اینها نوع دیگری از برنامههای حادثه ای هستند و معمولاً درباره حوادثی هستند که درآینده واقع میشوند و توأم با مسافرتهای فضایی، راکت اندازها وسایر تجهیزات نمایشی در برنامههایی مثل مجموعه باک راجرز هستند. سوپرمن و کاپیتان ویدیو نمونههای دیگری از این نوع هستند.
وسترنهای کودکان:
این وسترنها ساده تر هستند و در آنها شخصیتهای پیچیده وجود ندارند، موازین و آئینها دقیقاً رعایت میشوند، قهرمان آنها به جای بوسیدن دختر هنر پیشه اسب خود را میبوسد و صحنههای تهییجی و حادثه ای آنها بسیار تعدیل شده است. اینها برنامههایی هستند که بر سالهای اولیه تحصیلی کودک تسلط دارند. لکن بزودی دو نوع برنامه دیگر نیز ظاهر میشوند.
برنامههای جنایی:
بین برنامههای حادثه ای که در آنها قهرمان با مهارت، قدرت و جرأت خود حقی را به حقدار میرساند تا برنامههایی که در آنها کارآگاهی با مهارت، قدرت و جرأت خود پرده از روی جنایتی بر میدارد فاصله چندانی وجود ندارد. بنابراین بسیاری از کودکان، حتی در سالهای اولیه تحصیلی شروع به دیدناین برنامهها میکنند که در واقع برای پخش در ساعتهای تماشای بزرگسالان برنامه ریزی شده اند. برنامههای جنایی بیشترین تماشاگر جوان را در سنین ۱۳ الی ۱۹دارند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
همچنین نوع دیگری از برنامهها وجود دارد که کودکان درسالهای اولیه تحصیلی شروع به مشاهده آنها میکنند و در سنین ۱۳ الی ۱۹ از اهمیت زیادی برخوردار میشوند.
این برنامه عبارتند از:
کمدی وضعیت:
با شروع سریالهایی چون «آن را به بی ور بسپار» که دارای یک قهرمان پسر است و کودکان میتوانند با او همانند سازی کنند. کودک به سریالهایی مانند پدر بهتر از همه میداندمک کویهای واقعی ویابه کمدیهای مانند «من لوسی را دوست دارم گرایش پیدا میکند که بیشتر خاص بزرگسالان است. درکشور ما برنامههای نود دقیقه ای شبکه سه سیما مثل شبهای برره، در بین کودکان طرفداران بسیاری را پیدا نمود و الگوهای رفتاری مختلفی را در بین کودکان ونوجوانان ایجاد نمود. بتدریج که کودک به دوران بزرگسالی نزدیک میشود باز همیک نوع برنامه دیگر برای او اهمیت مییابد. این نوع برنامه عبارتست از:
نمایشهای واریته از آهنگهای مورد پسند عامه:
آوازهای ملایم، موسیقی رقص و جذابیت و زیبایی از ویژگیهای این نوع برنامههاست. برنامه دیک کلارک به نام جایگاه گروه موسیقی آمریکا، برنامه پری کومو، برنامه دینا شور نمونههایی ازاین دست هستند. نخست دخترها این برنامهها را مییابند و آنها را با پایبندی بیشتری نسبت به پسرها تماشا میکنند، لکن آنها بخشی از برنامههای مورد تمااشی اکثر نوجوانان هستند. در این موقع تقریباً فهرست برنامههای مورد توجه در سنین نوجوانی کامل شده است افسانههای جنایی جاذبین بیشتری پیدا میکنند. وسترنهای کودکان، جای خود را به وسترنهای بزرگترها مانند دود اسلحه و ماوریک میدهند. برنامههایی مانند دیسنی لند، زورو و سوپر من جذابیت خود را بتدریج از دست میدهند. در این موقع مقدار زیادی از وقت آنها، صرف درامهای جنایی و موسیقی مورد پسند عامه میشود. در این زمان، تنها مقدار بسیار کمی از مدت تماشای کودکان با زهم مصروف برنامههای خاص میشود، فروغ کوچکی از علاقه مندی نسبت به برنامههای مربوط به مسائل عمومی در او پدیدار میشود.
