- Official Records of the United Nations Conference on the Law of Treaties, Second Session, Summary Records of the Plenary Meetings and of the Meetings of the Committee of the Whole (United Nations Publication, Sales No. E. 70. v. 6), p. 63, 14 th Plenary Meeting, para. 36. ↑
- قاعده از همان نوع یا طبقه (ejusdem generis) ↑
- MC Nair, op.cit., p. 287. ↑
- تلاشهایی در جهت شناسایی و مقایسه محصولات از طریق ارائه استانداردهای یکسان برای رسیدن به این هدف، انجام شده است که کنوانسیون ۱۵ دسامبر ۱۹۵۰ بروسل یکی از آنهاست. این کنوانسیون مؤسس یک شورای همکاری گمرکی است و کنوانسیون فهرست اسامی و علائم برای طبقه بندی کالاها از نظر تعرفههای گمرکی است. (۱۵ دسامبر ۱۹۵۰)
United Nations, Treaty Series, vol. 107-347, p. (129-127).
همچنین رجوع کنید به فصل دوم، معیارهای عدم تبعیض در گات ۹۴، ب. (محصولات مشابه) ↑
-YILC 1970, vol. II, p. 211, doc. A/CN.4/228, and Add. 1, para. 72. ↑
- دیوان به این نتیجه رسید که تنها زمانی صلاحیت رسیدگی خواهد داشت که اختلاف مربوط به اعمال یک معاهده یا کنوانسیونی باشد که بعد از اعلامیه پذیرش صلاحیت دیوان از سوی ایران، مطابق ماده (۲)۳۶ اساسنامه دیوان، محقق شده است. این اعلامیه در ۱۹ سپتامبر ۱۹۳۲ یعنی بعد از موافقتنامه ۱۹۰۳ و ۱۸۵۷ انگلستان تودیع شده است. با این وجود، به این قضیه در کمیسیون حقوق بینالملل اشاره شد به این دلیل که شروط ملت کاملهالوداد از طریق مقایسه حقوق دولت ذی نفع مطابق موافقتنامه پایه با دولت معطی با حقوقی که دولت معطی به دولت ثالث ارائه داده بود، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
Anglo-Iranian oil Co. case (Preliminary Objection), Judgment of 22 July 1952, I.C.J. Reports 1952, p. 110. ↑
- قضیه مراکش (فرانسه علیه ایالات متحده آمریکا
Morocco case (France v. U.S.A), ICJ Pleadings, 1952, vol.I.
ایالات متحده خواستار معاهده صلح ۱۹۳۶ میان مراکش و ایالات متحده بود این معاهده حاوی موضوعات مختلفی مِن جمله دریانوردی، تجارت و صلاحیت کنسولی بود. این معاهده صراحتاً برای ایالات متحده، صلاحیت کنسولی را در کلیه اختلافات میان شهروندان ایالات متحده یا تحت الحمایگان این کشور مقرر میداشت. ایالات متحده مدعی حقوقی اضافی در خصوص صلاحیت کنسولی بر مبنای شرط ملت کاملهالوداد در آن معاهده بود. در تمامی موارد مطروحه شهروند یا تحت الحمایه ایالات متحده، صرفاً خواندگان دعاوی بودند. معاهدات ثالث با مراکش که مورد استناد ایالات متحده بود، عبارت بود از، معاهده عمومی که با بریتانیای کبیر در سال ۱۸۵۶ و معاهده تجارت و دریانوردی که با اسپانیا در سال ۱۸۶۱ داشتند.
این معاهدات صلاحیت را در تمامی موارد به اتباع مربوطه که صرفاً خواندگان دعاوی بودند اعطا کرده بود. دیوان به این نتیجه رسید که ایالات متحده بر طبق شرط ملت کاملهالوداد، صلاحیت کیفری و مدنی را در کلیه مواردی که در آن ایالات متحده، خوانده بوده است، به دست آورده است. اما چنین منافع صلاحیتی با خاتمه معاهدات مربوطه یعنی معاهدات اسپانیا و بریتانیای کبیر با مراکش ابطال شده است.
http://www. ici-cij. Org/icj www/ idecisions/isummeris/ ifussumary 520827. htm. visited on 10.6.2008. ↑
- The Ambatielos case (merits: obligation to arbitrate), Judgment of 19 May 1953, I.C.J. Reports 1953, p. 10. ↑
- United Nations, Reports of International Arbitral Awards, vol. XII (United Nations Publication Sales No. 63. v. 3), pp. (106-107). ↑
- Ibid, pp. (109-110). ↑
- Whiteman, M., Digest of International Law, Washington, D.C., U.S Government Printing Office, 1970, vol. 14, pp. (755-756). ↑
- British and Foreign State Papers, 1881-1882 (London, Ridgway, 1889), vol. 73, p. 22. ↑
- تضمین هزینه دادرسی Cautio Judicatum Solvi ↑
- Ibid., pp. (23-24). ↑
- Lauterpacht, H., ed., “Annual Digest of Public International Law Cases”, ۱۹۲۹-۳۰, London, vol.5, 1935, case No. 252, p. 404. ↑
- League of Nations Treaty Series, vol. CLXI, p. 111. ↑
- Fisher, Legal Advisor Department of State, 3 November 1949, MS. Department of State, Quoted by Whiteman, op.cit, p. 760. ↑
- Netherlands, “Staatsblad Van het koninkriyik der Nederlanded“, No. 137, 1873, Decree of September 1878. ↑
- Ibid., No. 36, 1926, Decree of 3 March 1926. ↑
- British and Foreign State Papers, 1829-1830, London Ridgway, 1832, p. 902. ↑
- Judgment of 6 March 1959 by The Supreme Court of the Netherlands (Nederlandse Jurisprudentie 1962), No. 2, pp. (18-19). ↑
- MC Nair, op.cit., p. 302. ↑
- Ibid., p. 303. ↑
- YILC 1970, vol. II, p. 2/0, doc. A/CN.4/ 228 and Add. 1, para. 68. ↑
- YILC 1978, vol. II, part two, p. 30. ↑
- Articles (9-10) Draft of the ILC 1978. ↑
- Introduction to the ILC Report, 1978 vol. II, p. 27. ↑
- Secretariat Digest, YILC 1973, vol. II, p. 132, doc. A/CN.4/269, para. 40. ↑
- Ibid., pp. (145-146), doc, A/CN.4/ 269, para. 78. ↑
- Article I, para. 1 of the General Agreement on Tariffs and Trade. ↑
Hawkins, H.C., op.cit., pp.(93-94). ↑
- YILC 1970, vol. II, pp. 221-222, doc. A/CN.4/ 228 and Add 1, para. 148. ↑
- Ibidem ↑
- Jackson, J.H., “World Trade and the Law of GATT (A Legal Analysis of the General Agreement on Tariffs and Trade)“, Indianapolis, Bobbs - Merrill, 1969, pp. (260-261).
گزارشهای کارشناسان کمیته اقتصادی جامعه ملل به اولین گزارش گزارشگر مخصوص ضمیمه شد.
