عقاید هنجاری
تمایلات رفتاری یا نیت رفتاری
نگرش
رفتار
هنجارهای ذهنی
انگیزش جهت پیروی از عقاید
شکل ۲۰: مدل عمل منطقی آجزن و فیشبین(۱۹۷۵)
دانشمندان ذیل در درک روابط بین نگرشها و رفتارها تأثیر گذار بودند :
- در اوایل ۱۹۲۹، تورستون[۷۵] روشهایی را برای اندازه گیری نگرشها بـا اسـتفاده از معیارهای فاصلهای ارائه داد. به دنبال معیار تورستون، معیار مشهور و اختصاصیتر لیکرت مورد استفاده قرار گرفت.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
− در سال ۱۹۳۵، گوردن آلپورت[۷۶] این تئوری را که « رابطه بین نگـرش – رفتـار، یک رابطه یک بعدی نیست» ارائه نمود و نگرشها به عنوان سیستمهای پیچیـدهای که ساخته عقاید، احساسات و تمایلات رفتاری شخص نسبت بـه موضـوع هسـتند، مورد بررسی قرار گرفتند.
در سال ۱۹۴۴، لوئیز گاتمن[۷۷]، معیاری تحلیلی به منظور سـنجش عقایـد دربـاره یک موضوع را ارائه داد.
دوب[۷۸] در ۱۹۴۷ ، عقیده تورستون را درباره اینکه نگرش به طور مستقیم مربوط به رفتار نیست بلکه می تواند چیزهایی درباره الگوی رفتار به ما ارائه دهد، پذیرفت.
در سال ۱۹۵۰ ، این نقطه نظر که نگرش چند بعدی است، عمومی و همگانی شد
رزنبرگ[۷۹] و هاولند[۸۰] در ۱۹۶۰، این تئوری را ارائه نمودنـد کـه نگـرش یـک فـرد نسبت به یک موضوع، برگرفته از عاطفه(احساس)، شناخت و رفتار است.
در سال ۱۹۶۹، ویکر[۸۱] بررسی وسیعی را بر روی موضوع انجام داد و تعیین کـرد که« به طور قابل ملاحظهای این احتمال وجود دارد که نگرشهـا بـدون ارتبـاط بـا رفتارهای کلی باشند و یا حداقل ارتباطی جزیی با آنها داشته باشند، در حالی کـه بـه طور نزدیک در ارتباط با اعمال هستند».(آجزن، ۱۹۸۰ و فیشبین، ۱۹۹۶).
به عنوان نتیجهای از این پیشرفتها، فیشبین و آجزن تلاش کردنـد کـه راههـای پیش بینی رفتارها و نتایج را جستجو نمایند. آنها فرض کردند که افراد معمولاً کـاملاً منطقی بوده و به طور سیستماتیک از اطلاعاتی که در دسترسشـان قـرار مـیگیـرد، استفاده می کنند. آنها کاربردهای رفتار را قبل از اینکه تصمیم بگیرند که رفتـار ارایـه شده را به کار بگیرند و یا نه مورد بررسی قـرار مـیدهنـد. بعـد از مـرور همـه مطالعات، آنها فرضیهای را که میتوانست رفتـار و نگـرشهـا را درک و پـیشبینـی نماید، ارائه دادند. چارچوب آنها که به عنوان تئوری عمل منطقی شناخته شـده، بـه قصدهای رفتاری بیش از نگرشها به عنوان پیش بینی کننده های اصلی رفتـار توجـه دارد. همانطور که تئوری عمل منطقی در علم اجتماعی جـای گرفـت، آجـزن و سـایر محققین تشخیص دادند که این تئوری کامل نیست و محدودیتهـای بسـیاری دارد. یکی از بزرگترین محدودیتها در مورد افرادی بود که فکر میکردند قدرت کمی بر روی رفتارها و نگرشهایشان دارند. برای متعادل کردن این مشاهدات آجزن عنصـر سومی را به تئوری اولیه اضافه کرد. این عنصر مفهومی از کنترل رفتاری درک شده است. افزودن این عنصر منجر به ایجاد تئوری جدیدتری تحت عنوان « تئوری رفتار برنامه ریزی شده » گردید(علیپور درویشی و دولت آبادی، ۱۳۹۱).