علاقه به مسایل عمومی از مواردی است که نهایتاً در کودک ایجاد میشود. به همین دلیل هر رسانه ای که تاکیدش بر موضوعاتی غیر از تفریح و سرگرمی باشد، دیرتر مورد توجه واقع میشود. چرا باید چنین باشد و چه شرایطی باعث میشود تا اشتیاق اندکی که به مسائل عمومی جدی وجود دارد، شعله ور شود.
برخی معیارهای پیش بینی سلیقه کودکان در مورد تلویزیون
تا اینجا ما درباره تغییر الگوهای سلیقه همراه با افزایش سن صحبت کردیم، سن یکی از معیارهایی است که هماکنون بدان اشاره شد. اگر ما بدانیم که یک کودک ۹ ساله و کودکی دیگر چهارده ساله است، میتوانیم پیش بینی کنیم در صورتی که سایر عوامل یکسان باشد، اختلافهای مشخصی در سلیقههای تلویزیونی آنان وجود دارد. سن معیاری برای آن اختلافهاست. بعضی از معیارهای دیگر به شرح زیر هستند:
جنسیت: یکی از موارد اعجاب انگیز درباره اختلاف سلیقه ناشی از جنسیت این است که چقدر زود این خود را نشان میدهد. حتی در میان کلاس اولیها، درصد بیشتر و معنی داری از دخترها برنامههای موسیقی مورد پسند عامه را دوست دارند و درصد بیشتر و معنی داری ازپسرها علاقمند به وفیلمهای وسترن و برنامه حادثه ای هستند. این الگو طی اغلب سالهای مدرسه باقی میماند. دخترها،برنامههای عاشقانه از قبیل موسیقیهای مورد پسند عامه و یا حاوی نقشهای خانوادگی (مانند کمدیهای وضعیت) را ترجیح میدهند، پسرها برنامههای مردانه حادثه ای و هیجان انگیز را میپسندند. به طور کلی به نظر میرسد که در دخترها زودتر از پسرها تمایل ایفای نقشهای نوجوانی و بزرگسالی شکل میگیرد. هنگامی که دخترها در جریان خریدن آهنگهای برگزسده روز هستند وبرای خوانندگان معروف شرکت کننده در برنامه دیک کلارک ابراز احساسات میکنند، پسرها هنوز کارتون و سایر برنامههای مربوط به نوجوانان را مشاهده میکنند. علاقه به موسیقیهای مورد پسند عامه حدود دوسال بعد و یا حتی دیرتر از آن شکل میگیرد.
در تمامی ایالت متحده و مناطق کانادایی نشین مورد مطالعه خود به همین الگو دست یافتیم، لکن به نظر میرسد در انگلستان تفاوتهای جالبی نسبت به آن وجود داشته باشد. هیمل وایت، اپنهایم و ونس دریافتند که فیلمهای وسترن که به طور وضوح در امریکای شمالی برنامههای مورد علاقه پسرها است، در انگلستان برنامه مطلوب دخترهاست. وسترنهای انگلیسی بیشتر مشابه وسترنهای کودکانه آمریکایی است تا وسترنهای بزرگسالان، لکن د رایالات متحده وسترن کودکان و وسترن بزرگسالان بییشتر برنامههای مورد علاقه پسرهاست تا دخترها. کمدیهای خانوادگی یا کمدیهای وضعیت موسیقی مورد پسند عامه و برنامههای واریته معمولاً در انگلستان برنامههای جناییی به احتمال بسیار زیاد برنامههای مورد علاقه پسران هستند، درحالی که دراینجا بخوبی میتوان قبول کرد که دخترهای آمریکایی حداقل به اندازه پسرها به برنامههای جنایی و اسرار آمیز علاقه مند هستند.
به طور کلی به نظر میرسد دخترها زود به سمت برنامههایی گرایش مییابند که به مسئولیتهای آینده آنها در دوران نوجوانی و بزرگسالی مربوط میشود. از طرف دیگر پسرها سلیقه پسرانه را نسبت به برنامههای حادثه ای، هیجان انگیز و پر زد و خورد تا نوجوانی حفظ میکنند و چند سال بعد از دختران نیبت به موسیقیهای مورد پسند عامه علاقمند میشوندوتنها در سنین نوجوانی است که به آنها بهمسائل عمومی که از مردان انتظار میرود، علاقه پیدا میکند.