YILC 1969, vol. II, p. 175 doc. A/CN.4/2 B, Annex I. ↑
- Ustor Endre., op.cit., p. 411. ↑
- Malloy, W.M., “Treaties, Conventions, International Acts, Protocols and Agreements between the United States of America and other Powers“, 1776. 1906, Washington, D.C, United States Governments Printing Office, 1910, vol. I, p. 468. ↑
- Setser, V.G., “Did Americans Originate the Conditional MFN Clause?”, The Journal of Modern History, Chicago, vol. v (September 1933) pp. (319-323). ↑
- Hyde, C.C., “International Law, Chiefly as Interpreted and Applied by the United States“, 2 nd rev. ed., Boston, Little, Brown, 1947, vol. II, p. 1504. ↑
- Visser, L.E., “La clause de La nation La plus favorisee dans les traites de commerce”, Revue de droit International et de legislation comparee, Brussels, 2 nd serries, vol. IV (1902), pp. 66, 159, 270, Quoted by R.C, Snyder, “The MFN: An Analysis with particular Reference to Recent Treaty Practice and Tariffs“, NewYork, king’s Crown Press, Columbia University, 1948, p.41. ↑
- Ustor Endre., op.cit., p. 412. ↑
- Snyder, op.cit., p. 56; Level, op.cit., p.333, para. 5. ↑
- Ustor Endre., op.cit., p. 412. ↑
- Basdevant, S., “clause de la Nation La plus favorisee”, in A.G, de Lapradelle and J.P. Niboyet, Repertoire de droit international, Paris, Sirey, 1929, vol. III, p. 479, para. 73. ↑
- Official Records of the United Nations Conference on the Law of Treaties, Second Session, Summary Records of the Plenary Meetings and of the Meetings of the Committee of the Whole (United Nations Publication, Sales No. E. 70. v. 6), p. 63, 14 th Plenary Meeting, para. 36. ↑
- قاعده از همان نوع یا طبقه (ejusdem generis) ↑
- MC Nair, op.cit., p. 287. ↑
- تلاشهایی در جهت شناسایی و مقایسه محصولات از طریق ارائه استانداردهای یکسان برای رسیدن به این هدف، انجام شده است که کنوانسیون ۱۵ دسامبر ۱۹۵۰ بروسل یکی از آنهاست. این کنوانسیون مؤسس یک شورای همکاری گمرکی است و کنوانسیون فهرست اسامی و علائم برای طبقه بندی کالاها از نظر تعرفههای گمرکی است. (۱۵ دسامبر ۱۹۵۰)
United Nations, Treaty Series, vol. 107-347, p. (129-127).
همچنین رجوع کنید به فصل دوم، معیارهای عدم تبعیض در گات ۹۴، ب. (محصولات مشابه) ↑
-YILC 1970, vol. II, p. 211, doc. A/CN.4/228, and Add. 1, para. 72. ↑
- دیوان به این نتیجه رسید که تنها زمانی صلاحیت رسیدگی خواهد داشت که اختلاف مربوط به اعمال یک معاهده یا کنوانسیونی باشد که بعد از اعلامیه پذیرش صلاحیت دیوان از سوی ایران، مطابق ماده (۲)۳۶ اساسنامه دیوان، محقق شده است. این اعلامیه در ۱۹ سپتامبر ۱۹۳۲ یعنی بعد از موافقتنامه ۱۹۰۳ و ۱۸۵۷ انگلستان تودیع شده است. با این وجود، به این قضیه در کمیسیون حقوق بینالملل اشاره شد به این دلیل که شروط ملت کاملهالوداد از طریق مقایسه حقوق دولت ذی نفع مطابق موافقتنامه پایه با دولت معطی با حقوقی که دولت معطی به دولت ثالث ارائه داده بود، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
Anglo-Iranian oil Co. case (Preliminary Objection), Judgment of 22 July 1952, I.C.J. Reports 1952, p. 110. ↑
- قضیه مراکش (فرانسه علیه ایالات متحده آمریکا
Morocco case (France v. U.S.A), ICJ Pleadings, 1952, vol.I.
ایالات متحده خواستار معاهده صلح ۱۹۳۶ میان مراکش و ایالات متحده بود این معاهده حاوی موضوعات مختلفی مِن جمله دریانوردی، تجارت و صلاحیت کنسولی بود. این معاهده صراحتاً برای ایالات متحده، صلاحیت کنسولی را در کلیه اختلافات میان شهروندان ایالات متحده یا تحت الحمایگان این کشور مقرر میداشت. ایالات متحده مدعی حقوقی اضافی در خصوص صلاحیت کنسولی بر مبنای شرط ملت کاملهالوداد در آن معاهده بود. در تمامی موارد مطروحه شهروند یا تحت الحمایه ایالات متحده، صرفاً خواندگان دعاوی بودند. معاهدات ثالث با مراکش که مورد استناد ایالات متحده بود، عبارت بود از، معاهده عمومی که با بریتانیای کبیر در سال ۱۸۵۶ و معاهده تجارت و دریانوردی که با اسپانیا در سال ۱۸۶۱ داشتند.
این معاهدات صلاحیت را در تمامی موارد به اتباع مربوطه که صرفاً خواندگان دعاوی بودند اعطا کرده بود. دیوان به این نتیجه رسید که ایالات متحده بر طبق شرط ملت کاملهالوداد، صلاحیت کیفری و مدنی را در کلیه مواردی که در آن ایالات متحده، خوانده بوده است، به دست آورده است. اما چنین منافع صلاحیتی با خاتمه معاهدات مربوطه یعنی معاهدات اسپانیا و بریتانیای کبیر با مراکش ابطال شده است.
http://www. ici-cij. Org/icj www/ idecisions/isummeris/ ifussumary 520827. htm. visited on 10.6.2008. ↑
- The Ambatielos case (merits: obligation to arbitrate), Judgment of 19 May 1953, I.C.J. Reports 1953, p. 10. ↑
- United Nations, Reports of International Arbitral Awards, vol. XII (United Nations Publication Sales No. 63. v. 3), pp. (106-107). ↑
- Ibid, pp. (109-110). ↑
- Whiteman, M., Digest of International Law, Washington, D.C., U.S Government Printing Office, 1970, vol. 14, pp. (755-756). ↑
- British and Foreign State Papers, 1881-1882 (London, Ridgway, 1889), vol. 73, p. 22. ↑
- تضمین هزینه دادرسی Cautio Judicatum Solvi ↑
- Ibid., pp. (23-24). ↑
- Lauterpacht, H., ed., “Annual Digest of Public International Law Cases”, ۱۹۲۹-۳۰, London, vol.5, 1935, case No. 252, p. 404. ↑
- League of Nations Treaty Series, vol. CLXI, p. 111. ↑
- Fisher, Legal Advisor Department of State, 3 November 1949, MS. Department of State, Quoted by Whiteman, op.cit, p. 760. ↑
- Netherlands, “Staatsblad Van het koninkriyik der Nederlanded“, No. 137, 1873, Decree of September 1878. ↑
- Ibid., No. 36, 1926, Decree of 3 March 1926. ↑
- British and Foreign State Papers, 1829-1830, London Ridgway, 1832, p. 902. ↑
- Judgment of 6 March 1959 by The Supreme Court of the Netherlands (Nederlandse Jurisprudentie 1962), No. 2, pp. (18-19). ↑
- MC Nair, op.cit., p. 302. ↑
- Ibid., p. 303. ↑
- YILC 1970, vol. II, p. 2/0, doc. A/CN.4/ 228 and Add. 1, para. 68. ↑
- YILC 1978, vol. II, part two, p. 30. ↑
- Articles (9-10) Draft of the ILC 1978. ↑
- Introduction to the ILC Report, 1978 vol. II, p. 27. ↑
- Secretariat Digest, YILC 1973, vol. II, p. 132, doc. A/CN.4/269, para. 40. ↑
- Ibid., pp. (145-146), doc, A/CN.4/ 269, para. 78. ↑
- Article I, para. 1 of the General Agreement on Tariffs and Trade. ↑
Hawkins, H.C., op.cit., pp.(93-94). ↑
- YILC 1970, vol. II, pp. 221-222, doc. A/CN.4/ 228 and Add 1, para. 148. ↑
- Ibidem ↑
- Jackson, J.H., “World Trade and the Law of GATT (A Legal Analysis of the General Agreement on Tariffs and Trade)“, Indianapolis, Bobbs - Merrill, 1969, pp. (260-261).
گزارشهای کارشناسان کمیته اقتصادی جامعه ملل به اولین گزارش گزارشگر مخصوص ضمیمه شد.