۴-۳-۷-۲-هدف تئوری
۱- پیش بینی و درک تأثیرات انگیزشی بر رفتار که تحت کنترل ارادی فرد نیست؛
۲- شناسایی اینکه چگونه و کجا استراتژی های اصلی برای تغییر رفتار به کار گرفته شود؛
۳- توصیف و شرح واقعی هر رفتار انسانی مانند اینکه چگونه شخص یک ماشین جدید میخرد، بر علیه یک کاندیدای معین رأی میدهد، از کار غیبت می کند.
۴-۷-۲- مشخصات و واژه های کلیدی تئوری عمل منطقی و تئوری رفتار برنامه ریزی شده
این تئوری چارچوبی برای مطالعه نگرشها از طریق رفتارها فراهم می کند. بر طبق این تئوری مهمترین عوامل تعیینکننده رفتار شخص، قصد فرد می باشد و قصد فرد است که منجر به انجام یک رفتار می شود و ترکیبی از نگرش نسبت به انجام رفتار و هنجارهای ذهنی میباشد. نگرش فرد نسبت به رفتار شامل: عقیده رفتاری بارز، برای ارزشیابی از نتایج رفتار و هنجارهای ذهنی شامل: عقیده هنجاری[۸۲] و انگیزه اطاعت است.
راندل[۸۳] نیز بیان می کند که رفتارهای شخص به وسیله قصدهای رفتاری آنها تعیین می شود و قصدهای رفتاری را عملکرد دو عامل مختلف میداند.
عامل اول: نگرش نسبت به رفتار است که چنگ[۸۴]، آن را به عنوان « محصول عقیده بارز فرد توصیف کرده که قصدهای رفتاری، رفتار را به طرف نتایج قطعی » و ارزشیابی از نتایج که میزان مطلوب بودن نتیجه را نشان میدهد هدایت خواهد کرد. در واقع نگرش نسبت به رفتار، به ارزشیابی مثبت یا منفی شخص از انجامد رفتار بر میگردد. آحاد مردم نسبت به یک مسأله نگرشهای متفاوتی دارند. ممکن است نگرش فردی در رابطه با انجام رفتاری مثبت، ولی نگرش فرد دیگر نسبت به انجام همان رفتار منفی باشد. بنابراین نخستین عاملی که بر روی قصد اثر دارد «نگرش نسبت به رفتار» است که چنانچه فرد انجام رفتاری را مفید بداند، آن را انجام میدهد و چنانچه انجام رفتار را مضر بداند، از انجام آن خودداری میکن در هر حال انجام یا عدم انجام رفتار، معطوف به قضاوت شخص میباشد. شخصی که اعتقاد دارد انجام عملی برایش نتیجه مثبت دارد، نسبت به نتیجه رفتار و انجام آن گرایش مطلوب خواهد داشت و عکس آن نیز صادق میباشد. بنابراین اعتقادات در تشکیل نگرشها و همچنین در رابطه با نتایج رفتار و ارزشیابی نتایج رفتار مؤثر هستند. در آموزش سلامت، فرد باید نتایج ارزشیابی را ببیند و اعتقاد مثبت پیدا کند. نتیجه آن نگرش مطلوب خواهد بود که در نهایت ممکن است به قصد و رفتار بیانجامد( شجاعی زاده داوود، ۱۳۷۹ و افشار و سلیمانی بشلی،۱۳۹۰).
