلیها و مکانهای نشستن، سطح آسایش فیزیکی و آرامش روانی و میزان توجهی است که به بالا بردن کیفیّت زندگی اختصاص مییابد (پامیر، ۱۳۹۱: ۱۱۸-۱۱۴).
۲-۳-۱-۵-۳- جین جیکوبز[۵۳]
جیکوبز در تحلیل شرایطی که باعث سرزندگی خیابانها می شود به سه نکته توجه دارد:
نخست: کار برای حفظ امنیت خیابان این است که باید حد فاصل واضحی بین فضای عمومی و فضای خصوصی بین قلمرو خانه و مغازه و آنچه متعلّق به همه است وجود داشته باشد.
دوم: کنترل دائمی مورد نیاز است؛ چشمان کسانی که او آنها را مالکان طبیعی خیابان مینامد باید دائماً ناظر بر خیابان باشند. این نظارات زمانی آسانتر خواهد بود که ساختمانهای اطراف دو طرف خیابان به سمت خیابان دید کافی داشته باشد و در نقشهی آنها بالکن، پله، پنجره، عقب نشینی و امثال آن را در سمت خیابان پیش بینی شده باشد.
سوم: خود خیابان به خصوص پیادهروهایش مورد استفاده مستمر باشد. خیابان باید دو نقطهای را که در ارتباط بین آنها ضروری است به هم متصل کند و در امتداد خیابان جذابیتهایی که باعث مکث و توقف مردم شود، به اندازه کافی وجود داشته باشد. خیابان خالی چیزی برای تماشا ندارد. اما تماشای خیابان پررفت و آمد لذتبخش خواهد بود. همین امر باعث جذابیت سرزندگی و ایمنی خیابان خواهد شد.