YILC 1969, vol. II, p. 175 doc. A/CN.4/2 B, Annex I. ↑
- Ustor Endre., op.cit., p. 411. ↑
- Malloy, W.M., “Treaties, Conventions, International Acts, Protocols and Agreements between the United States of America and other Powers“, 1776. 1906, Washington, D.C, United States Governments Printing Office, 1910, vol. I, p. 468. ↑
- Setser, V.G., “Did Americans Originate the Conditional MFN Clause?”, The Journal of Modern History, Chicago, vol. v (September 1933) pp. (319-323). ↑
- Hyde, C.C., “International Law, Chiefly as Interpreted and Applied by the United States“, 2 nd rev. ed., Boston, Little, Brown, 1947, vol. II, p. 1504. ↑
- Visser, L.E., “La clause de La nation La plus favorisee dans les traites de commerce”, Revue de droit International et de legislation comparee, Brussels, 2 nd serries, vol. IV (1902), pp. 66, 159, 270, Quoted by R.C, Snyder, “The MFN: An Analysis with particular Reference to Recent Treaty Practice and Tariffs“, NewYork, king’s Crown Press, Columbia University, 1948, p.41. ↑
- Ustor Endre., op.cit., p. 412. ↑
- Snyder, op.cit., p. 56; Level, op.cit., p.333, para. 5. ↑
- Ustor Endre., op.cit., p. 412. ↑
- Basdevant, S., “clause de la Nation La plus favorisee”, in A.G, de Lapradelle and J.P. Niboyet, Repertoire de droit international, Paris, Sirey, 1929, vol. III, p. 479, para. 73. ↑
با بهره گیری از تعاریف فوق الذکر می توان گفت : جلسه دادرسی یک وضعیت است که بین دو مقطع زمانی تقدیم دادخواست و ابلاغ آن از یک سو و اعلام ختم دادرسی از سوی دیگر قرار گرفته و در این مقطع دادرس کلیه اظهارات و ادعاها و دفاعیات و دلایل طرفین را استماع نموده هر گونه اقدامی در جهت تبیین مجهول قضایی انجام و خود را آماده می سازد که پس از این مقطع به اصدار رای اقدام ورزد.
اصطلاح جلسه دادرسی دربسیاری ازمواد[۷] قانون آئین دادرسی مدنی به کاررفته است جلسه دادرسی ممکن است در دادگاه یا خارج از دادگاه تشکیل شود که با این وصف جلسه تحقیق محلی و معاینه محلی ، جلسه دادرسی محسوب می شود.
این توضیح ضروری است که زمان طرح دعوا با زمان شروع دادرسی تفاوت دارد و نباید چنین تصور کرد که زمان طرح دعوا همان زمان شروع دادرسی است، به این معنی که زمان تقدیم دادخواست به دادگاه همان زمان طرح دعوا می باشد اما شروع دادرسی زمانی است که پرونده دعوا در دفتر دادگاه ثبت وتکمیل شده و به صورت کلاسه ای درآید و بعد توسط قاضی دستور تعیین وقت رسیدگی صادر گردد. لذا با توجه به مبحث قبلی این نکته روشن می شود که در تشخیص زمان طرح دعوا باید به زمان ثبت دادخواست در دفتر دادگاه توجه نمود، نه زمانی که مقام صالح دادخواست را ارجاع می دهد. قابل ذکر است که شروع دادرسی مشروط به تقدیم دادخواست کامل است، در صورت نقص تا زمانی که از دادخواست رفع نقص نگردیده نمی توان آن را دادخواست کامل تلقی نمود و شروع دادرسی دانست[۸]. با این اوصاف صدور قرار رد دادخواست به لحاظ عدم رفع نقص ظرف مدت مقررقانونی از طرف مدیردفتر یا جانشین وی ، جزء زمان دادرسی محسوب نمی گردد. زیرا با صدور قرار رفع نقص اگر چه طرح دعوا صورت گرفته ولی با توجه به اینکه شرایط دادرسی مهیا نیست، دادرسی آغاز نمی گردد. تذکر این نکته ضروریست که زمان طرح دعوا علی رغم نقص دادخواست، خود دارای آثاریست که از جمله می توان به مبدا احتساب خسارت تاخیر تادیه (ماده ۵۲۲ ق.آ.د.م) اشاره کرد، و یا مورد قانونی تشخیص سبق ارجاع دعوا برای ارجاع پرونده های مرتبط نیز در رابطه با تشخیص زمان طرح دعوا قابل استناد می باشد (بند ۲ ماده ۸۴ ق. آ. د. م ).
سوالی که در اینجا مطرح است این است که آیا واقعا اصطلاحات دادرسی و رسیدگی با یکدیگر تفاوت دارند یا نه دارای یک معنا می باشند؟ بعضی از استادان حقوق چنین استنباط می نمایند که دادرسی با تقدیم دادخواست شروع می شود ولی رسیدگی پس از تقدیم دادخواست صورت می گیرد. بنابراین مفهوم دادرسی باید اعم از رسیدگی باشد،این نظر خالی از تامل نیست.[۹]
بعضی دیگر از اساتید رسیدگی را از جهت مفهومی اعم از دادرسی دانسته و بر همین مبنا جلسه رسیدگی را اعم از جلسه دادرسی تلقی می کنند . از این نظر« منظور از جلسه رسیدگی، جلسه ای است که دعوا یا امری توسط دادگاه ، در دادگاه و یا خارج از آن مورد بررسی ، اقدام و یا اتخاذ تصمیم قرار می گیرد. بنابراین جلسه رسیدگی مفهومی اعم از جلسه دادرسی دارد و علاوه بر این مفهوم به سایر جلسات که در ارتباط با دعوا ، امر ، ادعا یا ادله ای با قیود مزبور برگزارمی گردد و می توان آن را جلسه رسیدگی به مفهوم« اخص » نامید.[۱۰]
تامل درمواد ناظربرمفاهیم دادرسی (مثلا مواد ۹۸ و ۱۰۵ ق.آ.د.م)، رسیدگی ( مثلا مواد ۲و۳۲ق.آ.د.م)، جلسه رسیدگی( مثلا مواد۷۰و۷۳ق.آ.د.م) و جلسه دادرسی (مثلا مواد ۹۶و۱۰۴ق.آ.د.م) نشانگر این است که اصطلاحات دادرسی و رسیدگی در قانون به صورت مترادف بکار رفته است و از حیث مفهوم و انطباق بر مصادیق، هیچ گونه تفاوتی ندارند. بنابراین اعم دانستن هر یک از این دو مفهوم بر دیگری فقط از ناحیه طرح تعاریف شخصی و سلیقه ی مولفین آیین دادرسی بوده و الا از حیث مفهوم و ترتیب آثار فرقی با هم ندارند و درحقیقت هر دو اصطلاح در آیین دادرسی به یک معنا می باشند .
گفتار دوم : مفهوم حقوق و تکالیف
در این گفتار پس از آشنا شدن با مفاهیم جلسه و دادرسی در گفتار قبلی، مفاهیم حقوق و تکالیف از نظر لغوی و اصطلاحی و در پایان تفاوت حق و تکلیف را بررسی می نماییم.