عامل دوم: هنجارهای ذهنی[۸۵](انتزاعی) است که محصول عقیده هنجاری[۸۶] فرد است که به عقیده شخص در مورد افکار قبلیاش در مورد اینکه « باید یا نبایدهای رفتاری را انجام دهد»، مربوط می شود و باعث انگیزش او برای انجام یا پذیرش یک رفتار می شود(آرمیتاج و کونر، ۲۰۰۱). یک فرد در شبکه اجتماعی خود از اشخاص متعددی تأثیر خواهد پذیرفت که گویای این است که افراد پیرامون یک فرد اعم از پدر، مادر، رهبران مذهبی، رهبران سیاسی و…، همگی در نظریات و رفتارهای او تأثیر دارند. ممکن است بعضی از مردم از شخص بخواهند کاری را انجام دهد و در مقابل برخی نیز از او بخواهند که آن کار را انجام ندهد. در این حالت شخص مجبور است فشارهای متضاد از طرف افراد مختلف را متعادل سازد که ممکن است برخی موافق و برخی نیز مخالف خواسته او باشند و احتمالاً نوع عملکرد وی به میزان زیادی به خواسته های افرادی که نفوذ زیادی دارند، یعنی برای شخص افراد مهمی هستند بستگی خواهد داشت. به طور مثال ممکن است کارکنان بهداشتی از خانمی بخواهند که از روشهای تنظیم خانواده استفاده کند اما همسر یا مادر شوهرش خواهان چنین کاری نبوده و از او بخواهند که این کار را نکند. در این حالت، احتمال دارد او از خواسته های افرادی که برایش مهمتر از بقیه هستند، تبعیت نماید.
الف) قدرت خواسته شخص(چنانچه قدرت خواسته خود فرد زیاد باشد، آن کار را انجام میدهد و به کسی کاری ندارد)؛
ب) حساسیت نسبت به فشار(چنانچه خواسته اطرافیانش برای او مهم باشد، از خواسته خود صرف نظر می کند).
بنابراین وقتی فردی میخواهد برای انجام کاری قصد نماید، ممکن است تحت تأثیر یکی از عوامل هنجارهای ذهنی و نگرش نسبت به رفتار و یا هر دوی این عوامل قرارگیرد(شجاعی زاده، ۱۳۷۹).
تعریف ساده تئوری عمل منطقی به این شکل مطرح می شود که رفتار یک شخص بستگی به نگرش وی به یک رفتار خاص و چگونگی نظر سایر افراد نسبت به آن رفتار دارد( دیدگاه سایر افراد مهم جامعه). هردوی اینها عواملی هستند که قصد رفتاری یک شخص را و اینکه آیا فرد رفتاری را انجام بدهد یا انجام ندهد، تعیین می کند(پیمان، ۱۳۸۶).
طبق نظر دونالد[۸۷] و کوپر[۸۸] اینطور عنوان می شود که بر اساس بررسیهای موجود توان و قدرت پیش بینی رفتار در این مدل بیشتر مربوط به نگرش نسبت به یک رفتار خاص است و نتیجه گیری کرده اند که اساساً نگرش در مقایسه با نرمهای اجتماعی بیشترین تأثیر را در کنترل رفتار دارد.
گلانز[۸۹] معتقد است اگر شخص درک کند که نتیجه انجام یک رفتار مثبت است، او یک نگرش مثبت نسبت به انجام رفتار خواهد داشت. خلاف این مسأله نیز وقتی صدق می کند که تصور شود، رفتار نتیجه منفی دارد. از طرف دیگر اگر سایرین انجام رفتار را مثبت بدانند و فرد برای برآوردن انتظارات سایرین انگیزه داشته باشد، یک هنجار ذهنی مثبت مورد انتظار است. اگر نزدیکان فرد تلقی منفی از رفتار داشته باشند و فرد بخواهد انتظارات این افراد را برآورده سازد، احتمالاً یک هنجار ذهنی منفی برای فرد تجربه می شود(راندل، ۱۹۸۹).
انگیزش(Motivation): حالات های درونی فرد که موجب هدایت رفتار او بسوی هدفی خاص می شود.