توانایی ذهنی: بچههای باهوشتر معمولاً همه چیز را زودتر از سایر بچههای مورد آزمایش قرار میدهند. به ویژهد آنها کارهای مشکلتر را زودتر از دیگران انجام میدهند، مانند برنامههای جدی، مطالعات جدی و از این قبیل. اطلاعات جمع آوری شده حاکی از آن است که تقریباً بینندگان برنامههای تلویزیونی انتخابات کنگره در سال ۱۹۵۸ در بین کودکان تیزهوشتر کلاس هشتم دو برابر میزان کودکان کم هوشتر بوده است. علاوه بر این بین کسانی که این برنامه را تماشا کرده اند کودکان باهوشتر لذت بیشتری از آن برده اند. همچنین یافتههای ما نشان میدهد که این بچههای با هوشتر عمدتاً قادرند تصاویری را که در ارتباط با مسائل اجتماعی بر روی تلویزیون ظاهر میشوند، نه به خاطر تفریح و سرگرمی، تشخیص دهند. الگوهای تماشای اخبار مربوط به مسائل عمومی شکل میگیرد و این کودکان اولین کودکانی هستند که ازفیلمهای پلیسی، فیلمهای وسترن و کمدیهای وضعیت و مانند آن رویگردان میشوند.
علاوه بر این، بچههای تیزهوشتر در سلایق خود بیشتر به گزینش دست میزنند و به طور معمول در مقایسه بادیگر کودکان دید نقادانه بیشتری دارند چیزی که به طور کلی اتفاق میافتد این است که بچههای تیزهوشتر در سنین توجوانی از تلویزیون دوری میجویند، آنها همچنین در مییابند که رادیو وسیله مفیدی است برای اینکه ضمن مطالعه از موسیقی مورد پسند عامه نیز عقب نیفتد. آنها بیشتر به تکالیف مدرسه و زندگی اجتماعی مشغولند و لذا وقت کمتری را صرف تلویزیون میکنند. هنگامی همکه وقت تماشای تلویزیون را پیدا میکنند در مقایسه با سایر کودکان دید نقادانه تر دارند و از برخی برنامهها که ظاهراً ارزش ماندگار کمتری برای آنها دارند، اجتناب میکنند.
هم گروه های قوی و ضعیف از نظر توانایی ذهنی بدین صورت در الگوهای برنامههای بزرگسالان جای میگیرند. گروه دارای توانایی ذهنی بالاتر، کمتر از تلویزیون گزینشگر تر خواهدبود وبیشتر برای کسب اطلاعات جدی مورد نیاز خود به سایر رسانهها رو خواهد آورد. گروه دارای توانایی ذهنی کمتر ازتلویزیون بیشتر استفاده خواهد کرد و کمتر به مطالب چاپ توجه خواهد نمود. ان گونه که رفتار نوجوانی حکایت میکند این گروه د رآنیده از تلویزیون برای تماشای فیلمهای اسرار آمیز جنایی و کمدیهای وضعیت، فیلمهای وسترن و واریته و موسیقی مورد پسند عامه استفاده خواهند کرد.
خانواده: در طول دهه اول سن یک کودک، سلیقه وی عمدتاً تحت تأثیر خانواده شکل میگیرد. والدین خودشان کتابهایی را که برای کودکان میخوانند انتخاب میکنند. الگوی یک کودک، والدین و یا خواهر وبرادر بزرگترش است. مطالب خواندنی که او به راحتترین صورت در دسترس خود مییابد، چیزهایی است که والدینش به منزل آوردهاند. او به سرعت هنجارهای اجتماعی خانواده را فرا میگیرد. همان گونه که قبلاً مطرح شد هنجار اخلاقی کارگرای طبقه متوسط در جهت کمتر تماشا کردن تلویزیون و تمایل بیشتر به برنامههای واقعی، غیر تفریحی و خود بهسازی عمل میکند. در صورتی که اخلاق لذت گرای طبقه کارگر در جهت تماشای بیشتر تلویزیون و سهم بیشتری از برنامههای خیال پردازانه و تفریحی عمل میکند.