الف : مفهوم حقوق
۱- در لغت :
حقوق جمع کلمه حق است و به معنای راست ، درست ، ضد باطل ، ثابت ، واجب و کاری که البته واقع می شود ، یقین ، عدل ، نصیب و بهره از چیزی ، ملک ومال و یکی از نامهای باریتعالی است.[۱۱]
۲ - در اصطلاح :
«حقوق جمع حق است و آن اختیاری است که قانون برای فرد شناخته شده که بتواند عمل را انجام یا آن را ترک نماید . مانند حق تصرف ، مالکیت ».[۱۲]
یا به « معنی عملی که از قوانین موضوعی بحث می کند و لو اینکه بطور استطرداد از قوانین حقوق طبیعی هم بحث نماید . این اصطلاح در فقه سابقه ندارد و ترجمه اصطلاحات غربی است».[۱۳]
از حقوق تعاریف بسیاری به عمل آمده است که در این مقال ذکر تفصیلی آنها را مجالی نیست، از این رو به چند نمونه ی دیگر در زیر اشاره می شود:
« حقوق، مجموع مقرراتی است که بر اشخاص از این جهت که در اجتماع هستند حکومت می کند.»[۱۴]
« حقوق، مجموع قوانین و نظامات و رسومی است که حاکم بر اعمال و روابط مردم است و در صورت لزوم، دولت افراد را به رعایت آن مجبور می کند.»[۱۵]و[۱۶]
ب: مفهوم تکالیف
۱- در لغت :
تکلیف در لغت به معنای کاری دشوار به عهده کسی گذاشتن ، فرمان به کاری سخت و پر مشقت دادن ، وظیفه و امری که به عهده شخصی است و باید انجام دهدآمده است.[۱۷]
تکلیف دراصطلاح فقهی ازمعنی لغوی فاصله چندانی نگرفته و غالباً در همین معنا کاررفته است. فقهای معظم در کتابهای فقهی تکلیف را در معنای وظیفه و امری که بر عهده شخص است و باید انجام دهد به کار برده اند.و «درفقه اسلامی برامر و نهی خداوند بر بندگان را تکلیف می گویند و در اصطلاح حقوق اوامر و نواهی قانون را تکلیف نامند[۱۸].»
۲- در اصطلاح :
عبارت است از اوامر و نواهی قانونی[۱۹]. به عبارت دیگر تکلیف عبارت است از امری که فرد به انجام آن ملزم می باشد و هر گاه برخلاف آن رفتار نماید به جزایی که درخور آن است دچار می گردد، مثلا قانونگذار برای هر یک از اصحاب دعوی در اولین جلسه دادرسی تکالیفی در نظر گرفته است که در صورت عدم انجام آنها ضمانت اجرای خاصی برای آن در نظر گرفته شده است. به طور مثال حاضر کردن اصول اسناد استنادی توسط هر یک از اصحاب دعوی در اولین جلسه دادرسی ، تکلیفی برای وی تلقی می شود که در صورت عدم ارائه در صورتی که مورد ایراد طرف مقابل قرار گیرد . با ضمانت اجرای خروج از عداد دلایل موجه خواهد شد . پس ارائه اصول اسناد تکلیف برای استناد کننده و خروج از دلایل ضمانت اجرای آن می باشد .
تکلیف بر دو قسم است :
۱- تکلیف مثبت : آن عملی است که مکلف ملزم به انجام آن می باشد پس برای هر یک از اصحاب دعوا در اولین جلسه ی دادرسی که دارای جنبه فعل مثبت است تکلیف می باشد و در صورت عدم انجام آن با ضمانت اجرا مربوط مواجه می شود.
۲-تکلیف منفی : عملی که مکلف ملزم به ترک آن می باشد. تکلیف منفی بوده و به صورت ترک فعل خلاصه می شود مثل اینکه طبق ماده ۱۰۱ق.ج.آ. د.م. هر یک از اصحاب دعوی مکلف هستند که در نظم جلسه اختلال به وجود نیاورند و الا با ضمانت اجرای اخراج و یا حبس مواخذه خواهند شد .
ج- تفاوت حق وتکلیف
در مقابل هر حق ، تکلیفی وجود دارد ،یعنی در هر موردی که قانون حقی را برای کسی می شناسد لزوما تکلیفی را برای دیگری یا دیگران موجود می شود.[۲۰]
نتیجه اینکه حق و تکلیف در یک نفر قابل جمع نمی باشند. این مقوله دارای تفاوتهای ماهوی بوده که برخی از آنها عبارتند از :
۱- حق ، اختیار است نسبت به فعل یا ترک فعل در صورتی که تکلیف الزام به فعل یا ترک فعل می باشد ، پس استرداد دادخواست حق خواهان است که می تواند آن را در اولین جلسه مسترد کند یا خیر . در صورتی که حاضر کردن اصول اسناد برای وی تکلیف است.
۲- نتیجه ای که از تفاوت مذکورگرفته می شود ، این است که عدم اعمال حق دارای هیچ ضمانت اجرای قانونی نمی باشد و ذیحق از اختیاری که مقنن برای او لحاظ کرده صرف نظر می کند ولو اینکه در این راستا متحمل خسارت گردد. در حالی که مکلف در خصوص عدم انجام وظایف ( تکلیف )، چون الزامات قانونی می باشند با ضمانت اجرا مربوط مواجه خواهد شد. پس رعایت نظم دادگاه وظیفه هر یک از طرفین دعوا است و تخلف از این وظیفه با ضمانت اجرا حبس روبرو است.
۳- در مقابل هر حقی تکلیفی مقرر می باشد که بر اساس آن دیگران مکلف به احترام به این حق می باشند، مثلا اعمال هر یک از حقوق توسط اصحاب دعوی در اولین جلسه دادرسی ، طرف مقابل را مکلف می کند به آن حقوق تجاوز نکند در حالی که عکس قضیه صادق نمی باشد، یعنی الزاما در مقابل هر تکلیفی یک حقی وجود ندارد مانند تکلیف به رعایت نظم جلسه که ضرورتاً حقی برای طرف مقابل ایجاد نمی کند.
گفتار سوم– مفهوم خواهان و خوانده و نماینده آنها
شامل مفهوم خواهان و خوانده ی دعواست که ممکن است واحد یا متعدد باشند، به آنها « طرفین دعوی » یا « اصحاب دعوی » نیز گفته میشود. در قانون جدید اصحاب دعوا، فقط به خواهان و خوانده اطلاق میگردد. لذا نمایندگان هریک از اصحاب دعوا، عنوان اصحاب دعوا را ندارند. حال به تشریح هریک از آنها می پردازیم.
الف – مفهوم خواهان
۱- در لغت:
خواهان درلغت به معانی خواستن و دوستدار آمده است .در فرهنگهای لغت معنای خاصی به آن داده نشده است.[۲۱]
۲- در اصطلاح فقه و حقوق:
در متون فقهی واژه ی مدعی بکار رفته رفته و برای آن تعاریف متعددی ارائه شده است.
برخی از فقها در تعریف مدعی گفته اند : « المدعی هو الذی یترک لو ترک » یعنی اینکه مدعی اگر از ادعای خود دست بردارد و سکوت کند دعوا واگذاشته می شود و خصومت از میان می رود. به اصطلاح امروزی پرونده مختومه می گردد.[۲۲]
برخی دیگر از فقها در تعریف مدعی گفته اند : « المدعی هو یخالف قول الاصل والظاهر» مدعی کسی است که قول او مخالف ظاهر یا اصل باشد.[۲۳]
به عبارت دیگر مدعی کسی است که اظهارات او بر خلاف اصل عدم ، اصل استصحاب ،اصل برائت و سایراصول حقوقی و امارات و فروض قانونی باشد و یا قول او بر خلاف ظاهر و جریان طبیعی و متعارف امور است،مثلا در خصوص ادعای مالکیت مال مورد تصرف دیگری ، عدم مالکیت مدعی نسبت به مال مزبور به لحاظ شک لا حق استصحاب می شود و ادعای مدعی مخالف این اصل است و یا خلاف ظاهر می باشد. در قانون تعریفی از خواهان ارائه نشده ولی گفته می شود: «مدعی کسی است که به ضرر دیگری به رسم منازعه چیزی را می خواهد».[۲۴]
خواهان کسی است که نفع و ضرر دعوی ، مستقیم به او بر می گردد هرچند صغیر یا مجنون باشد.[۲۵]
به نظر می رسد که این تعریف بیش از آنکه خواسته باشد خواهان را تعریف کند، در صدد بوده که بگوید به نماینده،اصحاب دعوا اطلاق نمی شود . در این صورت در دعوای ولی به نمایندگی از صغیر، خواهان دعوا ، صغیر می باشد هرچند دادخواست را ولی تنظیم و تقدیم کرده است.