عقاید هنجاری(Normative beliefs): ادراک فرد درباره اینکه اغلب مردمانی که به نظر او مهم هستند، چه فکر می کنندو درک فرد از عقاید دیگران برای انجام یا عدم انجام یک رفتار است و عقاید هنجاری مرتبط با احتمالی است که افراد یا گروه های مرجع، انجام رفتار را رد یا تأیید می کنند(مرادی و همکاران، ۱۳۸۹).
هنجارهای ذهنی(subjective Norm) : به عنوان دومین عامل پیش بینی کننده قصد رفتاری می باشد که این تأثیرفشاراجتماعی است که به وسیله فرد درک میشود که رفتار معینی را انجام دهد یا ندهد. این عامل به وسیله میزان انگیزه فرد برای پیروی کردن از آن انتظارات وزن داده میشود(طاووسی و همکاران، ۱۳۸۹).
رفتار (Behavior) : انتقال قصد انجام کار به عمل.
قصد رفتاری (behavioral intention): نشان میدهد که فرد برای انجام رفتار حاضر است که تا چه اندازه سعی و تلاش کند.
نگرش (attitude): اولین عامل تعیین کننده قصد رفتاری است این درجهای هست که میزان ارزیابی مطلوب یا نامطلوب فرد نسبت به اجرای رفتار معین را نشان میدهد(پیمان، ۱۳۸۶).
نگرش نسبت به رفتار
تمایل به انجام رفتار(نیت)
انجام رفتار
هنجارهای ذهنی
کنترل رفتاری درک شده
شکل ۲۱: مدل رفتار برنامه ریزی شده(آجزن ۱۹۸۸)
نگرشها و هنجارهای ذهنی با معیارهایی نظر لیکرت می تواند مورد اندازه گیری قرار گیرد. با بهره گرفتن از عبارات و واژه هایی مانند: تمایل / عدم تمایل، خوب / بد، موافق/ مخالف.
قصد انجام یک رفتار، بستگی به نتیجه نگرشهای فرد و هنجارهای ذهنی او دارد. یک نتیجه مثبت، قصد رفتاری را نشان میدهد. تئوری عمل منطقی در مورد رفتارهایی که تحت کنترل ارادی فرد هستند، بیشترین موفقیت را دارد. اگر رفتارها کاملاً تحت کنترل ارادی فرد نباشند، اگرچه ممکن است به میزان بالایی به وسیله نگرشهای فرد و هنجارهای ذهنی او برانگیخته شده باشد، با مداخله شرایط محیطی ممکن است، واقعاً انجام رفتار میسر نشود. تئوری رفتار برنامه ریزی شده براساس پیش بینی رفتارهایی که افراد کنترل ارادی کاملی بر آن ندارند، توسعه یافته است.
تفاوت اصلی بین تئوری عمل منطقی و تئوری رفتار برنامه ریزی شده، براساس اضافه شدن سومین عامل تعیین کننده قصد رفتاری، یعنی کنترل رفتاری درک شده است.
۱-۴-۷-۲-کنترل رفتاری درک شده به وسیله دو عامل تعیین می شود :
۱- اعتقادات کنترل شده[۹۰]
۲- قدرت درک شده[۹۱]
کنترل رفتاری درک شده، نشان میدهد که انگیزه یک فرد به وسیله درک او از میزان دشواری رفتارها و میزان موفقیت وی در انجام یا عدم انجام یک رفتار، تحت تأثیر قرار میگیرد. اگر شخص اعتقادات قوی کنترلی درباره وجود عوامل تسهیل کننده یک رفتار داشته باشد، کنترل درک شده بالایی بر روی آن رفتار خواهد داشت. برعکس اگر شخص اعتقادات کنترلی قوی نداشته باشد، درک پایینی از کنترل خواهد داشت که مانع بروز رفتار می شود. این درک می تواند مربوط به تجارب گذشته، پیش بینی وقایع آینده و نگرشهای متأثر از هنجارهای محیط اطراف فرد باشد.