دلایلی وجود دارد که میتوان فرض کرد تأثیر خانواده بر سلیقه بیشتر بین رسانه ای است تا درون رسانه ای. برای مثال، یک خانواده اهل مطالعه احتمالاً کودکی دارد که زیاد مطالعه میکند و یک خانواده که اهل مطالعه نیست و میزان تماشای تلویزیون آن زیاد است، احتمالاً کودک خود را در چارچوب همان الگو پرورش میدهد. همچنین دلایلی وجود دارد که ما را متقاعد میکند، تأثیر خانواده در سلیقه قبل از دوران بلوغ نوجوانی بیشتر است. هنگامی که یک کودک به سن نوجوانی میرسد احتمال بیشتری دارد که از توصیههای والدین خود را تمرد کند و به تجربه بپردازد و بکوشد تا نماید هویت و شخصیت خود را کشف کند. در همان موقع میزان بیشتری را تحت تأثیر گروه همسالان خود قرار میگیرد و عادات رسانه ای او احتمالاً به عادات نوجوانانی که مورد ستایش او هستند و یا آنچه به زعم وی نقش کلی یک نوجوان است، تشابه پیدا میکند. به هر جهت د ربعضی رفتارهای حاشیه ای، مانند تماشای تلویزیون اموزشی است که تأثیر خانواده واقعاً تفاوتهای چشمگیری را ایجاد میکند. نمودار زیر نشان دهنده این رابطه است.
تماشای تلویزیون آموزشی نوعی از رفتار است که نسبتاً بندرت صورت میگیرد و در آن منافع گروهی کمتری یافت میشود و براین مبنا نمی توان آن را توصیه کرد و با این فکر رایج که تلویزیون برای تفریح وسرگرمی است، در تضاد است. به این دلیل کودکانی که به تماشای تلویزیون آموزشی مینشینند و ما بعداً در فرصتهای دیگر به آن خواهیم پرداخت، معمولاً کودکانی هستند که ازاین جهت در خانواده آنها نمونه ای یافت میشود یا از تشویق خانواده برخوردارند.
کودکان درباره تلویزیون چگونه فکر میکنند؟
تردیدی نیست که اکثر والدین برای تلویزیون احترام قایل هستند و به آن علاقه دارند. در واقع، بیشتر والدین همهمین احساس را دارند. وقتی ما ۱۸۸ خانواده کامل را در سانفرانسیسکو مورد مطالعه قرار دادیم، همراه سایر پرسشها از هر یک از اعضای خانواده پرسیدیم: فقدان کدامیک از رسانهها را درصورت عدم دسترسی بدان،بیشتر حس میکنید؟ یافتههای ما نشان میدهد که تلویزیون رسانه ای است که احتمال میرود که فقدان آن بیشتر از سایر رسانهها توسط تمامی خانواده حس شود. تلویزیون رسانه ای است که احتمال میرود کودکان نبودن آن را بیش از سایر رسانهها حس کنند. رویهمرفتههموالدین وهمکودکان در اغلب موارد گفتهاند که فقدان تلویزیون را در مقایسه با سایر رسانهها بیشتر احساس میشود.
وجهه تلویزیون :
ما تا کنون درباره اینکه فقدان تلویزیون در صورت عدم دسترسی بدان تا چه اندازه حس میشود و تلویزیون چه مقدار مورد اعتماد قرار میگیرد صحبت کرده ایم. اکنون اجازه دهید به موضوع (وجهه) تلویزیون در نزد کودکان بپردازیم. بسیار مشکل است که در مورد وجهه تلویزیون پرسشی را مطرح کنیم که نوجوانان بتوانند به آن پاسخی قابل اعتماد بدهند. به هر صورت دریافتیم که این روش در مورد کلاس پنجمیها و بالاتر از آن نتایج خوبی داشته است.