نتیجه اینکه خواهان کسی است که در ابتدا دادخواست می دهد «شخصاً یا از طریق شخص دیگر» او بر اساس دادخواست مزبور مطالبه عین یا دینی نموده و یا انجام تعهدی را درخواست و یا الزام بر انجام فعلی اعم از مثبت یا منفی را می نماید .
ب -مفهوم خوانده
در نتیجه:
(۱-۴۰)
عملگر ، رد ما تریس است و بصورت تعریف می شود.
در اینجا ما هم ماتریس چگالی را تعریف کردیم و هم یک رابطه مفید برای متوسط مجموعه ای یک مشاهده پذیر با بهره گرفتن از مجموعه سیستمهای کوانتومی را به دست آوردیم.
برای مجموعه خالص ماتریس چگالی بصورت زیر میباشد:
(۱-۴۱)
و برای مجموعه آمیخته بصورت زیر می باشد:
(۱-۴۲)
حال برای اینکه اطلاعاتی از سیستم را در زمان های مختلف داشته باشیم و برای به دست آوردن تحول زمانی مقدار چشمداشتی به فکر تحول زمانی ماتریس چگالی می افتیم.
از رابطه ماتریس چگالی نسبت به زمان مشتق می گیریم و در ضرب می کنیم.
(۱-۴۳)
با یادآوری معادله شرودینگر، رابطه بالا ساده تر نیز خواهد شد:
(۱-۴۴-الف)
(۱-۴۴- ب)
(۱-۴۴- پ)
این معادله برای زمانی است که اتمها در حالت همدوس باشند اما در حضور اثرات ناهمدوسی مثل گسیل خودبخودی و یا برهمکنش ناشی از برخورد اتمها این اثرات بصورت پدیدارشناختی به معادله بالا اضافه می شوند که به معادله لیوویل معروف است. پدیدارشناختی یعنی با شناخت سیستم ومتناسب با اثرات ناهمدوسی جملاتی ازمعادله بالا کم یا زیاد می شود.
روش های مختلفی وجود دارد که جملات ناهمدوسی را به معادله بالا اضافه کنیم اما در بیشتر مواقع فرآیندهای واپاشی بصورت زیر به معادله بالا اضافه می شود. برای عناصر غیر قطری ماتریس چگالی جملات پدیدار شناختی بصورت زیر است:
(۱-۴۵)
جمله دوم بصورت پدیدار شناختی اضافه شده و بیانگر اینست که آهنگ گذار با ضریب که آهنگ واپاشی از تراز به تراز است، کاهش می یابد. فرض کرده ایم که . و برای عناصر قطری ماتریس چگالی معادلات حرکت ماتریس چگالی یا همان تحول زمانی ماتریس چگالی با این فرض که واپاشی جمعیت از ترازهای بالا به ترازهای پایین مجاز است، بصورت زیر است:
(۱-۴۶)
که آهنگ واپاشی جمعیت هر اتم از تراز به تراز است.
رابطه بین آهنگ میرایی برای عناصر غیر قطری و و آهنگ میرایی عناصر قطری بصورت زیر است:
(۱-۴۷)
که و آهنگ واپاشی جمعیت از ترازهای به سایر ترازها هستند و برای آنها داریم:
(۱-۴۸)
که بیشتر آهنگهای واپاشی را بررسی می کنیم تا درک بهتری از جملات پدیدار شناختی داشته باشیم.
فرض کنیم نیمه عمر تراز ام بصورت باشد، احتمال ماندن در تراز ام بصورت زیر است:
(۱-۴۹)
و دامنه احتمال ماندن در تراز ام بصورت بصورت زیر است:
(۱-۵۰)
برای تراز ام هم این رابطه را نوشته می شود
(۱-۵۱)
حال همدوسی بین ترازهای را بصورت زیر تعبیر می شود:
(۱-۵۲)
میانگین مجموعه ای همان عنصر غیر قطری ماتریس چگالی است. آشکار است که عامل میرا کننده آن است که آن را در نظر گرفتیم.
۱-۴ اختلال و معادله حرکت ماتریس چگالی:
حل دقیق معادله لیوویل که همان معادله حرکت ماتریس چگالی با جملات پدیدار شناختی است، امکان پذیر نیست. بنابراین از روش اختلال برای حل آن استفاده می کنیم. هامیلتونی دارای دو جمله شامل هامیلتونی اتم بدون اندرکنش و ، هامیلتونی اندرکنش اتم با میدان خارجی است.
(۱-۵۳)
هامیلتونی اندر کنش با بهره گرفتن از تقریب دو قطبی بصورت می باشد، که عملگر گشتاور دوقطبی اتم است.
وقتی هامیلتونی (۱- ۵۳) را در معادله لیوویل قرار می دهیم، جابجایی به دو جمله تبدیل می شود.
یعنی
(۱-۵۴)
برای بررسی عبارت اول سمت راست تساوی، فرض می کنیم معادله ویژه مقداری و غیر اختلالی بصورت باشد، که ویژه توابع انرژی هامیلتونی غیر اختلالی هستند و ویژه مقادیر انرژی آن، نمایش ماتریسی هامیلتونی غیر اختلالی بصورت زیر است:
(۱-۵۵)
با این وجود می توان جمله غیر اختلالی را به صورت ساده زیر نوشت:
(۱-۵۶- الف)
(۱-۵۶- ب)
که اگر آن را بر حسب بسامد گذار بنویسیم، داریم:
(۱-۵۷)
با این تغیرات وآنچه که در قبل در مورد آهنگ های گذار بحث کردیم، معادله حرکت ماتریس چگالی به شکل ساده زیر تبدیل می شوند:
(۱-۵۸)
موضوع مذاکره
زمینه مذاکره
ب) تحلیل اطلاعات ، موضوعات ، رفتارها ، پاسخها ، پیشنهادات
ج) ایجاد ارتباط به صورت موثر
د) گسترش و استفاده مهارتهای اجتماعی از برای موثر بودن
ه ) ایجاد و حفظ نقطه نظرهای مثبت نسبت به
۱- طرف مقابل
۲- نتیجه احتمالی فرایند مذاکره ( افتخاری ،۱۳۸۵ ،۱۷۱ )
مذاکره اغلب به عنوان هنر قلمداد می شود . زیرا شامل تفکر خلاق میباشد . مذاکره کنندگان خلاق اغلب موارد زیر را دنبال میکنند .
آگاهی : مذاکره کننده خوب اغلب از سابقه نقش ها و عواطف هر دو طرف به خوبی آگاه می شود از به نیازهای هر دو طرف حساس است مذاکره کنندگان ماهر هم چنین قادر به تفسیر زبان بدن بوده و از تاکتیک های مختلف که ممکن است بوسیله شخص دیگر مورد استفاده قرار گیری آگاه میشوند .
صبر : مذاکره کنده موفق از این که فرایند مذاکره ممکن است نتیجه فوری ندهد آگاهند . صبر در واقع فضیلتی در طول مذاکره است برای شکستن موانع ، گاهی زمان لازم است .
مهارت های ارتباطی : به دلیل اینکه مذاکره یک فرایند دو جانبه است مهارت های ارتباطی خوب نیاز میباشد . مذاکره کننده خوب شنونده خوبی خواهد بود ( مک گویر ، ۲۰۰۴ ، ۲۴ )
مذاکره اغلب به عنوان هنر قلمداد می شود زیرا شامل تفکر خلاق می باشد . مذاکره کنندگان خلاق اغلب موارد زیر را دنبال می کنند .
۱- آگاهی : مذاکره کننده خوب اغلب ازسابقه تنش ها و عواطف هر دو طرف به خوبی آگاه می شود او به نیازهای هر دو طرف حساس است ، مذاکره کنندگان ماهر هم چینین قادر به تفسیر زبان بدنی بوده و از تاکتیک های مختلف که ممکن است بو سیله بخش دیگر مورد استفاده قرار گیرد آگاه باشد .
۲- صبر : مذاکره کننده موفق از اینکه فرایند مذاکره ممکن است نتیجه فوری ندهد آگاهند ، صبر در واقع فضایی در طول مذاکره است برای شکستن موانع گاهی زمان لازم است
۳- مهارت ارتباطی : به دلیل اینکه مذاکره یک فرایند دو جانبه است مهارت های ارتباطی خوب نیاز می باشد ، مذاکره کننده خوب شنونده خوبی خواهد بود ( مک گویر ، ۲۰۰۴ ،۳۴ )
۱۱-۲-۲ : تاکتیک های مذاکره :
اقدام یا حرکتی است که بوسیله مذاکره کنندگان به منظور تحقق استراتژی مذاکره بکار می رود ، برخی تاکتیک ها اخلاقی و برخی غیر اخلاقی هستند اینکه از چه تاکتیکی و در کجا باید استفاده نمود به عوامل زیادی بستگی دارد از جمله ماهیت مذاکره ، شخصیت و فرهنگ مذاکره کننده و عوامل خارج از مذاکره به عنوان یک اصل در مذاکره هایی که استراتژی آن مبتنی بر همکاری است کاربرد تاکتیک های غیر اخلاقی توجیهی ندارد . برعکس در مذاکرات رقابتی کاربرد چنین تاکتیک هایی نه تنها موجه بلکه گاها اجتناب ناپذیر است .
چماق و هویج : این تاکتیک که به تاکتیک تهدید و تطبیق نیز مشهور است در بسیاری از مذاکرات حساس و رقابتی خصوصا در مذاکرات بین واحد های سیاسی بکار می رود معمولا در مذاکراتی که نتیجه روشنی در بر نداشته باشد یک طرف به طرف دیگر به لحاظ سیاسی ، نظامی و اقتصادی برتری داشته باشد طرف قوی به این تاکتیک متوسل میشود . در این تاکتیک طرف مجری تاکتیک طرف مقابل را برای پذیرش نتیجه مورد نظر در برابر دو راهی قرار می دهد یک راه به پاداش ختم میشود ( واقعی یا غیر واقعی ) و راه دیگر به آسیب و خطر ( واقعی و غیر واقعی ) پاداش میتواند پول ، کمک اقتصادی ، دانش فنی ، رفع محدودیت های خاص و …. باشد . تهدید نیز ممکن است تحریم اقتصادی ، قطع روابط ، حمله نظامی و …. باشد
تاکتیک چماق و هویج ممکن است صرفا حرف ها و وعده های توخالی باشد که مذاکره کنندگان مجرب و مطلع میتوانند به میزان جدی بودن آنها پی ببرند از این رو توسل به این تاکتیک باید جوانب امر کاملا سنجیده شود تهدید به زدن ضربه و یا دادن وعده و پاداش چه عملی باشد و چه نباشد طرفی که به این تاکتیک متوسل شود هزینه بر است .
قطع مذاکرات : این تاکتیک در مذاکراتی که به نفع یکی از طرفین پیش نمی رود و یا گاهی برای کسب امتیاز بیشتر و یا جبران اشتباه گذشته بکار می رود . در این تاکتیک مجری تاکتیک در زمان مشخص به طرف مذاکره کننده اعلام میکند که ادامه مذاکره مفید نیست لذا کار باید مدت محدود یا نا محدودی به تعویق افتد . با این تاکتیک می توان ارزیابی نمود که طرف مقابل چقدر به نتیجه مذاکرات علاقه مند است ، برای مقابله با این تاکتیک باید اطلاعات دقیقی از مقاصد و استراتژیهای طرف مقابل داشت در صورتی که اطلاعات نشان دهد که حریف بلوف می زند و برای امتیاز گیری دست به چنین کاری می زند باید ابتدا با آرامش طرف مقابل را نصیحت نمود و در مورد عواقب قطع مذاکره توضیح داد و در صورت لزوم متقابلا حریف تهدید به قطع مذاکره شود .
محدودیت اختیار : در برخی مذاکرات ، مذاکره کننده ای که توافق اجمالی را به نفع خود نمیداند بهانه می آورد که از اختیار کافی برای قبول خواسته های طرف مقابل یا امضای قرار داد نیست و باید با مقامات مافوق صحبت کند درصورتیکه مذاکرات در کشور ثابت و یا کشور طرف مقابل در جریان باشد این تاکتیک بسیار مفید است زیرا کسب نظر مافوق به سفر و وقت نیاز دارد . از این رو هم میتوان زمان بیشتری برای ارزیابی های دقیق تر مواضع طرف مقابل بدست آورد و هم در صورت نیاز از این تاکتیک برای اتلاف وقت استفاده نمود زمان استفاده از این تاکتیک ها بسیار مهم است بهترین راه مقابله با این تاکتیک این است که طرف مقابل بلافاصله خواهان مذاکره با فرد مافوق شود .
برخورد تهاجمی : در این تاکتیک ، مجری از موضع بالا با بلند کردن صدا ، حرکات درست و تغییر حالت چهره بر نکته ای دست میگذارد و جو مذاکره را به دست میگیرد نکته مهم در کاربرد این تاکتیک این است که هر طرفی که در ابتدا از این تاکتیک استفاده کند موفق است
و معمولا مقابله با آن به همین روش نمیتواند رشته کار را از دست طرف مقابل خارج نماید این تاکتیک باید رد جای خود به میزان محدود استفاده گرددد و استفاده از آن عصبانیت و برآشفتگی طرف مقابل را رد پی خواهد داشت . طرفی که مورد هدف این تاکتیک قرار گیرد معمولا قدری از موضع خود پایین می آید .
شو که کردن : یکی از تاکتیک هایی است که معمولا مذاکره کنندگان خبره از آن استفاده میکنند در این تاکتیک مذاکره کننده با زدن حرف و یا انجام اقدامی موجب شوکه شدن طرف مقابل می شود که در این حال تمرکز فکری طرف به هم می ریزد تغییر ناگهانی تن صدا ، احساساتی شدن ، قطع ناگهانی مذاکره ، خروج از محل مذاکره نمونه هایی از اقداماتی است که کهمیتوان برای شوکه کردن طرف مذاکره به کار برد اسن تاکتیک زمانی است که حریف از لحاظ قدرت نه در اوج است و نه تحلیل رفته است کاربرد این تاکتیک زمانی است که حریف ازلحاظ قدرت نه در اوج است و نه تحلیل رفته است . ۰ گرشاسبی ، ۱۳۸۳ ، ۱۰۵ )
۱۲-۲-۲ مهارتهای کوانتمی
شروع قرن ۲۱ را میتوان از نظر فناوری عصر کوانتم نامید . رایانه ها ، اینترنت ، بارکد خوانها و جراحیهای لیزری تنها چند نمونه از پیامدهای جدید و نو آوریهای نظریه فیزیک قرن بیستم هستند که مکانیک کوانتمی نامیده میشوند . ( شلتون و دارلینگ ، ۲۰۰۱ )
امروزه در جهان پیچیده و پر از تغییرات مستمر ، مهارتهایی که توسط تیلور و مینتزبرگ برای کارآیی بیشتر مدیران ضروری شناخته شده بودند به سرعت غیر قابل استفاده شده اند . آنها برای حیات در زمان های ابتدایی که سازمانها به عنوان موجوداتی ثابت نگریسته میشدند و در شکل و رفتار قابل پیش بینی ، منطقی و خطی عمل میکردند ، ساخته شده بودند . امروزه تغییرات سریع و مستمر ، جهان را به طور پیچیده ای از حالت ثبات و قابلیت پیش بینی خارج کرده است . با توجه به افزایش استفاده از گروه های کاری و استفاده از آنها در انجام بسیاری از فعالیت های مدیریتی و نیاز شدید به خلاقیت جهت رقابت در بازارهای جهانی تعارضات نیز افزایش پیدا کرده اند . در چنین جهانی توانایی مدیران برای برنامه ریزی و سازماندهی ، هدایت و کنترل به طور فزاینده ای به مخاطره افتاده است . جهت جلوگیری از انجام فعالیت های متعامد و هدایت گروه ها به سمت اهداف سازمان مهارتهای رفتاری خاص مدیران جهت هماهنگی گروه ها و جلو گیری از تعارضات ضروری به نظر میرسد .