هرکس از چیزی احساس غرور میکند، برخی از این و برخی از چیز دیگر، برای مثال بعضی از افراد که دوستانشان آنها را در حال تماشای تلویزیون ببینند و بعضیها درست عکس این احساس را دارند. شما چگونه اید؟
تصور کنید بهترین دوست شما به شما سر بزند. شما اگر در حال کتاب خواندن باشید بیشتر احساس غرور میکنید یا درحال تماشای تلویزیون؟ و به همین منوال در مورد سایر رسانهها. مقایسههایی مبتنی بر این پرسش با توجه به مصاحبههای طولانی تر و موشکافانه تری که با گروه کوچکتری از کودکان داشتیم، ظاهراً از روایی برخوردار بود. وجهه تلویزیون در سالهای دبیرستان به مقدار قابل ملاحظه ای کاهش مییابد.
وجهه روزنامهها در آن سالها افزایش مییابد وعموما این افزایش در نزد پسرها بیشتر از دخترها است.
وجهه سینما در آن سالها تنزل مییابد.
وجهه کتب داستانی مصور آشکارا از خیلی کم به خیلی کمتر نزول میکند.
وجهه رادیوبه بالاترین وضعیت درنزد کلاس دهمیها میرسدو پس از آن نزول میکند، عموما این نزول در نزد دخترها بیشتر از پسرهاست.
علاوه بر همه موارد بالا هنوزمطالعه کتاب حتی در عصر تلویزیون فعالیتی است که بیشترین وجهه را درمیان نوجوانان دارد. هنگامی که ما به منظور درک وجهه تلویزیون نزد گروه های مختلف دانش آموزان از نزدیک نتایج را مورد بررسی قرار دهیم، متوجه چندین گرایش میشویم:
در درجه اول وهمان گونه که انتظار داشتیم دریافتیم که وجهه تلویزیون از نظر کودکانی که آن را زیاد تماشا میکنند بالاست. همچنین به نظر میرسد که وجهه سینما و تا حدودی رادیو در نزد کودکانی که زیاد تلویزیون تماشا میکنند بالاتر است. اما ظاهرا در نظر این کودکان کتاب و سایر رسانههای چاپی از وجهه پایینتری برخوردارند.
در مرتبه ی دوم بالا بودن وجهه کتاب در نزد کودکان نسبت مستقیمی با بالابودن توانایی ذهنی آنها داردودرصد بالاتر وجهه تلویزیون در نزد کودکان،با توانایی ذهنی کمتر آنها هماهنگ است. این همبستگی خیلی قوی است و به طور کلی توانایی ذهنی بالا هماهنگ است با قایل بودن وجهه بیشتر برای رسانههای چاپی و پایین بودن توانایی ذهنی ، هماهنگ است با قایل بودن وجهه بالاتر برای تلویزیون وسینما.
بنابر این متوجه میشویم که از نظر کودکان، رسانهها به دو گروه رسانه چاپی و رسانههای سمعی و بصری تقسیم میشوندو هر دسته ازآنها خود را یکی از این دو گروه از رسانهها منسوب میکنند. به طور وضوح این یک الگوی با اهمیت است.
سومین روند پاسخهای کودکان در رابطه با وجهه تلویزیون همان گونه که قبلا متذکر شدیم آن است که به نظر میرسد بچههای باهوشتر زودتر تصمیم خود را میگیرند این کودکان که سایر کارها را زودتر میگیرند. در شروع دبیرستان آنها برداشت ثابتی در مورد وجهه کتاب، تلویزیون، سینما و از این قبیل دارند. تغییر کردن روش استفاده آنها از رسانهها در طی سالهای نوجوانی بیشتر به دلیل تقسیم بندی مجدد اوقات و دسترسی آنان به فعالیتهای جدید جالب دیگر است تا به دلیل تغییراتی قابل توجه در عقاید آنها نسبت به وجهه رسانهها، از طرف دیگر،بعضی از تغییرات واقعی که درعقاید ونحوه استفاده از رسانهها صورت میگیرد گروه های کم هوشتر و افراد باهوش متوسط مشاهده میشود.
آیا تلویزیون در نظر کودکان شگفت انگیز است؟
برای بعضی از ما که در سنین بالاتر هستیم، هنوز تلویزیون چیز شگفت آوری است. یعنی اینکه به نظر غیر عادی میرسد که در خانه جعبه ای داشته باشیم که از داخل آن بتوانیم به تاجگذاری در کلیسای وست مینستر یا به یک بازی فوتبال در طرف دیگر قاره، یا به مصاحبه با مردی سرشناسی ویا به یک گردهمایی سیاسی ملی نگاه کنیم.