علوم جدید مبتنی بر فیزیک کوانتم و نظریه آشوب ، پایه ای مفهومی برای مجموعه مهارتهای مدیریتی جدید - مجموعه مهارتهایی که مدیران را قادر میسازد نه تنها تعارض را از دیدگاه جدید بنگرند ، بلکه به شیوه ای جدید به تعارض پاسخ دهند - فراهم آورده است . این مهارتها مهارتهای کوانتمی نامیده میشود . نتنها فقط به این دلیل که منتج از اصول اصلی علوم جدید هستند ،بلکه مهم تر به این دلیل که نیازمند یک حلقه کوانتمی در پارادایم مدیریت جدید هستند . آنها قصد جایگزینی مهارتهای مدیریت سنتی را ندارند ، بلکه آنها را کامل میکنند . آنها مدیران را با دیدگاهی کاملا متفکر و عقلی برای اداره افراد و تعارض روبرو میکنند . مهارتهای کوانتمی عبارتند از ۱) دیدن کوانتمی : توانایی برای دیدن هدفمند ۲) تفکر کوانتمی : توانایی فکر کردن به شیوه متناقض ۳) احساس کوانتمی : توانایی احساس زنده و حیات بخش ۴) شناخت کوانتمی : توانایی برای دانستن به شیوه خلاقانه و شهودی ۵) عمل کوانتمی : توانایی عمل به شیوه مسئولانه ۶) اعتماد کوانتمی : توانایی اعتماد به فرایند زندگی ۷) وجود کوانتمی : توانای برای برقراری ارتباط مستمر ( شلتون ودارلینگ ، ۲۰۰۱) .
مهارت اول : دیدن کوانتمی : توانایی برای دیدن هدفمند ، مبتنی براین منطق است که واقعیت ذاتا ذهنی است ، که براساس انتظارات و باورهای مشاهده کننده ظهور میکند و تحقیق در مکانیک کوانتم ، ادراک انسان و ساختار دهی اجتماعی ، همه این منطق را ، که عمده آنچه ما در جهان خارج می بینیم ، یک عملکرد از پیش فرضها و باورهای درونی ما است ، حمایت میکند ( دارلینگ ، ۲۰۰۱ )
چیکزنتمیهالایی (۱۹۹۰) معتقد است که قصد و نیت فرایند روانشناسی است که در آن واقعیتها ساخته می شود . نیات موجبت می شوند مدیران به محرکهای خاصی توجه کنند در حالیکه انبوهی از موارد محتمل را به کلی نادیده می گیرند . مهارت دیدن کوانتمی مدیران را قادر میسازد تا آگاهانه مقاصد و نیات خود را انتخاب کنند . برای مثال زمانی که تعارض اتفاق می افتد ، پاسخ کوانتمی ، باید تلاش برای کشف پیش فرضها و عقاید آنهایی که در تعارض درگیرند ، باشد ف و مقاصد و نیات ه موجب ایجاد تعارض هستند ، را جستجو کند . هر طرف ، نه تنها باید ارتباط بین فرایند شناخت درونی و ادراکات بیرونی را به طور کامل تشخیص دهد بلکه هرکدام باید برای موقعیت ،دسته ای از مقاصد روشن را بوجود آورد . ( شلتون ، ۲۰۰۱ )
تحقیق تاییدی نمونه کاملی از فرایند توسعه سازمانی است که با این مهارت سازگار است . تحقیق تاییدی که پیوندهای نظری و مفهومی با ساختار دهی اجتماعی دارد ، مبتنی براین پیش فرض است که ، تغییر موثرتر و کارآتر زمانی اتفاق خواهد افتاد ، که مدیران بر آنچه که مطلوب است ، به جای آنچه که مشکل است ، تمرکز کنند .
مهارت دوم : تفکر کوانتمی : توانایی فکر کردن به شیوه متناقض و متضاد ،که از تحقیقات فیزیک کوانتمی ناشی شده است ، بیان می کند که جهان غالبا به شیوه غیر منطقی و پارادوکس عمل میکند . آشکارترین پارادوکس کوانتم آن است که ، جهان سه بعدی مرئی منحصرا از انرژیهای نامرئی تشکیل شده است . نیرویی که دو جنبه متفاوت دارد موج و ذره ( دارلینگ ، ۲۰۰۱ )
حل تعارض نیز همچنین یک فرایند پارا دوکس است . اغلب یک طرف راه خل را مطلوب می داند ، در حالیکه طرف دیگر کاملا برعکس آن می اندیشد . این مطلوبیتهای متضاد را حلهای برد – برد را مشکل ساخته است . به دلیل موقعیتهای پارادوکس و مطلوبیتها و
نیازهای به ظاهر متضاد ، راه حلهای برد – برد مکررا جستجو می گردند اما به ندرت قابل دسترسی هستند . نتایج دیگر بیشتر متداول هستند ( مانند برد – باخت یا باخت – باخت ) شاید به دلیل آن است که راه حلهای برد – برد برای تعارض دربرگیرنده موقعیتهایی هستند که به طور مستقیم متضادند ، و به ندرت از طریق فرایند خطی حل مشکل ( رویکرد سنتی ) قابل حل شدن هستند .
راه حلهای برد – برد نیازمند توانایی برای یافتن یک راه حل کاملا قابل قبول برای نقطه نظرهای نا همگون هستند . وینس و بروسین بیان میکنند که توانایی برای تطبیق موقعیتهای متضاد حد اقل بخشی از یک عملکرد تغییر ادراک است ، که نشان از تمایل برای ادامه موقعیت تنش از تا رسیدن به انتخاب برد – برد است . آنها ذکر می کنند که : ماندن با پارادوکس و ادامه آن این امکان را فراهم می کند که ممکن است ارتباط بین نیروهای متضاد را کشف و چاره جویی را ایجاد کنیم ، که به تناقضهای آشکار معنا دهد . این برای افرادی که یاد میگیرند تا ورای پارادوکس را ببینند و راه حلهای برد – برد بیابند ، ممکن است . اگر چه برای اندیشیدن به صورت پارادوکس ، مدیران باید از ظرفیتهای نیمکره راست مغز آگاه باشند . نیمکره راست مغز در تصاویر اندیشه می کند نه عملیات و بنابراین متکی به زبان و منطق نیست . نیمکره راست مغز میتواند ایده های به ظاهر متضاد را جمع آوری کند ، و آنها را به شکل راه حلهای بسیار خلاق ترکیب کند . بنابراین ، طی فرایند تفکر تصویری ،آنها که در گیر تعارض هستند میتوانند از اسارت زمان رها و وارد آرامش شوند ، جایی که راه کارهای به ظاهر متضاد به راحتی خود را به شکل راه حلهای برد – برد بسیار خلاق نشان می دهند . برای مثال مدیران در تعارض تخصیص منابع ( بودجه و کارکنان ) می توانند این مهارت را برای کشف شیوه های ابتکاری ، برای حرکت ورای سازش ( باخت - باخت ) به سمت همکاری مبتنی بر اعتماد بالا و صحیح ( برد – برد ) استفاده کنند .
مهارت سوم : احساس کوانتمی : توانایی احساس زنده و حیات بخش ، که مبتنی بر منطقی است که انسانها همانند سایر جهانیان با کوانتم های یکسانی مواجه هستند و بنابراین موضوعی برای قوانین جهانی تحریک انرژی هستند ( دارلینگ ، ۲۰۰۱ ) تحقیق موسسه IHM آنچه را که بیشتر مدیران به طور شهودی میدانند ، تایید میکند . یعنی احساسات منفی انرژی بر و احساسات مثبت انرژی زا هستند . علم به دانستن این شهود به نظر نمی رسد که مقدار استرس و تعارض که در جهان کسب و کار جاری است ، را کاهش دهد برنامه های صریح ، انرژی را از بین می برند .