آیا این دستگاه برای بچهها نیز شگفت انگیز است ؟ اصلاً چنین نیست. یکی از جالبترین عکس العملهای کودکان نسبت به این جعبه جادویی این است که این وسیله به هیچ وجه برای آنان جادویی نیست. آنها این دستگاه را به عنوان وسیله ای عادی به کار میگیرند.
چنانچه در منزل تلویزیون نداشته باشند، آنگاه داشتن آن برایشان بی اندازه مطلوب خواهد بود. اما وقتی اولین هیجانات کنجکاوانه را با دستگاه گیرنده تلویزیونی خود از سر گذراندند، استفاده از تلویزیون برای آنها به اندازه خوردن صبحانه و دیدن روزنامه در مقابل در منزل برای آنها عادی میشود. مضحک است ، آنها از فقدان آن ناراحت میشوند، لکن برای آنان چیزی خارق العاده و عجیب به حساب نمی آید. این صرفاً چیزی است که مردم دارند و از آن استفاده میکنند.
برای اینکه آنها را به بی توجهی متهم نکنیم، اجازه دهید یادآور شویم که یک وسیله بسیار قابل توجه وجود دارد که در دوران زندگی خود ما مسافتها را کوتاه و زندگی در حومه شهرها را امکان پذیر کرده و وجود هزاران مایل جاده را در سراسر جهان ضروری ساخته و در واقع نقشه جهان را دوباره سازی کرده است. اما آیا هیچ یک از ما هنگام سوار شدن به اتومبیل حتی لحظه ای تعجب میکنیم.
بچهها دوست دارند شاهد چه تغییراتی در تلویزیون باشند ؟
شاید مهمترین نتیجه طرح این پرسش که برای بچهها دوست دارند شاهد چه تغییراتی در تلویزیون باشند، این باشد که دریابیم آنها تا چه اندازه در این مورد از بیان مطلب عاجز هستند. به طور معمول کودکان بیشتر برنامههایی را میخواهند کههماکنون نیز مقدار زیادی از آنها را مشاهده میکنند. وقتی که به نوجوانی نزدیک میشوند، دخترها بیشتر به موسیقی مورد پسند عامه و مجموعه های خانوادگی علاقه مند میشوند و پسرها بیشتر برنامههای ورزشی، فیلمهای جنگی، پلیسی و برنامههای کمدی را میپسندند.
این روند تا پایان دوران دبیرستان ادامه دارد و در آن موقع و آنهمبیشتر در بین کودکان باهوشتر است که انسان رگه قابل ملاحظه ای از انتقاد نسبت به تلویزیون رامشاهده میکند.در این سنین، معدودی از کودکان حس میکنند که حجم آگهیهای تبلیغاتی تلویزیون زیاد است، معدودی فکر میکنند که بعضی از شخصیتهای تلویزیون نا مطلوب هستند و معدودی احساس میکنند که برنامههای تلویزیون خیلی یکنواخت هستند.
البته خیلی مشکل است که شما خواستارچیزی باشید که هرگز تجربه ای از آن نداشته اید. با این حال، جالب توجه است که بچهها اکثرأ در ارائه پیشنهاد برای ایجاد تغییر در برنامههای تلویزیون نا توان هستند. برای مثال، اقلیت بسیار کوچکی در کودکان خواستار این هستند که برنامههای سنگین تری همچون موسیقی کلاسیک، نمایشهای جدی، گفتگوهای پر محتوا، بحثها، تبادل نظرها، برنامههای علمی و از این قبیل بیشتر پخش شوند. در مطالعه ما تقریباً هیچیک از کودکان خواستار برنامههای تلویزیون آموزشی نشدند. هر چند وقتی که کودکی بدان اظهار تمایل میکرد، حقیقتاً به آن علاقه مند بود. مثلاً یک پسر کانادایی گله میکرد که امواج دریافتی از ایستگاه تلویزیونی آموزشی سیاتل[۸] در ایالت بریتیش کلمبیا[۹] درکانادا ضعیف است. او برنامههای این ایستگاه را در مقایسه با اکثر برنامههای تجاری پخش شده از تلویزیون با ارزش و جالب میدانست و اغلب میکوشید که این ایستگاه را بگیرد. البته او پسر بچه ای بود که در کلاس دهم به منظور سرگرمی در منزل زبان عربی مطالعه میکرد.
فکر نمی کنیم که کودکان تماماً از تلویزیون راضی باشند. به محض اینکه آنها به سالهای دبیرستان میرسند ، وجهه و جذابیت تلویزیون در نظر آنها نزول میکند و هر روز آن را کمتر و کمتر ارضا کننده مییابند. اما اکثریت آنها قدرت مجسم کردن یک جایگزین واقعی دیگر را به جای آن ندارند. این تا حدی به دلیل مشکل بودن تصور رسانه ای است که فرد آن را هرگز ندیده است و تا حدی به این دلیل است که درفرهنگ ما سنت انتقاد جدی و پیگیر نیست به رسانههای جمعی به استثنای کتاب و تا حدی سینما وجود ندارد و تا حدی دیگر نیز به دلیل تأثیر زیاد و در واقع تأ ثیر نسبتاً جدید تلویزیون است.
والدین دوست دارند شاهد چه تغییراتی باشند ؟
ضمن مصاحبه ای که با والدین کودکان در دوره ابتدایی داشتیم از آنان پرسیدیم که از چه چیزهایی در رسانههای جمعی خوششان نمی آید و دوست دارند که تغییرکند. کمی بیش از ۵۰ در صد از والدین به پرسش ما پاسخ دادند و از این پاسخها ، ۹۵ در صدشان در رابطه با تلویزیون وتنها ۱۰ در صد درباره تمامی سایر رسانهها بود. این خود دلیلی قانع کننده از استیلای تلویزیون بر تفکر آنها بود. دوازده سال پیش منحصراً فیلمهای سینما و کتب داستانی مصور نظر آنها را در پاسخگویی به خود معطوف میکرد ، اما اکنون در مقایسه با تلویزیون به آنها توجه چندانی نمی شد.
بسیاری از والدین کودکان کم سن تر، در مورد نمایش خشونت و جنایت در تلویزیون نگران بودند و هر چه سطح دانش والدین با لاتر بود ، در این مورد نگرانی بیشتری داشتند. خانوادههای کارگری در مورد طرح مسائل جنسی در برنامهها اظهار ناراحتی میکردند. خانوادههای طبقات متوسط از طرح خشونت و قانون شکنی در برنامهها نگران بودند. اما بیشترین اعتراض به تعداد جنایات و میزان خشونت قابل مشاهده در ساعاتی بود که وقت تماشای تلویزیون توسط کودکان است. از والدین پرسیده شد: «اگر میتوانستید کودکان را از دیدن برنامههای خاصی از تلویزیون منع کنید ، کوشش میکردید چه نوع برنامههایی را ممنوع کنید ؟» ۶۵ در صد از پاسخها این بود که برنامههای جنایی ، خشونت آمیز و برنامههای رعب انگیز را حذف میکردند.
از این والدین پرسیده شد به چه دلیل با این گونه برنامهها مخالفید ؟ پاسخ دادند: زیرا این برنامهها باعث وحشت بچهها میشوند. زیرا بچهها معمولاً آنها را به خاطر میسپارند و به خاطر میآورند و خواب آن را میبینند. معدودی از آنها نیز گفتند:زیرا شاهد تقلید کردن و به اجرا در آوردن بعضی از عملیات نمایش داده شده در این برنامهها، توسط کودکان خود بوده اند. زیرا که این برنامهها افکار نادرستی را نسبت به واقعیت زندگی به کودکان میآموزد، زیرا ممکن است منجر به بزهکاری شود.
این یک روند کلی از پاسخها و دیدگاههایی است که معمولاً بیشتر از طرف والدین دانشگاه رفته و طبقه متوسط شنیده میشود تا خانوادههای طبقات پایین. اما بدون شک این گونه مسائل وجود دارد و باید درباره آنها فکر کرد.