شغلهای پر استرس ، انرژی را تحلیل میدهند . مدیران سلامتی و سرزندگی را مطلوب می دانند ، اما معمولا سختی را به شکل تعارض تجربه می کنند .
توانایی احساس کوانتمی ، مدیران را قادر می سازد که احساس درونی خوبی داشته باشند ، بدون توجه به آنچه که در بیرون اتفاق می افتد . وقتی آنها از این مهارت استفاده می کنند ، یاد می گیرند که چگونه ظاهر بدنشان را به وسیله تغییر در احساس قلبی خود تغییر دهند . آنها به طور مضاعفی از نقطه انتخاب ادراکی بین هر متغیر پیروی و پاسخ درونی منتج شده ، آگاه می شوند . آنها شروع به تشخیص این نکته می کنند که انرژی هرگز توسط دیگر افراد تهی نیم شود ، مگر به وسیله انتخابهای ادراکی
تحقیق IHM بیان می کند که مدیران می توانند سطوح بالایی از انرژی را به سادگی به وسیله انتخاب تمرکز بر جنبه های مثبت هر واقعه ای ، حفظ کنند . دیدن وقایع منفی از یک رویکرد مثبت ، نیازمند مهارتهای احساس پارادوکس است . ( شلتون ، ۲۰۰۴ )
مهارت چهارم : دانستن کوانتمی : توانایی برای دانستن به شیوه خلاقانه و شهودی که از حوزه تئوری کوانتم مشتق شده است . علارقم وسوسه جوامع غربی با پارادایم مثبت گرایی ، تحقیق مدیریتی اخیر بیان می کند که عمده مدیران ارشد ، به یک اعتماد قوی شهود اعتراف
کرده اند . اگر چه تعداد کمی از آنها مهارت شهودی خود را عمومی میسازند و حتی کمتر تلاش میکنند تا دانستن شهود را در عملیات روزانه سازمان ، انتشار دهند و ترکیب کنند . اگر چه همانگونه که ما به قرن ۲۱ مینگریم ، مقدار اطلاعات در دسترس ، شیوه های جدید دانستن را تحت حمایت قرار می دهد .
لانگر نظریه تصمیم گیری حضوری را ارائه میدهد . او بیان می کند که جمع آوری اطلاعات لزوما تصمیمات بهتر را ایجاد نمی کند . در واقع لانگر معتقد است که سازمانها بر اهداف غیر ممکن ( کاهش عدم اطمینان از طریق جمع آوری اطلاعات تمرکز میکنند . این بیهوده است زیرا حتی مقدار اطلاعاتی که میتواند جمع آوری شود ، در مورد ساده برین تصمیمات همانند ایجاد یک محصول جدید یا انتخاب یک عرضه کننده ، میتواند شامل تحقیقات محدودی گردد . علی رغم تمرکز بر جمع آوری اطلاعات ، تئوری لانگر بر آگاه ماندن تاکید دارد ( آگاهی ) . او نشان داد که مطمئن بودن به طور واقعی یک عیب بزرگ است اطمینان انسان را به سوی کم آگاهی و بی خبری هدایت میکند . زمانی که ما مطمئن هستیم ، از دقت کردن دست بر میداریم . به عبارت دیگر ، عدم اطمینان ، ما را در جهان بیرون و شهود درونی ، هوشیار نگه می دارد ( شلتون ، ۲۰۰۴ )
البته مواقعی وجود دارد که جمع آوری اطلاعات به صورت سنتی نه تنها مفید ، بلکه واجب و لازم است . برای مثال اگر تعارض مدیر و یک کارمند ، بالا بگیرد ( شدت بیابد ) در نقطه انتهایی داوری برای کارکنان منابع انسانی قابل توجیه است که اطلاعات را جمع آوری کنند . بدون یک فرایند متفکرانه تحقیقی ، هر دو خطای قانونی و اخلاقی ممکن است اتفاق بیافتد . ( در پائولو و هوی ، ۲۰۰۳ )
مهارت دانستن و شناخت کوانتمی ابزاری برای میانبر زدن در فرایند سختکوشی و تلاش نیست ، بلکه کاهش رایند های تکراری است ، که یک سازمان نیاز به انجام آن دارد مدیرانی که مهارت دانستن کوانتمی را مطلوب می دانند نه تنها فقط با افراد به شیوه ای احترام آمیز و با بینش شهودی عمیق رفتار ، بلکه آنها خلاقانه یک جو آگاهی و تفکر را ایجاد می کنند و مدیران متخصص در این مهارت همچنین ممکن است از استعاره های راهنما برای کمک به آنهایی که در
تعارض هستند ، در جهت دستیابی به سطوح بالایی از دانستن شهودی استفاده کنند . بنابراین ، برای چالشهای بسیار مشکل خود ، راه حلهای بسیار خلاق ، کشف می کنند .
مهارت پنجم : عمل کوانتمی : توانایی برای عمل به شیوه مسئولانه ، که مبتنی بر مفهوم کوانتمی پیوند و نتیجه فرعی دلایل غیر محلی ( دور از هم ) است . ( دارلینگ ، ۲۰۰۱ ) هر چیزی در این جهان بخشی از یک همبستگی در کل پیچیده است ، که هر بخش بر دیگری اثر می گذارد و از دیگری تاثیر می گیرد. این اصل کوانتمی جداناپذیری ، یک تحول جدید در تعارض ایجاد کرد . اثر هر چیزی در جهان به طور پیچیده ای به هم وابسته است . تفکر مدیران بر کل سیستم اثر می گذارد ( برای مثال تیم ، بخش ، سازمان و جهان ) . بنابراین ، اگر مدیر همکاری کارکنان را برای ایجاد روشی جدید برای دیدن و پاسخ دادن به تعارض میخواهد مدیر باید با مدل سازی این دیدگاه جدید را آغاز کند . هر انتخاب ادراکی جدید نه تنها عکس العملهای آینده مدیران را تحت تاثیر قرار خواهد داد ، بلکه به دلیل ارتباط کوانتمی ، هر فرد دیگری را نیز تحت تاثیر قرار میدهد . بنابراین ، مدیران زندگی و محیط کار خود را یکبار و یک زمان طراحی می کنند . هر فرد خودش یک همبستگی غیر محلی با دیگران است و هر تفکر و عمل مدیریت ، کل سیستم را تحت تاثیر قرار می دهد ( دیترا و دیگران ، ۲۰۰۵ )
مهارت ششم اعتماد کوانتمی : توانایی اعتماد به فرایند زندگی ، که از نظریه آشوب مشتق شده است ، نظریه آشوب شیوه جدیدی برای نگریستن به تغییر و آشوبی که همراه آن است را
فراهم می کند . این نظریه نشان می دهد که آشوب در فرایند تکامل ذاتی است و تسریع کننده ای است که بی تعادلی مورد نیاز برای تکامل سیستم را ایجاد می کند . بدون آشوب تغییر ، زندگی راکد می شود و آنتروپی اتفاق می افتد ( دارلینگ ، ۲۰۰۱ )
توانایی سیستم را برای خود سازماندهی مرزهای خود ، یک مفهوم اساسی در مطالعه آشوب است . آشوب ساختارمند . یک پارادوکس برجسته است ، که بیان میکند جهان منظم و آشوب دار است . جهانی که ساختارمند است بدون اینکه از قانون ساعت واره ها پیروی کند ( عدم پیش بینی ) استفاده از مهارت اعتماد کوانتمی ، مخصوصا در محیطهای کاری سنتی ، جایی که ثبات و قابلیت پیش بینی ارزش محسوب میگردد چالش ایجاد میکند . این مهارت نیاز دارد که مدیران با روح قدرت و کنترل خود مقابله کنند . مدیران اگر بخواهند خود سازماندهی موثق اتفاق افتد . باید مایل باشند تا بطور موقت در ورطه آشوب قدم بگذارند .